چشمان تو ادامه ی دریای کربلا
زینب شدی و زینت بابای کربلا
با خطبه هات مثل علی میشوی ولی
با گریه هات حضرت زهرای کربلا
ای سر بلند از تو حسین بن فاطمه
ای سر به زیر پیش تو سقای کربلا
دیروز اگر نبود دم آتشین تو
بیهوده بود قصه ی فردای کربلا
وقت قنوت نافله های شبانه ات
شد ملتمس ترینِ تو مولای کربلا
دشمن حریف یک نخی از معجرت نشد
در چنگ توست پهنه ی صحرای کربلا
بانوی آب و آینه بانوی آسمان
اصلا خودت برای دلم روضه ای بخوان
هنگام پر کشیدن و وقت سفر شده
اشک نگاه آخر من بی ثمر شده
با یاد پاره های تنت گریه میکنم
با آه سینه ام جگرم شعله ور شده
این بازوی سپر شده ام را شکسته اند
حالا ببین که خواهر تو بی سپر شده
ح
- پنج شنبه
- 26
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 13:35
- نوشته شده توسط
- یحیی