اشعار و سبک های فرزندان حضرت زینب

مرتب سازی براساس

اشعار زمینه ی طفلان حضرت زینب(س) -( این طفلان فدای تو ی جون میدن برای تو ) * عباس شاکری

42

اشعار زمینه ی طفلان حضرت زینب(س) -( این طفلان فدای تو ی جون میدن برای تو ) این طفلان فدای تو ی جون میدن برای تو

هدیمو کن قبول ی این کمو کن قبول

داداش غمت دل منو زده آتیش

برات کنار گباشته ام از پیش

یه برگ سبز تحفه ی درویش

جانم فدای تو حسین حسین جانم

این دین بر گردنم ی از تو دل نمیکنم

من میخوام داداشم ی سهمی داشته باشم

حالا روی منو زمین نبار داداش

فقط فقط همین یه بار داداش

منت روی سرم ببار داداش

جانم فدای تو حسین حسین جانم

به خیمه مولا اومد ی با جسم گلها اومد

میکشه خجالت ی از بانوی عصمت

ای وای حسین داره میادش از میدون

همراهشه دو پیکر پر خون

کشیده میشه رو زمین پاشون

جانم فدای تو حسین حسین جانم

من حُرّ پشیمانم ی عفوم کن ای سلطانم

خیلی رو سیاهم ی شاه بد

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 07:33
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

متن مداحی شهادت فرزندان حضرت زینب به سبک زمینه با نوای حاج روح الله بهمنی -( آخر عمربه رومو زمین نزن حسین ) *

3892
5

متن مداحی شهادت فرزندان حضرت زینب به سبک زمینه با نوای حاج روح الله بهمنی -( آخر عمربه رومو زمین نزن حسین ) آخر عمربه رومو زمین نزن حسین
به کی قسم بدم نگی به من تو نه حسین
به خدا که مرد روز نبردن
مگه جوونام چه گناهی کردن
مادرشون زینبه
ام البنین پسراشو داد من که دیگه خواهرتم
هنوز نمرده زینب خودم داداش نوکرتم
امون از دل زینب
سیاه زینب اومده لشکرت شده
نوبتی هم باشه نوبت خواهرت شده
میسوزه دلم برا دل خونت
جوونای من فدای جوونت
مادرشون زینبه
بذار که پیش مادرم بالا بگیرم سرمو
بذار فدای تو کنم دو تا علی اکبرمو
امون از دل زینب
هر چی که پیش بیاد میمونه زینب حرم
الهی که نشه سایه ی تو کم از سرم
اشکمو محاله کسی ببینه
همه ی خجالت تو از اینه
مادرشون زینبه
خوبه که نیستن ببینن نا محترما دور متن
مادرشونو بی هوا با تاز

  • شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:07
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 یاسین زندی

زمینه شب چهارم محرم شهادت فرزندان حضرت زینب از سری سبک های محرم 93 سروده یاسین زندی -( ﺩﻭﺗﺎ ﻫﺪﻳﻪ ﺩاﺭﻡ ﻧﺬﺭ ﺗﻮ ای ﺗﺎﺝ ﺳﺮﻡ ) * یاسین زندی

2952
3

زمینه شب چهارم محرم شهادت فرزندان حضرت زینب از سری سبک های محرم  93 سروده یاسین زندی -( ﺩﻭﺗﺎ ﻫﺪﻳﻪ ﺩاﺭﻡ ﻧﺬﺭ ﺗﻮ ای ﺗﺎﺝ ﺳﺮﻡ ) (ﺩﻭﺗﺎ ﻫﺪﻳﻪ ﺩاﺭﻡ
ﻧﺬﺭ ﺗﻮ ای ﺗﺎﺝ ﺳﺮﻡ
ﭘﻴﺸﻜﺶ ﺗﻮ ﺩﻭ ﭘﺴﺮﻡ
ﻧﺎﻗﺎﺑﻠﻪ ﺑﺮاﺩﺭﻡ
ﺣﻼﻟﻢ ﻛﻦ اﮔﻪ
ﺑﻴﺶ اﺯﻳﻦ ﭼﻴﺰی ﻧﺪاﺭﻡ
ك ب ﭘﺎی ﺗﻮ ﺑﺰاﺭﻡ
ﻭاﻱ اﺯ ﻗﻠﺐ ﺑﻴﻘﺮاﺭﻡ)
ﺁﻩ, ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻴﺪﻡ, ﺑﺠﻮﻥ ﻣﺎﺩﺭ
ﺑﺰا ﮔﻠﻬﺎﻡ ﺷَﻦ،ﻭاﺳﻪ ﺗﻮ ﭘﺮﭘﺮ
همه ی هستیم،بفدای تو
جونم و میدم،من برای تو
ﻋﻮﻥ و ﻣﺤﻤﺪﻡ،ﻭاﺳﺖ ﻛﻔﻦ ﭘﻮﺷﻦ
ﻣﻴﺨﻮاﻥ( به راه) ﺗﻮ،ﻓﺪا ﺑﺸﻦ

ﺩاﺩاﺵ, ﺣﺴﻴﻦ ﺣﺴﻴﻦ
********

مگه گلهای من
شور عشق تو ندارن
چه جوری طاقت بیارن
(دایی رو ) تنها بزارن
دیگه وقتش شده
(تا که ثاراللهی بشن
سوی میدون راهی بشن)
ﺗﺎ اﻭﻧﻜﻪ ﻣﻴﺨﻮاهی ﺑﺸﻦ
آه،نظری کن به،چشای زارم
دلمو نشکن،همدم و یارم
ﻏﺮﻳﺐ ﻣﺎﺩﺭ،ﻋﺰﻳﺰ ﺧﻮاﻫﺮ
ﺧﻮاﻫﺸﻲ ﺩاﺭﻡ،اﺯ ﺗﻮ اﻱ ﺩﻟﺒﺮ
(اذنی بده)ﺑﺮﻥ،ﻭاﺳﻪ ﺗﻮ ﺟﻮﻥ ﺑﺪﻥ
ﭘﻴﺸﻢ ﺑﻤﻮﻥ ﺑﺮاﻡ،ﻧﻔﺲ

  • جمعه
  • 11
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 07:40
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

نوحه شور درباره فرزندان حضرت زینب -( جاری شده اشکم،نوشم سبوی غم ) *

15414
17

نوحه شور درباره فرزندان حضرت زینب -( جاری شده اشکم،نوشم سبوی غم ) نوحه دو برادر
جاری شده اشکم،نوشم سبوی غم
ای شاه غم ، دیده گشتی تماشایی
ماه دل آرایم،سالار تنهایم

بی لشکر افتی،علمدار سقایی

گسسته از هم،رشته صبرم،غریب مادر،وای
میون لشکر،نمونده یاور،برات برادر،وای
(بی تو می میرم،بی تو می میرم،بی تو می میرم) 3
دار و ندار من،صبر و قرار من
قربان تو،هستی ام،ای حسین جانم
ای ماه،سر مستم،خالی بود دستم
چیزی،ندارم،بغر از دو طفلام
فدای غمهات،نذر دو چشمات،هر چی که دارم،وای 2
عزیز جونی،خودت می دونی،تویی بهارم،وای 2
(بی تو می میرم،بی تو می میرم،بی تو می میرم،وای) 3
جان می دهم از غم،گر رد کنی دستم
رحمی نما،بر دل،خسته و سردم
این دو دل آرایند،فرزند زهرایند
با دست خود،من کفن،

  • پنج شنبه
  • 26
  • آبان
  • 1390
  • ساعت
  • 06:43
  • نوشته شده توسط
  • سید حامد فیض
ادامه مطلب
 جابر عابدی

اشعار زمینه طفلان حضرت زینب (س) -( غمه نشسته تو سینه هامون حسین ) * جابر عابدی

137

اشعار زمینه طفلان حضرت زینب (س) -( غمه نشسته تو سینه هامون حسین ) غمه نشسته تو سینه هامون حسین
ما اومدیم واسه اذن میدون حسین
ببین گرفتیم شوق پریدن حسین
شهادت و امضا کن برامون حسین
سعادته برا ما کشته شیم برات
هستی و جونمون فدات - بمیریم با اشاره هات
ببار بریم هاشمی رزم و مکتبیم
هدیه ی دست کوکبیم - سرفرازی زینبیم
دایی جون، مرد مردیم - نترس از هر نبردیم
با دست پر بر میگردیم 2
وای حسین حسین
********
ما ذوالفقاریم و بی رقیبیم حسین
گمنام عشقیم و بی نصیبیم حسین
حب الحسین رشته رشته ی حسین
مطیع فرمانت ای غریبیم حسین
بعد از علی اکبرت دِینه خواهریم
زینب و تیر آخریم - گلای حُسن پرپریم
بی تابیم و سرمونه پر شوق و شور
شاگرد عباسیم جسور - میریم میدون حتی به زور
دایی جون، آت

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 12:16
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(بغض نگاه خسته ی تان، ای مسیح من) *

2907
3

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(بغض نگاه خسته ی تان، ای مسیح من) بغض نگاه خسته ی تان، ای مسیح من

مانند سنگ؛ شیشه ی قلب مرا شكست

دار و ندار زندگیم نذر خنده ات

غصّه نخور، كه ارتش زینب هنوز هست

در راه پاسداری آیین كردگار

عمریست در كنار شما ایستاده ام

این بچه های دست گلم را ز كودكی

من با وضو و حبّ شما شیر داده ام

سر مست باده های طهورایی توأند

شمشیرِ دستِ هر دو یشان تیز و صیقلی ست

پروانه وار منتظر اذنِ رفتنند

رمز شروع حمله شان ذكر یا علیست

ای پادشاه - تا تو رضایت دهی - ببین

سر بند یا علی به سر خویش بسته اند

بر فوت و فن نیزه و شمشیر واقف اند

چون پای درس ساقی لشگر نشسته اند

عباس گفته: خواهر من! مرحبا به تو

این مردهای كوچك تو، شیر شرزه اند

مبهوت س

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

اشعار شهادت فرزندان حضرت زینب(س),(دو تا گل شقايق برا حسين مي آرم) * حسن ثابت جو

2350

اشعار شهادت فرزندان حضرت زینب(س),(دو تا گل شقايق برا حسين مي آرم) دو تا گل شقايق برا حسين مي آرم

براي هديه كردن پيشِ پاهات مي زارم

هم عون و هم محمد غنچه هاي بهارند

ببين براي رفتن مثلِ بارون مي ربارند

تو قطره اشك چشما هزار تا رمز و رازه

به زير لب چي مي گن دايي بده اجازه

خدا بدون براشون چه غصه ها كشيدم

خودم به دور هر دو شال و زره پيچيدم

حسين من قبول كن زينب مگه چي داره

هر چي كه داشته باشه به پاي تو مي ذاره

مي دونم از غريبي خون شده اين دلِ تو

نداره هديه هاي زينبي قابلِ تو

نذر نگاهِ خسته ات هر دو تا غنچه هايم

قربون بي كسيت شم هم من و بچه هايم

  • چهارشنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت فرزندان حضرت زنیب(س)،(دويده‌ايم كه همراه كاروان باشيم) *

1805
3

اشعار شهادت فرزندان حضرت زنیب(س)،(دويده‌ايم كه همراه كاروان باشيم) دويده‌ايم كه همراه كاروان باشيم
رسيده‌ايم كه در جمع عاشقان باشيم

به شوق اوج گرفتن ستاره آمده‌ايم
كه خاكبوس قدم‌هاي آسمان باشيم

شما و اين همه غربت چگونه جان ندهيم؟
خدا كند كه سزاوار بذل جان باشيم

دو چشم حضرت مادر دو چشم باران است
چگونه شاهد اين درد بي‌كران باشيم

دويده در رگ ما خون جعفر طيار
زمان آن شده تا عرش پر زنان باشيم

دو بال سبز پريدن به دست اذن شماست
اگر اجازه دهيد از پرندگان باشيم

دو نوجوان فدايي دو نوجوان شهيد
همان كه آرزوي مادر است، آن باشيم

شاعر:سيدمحمدرضا شرافت

  • چهارشنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(مانده خدا رو دستم دسته گلای زینب) *

3785
11

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(مانده خدا رو دستم دسته گلای زینب) مانده خدا رو دستم دسته گلای زینب

چه جوری برم تو خیمه با بچه های زینب

دو تا کبوتر عشق، دو شاخه یاس پرپر

دو جسم پاره پاره با دست تیغ لشکر

امون از دل زینب

از بدن دو تاشون دو رده خون چکیده

خواهر کجاست ببینه داداش نفس بریده

آتیش شرم زینب به خرمنه من افتاد

با موندنش تو خیمش خیلی خجالتم داد

دو تا دلاوری که دایی رو یاری کردن

دیدن که من غریبم آبرو داری کردن

رفتن دیگه نبینن مادر و توی پیری

خواهرم و نبینن تو جامه ی اسیری

امون از دل زینب

شاعر:مقصود کرمانی

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 12:56
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت دو طفلان حضرت زینب(س)،(چیده ز باغم لاله چین دو گل) *

3901
4

اشعار شهادت دو طفلان حضرت زینب(س)،(چیده ز باغم لاله چین دو گل) چیده ز باغم لاله چین دو گل

مانده به جانم داغ این دو گل

کاش صیاد چنین کار نکند

بیش از این تیر به چند جا نکند

کاش بر حال من و این گلها

زینب از دور تماشا نکند

امان از دل زینب امان

میروم اما ماندم از نفس

پر شده از درد زخم پیش و پس

باز بر چشم ترم می خندن

بر دل شعله ورم می خندن

یک قدم میروم و می بینم

همه از دور و برم می خندن

امان از دل زینب امان

چه خون شد دل زینب

شعله کشیدن بر جان حرم

غرق خونن شیران حرم

من بی تاب و ز پا افتاده

من تنها و دو خواهر زاده

مانده اما چسان خیمه روم

با دو بی سر دو حسینی زاده

بر سر دوشم پرپر نزنید

بر دل چاکم خنجر نزنید

این دو ماه شب نو زینبی اند

دو حسی

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زینب0س)،(دردم، ز کودکی است که با روی هم چو ماه) *

2054
1

اشعار شهادت حضرت زینب0س)،(دردم، ز کودکی است که با روی هم چو ماه) دردم، ز کودکی است که با روی هم چو ماه

آمد برون، به یاری آن شاه بی سپاه

بی تاب چون دل از بر زینب فرار کرد

آمد چو طفل اشک روان، در کنار شاه

کای عمّ تاج دار، به خاک از چه خفته‌ای؟

برخیز از آفتاب بیا تا به خیمه گاه

نشنیده‌ای مگر سخن عمه را چو من؟

تنها ز خیمه آمده‌ای نزد این سپاه

هر کس که آب خواست دهندش به تیغ، آب

باز گرد سوی خیمه و آب از کسی مخواه

می‌گفت و می‌گریست، که دژخیمی از ستیز

تیغی حواله کرد به آن ماه دین پناه

آن طفل، دست خویش سپر کرد پیش تیغ

دست اوفتاد از تن معصوم بی گناه

بی‌دست، جان سپرد به دامان عم خویش

چون ماهیِ به لجّه‌ی خون مانده در شناه

می‌داد جان به دامن شاه الغیاث گ

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(عمو رسیدم و دیدم؛ چقدر بلوا بود!) *

2825
5

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(عمو رسیدم و دیدم؛ چقدر بلوا بود!) عمو رسیدم و دیدم؛ چقدر بلوا بود!

سر تصاحبِ عمامه ی تو دعوا بود

به سختی از وسط نیزه ها گذر كردم

هزار مرتبه شكر خدا كمی جا بود!

ثواب نَحر گلویت تعارفی شده بود

سرِ زبان همه جمله ی - بفرما- بود

عمو چقدر لبِ خشكتان ترك دارد!

چه خوب می شد اگر مشك آب سقا بود

زنی خمیده عمو رد شد از لبِ گودال

نگاه كن؛ نكند مادر تو زهرا بود

برای كشتن تان تیغ و نیزه كم آمد

به دست لشگریان سنگ و چوب حتی بود!

تمام هوش و حواس سپاه كوفه و شام

به فكر جایزه ی بردنِ سر ما بود

بلند شو؛ كه همه سوی خیمه ها رفتند

من آمدم سوی گودال، عمه تنها بود

شاعر:وحید قاسمی

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زینب(س)،(بود زینب را دو مه سیما پسر) *

2485
3

اشعار شهادت حضرت زینب(س)،(بود زینب را دو مه سیما پسر) بود زینب را دو مه سیما پسر

کز فروزان چهر هر یک چون قمر

هر دو از رخشندگی بدری تمام

وز دو گیسو لیلهٴقدری تمام

شد به سوی خیمه بانو با شتاب

با دلی پر آتش و چشمی پر آب

با سرشک افشاند گرد از مویشان

شانه زد بر عنبرین گیسویشان

هر دو را بر بست تیغی بر میان

و آن گه ایشان را بسان ارمغان

نزد شه آورد و بوسیدش قدم

گفت کای شاهنشه گردون خَدم

تو سلیمان و من آن مور ضعیف

واین دو فرزند من آن ران نحیف

تحفهٴاین مور اگر ناقابل است

مشکن اش دل زآن که او را هم دل است

تحفهٴناقابلش را کن قبول

تا نگردد مور هم از غم ملول

آن قدر افشاند سیلاب از دو عین

تا مرخص کرد ایشان را حسین

مادر آنان را چو جان در بر گ

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زینب(ع)،(در خیمه مانده­ام من، تا یادگار زهرا) *

3205
10

اشعار شهادت حضرت زینب(ع)،(در خیمه مانده­ام من، تا یادگار زهرا) در خیمه مانده­ام من، تا یادگار زهرا

‏حال مرا نبیند، شرمی نگیرد او را

یک کاروان دل خون، کردم ز خیمه راهی

‏گل­های خود ببینم، از پرده با نگاهی

این دو فدای یارند، آن یار بی قرارم

من مانده­ام خدایا، طاقت دگر ندارم

‏ای کاش می­شد ای دوست، من هم روم به میدان

‏تا جان دهم به جانان، ای کعبه ی غریبان

اندوه غربت تو، بوده توان زینب

‏خواهد که پر بگیرد، این جان مانده بر لب

عون و محمد من، هر دو شده کفن پوش

آنها میان خون و، من بین خیمه مدهوش

دانم که عاقبت ای، مهر نهفته در دل

تو می­روی سر نی، من در پی­ات به محمل

شاعر:محمد علی شهاب

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:14
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زینب(ع)،(زینب آمد دست طفلانش به دست) *

3372
4

اشعار شهادت حضرت زینب(ع)،(زینب آمد دست طفلانش به دست) زینب آمد دست طفلانش به دست

کز تو ام با آنچه ام در دست است

این دو از بهر فنا آماده اند

دو غلام تو، نه خواهر زاده اند

دستشان از کار چون کوتاه شد

ناله شان تیری به قلب شاه شد

در بر آن دو بی روان پیکر گرفت

وآن دو بی جان را چو جان در بر گرفت

در حرم آورد و بنهاد و نشست

هر که بُد از مرد و زن از جای جست

غیر زینب کز مصیبت صبر کرد

مُرد امّا خیمه بر خود قبر کرد

نامد از خیمه در آن ساعت برون

تا نگردد محنت آن شه فزون

شاعر:طلوعی گیلانی

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(منم زینب که در کوی محبت منزلی دارم) *

2613
4

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(منم زینب که در کوی محبت منزلی دارم) منم زینب که در کوی محبت منزلی دارم

در این منزل خدایا من حق آب و گلی دارم

برادر جان بیا لطف کن و مشکن دل زینب

که با دل با تو دلبر تا که هستم محفلی دارم

ملاقات خدا رفتن گرامی هدیه می خواهد

گران قدری ولی من هدیه ی نا قابلی دارم

برادر کن قبول از خواهر خود این دو قربانی

کز این دریای خون من هم امید ساحلی دارم

علیّ اکبرت رفت و شد از دست نبی سیراب

تو دلبند مرا سیراب کن من هم دلی دارم

سر موئی نگردد کم ز داغ آن دو از صبرم

بده حکم شهادت را که صبر کاملی دارم

شاعر:محمد علی شهاب

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(کودکانی عاشق و دلداده پروردم حسین) *

3787
9

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(کودکانی عاشق و دلداده پروردم حسین) کودکانی عاشق و دلداده پروردم حسین

تا جوان گشتند قربان تو آوردم حسین

شیرشان دادم که شیر کربلای تو شوند

هر دو را نذر علی اکبرت کردم حسین

گر چه نا قابل ترین هدیه دو طفل زینبند

اذن تو درمان بود بر قلب پر دردم حسین

داغ این دو پیش مظلومی تو هیچ است هیچ

من پریشان تو بین قوم نا مردم حسین

کودکانم جای خود گر رخصتی بر من دهی

سینه و پهلو سپر دور تو می گردم حسین

غیرت این دو ز جنس غیرت سقای توست

هر دو را رزمنده ی راه تو پروردم حسین

در وجود این دو صبر و طاقت این درد نیست

بنگرند از کینه نیلی چهره ی زردم حسین

شاعر:چواد حیدری

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زیبنب(س)،(قامت كمان كند كه دو تا تیر آخرش) *

2760
1

اشعار شهادت طفلان حضرت زیبنب(س)،(قامت كمان كند كه دو تا تیر آخرش) قامت كمان كند كه دو تا تیر آخرش

یك دم سپر شوند برای برادرش

خون عقاب در جگر شیرشان پر است

از نسل جعفرند و علی این دو لشكرش

این دو ز كودكی فقط آیینه دیده‌اند

آیینه‌ای كه آه نسازد مكدرش

واحیرتا كه این دو جوانان زینب‌اند

یا ایستاده تیر دو سر در برابرش؟

با جان و دل دو پاره جگر وقف می كند

یك پاره جای خویش و یكی جای همسرش

یك دست، گرم اشك گرفتن ز چشم‌هاش

مشغول عطر و شانه‌ زدن دست دیگرش

چون تكیه گاه اهل حرم بود و كوه صبر

چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش

زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت

تا كه خدا نكرده مبادا برادرش...

زینب همان شكوه كه ناموس غیرت است

زینب كه در مدینه قرق بود معبرش

زینب همان

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:26
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت حضرت زینب(س)-(هجران گرفته دور و برم را برای چه؟) * علی اکبر لطیفیان

2328
2

اشعار شهادت حضرت زینب(س)-(هجران گرفته دور و برم را برای چه؟) هجران گرفته دور و برم را برای چه؟
خون می کنی دو چشم ترم را برای چه؟
وقتی قرار نیست کبوتر کنی مرا
بخشیده اند بال و پرم را برای چه؟
گر نیستی غریب، مگو پس انا الغریب
صد پاره می کنی جگرم را برای چه؟
دارد سرت برای چه آماده می شود؟
پس آفریده اند سرم را برای چه؟
زحمت کشیده ام که چنین قد کشیده اند
بر باد می دهی ثمرم را برای چه؟
من التماس می کنم و تفره می روی
شاید عوض کنی نظرم را برای چه؟
از مثل تو کریم توقع نداشتم
اصلاً گذاشتند کرم را برای چه؟
باشد نمی روند، ولی جان من! بگو
آورده ام دو تا پسرم را برای چه؟

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(دوباره در دل من خیمه‌ی عزا نزنید) *

2526
2

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(دوباره در دل من خیمه‌ی عزا نزنید) دوباره در دل من خیمه‌ی عزا نزنید

نمک به زخم من و زخم خیمه‌ها نزنید

شکسته‌تر ز منِ پیر دیگر این جا نیست

مرا زمین زده است اکبرم، شما نزنید

برای آن که نمیرم ز شرم مادرتان

میان این همه لبخند دست و پا نزنید

خدا کند که بگوید کسی به قاتلتان

فقط نه این که دو بی‌کس، دو تشنه را نزنید

که در برابر چشمان مادری تنها

سر دو تازه جوان را به نیزه‌ها نزنید

شاعر:حسن لطفی

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت و مدح دو طفلان حضرت زینب(س)،(دو سوارند چنان شیر ژیان یال به یال) *

3015
2

اشعار شهادت و مدح دو طفلان حضرت زینب(س)،(دو سوارند چنان شیر ژیان یال به یال) دو سوارند چنان شیر ژیان یال به یال

دو عقابی که گشودند به میدان پر و بال

چشم ها زهر در آن، تیغ دو ابرو برّان

صف مژگان چه سپاهی است به هنگام قتال

آن یکی گفت که من فارس حیدر نصبم

دیگری گفت منم وارث جعفر به جدال

پیر لبخند زنان کرد نظر بر ساقی

ز تماشای دو سرمست تمنای وصال

تیغ تکبیر کشیدند یکایک به نبرد

در بدر و اُحد باز اذان داد بلال

وقت تکثیر مه هاشمیان در آفاق

آسمان دید به رخسار دو مه چهار هلال

آفرین بر شرف شیر زن کرب و بلا

شیر خود را به دو شیرش به کجا کرد حلال

حودجی آمده از عرش به دامان زمین

بانوی آینه ها کرد نزول اجلال

محمل مادرشان از دو طرف شد روشن

کس ندیدست به دیدار دو مه است

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:35
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(بالی گشوده است و چنان پیش می رود) *

2013
3

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(بالی گشوده است و چنان پیش می رود) بالی گشوده است و چنان پیش می رود

کز حد کودکانه خود بیش می رود

اصلاً عجیب نیست که غوغا به پا کند

آری حلال زاده به داییش می رود

موج حماسه است که در قلب دشمنش

با هر قدم تلاطم تشویش می رود

مادر دلش گرفته از این خاک کوفه وار

از بس که او شبیه علی پیش می رود

لبخند بر لبش، تن او غرق خون شده

امضا شده است برگ رهاییش ...می رود

شاعر:سید محمد رضا شرافت

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(رسیده نوبتمان، باید امتحان بدهیم) *

3094
2

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(رسیده نوبتمان، باید امتحان بدهیم) رسیده نوبتمان، باید امتحان بدهیم

خدا كند بگذارد خودی نشان بدهیم

رسیده وقت نماز رشادت و مردی

نمی شود كه من و تو فقط اذان بدهیم

اگر كه داد دوباره جواب سر بالا

بگو چگونه جوابی به این و آن بدهیم؟

بیا كه عهد ببندیم و قول مردانه

به هم دهیم كه قبل از حسین، جان بدهیم

به حاجت دل خود می رسیم اگر او را

قسم به پهلوی بانوی قد كمان بدهیم

بخند و غصه نخور، چون به قلبم افتاده

اجازه می دهد آخر خودی نشان بدهیم

شاعر:محسن مهدوی

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:40
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(چگونه آب نگردم کنار پیکرتان) *

2469
5

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(چگونه آب نگردم کنار پیکرتان) چگونه آب نگردم کنار پیکرتان

که خیره مانده به چشمم نگاه آخرتان

میان هلهله ی قاتلانتان تنها

نشسته ام که بگریم به جسم پرپرتان

چه شد که بعد رجزهایتان در این میدان

چه شد که بعد تماشای رزم محشرتان

ز داغ این همه دشنه به خویش می پیچید

به زیر آن همه مرکب شکسته شد پرتان

شکسته آمدم این جا شکسته تر شده ام

نشسته ام من شرمنده در برابرتان

خدا کند که بگیرند چشم زینب را

که تیغ تیز نبیند به روی حنجرتان

میان قافله ی نیزه دارها فردا

خدا کند که نخندد کسی به مادرتان

و پیش ناقه ی او در میان شادی ها

خدا کند که نیفتد ز نیزه ها سرتان

شاعر:حسن لطفی

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(حضرت عاطفه لطف تو اگر بگذارد) *

2199
1

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(حضرت عاطفه لطف تو اگر بگذارد) حضرت عاطفه لطف تو اگر بگذارد

دل آیــینه ای ام قصــد تقــرب دارد

آسمانم همه ابری است، تماشایش کن

«نه» نگو چون به تلنگر زدنی می بارد

حرفم این است که لطمه به غرورم نزنی

دست رد بر جگــر تنگ بلــورم نزنی

مهلتی تا که کنــار تو تلالــؤ بکنم

با دل سوخته ات بیعتی از نو بکنم

نذر کردم که به اندازه ی وسعم آقا!

همه هستی خود نذر سر تو بکنم

دو پســر نزد تو با چشـــم ترم آوردم

دو جگر گوشه ز جنس جگرم آوردم

هر دو بر گوشه ی دامان شما ملتمس اند

بر در خانه ی احساس شما ملتمس اند

در دل کوچکشان عشق شما می جوشد

تا که گردند به قربان شما ملتمس اند

هر دو تا شیرِ مرا با غم تو نوشیدند

از شب پیش برای تو کفن

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:46
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(بغض نگاه خسته تان، ای مسیح من) *

2310
1

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(بغض نگاه خسته تان، ای مسیح من) بغض نگاه خسته تان، ای مسیح من

مانند سنگ؛ شیشه ی قلب مرا شكست

دار و ندار زندگیم نذر خنده ات

غصه نخور، كه ارتش زینب هنوز هست

***

در راه پاسداری آیین كردگار

عمریست در كنار شما ایستاده ام

این بچه های دست گلم را ز كودكی

من با وضو و حبّ شما شیر داده ام

***

سر مست باده های طهورایی توأند

شمشیرِ دستِ هر دو شان تیز و صیقلی است

پروانه وار منتظر اذنِ رفتنند

رمز شروع حمله شان ذكر یا علیست

***

ای پادشاه - تا تو رضایت دهی- ببین

سر بند یا علی به سر خویش بسته اند

بر فوت و فن نیزه و شمشیر واقف اند

چون پای درس ساقی لشگر نشسته اند

***

عباس گفته: خواهرمن! مرحبا به تو

این مردهای كوچك تو، شیر شر

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(رسيده نوبتمان ، بايد امتحان بدهيم) *

2299
2

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(رسيده نوبتمان ، بايد امتحان بدهيم) رسيده نوبتمان ، بايد امتحان بدهيم

خدا كند بگذارد خودی نشان بدهيم

رسيده وقت نماز رشادت و مردی

نمی شود كه من و تو فقط اذان بدهيم

اگر كه داد دوباره جواب سر بالا

بگو چگونه جوابی به اين و آن بدهيم ؟

بيا كه عهد ببنديم و قول مردانه

به هم دهيم كه قبل از حسين ، جان بدهيم

به حاجت دل خود می رسيم اگر او را

قسم به پهلوی بانوی قد كمان بدهيم

بخند و غصه نخور ، چون به قلبم افتاده

اجازه می دهد آخر خودی نشان بدهيم

شاعر:سعید توفیقی

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(زینب که بود عالم غم را خدای صبر) *

2510
0

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(زینب که بود عالم غم را خدای صبر) زینب که بود عالم غم را خدای صبر
در غربت دیار ستم آشنای صبر
معنا گرفت ماتم عظمی چو جاگرفت
بر شانه‌های زینب کبری همای صبر

مجموعه‌ی مصائب دنیا به او رسید
ایوب هم نبودچو او مبتلای صبر
در کودکی بدید که در کوچه‌های شهر
سیلی زدند مادر او را برای صبر
تا تیغ کینه فرق پدر را دو نیمه کرد
دختر گذاشت بر سر زخمش دوای صبر
از زهر فتنه جان برادر چو پر کشید
خواهر کشید بر سر و چشمش عبای صبر
خارج شد از منی به تمنای کربلا
تا کربلا بگشت برایش منایِ صبر
خون‌های کربلا همه می‌گشت پایمال
تا زینبی نداشت به لب کیمیای صبر

شاعر:اسماعیل علیان

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(اگر که درد تو در ناله ام اثر دارد) *

2441
2

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(اگر که درد تو در ناله ام اثر دارد) اگر که درد تو در ناله ام اثر دارد
و گر که از دل من روح تو خبر دارد
مزن به سینه ی من دست رد، نباید دید
برادری به دلش این همه شرر دارد

اگر چه خواهر تو بی بضاعت است اما
ببین میان بساطش دو تا پسر دارد
یکی برای رسیدن به اکبر و قاسم
که شوق و شور پریدن به بال و پر دارد
که دیگری که امید دلش به اذن شماست
که ذره ای غمت از روی سینه بر دارد
و من تعجب از این می کنم، نمی دانم
برادرم به زبان نه چرا دگر دارد
برای نجمه و لیلا اگر نیاوردی
همین که نوبت من شد هزار اگر دارد؟
حلالشان شده شیرم که خونشان ریزد
به پای خون خدا پس نگو خطر دارد

شاعر:حامد خاکی

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(دوباره در دل من خیمه عزا نزنید) *

5149
3

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(دوباره در دل من خیمه عزا نزنید) دوباره در دل من خیمه عزا نزنید
نمک به زخم من و زخم خیمه ها نزنید
شکسته تر زمن پیر دیگر اینجا نیست
مرا زمین زده است اکبرم شما نزنید

برای آنکه نمیرم ز شرم مادرتان
میان این همه لبخند دست و پا نزنید
خدا کند که بگوید کسی به قاتلتان
فقط نه اینکه دو بی کس دو تشنه را نزنید
که در برابر چشمان مادری تنها
سر دو تازه جوان را به نیزه ها نزنید

شاعر:حسن لطفی

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد