وفات حضرت ام البنین (س)

مرتب سازی براساس
 مرتضی محمودپور

زمزمه و نوحه و شور وفات حضرت ام البنین(س)سبک دامن کشان رفتی * مرتضی محمودپور

253

زمزمه و نوحه و شور وفات حضرت ام البنین(س)سبک دامن کشان رفتی ◾زمزمه‌ و شور سینه زنی
◾وفات حضرت ام‌البنین(س)
◾(سبک دامن کشان رفتی )

◾بنداول
ام‌البنینم من
به سقا مادرم(۳)
فخرم این بود که
به حیدر همسرم(۳)
میان خانه من کنیز زینبم
برای عباسم من عزیز زینبم
گریه‌ی بر حسین شده کار هرشبم
ذکر حسین حسین حسین گردیده بر لب

◾بنددوم
وقت جدایی رسیده
حلالم نمائید(۳)
رنگ از رخ من پریده
حلالم نمائید(۳)
به استقبال من آمده فاطمه
رسیده عباسم از کنارعلقمه
بروی دست فاطمه مشک عباس من
به پیش دیده‌ام بود اشک عباس من

◾بندسوم
چشمم به روی حسینم
منور شد امشب(۳)
مهمان مادر... حسینم
شده بیسر امشب(۳)
شدم سیر از دنیا بعد از حسینم
ببین من گریان شه عالمینم
موقع رفتنم شده غرق احساسم
علم بدوش آمده در برم عباسم

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • سه شنبه
  • 5
  • دی
  • 1402
  • ساعت
  • 23:40
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

انوی مهر و ادب، عشق و وفا ام البنین *

3050
3

انوی مهر و ادب، عشق و وفا ام البنین بانوی مهر و ادب، عشق و وفا ام البنین
مادر شیران دشت کربلا ام البنین
در میان بانوان سرزمین وحی و دین
انتخاب حضرت خیرالنسا ام البنین
گفت می آید کنیزی خانه ی زهرا ولی
بوده زهرای دگر بر مرتضی ام البنین
جای زهرا مادری کرده به طفلان علی
داده بر بیت علی شور و صفا ام البنین
در مدینه ساخته کرببلای دیگری
با صدای گریه و سوز و نوا ام البنین
در کنار چهار قبر خالی آن بانوی دین
بیت الاحزانی دگر کرده به پا ام البنین
خوانده او ( لا تدعونی ) با نوا و شور و شین
در عزای کشتگان نینوا ام البنین
در وفا عباس را رهبر بخوانندش ولی
بوده بر عباس استاد وفا ام البنین
رهرو راه ولایت بود و در راه ولا
دست فرزندش شد از پیکر جد

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل وفات حضرت ام البنیت(س)(گفتم ام البنين، دلم پا شد) *

2710
3

غزل وفات حضرت ام البنیت(س)(گفتم ام البنين، دلم پا شد) گفتم ام البنين، دلم پا شد
گره هايي كه داشتم وا شد
مادر آب را صدا زدم و
خشكسالم شبيه دريا شد
سوره ي حمد نذر او كرديم
گم شده داشتيم و پيدا شد
با ادب بود و روي دامانش
تا گل نازدانه اي جا شد
...به مدينه نگفت مادر شد
گفت،‌ مولاي شهر بابا شد
با كنيزيّ خانواده ي عشق
در دو عالم عزيز زهرا شد
خادمي كرد تا كه عباسش
از ازل تا هميشه آقا شد
همه ي بچه هاش عيسايند
گرچه عباس او مسيحا شد
آن قَدَر خرج گريه شد افتاد
آن قَدَر خرج گريه شد تا شد
تا قيامت به احترام حسين
ذكر لبهاش واحسينا شد
گفت - گفتند روز عاشورا
در غروبي كه خيمه غوغا شد
بين تقسيم آبروي حرم
مشك بي آب - سهم سقّا شد
كاش دست عمود نخلستان
سدّ راهش نمي شد

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

مادر پسرها -(شاد بودم زعلی چار پسر مانده مرا ) * اسماعیل تقوایی

1079
3

مادر پسرها -(شاد بودم زعلی چار پسر مانده مرا ) شاد بودم زعلی چار پسر مانده مرا

همچو عباس یکی قرص قمر مانده مرا

شاد بودم که حسین چار فدایی دارد

لشکرم در نظرش جلوه نمایی دارد

غره بودم که مرا ام بنینم گویند

مادر چار یل ماه جبینم گویند

یاد دادم به حسینم همه مولا گویند

به رضایش همگی راه خدا را جویند

در سفر همره زینب همه راهی کردم

پسرانم همه را کرببلایی کردم

مهر رخشان پسرهای من عباسم بود

اشبه الناس پدر تازه گل یاسم بود

کربلا بود وحسین بن علی یاری کرد

هم که سقا شد وهم خوب علمداری کرد

هردو دستش زبدن در ره دینش افتاد

شیر من باد حلالش که چه زیبا جان داد

پسران دگرم هم همه گشتند فدا

همره خون خدا وبه ره دین خدا

چون زقتل پسر فاطمه آگاه

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 19:47
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

وفات بانو ام البنین سلام الله علیها -(خانمی که ادبِ نَفس ز داور دارد، بی سبب نیست دمِ زمزم و کوثر دارد) * هستی محرابی

697

وفات بانو ام البنین سلام الله علیها -(خانمی که ادبِ نَفس ز داور دارد، بی سبب نیست دمِ زمزم و کوثر دارد) به پیشگاهِ مقدس بانو امّ البنین سلام الله علیها

خانمی که ادبِ نَفس ز داور دارد

بی سبب نیست دمِ زمزم و کوثر دارد

او که اصل و نسَبش پاک چو دریا باشد

گوهری هست که با اصل برابر دارد

یاسمینی که قَدَش قامتِ سروِ چمن است

سعدِ اختر، رُخِ چون ماهِ مُصَوَّر دارد

آرزومندیِ او هم نفسی مثلِ علی ست

سر به حمد است که چون آینه همسر دارد

گویی از روحِ مجَسَّم بسرشتند تنش

یا در این خانه علی کوثرِ دیگر دارد

نامِ او فاطمه وُ خاطرِ طفلانِ بتول

خواهشی هست که از ساحتِ حیدر دارد

خواهم ای عشق به این نام خطابم نکنی

تا نبینم حَسنم حالِ مکدَّر دارد

یلِ حیدر که شنیدید صفِ کرببلا ؟

یک تنه صاعقه ای بر دلِ لشکر

  • پنج شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 17:01
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

دوبیت برای عزای حضرت ام البنین -(رسیده از طرفِ لااله الّا الله) * اسماعیل شبرنگ

790

دوبیت برای عزای حضرت ام البنین -(رسیده از طرفِ لااله الّا الله) رسیده از طرفِ لااله الّا الله
بهشت با هدفِ لااله الّاالله

عزای مادر ماه حرم ، ابالفضل ع است
به عزّت و شرفِ لااله الّاالله

  • یکشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 00:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی سینه‌زنی وفات حضرت ام‌البنین(س) * مرتضی محمودپور

764
1

نوحه‌ی سینه‌زنی وفات حضرت ام‌البنین(س) ◾نوحه‌ی سینه‌زنی وفات
◾حضرت ام‌البنین(س)

◾بنداول
ای مادر ادب ای مادر قمر
ای مادر علم ای مادر پسر
در خانه‌ی علی با عشق فاطمه
پرورده‌ای پسر شد شاه علقمه
ام‌البنین پسرت سقا شد
در کربلا عقده‌از دل وا شد
ام‌البنین تا که از زین افتاد
عباس تو زائر زهرا شد
ام‌البنین مادر ام‌البنین(۲)

◾بنددوم
برسینه داغ تو مادر شرر زده
با یاد قبر تو دل بال و پر زده
ام‌البنینی و بانوی بی‌حرم
ای خاک تربتت بر دیده‌ی ترم
ام‌البنین ساغری بر کوثر
ام‌البنین بر پسرها مادر
در کربلا لاله و یاس تو
از تیغ کین گشته مادر پرپر
ام‌البنین مادر ام‌البنین(۲)

  • دوشنبه
  • 29
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 09:05
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

وفات حضرت ام‌البنین سلام‌الله -(نشد از چهره‌ام غم را بگیری) * حسن لطفی

2479
7

وفات حضرت ام‌البنین سلام‌الله -(نشد از چهره‌ام غم را بگیری) نشد از چهره‌ام غم را بگیری
زِ من اندوهِ عالم را بگیری
برای رفتنم اینسو و آنسو
نشد مادر که دستم را بگیری

تو خوردی تیغ پژمردم من اینجا
دو دستت را که زد مُردم من اینجا
همینکه از رویِ مَرکب عزیزم
زمین خوردی زمین خوردم من اینجا

نه که امروز مادر درد دارم
که روز و شب سراسر درد دارم
از آن ساعت که با ضربه شکستند
سرت را بی هوا سردرد دارم

اگر بشکسته‌ام مانندِ زهرا
ببین دلخسته‌ام مانندِ زهرا
سرت را تا که رویِ نیزه بستند
سرم را بسته‌ام مانند زهرا

به یادت آه ، یکسر می‌کشیدم
که گویی از تنت پَر می‌کشیدم
به هر تیری که بر جسمِ تو می‌رفت
من اینجا آی مادر می‌کشیدم

مرا گفتند که بازو ندارد
دگر عباسِ تو اَبرو ن

  • دوشنبه
  • 29
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 19:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

حضرت ام البنین سلام الله علیها -(دردي عجيب از او توانش را گرفته) * محسن صرامی

556
1

حضرت ام البنین سلام الله علیها -(دردي عجيب از او توانش را گرفته) دردي عجيب از او توانش را گرفته
دردي كه مغز استخوانش را گرفته

راهي به جز گريه براي او نمانده
بغض گلو گيري امانش را گرفته

از تن جدا شد هر دو دست دلبر او
اين روضه مدت هاست جانش را گرفته

افتاده از خورد و خوراك اين داغ ديده
از او زمانه پهلوانش را گرفته

خورشيد با ماه و ستاره داشت،حالا
ابر سياهي آسمانش را گرفته

دائم براي گريه زير آفتاب است
دست پليدي سايبانش را گرفته

عباس او سرچشمه ي آب بقا بود
از او كوير،آب روانش را گرفته

اشك اش در آمد هر كسي ديد اشك او را
روضه تمامي زمانش را گرفته

يك ذكر ميگويد فقط آن هم حسين جان
ذكري كه از او نيمه جانش را گرفته

  • سه شنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 12:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک نوحه زمینه وفات حضرت فاطمه ی ام البنین سلام الله علیها -(آشفته حالم،با غم عجینم،ام البنینم،ام البنینم) * امیرحسین سلطانی

1640
4

سبک نوحه زمینه وفات حضرت فاطمه ی ام البنین سلام الله علیها -(آشفته حالم،با غم عجینم،ام البنینم،ام البنینم) بند اول

آشفته حالم،با غم عجینم،ام البنینم،ام البنینم
دنیای دردم،زار و حزینم،ام البنینم،که بی بنینم

یه روزی من پسر داشتم
توی باغم ثمر داشتم
چهار تا تاج سر داشتم۲
عصای دست من بودن
همه ی هست من بودن
دلم خوش بود پسر داشتم۲

شنیدم که سراشون
به نامردی جدا شد
جسمشون قطعه قطعه
سرا رو نیزه ها شد

(آه و واویلتا وای)

بند دوم

افتادم از پا،نقش زمینم،ام البنینم،ام البنینم
با غصه حالا،من همنشینم،ام البنینم،که بی بنینم

یه روزی نور عین داشتم
خوشی داشتم حسین داشتم
همه دارو ندارم بود۲
یه روزی من قمر داشتم
دلم خوش بود پسر داشتم
ماه شبهای تارم بود۲

شنیدم بعد عباس
حسینم بی پناه شد
دیگه قدش دوتا و
بی یار و بی

  • چهارشنبه
  • 1
  • اسفند
  • 1397
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شور رحلت حضرت ام البنین -(جان عالم فدای کویت گل مولا) * رضا یعقوبیان

484

شور رحلت حضرت ام البنین -(جان عالم فدای کویت       گل مولا) جان عالم فدای کویت گل مولا
دستای خالیم به سویت گل مولا

بنده ی حی مبینی شیعه را حبل متینی
امید تمام عالم فاطمه ام البنینی

جان فدای غربت تو کی شکسته حرمت تو
آرزومه در مدینه سر گذارم به تربت تو

بعد زهرا بی قرینه مهر وحبت توبه سینه
مرقد خاکی و غریبت زینت شهر مدینه

تو که ام الشهدایی روح ایثار و وفایی
همه دم ای گل مولا گریه دار کربلایی

تو امید عالمینی همه دم به شوروشینی
تا دم آخر عمرت یاد عباس و حسینی

پسرت داده دودستش شدفداتمام هستش
زین همه وفا و ایثار همه عالم شده مستش

ای گل حیدر کرار مام عباس علمدار
از غم داغ تو امشب شیعه گردیده عزادار

ای تمام هست زینب جان تو رسیده بر لب
دل هرشیعه ی مولا س

  • پنج شنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 10:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعرو نوحه رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها -(ام البنین رفته ز دنیا ) * رضا یعقوبیان

681

متن شعرو نوحه رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها -(ام البنین رفته ز دنیا ) ام البنین رفته ز دنیا
راحت شده از رنج و غم ها
رفته سوی حضرت زهرا
آجرک الله علی مولا (۳)

عالم امکان در عزا شد
مدینه امشب کربلا شد
ذکر همه واویلتا شد
آجرک الله علی مولا

مولاتناام البنینی
کفو امیرالمومنینی
بر شیعیان حبل المتینی
آجرک الله علی مولا

بر مرتضی نور دو عینی
همدم و یار زینبینی
گریان و نالان حسینی
آجرک الله علی مولا

توهمسر شیر خدایی
رهرو راه مرتضایی
فاطمه ام الشهدایی
آجرک الله علی مولا

کرب وبلا را تو ندیدی
در روز محشر روسپیدی
تو مادر چهار شهیدی
آجرک الله علی مولا

مزار تو دهد بوی یاس
ریزد سرشکم همچو الماس
امشب به یادداغ عباس
آجرک الله علی مولا

در کربلا جانش فدا شد
فدایی خون خدا شد
د

  • پنج شنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 10:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر وفات حضرت امّ البنين -(خوب است بانوان جهان این چنین شوند) * مجید تال

990
1

متن شعر وفات حضرت امّ البنين  -(خوب است بانوان جهان این چنین شوند) خوب است بانوان جهان این چنین شوند
چون خاک پای فاطمه بالانشین شوند

حالا که درک خلق به زهرا نمی‌رسد
خوب است بانوان همه امّ‌البنین شوند

یعنی ادب کنند به زهرا و مرتضی
یعنی که در مصیبت آنان حزین شوند

آه از حرم نداشتنش از غریبی‌اش
باید که خلق در غم او شرمگین شوند

می‌خواستم دخیل ببندم برای او
دیدم که او ضریح ندارد فدای او

آئینه‌ی مزارش اگر چه مکدر است
از آسمان پریدن بالش فراتر است

دنیا کنیز آنکه به کرّات گفته است
عمرم تمام وقف کنیزی حیدر است

خواندش به نام فاطمه او گفت یا علی
امّ‌البنین بگو به من اینگونه بهتر است

در وصف او بس است که گوییم با غرور
او شیر بانویی است که عباس‌پرور است

روزی که پا

  • شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 11:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا آهی

غزل-مرثیه حضرت اُمُ البنین سلام الله علیها * رضا آهی

997

غزل-مرثیه حضرت اُمُ البنین سلام الله علیها بار دیگر زغم غمینم من
غرقِ در ماتمُ حزینم من

دیده هایم دو ابرِ بارانَ است
سوگوارِ امُ البنینم من

غرقِ داغِ کسی که دائم از
لبِ پاکش کلامِ رَبّ میریخت

جانِ جانانه بود و از رویش
یک جهان نیکی و ادب میریخت

میگُذارم به سینه دستم را
گویم امشب دوباره با احساس

السلامِ ای مَعاْدِنَ الرَّحْمَةِ
مادر حضرتِ قمر عباس

السلام ای عفیفه با جَبروت
بعدِ زهرا عزیزه ی حیدر

هستیِ من فدایِ تان بی بی
چادرت هست پناهِ این نوکر

آبرویم بِخَر بمانم من
در لباسِ گدایِتان بانو

کُن دُعا تا که رزقِ من گردد
که بمیرم برایتان بانو

غمِ تو غم نهاد در دل ما
رِزق شد زائرِ مدینه شدیم

زائر تو و زائرُ الزهرا
آن نگارِ شکسته سینه شدیم

شعرم اینگونه شد نوشتم من
عزتت زیر پا نشد بی بی

و به دستِ یه عده ای نامرد
به شما که جفا نشد بی بی

مینویسم که ای یَمِ رحمت
چادُرت پر زخاک نشد دیگر

حُرمتِ تو نشد لگد مالُ
نشدی تو ز کینه ها پرپر

خوب شد دگر ز آتش کین
اُمُ العَبّاس پُر آبله نشدی

مثلِ زهرا مادر سادات
بینِ دیوار و دَر تو لِه نشدی

شکر حق که نشد جسارت ها
بر مقامِ تو یا اُمِ بنین

کُشته هرگز نشد جَنینِ تو
با صورت نخورده ای به زمین

خوب گردید میانِ کوچه ی تنگ
گیرِ موجِ بلا نیفتادی

و زسیلیِ بی هوا خوردن
پیشِ طِفلت شما نیفتادی

#السَّلامُ_عَلیکِ_یا_اُمُ_البنین_ع
#غزل_مرثیه_روضه
#رضا_آهی

  • جمعه
  • 24
  • دی
  • 1400
  • ساعت
  • 20:52
  • نوشته شده توسط
  • رضا آهی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه وفات حضرت ام البنین_میان بستر ام البنین است * اسماعیل تقوایی

803

نوحه وفات حضرت ام البنین_میان بستر ام البنین است زمزمه ونوح
نوحه وفات حضرت ام البنین
میان بستر ام البنین است
عمرش را لحظه ی آخرین است
گوید چون علی فزت وربک
وصال با حق او را قرین است
آه و واویلا، آه و واویلا، آه واویلا، آه ووا ویلا2
____________________________
رود از دنیا بانوی احساس
گلهای زهرا، را بوده حساس
بْود مادر شیران حیدر
درس وفا او، داده به عباس
آه و واویلا....
____________________________
بعد عاشورا زار وحزین شد
ام بنین بود و، بی بنین شد
شدکارش اشک و، شد نوحه خوانی
از غم پسر، ها دل غمین شد
آه و واویلا... .
____________________________
طوفان غم زد بر حاصل او
سوزانده حال، زینب دل او
غم پسران، کرده تحمل
هجر حسینش، شد قاتل او
آه و واویلا....
_____________________________
بقیع وخاکش، گشته مزارش
گذشته با غربت روزگارش
برای اینکه، تنها نباشد
آمده زهرا(س) ، اندر کنارش
آه و واویلا.... .

شعر:اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 25
  • دی
  • 1400
  • ساعت
  • 20:13
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

حضرت ام البنین(س) -(با اینکه روی دامن خود نور قمر داشت) *

226

حضرت ام البنین(س) -(با اینکه روی دامن خود نور قمر داشت) با اینکه روی دامن خود نور قمر داشت
بر خانه ی خورشید، همه عمر نظر داشت

در کلِ مدینه فقط او بود که یک عمر ...
در خانه ی خود، بعدِ سحر نیز قمر دا‌شت

گاهی به لبش (ها قَمَرٌ کَیفَ قَمَر) بود
گاهی به لبش (ها عَلیٌ کَیفَ بَشَر) داشت

هر کس نتواند بشود مادر زینب ...
او بود که نقاشِ ادب بود و هنر داشت

تنها نه خودش، بلکه به نور قمر او
از جاده ی او اُمّ وَهَب نیز گذر داشت ...

چون تابشِ خورشید به هر خار و به هر سنگ
سوزِ دل او در دلِ مَروان هم اثر داشت

زهرا به کنار پسرش آمد و او نیز
انگار نه انگار خودش چار پسر داشت

سِرّی است که در خاک مدینه ز جهان رفت
از تربتِ زهرا به گمانم که خبر داشت ...

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 00:43
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

در منقبت حضرت ام‌البنین -(در دوعالم من کنیز فاطمه ام‌البنینم) * مرتضی محمودپور

1263

در منقبت حضرت ام‌البنین -(در دوعالم من کنیز فاطمه ام‌البنینم) درمنقبت حضرت ام‌البنین(س)

در دوعالم من کنیز فاطمه ام‌البنینم
بعد زهرا بانو بیت امیرالمومنینم
کلنا عباس یا زینب بود نقش جبینم
نام نامی حسین باشد همه دنیا و دینم
مادر عباسم اما پیشمرگ زینبینم
جرعه‌نوشان ساغر سقای دشت کربلایم
مادر سبطین اکبر رازدار مرتضایم
نای نی از سوز دل مینالد از نای نوایم
سینه سوزانم به داغ لاله‌هایی مبتلایم
من عزادار شهید کربلا یعنی حسینم
چهار فرزندم به راه کربلایش هدیه کردم
گر که بانویم ولی در راه حق مرد نبردم
تا نفس دارم ز راه حق یقینا برنگردم
هم خودم هم بچه‌هایم گرداین قنداقه گردم
از ازل مبهوت و حیران شهید عالمینم
شیره‌ی جان داده‌ام بر کودکان خسته جانم
خوانده در گوش پسره

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 17:31
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

متن زمینه حضرت ام البنین (س) -(بی کس وتنهایم من – ای وای ای وای) * قاسم نعمتی

4007
7

متن زمینه حضرت ام البنین (س) -(بی کس وتنهایم من – ای وای ای وای) بی کس وتنهایم من – ای وای ای وای
مادر سقایم من – ای وای ای وای
غرق نوایم من
روضه بخونم( روز وشب )3
گریه کنم من (با زینب)3
واویلا واویلا
گفته برایم زینب ای وای ای وای
خورده زمین از مرکب ای وای ای وای
ساقیِ تشنه لب
دست وعلم افتاده ای وای ای وای
میر حرم افتاده ای وای ای وای
قد خم افتاده
بهرِ شهید (علقمه)3
مادری کرده( فاطمه)3
واویلا واویلا
یادِ عطش بی تابم ای وای ای وای
کرده خجالت آبم ای وای ای وای
خجل از ربابم
بعدِ امیرِ لشگرای وای ای وای
زینب و داغِ معجر ای وای ای وای
بی کس وبی یاور
روضه بخونم (دلغمین )3
فرق وعمودِ (آهنین)3
واویلا واویلا

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

چند تا دو بیتی زیبا در مدح حضرت ام البنین (س) -(ای بانی اشک و روضه های سقا) *

14182
18

چند تا دو بیتی زیبا در مدح حضرت ام البنین (س) -(ای بانی اشک و روضه های سقا) رباعی

ای بانی اشک و روضه های سقا

ای فاطمه ی دوّم بیت مولا

از دامن تو روح ادب را آموخت

آن تشنه ی بی دست کنار دریا

رباعی

ای مادر چهار کشته ی عاشورا

ای مرثیه خوانِ ماتم تاسوعا

هر جا که تو را زینب کبری می دید

می گفت که ای وای ، نیامد سقا

دو بیتی (زبان حال بی بی ام البنین)

ای مرثیه خوان ، ز چشمِ خونبار مگو

با من ز سَر و دستِ علمدار مگو

عباس ، فدای قَد و بالای حسین

با امِّ بنین از غمِ دلدار مگو

  • دوشنبه
  • 3
  • خرداد
  • 1389
  • ساعت
  • 19:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

غزلی زیبا در مدح حضرت ام البنین(س) -(نگیر از شب من آفتاب فردا را) * پانته آ صفایی

4649
2

غزلی زیبا در مدح حضرت ام البنین(س) -(نگیر از شب من آفتاب فردا را) نگیر از شب من آفتاب فردا را

نبند روی من آن چشمه‏های زیبا را

تو گاهواره ماه و ستاره‏ها هستی

خدا به نام تو کرده است آسمان‏ها را

تو در ادامه هاجر به خاک آمده‏ای

که باز سجده کنی امتحان عظمی را

خدا سپرده بدستت چهار اسماعیل

که چشمه چشمه گلستان کنند دنیا را

چه کرده‏ای که به آغوش مهربانی تو

سپرده‏اند جگر گوشه‏های زهرا(س) را

بگو چه بر سر بانوی آب آمده است

که باز می‏شنوم رود رود دریا را

تبر چگونه شکسته‏ست شاخه و برگ تو را

چطور خم شده‏ای بر زمین، سپیدارا!

بخوان! دوباره بخوان با گلوی مرثیه‏ها

حدیث تشنه‏ترین دست‏های صحرا را

از آسمان به زمین آمده است گیسویت

که سربلند کند دختران حوّا را

شاع

  • دوشنبه
  • 3
  • خرداد
  • 1389
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر زیبا برای مدح حضرت ام البنین -(منم که سایه نشین و جود مولایم ) *

5168
4

شعر زیبا برای مدح حضرت ام البنین -(منم که سایه نشین و جود مولایم ) Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

منم که سایه نشین و جود مولایم

کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم

منم که خانـــه به دوش غــم علی هستم

منم که همقدم محنت ولی هستم

منم که شاهد زخم شکسته ابرویم

انیس گریه به یاس شکسته پهلویم

منم که در همه جا در تب حسن بودم

منم که شاهد خون لب حسن بودم

منم که جلوه حق را به عین می دیدم

خدای را به جمال حسین می دیددم

منم که بوده دلم صبح و شام با زینب

منم میان همه ؛ هم کلام با زینب

منم که سوگ گلستان و باغبان دارم

به سینه زخم غم کربلائیان دارم

منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد

چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد

منم که مادر عش

  • دوشنبه
  • 3
  • خرداد
  • 1389
  • ساعت
  • 19:59
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار زبانحال حضرت ام البنین (س) -(مخوان جانا دگر ام البنینم‏..) *

7264
4

اشعار زبانحال حضرت ام البنین (س) -(مخوان جانا دگر ام البنینم‏..) Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

مخوان جانا دگر ام البنینم‏..

که من با محنت دنیا قرینم‏

مرا ام البنین گفتند، چون من‏..

پسرها داشتم ز آن شاه دینم‏

جوانان هر یکى چون ماه تابان‏..

بدندى از یسار و از یمینم‏

ولى امروز بى بال و پرستم‏..

نه فرزندان، نه سلطان مبینم‏

مرا ام البنین هر کس که خواند..

کنم یاد از بنین نازنینم‏

به خاطر آورم آن مه جبینان‏..

زنم سیلى به رخسار و جبینم

به نام عبد الله و عثمان و جعفر..

دگر عباس آن دُرّ ثمینم‏

  • دوشنبه
  • 3
  • خرداد
  • 1389
  • ساعت
  • 20:06
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر زمینه برای وفات حضرت ام البنین (س) به همراه لینک دانلود مستقیم سبک زمینه -(یه گوشه ای می شینه ، با دل بی تاب و بی صبر) *

6870
5

شعر زمینه برای وفات حضرت ام البنین (س)  به همراه لینک دانلود مستقیم سبک زمینه -(یه گوشه ای می شینه ، با دل بی تاب و بی صبر) یه گوشه ای می شینه ، با دل بی تاب و بی صبر

گریه می ریزه نم نم ، کنار چار صورت قبر

با دلی مجروح غم ، روی دوشش کوه غم ، زیر لب می گیره دم

ای وای حسین مظلوم

با نگاهی غرق خون ، ‌می شه هر شب روضه خون ، میگه ای وای از دلم

ای وای حسین مظلوم

هم نواش ، بارونی می شه آسمون مدینه وای

گریه کار هر روز ام البنینه وای

براش از علقمه می خونه سکینه وای

------------- ---------------

زینب براش می خونه ، مرثیة سرخ گودال

بی تاب ناله می شه ، تا حدی که میره از حال

میگه از مشک و علم ، میگه از دست قلم ، وقتی که شد علقمه

پر از بوی گل یاس

با عمود آهنین ، آسمون نقش زمین ... ، اما اومد فاطمه

کنار تن عباس

مثل

  • دوشنبه
  • 3
  • خرداد
  • 1389
  • ساعت
  • 20:36
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت فاطمه ام البنین (س) -( رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی ) * محسن رضوانی

2508
1

حضرت فاطمه ام البنین (س) -( رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی ) رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی

رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو
میان اهل عالم در وفا ضرب المثل کردی

فرستادی به قربانگاه اسماعیل هایت را
همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی

کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده،خطی چند
تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی

خودش را در کنارمادرش حس کرد تسکین شد
خداراشکر بودی زینب خود را بغل کردی

چه شیری داده ای شیران خود را که شهادت را
درون کامشان شیرین تر از شهد و عسل کردی

رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد
به تیغ اشک خود اعرابشان را بی محل کردی

شاعر: محسن رضوانی

  • دوشنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی زمینه و شور عزای حضرت ام‌البنین(س) -(سلام بانو ادب ای ادیب کربلا) * مرتضی محمودپور

1042
1

نوحه‌ی زمینه و شور عزای حضرت ام‌البنین(س) -(سلام بانو ادب  ای ادیب کربلا) زمینه و شور عزای

حضرت ام‌البنین(س)

سلام بانوی ادب
ای ادیب کربلا
سلام باغبان یاس
ای طبیب دردها
ام‌البنین مادر سقا
ام‌البنین یار بی‌همتا
ام‌البنین مونس زینب
ام‌البنین همسر مولا
ام‌البنین مادر ام‌البنین(۲)

سلام ای مربّیه
ساقی دشت بلا
سلام ای گریه‌کنه
حنجر و دست جدا
ام‌البنین مظهر ایثار
ام‌البنین دیده‌ی خونبار
ام‌البنین باغبان عشق
ام‌البنین صاحب گلزار
ام‌البنین مادر ام‌البنین(۲)

سلام ای خادمه‌ی
محور آل کساء
سلام ای رشیده‌ی
خانه‌ی شیر خدا
ام‌البنین بی پسر‌گشتی
ام‌البنین بی‌قمر‌گشتی
ام‌البنین با علمدارت
ام‌البنین دیده‌تر گشتی
ام‌البنین مادر ام‌البنین(۲)

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 00:56
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

مرثیه حضرت ام البنین(س)-(تنها چرا نشسته, مگر گریه می کند؟) * وحید قاسمی

4637
3

مرثیه حضرت ام البنین(س)-(تنها چرا نشسته, مگر گریه می کند؟) تنها چرا نشسته, مگر گریه می کند؟
چون شمع شعله وربه نظر گریه می کند
ازمردم مدینه شنیدم که روزها
می آید و ز داغ پسر گریه می کند
بالای چار صورت قبری که ساخته
با دیده های سرخ جگر گریه می کند
با ذکر جانگداز -حسینم غریب- بود
دائم زند به سینه و سر گریه می کند
از سوز روضه خواندن این مادر شهید
هر عابری میان گذر گریه می کند
گاهی دلش برای علی تنگ می شود
گاهی برای روضه ی در گریه می کند
بغض نگاه باد صبا گفت با دلم
دیگر غروب شد, چقدر گریه می کند!!

شاعر : وحید قاسمی

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:40
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(گفتم ام البنین، دلم پا شد) * علی اکبر لطیفیان

4285
2

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(گفتم ام البنین، دلم پا شد) گفتم ام البنین، دلم پا شد
گره هایی که داشتم وا شد
مادر آب را صدا زدم و ...
خشکسالم شبیه دریا شد

سوره ی حمد نذر او کردیم
گم شده داشتیم و پیدا شد
با ادب بود و روی دامانش
تا گل نازدانه ای جا شد...
...به مدینه نگفت مادر شد
گفت،‌ مولای شهر بابا شد
با کنیزیّ خانواده ی عشق
در دو عالم عزیز زهرا شد
خادمی کرد تا که عباسش
از ازل تا همیشه آقا شد
همه ی بچه هاش عیسایند
گرچه عباس او مسیحا شد
آن قَدَر خرج گریه شد افتاد
آن قَدَر خرج گریه شد تا شد
تا قیامت به احترام حسین
ذکر لبهاش واحسینا شد
گفت - گفتند روز عاشورا
در غروبی که خیمه غوغا شد
بیت تقسیم آبروی حرم
مشک بی آب - سهم سقّا شد
کاش دست عمود نخلستان
سدّ راه

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:46
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(اين صداي ناز عباسِ من است) *

4036
7

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(اين صداي ناز عباسِ من است) اين صداي ناز عباسِ من است

نغمه‌هاي راز عباسِ من است

شرحه بر بيت خموشم مي‌رسد

باز تكبيرش به گوشم مي‌رسد

آمده آهِ ابالفضلم به گوش

مشك دارد گه به دندان گه به دوش

ناله با اين گريه‌هايم مي‌كند

آمده مادر صدايم مي‌كند!

من دعا بي قدر و بي حد گويمت

اي ابالفضلم خوش آمد گويمت

آمدي مادر فداي موي تو

پس چرا خاكي شده گيسوي تو؟

گو مگر روي زمين افتاده‌اي؟

گو مگر از صدر زين افتاده‌اي؟

كار مادر اشك مجنوني شده

چشم عباسم چرا خوني شده؟

چنگ خود كي پاي زلفانت زده؟

تير كين كي بر دو چشمانت زده؟

با دو دستت دست مادر را بگير

تا كشم از چشم شهلاي تو تير

واي عباسم دو دستانت كجاست؟

بازوان همچو مردانت كجاس

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:52
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(بنال اي دل شب ام البنين است) *

4521
3

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(بنال اي دل شب ام البنين است) بنال اي دل شب ام البنين است

شب تاب و تب ام البنين است

صداي قطره‌هاي آب لرزان

غم روز و شب ام البنين است

ز طفلان عفو سقايش بخواهد

وفا چون مذهب ام البنين است

ميان ناله‌ها امشب نواي

ابالفضلم لب ام البنين است

اگر شد كار عباسش دليري

شجاعت مكتب ام البنين است

اگر عباس او باب كرم شد

سخاوت منسب ام البنين است

كتا بغيرت و عشق و شهادت

نمي از مطلب ام البنين است

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:01
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(ممنونم از تو مادر، من را تو پروراندي) *

3566
2

شعر وفات حضرت ام البنین(س),(ممنونم از تو مادر، من را تو پروراندي) ممنونم از تو مادر، من را تو پروراندي

شهد وفا و غيرت، بر جان من چشاندي

گفتي كه همچو بابا، از هر گُنه برّي باش

رفتي ميون ميدون، هميشه حيدري باش

من اين همه ادب را، درس از شما گرفتم

من از صفاي روحت، روحِ وفا گرفتم

از زحمت تو مادر، شد حالِ من خدايي

با شورِ تو ابالفضل، گرديده كربلايي

وقت وداع آخر، گفتي به شور و شين باش

تو كربلا عزيزم، قربونيِ حسين باش

وقتي كه تو شنيدي، گشتم شهيد و عطشان

ناله زدي و گفتي، اي واي غريب حسين جان

تا ذكر يا حسينت، را در جنان شنيدم

در پيش روي زهرا، كردي تو رو سفيدم

منبع:هیئت انصار الحسین

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:04
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد