اشعار و سبک های فرزندان حضرت زینب

مرتب سازی براساس

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(تا صوت قرآن از لب آن ها می آید) *

3056
0

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(تا صوت قرآن از لب آن ها می آید) تا صوت قرآن از لب آن ها می آید

كفر تمام نیزه ها بالا می آید

دجال های كوفه در فكر فرارند

دارد سپاه زینب كبری می آید

سد سپاه كفر را در هم شكستند

تكبیرهای حضرت سقا می آید

انگار كه زخم فدك سر باز كرده

از هر طرف فریاد یا زهرا می آید

خون علی گویان عالم را بریزید

ای دشنه ها، تازه ترین فتوا می آید

آداب جنگ كربلا مثل مدینه است

چون ضربه هاشان سمت پهلوها می آید

ای نیزه داران، نیزه هاتان را مكوبید

روز مبادا،عصر عاشورا می آید

خون گلوشان خاك را بی آبرو كرد

آسیمه سر با طشت خود یحیی می آید

ای تیغ های كند،با تقسیم سرها

چیزی از آنها گیرتان آیا می آید!؟

این اولین باریست كه از پشت خیمه

دارد صدا

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:02
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(تا هست خدا در دل من کرب و بلا هست) *

3910
5

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(تا هست خدا در دل من کرب و بلا هست) تا هست خدا در دل من کرب و بلا هست

از درد غمت گریه بی چون و چرا هست

این دشت زیارتکده ی منظر توست

بی روی تو عالم همه در آتشِ آه ست

این قدر نگو یار نمانده ست و غریبم

تا دختر زهرا و ابر مرد خدا هست

تو تیغ بده تا که به طوفان غیورم

معلوم شود زینب تو مرده و یا هست

از هل مِن پر سوز تو فهمیده دل من

در قافله ی نیزه سواران توجا هست

هر هاجر خونین جگری هدیه ای آورد

ای کعبه من حال بگو نوبت ما هست؟

تو ناز نفرما که بمیرند به پایت

یک گوشه ی چشمی که کفن پوش دوتا هست

من کار به برگشت پسرهام ندارم

خوش هستم از این که دو نفس با تو مرا هست

شاعر:احرامیان پور

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(تا صوت قرآن از لب آنها مي آيد) *

4014
4

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(تا صوت قرآن از لب آنها مي آيد) تا صوت قرآن از لب آنها مي آيد

كفرِ تمام نيزه ها بالا مي آيد

دجال هاي كوفه درحال فرارند

دارد سپاه زينب كبري مي آيد

سدّ سپاه كفر را درهم شكستند

تكبيرهاي حضرت سقا مي آيد

انگار كه زخم فدك سر باز كرده

ازهرطرف فرياد يا زهرا مي آيد

- خون علي گويان عالم را بريزيد-

اي دشنه ها، تازه ترين فتوا مي آيد

آداب جنگ كربلا مثل مدينه است

چون ضربه هاشان سمت پهلوها مي آيد

اي نيزه داران، نيزه هاتان را مكوبيد

روز مبادا،عصرعاشورا مي آيد

خون گلوشان خاك را بي آبرو كرد

آسيمه سربا طشت خود يحيي مي آيد

اي تيغ هاي كند، با تقسيم سرها

چيزي از آنها گيرتان آيا مي آيد؟

اين اولين باريست كه از پشت خيمه

دارد صداي

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(همچون غريبه با من دلخسته تا مكن) *

4725
12

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(همچون غريبه با من دلخسته تا مكن) همچون غريبه با من دلخسته تا مكن

طفلان خواهرت ز سر خويش وا مكن

يكبار مي شود كه فداي غمت شوند

حالا كه وقتش آمده چون و چرا مكن

دو نوجوان زينب و اين قتلگاه تو

بي بهره ام ز قافله ي كربلا مكن

يك عمر بوده ام همه جا در كنار تو

سهم مرا ز سفره ي سرخت جدا مكن

يكبار كار من به تو افتاد يا اخا

رد قسم به عصمت خيرالنساء مكن

شاعر:سید حمید رضا برقعه ای

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(تن من را به هواي تو شدن ریخته اند) * علی اکبر لطیفیان

4902
3

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(تن من را به هواي تو شدن ریخته اند) تن من را به هواي تو شدن ریخته اند
علی و فاطمه در این دو بدن ریخته اند
جلوه واحده را بین دو تن ریخته اند
این حسینی است که در غالب من ریخته اند

ما دو تا آینه روبروي یکدگریم
محو خویشیم اگر محو روي یکدگریم
اي به قربان تو و پیکر تو پیکرها
اي به قربان موي خاکی تو معجرها
امر کن تا که بیفتند بپایت سرها
آه- در گریه نبینند تو را خواهرها
از چه یا فاطمه یا فاطمه بر لب داري
مگر از یاد تو رفته است که زینب داري
حاضرم دست به گیسو بزنم- رد نکنی
خیمه را با مژه جارو بزنم- رد نکنی
حرف از سینه و پهلو بزنم- رد نکنی
شد که یک بار به تو رو بزنم- رد نکنی؟!
تن تو گر که بیفتد تن من می افتد
تو اگر جان بدهی گردن من می افت

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(هجران گرفته دور وبرم را براي چه؟) * علی اکبر لطیفیان

6198
13

اشعار شهادت طفلان حضرت زینب(س)،(هجران گرفته دور وبرم را براي چه؟) هجران گرفته دور وبرم را براي چه؟
خون می کنی دو چشم ترم را براي چه؟
وقتی قرار نیست کبوتر کنی مرا
بخشیده اند بال و پرم را براي چه؟

گر نیستی غریب،مگو پس انا الغریب
صد پاره می کنی جگرم را براي چه ؟
دارد سرت براي چه آماده می شود؟
پس آفریده اند سرم را براي چه؟
زحمت کشیده ام که چنین قد کشیده اند
بر باد می دهی ثمرم را براي چه؟
من التماس می کنم و تفره می روي
شاید عوض کنی نظرم را براي چه؟
از مثل تو کریم توقع نداشتم
اصلا گذاشتند کرم را براي چه؟
باشد نمی روند،ولی جان من! بگو
آورده ام دوتا پسرم را براي چه؟

شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:26
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 مظاهر کثیری نژاد

غزل شب چهارم محرم ، درباره فرزندان حضرت زینب(س) -( غم تو سوخته تا مغز استخوانم را ) * مظاهر کثیری نژاد

2733
3

غزل شب چهارم محرم ، درباره فرزندان حضرت زینب(س) -( غم تو سوخته تا مغز استخوانم را ) غم تو سوخته تا مغز استخوانم را
که برده درد فراق ، اینچنین امانم را
دلم میانه ی میدان و بسته دست و زبان
چگونه رامِ دل خود کنم زبانم را
من از بضاعت خود جز دو گل نیاوردم
قبول درگه خود ساز ارمغانم را
فروختم به بهای محبت تو حسین
گل محمدی گوشه ی دکانم را
بیا و غنچه باغ مرا گلاب بگیر
خدا! نگیر! گلاب «حسین جانم» را
...و پاک باخته بودم ، که پاک یادم رفت
«و ان یکاد پی کودکان بخوانم» را
خوشم که هر دو «امیری حسین» می خوانند
که سربلند تو کردند خاندانم را
سرم به سایه ی محراب توست حالا که
شکسته اند دو گلدسته ی اذانم را
میان سم ستوران فقط خودت دیدی
چنان به باد سپردند دودمانم را
نیامدم پی تشییع تا نبینمشان
برا

  • سه شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 12:21
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

سبک زمینه دو طفلان حضرت زینب (س) - (دوتا جوون دارم نذر تو داداشن) *

7611
8

سبک زمینه دو طفلان حضرت زینب (س) - (دوتا جوون دارم     نذر تو داداشن) دوتا جوون دارم نذر تو داداشن
بزرگشون کردم برات سپر باشن
اگر از اکبرت خیلی کوچیک ترن
اما وقت نبرد شبیه حیدرن
واویلا حسین – غریب دو دنیا آقا

تموم زندگیمو به پای تو میذارم
ببخش اگر داداش بیشتر ازاین ندارم
منی که بوده ام شریک غصه هات
آرزومه بشن جوونام به فدات
واویلا حسین – غریب دو دنیا آقا

علم به دست میگیرم اگر که تو بذاری
میرم به میدون تا نگن که یار نداری
یه کاری کن بشه روی زینب سفید
بذار که خواهرت بشه مادر شهید
واویلا حسین – غریب دو دنیا آقا

شاعر: میثم میرزایی

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 22
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 21:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 جابر عابدی

اشعار شور واحد برای طفلان حضرت زینب(ع) -( حسین من، کاری نکردم برات داداشم ) * جابر عابدی

25

اشعار شور واحد برای طفلان حضرت زینب(ع) -( حسین من، کاری نکردم برات داداشم ) حسین من، کاری نکردم برات داداشم
حسین من، باید قربونی بدم لیلا شم
حسین من، با نجمه سهیم از شهدا شم
آمادهی رزمن گلای خوش نفس خواهرت
قبولشون کن عون و محمدم بشن پرپرت
آقایی کن برا زینب زادهها جون مادرت
برادرم، ثارالله ثارالله ثارالله
حسین من، تسکین دل خواهرُ بده
حسین من، سهم صبر چشم ترُ بده
حسین من، اذن رزم با لشکرُ بده
نوجوونامو ساختم برا سوختن به پای تو
پرورش دادمشون واسه امروز برای تو
ناییشون و لبریز از نی تو و نینوای تو
برادرم، ثارالله ثارالله ثارالله
حسین من، اینقدر به چشمای من زل نزن
حسین من، به این طرف اونطرف پل نزن
حسین من، دست رد به اشک دو گل نزن
چی میشه مثل قاسم برگردونیشون از تو میدون
خ

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 16:48
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

شعر طفلان زینب(دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر *

1291

شعر طفلان زینب(دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر
دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم سنگر
دو شایسته، دو وارسته، دو دردانه، دو ریحانه
دو نور دیده در دیده، دو روح روح در پیکر
دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیة قرآن
دو یوسف نه، دو اسماعیل از یک قهرمان هاجر
کشیده شانه بر مو، شسته صورت از گلاب اشک
گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر
به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش
به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر
منای کربلا گردیده محو این دو قربانی
نوای نینوا از نایشان بر گنبد اخضر
گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری
که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر
بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت
تو ا

  • دوشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

عشق زينب با برادر جلوه اي ديگر گرفت *

1057

عشق زينب با برادر جلوه اي ديگر گرفت   عشق زينب با برادر جلوه اي ديگر گرفت
عشق بازي را به رسم عاشقي از سر گرفت
در مدار حق پرستي كو يكي زينب شناس
در مقام بندگي احراز از كوثر گرفت
سكّه عشق و محبت را به نام خويش زد
زان كه از مريم مقام قرب بالاتر گرفت
چادرش نور حجاب نُه فلك تعليم كرد
كي تواند دست دشمن از سرش معجر گرفت
حجر اسماعيل را در كربلا احداث كرد
او كه با قربانيانش سبقت از هاجر گرفت
گيسوي نو باوگان را شانه با لبخند زد
وقت رزم كودكان امداد از حيدر گرفت
تا نكاهد گوهر صبرش به ميدان عَمَل
در حرم دست توسّل سوي پيغمبر گرفت
با شهامت با شجاعت با وقار آمد به پيش
گَرد غربت را به كلّي از رخ دلبر گرفت
مادري را كرد ثابت ، خواهري را داد اوج
سر

  • دوشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان زینب(ما به طفلي آستان عشق را در مي زنيم *

1064

شعر طفلان زینب(ما به طفلي آستان عشق را در مي زنيم ما به طفلي آستان عشق را در مي زنيم
ما به صحن مادر خود گردِ تو پر مي زنيم
يك طرف ، دستِ تمنّا بهر اذن آورده ايم
دست ديگر از غريبي تو بر سر مي زنيم
ما براي جان فشاني پا فشاري مي كنيم
ما به جاي نا اميدي ، حلقه بر در مي زنيم
آتشيم اما نه از سوز عطش بلكه ز بغض
بر دلِ خصم از شرار تيغ آذر مي زنيم
تا مگر بوسه بگيريم از لبان خشك تو
مي رويم و بوسه بر لبهاي خنجر مي زنيم

  • دوشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان زینب(نام زهرا اذن میدان می دهد *

2039
4

شعر طفلان زینب(نام زهرا اذن میدان می دهد نام زهرا اذن میدان می دهد
رخصتِ كوی شهیدان می دهد
هركه نام فاطمه بر لب كند
اقتدا بر سیره ی زینب كند
چونكه زینب شد ز یاری نا امید
سیره ی بابای خود را برگزید
مرتضی با نام زهرا زنده بود
با ولای فاطمه، رزمنده بود
رمز او چون ذكر یا زهرا شود
زینب اینجا زینت بابا شود
لحظه ی رزمندگیِ نوگلان
كرد یاد مادر رزمندگان
یك توسّل در میان خیمه داشت
یك توكّل در مسیر جبهه داشت
نوگلان خویش را تشجیع كرد
نور را در قلبشان توزیع كرد
هر دلی را شور و شینی می شود
از دَم زینب حسینی می شود
چون دل افسردشان را زنده ساخت
از دو آقا زاده دو رزمنده ساخت
یاد تعلیمات اكبر كرد و بعد
فكر تجهیزات آخر كرد و بعد
شعله بر بال و پرِ پروان

  • دوشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت عبدالله ابن الحسن(آخرین سر باز کوچک دستهایش را گشود) *

876
1

شعر شهادت عبدالله ابن الحسن(آخرین سر باز کوچک دستهایش را گشود) آخرین سر باز کوچک دستهایش را گشود
گرد غم از چهره ی نورانی دریا زدود
بر تن تفتیده ی شن ها شهامت می کشید
نوجوانی که قرار از خیمه ی زینب ربود
سایه ای می خواست تا در خون بخشکد آفتاب
حیدری دستی علم شد در تب کشف وشهود
برق جهل از تیغ ظلمت در هوا رقصد وعشق
آخرین شهر شهامت را در آن صحرا سرود
مثل عباس از وفاپر بود واز ظلمت تهی
تشنه بر دست نجیبش تیغ ظلم آمد فرود
سر به دامان عمو سمت پدر پرواز کرد
سوز لبریز صدایی در فضا پیچیده بود
یک طرف مشکی رها ویک طرف دستی جدا
آسمان آشفته بود از ناله ی یاس کبود
مردهای تشنه هفتاد ودو بار عاشق شدند
هیچ رودی در دل دریای خون دیگر نبود
شاعر:مریم حقیقت

  • چهارشنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 07:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(زینب گرفت دست دو فرزند نازنین) *

1078
1

شعر طفلان حضرت زینب(زینب گرفت دست دو فرزند نازنین) زینب گرفت دست دو فرزند نازنین
می سود رویِ خویش به پای امام دین
گفت ای فدای اكبر ِ تو جانِ صد چو آن
گفت ای نثار اصغر ِ تو جانِ صد چو این
"عون" و "محمد" آمده از بَهر ِ عونِ تو
فرمای تا رَوَند به میدان اهل كین
فرمود: كودكند و ندارند حرب را
طاقت علی الخصوص كه با لشگری چنین
طفلان ز بیم جان نسپردن به راهِ شاه
گه سر بر آسمان و گهی چشم بر زمین
گشت التماسِ مادرشان عاقبت قبول
پوشیدشان سلاح و نشانیدشان به زین
این یك، پیِ قتال دوانید از یسار
و آن یك، پیِ جدال بر انگیخت از یمین
بر این یكی ز حیدر كرّار مرحبا
بر آن دگر ز جعفر طیّار آفرین
گشتند كشته هر دو برادر به زیر تیغ
شه را نماند جز علی اصغر كسی معین
شاعر

  • چهارشنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 14:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(هاجر کرب و بلایم یا حسین) *

1122

شعر طفلان حضرت زینب(هاجر کرب و بلایم یا حسین) هاجر کرب و بلایم یا حسین
این دو نذری منایم یا حسین
این دو اسماعیل من قربانی ات
تو مکن محرومم از مهمانی ات
این قدر بازی مکن با جان من
نذر خون اکبرت طفلان من
هدیه آوردم برایت یا حسین
هستی زینب فدایت یا حسین
دو علمدار دلیر آورده ام
یا اخا دو بچه شیر آورده ام
بال های جعفر آوردم حسین
بازوان حیدر آوردم حسین
تا شوم در نزد زهرا رو سفید
رخصتی ده که شوم ام الشهید
غم مخور گریان این گل ها شوم
تازه مثل نجمه و لیلا شوم
غم ندارم این دو گل پرپر شوند
پیش مرگان علی اصغر شوند
دوست دارم یا اخا این بچه ها
در پی ات باشند روی نیزه ها
شاعر:رسول زاده

  • چهارشنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(سرباز های کوچک من! از جلو نظام) *

1038
1

شعر طفلان حضرت زینب(سرباز های کوچک من! از جلو نظام) سرباز های کوچک من! از جلو نظام
آماده باش ایست خبردار احترام
دقّت کنید عرش خدا گُر گرفته است
از شدّت محاصره از زور ازدحام
هر لحظه از ستاد سماوات در زمین
ارسال می شود به شما آخرین پیام
دارد به سمت چشم شما گام می زند
فرماندۀ بزرگ زمین عشق این امام
وقتی که در مقابل چشمانتان رسید
باید رسا بلند بگویید السّلام
آقا به ما اجازه بده تا که ساعتی
شمشیر را برون بکشیم از دل نیام
آقا به ما اجازه بده تا به سر رویم
با یک اشاره سمت همین راه نا تمام
سرباز های کوچک من یا علی به پیش
سرباز های کوچک من یا علی! تمام
شاعر:ایوب پرند اور

  • چهارشنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(دویده ایم که همراه کاروان باشیم) *

837

شعر طفلان حضرت زینب(دویده ایم که همراه کاروان باشیم) دویده ایم که همراه کاروان باشیم
رسیده ایم که در جمع عاشقان باشیم
به شوق اوج گرفتن ستاره آمده ایم
که خاکبوس قدم های آسمان باشیم
شما و این همه غربت، چگونه جان ندهیم؟
خدا کند که سزاوار بذل جان باشیم
دو چشم حضرت مادر دو چشمه باران است
چگونه شاهد این درد بی کران باشیم؟
دویده در رگ ما خون جعفر طیّار
زمان آن شده تا عرش پر زنان باشیم
دو بال سبز پریدن به اذن دست شماست
اگر اجازه دهید از پرندگان باشیم
دو نوجوان فدایی، دو نوجوان شهید
همان که آرزوی مادر است، آن باشیم
شاعر:جواد شرافت

  • چهارشنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روضه طفلان حضرت زینب(عمریست پای داغ شما گریه می کنیم) *

2110
3

شعر روضه طفلان حضرت زینب(عمریست پای داغ شما گریه می کنیم) عمریست پای داغ شما گریه می کنیم
با داغ های کرببلا گریه می کنیم
هر شب میان محفل تان حلقه می زنیم
یا سینه می زنیم و یا گریه می كنیم
یك شب نمی شود كه در این بزم بنگری
ما هم كنار صاحب عزا گریه می كنیم
هرجا كه ذكر نام شما هست،كربلاست
فرقی نمی كند كه كجا گریه می كنیم
با عِطر یاس روضه ی تان گرم می شود
با زخم های علقمه تا گریه می كنیم
با گریه های مادرمان شیر خورده ایم
تا گریه كرد دید كه ما گریه می كنیم
آمد محرم و دل ما زار زینب است
آمد محرم و همه جا گریه می كنیم
دو خط از حضرت زینب سلام الله علیها برات بخونم
ملجاء اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود
شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است
مدعی دیگر مزن بیهوده لاف

  • پنج شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زینب(كسی ندیده، آه و زاری تو) *

1159
1

شعر شهادت حضرت زینب(كسی ندیده، آه و زاری تو) كسی ندیده، آه و زاری تو
جوونم فدای، استواری تو
نمون تو خیمه ،خواهر صبورم
ببین چه كردی، با دل و غرورم
زینبم مگه قلب من از سنگه
از غم گلای تو سینم تنگه
حاصل تو تنهایی از این جنگه
راهیشون نكن ،سوی قتلگاه
خیمه گاه تو، مونده بی پناه
یا حسین،یا حسین،یا حسین
آبرو بخر، پیش خواهرت
یا علی بگو، جان مادرت
جان مادرت،جان مادرت،جان مادرت
میون خیمه،مادری نشسته
به روی عالم،چشم خود رو بسته
میون میدون،میكنن قیامت
كبوترایی ،تشنه ی شهادت
بوسه میزنه خورشید،بر زخمهاشون
چشمه ها شده جاری، از رگ هاشون
میكشه روی خاكا، دست و پاشون
جسمشون میره،سوی خیمه ها
رأسشون میره روی نیزه ها
وآآآآی، وآآآآی، وآآآآی
آبرو بخر پیش خواهرت

  • پنج شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روضه طفلان زینب(ما دو مرد رهیم) *

978
1

شعر روضه طفلان زینب(ما دو مرد رهیم) ما دو مرد رهیم
یار ثار اللهیم
در رهت جان دهیم
یا بن الزهرا
اذن میدان بده
شهد جانان بده
زاده زینبیم
یا ابن الزهرا
محرم عشق تو در منا ییم
حا جیان ره کربلاییم
یا حسین یا حسین
ما اسیر توییم تو اسیر خدا
ای شه کربلا
یا ابن الزهرا
جان زهرا قسم
تحفه خواهرت
رد مکن از وفا
یا ابن الزهرا
تاب تنهاییت را نداریم
کربلایی شویم جان سپا ریم
یا حسین یا حسین
گر چه دیر آمدیم
سر به زیر آمدیم
نزد وجه خدا یا ابن الزهرا
ما فدا یی تو عاشق اکبریم
کشته هل اتی
یا ابن الزهرا
ما غلام ابو فاضل تو
زاده زینب و حا صل تو

  • پنج شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روضه حضرت زینب(اخ المظلوم حسین امیر بی لشکرم) *

1264
2

شعر روضه حضرت زینب(اخ المظلوم حسین امیر بی لشکرم) اخ المظلوم حسین امیر بی لشکرم
ببین دو چشم ترم
حسین وآ آ آ
برای دل من رسیده مهمانی
به نذر تو دارم دو طفل قربانی
فتاده بر پای تو دلم
فدای تو این دو حاصلم
دو طفل ناقابلم
اخ المظلوم حسین
منادیان هدایتند
فداییان ولایتند
حسین وآ آ آ
به عشقت برادر ببین گرفتارم
تمام غمت به جان خریدارم
اگر چه سرباز ساده اند
به تو دل و دیده داده اند همیشه آماده اند
اخ المظلوم حسین
سوزد اگر پر و بال من
ز داغ این دوغزال
حسین وآ آ آ
خزان اگر بچیند ز کینه گلهایم
عزیزم ز خیمه برون نمی آیم
بار غمت روی شانه ام
شرمنده از تو یگانه ام ای یار جانانه ام

  • پنج شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روضه طفلان زینب(تو خیمه با گریه دسته گلای غریب) *

1509
2

شعر روضه طفلان زینب(تو خیمه با گریه  دسته گلای غریب) تو خیمه با گریه دسته گلای غریب
می خونم براتون دعای امن یجیب
برید عزیزای مادر کفن بر تن کنید
اینجا که شد دلم پر ِ خون
تو کربلای غریبی رسیده نوبت رزم و جنگاوری مردونتون
بارون زیر چادرم بدرقه ی راهتون
آتیش ِ دل ِکربلا شراره ی نگاهتون
منی که بارون چشام
شبیه ابر بهاری تو اوج غم می باره
می خوام برای حسینم
شمار و هدیه بیارم که یاوری نداره
دایی تون قسم بدین به جون زهرا مادرش
تا بذاره شهید بشین مثل علی اصغرش
نذارید که دست رد به سینتون بزنه
قبول شما ها اوج غرور منه
حالا که دست شهادت زده به اسمتون قرعه
فقط اینو بدونین با چشمای پر ِ از خون
برای اومدن من منتظر نمونین
دایی خجالت می کشه اگه برسم پیشتون
مادر

  • پنج شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(مایل نمی شوم که زمن راه کج کنی) *

1036
2

شعر طفلان حضرت زینب(مایل نمی شوم که زمن راه کج کنی) مایل نمی شوم که زمن راه کج کنی
ما را امام زاده کنی میل حج کنی
یک بار رو زدم به تو این است پاسخت
حیف از تو نیست با من دل خسته لج کنی
زینب بسا ط کرده تو چیزی از او بخر
بهتر که رفع این همه عسر و حرج کنی
آه ضعیف زود اثر می کند بترس
با رد من چگونه به کارت فرج کنی
هر چند عین و کاف تو دیگر نمی شوم
سر کش تر از تو ام که مقر ر نمی شوم
پنجاه و چهار سال بزر گت نمو ده ام
انصاف ده برای تو مادر نمی شوم
خواهر نبود ه ای که ببینی چه می کشم
حال مرا بپرس که بهتر نمی شوم
گر زندگی دوباره بیا بم به دهر دون
سو گند بر برادر خواهر نمی شوم
من هر چه هست دختر زهرای اطهرم
با من بگو به نجمه برابر نمی شوم
من در نیابت از جگر

  • پنج شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 15:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(ای برادر جان شوم) *

1301
5

شعر طفلان حضرت زینب(ای برادر جان شوم) ای برادر جان شوم
من بلا گردان تو
دسته گلهایم شوند
جملگی قربان تو
جان زهرا رد احسانم مکن
ای برادر دل پریشانم مکن
یا اخا یاحسین یا حسین 2
در میان دشمنان
بس که دیدم غربتت
جای دستم دسته گل
آورم بر بیعتت
روز عاشورا کنم یاد غدیر
بهر یاری دسته گلهایم بگیر
یا اخا یا حسین یاحسین 2
جسم گلهای مرا
آورید از قتلگاه
می کشد روی زمین
پایشان تا خیمه گاه
من نمی آیم برون از خیمه ها
تا نگردی شرمسارم اخا
یااخا یا حسین یا حسین 2

  • پنج شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

اشعار واحد زمینه برای طفلان حضرت زینب(س) از رضا تاجیک با سبک -( پر از اشکه دیدگانم، شده وقت امتحانم ) * رضا تاجیک

2189
4

اشعار واحد زمینه برای طفلان حضرت زینب(س) از رضا تاجیک با سبک -( پر از اشکه دیدگانم، شده وقت امتحانم ) پر از اشکه دیدگانم، شده وقت امتحانم
سلیمان کربلایی، فدات این دو نوجوانم
برادر غمین و خسته ام من
برادر به تو وابسته ام من
برادر به تو دل بسته ام من 2
می دونم شد دیگه نوبت من نظر کن ای جانا همت من
که مثل شیر خدا دیدنیه غیرت من
حسین جان حسین اخ الغریب 4

دو طفلم با شور و غیرت، توی رویای شهادت
دارن میرن تا تن من، نبینن رخت اسارت
اسیرم به عشق تو اسیرم
فداتم امیر بی نظیرم
اگه تو بگی بمیر می میرم 2
می شینم پای این عشق پاکت ببین که میذارم سر رو خاکت
حالا می بینیم بعد تو میشم سینه چاکت
حسین جان حسین اخ الغریب 4

منی که مست نگاتم، همیشه خاک پاهاتم
یه حاجی دل شکسته، توی حج کربلاتم
نظر کن چش دریایی من
نظر

  • سه شنبه
  • 6
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

شعر طفلان زینب(این دو سرباز جوان رزم آورند) *

1087

شعر طفلان زینب(این دو سرباز جوان رزم آورند) این دو سرباز جوان رزم آورند
هر دو ابن الجعفر ابن الحیدرند
دو وجیها عند ربک دو عزیز
میوه ی دل نور چشم حیدرند
دو چکیده آیه ی قرآن حق
دو اثر از مکتب پیغمبرند
این دو مشتاق صعود آسمان
در حقیقت بالهای جعفرند
تنفقوا مما تحبون منند
گر هر دو ریزه خوار اکبرند
وارث اسما وزهرایند ،آه
یادگار گلشنی نیلوفرند
می خورم سوگند بر اشک رباب
پیشمرگان علی اصغرند
با همه لب تشنگی بنگر اخا
با شهامت قلب لشگر می درند
گو علمدارت ببیند رزمشان
هر دو شاگرد امیر لشگرند
تا که قتل تو عقب افتد اخا
تیر ها را بر سر وتن می خرند
توبه فکر من ولی من فکر تو
عاشقان دلواپس یکدیگرند
بوده امم بنت الشهید اخت الشهید
حالیا ام الشهیدم بنگرند
گر

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(غم تبارم زینبم ، بی غمگسارم زینبم) *

1019
1

شعر طفلان حضرت زینب(غم تبارم زینبم ، بی غمگسارم زینبم) غم تبارم زینبم ، بی غمگسارم زینبم
غربت بی انتهایم بی قرارم زینبم
هست عباس علی گر پاسدار خیمه ها
خیمه های عشق را من پاسدارم زینبم
در ره مولا گذشت از خویش را دیدم
یا ولی الله بهرت جان نثارم زینبم
مادرم از محسنش بگذشت و من هم زین دو طفل
آری از ام الشهید ارثیه دارم زینبم
بهر یاریت اخا تیغ دوسر آورده ام
ذوالفقار کربلا ، دشمن شکنم زینبم
روی احسان گر کنی تیره شود روز دلم
ای تو ماه دلفروز شام تارم زینبم
با نثار این دو گل اثبات بر گلچین کنم
در حریم جان خدائی تک سوارم زینبم

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال حضرت زینب با برادرش(این دو طفل من عزادار تواند) *

903
1

شعر زبانحال حضرت زینب با برادرش(این دو طفل من عزادار تواند) این دو طفل من عزادار تواند
یاور عشقند و غمخوار تواند
گرچه سن این دو طفل من کم است
قدشان از داغ طفلانت خم است
سینه زن های تواند این کودکان
بی کفن های تواند این کودکان
این دو را هم کن قبول از خواهرت
جان زینب جان زهرا مادرت
من نبینم با وجود این دو تا
در میان قتلگه جسم تو را
من نبینم با وجود این دو تا
این سر عباس را بر نیزه ها
از علی اکبر کم اند اینها ولی
غرق عشقند همچو عباس علی
کس نگاه چپ به دخترها کند
از کمر این طفل او را تا کند
سروده جعفر ابوالفتحی

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر طفلان حضرت زینب(دو چشم پر خونِ مادري كه شبيه ابر بارونه) *

1121
4

شعر طفلان حضرت زینب(دو چشم پر خونِ مادري كه شبيه ابر بارونه) دو چشم پر خونِ مادري كه شبيه ابر بارونه
از دل خيمه با قلب محزون ميون قلب ميدونه
ميگه پاشيد اي گلاي من ، بريد به پيش برادرم
ولي بمونه به يادتون ، قسم به دينش به مادرم
منم از تو خيمه ها ، بريد دعاتون مي كنم
دلم دنبالتون مياد ، اگه نگاتون مي كنم
بدرقه ي هديه هاي زينب ، چشاي غرق الماسه
جنگيدن اين دو بچّه شيرم شبيه جنگ عبّاسه
رجز مي خونن كه زاده ي جعفر طيّاريم و حيدريم
فدائيانِ خون خدا ، طلايه داران مادريم
تو خيمه قلب مادري داره تلاطم مي كنه
وقتي مي گن حسين حسين فقط تبسّم مي كنه

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد