اشعار و سبک های فرزندان حضرت زینب

مرتب سازی براساس

شعر طفلان حضرت زینب(عشق زينب با برادر جلوه اي ديگر گرفت) *

907

شعر طفلان حضرت زینب(عشق زينب با برادر جلوه اي ديگر گرفت) عشق زينب با برادر جلوه اي ديگر گرفت
عشق بازي را به رسم عاشقي از سر گرفت
در مدار حق پرستي كو يكي زينب شناس
در مقام بندگي احراز از كوثر گرفت
سكّه عشق و محبت را به نام خويش زد
زان كه از مريم مقام قرب بالاتر گرفت
چادرش نور حجاب نُه فلك تعليم كرد
كي تواند دست دشمن از سرش معجر گرفت
حجر اسماعيل را در كربلا احداث كرد
او كه با قربانيانش سبقت از هاجر گرفت
گيسوي نو باوگان را شانه با لبخند زد
وقت رزم كودكان امداد از حيدر گرفت
تا نكاهد گوهر صبرش به ميدان عَمَل
در حرم دست توسّل سوي پيغمبر گرفت
با شهامت با شجاعت با وقار آمد به پيش
گَرد غربت را به كلّي از رخ دلبر گرفت
مادري را كرد ثابت ، خواهري را داد اوج
سر

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر طفلان حضرت زینب(ما به طفلي آستان عشق را در مي زنيم) *

956

شعر طفلان حضرت زینب(ما به طفلي آستان عشق را در مي زنيم) ما به طفلي آستان عشق را در مي زنيم
ما به صحن مادر خود گردِ تو پر مي زنيم
يك طرف ، دستِ تمنّا بهر اذن آورده ايم
دست ديگر از غريبي تو بر سر مي زنيم
ما براي جان فشاني پا فشاري مي كنيم
ما به جاي نا اميدي ، حلقه بر در مي زنيم
آتشيم اما نه از سوز عطش بلكه ز بغض
بر دلِ خصم از شرار تيغ آذر مي زنيم
تا مگر بوسه بگيريم از لبان خشك تو
مي رويم و بوسه بر لبهاي خنجر مي زنيم

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(زینب که بود عالم غم را خدای صبر) *

1009

شعر طفلان حضرت زینب(زینب که بود عالم غم را خدای صبر) زینب که بود عالم غم را خدای صبر
در غربت دیار ستم آشنای صبر
معنا گرفت ماتم عظمی چو جاگرفت
بر شانه‌های زینب کبری همای صبر
مجموعه‌ی مصائب دنیا به او رسید
ایوب هم نبودچو او مبتلای صبر
در کودکی بدید که در کوچه‌های شهر
سیلی زدند مادر او را برای صبر
تا تیغ کینه فرق پدر را دو نیمه کرد
دختر گذاشت بر سر زخمش دوای صبر
از زهر فتنه جان برادر چو پر کشید
خواهر کشید بر سر و چشمش عبای صبر
خارج شد از منی به تمنای کربلا
تا کربلا بگشت برایش منایِ صبر
خون‌های کربلا همه می‌گشت پایمال
تا زینبی نداشت به لب کیمیای صبر
شاعر:اسماعیل علیان

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل طفلان حضرت زینب(ما آمدیم مثل غلامت برادرت) *

856

غزل طفلان حضرت زینب(ما آمدیم مثل غلامت برادرت) ما آمدیم مثل غلامت برادرت
ای جان هر دوتائیمان نذر اصغرت
ما آمدیم تا که فدایت شویم، پس
ما را مران به چشم بهاری خواهرت
این آرزوی ما دو برادر شده که کاش
ما هم شویم جزء گلستان پرپرت
این هم اجازه نامه ی بابایمان، ببین
ما می شویم جای پدر یار و یاورت
قاسم فدائی ات شود و ما نظاره گر؟
دایی به ما اجازه بده جان مادرت
شاعر:محمد بختیاری

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش) *

954

شعر طفلان حضرت زینب(قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش) قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش
این دو ز کودکی فقط ایینه دیده اند
آیینه ای که آه نسازد مکدرش
واحیرتا که این دو جوانان زینبند؟
یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش
با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش…
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قرق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شده اس

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(پی‌ آسایش‌ و راحت‌ نی‌ام‌ من‌ مست‌ و شیدایم‌) *

1018

شعر طفلان حضرت زینب(پی‌ آسایش‌ و راحت‌ نی‌ام‌ من‌ مست‌ و شیدایم‌) پی‌ آسایش‌ و راحت‌ نی‌ام‌ من‌ مست‌ و شیدایم‌
گرفتم‌ جان‌ خود در دست‌، تقدیم‌ تو بنمایم‌
اگر من‌ زنده‌ام‌ بهر تماشای‌ جمال‌ توست‌
كه‌ چیزی‌ را نمی‌بینم‌ بجز تو یار زیبایم‌
مگو تنها شدی‌، زینب‌ نمرده‌ دلبر زینب‌
به‌ گیسوی‌ پریشانم‌ گره‌ از كار بگشایم‌
اگر اذنم‌ دهی‌ پهلوی‌ خود بر تو سپر سازم‌
كه‌ من‌ از نسل‌ زخم‌ سینۀ‌ پر خون‌ زهرایم‌
دلم‌ خواهد كه‌ نام‌ من‌ شود امّ الشهید ای‌ دوست‌
بده‌ رخصت‌ دو طفلم‌ را بقربان‌ تو بنمایم‌
مخور غصه‌ اگر طفلان‌ من‌ خونین‌ بدن‌ گردند
كه‌ یك‌ لحظه‌ به‌ دیدار عزیزانم‌ نمی‌آیم‌
دلم‌ خواهد كه‌ حتی‌ روی‌ نی‌ دنبال‌ تو باشند
كه‌ زیباتر شود بر نیزه‌ها گل های‌ زیبایم‌
شا

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(پای تو می دهم بقایم را) *

894

شعر طفلان حضرت زینب(پای تو می دهم بقایم را) پای تو می دهم بقایم را
نذر چشمت همۀ دعایم را
روی دستت به خواب می رفتم
یاد داری تو ابتلایم را؟
عمر زینب! شنیده ای هر شب
سر سجّاده گریه هایم را...
تا خدا از توأم جدا نکند
تا نگیرد ز من خدایم را
تکیه بر نیزه ی شکسته مزن
پاره کرده غم تو نایم را
بچّه هایم – بهانه ای – بپذیر
سهم ناچیز کربلایم را
خورده لب های خشک هر دویشان
شیر تفسیر روضه هایم را
من از این خیمه در نمی آیم
بشکند غم اگرچه پایم را
شاعر:علیرضا لک

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفللان حضرت زینب(برگرد سمت خیمه ها … تنهای تنها) *

2494
-1

شعر طفللان حضرت زینب(برگرد سمت خیمه ها … تنهای تنها) برگرد سمت خیمه ها … تنهای تنها
من بی تو خواهم مرد ای آقای تنها
آماده کردم هرچه باشد را برایت
آورده ام عون و محمد را برایت
***
حالا که پر، وا می کنند آقا نگو نه
آقا بزرگی کن بیا حالا نگو نه
راضی نشو با گریه برگردند خیمه
هرآنچه می خواهی بگو اما نگو نه
من یادشان دادم که پیش تو بگویند:
" دایی به جان مادرت زهرا … نگو نه"
***
حالا رها هستند و میدان روبروشان
پای رکاب تو شهادت آرزوشان
آن طور تربیت شدند این ها که بی تو
پایین نخواهد رفت آبی از گلوشان
خونی که جاری می شود از جسم آنها
در بین مقتل می شود آب وضوشان
***
دل کنده ام از دسته گل هایم برادر
حالا چنان کوهی سر پایم برادر
پنهان نگشتم تا که اشکم را نب

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(پای تو می دهم بقایم را) *

955

شعر طفلان حضرت زینب(پای تو می دهم بقایم را) پای تو می دهم بقایم را
نذر چشمت همۀ دعایم را
روی دستت به خواب می رفتم
یاد داری تو ابتلایم را؟
عمر زینب! شنیده ای هر شب
سر سجّاده گریه هایم را.
تا خدا از توأم جدا نکند
تا نگیرد ز من خدایم را
تکیه بر نیزه ی شکسته مزن
پاره کرده غم تو نایم را
بچّه هایم – بهانه ای – بپذیر
سهم ناچیز کربلایم را
خورده لب های خشک هر دویشان
شیر تفسیر روضه هایم را
من از این خیمه در نمی آیم
بشکند غم اگرچه پایم را
شاعر:علیرضا لک

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(نمی شناخت سر از پا برای دیدنشان) *

835

شعر طفلان حضرت زینب(نمی شناخت سر از پا برای دیدنشان) نمی شناخت سر از پا برای دیدنشان
چقدر ذکر ودعا خواند تا رسیدنشان
دوتا زره به تن کوچک دو آهو کرد
و چشم برد به دل بردن و چمیدنشان
به شاد کردن قلب حسین می ارزید
بهای این همۀ تا ابد ندیدنشان
به دست خویش درختی ز میوه هاش گذشت
و باد سر زده آمد برای چیدنشان
و حس مادری اش بود اینکه دقت کرد
به طرز پا شدن و رفتن و دویدنشان
به روی خویش نیاورد اشک را؟ اما
خمید مادر غمدیده با خمیدنشان
به زیر سم ستوران و زیر پنجۀ تیغ
نگاه کرد دوباره به قد کشیدنشان
حسین بود کنارش نخواست گریه کند
به دل بریدنشان و به سر بریدنشان
در آسمانِ دلِ مادری که زینب بود
هنوز مشت پری مانده از پرشان
شاعر:مهدی رحیمی

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(نه به اندازۀ علی اکبر) *

877

شعر طفلان حضرت زینب(نه به اندازۀ علی اکبر) نه به اندازۀ علی اکبر
ولی آنقدرها جگر داریم
تو به روی خودت نیاوردی
ما که از قلب تو خبر داریم
به همین ذکر یاعلی، مادر
که نوشتیم روی پیشانی
همۀ آرزویمان این است
بر تن ما کفن بپوشانی
تو به خیمه بمان مراقب باش
داییِ ما غم تو را نخورد
آنقدر غُصه خورده، حداقل
غُصۀ ماتم تو را نخورد
دو برادر کنار هم بهتر
می توانند یاورش باشند
می توانند در مقابل سنگ
روی نی حامیِ سرش باشند
آنقدر تیر و نیزه می بارد
خم به ابرویمان نیاوردیم
مادرم! تو دعا کن آخر کار
لا اقل تکه تکه برگردیم
شاعر:محسن ناصحی

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(مادرم روز امتحان شده است) *

1033

شعر طفلان حضرت زینب(مادرم روز امتحان شده است) مادرم روز امتحان شده است
وقت رفتن به آسمان شده است
از غریبی و بی کسی حسین
دشمن دون چه شادمان شده است
همه گلهای دشت کرببلا
پرپر از جور دشمنان شده است
زانوی غم چرا گرفته حسین؟
غیرت ما مگر نهان شده است
اذن میدان ز شاهمان تو بگیر
وقت قربان جانمان شده است
تا به جنت نمانده فاصله ای
صبر ما بین چه بی امان شده است
نکند دست رد به سینه زند
جان ما وقف کاروان شده است
ما دو شیری ز بیشه حیدر
کربلا محو رزممان شده است
ما کفن پوش عرصه عشقیم
تن گلگون مدالمان شده است
شاعر:مرتضی شاه مندی

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب چهارم محرم(هجران گرفته دور وبرم را برای چه؟) *

985

شعر شب چهارم محرم(هجران گرفته دور وبرم را برای چه؟) هجران گرفته دور وبرم را برای چه؟
خون می کنی دو چشم ترم را برای چه؟
وقتی قرار نیست کبوتر کنی مرا
بخشیده اند بال و پرم را برای چه؟
گر نیستی غریب،مگو پس انا الغریب
صد پاره می کنی جگرم را برای چه ؟
دارد سرت برای چه آماده می شود
پس آفریده اند سرم را برای چه؟
زحمت کشیده ام که چنین قد کشیده اند
بر باد می دهی ثمرم را برای چه؟
من التماس می کنم و تفره می روی
شاید عوض کنی نظرم را برای چه؟
از مثل تو کریم توقع نداشتم
اصلا گذاشتند کرم را برای چه؟
باشد نمی روند ولی جان من! بگو
آورده ام دو تا پسرم را برای چه؟
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب چهارم محرم(دوقطعه ابر که فصل نگاهشان باران) *

1242
1

شعر شب چهارم محرم(دوقطعه ابر که فصل نگاهشان باران) دوقطعه ابر که فصل نگاهشان باران
دو چشمه عاشق رفتن، دو رود سرگردان
دو تا نسیم بهشتی پر از لطافت عرش
که می وزند در اطراف عرش الرحمان
دوتا درخت بهشتی دوشاخه ی زیتون
دو گل اگر که ببویی بنفشه و ریحان
دوتا فرشته که هرکس اگر ببیندشان
به شک بیفتد از اینکه خداست یا انسان
دوسبز پوش بهاری دویا کریم خدا
دومجتبای مدینه دو سفره ی احسان
دو ابروان کمانی در آسمان خدا
که اخم و شادیشان یا عذاب یا غفران
دو آسمان بلا که اگر اراده کنند
به یک نگاه کنند کوفه را ویران
دوکوه سرخ احد در مدینه ی زینب
دو ایستاده ترینی که نامشان ایمان
دوتا مسافر راهی به گر یه ی یعقوب
دوتا عزیز مدینه دو یوسف کنعان
دوتا مسیح پسرهای مریم زهرا

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب چهارم محرم(طفلان حضرت زینب) *

1009

شعر شب چهارم محرم(طفلان حضرت زینب) به روی دست دلِ بی قراری آوردم
بغل بغل غزل آه و زاری آوردم
برای اینکه به دست آورم دلت آقا
نگاه ملتمس و گریه داری آوردم
من این دو حلقه به گوش کفن به تن کرده
به پیشگاه تو با شرمساری آوردم
تو را به چادر خاکی مادرت سوگند
قبول کن که به امیدواری آوردم
دو پیش مرگ تو را از قبیله ی طاها
در این همایش خون یادگاری آوردم
سهیم کن جگرم را به غصه ی فرزند
دو پاره ی جگرم را به یاری آوردم
به جنگ این همه لشگر به رمز یا زهرا
ز خیمه لشگر حیدر تباری آوردم
همه بضاعت زینب همین دو قربانی ست
برای غربت و آهی که داری آوردم
فدایی گلوی اصغرت که می گردند
دو دست بوس تو را بهر کاری آوردم
رقیه دلهره دارد ز برق خنجرها
برای دختر ت

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(جانبازی یادشان ندهی گریه میکنم) *

1224
1

شعر طفلان حضرت زینب(جانبازی یادشان ندهی گریه میکنم) جانبازی یادشان ندهی گریه میکنم
اذن جهادشان ندهی گریه میکنم
اصلا بیا و مصلحت اندیشی هم نکن
آشفته ام بیا و پریشان ترم نکن
اینها برای یاری تو قد کشیده اند
خود را برای کرببلا پروریده اند
سنگ تو را مدام به سینه زدند حسین
اینها برای روز دهم امدند حسین
قول میدهم که اَخم به ابرو نیاورم
قول میدهم که دست به زانو نیاورم
قول میدهم که ناله کنم از درون حسین
قول میدهم زخیمه نیایم برون حسین
دست محبتت ز سر این دو بر ندار
دق میکنم حسین بخدا سربه سر نذار
تا من هنوز دست به مویم نبرده ام
تا من هنوز از سر غصه نمرده ام
مانند قاسمت هم عسل نوش شان نما
لطفی نما حسین و کفن پوشش شان نما
لطفی کن و اجازه بده ای برادرم
لطفی

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(بنگرید آئینۀ اسرار را) *

1036

شعر طفلان حضرت زینب(بنگرید آئینۀ اسرار را) بنگرید آئینۀ اسرار را
طالبان‌ِ لحظۀ‌ دیدار را
راهیان‌ قله‌های‌ معرفت
‌ فاتحان‌ قامع‌ الكفار را
شاهدان‌ محفل‌ پر شور عشق‌
اختران‌ آسمان‌ یار را
دو دلاور زادۀ عالی‌ نسب‌
وارثان‌ حیدر كرار را
گفت‌ زینب‌ بگذرم‌ از هستی‌ام‌
تا به‌ حیرت‌ آورم‌ ادوار را
جمع‌ كردم‌ من‌ توان‌ خویش‌ را
پهن‌ كردم‌ سفرۀ‌ ایثار را
دو بسیجی‌ بهر تو پرورده‌ام‌
دو حسینی‌ مذهب‌ عیار را
نزد عباس‌ هر دوشان‌ آموختند
یا اخا زیر و بم‌ پیكار را
از گلاب‌ خونشان‌ رخصت‌ بده‌
تا معطر سازم‌ این‌ گلزار را
حال‌ می‌گیرم‌ به‌ دست‌ رزمشان
‌ انتقام‌ سیلی‌ اشرار را
سرخی‌ خون‌ دو طفلان‌ می‌برد
از دلم‌ آن‌ خاطرات‌ تار را
چون‌ شكافد نیزه‌ای‌ پهلوی

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(ساقی ... برادرم ... تو بریز می به جامشان) *

987

شعر طفلان حضرت زینب(ساقی ... برادرم ... تو بریز می به جامشان) ساقی ... برادرم ... تو بریز می به جامشان
ز عشق خویش جرعه بنوشان به کامشان
با این امید به وادی عشقت قدم زدند
شاید فدا شدن بنویسی به نامشان
روزیکه از خدا دو پسر کرده ام طلب
بودم امید تا که بخوانی غلامشان
لقمه زدست زینب تو خورده اند که هست
در راه یار فدایی شدن در مرامشان
حالا که لحظه لحظه ازجان گذشتن است
بی اذن تو نفس زدنم شد حرامشان
آیا شود به گوشه ی چشمی کنی صدور
با نام مادرم تو جواز قیامشان ؟
هرچند دو تن به قدر یکی اکبر تو نیست
این روی من گرویی نزد امامشان
حال پسر تو در بر مادر شنیده ای
راضی مشو شکسته شود احترامشان

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(س)(دویده ایم که همراه کاروان باشیم) *

1182

شعر طفلان حضرت زینب(س)(دویده ایم که همراه کاروان باشیم) دویده ایم که همراه کاروان باشیم
رسیده ایم که در جمع عاشقان باشیم
به شوق اوج گرفتن ستاره آمده ایم
که خاکبوس قدم های آسمان باشیم
شما و این همه غربت، چگونه جان ندهیم؟
خدا کند که سزاوار بذل جان باشیم
دو چشم حضرت مادر دو چشمه باران است
چگونه شاهد این درد بی کران باشیم؟
دویده در رگ ما خون جعفر طیّار
زمان آن شده تا عرش پر زنان باشیم
دو بال سبز پریدن به اذن دست شماست
اگر اجازه دهید از پرندگان باشیم
دو نوجوان فدایی، دو نوجوان شهید
همان که آرزوی مادر است، آن باشیم
شاعر:سید محمد جواد شرافت

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(س)(سرباز های کوچک من! ... از جلو نظام) *

1495
1

شعر طفلان حضرت زینب(س)(سرباز های کوچک من! ... از جلو نظام) سرباز های کوچک من! ... از جلو نظام
آماده باش ... ایست خبردار ... احترام
دقّت کنید... عرش خدا گُر گرفته است
از شدّت محاصره... از زور ازدحام
هر لحظه از ستاد سماوات در زمین
ارسال می شود به شما آخرین پیام
دارد به سمت چشم شما گام می زند
فرماندۀ بزرگ زمین – عشق – این امام.
وقتی که در مقابل چشمانتان رسید
باید رسا ... بلند ... بگویید السّلام
آقا به ما اجازه بده تا که ساعتی
شمشیر را برون بکشیم از دل نیام
آقا به ما اجازه بده تا به سر رویم
با یک اشاره سمت همین راه نا تمام...
سرباز های کوچک من!... یا علی!... به پیش
سرباز های کوچک من!... یا علی!... تمام.
شاعر:ایوب پرند اور

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

نوحه طفلان حضرت زینب(اي قـــرار زيـنـب ـ اي نـگـــار زيـنـب) *

1349
2

نوحه طفلان حضرت زینب(اي قـــرار زيـنـب ـ اي نـگـــار زيـنـب) اي قـــرار زيـنـب ـ اي نـگـــار زيـنـب
غمگسار زينب ـ به اشگ چشمم کن نظاره
اي پـنـاه زيـنـب ـ تـکـيـه گـاه زيـنـب
قرص ماه زينب ـ آورده ام من دو ستاره
با اشگ خجلت گويمت تا زنده هستم
از تـحـفـه ناقابلـم شـرمنـده هستم
حسين من حسين من مظلوم حسين جان
* * * * * * * * * *
قسمتم چنين اسـت ـ دل مـن غمين است
هستي ام همين است ـ چشمم ز خجلت شده دريا
اي مـرا تـو دلـبـر ـ اي مـرا تـو ســرور
دو عزيـز خواهـر ـ فدايت اي عزيـز زهرا
اي سلسله گيسو به گيسويت اسيرند
اي شمع من دورت بگردند و بميرند
حسين من حسين من مظلوم حسين جان
* * * * * * * * * *
اي کــــلام زيـنـب ـ اي امــــام زيـنـب
تشنه کام زينب ـ دو تشنه کام آو

  • چهارشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

نوحه طفلان حضرت زینب(اي دلربا ا ي نا زنين گلها ي زينب را ببين) *

1358
1

نوحه طفلان حضرت زینب(اي دلربا ا ي نا زنين گلها ي زينب را ببين) اي دلربا ا ي نا زنين گلها ي زينب را ببين
که جزتوکس ندارم (2)
اي دلبر زينب مسوزاني دلم هستم خجل از هديه نا قا بلم
غيرازدولا له من نباشد همرهم با شد تما شا ئي تمام حا صلم
جانم حسين جانم حسين جانم حسين
**********
برتوسلام آورده ام من دوغلام آورده ام
که هردو بي قرارند (2)
خيزوببين اي من به قربا ن سرت داردتما شا هست وبود خوا هرت
هردوبلا گردا ن طفلا ن تو ا ند هردو فداي شيرخوا ره ا صغرت
جانم حسين جانم حسين جانم حسين
**********
تا هستم وتا زنده ا م ازهديه ام شرمنده ا م
که برتوسرسپارند (2)
طفلان من روبرتوآوردندحسين طفلان من سرتا به پا دردند حسين
ا ي کعبه ا م چشمان خودواکن ببين طفلان من دور تومي گردند ح

  • چهارشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(آورده ام نذر علی اکبرش کنم) *

1248

شعر طفلان حضرت زینب(آورده ام نذر علی اکبرش کنم) آورده ام نذر علی اکبرش کنم
نذر علی نشد سپر حنجرش کنم
گل های باغ زندگی ام را یکی یکی
نذر دهان خشک علی اصغرش کنم
در راه او برای خدا دلخوشی خود
نذر دل شکسته ی آب آورش کنم
آورده ام گل پسران ام برای چه ؟؟
آورده ام تا که فدای سرش کنم
اصلا بزرگ کردم شان من به این امید
سربازهای کوچک این لشگرش کنم
او دست رد به سینه ی خواهر نمیزند
میخواست یادی هم فقط از مادرش کنم

  • چهارشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(هاجر کرب و بلایم یا حسین) *

2064
3

شعر طفلان حضرت زینب(هاجر کرب و بلایم یا حسین) هاجر کرب و بلایم یا حسین
این دو نذری منایم یا حسین
این دو اسماعیل من قربانی ات
تو مکن محرومم از مهمانی ات
این قدر بازی مکن با جان من
نذر خون اکبرت طفلان من
دیه آوردم برایت یا حسین
هستی زینب فدایت یا حسین
دو علمدار دلیر آورده ام
یا اخا دو بچه شیر آورده ام
بال های جعفر آوردم حسین
بازوان حیدر آوردم حسین
تا شوم در نزد زهرا رو سفید
رخصتی ده که شوم ام الشهید
غم مخور گریان این گل ها شوم
تازه مثل نجمه و لیلا شوم
غم ندارم این دو گل پرپر شوند
پیش مرگان علی اصغر شوند
دوست دارم یا اخا این بچه ها
در پی ات باشند روی نیزه ها
شاعر:رضا رسول زاده

  • چهارشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

روضه طفلان حضرت زینب(تا هست خدا در دل من کرب و بلا هست) *

1509
0

روضه طفلان حضرت زینب(تا هست خدا در دل من کرب و بلا هست) تا هست خدا در دل من کرب و بلا هست
از درد غمت گریه بی چون و چرا هست
این دشت زیارتکده ی منظر توست
بی روی تو عالم همه در آتشِ آه ست
این قدر نگو یار نمانده ست و غریبم
تا دختر زهرا و ابر مرد خدا هست
تو تیغ بده تا که به طوفان غیورم
معلوم شود زینب تو مرده و یا هست
از هل مِن پر سوز تو فهمیده دل من
در قافله ی نیزه سواران توجا هست
هر هاجر خونین جگری هدیه ای آورد
ای کعبه من حال بگو نوبت ما هست؟
تو ناز نفرما که بمیرند به پایت
یک گوشه ی چشمی که کفن پوش دوتا هست
من کار به برگشت پسرهام ندارم
خوش هستم از این که دو نفس با تو مرا هست

  • چهارشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(چه وداعی چقدر جانسوز است) *

1417
1

شعر طفلان حضرت زینب(چه وداعی چقدر جانسوز است) چه وداعی چقدر جانسوز است
کربلا کرب والبکاء شده است
مادری پشت پرده ی خیمه
دست بر دامن دعا شده است
**
گریه های حرم سؤالی شد
راستی بانوی قبیله کجاست
شیرِ مردانِ زینب کبری ....
کمی آهسته ؛پس عقیله کجاست
**
سخت از پیله خیمه دل کندید
بال پروازتان تَقَلّا کرد
نام زهرا گره گشاتان شد
قسم عشق کار خود را کرد
**
گرگهای گرسنه ی این دشت
در کمینند با خبر باشید
این خلیفه پرستهای حریص
لاله چینند با خبر باشید
**
نوه ی مرتضی شدن جُرم است
خونتان را حلال می بینند
تازه اسلام نابتان را هم
زیر تیغ سؤال میگیرند
**
شعله های نفاق این مردم
از سقیفه زبانه میگیرد
جان زهرا به فکر خود باشید
پهلو ها را نشانه می گیرند
**
خونِ

  • چهارشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند) *

1214

شعر طفلان حضرت زینب(عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند) عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند
صبوری اش جگر کوه را بلرزاند
در التهاب وداعی که بازگشت نداشت
زمین حادثه را دور سر بگرداند
بغل کند پسرش را زلال و آینه وار
درون کالبدش عشق را بتاباند
غرور نبض زند از نوک سرانگشتی
که میل سرمه به پلک پسر بلغزاند
سلام ای زن نستوه! هاله ی اندوه!
چگونه شعر کنار تو پر بیفشاند؟
گونه واژه به تقدیس تو برآید، تا
به بیکرانه ی دنیا تو را بهماند؟
کدام واژه تو را سرکشد عزیز دلم
که هرم داغ تو آن واژه را نسوزاند؟
رسیده است برادر، ز خیمه بیرون آی!
نمی تواند از این درد، سر بچرخاند
گرفته روی دو دستش ستاره های تو را
و دشمن آمده تا کف زند، بشوراند
نسیم حلقه زده لای زلف خون آلود
که باز کا

  • چهارشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(آن‌ شد امروز كه‌ ما را به‌ تو كاری‌ افتاد) *

1292

شعر طفلان حضرت زینب(آن‌ شد امروز كه‌ ما را به‌ تو كاری‌ افتاد) آن‌ شد امروز كه‌ ما را به‌ تو كاری‌ افتاد
كار ما در گرو چشم‌ نگاری‌ افتاد
بی‌ نیاز از همه‌ و خلق‌ گرفتار غمش‌
گر چه‌ در خلق‌ كسی‌ نیست‌ سزاوار غمش‌
لیك‌ با من‌ سر و سِرّ دگری‌ داشت‌ حسین‌
نیم‌ قرن‌ از من‌ دل خون‌ خبری‌ داشت‌ حسین‌
گردش‌ چرخ‌ ببین‌ روی‌ به‌ دلبر زده‌ام‌
دست‌ بر دامن‌ عرفانی‌ داور زده‌ام‌
یا حسین‌ بن‌ علی‌ دست‌ من‌ و دامن‌ تو
تا ابد باد پر از جسم‌ تو پیراهن‌ تو
به‌ دعایم‌ برهانی‌ ز غم‌ خود نفسی
‌ یَسَّرَ اللّه‌ طریقاً بك‌ یا مُلتَمسی‌
به‌ منای‌ تو من‌ آن‌ صاحب‌ ذبح‌ ازلم‌
كمتر از نجمه‌ نی‌ ام‌ مادر شهد و عسلم‌
به‌ تمنای‌ تو از بس كه‌ شدم‌ شهرۀ‌ مهر
شدم‌ انگشت‌ نما هم چو مه‌ نو ب

  • چهارشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(آن شبی که کاروان رفت از حرم) *

3101
5

شعر طفلان حضرت زینب(آن شبی که کاروان رفت از حرم) آن شبی که کاروان رفت از حرم
شهر خالی شد ز مولای کرم
از مدینه رفت شاه عالمین
سیّد و مولای مظلوم ما حسین
زینب کبری میان محملش
داشت غوغای دو عالم در دلش
نغمه ای بر گوش سان له رسید
ایها الارباب، عبدلله رسید
همرهش دارد دو درّ ناب را
هر دو خواهر زاده ی ارباب را
گفت با مولا که جانانم تویی
مور درگاهم، سلیمانم تویی
گرچه پایم عذر بر جا ماندن است
سهم قربانی زینب، با من است
در جوابش گفت بانوی حرم
اجر قربانی تو با مادرم
هر که قربانی خود همراه دارد
دخت حیدر در بساطش آه دارد
ای که از اطفال خود دل کنده ای
هدیه دادی، سربلندم کرده ای
یک شب عبدلله در دل باز کرد
بانویش را درد دل آغاز کرد
کای فدای خاک پایت ما سوا

  • چهارشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(اي فداي دلِ منوّرتان) *

1112

شعر طفلان حضرت زینب(اي فداي دلِ منوّرتان) اي فداي دلِ منوّرتان
اي به قربان چشم كوثرتان
واي بر حال جبرئيل ، اورا
گر برانيد ، روزي از درتان
تو سليمان و موري آمده است
تا مشرّف شود به محضرتان
من كيم؟دوره گردِ چشمانت
زينبم من همان كبوترتان
كودكانم چه ارزشي دارند؟
جانِ عالم ، تصدق سرتان
كرده ام يا اخا دو آئينه
نذر چشم علي اصغرتان
ظهر ديدي چگونه خوش بودند
در صفوف نماز آخرتان
به اميدي بزرگشان كردم
تا به دستم شوند ، پرپرتان
گر بگويي بمير ، ميميرند
دست بر سينه اند و نوكرتان
پاي تفسير ، شيرشان دادم
پاي تفسير ِگريه آورتان
پاي تفسير سوره ي مريم
سوره ي زخمهاي پيكرتان
تا كه راضي شوي و اذن دهي
پر بگيرند در برابرتان
يادشان داده ام ، قسم بدهند
بر ضريح

  • چهارشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد