وفات حضرت ام البنین (س)

مرتب سازی براساس

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(منم که سایه نشین وجود مولایم) *

4258
5

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(منم که سایه نشین وجود مولایم) منم که سایه نشین وجود مولایم

کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم

منم که خانـــه به دوش غــم علی

منم که همدم محنت ولی هستم

منم که شاهد زخم شکسته ابرویم

انیس گریه به یاس شکسته پهلویم

منم که در همه جا در تب حسن بودم

منم که شاهد خون لب حسن بودم

منم که جلوه حق را به عین می دیدم

خدای را به جمال حسین می دیددم

منم که بوده دلم صبح و شام با زینب

منم میان همه ؛ هم کلام با زینب

منم که سوگ گلستان و باغبان دارم

به سینه زخم غم کربلائیان دارم

منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد

چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد

منبع:هیئت انصار الحسین

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:14
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(کسی که چار پسر داشت نور چشم ترش) *

3674
3

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(کسی که چار پسر داشت نور چشم ترش) کسی که چار پسر داشت نور چشم ترش

به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش

دلش گرفته چرا یک نفر کنارش نیست

بدون ماه، چه شب ها که صبح شد سحرش

عجب حکایت سختی ست مرگ این مادر

هنوز مانده به ره، دیدگان پر گهرش

تمام دل خوشی اش چهار صورت قبر است

چهار صورت زیبا همیشه در نظرش

اگر چه همره زینب نبود ام بنین

ولی شنید و شکست از غم حسین کمرش

نبود تا که ببیند چگونه حرمله ها

زدند تیر، به چشم حسینی قمرش

نبود تا که ببیند چگونه ریخت زمین

به خاک علقمه ای وای پاره جگرش

نبود تا که ببیند بدون عباسش

چه آمده به سر خواهران خون جگرش

نبود شکر خدا ور نه شام را می دید

نبود صحنه بزم شراب در نظرش

اگر چه صورت او را ک

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:19
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(وقت غروب ، چشم ترش درد مي كند) *

4283
2

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(وقت غروب ، چشم ترش درد مي كند) وقت غروب ، چشم ترش درد مي كند

ذره به ذره بال و پرش درد مي كند

كم كم كه ماه مي شكفد در برابرش

با رؤيت هلال، سرش درد مي كند

بي اختيار وقت نگاهش به آب ها

قلبش به ياد گل پسرش درد مي كند

بايد كه از بقيع به سوي منزلش رود

پر زحمت ست چون كمرش درد مي كند

هر چند كنج خانه كسي نيست منتظر

اين بيت حزن، بوم و برش درد مي كند

تنها نه محض خاطرآن چار شير نر

اين خانه سال هاست، درش، درد مي كند

اما هزار شكر كه شب ها منور است

از نور خواهري كه پرش درد مي كند

هرشب مي آيد از پي دلداري زني

با اين كه جسم محتضرش درد مي كند

يك سال و نيم تلخ، شبيه دو ماه و نيم

با ياد كوچه ها جگرش درد مي كند

علی لواسانی

من

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:36
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(بدون ماه قدم می زنم سحر ها را) * علی اکبر لطیفیان

4719
2

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(بدون ماه قدم می زنم سحر ها را) بدون ماه قدم می زنم سحر ها را

گرفته اند از این آسمان قمرها را

چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است

رسانده است به خانم کسی خبرها را

نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده

گرفته اند از این پیر زن پسر ها را

چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش

بیاورند برایش فقط سپرها را

نشسته است سر راه ، روضه می خواند

که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را

ندیده است اگر چه ولی خبر دارد

سر عمود عوض کرده شکل سرها را

کنار آب دو تا دست بر روی یک دست

رسانده است به ما خانم این خبرها را

بشیر آمد گفتی که از حسین بگو

ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو

ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی

برای خانه مولا که انتخاب شدی

به خانه ی ولله

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:47
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(هرگز نبوده بیشهٔ حق را غضنفری) *

4238
4

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(هرگز نبوده بیشهٔ حق را غضنفری) هرگز نبوده بیشهٔ حق را غضنفری

الا که بوده مادر او شیر مادری

ام البنین نه، مادر مردان کربلا

تو شیر داده ای به وفا و دلاوری

جز تو لبان هیچ مسیحی توان نداشت

بر جسم کربلا بدمد روح حیدری

در مذهبی که فاطمه پروردگار اوست

عشق و وفا و صبر و ادب را پیمبری

تا چون تویی نیاورد این چرخ کهنه باز

ماند فلک به حسرت عباس دیگری

هادي جانفدا

منبع:وبلاگ شعر شاعر

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(باز هم نشسته یک گوشه) *

4750
3

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(باز هم نشسته یک گوشه) باز هم نشسته یک گوشه

طبق رسم همیشه اش:تنها

زیر تیغ آفتاب بقیع

دورتر از هیاهوی دنیا

**

از صدای گرفته اش پیداست

دیشبش سخت گریه می کرده

یاد آن روزی افتاده است که

زینبش سخت گریه می کرده

**

یاد حرفهای زینب افتاده

کم کم آب میشود به پای حسین

باز تکرار کرده،میگوید:

هرچه دارم همه فدای حسین

**

یاد حرفهای زینب افتاده

حسین را تشنگی ش آزرده

وقت میدان از عطش می گفت

از لبان خشک و ترک خورده:

**

خواهرم!تشنگی عجب سخت است

احساس میکنم که سنگینم!

آسمان چرا سیاه شده

هوا را پر ز دود می بینم

**

ام البنین کاش تو هم بودی

آنجا که لحظه هاش پر از غم بود

بین دردهایشان تنها

سایه ی مادری فقط کم بو

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(ادب و غيرت ابالفضلت) *

4498
2

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(ادب و غيرت ابالفضلت) ادب و غيرت ابالفضلت

همه مديون مادري تو بود

هر كسي لايقش كه حيدر نيست

اين علامت ز برتري تو بود

**

پسرانت همه مريد علي

اين برايت هميشه يك فضل است

افتخار شما همين بس كه

پسرت حضرت ابالفضل است

**

تا كه ديدي بشير را گفتي

اي بشير از حسين من چه خبر

پسرانم همه فداي حسين

از ضياء دو عين من چه خبر

**

تا شنيدي حسين را كشتند

ناله ات از زمين به بالا رفت

جاي زهرا براش ناله زدي

ناله ات تا به پيش زهرا رفت

**

بعد از آن روز گريه كارت شد

بهر دوري چار دلبندت

هر كسي از كنار تو رد شد

گريه كرد از فراق فرزندت

**

يادمانِ غروب عاشورا

روضه ميخواندي از دل گودال

روضه ميخواندي از غريبي و

روضه از س

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 06:10
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی) * قاسم نعمتی

4315
2

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی) ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی

از مادر چشم انتظارت دل بریدی

جز ام لیلا کس نمیفهمد غمم را

من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی

تنها نه دلگرمی مادر بوده ای تو

بر خاندان فاطمه روح امیدی

بر گردنم انداختی با دستهایت

زیبا مدال عزت «ام الشهیدی»

زینب کنار گوش من آهسته می گفت :

هرگز مپرس از دخترت از چه خمیدی

از خواری بعد از تو گفت و گفت دیگر

بر پیکر مانیست جایی از سپیدی

این تکه مشک پاره را تا داد دستم

فهمیدم ای بالا بلند من چه دیدی

از مشک معلوم است با جسمت چه کردند

وای از زمین افتادن،وای از ناامیدی

باور نخواهم کرد تا روز قیامت

بی دست افتادی،به خاک وخون طپیدی

در سینه پنهان میکنم یک عمر رازم

پ

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 06:17
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(وقتی که با صدای رسا گریه میکند) *

4459
3

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(وقتی که با صدای رسا گریه میکند) وقتی که با صدای رسا گریه میکند

گویا تمام کرب و بلا گریه میکند

راحت بخواب مشک تو خالی نمانده است

مادر نشسته مشک تو را گریه میکند

با یاد دست های تو هی سینه میزند

زیر علم برای شما گریه میکند

وقتی به روی فرق سرش مُشک میزند

حتما از آن عمود جفا گریه میکند

مادر فدای روی خجالت کشیده ات

زهرا برای تو بخدا گریه میکند

مادر چه شد که باز نگشتی به خیمه ها

دیدی که شیر خوار خدا گریه میکند

یک دست تو که بر سر راه حسین بود

آن دست دیگرت به کجا گریه میکند

آن دست را مدینه به یک کوچه دید که...

...بر روی دست مادر ما گریه میکند

مادر فدای وفایت شود ببین....

....ام الوفا برای وفا گریه میکند

من پا شدم که

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 06:32
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(غم با نگاه خیس تو معنا گرفته) *

3837
3

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(غم با نگاه خیس تو معنا گرفته) غم با نگاه خیس تو معنا گرفته

یک موج از اشک تو را دریا گرفته

در فصل غم،فصل خسوف ماه خونین

خورشید هم مثل دلت گویا گرفته!

تا آسمانها میرود دلمویه هایت

کار دل خونت عجب بالا گرفته!

این روزها با دیدن حال تو بانو!

بغضی گلوی اهل یثرب را گرفته

هر روز اشک و آه، حق داری بسوزی

یک کربلا غم در نگاهت جا گرفته!

می دانم اینجا بارها با دست لرزان

اشک از دو چشمت حضرت زهرا گرفته

تاریخ را می گردم ـآری ـ تا ببینم

مثل دل تنگت دلی آیا گرفته؟

اینجا به همراه لب خشک تو مادر!

هر سنگریزه ختم "یا سقا" گرفته...

سید محمد بابا میری

**

برگرفته از سایت شیعتی

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 06:46
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد ) *

3558
2

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد  ) چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد

چهار بار دلت کوه شد به لرزه درآمد

تو منتظر، تو گدازنده بر معابر خونین

مسافر تو نیامد مسافری اگر آمد

چهار مرتبه شن‏زارهای ظهر، تنت را

گریستند و تو را داغ‏های مستمر آمد

چنان گریسته‏ای روزهای خستگی‏ات را

که تکّه تکّه ی خاک بقیع نوحه‏گر آمد

از آن گلایه تلخت به گوش علقمه بانو!

هر آنچه رود از آن لحظه سر به زیرتر آمد

چهار بار پسر رفت و اسب رفت و تو بودی

چهار بار تو بودیّ و اسب بی‏پسر آمد

تو کوه بودی و از پشتِ شانه‏های بلندت

چهار مرتبه خورشید سر بریده برآمد

حسین هدایتی

منبع:وبلا گ شعر شاعر

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر وفات حضرت ام البنین(س)-(گفتم ام البنين، دلم پا شد) * علی اکبر لطیفیان

10110
5

شعر وفات حضرت ام البنین(س)-(گفتم ام البنين، دلم پا شد) گفتم ام البنين، دلم پا شد
گره هايي كه داشتم وا شد

مادر آب را صدا زدم و ...
خشكسالم شبيه دريا شد

سوره ي حمد نذر او كرديم
گم شده داشتيم و پيدا شد

با ادب بود و روي دامانش
تا گل نازدانه اي جا شد

...به مدينه نگفت مادر شد
گفت،‌ مولاي شهر بابا شد

با كنيزيّ خانواده ي عشق
در دو عالم عزيز زهرا شد

خادمي كرد تا كه عباسش
از ازل تا هميشه آقا شد

همه ي بچه هاش عيسايند
گرچه عباس او مسيحا شد

آن قَدَر خرج گريه شد افتاد
آن قَدَر خرج گريه شد تا شد

تا قيامت به احترام حسين
ذكر لبهاش واحسينا شد

گفت - گفتند روز عاشورا
در غروبي كه خيمه غوغا شد

بيت تقسيم آبروي حرم
مشك بي آب - سهم سقّا شد

كاش دست عمود نخلستان

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 07:04
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(ای به سپهر عاطفه بی قرین) *

4585
0

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(ای به سپهر عاطفه بی قرین) ای به سپهر عاطفه بی قرین
ستاره ی مدینه ، ام البنین
قدرتو در جهان نبوده معلوم
قبر تو در جوار چار معصوم

فاطمه دوم مرتضایی
مادر دیگری به مجتبایی
تو کیستی که با غم و زمزمه
پای نهی به خانه فاطمه
تو کیستی که با همه عزیزی
گفته ای آمدم کنم کنیزی
تو دیده ای که خانه ای سوخته
دخترکی چشم به در دوخته
محض دل تازه گلان حزین
نام تو فاطمه ! شد امّ البنین
تا که نگویند حسینش چه شد
مدینه بین الحرمینش چه شد
رهی که از قبر تو تا فاطمه ست
مدینه ، بین الحرمین همه ست
دامن عطر تو گل یاس داشت
جعفر و عبدالله و عباس داشت
تو آسمان و قمرش ابا الفضل
تو مهر مادر ، پسرش ابا الفضل
تو دیده بودی که علی بی عدد
بوسه به دستان ابا ال

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(من خاک بوس آستان مرتضایم) *

4068
3

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(من خاک بوس آستان مرتضایم) من خاک بوس آستان مرتضایم
وقف شما از ابتدا تا انتهایم
هم نامتان هستم ولی در شأنتان نه !
باور کن این را از تکان شانه هایم

یاسم ولی در زیر پایت پا گرفتم
سبزم از آن وقتی که باریدی برایم
ممنونتانم این من چادر نشین را
در خانه پروانه ها دادید جایم
حرف از شما که می شود یا ابریَم من
یا خیس شبنم می شود سر تا به پایم
در زیر پایت یا کنارت یا نشاید !
باور مکن بانو نمی دانم کُجایم ؟
رنگ ولعابم دادی و در یک شب تار
بر آن سپید گیسویت کردی حنایم
بانوی من ! بانوی این خانه شمائید
من نیز سرگرم کنیزی شمایم
وقتی که خدمت می کنم به کودکانت
حس می کنم بی واسطه پیش خدایم
احساسی ام اما نه تا اندازه تو
دنباله ی آه شما در

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 07:25
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(هر روز غروب توی بقیع) *

4979
3

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(هر روز غروب توی بقیع) هر روز غروب توی بقیع
می شکنه بغض آسمون

ستاره ها داد می زنن!!!
ام البنین روضه نخوون

***
هر روز صدای گریه هاش
می رسه تا عرش خدا

ازسوز روضه خوندنش
قیامتی میشه به پا
***
مدینه کربلا میشه
شهر فرشته ها میشه

آدم و یعقوبم میان
مدینة البکاء میشه
***
فرقی نمی کنه براش
کسی نیاد تو روضه هاش

عالمُ بر هم می زنه
بغض نشسته تو صداش
***
به سینه و سر می زنه
بقیع باهاش نوحه گره

دَم تمومِ نوحه هاش
"حسین غریب مادره"
***
رو خاکایِ سرد بقیع
صورت چار قبرکشیده

طوری-غریب حسین- میگه
انگارکه گودالُ دیده
***
پایِ بساط روضه هاش
عابرا گریه می کنن

بلند بلند فرشته ها
اون بالا گریه می کنن
***
از پسراش نشد یه بار
با کسی

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 07:48
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(کی مدینه ز یاد خواهد برد) *

4521
2

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(کی مدینه ز یاد خواهد برد) کی مدینه ز یاد خواهد برد
صحن چشمان گریه پوشت را

صبح تا شب کنار خاک بقیع
ناله و شیون و خروشت را

***
چشمهای تو پر شفق می شد
در کنار چهار صورت قبر

مصحف دل ورق ورق می شد
در کنار چهار صورت قبر
***
خوب فهمیده حال و روزت را
آنکه امُ البکا تو را خوانده

مادر اشک ، مادر ناله
پاره های دلت کجا مانده؟
***
آه وقت غروب مادر جان
تو و زینب چه عالمی دارید

یکی از دیگری پریشان تر
حال محزون و درهمی دارید
***
می نشیند عجب غریبانه
ام کلثوم در کنار رباب

می شود روضه خوان مجلستان
روی زرد و نگاه تار رباب
***
یکی از میهمان نوازی شان
یکی از تیر و دشنه می گوید

یکی از هرم آفتاب و عطش
یکی از کام تشنه می گوید
***
پیش چ

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 08:35
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 مهدی نظری

شعر وفات حضرت ام البنین(س)-(روضه هایی عجیب می خواند) * مهدی نظری

6537
10

شعر وفات حضرت ام البنین(س)-(روضه هایی عجیب می خواند) روضه هایی عجیب می خواند
از شب و روز کربلای حسین

با خجالت به زینبش می گفت:
پسرانم همه فدای حسین

***

از خدا خواست که قد من را
ای خدا بیشتر هلالش کن

دست بر دامن سکینه گرفت
پسرم را بیا حلالش کن
***
زیر این آفتاب چون آتش
بدنش ذره ذره آب شده

تشنه لب مانده آن قدر این جا
صورتش سوخته، کباب شده
***
بعد آن مشک پاره? پسرش
شرم دارد از این چرا زنده است

هر کجا شیر خواره می بیند
از نگاه رباب شرمنده است
***
در کنار چهار صورت قبر
آن قدر گریه کرده بی حال است

ظهر امروز باز غش کرده
روضه خوان شهید گودال است:
***
گفت زینب میان مردم شام
فکر رأس برادرت بودی؟

راستی این دفعه جواب بده
راضی از دست نوکرت بودی؟
***

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 08:41
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(هرروزغروب توي بقيع مي شكنه بغض آسمون) *

4163
5

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(هرروزغروب توي بقيع         مي شكنه بغض آسمون) هرروزغروب توي بقيع مي شكنه بغض آسمون

ستاره ها داد مي زنن!!! ام البنين روضه نخوون

هرروزصداي گريه هاش ميرسه تا عرش خدا

ازسوز روضه خوندنش قيامتي ميشه به پا

مدينه كربلا ميشه شهر فرشته ها ميشه

آدم ويعقوبم ميان مدينة البكاء ميشه

فرقي نمي كنه براش كسي نياد تو روضه هاش

عالمُ برهم مي زنه بغض نشسته تو صداش

به سينه وسرمي زنه بقيع باهاش نوحه گره

دَم تموم ِنوحه هاش «حسين غريب مادره»

رو خاكايِ سرد بقيع صورت چار قبركشيده

طوري-غريب حسين- ميگه انگاركه گودالُ ديده

پايِ بساط روضه هاش عابرا گريه مي كنن

بلند بلند فرشته ها اون بالا گريه مي كنن

ازپسراش نشد يه بار با كسي حرفي بزنه

زمزمه ي لبش شده: حسين

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 08:55
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(داغهاي داغ و تازه اي عجب) *

5371
3

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(داغهاي داغ و تازه  اي عجب) داغهاي داغ و تازه اي عجب

روز و تشييع جنازه اي عجب

اهل يثرب اين چنين در آفتاب !؟

زير تابوت مَهِ آل كلاب !؟

گاه گاهي ياس را سر مي برند

يك‌ زمان احساس را سر مي برند

اي عجب احساس انساني كنند

نامسلمانان مسلماني كنند

يك ‌زمان سدّند در راه حسين

شاهد اين غصه ها آه حسين

بارها ترك ولايت مي ‌كنند

با يزيدِ پست بيعت مي‌ كنند

كاسه هاي صبر را پر خون كنند

از حرم صاحب حرم بيرون كنند

ظلم بر آزادة زهرا كنند

عشق را آوارة صحرا كنند

حال تشييع جنازه اي عجب

داغهاي داغ و تازه اي عجب

پس چرا اي مردم مردم فريب

آن‌زمان خورشيد يثرب شد غريب

شد غريب و رفت مخفي در غروب

خوب خنديد بر خورشيد خوب

فاطمي‌ها از

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 09:11
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(ای فلک یک مه و سپهر سه اختر) *

3985
1

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(ای فلک یک مه و سپهر سه اختر) ای فلک یک مه و سپهر سه اختر
شیرخدا را خجسته همدم و همسر
فاطمه دوم بهشت ولایت
یار علی، نایب بتول مطهر

یوسف زهرا توجهش به تو بانو
زینب کبری تو را صدا زده مادر
ام‌بنین، مام شیر خداوند
امّ‌ ادب، آفتاب خانه حیدر
خوانده کنیز عزیز فاطمه خود را
ای به ادب از همه زنان جهان سر
برده به میراث از تو عشق و ادب را
کرده نثار قدوم یوسف زهرا
چار گل سرخ و چار لالۀ پرپر

ای پسر تو حسین دوم زهرا
ای به بنینت سلام آل پیمبر i
از همگان برترند خیل شهیدان
رتبۀ عباس توست زان همه برتر
نیست عجب گر که با زیارت زهرا
گردد اجر زیارت تو برابر
رویت مانند آفتاب درخشان
بختت بالاتر از سپهر مدوّر
غبطه به عباس تو برند شهیدان
با همه ق

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 09:19
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

وفات ام البنین سلام الله علیها -(دامان پُر مهرت همه لبریزِ احساس) * هستی محرابی

685

وفات ام البنین سلام الله علیها -(دامان پُر مهرت همه لبریزِ احساس) ‍ السّلام علیکِ یا امّ البنین سلام الله عَلَیها

دامانِ پُر مِهرت همه لبریزِ احساس
اوّل تویے امّ الحسین و بعد عَباس

از عشقِ بے حدِِّ تو عالم مات و مبهوت
فرزندِ تو قربانِ فرزندِ گلِ یاس

تصویرِ تو مانندِ تصویرِ بهار است
در عمقِ جانت این حقیقت آشکار است

در تار و پودت ریشه دارد مهرِ زهرا
عباسِ تو مشکل گشای هر چه کار است

ای نور! همچون صورتِ آیینه اے تو
بر گردِ گلهاے علے پروانه اے تو

چون گفته اے اینجا کنیزِ خانه ام من
شد افتخارت بانوی این خانه اے تو

اے مادرِ گلهاے ایثار و شهادت
در وصفِ تو گل واژه ها عینِ صلابت

در پایِ سجّاده چو زهرا در قنوتی
دستانِ تو لبریزِ آمینِ اجابت!

"هستی محرابی"

  • جمعه
  • 4
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 22:06
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب
 محسن کاویانی

متن شعر وفات مادرحضرت ماه -(تو زیبا شدی کوه و دریا شدی) * محسن کاویانی

1678
2

متن شعر  وفات مادرحضرت ماه -(تو زیبا شدی کوه و دریا شدی) به مناسبت وفات مادرحضرت ماه
چهارپاره محاوره تقدیم به بی بی
حضرت ام البنین(س)

یا ام البنین(س)...
.
.
.
تو زیبا شدی کوه و دریا شدی
یه باغی پر از عطر گل ها شدی
یه همدم تو غم ها برای علی
یه زهراترین بعدِ زهرا شدی

توموندی کنار علی یک تنه
تو گفتی که زهرا پناه منه
نذاشتی علی بت بگه فاطمه!
نذاشتی که زینب دلش بشکنه!

نخ چادرت دلبری میکنه
تورو فاطمه یاوری میکنه
واسه بچه هاش مادری کردی و
واسه بچه هات مادری میکنه

چقد مثل زهرا شده شوکتت
چقد مثل زهرا شده غیرتت
ایشالا نشه دست و بازوت کبود
ایشالا که نیلی نشه صورتت

ایشالا که آتیش نیاد سوی تو
نشینه غلافی به بازوی تو
همیشه بمونی کنار علی
الهی نبینم که پهلوی

  • یکشنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 09:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

اشعار وفات حضرت ام البنين(س)-ام البنین مضطر ، نالد چو مرغ بى‌پر *

6886
6

اشعار وفات حضرت ام البنين(س)-ام البنین مضطر ، نالد چو مرغ بى‌پر ام البنین مضطر نالد چو مرغ بى پر
گوید به دیده تر، دیگر پسر ندارم

زنها! مرا نگویید ام البنین از این پس
من ام بى بنینم ، دیگر پسر ندارم

مرا ام البنین دیگر مخوانید
به آه و ناله ام یارى نمایید

بنالم بهر عباسم شب و روز
شده آهم به جانم آتش افروز

به دشت کربلا آن مه جنبینم
شنیدم بود سقاى حسینم

به دریا پا نهاد و تشنه برگشت
حسینش تشنه بود، از آب لب بست

گذشت از آب و کسب آبرو کرد
به سوى خیمه ها با آب رو کرد

ز نخلستان چو بر سوى خیم شد
به دست اشقیا دستش قلم شد

شنیدم آنکه جدا شد ز قامت عباس
دو دست بر اثر ظلم قوم حق نشناس

به چشم راست خدنگش رسیده از الماس
چمن خزان شد و پژمرده گشت چون گل یاس
***فائیز ت

  • یکشنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:22
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار وفات حضرت فاطمه کلابیه (ام البنین)(س)،(هرکجا صحبت ادب باشد) *

5050
6

اشعار وفات حضرت فاطمه کلابیه (ام البنین)(س)،(هرکجا صحبت ادب باشد) هرکجا صحبت ادب باشد
نام اُمّ البنین میان آید

امتحان کرده ام و می گویم
که دعایش عجیب می گیرد

پس به ام البنین توسل کن
هر زمانی گره به کار افتد

آن قَدَر با ادب و خانم هست
که خودش را کنیز می خواند

خودش و هر چهار فرزندش
نوکران قبیله ی احمد

بود از اول کنیز خورشیدو
قمرش تاهمیشه می تابد

تا که عباس چشم خود وا کرد
دید دور حسین می چرخد

از همان بچگی قسم خورده
که برای حسین می میرد

"گفتم ام البنین دلم پا شد"
دست بر سینه تا بقیع آمد

گوشه ای در سکوت قبرستان
پرچمی در خیال می جنبد

یک ضریحی که نیست،آن گوشه
روی آن جای خالی گنبد

انتهای رواق رؤیایی
مادری سنگ قبر کم دارد

مادری که ضریح فرزندش
به تمام بهشت

  • یکشنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:27
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار وفات حضرت ام البنين(س)-گمان مکن پسرت ناتنی‌برادر بود *

4232
2

اشعار وفات حضرت ام البنين(س)-گمان مکن پسرت ناتنی‌برادر بود گمان مکن پسرت ناتنی‌برادر بود
قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود

منال ام بنین و ببال از عباس
تو شیرمادر و شیر تو شیرپرور بود

سقوط قلعه‌ی خیبر اگر به نام علی‌ست
فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود

ز شام تا به سحر دور خیمه‌ها می‌گشت
که ماه هاشمیان بود و مهرپرور بود

به لرزه بود از او پشت هفت‌پشت ستم
یل تو یک‌تنه یک تن نبود، لشگر بود

به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت
ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود

اگر فتاد روی خاک می‌شود پرپر
ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود
***استاد حاج علی انسانی***

  • یکشنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:30
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار وفات حضرت ام البنبن(س),(تسلیت بر آل خیرالمرسلین)به همراه سبک سنتی *

3696
1

اشعار وفات حضرت ام البنبن(س),(تسلیت بر آل خیرالمرسلین)به همراه سبک سنتی تسلیت بر آل خیرالمرسلین

رفتـه از دار جهان ام‌البنین

باز، داغ فاطمه تازه شد بهر همه

****

حضرت عبـاس، ماه علقمه

دسته‌گـل آرد برای فاطمه

باز، داغ فاطمه تازه شد بهر همه

****

مـادر پـاک شهـیدان حسین

در جنان گردیده مهمان حسین

باز، داغ فاطمه تازه شد بهر همه

ای مدینه آن بهشت یاس کو؟

وامصیبت مـادر عبــاس کو؟

باز، داغ فاطمه تازه شد بهر همه

****

روز یاران زین غم عظما شب است

این همـان تکرار داغ زینب است

باز، داغ فاطمه تازه شد بهر همه

****

او بـه یـاد حضـرت عبـاس بود

اشک چشمش وقف خیرالناس بود

باز، داغ فاطمه تازه شد بهر همه

****

عون و جعفر! دیده از خون تر کنید

امشب استقبــال از مـادر

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:49
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

شعری در بیان مصیبت های حضرت ام البنین (س) -( اینجا بقیع است زمزمه ای می رسد بگوش ) * امیر عظیمی

3342
6

شعری در بیان مصیبت های حضرت ام البنین (س) -( اینجا بقیع است زمزمه ای می رسد بگوش ) اینجا بقیع است زمزمه ای می رسد بگوش
دلمویه های فاطمه ای می رسد بگوش
این بانو آنقدر غم و غوغاست در دلش
گویا که داغ کلّ بقیع مانده بر دلش
انگار هر کسی که می گذرد از کنار او
از سوز گریه هاش شود اشکبار او
او معتکف شده است تو گویی در این زمین
امّ البنین ِ بی ثمر و بی بَر و بنین
با طرح چار صورت قبری که پیش اوست
اینگونه سالهاست که سرگرم گفتگوست:
ای شیرزاده ها پسران امیر عشق
ذُخرُ الحُسین های همه سربزیر عشق
ماه و ستاره های درخشان در شبم
ای سایه سار قامتتان حرز زینبم
شب زنده دارهای خدا شیر بیشه ها
دور و بر حسین حضور همیشه ها
تعلیم یافتگان مدرسه و مکتب ادب
ارباب زادگان حیدری و هاشمی نسب
ای نخل های من به

  • شنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 17:00
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

سمان سوخت و از پا افتاد *

3416
1

سمان سوخت و از پا افتاد آسمان سوخت و از پا افتاد
زیر بار جگر داغ شما
و دل سخت زمین برده چهار
گل ماتم زده از باغ شما
كرم و لطف خدا می ریزد
از سر و روی در خانه تان
شمعتان پای علی می سوزد
و ملائك همه پروانه تان
روزها می گذرد می آیی
دیده را با غم دل خیس كنی
مادرانه وسط خاك بقیع
روضه ی علقمه تاسیس كنی
خیمه ی اشك زلالت جاری ست
می شود چند دهه یا سالی
جگر گریه ی من درد گرفت
پاشو از پای مزار خالی
موج برداشته چشمان تو از
آینه های ترك خورده ی غم
هیجده داغ دلت را بانو
كرده تصویر شكسته مبهم
شاعر:روح الله عیوضی

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مام عاشقان را همنشینم *

3579
1

مام عاشقان را همنشینم امام عاشقان را همنشینم
كنیز فاطمه اُمّ البنینم
به باغ عاشقان نیلوفرم من
یتیمان علی را مادرم من
پس از زهرا علی را خانه دارم
به پای عشق او سر می سپارم
مرا نَبْوَد به جز این فخر دیگر
كه خوانده زینبم یك عمر مادر
اگر در باغ قلبم یاس دارم
یلی چون حضرت عباس دارم
هر آن چه زینبم می داد یادم
به فرزندم همان تعلیم دادم
ادب را داشت از خود پاس، مردم
مدینه بود و یك عباس، مردم
دلم خوش بود عباسم جوان است
رُخش چون ماه و ابرویش كمان است
دلم خوش بود مولا را غلام است
غلام زینب من با مرام است
شاعر:سید محمد جوادی

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

عروسِ خانه ی حیدر شد دوباره فاطمه ای دیگر *

3957
2

عروسِ خانه ی حیدر شد دوباره فاطمه ای دیگر عروسِ خانه ی حیدر شد دوباره فاطمه ای دیگر
بزرگوار و مؤدّب بود شجاع زاده زنِ حیدر
به خانه آمد و آهسته نشست بینِ در و دیوار
ز چشم، خونِ روان می ریخت به یادِ زخمِ دلِ مادر
اگر چه فاطمه ام؛ امّا کنیزِ مادرتان هستم
زهی مقام! که خواهم شد کنیزِ دخترِ پیغمبر
حسین جان! به فدایت باد یکی یکیِّ پسرهایم
اگر چه جانِ کمی دارند، ببخش! -این سر و این خنجر!-
تمامِ شهر، به قربانت! دو دست و چشم که چیزی نیست!
خدا کند که اباالفضلم، فدائیِ تو شود آخر
بسوزم از غمِ تو ای کاش بقیع، پخش شود خاکم
ببویم آن گلِ مخفی را منم صدا بزنم: "مادر
شاعر:عارفه دهقانی

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد