سوی شامم می برند این کوفیان با شور و شین
ای زمین کربلا جان تو و جان حسین
آه و واویلا
ای زمین کربلا بودیم و ما مهمان تو
نه دمی خوردیم آب نه جویی از نان تو
ای زمین من روی به سوی شام ویران می روم
جان من اینجاست من با جسم بی جان می روم
آفتابش ای زمین روز بس سوزان بود
جسم مجروح حسینم روی تو عریان بود
کاش در این دم بدی یک سایه بر این آفتاب
تا نسوزد جسم عریان حسینم ز آفتاب
آه و واویلا
پیکرش آغشته در خون است تو بر خاکش مکن
چون نسیم آید به زیر خاک و خاکاشش نکن
این تن صد پاره اش افتاده بر زمین
طاقت جور و جفا دیگر ندارد بیش از این
پاشو رفتی ای زمین امشب حسین تنها بود
نی غلط گفتم که امشب ساربان اینجا بود
- چهارشنبه
- 1
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 13:56
- نوشته شده توسط
- یحیی