وفات حضرت معصومه

مرتب سازی براساس
 حسن لطفی

متن شعر وفات_حضرت_معصومه_سلام‌الله -(رهایم کرد هر دستی ولی این آستان هرگز) * حسن لطفی

79

متن شعر وفات_حضرت_معصومه_سلام‌الله -(رهایم کرد هر دستی ولی این آستان هرگز) رهایم کرد هر دستی ولی این آستان هرگز
قفس شد هرکجا رفتم ولی این آسمان هرگز

به قم می‌آیم و در مشهدم ، دیدی که هر دفعه
نخوردم چای و سوهانی بدون زعفران هرگز

به دوشم دوزخ آوردم ولی بُردم بهشتِ قرب
از اینجا برنمی‌گردیم با بارِ گران هرگز

تو بوی فاطمه داری نمی‌دانم چه سری هست
دلم در پیش تو از او نمی‌خواهد نشان هرگز

تو را باب الحوائج کرد بابایت ، یقین دارم
من و دست تُهی حاشا من و غم همچنان هرگز

خدایا آبرو داریِ اهل قم چه غوغا کرد
که حتی در دل تنگت نخورد آبی تکان هرگز

تمام شهر می‌گفتند ناموس رضا اینجاست
نبیند گَردِ راهی یا نگاهِ این و آن هرگز

ببین آنقدر حُرمت دیده‌ای اینجا که در شرحت
نمانده روضه‌ای از تو برای روضه‌خوان هرگز

برادر داشتی اما برای تو نگفتیم از...
سر و سنگ و سنان اصلا صدای خیزان هرگز

دویدی نه ، زمین خوردی نه، اُفتادی به مقتل نه...
به روی تَلِّ خاکی ، خاکی و چادر کشان هرگز

نه با هولِ حرامی‌ها نه با طفلانِ در آتش
میان خارها هرگز به چنگ ریسمان هرگز..‌.

***

اگر بر نیزه می‌گردی از این منزل به آن منزل
مرا دنبال خود آور ولی با ساربان هرگز

(حسن لطفی ۴۰۲/۰۸/۰۴)

  • یکشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

متن شعر زبانحال حضرت معصومه(س) -(چشم هایم میشود دریا برای دیدنت) * مرضیه عاطفی

43

متن شعر زبانحال حضرت معصومه(س) -(چشم هایم میشود دریا برای دیدنت) چشم هایم میشود دریا برای دیدنت
اشک میریزم تک و تنها برای دیدنت

من مدینه...تو خراسان، داغِ هجران شعله ور
می شمارم روز و شبها را برای دیدنت

از خدا دیدارِ رویت را کماکان خواستم
داشتم این حاجت از دنیا برای دیدنت

دستِ تقدیرِ و قضا ایکاش که کاری کُند-
تا بیاید خواهرت آنجا برای دیدنت

ای رضا(ع)جانم فراقِ ما به پایان میرسد
چونکه راهی میشوم فردا برای دیدنت

آمدم! در راه امّا درد؛ جانم را گرفت
ناخوش احوالم! ندارم "نا" برای دیدنت

تار می بیند نگاهم، روزهایِ آخر است
دستهایم یخ زد از سرما برای دیدنت

بر دلِ معصومه(س) آخر داغِ دیدارِ تو مانْد
خواهرت بیمار شد زیرا برای دیدنت

میرسد قامت-کمان مادر پس از تشییعِ من...
در خراسان؛ جایِ من زهرا(س) برای دیدنت

قم برای عاشقانت عطرِ مشهد میدهد
زائر آمد بارها اینجا برای دیدنت!

  • یکشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت_معصومه_زمینه -(شهادتینه غرق آهم، نوای زهراس) * محمدحسین مهدی پناه

29

متن شعر حضرت_معصومه_زمینه -(شهادتینه غرق آهم، نوای زهراس) شهادتینه غرق آهم، نوای زهراس
اصن تموم بارگاهم، برای زهراس

کِی میشید سردرگم! / این علم وقف مولاس
قم! مدینه س ای مردم/ این حرم بیت الزهراس

یا اهل قم یا اهل قم
صدا کنید بقیه رو
خبر بدید به عالمین
شروع فاطمیه رو…

میون روضه ی من، شب تا سحر بسوزید
فاطمه اسم من شد، برا مادر بسوزید
با یاد اون در بسوزید

واویلتا واویلا

عذاب دوری برادر، برای خواهر
فقط برادره دوای، غمای خواهر

کو شمس تابانم/ کو انیس معصومه
مونده به راهش امشب/ چشم خیس معصومه

توو لحظه های آخرم
چی میشه که بابام بیاد
تنها نیاد آرزومه
باهاش داداش رضام بیاد

من و یه دست بی جون، من و یه چشم بی نور
بابام یه عمر توو زندون، برادرم ازم دور
من قم رضا نیشابور

واویلتا واویلا

حالا که دوری عزیزام، برام عذابه
نمیدونم چرا دل من، رفته خرابه

قلب من محزون و/ چشم تارم بارونه
اشک چشم معصومه/ از رقیه می خونه

یه قرص ماه یه قرص ماه
توو دل شب براش اومد
برای طفل چشم به راه
یهو سر باباش اومد

من که تنم کبود نیس!/ ولی میگم به ناله:
فدا کبودیایِ/ رو تن اون سه ساله
نداشت که فدک و قباله

واویلتا واویلا

  • یکشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت_معصومه_زمینه -(دوریت کرده پیرم ، حالم روبراه نیست) * علی سلطانی

42

متن شعر حضرت_معصومه_زمینه -(دوریت کرده پیرم ، حالم روبراه نیست) دوریت کرده پیرم ، حالم روبراه نیست
بی تو توی سینه م ، چیزی غیر آه نیست
کاش میشد که بودی ، اشکامو ببینی
وقت احتضارم ، پیش من بشینی

دق کردم ، شبیه زهرا شده روی زردم
دق کردم ، عشق تو کرد آخر بیابون گردم
دق کردم ، جدایی از تو شد تموم دردم

رضا جانم رضاجانم رضاجانم رضاجانم

با اینکه رو شونه ، بار غم کشیدم
اینجا حتی رنگ ، بازار و ندیدم
دور محملم تا ، دیدم ازدحام و
زیر لب می‌خوندم ، روضه های شام و

فرق داره ، شهر قم و شام بلا فرق داره
فرق داره , عرض سلام و ناسزا فرق داره
فرق داره ، شاخه گل و سنگ جفا فرق داره

رضا جانم رضاجانم رضاجانم رضاجانم

گر چه من شدم از ، داغ تو مریضه
دور تا دورم اما ، روز و شب کنیزه
اهل قم برا من ، اصلا کم نزاشتن
بی اجازه پا تو ، حریمم نزاشتن

غوغا شد ، یه روز مدینه محشر کبری شد
غوغا شد ، با ضرب پای دومی در وا شد
غوغا شد ، صدیقه شد شهیده واویلا شد

رضا جانم رضاجانم رضاجانم رضاجانم

  • یکشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

یا فاطمه معصومه(س)رباعی و پوستر * مرتضی محمودپور

42

یا فاطمه معصومه(س)رباعی و پوستر ◾وفات حضرت معصومه(س)
◾تسلیت باد

این ثانی زینب که به قم مدفون است
ذکر صلواتش ز حدود افزون است
معصومه‌ی آل فاطمه سر تا پا
لیلاست ولیکن به رضا مجنون است

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • یکشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 22:09
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

متن شعر حضرت_معصومه_شهادت -(ای برادر که تویی با خبر از سوختنم) *استاد سید هاشم وفایی

29

متن شعر حضرت_معصومه_شهادت -(ای برادر که تویی با خبر از سوختنم) ای برادر که تویی با خبر از سوختنم
سوخت از آتش هجران رخت ،جان وتنم

آمدم این همه راه و نرسیدم به وصال
ناگزیرم که بسازم به همین سوختنم

ای طبیب دل بیمار همه ، بیمارم
شوق دیدار تو پیداست میان سخنم

به خراسان نرسیدم ولی ای جان جهان
شهر نورانی قم می شود آخر وطنم

جز وفا خواهر توهیچ ندید از مردم
بس که گل ریخت دراین شهر به پا و بدنم

من معصومه ز معصوم تمنا دارم
که پس از مرگ بخوانی تو نمازی به تنم

کفن آماده نمودند برایم ، اما
غرق اندوه ومحن از غم آن بی کفنم

چون «وفایی» شده پروانه ی پر سوخته ام
شمع سان هرکه برافروخته در انجمنم

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها -(گل باغ پدرت بودی و پر پر نشدی) * محمد جواد مطیع ها

48

متن شعر شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها -(گل باغ پدرت بودی و پر پر نشدی) گل باغ پدرت بودی و پر پر نشدی
سوخته در وسط شعله پس در نشدی

فاطمه بوده ای اما جگری از تو نسوخت
وسط شعله ی آتش پسری از تو نسوخت

گل رویت به خدالطمه ای از خار ندید
پهلویت از نوک مسمار در آذار ندید

تو گل یاس پدر بوده ای اما نه کبود
روی گلبرگ تنت جای غلافی که نبود

قم تو را از وسط کوچه ی نا امن نَبُرد
دستِ نا محرم بی رحم به روی تو نخورد

هیفده روز قم از داغ تو سرتاسر سوخت
او نود روز غریبانه در آن بستر سوخت

او که جای همه با ظلم شده رودر رو
یک نفر نیست که احوال بپرسد از او

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

متن شعر مرثیه_حضرت_معصومه سلام الله علیها -(برگدای خانه اش معصومه؛عصمت میدهد) * قاسم نعمتی

75

متن شعر مرثیه_حضرت_معصومه سلام الله علیها  -(برگدای خانه اش معصومه؛عصمت میدهد) برگدای خانه اش معصومه؛عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد؛تاثیر تربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد

مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست
زائر معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست

سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته
شک ندارم اصلا او معصومه را نشناخته

مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست

مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند
با تکان چادرش کافر مسلمان می کند
دست او باز است و زینب وار، احسان می کند
خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند

از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد

رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر عین و شین و قاف فاطمه است

هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد

سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعله ها افروخته
گریه های بی صدا را از کسی آموخته

خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده

در یتیمی احترامش را نگه می داشتند
دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند

داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه

فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد

مادرش زهرا ولی در زیر یک در گیر کرد
سینه زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد

بعد بابا با رضا جان بیشتر مانوس شد
ساحل چشمان او دلبند اقیانوس شد
غربت آن دم در تمام هستی اش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد

شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس

نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواری های او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد

صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی داغ برادر دیده است

سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
می رسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام»

چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند
عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند

کوچه کوچه محمل بی پرده را چرخانده اند
دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند
خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند
بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند

بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است
گیسوی آقام دست آن و این افتاده است

بی طهارت ، دست ،گردان آیهٔ تطهیر شد
بسته دسته قافله در حلقهٔ زنجیر شد
باتکان نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد
بارها با نیزه داری مست او درگیر شد

داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن
کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

متن شعر مرثیه_حضرت_معصومه سلام الله علیها -(فاطمه ای کوثر موسای عشق  ) * قاسم نعمتی

49

متن شعر مرثیه_حضرت_معصومه سلام الله علیها  -(فاطمه ای کوثر موسای عشق  ) فاطمه ای کوثر موسای عشق
صاحب هر رتبه والای عشق

با تو شود فاطمی احساس ها
پاک تر از بوی گل یاس ها

جلوه کند نور ، ز سیمای تو
مظهر توحید ، مُصلّای تو

معرفتُ الله ، نَمِ باده ات
سایة عرش است به سجاده ات

غرق سکوت است تمام فَلک
ذکر قنوت تو دعای مَلک

حضرت حق محو عباداتِ تو
منتظر وقت مناجات تو

چادرت از بالِ مَلَک ناز تر
سفره ات از عرض و سما، باز تر

ریزه خور خوان تو کون و مکان
وسعت احسان تو هفت آسمان

صد چو سلیمان به حریمت گُم است
مرکز فرمانِ تو شهر قم است

هرکه به دستانِ تو تایید شد
پیرِ زمان ، مرجعِ تقلید شد

«روح عبادات سلام علیک
عمه سادات سلام علیک»

شاهِ خراسان شده دلبسته ات
قائمة عرش ، دو گلدسته ات

کوی تو بر سینه صفا می دهد
تربت تو بوی رضا می دهد

ای که پدر بوده تو را دست، بوس
عاشق تو حضرت سلطانِ طوس

مدح تو بر روی زبان پدر
ذکر« فِداها» به لبان پدر

**

ای که ز طفلی زبلا سوختی
چشم به راهِ پدرت دوختی

حسرت لبهای تو بوسیدنش
آروزی هرشب تو دیدنش

غم به روی غم، سرت آورده اند
تاخبرش را بَرَت آورده اند

بعد پدر گریه شده کار تو
دستِ رضا بوده نگهدار تو

ذکر لبان تو رضا بود و بس
راحتِ جان تو رضا بود و بس

دیدنِ او کاشفِ هر کرب تو
بسته به لبخند رضا قلب تو

وای از آن روز که دلها شکست
رشتة دیدار تو با او گُسست

قلب تو از هرچه که ترسید ، شد
یارِ تو از پیش تو تبعید شد

چارة تو صبر به لوحِ قضا
قاتلِ تو مدینة بی رضا

در همه شب دیده به ره دوختی
یاد رضا ناله زدی سوختی

تاغم یکساله به پایان رسید
لحظه به لحظه به لبت جان رسید

نامه ای از یار به دستت رسید
نامه نگویم همه هستت رسید

دلخوشی ات دستخط یار شد
حاجت تو دیدن دلدار شد

بال و پرِ بستة تو باز شد
ناقه سواریِّ تو آغاز شد

تا ،رهِ تو جانب ساوه رسید
کامِ توهم طعم مصیبت چشید

روزِ تو مانند شبِ تار شد
قافلة خسته ات، آزار شد

باهمه اینها به دلی داغدار
جانب قم قافله شد رهسپار

کَم نشده پرده ای از مَحملت
گَشته مدرارا همه جا بادلت

زینب آقای خراسان شدی
تاج سرِ مردم ایران شدی

گُل به سر و روی تو از بام ریخت
برجگرم شعله غمِ شام ریخت

زینبِ قم، تاجِ سرِ قافله
تو نشدی همسفرِ حرمله

زینبِ قم ، پیش دوچشم ترت
دست نخورده به مویِ دلبرت

زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد
گوشة گودال زمین گیر شد

زینبِ قم، راسِ جدا دیده ای؟!
نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟!

زینبِ قم، دستِ تو دیده طناب؟!
راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟!

زینبِ قم ، آبرو ریزی نشد
محضرتان حرفِ کنیزی نشد

زینبِ قم ، جانم اگر برلب است
دردِ من از اسارت زینب است

عمة سادات گرفتار شد
ناقه نشین ،واردِ بازر شد

عمة سادات به چشمِ ترش
دید، گِره خورده مویِ دلبرش

عمة سادات زمین گیر شد
تا که بریدند گلو ، پیر شد

عمة سادات غرورش شکست
نیزه به حلقوم حسینش نشست

عمة سادات به دستش طناب
دیده اش افتاد به بزمِ شراب

عمة سادات چه چیزی شنید
عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

متن شعر حضرت_معصومه_نوحه -(ای غریب خراسان یا ابالحسن ) * میثم مومنی نژاد

66

متن شعر حضرت_معصومه_نوحه -(ای غریب خراسان یا ابالحسن ) ای غریب خراسان یا ابالحسن
خواهرت در شهر غربت شده کفن

واویلا واویلا واویلا واویلا

رضا رضا بر لبش از نفس افتاد
روی برادر را ندیده و جان داد

واویلا

این مصیبت این غم این خبر آسان نیست
سرت سلامت داغ خواهر آسان نيست

واویلا

مادری ندارد و پدر ندارد
محرمی به غیر از برادر ندارد

واویلا

خواهرتان اگرچه هجران کشیده
شکر خدا داغِ برادر ندید

واویلا

یا ابالحسن بخوان این روضه امشب
که دست و پا زد حسین در پیش زینب

واویلا

یابن الشبیبِ دیگری بخوان مولا
بِین نامحرم مانده عمه ات تنها

واویلا

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 روح اله نوروزی

متن شعر حضرت_معصومه_زمینه -(غرق شور و تلاطم شدم وقتی که زائــر قم شدم) * روح اله نوروزی

51

متن شعر حضرت_معصومه_زمینه -(غرق شور و تلاطم شدم وقتی که زائــر قم شدم) غرق شور و تلاطم شدم
وقتی که زائــر قم شدم

این حرم قبله گاه همه ست
زائــرش زائــرِ فاطمه ست

بی بی معصومه؛
تویی بود و نبود سلطان

بی بی معصومه؛
آبــروی کشــور ایــران

بی بی معصومه؛
یه نگاهی یه لطف و احسان

*(یا حضرت معصومه) ۳

پـر می گیــره دلم تا حــرم
سایه تون مستدام رو سرم

تو حرم دل فقط با خداست
ذکــر ما تو حرم یا رضاست

بی بی معصومه؛
هر کسی توی صحنت اومد

بی بی معصومه؛
پر گرفت تــو هــوای گنبد

بی بی معصومه؛
دلشو به ضــریح گــره زد

*(یا حضرت معصومه) ۳

آخرین لحظه ها گریونی
روضه ی کربلا می خونی

ناله ی فاطمه می رسید
قامت زینب از غم خمید

ابی عبدالله؛
به روی نیزه رفت ســر تو

ابی عبدالله؛
غرق خون شد بال و پر تو

ابی عبدالله؛
خیمه ها سوخت برابر تو

(حسین اباعبدالله) ۳

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 وحید محمدی

متن شعر حضرت_معصومه_زمینه -(کرامت از لطف نگات معلومه) * وحید محمدی

72
2

متن شعر حضرت_معصومه_زمینه -(کرامت از لطف نگات معلومه) کرامت از لطف نگات معلومه
توو حرمت چقد دلم آرومه
من همه هستیمو به تو مدیونم
سیدتی یا حضرت معصومه

دنیای، احسانی
بر کویر دلها بارانی
زهرای، ایرانی
زینب حضرت سلطانی

درسته که دلم پر از گناهه
درسته نوکر تو روو سیاهه
تا وقتی زیر سایه ی تو باشم
چادر فاطمه برام پناهه

سیدتی یا حضرت کریمه

از غم دوری رضا دلگیری
فراقه قسمتت عجب تقدیری
توو لحظه های آخرت توو بستر
خاطره هاتو توو بغل می گیری

بی تابی، بی جونی
از داغ این دوری بارونی
بی جونی، بی تابی
مثل مادر شب ها بی خوابی

میباره اشک چشمت آروم آروم
فدای غصه ی دل تو خانوم
درسته که غریبی اما مثل
فاطمه مادرت نمیشی مظلوم

سیدتی یا حضرت کریمه

توو روضه ی تو حرفی نیس از مسمار
خداروشکر نرفتی بین انظار
خداروشکر سیدا دورت بودن
خداروشکر نبردنت توو بازار

حرفی از، سیلی نیس
صورت دختری نیلی نیس
حرفی از، حرمله
حرفی از تنور خولی نیس

درسته توی بسترِ مریضی
توو شهر غربتی، ولی عزیزی
زنای اهل قم هواتو داشتن
کسی نبرده اسمی از کنیزی

سیدتی یا حضرت کریمه

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت_معصومه_زمینه -(داره می‌باره هر دو تا چشمام) * عباس قلعه

59

متن شعر حضرت_معصومه_زمینه -(داره می‌باره هر دو تا چشمام) داره می‌باره هر دو تا چشمام
مثه بارونه نم نمه اشکام
شب آخر دیده به راهم تا
برسن خواهر و برادرهام

مثه زندونه ، واسم این دنیا
شده ذکرم این دم آخری یازهرا
اومده روو لب ، نفسای من
برسونید سلامم و به رضای من

واویلا عمه جان
واویلا واویلا عمه جان

بی قرارم یه گوشه توو بستر
شده حاله دلم چقد مضطر
دم جون دادنم با چشمی تر
میخونم روضه از غم مادر

تن تب دارش ، شده بود نیلی
زدنش بین کوچه ها لگد و سیلی
در و وا کردن ، توو شلوغی ها
مادره سادات و زدن زیر دست و پا

واویلا مادرم
واویلا واویلا مادرم

ندیدم جز خوبی از این مَردُم
خدا راضی باشه از اهل قُم
اینجا با گُل اومدن استقبال
ای امان از شعله و از هیزُم

گذر روضه م، به اسارت رفت
به شلوغیه خیمه ها و جسارت رفت
همه با نیت ، زدن از روو بام
می دادن عمه زینبم رو همه دشنام

ای وای از کربلا
کربلا کربلا کربلا

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها -(کسی که از فیض_مدینه محرومه) * هاشم محمدی آرا

33

زمینه شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها -(کسی که از فیض_مدینه محرومه) کسی که از فیض_مدینه محرومه
میاد به پابوس_حضرت معصومه

باز اومدم/پیش گنبد زرد تو زانو زدم
باز اومدم/راه نوکری کردن و خوب بلدم
باز اومدم/منو رد نکنی اگه حتی بدم

وای....حرمت میده بوی مادر
وای...دختر موسی بن جعفر

وا، دختر موسی بن جعفر
---
دل تو شد پرخون،تو حسرت دیدار
تو راهو بیراهه ،خیلی دیدی آزار

محترمی/کسی اینجا نکرده بهت ستمی
محترمی/داری دوروبرت خدم و حشمی
محترمی/تو دلت نداری دیگه همّ و غمی

وای...قم شد از نور تو منور
وای...دختر موسی بن جعفر

وای...دختر موسی بن جعفر
---
گلای باغ تو،اگه شدن پرپر
شکرخدا بی بی ،خاکی نشد معجر

غم همینه_ببینی تن شاهی که رو زمینه
غم همینه_مادری تن بی سری رو ببینه
غم همینه_شمر بی حیا روی سینه ش بشنیه

وای...چادر تو نشد لگدمال
وای...امون از غصه های گودال

وای...ای غریب وطن حسین جان
➖➖➖
منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • دوشنبه
  • 30
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 12:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شهادت کریمهٔ اهل بیت(ع) حضرت_فاطمه_ی_معصومه_سلام_الله_علیها -(سرتاسرِ قم را غمی در بر گرفته) * مرضیه عاطفی

7

شهادت کریمهٔ اهل بیت(ع) حضرت_فاطمه_ی_معصومه_سلام_الله_علیها -(سرتاسرِ قم را غمی در بر گرفته) سرتاسرِ قم را غمی در بر گرفته
آرامِشَش را آه شعله ور گرفته

از داغِ معصومه سلام الله؛ حتی
خاکِ کویر از ابر؛ چشمِ تر گرفته

هفت آسمان با اهلِ خود مشغولِ گریه ست
قلبِ علی-موسی الرضا(ع) دیگر گرفته

سخت است داغِ خواهری هجران کشیده
جانِ برادر را دلی مضطر گرفته

خاموش شد خورشیدِ بیت النور امشب
حال و هوایِ صحنهٔ محشر گرفته

از دست داده حضرتِ بنتُ الهُدی را
بر دوش خود آیاتی از کوثر گرفته

سِرّ نجابت بود و رفت و دستِ تقدیر
از دخترانِ شیعه؛ تاجِ سر گرفته

در صحنِ آیینه به همراهِ ملائک
موسی بن جعفر(ع) روضهٔ دختر گرفته

از داغ دختر، خوانده اما در حقیقت
قلبش برایِ غربتِ مادر گرفته

آن مادری که بعدِ ضربه خوردن از "در"
سردردهایِ سخت در بستر گرفته

وضع وخیم زخم میخِ بی مروّت
لبخند را از صورتِ حیدر گرفته!

  • چهارشنبه
  • 9
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 17:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد