اشعار مخصوص شهدا

مرتب سازی براساس

حكايت ( درباره شهيد ) -(بعد از تو حضور رنگ ِ غیبت دارد) *

3347
0

حكايت ( درباره شهيد ) -(بعد از  تو  حضور  رنگ ِ  غیبت   دارد) بعد از تو حضور رنگ ِ غیبت دارد
گل نکهتی از سرای غربت دارد
هر لاله که در دشت و دمن می روید
از سوز و غم ِ تو بس حکایت دارد

  • پنج شنبه
  • 10
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 10:39
  • نوشته شده توسط
  • سید احد شیرین نژاد اردبیلی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

آهای مردم کجایید بیاید حسینم اومده! *

1948
4

آهای مردم کجایید بیاید حسینم اومده! تن پاره " قامت به خون تپده پیرهنی که کفت شد " چشمی که خدار دیده !آهای مردم کجایید بیاید حسینم اومده !آهای مردم کجایید بیاید حسینم اومده من با تابوت توو تن توو این چشمای تار چه کنم؟ با سیاهی یه پارچه روی دیوار چه کنم؟ با لباست با پلاکت با تموم خاطراتت با یه سربند که جا موند رو سیم خاردار چه کنم؟ سری که سر شده تو همه سرا بی سر اومده بگید با تن سردار چه کنم؟ مرد مردای نبرد جبهه ها مرد چاردیواری خونه ی من خدا چشمات و با قابش بردو عکس چشمات شده ارثیه ی من منه تنها " بچه های قدو نیم قد تلخی حرف و حدیثا " طعنه های مردم بد با سکوت ممتد تو چه کنم؟ من با سنگ لحد تو چه کنم؟ بچه ها تورو فقط از توی عکسا می

  • سه شنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 21:20
  • نوشته شده توسط
  • فهیمه رجاییان
ادامه مطلب

متن سینه زنی واحد عربی در وصف شهدا با سبک میثم مطیعی -( یَشهَدُ الله یا أهلَ الوَفاءِ ) * مرتضی حیدری آل کثیر

6430
25

متن سینه زنی واحد عربی در وصف شهدا با سبک میثم مطیعی -( یَشهَدُ الله یا أهلَ الوَفاءِ ) یَشهَدُ الله یا أهلَ الوَفاءِ
أنتُم أَحیاء فی ظِلِّ الإباءِ
حینَ سِرتُم شوقَاً لِلبَلاءِ
قَد رَسَمتُم دَربَ الإیمانِ
فُزتُم یا حِزبَ القُرآنِ
بِالجَنانِ عندَ الرَّحمانِ
ذا شِعارُ الأَحرار: حَیدرٌ یا کَرّار
یا عِمادُ دَومًا فی الفُؤادِ
طابَ مَثواﻙَ یا رَمزَ الجِهادِ
بِاسمکَ الکونُ ما زالَ یُنادِی
هکذا صَوتٌ فی الآفاقِ
قَد تَعَلَّی نَحوَ الخَلّاقِ
کَربلائیٌّ وَ هُو باقِی
ذا شِعارُ الأَحرار: حَیدرٌ یا کَرّار
ها تَجَلَّت شَمسٌ لِلیقینِ
شَمسُ طه وَ الحقِّ المُبینِ
وَ استَضاءَت فی نَحرِ الحُسینِ
هذا صوتُ النَّحرِ نادانا
دائِماً یَعلو فی دُنیانا
حُبُّه زادٌ لِأُخرانا
ذا شِعارُ الأَحرار: حَیدرٌ یا کَر

  • یکشنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 17:19
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی امام زمان عج(باب الجنه) *

4673
4

اشعار مناجاتی امام زمان عج(باب الجنه) مناجات

شهدا.حضرت صاحب عج

اگر جوان حسینی و هیئتی هستیم

کدام خصلت آقا شده نشانیمان!

خدا کند که همیشه بیادمان باشد

که قبل از این چه کسانی شده اند بانیمان

همان بهشت نشینانِ خاکی و ساده

(شهید) های همین خاک ارغوانیمان!

که آه غیرتشان تا همیشه می جوشد

به هر سروده ی یا صاحب الزمانیمان

دوباره سفره ی شبهای عشقمان پهن است

بگو چرا نمی آیی به میهمانیمان؟

هنوز حاجتمان را نداده ای آقا!

هنوز پر نشده دست ناتوانیمان

کمی زسوز دلت را بیا وقسمت کن

که کربلا بشود بزم شام هیئتمان!

التماس دعا :ایمان غلامی(باب الجنه)

منبع:www.boyepirahanehoseyn.blogfa.com www.bename.mahtarin.com

  • پنج شنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 08:40
  • نوشته شده توسط
  • ایمان
ادامه مطلب

لطفا روی خون شهدا پا بگذارید!!!!! *

2258
5

لطفا روی خون شهدا پا بگذارید!!!!! لطفا روی خون شهدا پا بگذارید!!!!!

میدانی این حرف ، حرف کیست؟

آری درست حدس زدی، این حرف ، حرف من و توست،من و تویی که هر روز

ده ها بار این جمله را با هم بلند فریاد می زنیم.

من و تویی که معتقدیم خون شهدا بی ارزش است،

من و تویی که آن ها را مرده فرض میکنیم،

من و تویی که آرمان هایشان را عقب افتادگی تلقی میکنیم،

و من وتویی که...

تعجب کرده ای؟

تعجب نکن .

مگر غیر از این است؟

کدامتان ادعایی بر خلاف این دارید؟

کدامتان از مفهوم این حرف خود را دور میدانید؟

اگر باز هم میگویی نه،پس خوب گوش کن:

صبحت را با یاد چه کسی آغاز کردی؟بایاد خدا؟؟!؟!؟

گفتی ساعت چند نماز صبحت را خواندی؟نکنه گفتی باز هم قض

  • سه شنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 06:07
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

وقت سفر *

2459
6

وقت سفر زیرلب گفت دگروقت سفرنزدیک است

شب تارست ولی صبح ظفر نزدیک است

میرسدمژده بگوشم سرسجاده مین

وقت بیزارشدن ازتن وسر نزدیک است

مادرم رابرسان بادصبا این پیغام

وقت مطعم شدن ازخون جگرنزدیک است

پدرم چشم براهست ودلش پرآشوب

گوبه یعقوب که هجران پسر نزدیک است

دخترم راتوبگوبهرشکیبائی دل

گفتن خاطره ازنام پدرنزدیک است

غزلت باردگرازنظرافتاده –نفس-

غم مخورازغم هجران که سحرنزدیک است

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • نفس
ادامه مطلب

اشعار دفاع مقدس,(گل اشک شبی وا می شد ای کاش ) *

4202
9

اشعار دفاع مقدس,(گل اشک شبی وا می شد ای کاش ) گل اشک شبی وا می شد ای کاش
توباور پرواز نداری انگار
بال و پر پرواز نداری انگار
یک عمر تحملت نمودم کافی ست

ای سر!سر پرواز نداری انگار
سرهای بریده،دست و پاهای جدا
خورشید جنوب ،مشک خشک سقا
کارون کارون تشنگی یارانم
یک ذره کوچک است از کرب و بلا

امروز که انتهای دنیا من است
آغاز تمام آرزوهای من است
بی سر،پهلو شکسته،لب تشنه،غریب
اینگونه شهادتی تمنای من است

من ماندم و بغض لحظه هایی کوتاه
با چهره خیس نور در بارش ماه
یک حس غریب در دلم می گوید
هنگام شهادت است ان شاءالله

تا حضرت خورشید صدا کرد تورا
دل پرزد و از قفس رها کرد تو را
با خاک عجین شدی و ایمان دارم
از سجده نمی توان جدا کرد تو را

بر پیکر من تو

  • چهارشنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 08:02
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

کجایی تو؟(شهید گمنام) *

3693
13

کجایی تو؟(شهید گمنام) پناه لرزش دستان من کجایی تو؟

تب و تابم " توان من کجایی تو؟

کجای حادثه گم شد پلاک زیبایت؟

شهید بی سر و پیکر.استخوان من کجایی تو؟

اینجا به روی خون نابت رنگ می پاشند

رنگین ترین رنگین کمان من کجایی تو؟

شهر سیاه و دختر سرخاب مالیده

چادر سرخ ایمان من کجایی تو؟

فهیمه رجاییان " یلدا

  • پنج شنبه
  • 21
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 20:18
  • نوشته شده توسط
  • فهیمه رجاییان
ادامه مطلب

شعر شهادت ,(بيا عاشقي را رعايت کنيم) *

4509
1

شعر شهادت ,(بيا عاشقي را رعايت کنيم) بيا عاشقي را رعايت کنيم
ز ياران عاشق حکايت کنيم
از آن ها که خونين سفر کرده اند
سفر بر مدار خطر کرده اند

از آن ها که خورشيد فريادشان
دميد از گلوي سحر زادشان
غبار تغافل ز جانها زدود
هشيواري عشقبازان فزود
عزاي کهنسال را عيد کرد
شب تيره را غرق خورشيد کرد
حکايت کنيم از تباري شگفت
که کوبيد درهم، حصاري شگفت
از آن ها که پيمانه «لا» زدند
دل عاشقي را به دريا زدند
ببين خانقاه شهيدان عشق
صف عارفان غزلخوان عشق
چه جانانه چرخ جنون مي زنند
دف عشق با دست خون مي زنند
سر عارفان سرفشان ديدشان
که از خون دل خرقه بخشيدشان
به رقصي که بي پا و سر مي کنند
چنين نغمه عشق سر مي کنند:
«هلا منکر جان و جانان ما
بزن زخم انکار

  • دوشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:47
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار دفع مقدس,(هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا) *

4246
6

اشعار دفع مقدس,(هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا) هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا

سارا لباس پوشید ، با جبه ها اجین شد
در فکه و شلمچه ، دارا به روی مین شد

چندین هزار دارا ، بسته به سر سربند
یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و در بند

سارای دیگری در مهران شده شهیده
دارا کجاست ؟ او در ، اروند آرمیده

دوخته هزار سارا چشمی به حلقه ی در
از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل ، تر

سارا سوال می کرد ، دارا کجاست اکنون؟
دیدن شعله ها را در سنگرش به مجنون

خون گلوی دارا آب حیات دین است
روحش به عرش جسمش ، مفقود در زمین است

در آن زمانه رفتند صد ها هزار دارا
در این زمانه گشتند ده ها هزار «دارا»

هنگام جنگ دارا گشته اسیر و در بند
دارا

  • دوشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار دفاع مقدس,(شب آخر هنوز یادم هست) *

2903
5

اشعار دفاع مقدس,(شب آخر هنوز یادم هست) شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر
خیمه تاریک شد، و این یعنی
روضه‌خوان گفت از شب آخر

گفت : این راه و این سیاهی شب
عشق چشمان خویش را بسته است
ما سحر قصد آسمان داریم
از زمین راه کربلا بسته است

خشک می‌شد گلوی او کم‌کم
روضه‌خوان تشنه بود در باران
یک نفر استکان آب آورد
السلام علیک یا عطشان

استکان را بلند کرد ، ولی
عکس یک مشت روی آب افتاد
مشک لرزید و محو شد کم‌کم
اشک سید که توی آب افتاد

***

نفست گرم روضه‌خوان! آن شب
دل به دریای آن نگاه زدی
دم گرفتی میان خون خودت
چه گریزی به قتلگاه زدی
سید حمیدرضا برقعی

منبع:سایت خونین کفنان

  • دوشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر دفاع مقدس با عنوان (ای کاش) *

3099
16

شعر دفاع مقدس با عنوان (ای کاش) خوشا آن روز را که سنگری بود

شبی ، میدان مینی ، معبری بود

خوشا آن روزهای آسمانی

که شوری بود ، سودا و سری بود

خوشا روزی که دل را دلبری بود

غزل خوان نگاه آخری بود

خوشا آن روزها در خط اروند

هوای روضه های مادری بود

و اهل آسمان بودیم آن روز

که قدری بی نشان بودیم آن روز

و نای دل نوای نینوا داشت

و با صاحب زمان(عج) بودیم آن روز

و کاش آن روزگاران گم نمی شد

هوای خوب باران گم نمی شد

صفای جبهه ها می ماند ای کاش

صدای پای یاران گم نمی شد

www.beithayesookhte.blogfa.com

  • پنج شنبه
  • 4
  • خرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 06:56
  • نوشته شده توسط
  • vahid
ادامه مطلب

شعری درباره دفاع مقدس و شهدا - (از کربلا تا کربلا...) *

11511
42

شعری درباره  دفاع مقدس و شهدا - (از کربلا تا کربلا...) یکی بود و...یکی بود!!!

زیر یه گنبد کبود

یکی میون آدما

دیگه برا خودش نبود!

قرارشو گرفته بود

لبخند زیبای امام

نگاه می کرد به قاب عکس

می گفت آقا،دارم میام

داروندارش توی ساک

سربند"زهرا" و پلاک

اشکای داغ مادرش

هی می چکیدن روی خاک

با دستاش اشکارو گرفت

از گونه های مادرو...

تا که دلش جا نمونه

توو لحظه های آخرو...

" مادر تو که گریه کنی

بی پروبالم می کنی

مادر شاید دیگه نیام

بگو حلالم می کنی!..."

مادر ساک و از رو زمین

گرفت و داد دست پسر

قرآن گرفت دور سرش

راهیش کنه واسه سفر

" خدا سپردمش به تو

اسماعیل عزیزمو...!

خدا قبولش کن ازم

قربونی ناچیزمو... "

میون بوسه و دعا

با صد سلام و

  • شنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:33
  • نوشته شده توسط
  • فهیمه رجاییان
ادامه مطلب

بابای مفقودالاثر *

4719
26

بابای مفقودالاثر دوباره اسپندو گلاب

دوباره خیل شهدا

میون باغ گل ، مامان

می گرده دنبال بابا

می چرخه دور شهدا

مادر با قاب عکس تو

اما تو پیدا نمیشی!

برا هزارمین دفعه

طواف می کنه تورو

اما تو پیدا نمیشی!

دوباره گریه و دعا

مادر نمی خوابه شبا

دوباره انتظار ما

بابا کجایی؟!

نه خبری ، نه اثری

نه نامه ی مختصری

می میرم از بی خبری

بابا کجایی؟!

مادر به یاد تو برام

لالائیا خوند وقت خواب

می گفت که آرزوت بوده

شهید بشی کنار آب

می گفت که وقت رفتنت

گفتی اگه نیومدم

بگو به دختر گلم

ببخشه پیشش نبودم

دوباره گریه و دعا

...بابا کجایی؟!

23ساله قاب تو

پدری می کنه برام

چرا فقط باید ازت

یه سربندو پلاک بخوام؟!

  • پنج شنبه
  • 18
  • خرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 07:50
  • نوشته شده توسط
  • فهیمه رجاییان
ادامه مطلب

آهای مردم کجایید بیاید حسینم اومده! *

2470
6

آهای مردم کجایید بیاید حسینم اومده! تن پاره " قامت به خون تپیده

پیرهنی که کفنت شد " چشمی که خدارو دیده

!آهای مردم کجایید بیاید حسینم اومده

من با تابوت توو تن توو این چشمای تار چه کنم؟

با سیاهی یه پارچه روی دیوار چه کنم؟

با لباست با پلاکت با تموم خاطراتت

با یه سربند که جا موند رو سیم خاردار چه کنم؟

سری که سر شده تو همه سرا

بی سر اومده بگید با تن سردار چه کنم؟

مرد مردای نبرد جبهه ها

مرد چاردیواری خونه ی من

خدا چشمات و با قابش بردو

عکس چشمات شده ارثیه ی من

منه تنها " بچه های قدو نیم قد

تلخی حرف و حدیثا " طعنه های مردم بد

با سکوت ممتد تو چه کنم؟

من با سنگ لحد تو چه کنم؟

بچه ها تورو فقط از توی عکسا می شناسن

تازه باب

  • یکشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • فهیمه رجاییان
ادامه مطلب

شهدا *

2536
0

شهدا شهدا شعرعشقو میخونن

شهداهم لیلاهم مجنونن

عند ربهم یرزقون یعنی

شهداتوکربلا مهمونن

  • سه شنبه
  • 3
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 06:25
  • نوشته شده توسط
  • مهدی
ادامه مطلب

واحد شور شهدا با نوای حاج مهدی مختاری-دل روایت می‌کند از خاطره *

4092
9

واحد شور شهدا با نوای حاج مهدی مختاری-دل روایت می‌کند از خاطره دل روایت می کند از خاطره
دل شکایت می کند از خاطره
خاطرات مردمان بی قرار
بی قراران غریب کوی یار

راد مردان شجاع دلبری
یا که بهتر سر تا پا حیدری
زاهدان شب دلیران نبرد
راست می گویم علی گویان مرد
آن حسینی مسلکان جان داده اند
حال ما مانده ایم و راه سخت تر
یک جهاد اکبرو جنگی دگر
کار ما مشکل ترین کار زمان
داوری مهدی صاحب الزمان
حال اینکه این جهاد اکبر است
کار دشمن با سلاح دیگر است
خصم می خواهد که ما رسوا شویم
دور از راه حق یکتا شویم
با سلاح تیز فحشا آمده
تا درون خانه ما آمده
با فساد و اعتیاد ساز دم
آمده تا که برد دین را ز کف
کور خوانده ما کجا و این قفس
ما حسین ابن علی داریم و بس
ای جوان پیرو خون شهید

  • پنج شنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:02
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهدا,(و آتش چنان سوخت بال و پرت را) *

4944
14

اشعار شهدا,(و آتش چنان سوخت بال و پرت را) و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتّی ندیدیم خاکسترت را
به دنبال دفترچه ی خاطراتت
دلم گشت هر گوشه ی سنگرت را

و پیدا نکردم در آن کنج غربت
به جز آخرین صفحه ی دفترت را
همان دستمالی که پیچیده بودی
در آن مهر و تسبیح و انگشترت را
همان دستمالی که یک روز بستی
به آن زخم بازوی همسنگرت را
همان دست هایی که پولک نشان شد
و پوشید اسرار چشم ترت را
سحرگاه رفتن زدی با لطافت
به پیشانی ام بوسه آخرت را
و با غربتی کهنه تنها نهادی
مرا آخرین پاره پیکرت را
و تا حال می سوزم از یاد روزی
که تشییع کردم تن بی سرت را
کجا می روی ای مسافر؟ درنگی!
ببر با خودت پاره ی دیگرت را
محمّدکاظم کاظمی

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 09:28
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

چشم‌های ما بسته چشم‌های تو وا شد *

1825
1

چشم‌های ما بسته چشم‌های تو وا شد چشم‌های ما بسته چشم‌های تو وا شد
بین خواب و بیداری آفتاب پیدا شد
ناگهان کبوترها آسمان پر از پرها
در به روی ما بسته در به روی تو وا شد
از کویر تا کارون از شلمچه تا مجنون
ناگهان همه صحرا هر چه بود لیلا شد
شام بی‌قراری رفت صبح آرزو آمد
پایِ تخت جانبازی پای‌تخت دل‌ها شد
از غروب تاسوعا آمدی به عاشورا
آن شب پر از حسرت از دم تو فردا شد
لحظه‌ی ملاقاتت نغمه مناجاتت
خمه‌ی جراحاتت لااله الا شد
ای شکفته در هر آه با ترنم دل‌خواه
لااله الا هو لااله الا الله
***
از حنجره‌ات نوای خون می‌شنوم
در هر دم و بازدم جنون می‌شنوم
تا رفت نفس نوای انا الله
چون آمد الیه راجعون می شنوم
شاعر:سعید حدادیان

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

برادر! بی تو داغم تازه تر شد * جلیل صفر بیگی

39351
1

برادر! بی تو داغم تازه تر شد برادر! بی تو داغم تازه تر شد
تو رفتی، سوز اشکم بیشتر شد
به دنبال سرت سنگر به سنگر
دل من نیز مفقودالاثر شد
شاعر:جلیل صفربیگی

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

تو را در ارتفاع عشق دیدم *

1829
1

تو را در ارتفاع عشق دیدم تو را در ارتفاع عشق دیدم
دو دستت در قنوتی عارفانه
لبانت گرم گلبانگ مناجات
به کوی وصل می رفتی شبانه
تو را دیدم به نرمی چون کبوتر
به بام عشق و خون، پر می کشیدی
سوار باه معراج بودی
سبوی نور را سر می کشیدی
تو را دیدم، تو را در هیئتی سرخ
درون هودجی از نور بودی
ملایک هم رکابان تو بودند
ولی افسوس، از من دور بودی
تو را دیدم، تو را ای گُرد عاشق!
که با تیغ و دعا هم راز بودی
نگاهت راوی فتح و ظفر بود
به اوجِ عشق، در پرواز بودی
تو را دیدم، تو را ای سرخ پیروز!
که روزی خوار خوان عشق بودی
دلت روشن ز انوار یقین بود
شهادت را تبسّم می نمودی
تو را دیدم، ردای زخم بر دوش
و یک شب ناگهان در خون شکفتی
ز خونت صبحدم، خو

  • دوشنبه
  • 18
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 07:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

شعر شهدا(لب معطر شود به نام شهید) * رضا تاجیک

2149
0

شعر شهدا(لب معطر شود به نام شهید) لب معطر شود به نام شهید
بوی نت دهد کلام شهید
حق جواز شفاعتش داده
خیرخواهی بود مرام شهید
سادگی و بریدن از دنیا
بوده زیباترین پیام شهید
شاهدم کلُ یومٍ عاشورا
کربلایی بود قیام شهید
هویت با شناسه می آید
نامشان با حماسه می آید
من شنیدم ز روی منبرها
از حکایات این دلاورها
از دعا و سلام و سجاده
تا نماز میان سنگرها
تار موی شهید می ارزد
بر همه کشته های کشورها
مهر تایید این مساجد شد
قاب عکس علی اکبرها
همه ی عشقشان خمینی بود
خون رگ هایشان حسینی بود
اسوه های نجیب و بی همتا
خاکیانی ز نسل آن بالا
لحظه ای هم جدا نمی گشتند
صبح ها از زیارت عاشورا
خبر از گریه هایشان دارد
ذکر سبحان ربی الاعلی
حفظ کردند بیت الاحزا

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 07:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهدا(من نیز باران می شوم باران که می گیرد) *

3337
8

شعر شهدا(من نیز باران می شوم باران که می گیرد) من نیز باران می شوم باران که می گیرد
در من دوباره خاطراتت جان که می گیرد
این حرف های سخت مثل شعر می بارند
از سینه ام، با من غمت آسان که می گیرد
با هر صدای در به شوقت هول اما نه
قلبم دوباره تیر آه آن سان که می گیرد
آن قدر آش پشت پا را می پزم مادر
آن قدر می خوانم دعا تا آنکه می گیرد
من چشم هایم را به رؤیای تو مدیونم
آری به جایش داده این را، آن که می گیرد
یک پیرهن، یک چفیه، یک عکس از تو جا مانده ست
یک مادر و یک ختم الرّحمن که می گیرد
من خوب می دانم که بامم را تو می روبی
تو هیچ می دانی برایم نان که می گیرد؟
هر روز مهمان شقایق های گلزارم
جسمم اگر خسته ست، روحم جان که می گیرد
مادر نبودی تا بفهمی هیچ

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهدا(تشنه ی شما یا حسین) *

1936
2

شعر شهدا(تشنه ی شما یا حسین) تشنه ی شما یا حسین
دم به دم ،تا ابد،غرق غم
زخم بی مهریه فراته
تیره یه تشنگی نگاته
دریا دریا،تشنه تنها
تشنه بودی آسمون هم
جرعه ی آبی نمی داد
برای هل من معینت
هیچكی جوابی نمی داد
خورشید زمین گیر
از زندگیت سیر
از داغ جوان پیر
ارباب حسینه
حربٌ لمن حاربكم یا حسین،ذكرمه
یاریتون،فكرمه
عاشق پور بوترابم
حامی دین و انقلابم
مثل خورشید
نوره تو امید
روز جزا یاوری كن
این عاشق مبتلا تو
خدامیدونه نمی خوام
بهشت بی كربلاتو
خورشید زمین گیر
از زندگیت سیر
از داغ جوان پیر
ارباب حسینه
شكفته روی لب ما ذكرتون
عاشقا،با شما،هم صدا
روضه ی زهرا می خونیم
درخط رهبر می مونیم
دلها بی تاب ، یاد ارباب
آیینه بندونه قلبم
مثل دل ح

  • پنج شنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهدا(میگم عاشقم، اما خودم بهتر می دونم كه نالایقم) *

6583
68

شعر شهدا(میگم عاشقم، اما خودم بهتر  می دونم كه نالایقم) میگم عاشقم، اما خودم بهتر می دونم كه نالایقم
كدوم عاشقی، من كه همیشه برای تو آینه دقم
كجا عاشقم
می گم مجنونم، ولی نماز اول وقتمو نمی خونم
می گم مجنونم ، میگم مدیونم
اما یه عكس شهید نیست رو دیوار خونه‏م
كجا مجنونم
میگم علقمه و غافلم از غربت اروند
شرمنده نشدم از پلاك و چفیه و سر بند
امر به معروف این روزا فدای آزادی شده
كسی به فكر مهدی نیست نبودنش عادی شده
وا حسرتا جا مونده‏ام از شهدا
وا حسرتا جامونده‏ام از شهدا
غریب ارباب! همه‏ش به ما گفتن كه هستی تشنه آب
نه به اون خدا، هل من ناصر تو میگه كه هستی تشنه جواب
غریب ارباب
گرچه بدم، حالا كه برگشتم پیش تو نكن ردم
پشیمونم، از همه اون نفس‏هایی كه بی تو ز

  • پنج شنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهدا(دل خستم بازم جامونده از قافله) *

3627
10

شعر شهدا(دل خستم بازم جامونده از قافله) دل خستم بازم جامونده از قافله
نمی مونه برای دلای ما هیچ گله
همگی گرفته ایم از شهدا فاصله
ای شهیدان ای شهیدان
واویلا از شهدا شدیم جدا
همیشه با یادتون دلا زغم وا میشه
می دونم راضی زما حضرت زهرا میشه
شهادت یه روزی هم قسمت ماها میشه
راه سعادت فقط شهادت
واویلا از شهدا شدیم جدا
شهدا مارو به خلوت تون راه بدید
یه دعایی بكنید ما همه بشیم شهید
پیش ارباب حسین همه بشیم رو سفید
ذكر لبامون ابی عبدالله
واویلا از شهدا شدیم جدا
به دلامون همه محبت علی داریم
كوری چشم دشمنا همه ولی داریم
راهمون سعادته وقتی سید علی داریم
با ولایت تاشهادت
واویلا از شهدا شدیم جدا
مداح:عادل رضایی

  • پنج شنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهدا(شده حج شما از افتخارات مکه) *

2017
-1

شعر شهدا(شده حج شما از افتخارات مکه) شده حج شما از افتخارات مکه
طلاییه نبردید شرزه شیران فکه
مرا با حسرت دیدار روی خود مپسندید
در باغ شهادت را به ما اینگونه مبندید
نامتان ابر رحمت
یادتان چون عبادت
بی دل آیا گذارید
آرزوی شفاعت
یاابن زهرا حسین
زما ها پر زدن تا
نا کجای شهادت
به قران زنده می شه
سوره های شهادت
بدون رویتان کنعان دل جز ناله ندیده
که یعقوب نگاهم پیراهن از غصه دریده
عاشقان خمینی
کلهم نور عینی
دست ما را رسانید
به ضریح حسینی
یاابن زهرا حسین
شدیم آواره سوی
کاروان حسینی
ز یاد دل نبردیم
عهد خود با خمینی
سپاس حق که این میهن ز نورش آینه ای شد
امیر کاروان انقلابم خامنه ای شد
ای چراغ خدا درشب هم عهدی ما
پسر پاک زهرانایب المهدی ما

  • پنج شنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهدا(پر از احساس و مست گل یاسم همیشه) *

2586
2

شعر شهدا(پر از احساس و مست گل یاسم همیشه) پر از احساس و مست گل یاسم همیشه
شهیدان را شهیدان می شناسم همیشه
ز اشک دیدگان خود هزاران قافله دارم
خداوندا من ازهجر شهیدانم گله دارم
این دل پر ارادت
به امید شهادت
بوسه بر قبرتان زد
به به از این سعادت
یا ابن زهرا حسین
پر از عطر شهید است سرزمین شلمچه
هنوز از لاله گرم است کوچه های حلبچه
دل لیلایی ام با یادتان هر شب شده مجنون
دو چشمم از فراقتان شده چون چشمه کارون
گرم سوزو نوایم
بی قرار شمایم
چون شما ای شهیدان
عاشق کربلایم
یا ابن زهرا حسین
مدینه بی قرار است
مکه چشم انتظار است
نیایی ای سپیده
روز من شام تار است
مخواه ازباغ تنهایی گل آلاله بچینم
بمیرم در فراق و آن رخ ماه تو نبینم
غرق غم ساحل من
حل نشد

  • پنج شنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهدا(آی شهیدا یه عمره دل من تنگه براتون) *

4035
10

شعر شهدا(آی شهیدا یه عمره دل من تنگه براتون) آی شهیدا یه عمره دل من تنگه براتون
هنوزم توی گوشم می پیچه سوز صداتون
دلای شما با صفا بود
مسافر راه خدا بود
کبوتر کرب وبلا بود
پر از عطر شماست خاک مجنون
دو کوهه فکه چزابه کارون
آقام اقام آقام حسین
ما تو دنیای خاکی اسیریم همرنگ مرداب
شما اما تو باغ بهشتید مهمون ارباب
با شما دلم پر می گیره
عاشقی را از سر می گیره
جا کناره دلبر میگیره
با علی اکبرهای خمینی
میشه دل خرج شور حسینی
آقام اقام آقام حسین
با دلی کربلایی همیشه یار حسینیم
توی شب های هیات به یاد ماه خمینیم
ماییم و مسیر سعادت
در سایه سبز ولایت
تا لحظه سرخ شهادت
همیشه با ولایت می مونیم
از شکوه شهادت می خونیم
آقام اقام آقام حسین
دلا چشم انتظار طل

  • پنج شنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهدا(شبی که کرببلای مرا فراهم کرد ) *

1846
3

شعر شهدا(شبی که کرببلای مرا فراهم کرد ) شبی که کرببلای مرا فراهم کرد
مرا برای همیشه پر از محرم کرد
شبی که خیمه آتش گرفته را دیدم
نگاه باور ما را به روضه محکم کرد
شبی که ذکر حسین جان به شعله میگفتم
مرا به گفتن آن بیشتر مصمم کرد
دهم نبود شب پنجم محرم بود
چه زود شام غریبان نوای ماتم شد
گمان نمی کنم کسی از آسمان نیامده بود
کسی که بر شهدا خیر مقدم کرد
نه اینکه ما همه نا محرم حرم بودیم
ولی شناخت همان عده را که محرم کرد
به آل فاطمه این داغ بس که سنگین بود
پیام تسلیتش رهبر معظم بود
پیام آن شب پر رمز و راز یک حرف است
خدا توجهتان را به داغ اعظم کرد
کسی به سوی شبستان ارگ می آمد
که خود به زیر داغ قامتی خم کرد
به اشک مادر جانباز ارگ بنوشتم
مرا ب

  • پنج شنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد