وفات حضرت ام البنین (س)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت ام البنین(س)(هرکجا صحبت ادب باشد) *

3795
-1

شعر حضرت ام البنین(س)(هرکجا صحبت ادب باشد) هرکجا صحبت ادب باشد
نام اُمّ البنین میان آید
امتحان کرده ام و می گویم
که دعایش عجیب می گیرد
پس به ام البنین توسل کن
هر زمانی گره به کار افتد
آن قَدَر با ادب و خانم هست
که خودش را کنیز می خواند
خودش و هر چهار فرزندش
نوکران قبیله ی احمد
بود از اول کنیز خورشیدو
قمرش تاهمیشه می تابد
تا که عباس چشم خود وا کرد
دید دور حسین می چرخد
از همان بچگی قسم خورده
که برای حسین می میرد
"گفتم ام البنین دلم پا شد"
دست بر سینه تا بقیع آمد
گوشه ای در سکوت قبرستان
پرچمی در خیال می جنبد
یک ضریحی که نیست،آن گوشه
روی آن جای خالی گنبد
انتهای رواق رؤیایی
مادری سنگ قبر کم دارد
مادری که ضریح فرزندش
به تمام بهشت می ارزد
دل

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت ام البنین(س)(عزابگیر بقیع روضه خوان تو رفته ) *

3277
-1

شعر حضرت ام البنین(س)(عزابگیر بقیع روضه خوان تو رفته ) عزابگیر بقیع روضه خوان تو رفته
زبان بگیر به شیون زبان تورفته
صدای وای حسینش به گوش می آید
اگرچه صاحب آه و فغان تو رفته
چهار قبر خیالی به خاک تو پیداست
نشانه هاست به جا ونشان تورفته
به یاد مادر عشق وادب بزن ناله
شکوه ناب ولا روح و جان تورفته
قسم به نوحه ی زیبای برلبش قلبم
تپیده باغم تو با روان تورفته
روان و روح تو و مادر وفاآنجاست
که روی نیزه سرعاشقان تورفته
سری به نیزه بلنداست وپای نی زینب
هزار آه که با دشمنان تورفته
نوای بانوی احساس ذکرالعجل است
دعای ندبه بخوان ندبه خوان تورفته
شاعر:حسین ایمانی

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ام البنین(س)(عالمي مست جام عباست) *

3484

شعر حضرت ام البنین(س)(عالمي مست جام عباست) عالمي مست جام عباست
نوشداروست نام عباست
ما كجا خاك مقدم پسرت
همه شاهان غلام عباست
رفت از اين جهان اگر تشنه
هر دو عالم به كام عباست
غبطه دارند جمله ي شهدا
در جنان بر مقام عباست
پيروي و حمايت از رهبر
منطق يك كلام عباست
در ركاب حسين جان دادن
همت صبح و شام عباست
تشنه لب آمدن برون از آب
گوشه اي از مرام عباست
كاش ميشد كبوتري باشم
لانه گيرم به بام عباست
بعد او گريه شد فقط كارت
زينبي گريه كن خدا يارت
شاعر:رضا فراهانی

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ام البنین(س)(در عشق اهل بيت كه فاني ترين شدي) *

3724
1

شعر حضرت ام البنین(س)(در عشق اهل بيت كه فاني ترين شدي) در عشق اهل بيت كه فاني ترين شدي
خود قبله ي قبيله ي اهل يقين شدي
اي معني نجابت و اي مظهر حيا
بانوي خانه ي شه خانه نشين شدي
با نيّت كنيزي اطفال فاطمه
اُمّ الوفا ، عروس ابوالمؤمنين شدي
از عطر مهرباني و عشق و صفاي تو
بيت "علي" شبيه بهشت برين شدي
آورده اي پسر كه شود ياور حسين
تنها تويي ، تويي ، تو كه اُمّ البنين شدي
حور و ملك به منصب تو رشك ميبرند
در بين مادر شهدا بهترين شدي
راهيست از مزار تو تا منتهاي عرش
با تو بقيع فخر تمام زمين شدي
شاعر:رضا فراهانی

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ام البنین(س)(چقدر خوب و مهربان هستي) *

3378

شعر حضرت ام البنین(س)(چقدر خوب و مهربان هستي) چقدر خوب و مهربان هستي
از تبار فرشتگان هستي
خادم نو گلان فاطمه اي
خانمي ، فخر شيعيان هست
راضي از توست حضرت زهرا
آنچه ميخواست او همان هستي
روشني بخش خانه ي حيدر
شمع جمعي در آن ميان هستي
هر شب اي باوفا كنار علي
زائر قبر بي نشان هستي
مادري كرده اي براي حسين
زينبش را انيس جان هستي
مادر حضرت علمداري
خود علمدار عاشقان هستي
عمرمان طي شده به پاي شما
در قيامت به پايمان هستي؟
كربلا زير دِين ايثارت
جان فداي يل علمدارت
شاعر:رضا فراهانی

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت ام البنین(س)(دست در تقویم برده، پای در کفش زمان) *

3069
1

شعر مدح حضرت ام البنین(س)(دست در تقویم برده، پای در کفش زمان) دست در تقویم برده، پای در کفش زمان
چادرش را پهن کرده روی تاریخ جهان
کوفه دندان های عقلش را کشیده، بعد از این
می‌کشد تنهایی‌اش را روی شن های روان
مثل زن های بنی‌هاشم صبور و ساده است
مثل مردان قریشی سخت‌کوش و پُر توان
عاقبت افتاد از دست پسرهایش عمود
عاقبت افتاد لب های مؤذن از اذان
دانه‌دانه نخل‌هایش را تبر انداخته
پای اجساد درختانش نشسته باغبان
باد هوهو می‌کند در خیمه‌های سوخته‌
اشک جاری می‌شود از چوب های خیزران
شیر خوردند از جنابش شیرمردان زمین
ارث دارند از لبش امّ‌البنین‌های جهان
شاعر:فاطمه قاءدی

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ام البنین(س)(هر روز غروب توی بقیع) *

10969
61

شعر حضرت ام البنین(س)(هر روز غروب توی بقیع) هر روز غروب توی بقیع
می شكنه بغض آسمون
ستاره ها داد می زنن!
ام البنین روضه نخوون
هر روز صدای گریه هاش
می رسه تا عرش خدا
ازسوز روضه خوندنش
قیامتی میشه به پا
مدینه كربلا میشه
شهر فرشته ها میشه
آدم و یعقوبم میان
مدینة البكاء میشه
فرقی نمی كنه براش
كسی نیاد تو روضه هاش
عالمُ بر هم می زنه
بغض نشسته تو صداش
به سینه و سر می زنه
بقیع باهاش نوحه گره
دَم تمومِ نوحه هاش
"حسین غریب مادره"
رو خاكایِ سرد بقیع
صورت چار قبركشیده
طوری-غریب حسین- میگه
انگاركه گودالُ دیده
پایِ بساط روضه هاش
عابرا گریه می كنن
بلند بلند فرشته ها
اون بالا گریه می كنن
از پسراش نشد یه بار
با كسی حرفی بزنه
زمزمه ی لبش شده
حسین من بی ك

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت ام البنین(س)(زن، رشک حور بود و تمنای خود نداشت) *

2916

شعر مدح حضرت ام البنین(س)(زن، رشک حور بود و تمنای خود نداشت) زن، رشک حور بود و تمنای خود نداشت
چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت
اسمی عظیم بود که چون راز سر به مهر
در خانه ی علی سر افشا شدن نداشت
ام البنین کنایه ای از شرم عاشقی است
کز حجب تاب نام دل آرای خود نداشت
در پیش روی چهار جگر گوشه ی بتول
آیینه بود و چشم تماشای خود نداشت
زن؟ نه! همای عرش نشینی که آشیان
جز کربلا به وسعت پرهای خود نداشت
در عشق پاره های جگر داده بود و لیک
بعد از حسین میل تسلای خود نداشت
عمری به شرم زیست که عباس وقت مرگ
دستی برای یاری مولای خود نداشت
شاعر:افشین اعلا

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت ام البنین(س)(سلام از من و پروردگار داور من) *

3117

مدح حضرت ام البنین(س)(سلام از من و پروردگار داور من) سلام از من و پروردگار داور من
به فاطمه، به حسین و حسن، به شوهر من
منم که همسری شیر حق نصیبم گشت
منم که سرور عالم علی است همسر من
منم که چار پسر زاده‌ام برای علی
منم که امّ ‌بنین گشته نام دیگر من
کنیز حضرت زهرا شدم به بیت علی
مقام فضّه به من داد حیِّ داور من
منم که دخت علی مادرم خطاب نمود
منم که عمّه ی سادات گشته دختر من
زهی به بخت بلندم که از نخست مرا
رای شیر خدا پرورید مادر من
چه افتخار از این به که هدیه شد به حسین
چهار دسته گلِ غرقه خون و پرپر من
سلام باد به عباس و عون و عثمانم
درود بر تن غلطان به خون «جعفر» من
مرا که فاطمه شد نام از ازل سرّی است
که رنگ فاطمه گیرد ز پای تا سر من
از آن به فاط

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس و حضرت ام البنین(س)( نگاه می کند و چشم های تر دارد) *

3367
1

شعر حضرت عباس و حضرت ام البنین(س)(  نگاه می کند و چشم های تر دارد) نگاه می کند و چشم های تر دارد
برای ام بنین یک نفر... خبر دارد
خدا کند که مراعات سن او بشود
خبر، خبر... همه بر قلب او ضرر دارد
نخواست که بپرسد جه شد ابالفضلش!!؟
سوال بود برایش... حسین سر دارد؟
براش گفت چه شد؟ ماجرا چه بود؟ آن که
به روی آینه اش گرد از سفر دارد
تمام واقعه این بود: بین نخلستان
جماعتی سر حمله به یک نفر دارد
تمام قامت او را به باد می دهد و
بدون آن که ز چشمش، دست بر دارد
شهید می شود عباس نه!... حسین دمی
که جان سپردن عباس را نظر دارد
گذشت واقعه اما تصورش باقی ست
هنوز مرد خدا دست بر کمر دارد
ز سمت علقمه سمت خیام می آید
چرا که پیکر عباس درد سر دارد
هنوز رفتن عباس و خیمه ها باقی ست
به رو

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ام البنین(س)(آسمان سوخت و از پا افتاد) *

3546

شعر حضرت ام البنین(س)(آسمان سوخت و از پا افتاد) آسمان سوخت و از پا افتاد
زیر بار جگر داغ شما
و دل سخت زمین برده چهار
گل ماتم زده از باغ شما
كرم و لطف خدا می ریزد
از سر و روی در خانه تان
شمعتان پای علی می سوزد
و ملائك همه پروانه تان
روزها می گذرد می آیی
دیده را با غم دل خیس كنی
مادرانه وسط خاك بقیع
روضه ی علقمه تاسیس كنی
خیمه ی اشك زلالت جاری ست
می شود چند دهه یا سالی
جگر گریه ی من درد گرفت
پاشو از پای مزار خالی
موج برداشته چشمان تو از
آینه های ترك خورده ی غم
هیجده داغ دلت را بانو
كرده تصویر شكسته مبهم
خوب شد چشم شما درك نكرد
تیر را بر سر مشك عباس
دست جا مانده و پلكی مجروح
سرخی حسرت اشك عباس
خوب شد چشم شما درك نكرد
كه عمود آمد و وضعیت بد
و ا

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت ام البنین(س)(امام عاشقان را همنشینم) *

3357
1

مدح حضرت ام البنین(س)(امام عاشقان را همنشینم) امام عاشقان را همنشینم
كنیز فاطمه اُمّ البنینم
به باغ عاشقان نیلوفرم من
یتیمان علی را مادرم من
پس از زهرا علی را خانه دارم
به پای عشق او سر می سپارم
مرا نَبْوَد به جز این فخر دیگر
كه خوانده زینبم یك عمر مادر
اگر در باغ قلبم یاس دارم
یلی چون حضرت عباس دارم
هر آن چه زینبم می داد یادم
به فرزندم همان تعلیم دادم
ادب را داشت از خود پاس، مردم
مدینه بود و یك عباس، مردم
دلم خوش بود عباسم جوان است
رُخش چون ماه و ابرویش كمان است
دلم خوش بود مولا را غلام است
غلام زینب من با مرام است
گذشت و كربلا آمد پدیدار
امیدم بود هر جا در پی یار
چو اختر در كنار ماه می رفت
به دنبال امامش راه می رفت
ولی افسوس یاس من خزان

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت ام البنین(س)(آن کس که در میانۀ محشر امید ماست) *

2584
5

مدح حضرت ام البنین(س)(آن کس که در میانۀ محشر امید ماست) آن کس که در میانۀ محشر امید ماست
ام البنین مادر سردار کربلا ست
او کز غم فراق علمدار در غم است
بانی روضه های علمدار کربلاست
اینک اگر قلم به ورق می زنم بدان
از شور و شوق دلبری ماه کربلاست
زینب اگر سفیر غم غاضریه شد
بیرق به دست مادر سقای کربلاست
تنها دلیره ای که ابوفاضلش دهند
این فاطمه نشان گر غوغای کربلاست
ما را غزل اگر ز غم خیمه ها دهند
ام البنین ساقی غم های کربلاست
کان نو عروس تازه به حجله روانه شد
گفتا که خود کنیز شهیدان کربلاست
مادر که شد پسر به سر دست ها گرفت
گفتا که این فدایی ارباب کربلاست
در وصف حال او چه کنم قاصر است زبان
ام البنین مادر سردار کربلاست
شاعر:خانم امینه

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت ام البنین(س)(تنها چرا نشسته، مگر گریه می کند؟) *

3250

مدح حضرت ام البنین(س)(تنها چرا نشسته، مگر گریه می کند؟) تنها چرا نشسته، مگر گریه می کند؟
چون شمع شعله ور به نظر گریه می کند
از مردم مدینه شنیدم که روزها
می آید و ز داغ پسر گریه می کند
بالای چار صورت قبری که ساخته
با دیده های سرخ جگر گریه می کند
با ذکر جانگداز -حسینم غریب- بود
دائم زند به سینه و سر گریه می کند
از سوز روضه خواندن این مادر شهید
هر عابری میان گذر گریه می کند
گاهی دلش برای علی تنگ می شود
گاهی برای روضه ی در گریه می کند
بغض نگاه باد صبا گفت با دلم
دیگر غروب شد، چقدر گریه می کند
شاعر:وحید قاسمی

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت ام البنین(س)(کسی که چار پسر داشت نور چشم ترش) *

3089
2

مدح حضرت ام البنین(س)(کسی که چار پسر داشت نور چشم ترش) کسی که چار پسر داشت نور چشم ترش
به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش
دلش گرفته چرا یک نفر کنارش نیست
بدون ماه، چه شب ها که صبح شد سحرش
عجب حکایت سختی ست مرگ این مادر
هنوز مانده به ره، دیدگان پر گهرش
تمام دل خوشی اش چهار صورت قبر است
چهار صورت زیبا همیشه در نظرش
اگر چه همره زینب نبود ام بنین
ولی شنید و شکست از غم حسین کمرش
نبود تا که ببیند چگونه حرمله ها
زدند تیر، به چشم حسینی قمرش
نبود تا که ببیند چگونه ریخت زمین
به خاک علقمه ای وای پاره جگرش
نبود تا که ببیند بدون عباسش
چه آمده به سر خواهران خون جگرش
نبود شکر خدا ور نه همره زینب
میان خیمه نمی ماند معجری به سرش
نبود شکر خدا ور نه شام را می دید
نبو

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ام البنین(س)(دل در هوای تو) *

3283

شعر حضرت ام البنین(س)(دل در هوای تو) دل در هوای تو
شد مبتلای تو
از سینه می رود
تا کربلای تو
ام البنین
در عمق جان من
باز آتشی بزن
دیوانه ی تو ام
ای شاه بی کفن
ای جان نثارها
ای بی قرار ها
باز همراه شوید
با سر به دار ها
ای بی تاب ترین
باز با صوت حزین
از عمق جان بگو
این ذکر آتشین
به اذن ام البنین
حسین

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ام البنین(س)(دسته دسته پر بسته) *

3321
2

شعر حضرت ام البنین(س)(دسته دسته پر بسته) دسته دسته پر بسته
گل های دل خسته
به خونه برگشتند
بین گریه یک خواهر
بهم میگه مادر
حسینم را کشتند
اگه مادر نداری
تا برات گریه کنه
من که نمردم حسین
ای سیب سرخ بی کفن
پسرم ای حسین من
اگه مادر نداری
تا برات گریه کنه
من که نمردم حسین
دسته دسته پر بسته
گل های دل خسته
به خونه برگشتند
بین گریه یک خواهر
بهم میگه مادر
حسینم را کشتند
اگه مادر نداری
تا برات گریه کنه
من که نمردم حسین
خونه کرده ماتم ها
به وسعت دریا
تو عمق این سینه
اشک سرخ چشمام را
لرزش دستام را
مدینه می بینه
آهای اهل مدینه
چشمای ام البنین
سویی نداره
اگه مادر نداری
تا برات گریه کنه
من که نمردم حسین
بر سر خاک عزا کنید
سر من را جدا کنید
ای سیب

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 15:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ام البنین( س)(کسی که چهار پسر داشت نور چشم ترش) *

5699
4

شعر حضرت ام البنین( س)(کسی که چهار پسر داشت نور چشم ترش) کسی که چهار پسر داشت نور چشم ترش
به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش
دلش گرفته چرا یک نفر کنارش نیست
بدون ماه، چه شب ها که صبح شد سحرش
عجب حکایت سختی ست مرگ این مادر
هنوز مانده به ره، دیدگان پر گهرش
تمام دل خوشی اش چهار صورت قبر است
چهار صورت زیبا همیشه در نظرش
اگر چه همره زینب(س) نبود ام بنین
ولی شنید و شکست از غم حسین(ع) کمرش
نبود تا که ببیند چگونه حرمله ها
زدند تیر، به چشم حسینی قمرش
نبود تا که ببیند چگونه ریخت زمین
به خاک علقمه ای وای پاره جگرش
نبود تا که ببیند بدون عباسش
چه آمده به سر خواهران خون جگرش
نبود شکر خدا ور نه شام را می دید
نبود صحنه بزم شراب در نظرش
اگر چه صورت او را کسی کبود ندی

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ام البنین(س)(بدون ماه قدم می زنم سحر ها را) *

4221
1

شعر حضرت ام البنین(س)(بدون ماه قدم می زنم سحر ها را) بدون ماه قدم می زنم سحر ها را
گرفته اند از این آسمان قمرها را
چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را
نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این پیر زن پسر ها را
چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را
نشسته است سر راه ، روضه می خواند
که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را
ندیده است اگر چه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکل سرها را
کنار آب دوتا دست بر روی یک دست
رسانده است به ما! خانم این خبرها را
بشیر آمد گفتی که از حسین بگو
ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو
ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانه مولا که انتخاب شدی
به خانه ی ولله اعظم آمدی و
دلیل

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ام البنین(س)(وقتی تو دل نازک تر از ابر بهاری) *

3136
1

شعر حضرت ام البنین(س)(وقتی تو دل نازک تر از ابر بهاری) وقتی تو دل نازک تر از ابر بهاری
حق داری از دوری گلهایت بباری
تو همچنان شمعی که بعد از آن وقایع
کارت شده یک عمر تنها گریه زاری
تو پا به پای زینب کبری(س) همیشه
یک گوشه در شهر مدینه روضه داری
با او تمام روضه ها را گریه کردی
ام المصائب را تو تنها غم غمگساری
روزی که آمد کاروان غم برایت
آن روز شد روز شروع بی قراری
معلوم شد عباستان در کاروان نیست
با اینهمه دیگر چرا چشم انتظاری؟
آن روز پرسیدی ز هر شخص که دیدی
آیا خبر از یوسف زهرا(س) نداری؟
دیگر کسی خنده به لبهایت ندیده
آری که تا دنیاست دنیا سوگواری
شکر خدا در علقمه حاضر نبودی
آخر چطور می خواستی طاقت بیاری
وقتی شنیدی دست هایش را بریدند
کم مانده بود از

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ام البنین(س)-(خبر رسیده قافله و چشم های تر دارد) * مجتبی کرمی

4871
4

شعر حضرت ام البنین(س)-(خبر رسیده قافله و چشم های تر دارد) خبر رسیده قافله و چشم های تر دارد
برای ام بنین یک نفر ... خبر دارد
خدا کند که مراعات سن او بشود
خبر ، خبر .. همه بر قلب او ضرر دارد
نخواست او که بپرسد جه شد ابالفضلش
سوال بود برایش ...حسین(ع) سر دارد ؟
براش گفت چه شد ؟ماجرا چه بود ؟ آنکه
به روی آینه اش گرد از سفر دارد
تمام واقعه این بود : بین نخلستان
جماعتی سر حمله به یک نفر دارد
تمام قامت او را به باد می دهد و
بدون آنکه ز چشمش ، دست بردارد
شهید می شود عباس(ع) نه !...حسین(ع) دمی
که جان سپردن عباس(ع) را نظر دارد
گذشت واقعه اما تصورش باقیست
هنوز مرد خدا دست بر کمر دارد
زسمت علقمه سمت خیام می آید
چرا که پیکر عباس(ع) درد سر دارد
ز ضربه های عجیب و

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ام البنین(س)(در عشق اهل بیت(ع) كه فانی ترین شدی) *

3018
7

شعر حضرت ام البنین(س)(در عشق اهل بیت(ع) كه فانی ترین شدی) در عشق اهل بیت(ع) كه فانی ترین شدی
خود قبله ی قبیله ی اهل یقین شدی
ای معنی نجابت و ای مظهر حیا
بانوی خانه ی شه خانه نشین شدی
با نیّت كنیزی اطفال فاطمه(س)
اُمّ الوفا، عروس ابوالمؤمنین شدی
از عطر مهربانی و عشق و صفای تو
بیت علی(ع) شبیه بهشت برین شدی
آورده ای پسر كه شود یاور حسین(ع
تنها تویی، تویی، تو كه اُمّ البنین شدی
حور و ملك به منصب تو رشك می برند
در بین مادر شهدا بهترین شدی
راهی ست از مزار تو تا منتهای عرش
ام البنین ببین فخر تمام زمین شدی
رضافراهانی

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س)(راه تو رو بستن؛ فدای حسین) *

3421
2

شعر وفات حضرت ام البنین(س)(راه تو رو بستن؛ فدای حسین) راه تو رو بستن؛ فدای حسین
دلتو شکستن؛ فدای حسین
شدی سرِ بی تن؛ فدای حسین
مادر مادر
کی به باور من شد عمود آهن 2
آخه عزیز جونم تو مگه قد رشید نداشتی
دلاورم به مشکت تو مگه دیگه امید نداشتی
بشه مادر فدای تو به قربون وفای تو
می میرم از غمای تو 2
شدي پور حيدر، فداي حسين
پيش پاي كوثر، فداي حسين
شدي مثه اکبر فداي حسين
مادر مادر
تشنه پاي دريا افتادي رو خاكا 2
با اینکه من هنوز از نشدِ قول تو در شگفتم
خود من از رباب با دل خون حلالیت گرفتم
عباس من، دلاورم ساقي تشنه ي حرم
تموم روح پيكرم 2
غمتو ندیدن؛ فداي حسين
تنتو دریدن؛ فداي حسين
دستاتو بريدن، فداي حسين
مادر مادر
غصه داره مادر اين دماي آخر 2
بعد تو روضه

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 05:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

شعر وفات حضرت ام البنین(یادش بخیر عباس/ تا اومدی دنیا شدی دیگه عشق/ بچه های زهرا) * رضا تاجیک

2694
2

شعر وفات حضرت ام البنین(یادش بخیر عباس/ تا اومدی دنیا    شدی دیگه عشق/ بچه های زهرا) یادش بخیر عباس/ تا اومدی دنیا شدی دیگه عشق/ بچه های زهرا
بابات علی با گریه بوسه می زد رو دستت
ناد علی می خوندش برا چشای مستت
می گفت باید کاری کنی/ حسینمو یاری کنی
باید توی کرببلا/ عباس! علمداری کنی
امید خیمه ها میشی/ ساقی کربلا میشی
جز حل یک مشکل گلم!/ حلال مشکلا میشی
ابوفاضل! میشی دوای درد و غم تو عالمین
ابوفاضل! با اون دو دست کریمت ای نور عین
ابوفاضل! تو «کاشف الکرب» ی عن وجه الحسین
باور نمی کردم / بیفتی تو از پا دست خالی برگردی/ از وسط دریا
باور نمی کردم که کنار آب پرپر شی
باور نمی کردم که شرمنده اصغرشی
شنیده ام تو کربلا / بی هوا نیزه خورده ای
سرت رو از پهلو، گلم! / به نیزه ها سپرده ای
شنید

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س)(امّ البنینم کنیز زهرا خدمتگـزار خانه مولا) *

3257
2

شعر وفات حضرت ام البنین(س)(امّ البنینم کنیز زهرا       خدمتگـزار خانه مولا) امّ البنینم کنیز زهرا خدمتگـزار خانه مولا
خادمه بهر ، زینبینم من ، ذاکر ذکر ، یا حسینم من
آه و واویلا آه واویلا
******
در بیتِ نور و کرامتم من مادر فضل و شرافتم من
گل پسر بهر ، حیدر آوردم ، بر گل زهرا ، نوکر آوردم
آه و واویلا آه واویلا
******
بر آل عصمت نور دو عینِ عبّاس من خادمُ الحسینِ
تـا ابــد آیـد ، سوز آه او ، علقمـه بـاشد ، قتلگـاه او
آه و واویلا آه واویلا
شاعر:امیر عباسی

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 05:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س)(محب آل ختم المرسلینم فدایی امیرالمومنینم) *

3808
2

شعر وفات حضرت ام البنین(س)(محب آل ختم المرسلینم      فدایی امیرالمومنینم) محب آل ختم المرسلینم فدایی امیرالمومنینم
منم ام الابالفضل دلاور کنیز فاطمه ام البنینم
بگویم با چشمان تر همه هستم نذر دلبر
فدای زهرا و حیدر
اگر چه در حریم الله عزیز هستم
به کلثوم و به زینب هم کنیز هستم
آه ، واویلا واویلا واویلا
******
مدینه محشری کبری به پا شد خبر از کاروان کربلا شد
بشیر آمد به من گفتا پریشان که عباست لبِ تشنه فدا شد
فدای سوز احساست شده پرپر گل یاست
جداشد دست عباس
چو دستانش ز کینه بر زمین افتاد
سر و کارش به گُرز آهنین افتاد
آه ، واویلا واویلا واویلا
*****
بگفتم والِهِ روی حسینم اسیر و بنده ی کوی حسینم
من و عباسم و هر چه در عالم همه قربان یک موی حسینم
گُلم گشته فدا آخر فدای مقتد

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 05:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س)(اونی که سایه سرمه، مادر اباالفضله) *

3396
3

شعر وفات حضرت ام البنین(س)(اونی که سایه سرمه، مادر اباالفضله) اونی که سایه سرمه، مادر اباالفضله
اونی که مثل مادرمه ، مادر اباالفضله
عقیله ای که بی حرمه ، مادر اباالفضله
تو بقیع با دستای پینه بسته انگاری سر تربتی نشسته
گریه می کنه، ناله می کنه، زجه می زنه وای هی میگه حسینم کی روی تو راه آب و بسته
وای، وای، وای
ی حرمه ، مادر اباالفضله
تو بقیع با دستای پینه بسته انگاری سر تربتی نشسته
گریه می کنه، ناله می کنه، زجه می زنه وای هی میگه حسینم کی روی تو راه آب و بسته
وای، وای، وای
اونی که سفره دار غمه، مادر اباالفضله
اونی که بانی علمه، مادر اباالفضله
امید ساقی حرمه، مادر اباالفضله
لحظه لحظه من غرق شور و شینم تا ابد به عشقش به زیر دینم
مثل جمله هایی که یاد میدادش

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 05:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت ام البنین(س)(من در بقیع ناله زدم یا گریستم) *

3102

شعر وفات حضرت ام البنین(س)(من در بقیع ناله زدم یا گریستم) من در بقیع ناله زدم یا گریستم
باران شدم برای شما تا گریستم
مادر صِدام کردی و شرمنده ات شدم
بودم کنیز و پای تو آقا گریستم
زخمت زیاد بود و تو مادر نداشتی
من هم به جای حضرت زهرا گریستم
دیگر لبم به آب خنک بعدِ تو نخورد
تشنه به یاد خشکیِ لبها گریستم
عباس و بچه های علی نذرِ موی تو
کردم فدای تو همه دنیا گریستم
دستش اگر جدا شده غصّه نخورده ام
از این که تو شدی تک و تنها گریستم
باور نمی کنم به سر او عمود خورد
بر روی نعشِ او شده دعوا؛ گریستم
رأسش به دست حرمله افتاد و کوفه رفت
با بستن سرش سر نی ها گریستم
از شرم معجر، او سر نی بی قرار بود
با گریه های غیرت سقا گریستم
در بیت حزن مادرتان صبح تا غروب
باران شدم

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

وفات حضرت ام البنین(س)(چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد ) *

2639
1

وفات حضرت ام البنین(س)(چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد  ) چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد
چهار بار دلت کوه شد به لرزه درآمد
تو منتظر، تو گدازنده بر معابر خونین
مسافر تو نیامد مسافری اگر آمد
چهار مرتبه شن‏زارهای ظهر، تنت را
گریستند و تو را داغ‏های مستمر آمد
چنان گریسته‏ای روزهای خستگی‏ات را
که تکّه تکّه خاک بقیع نوحه‏گر آمد
از آن گلایه تلخت به گوش علقمه بانو
هر آنچه رود از آن لحظه سر به زیرتر آمد
چهار بار پسر رفت و اسب رفت و تو بودی
چهار بار تو بودیّ و اسب بی‏پسر آمد
تو کوه بودی و از پشتِ شانه‏های بلندت
چهار مرتبه خورشید سر بریده برآمد
شاعر:حسین هدایتی

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

وفات حضرت ام البنین(س)(عباس پسر قهرمانم ، عباس رسیده به لب جانم) *

3228
2

وفات حضرت ام البنین(س)(عباس پسر قهرمانم ، عباس  رسیده به لب جانم) عباس پسر قهرمانم ، عباس رسیده به لب جانم
به یاد چشم تو - چشامو رو هم میذارم
به یاد دست تو- دوباره بارون می بارم
واویلا واویلا
یه نیگا کن به حال و روزم - ز غم تو دارم میسوزم
پسرم یا ابالفضل 5
*****
سقا به یاد مشک پاره ، چشمام هوای گریه داره
بگو تو نهر آب - با چشم خون چی میدیدی
به زیر تیغ و تیر- حماسه می آفریدی
واویلا واویلا
دوباره روضتو میگیرم - با یاد تو دارم میمیرم
پسرم یا اباالفضل 5
*****
ذکر زیر لبم همیشه ، سقا بدون آب نمیشه
حلالیت برات - گرفتم از خود رباب
دلاورم نکش - تو قبر کوچیکت عذاب
واویلا واویلا
آفرین ای مه مودب - که شدی جان نثار زینب(س)
پسرم یا اباالفضل 5
رضا تاجيك

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 05:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد