وفات حضرت معصومه

مرتب سازی براساس
 امیر عباسی

زمزمه روضه حضرت معصومه سلام الله علیها -(توو قم گل ریختن رو مَحمِلا) * امیر عباسی

3768
3

زمزمه روضه حضرت معصومه سلام الله علیها -(توو قم گل ریختن رو مَحمِلا) توو قم گل ریختن رو مَحمِلا
توو شام سنگ میزدن به بچه ها
توو قم سلام بود و احترام
توو شام هلهله های خاص و عام
توو قم اشک شعف به دیده بود
توو شام رو نِی سرِ بریده بود
توو قم کسی نداره اضطراب
توو شام زینب میره بزم شراب

  • سه شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا رسولی

زمینه شهادت حضرت معصومه س -(تا که دلم میگیره و) * رضا رسولی

803

زمینه شهادت حضرت معصومه س -(تا که دلم میگیره و) بند 1
تا که دلم میگیره و
تا میرسه به لب جونم
خودم و هر جوری شده
به شهر قم میرسونم
میرم و میخونم - از روی یه عادت
اذن دخولم رو - پیش آقا بهجت
من فدای کرامت و
اون نگاه ملیح تو
دخیل دل رو میزنم
بی بی جان به ضریح تو
میخونم با اشک و با آه
(یا وجهه عندالله - اشفعی لنا عندالله)
بند 2
می پیچه از تو ضریحت
عطری شبیه گل یاس
حرم تو برام مِثِ
مدینه و کرببلاس
عمه ی امام و - خواهر امامی
سلاله ی زهرا - دختر امامی
شبیه به امام رضا - سخاوت تو بی حده
بین هم اهل کرم - کرامتت زبونزده
ای کریمه ی آل الله
(یا وجهه عندالله - اشفعی لنا عندالله)
بند3
دور تا دورت تو شهر قم
علمای فقه و اصول
نگه میدارن حرمتت
ثانی حضرت بتول

  • چهارشنبه
  • 28
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 11:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها -(آه،ببین درِ خونَت فقیره) * امیر عباسی

881

شعر شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها -(آه،ببین درِ خونَت فقیره) آه،ببین درِ خونَت فقیره،دلش به معصیت اسیره
خدا محبت شمارو،از ما گداهاتون نگیره
برام دعا کن،تا با ولایَت
دور از گناه شم و باشم اهل عبادت
بنده بِشم در راه شریعَت
مثل خمینی و بروجردی و بَهجت

آه کریمه ی آل پیمبر
تمامِ هستیِ برادر
ای بضعه ی موسی بن جعفر...

آه،رفتی به جانبِ خراسان،به عزم دیدن برادر
ولی نشد نصیبت از غم،نگاهِ بر جمالِ دلبر
ولی خدا را صد مرتبه شکر
نَشنیده ای طعنه زِ ملعون زمانه
به حفظ مکتب،شبیهِ زینب
نزد به تو کسی ز کینه تازیانه

آه کریمه ی آل پیمبر
تمامِ هستیِ برادر
ای بضعه ی موسی بن جعفر...

آه وقتی به شهر قم رسیدی،جز مهربانی ها ندیدی
امّا برای تو بگویم،از قوم ملعون و پلیدی
یک قافل

  • سه شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

مثنوی سلام ـ وفات حضرت فاطمه معصومه(س) -(السلام اي افتخارِ شهرِ قم) * حسن ثابت جو

1401

مثنوی سلام ـ وفات حضرت فاطمه معصومه(س) -(السلام اي افتخارِ شهرِ قم) مثنوی سلام ـ وفات حضرت فاطمه معصومه(س)
السلام اي افتخارِ شهرِ قم
السلام اي نور و رحمت بهرِ قم
السلام اي زائرت افلاكيان
شهرِ قم دريا، تو گوهر در ميان
السلام اي بارگاهت شهر خون
از ازل شهرِ عبادِی الصالحون
السلام اي معنیِ حق الیقین
در قضا تسلیمِ رب العالمین
السلام اي مريمِ آلِ رسول
نام تو همنام با نامِ بتول
السلام اي از تبارِ فاطمه
وارثِ صبر و قرارِ فاطمه
السلام ای نورِ پاکِ منجلی
حضرت معصومه یا بنت علی
السلام ای نجلِ حیدر، فاطمه
دخترِ موسی بن جعفر، فاطمه
السلام ای آن که صاحب منصبی
تو علی موسی الرضا را زینبی
السلام اي شاهِ تنها را طبیب
السلام ای خواهرِ شاهِ غریب
السلام اي قبله‌ي هر حاجتي
لشکرِ عش

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:11
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 امیر عباسی

متن شعر و نوحه حضرت معصومه سلام الله علیها -(مظهر ایمان مدد،خواهر سلطان‌ مدد...) * امیر عباسی

1394
-1

متن شعر و نوحه حضرت معصومه سلام الله علیها -(مظهر ایمان مدد،خواهر سلطان‌ مدد...) مظهر ایمان مدد،خواهر سلطان‌ مدد...

خواهر شَمسُ الشّموس،کوکب تابان‌ مدد
امید و دلگرمیِ،قلب پریشان مدد
مظهر ایمان مدد،خواهر سلطان‌ مدد...

ای ثمر فاطمه،ای گُهَرِ مرتضی
بضعه موسایی و،نور دو چشم رضا
مظهر ایمان مدد،خواهر سلطان‌ مدد...

بر همه کائنات،آگَهی و عالِمی
مرقدِ تو حیدری،تربت تو فاطمی
مظهر ایمان مدد،خواهر سلطان‌ مدد...

در رَهِ دانش بُوَد،ای دل ما جای تو
حوزه علمیه ها،قطره به دریای تو
مظهر ایمان مدد،خواهر سلطان‌ مدد...

روح تو پرواز کرد،جان و دلت مبتلاست
چشم ترت منتظر،بهر قدوم رضاست
مظهر ایمان مدد،خواهر سلطان‌ مدد...

گرچه دل پر غمت،راهِ بلا کرده طِی
شکر خدا که نزد،بر تو کسی کعبِ نِی
مظهر

  • چهارشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

وفات حضرت معصومه -( تا آسمانت را کمی در بر بگیرد) * سید فاطمه نوری

536

وفات حضرت معصومه  -( تا آسمانت را کمی در بر بگیرد) تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد

گنجایشت در سینۀ این خاک‌‏ها نیست
باید تو را دستان پیغمبر بگیرد

هرکس مزار مادرش را آرزو کرد
باید سراغش را از این دختر بگیرد

بانو، رهایی را نمی‏‌خواهم که ننگ است
بی‌‏جذبۀ مهرت کبوتر پر بگیرد

قلب مرا از سینه‌‏ام بردار، نگذار
دار و ندارم را کس دیگر بگیرد

دلواپس، اما دلخوشم، شاید که دستت
دست مرا هم لحظۀ آخر بگیرد

  • شنبه
  • 8
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 21:56
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

وفات حضرت معصومه(س) * مرتضی محمودپور

1636
1

وفات حضرت معصومه(س) ◾وفات حضرت
◾فاطمه معصومه(س)

از مدینه آمدی به ایران
ای خواهر فرخنده‌ی سلطان
گردیده کویر قم چون جنت
قم از قدمت روضه‌ی رضوان

تو فاطمه‌ یا که زینب‌هستی
چون نور درخشان شب هستی
ای از نفست عطر بهاران
تو مظهر ذکر یارب‌هستی

شاهان همه خاکسار کویت
چشم علما همه به سویت
تو علم‌الاسماء کتابی
عالم همه تشنه‌ی سبویت

معصومه‌ی آل مصطفایی
لیلایی و مجنون رضایی
ای شعبه‌ای از کوثر زهرا
تو مظهر عفت و حیایی

مردم به تو احترام کردند
بر تو همگی سلام کردند
تا آمده‌ای به ملک ایران
پیش قدمت قیام کردند

گفتند که دختر امامی
تو ریشه و اصل هر سلامی
بر هودجی از نور نشستی
کی بوده به گرد تو حرامی

ای وای که در فغان شدم من
چون لاله‌ی در خزان شدم من
قم کوفه نبود ایهاالناس
اینجاست که روضه‌خوان شدم من

دارم به سرم هوای زینب
عمریست من گدای زینب
شرمنده که این کلام گویم
بازار نبوده جای زینب

هم طعنه و ناسزای شامی
بر نیزه سری دست حرامی
بسته به رسن بازوی زینب
دادست برای ما پیامی

زیباست هرآنچه دیده دیده
یا هرچه در این راه شنیده
چون بهر خداست این مسیرم
زینب همه بار را کشیده

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1400
  • ساعت
  • 21:41
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا حضرت معصومه(س) _تا آخرین دم بر لبش جانم رضا بود * اسماعیل تقوایی

425

یا حضرت معصومه(س) _تا آخرین دم بر لبش جانم رضا بود تا آخرین دم بر لبش جانم رضا بود
در حسرت دیدار آن شمس الضحی بود

در راه دیدار برادر جان فدا کرد
معصومه ای که بنده خاص خدا بود

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 23:55
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

شعر وفات و مدح حضرت معصومه(س) -( من آمــــــــــده ام مســافری مانده ز ره ) * محمد کاظمی نیا

3546
1

شعر وفات و مدح حضرت معصومه(س) -( من آمــــــــــده ام مســافری مانده ز ره ) من آمــــــــــده ام مســافری مانده ز ره
از شــــوق زیــــارت، زده این دل لَه لَه
گفتند که کربــــــلا بهشت است،بهشت
"یــــا فاطـمة اشفعـــی لنا فـــی الجنـــة"
*****
خـدّام تــو اند عالمـــــــــــان دینــــــــی
آیـــــــات عظــام "حجت" و "نــائینی"
عالم شده اند از تــــــــــــــواضع کردن
"مشکینی" و "بهجت" و "بهـاء الدینی"
*****
هر چنـد که نـــــوبرانه ها در شهــر است
جز نان و رطب ،با همه دندان قــهر است
تلـــــــخ است تعـــــــارف طعام حــــــکّام...
این قوم انار ساوه شان هم زهـــــــــر است

شاعر : محمد کاظمی نیا

  • پنج شنبه
  • 17
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 14:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت معصومه -(الا ای مه که جلوت می دهی خورشید انور را) *

12920
16

شعر شهادت حضرت معصومه -(الا ای مه که جلوت می دهی خورشید انور را) الا ای مه که جلوت می دهی خورشید انور را

به نور جلوه خود می پرانی چشم اختر را

الا ای دختر موسی که عیسی زنده می سازی

دخیلم گوشه چشمی بنده از خاک کمتر را

تویی تالی زهرا س کز شمیم فاطمی بویت

پدر پیش از ولادت بر تو داده نام مادر را

تو مصداق صداقت هستی و در باور عالم

نباشد انتظار دیگری دخت پیمبر را

ز حلم و علم و ایثار و وقار و عصمت و غیرت

تجلی میکنی آئینه وش زهرای اطهر را

اگر چه فاطمه هستی ، تورا معصومه میخوانند

که با نامت نلرزانند دل ساقی کوثر را

تویی تسکین هر درد و یقین دارم اگر بودی

نمیکشت آن غل و زنجیرها موسی بن جعفر را

تو آن بانوی پر مهری که همچون عمه ات زینب

گواهی میدهد هر عضو ت

  • پنج شنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1389
  • ساعت
  • 21:52
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

به مناسبت ورود حضرت معصومه علیها سلام به قم-محبت خواهر *

4988
3

به مناسبت ورود حضرت معصومه علیها سلام به قم-محبت خواهر خسته اما لبالب از احساس

آمدی با شمیمی از گل یاس

در درونت گلایه ها بسیار

قلبت از داغ لاله ها سرشار

ماجرای محبت خواهر

ماجرای جدایی از دلبر

غصه ات قصه ایست تکراری

از دل عمه ات خبرداری؟

آن زمان که برادرش پرزد

قلب او هم شبیه تو می زد

عمه ات بود و قصه معجر

عمه ات بود و نیزه و یک سر

خیمه ها زیر سیل آتش و دود

عمه ات بود و غنچه های کبود

لشگری از حرامیان لئیم

عمه ات بود و کاروان یتیم

تازه فهمیدی عمه ات چه کشید

وقتی عباس را به نی می دید

علمی که به دست سقا بود

پیش رویش به دست اعدا بود

بعد از آن عمه بود و استقبال

شام و خاکستر و ... زبانم لال.

آمدی آه ، زینب دوم

آمدی تو به سمت قریه ی

  • چهارشنبه
  • 26
  • بهمن
  • 1390
  • ساعت
  • 20:01
  • نوشته شده توسط
  • سید شهاب جدا
ادامه مطلب

شعری از امام خمینی(ره) در مدح حضرت فاطمه معصومه(س) -(ای‌‌ ازلیّت، به تربت تو مُخمّر! وی‌‌ ابدیّت، به طلعت تو مُقرّر!) *

5518
6

شعری از امام خمینی(ره) در مدح حضرت فاطمه معصومه(س) -(ای‌‌ ازلیّت، به تربت تو مُخمّر!                             وی‌‌ ابدیّت، به طلعت تو مُقرّر!) ای‌‌ ازلیّت، به تربت تو مُخمّر! وی‌‌ ابدیّت، به طلعت تو مُقرّر!
آیت رحمت ز جلوه‌ی‌ تو هویدا رایَتِ قدرت در آستینِ تو مُضْمَر

جودت، همبسترا به فیض مقدّس لطفت همبالشا به صدرِ مُصَدّر
عِصمتِ تو تا کشید پرده به اجسام عالَم اجسام گردد عالَم دیگر
جلوه‌ی‌ تو، نور ایزدی‌ را مَجْلی‌ٰ عِصمت تو، سِرّ مُختفی‌ را مَظهر
گویم واجب تو را، نه آنَتْ رُتبت خوانم ممکن تو را، ز مُمکِن برتر
مُمکن اندر لباس واجب پیدا واجبی‌ اندر ردای‌ امکان مُظْهر
ممکن، امّا چه ممکن، علّت امکان واجب، امّا شعاعِ خالقِ اکبر
ممکن، امّا یگانه واسطه‌ی‌ فیض فیض به مِهْتر رسد، وزان پس کهتر
ممکن، امّا نمودِ هستی‌‌ از وی‌ ممکن، امّا ز مُمکِ

  • جمعه
  • 10
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 11:12
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت معصومه(س)((ای که بوی فاطمه اید زخاک کوی تو *

36137
15

شعر شهادت حضرت معصومه(س)((ای که بوی فاطمه اید زخاک کوی تو (ای که بوی فاطمه اید زخاک کوی تو
برتر از عطر بهشت بشد ابه جان هابوی تو
یادگار بی مثال مادر جود و سخا
ثانی زهرا،لب عطشان ما وجوی تو)

فاطمه هستی و هم معصومه هم مظلومه ای
فاطمه هستی ولی نیلی نباشد روی تو
گرچه جان دادی ولی تا انتهای پاینده ای
زنده می گردد مسیحا بانسیم هوی تو

  • یکشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1390
  • ساعت
  • 10:00
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار وفات حضرت معصومه(س)-اى دختر و خواهر ولایت *

5617
2

اشعار وفات حضرت معصومه(س)-اى دختر و خواهر ولایت اى دختر و خواهر ولایت
آیینه ی مادر ولایت

بر ارض و سما ملیکه در قم
آرام دل امام هفتم

معصومه به کُنیه و به عصمت
افتاده به خاک پایت عفت

در کوى تو زنده ، جان مرده
بر خاک تو عرش سجده برده

در قصر تو جبرئیل حاجب
زُوّار تو را بهشت واجب

گفتند و شنیده اند ز آغاز
کز قم به جنان درى شود باز

حاجت نبُوَد مرا برآن در
قم باشدم از بهشت بهتر

قم قبله ی خازن بهشت است
این جا سخن از بهشت ، زشت است

قم شهر مقدس قیام است
قم خانه یازده امام است

قم تربت پاک پیکر توست
اینجا حرم مُطهَّر توست

گر فاطمه(س) دفن شد شبانه
نَبوَد ز حریم او نشانه

کى گفته نهان زماست آن قبر
من یافته ام کجاست آن قبر

آن قبر که در مدینه شد

  • یکشنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 16:07
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار وفات حضرت معصومه(س),(جهان را ماتم عظماست امشب)به همرا سبک سنتی *

4782
8

اشعار وفات حضرت معصومه(س),(جهان را ماتم عظماست امشب)به همرا سبک سنتی جهان را ماتم عظماست امشب
عزای دختر موساست امشب
سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت
نه تنها شهر قم ماتم گرفته

زمین و آسمان را غم گرفته
سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت
رضاu خون جگر از دیده بارد
عزای حضرت معصومهسلام­الله­علیها دارد
سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت
به یاد حضرت معصومهسلام­الله­علیها امشب
بگرید دیدة زهراسلام­الله­علیها و زینبسلام­الله­علیها
سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت
بگرید بهر خواهر، بهر دختر
رضا و حضرت موسی ابن جعفرعلیهماالسلام
سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت
شرار ناله سر زد تا به افلاک
نهان شد پیکر معصومهسلام­الله­علیها در خاک
سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت
دریغا ای دریغا شد خزانی
گل گلزار موسی د

  • یکشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

تو معصومه ای -( تو معصومه ای پاک و بی انتهایی ) * محسن اوجانی

3596
7

تو معصومه ای -( تو معصومه ای پاک و بی انتهایی ) تو معصومه ای پاک بی انتهایی

تو عشق علی ابن موسی الرضایی

هزاران برابر ز شاهی فراتر

بود در حریم تو شغل گدایی

ملک تا به پابوست آمد چنین گفت

بنازم چه صحنی عجب بارگاهی

چو سر میگذارم به روی ضریحت

دلم میشود غرق نور الهی

گره میشود باز از کار عالم

اگر در قیامت شفاعت نمایی

شدی بهر دیدار یار از مدینه

به سمت دیار خراسان تو راهی

تو را داغ دلدار بستر نشین کرد

امان از غریبی امان از جدایی

شما همچو زینب به راه برادر

ز هستی گذشتی و گشتی فدایی

قم و مردمش اهل دین و ولایند

ولی وای بر کوفه بی وفایی

تو هرگز ندیدی لب و چوب خیزر

ندیدی شراب و غم بی حیایی

تو هرگز ندیدی سری روی نیزه

ندیدی تنی که ندار

  • پنج شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 16:45
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

زده آتش زمین آباد ما را *

3048
1

زده آتش زمین آباد ما را زده آتش زمین آباد ما را
غروب چشم هایت ای مسافر
شدی دنبال یک نامه ز دلبر
میان کوچه های خسته عابر
پرستوهای بالت را شکسته
میان راه، سنگ بی وفایی
نیفتی ناگهان از پا که بانو
عمود خیمۀ عمر رضایی
عزادار دل زخم شما بود
زمین و آسمانِ شهر مردم
به پای چشمتان خرج خدا شد
حیای خاک و بوم و غیرت قم
ضریح مهر تو در سینه دارد
هوای قبر مخفیِ بهاره
عزای تو میان عرش بالا
عزای حضرت زهرا دوباره
گرفته از نگاهت زهر بی دین
شعاع نور و موج ناله ات را
شفای درد تو ذکر رضا بود
ولی از داغ او افتادی از پا
مگر تو زینب موسی نبودی؟
حسین آمد به بالینت به پا خیز
خدا را این که تا کوفه نرفتی
بهار تو نشد همرنگ پاییز
شاعر:روح الله عیوض

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 07:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

با صد امید دربه دَرِ خانه ات شدم *

3541
2

با صد امید دربه دَرِ خانه ات شدم با صد امید دربه دَرِ خانه ات شدم
محتاج یک نگاه کریمانه ات شدم
روز ازل، نگاه شما شد نصیبِ ما
از این سبب کبوتر آستانه أت شدم
نانی که می خورم همه از برکت شماست
مدیون لطف آب و همان دانه أت شدم
عشق رضا، چو ارثیه ای، از شما رسید
مدیونِ ارثِ کامل و جاودانه ات شدم
شمع محبتی که به ما نور می دهی
از لطف یک نگاه تو، پروانه أت شدم
هستی شفیعه ی همه در موسم جزا
دست مرا بگیر، تو ای خواهر رضا
وقتی میان صحن شما می زنم قدم
انگار در بهشت خدا می زنم قدم
آری بَدَم ، ولی به هوای تو آمدم
با ذکر تو، به صحن و سَرا می زنم قدم
در باز کن ، رسیده گدا تا کرم کنی
کنج حرم به شوق عطا می زنم قدم
فرقی که نیست بین حریم تو و رضا
پ

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

ابری شده است حال و هوای نگاهتان *

3144

ابری شده است حال و هوای نگاهتان ابری شده است حال و هوای نگاهتان

بغض غروب می چكد از هر پگاهتان

دلتنگیِ غمی چقدر موج می زند

در اشكهای نیمه شبِ گاه گاهتان

چشمان صحن آینه هم تار می شود

با غربتی كه می چكد از اشك و آهتان

همراه گریه های تو از دست می رویم

پائین پای روضة شال سیاهتان

عطر مزار مادر سادات می رسد

از یاسهای هر سحر بارگاهتان

« فردا چه خاكهای ندامت به سر كند

امروز هر دلی كه نشد خاك راهتان »

اینقدر كه پر از تب اندوه و ناله ای

شاید دلت گرفته به یاد سه ساله ای

می گفت چشمهای ترش درد می كند

قدش خمیده و كمرش درد می كند

از بسكه سوخت دامن معصوم خیمه ها

حتی نگاه شعله ورش درد می كند

طوفان تازیانه و باران سنگها !

بی

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غمی میان دل خسته ام شرر دارد *

2989
1

غمی میان دل خسته ام شرر دارد غمی میان دل خسته ام شرر دارد
دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد
کبوتری که نشسته به روی ایوانم
دوباره آمده و از رضا خبر دارد
خیال غربت او می کشد مرا ، اما
دلم زغصه زینب غمی دگر دارد :
ز کاروان اسیران وخواهری تنها
که حلقه ای زیتیمان در به در دارد
ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد
ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد
ز مادری که کنار سر دو طفلانش
ز کوچه های یهودی نشین گذر دارد
ز دختری که یتیم است و در تمامی راه
به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد
ز دختری که به لکنت به عمه اش میگفت
بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد
ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید
لبان خشک پدر زخم های تر دارد
سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم
کسی نبود

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

در قم که آمدم دل سنگم جلا گرفت *

3066
5

در قم که آمدم دل سنگم جلا گرفت در قم که آمدم دل سنگم جلا گرفت
مثل کبوتری به حریم تو جا گرفت
گرد و غبار دور و بر صحن این حرم
گرد و غباری از دل آیینه ها گرفت
باران،قنوت،اشک،کبوتر،کنار تو
در این میانه نور تو دست مرا گرفت
وقتی نگاه من به تو افتاد این دلم
حال و هوای باب جوادِ، رضا ع گرفت
جسمم کنار خواهر و قلبم صحن رضاست
اشکم تمام فاصله ها را فرا گرفت
این خادمان کوی تو گفتند میشود
از دست مهربان شما "کربلا" گرفت
شاعر:یحیی نزاد سلامتی

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

ای دلم بی قرار در حرمت *

3464
0

ای دلم بی قرار در حرمت ای دلم بی قرار در حرمت
کن نگاهی به سائل کرمت
ذره ای بودم و ز لطف شما
زیر بالم شده تمام سما
طفل خُردی به پای مکتب تو
بوده ام من دخیل هر شب تو
سر نهاندند پیش پای شما
بهجت و فاضل و مطهر ها
عمه و بنت و خواهر معصوم
بر تو باشد سلام هر معصوم
ای ضریحت بود مطاف ملک
رفته گلدسته ات فراز فلک
چشم من ابری است و بارانی
از تب عشق خود تو می دانی
لحظه هایم اسیر دل تنگی
می زنم زلف یار را چنگی
افتخارم بود گدایی تو
مرغ دل را کنم هوایی تو
می کنی تو غروب آدینه
دل من را چو صحن آیینه
با نگاهی دلم هوایی کن
قلب من را تو کربلایی کن
شاعر:میثم رحمانی

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

وفات حضرت معصومه(ألا تجلّی نامت در اوج زیبایی *

3065
1

وفات حضرت معصومه(ألا تجلّی نامت در اوج زیبایی ألا تجلّی نامت در اوج زیبایی
به عصمت و شرف و قدر و جاه والایی
رضا چو دید به قنداقه مصحف رویت
تو را بِدید ولی با جمال زهرایی
خوش آن کسی که بگردد گدای سفره ی تو
و بهره مند شود از عطای سفره ی تو
فقط نه مردم قم ریزه خوارتان هستند
تمام خلق نشسته به پای سفره ی تو
ای گنبد تو داده به شمس و قمر ضِیا
معصومه ی کریمه،تجلّی هل اَتی
بر رشته های چادر تو می برم پناه
ای خواهر امام رئوف،إشفعی لَنا
عالم ز تو دستورالعمل بگرفته
از شهد لبت رضا عسل بگرفته
تا اینکه تو را گرفت در آغوشش
انگار که زهراست بغل بگرفته
آن روز که بر دلم نمودی تو نگاه
زائل ز وجود من شد آن لحظه گناه
زآنجا که برادرت خدای دلهاست
یا فاطمه إشفعی لَ

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

وفات حضرت معصومه(واژه واژه غزليات مرا جان دادند *

2856
0

وفات حضرت معصومه(واژه واژه غزليات مرا جان دادند واژه واژه غزليات مرا جان دادند
طبع سرشار مرا رزق فراوان دادند
قلم از اوست همه دفتر شعرم از اوست
صله ام گردوغبار ره جانان دادند
تا كه ديدند به يمن قدمش ميجوشم
به دل غمزده مستي دوچندان دادند
اي كه در پاي تمناي رخش ميسوزي
به غم و درد دل سوخته پايان دادند
مشرك و كافر و مرتد گرفتند از ما
بانگاهش نفسي تازه مسلمان دادند
نه مسلمان كه با معجزه ي چشمانش
ميثم و حمزه و يا مالك و سلمان دادند
بخداوند قسم از نفسش روز ازل
به ديارش ادب و حكمت و عرفان دادند
روز اول به گدايي درش هركس رفت
شك ندارم كه به او تاج سليمان دادند
از همان لحظه ي آغاز جنون ام بي شك
دل من را به كف خواهر سلطان دادند
سربلنديم - به قرآن-همه ا

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

وفات حضرت معصومه(نم نمك بوي بهاران ميرسد *

3231
1

وفات حضرت معصومه(نم نمك بوي بهاران ميرسد نم نمك بوي بهاران ميرسد
بوي سرسبزي ريحان ميرسد
باز دل ها در تلاطم آمده
بار ديگر باز طوفان ميرسد
باظهورش در كوير قم ولي
حلم و علم و فضل و عرفان ميرسد
عيدي ام شكي ندارم امشب از
سوي آقاي خراسان ميرسد
مژده اي دادند اي هم ميهنان
خواهر سلطان ايران ميرسد
شاه بانوي من است و سرخوشم
از بهشتش بوي سوهان ميرسد
از سر ديوانگي حالم بد است
آرزويم يك سفر قم-مشهد است
مريم و حوا وهاجر آمده
نه غلط گفتم كه بهتر آمده
عاشقانه باز هم دل ميدهيم
دلبرانه باز دلبر آمده
اختيار آفرينش دست اوست
شافع فرداي محشر آمده
مجتهده عالمه چون عمه اش
راوي الله اكبر ‌آمده
قاطعانه گويمت اغراق نيست
چون خود زهراي اطهر آمده
آسماني ها همه كف

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات حضرت معصومه(دل من باز گرفته به حرم می آید *

2861
3

مناجات حضرت معصومه(دل من باز گرفته به حرم می آید دل من باز گرفته به حرم می آید
درد دلهاست که از چشم ترم می آید
باز هم پیش ضریح تو نشستم با اشک
لطف تو باز فقط در نظرم می آید
در همه زندگی از بی تو شدن می ترسم
که اگر دست نگیری به سرم می آید
کاش آن لحظه ی پر غصه به دادم برسی
آه آن لحظه که وقت سفرم می آید..
زائری بود که هر روز حرم می آمد
چقدر پیش تو بوی پدرم می آید
می روم از حرمت حس من این است انگار
که کسی تا دم در پشت سرم می آید
شعر می خواند و می گرید و می گریاند
طبع من باز هم از سمت حرم می آید

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

حضرت معصومه(س)-مدح و مصیبت ( آیتى از خداست معصومه) *

4212
3

حضرت معصومه(س)-مدح و مصیبت    (  آیتى از خداست معصومه) آیتى از خداست معصومه
لطف بى‏انتهاست معصومه
جلوه‏اى از جمال قرآن را
چهره‏اى حق نماست معصومه
عطر باغ محمدى دارد
زاده مصطفى است معصومه
پرتوى از تلألوء زهرا
گوهرى پربهاست معصومه
ماه عفت نقاب آل كسا
دختر مرتضى است معصومه
اخترى در مدار شمس شموس
یعنى اخت الرضاست معصومه
زائران! یك در بهشت اینجاست
تربتش باصفا است معصومه
در توسل به عترت و قرآن
باب حاجات ماست معصومه
از مدینه به قصد خطه طوس
رهروى خسته پاست معصومه
تا زیارت كند برادر خود
فكر و ذكرش دعاست معصومه
روز و شب عاشق بیابان گرد
خواهرى باوفاست معصومه
یا مگر اوست زینب دگرى
كز برادر جدا است معصومه
تا بدانى كه نیمه ره جان داد
بنگر اكنون كجاست معصومه
از

  • دوشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 20:07
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

حضرت معصومه(س)-مدح ( بین کویر خشک آرامیده دریا ) *

3115
4

حضرت معصومه(س)-مدح  ( بین کویر خشک آرامیده دریا ) بین کویر خشک آرامیده دریا
دریایی از عشق و وفا و نور زهرا
دریایی از مهر رضا و عشق حیدر
آید صدا از موج آن: اَدرِک برادر
مرآت نور مادر مظلومه گشته
از سوی موسی نام او معصومه گشته
معصومه یعنی عشق، یعنی استقامت
معصومه یعنی خواهر و دخت امامت
معصومه یعنی نور یعنی دل ربایی
معصومه یعنی فانی عشق خدایی
معصومه یعنی مغفرت یعنی عطوفت
معصومه یعنی لطف و احسان بی نهایت
معصومه یعنی دختر خیر البریه
معصومه یعنی یاسی از نسل فریده
معصومه یعنی عمه ی جود وکرامت
معصومه یعنی آسمانی از شهامت
معصومه یعنی شیر زن در بیشه ی عشق
نخل بلندی از بن و از ریشه ی عشق
معصومه یعنی یاس باغ آل عصمت
معصومه یعنی کعبه ی آمال عصمت
معصومه یع

  • دوشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 20:10
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

حضرت معصومه(س)-مناجات ( نه جسارت نمی کنم اما، گاه من را خطاب کن بانو ) *

3332
3

حضرت معصومه(س)-مناجات  ( نه جسارت نمی کنم اما، گاه من را خطاب کن بانو ) نه جسارت نمی کنم اما، گاه من را خطاب کن بانو
چیزی از دیگران نمی خواهم، تو مرا انتخاب کن بانو
در کنار تو قطره ام اما، تو مرا رهسپار دریا کن
در کنار تو ذره ام اما، تو مرا آفتاب کن بانو
دل به هر سو که می رود بسته است، دیگر از دست خویش هم خسته است
دارد این گونه می رود از دست، آه قدری شتاب کن بانو
به گمانم که خسته ای از من، خسته ای دل شکسته ای از من
وای اگر که تو را می آزارد، خب دلم را جواب کن بانو
مانده ام بین رفتن و ماندن، رفتن و مبتلای غیر شدن
ماندن و عاقبت به خیر شدن، تو خودت انتخاب کن بانو
منم و اشک و خواهشی دیگر، روز سخت شفاعت و محشر
تو گنه کار اگر کم آوردی، روی من هم حساب کن بانو

  • دوشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 20:11
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

حضرت معصومه(س)-وفات ( دوباره آمده ام تا به من بها بدهی ) *

4570
18

حضرت معصومه(س)-وفات ( دوباره آمده ام تا به من بها بدهی ) دوباره آمده ام تا به من بها بدهی
مرامریض کنی و مرا شفا بدهی
گره به کار من افتاده ای کلید بهشت
خدا کند که به من فرصت دعا بدهی
من از زیارت قبلی خراب تر شده ام
خدا کند به من بی پناه جا بدهی
من از زبان رضا با تو درد دل دارم
مگر که پاسخ این «اشفعی لنا» بدهی
تو آمدی و مقام رضا مشخص شد
تو خواستی که کلیدی به دست ما بدهی
دلم برای محرم چه زود تنگ شده
مگر که باز تو امضای کربلا بدهی
هزار عید فدای دو روز ماتم تو
اگر اشاره کنی، رخصت عزا بدهی...
تمام سال برای تو روضه می گیریم
هزار مرتبه هم در عزات می میریم
منبع:حسینیه

  • دوشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 20:12
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد