مدايح حضرت زینب سلام الله علیها

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت زینب(س) -( مرا ميان سپاهت حساب كن بانو ) * جواد قدوسی

2277
1

شعر شهادت حضرت زینب(س) -( مرا ميان سپاهت حساب كن بانو ) مرا ميان سپاهت حساب كن بانو
گداي خان حسينت خطاب كن بانو
بـراي آنـكـه بـگويـي تـو كـيـستـي بي بي
مـيـان ظـلـمـت شب آفـتـاب كـن بـانو
نگـاه كـن همـه محتاج ها پياله به دست
بخـر بـراي خـدا و ثـواب كـن بانــــــــــو
ببار بـر سر عـالـم كـه رحمـت الـهـي
دوبار مشك دو چشمم پر آب كن بانو
نـواي گـريـه كـنـانت سلـام بر زينب
سلام نـوكـر خـود را جـواب كـن بانـــو
صفاي روضه دلم را دوباره محرم كرد
بخوان تو روضه و دل را كباب كن بانو
چقدر مردم هيز و چقدر مردم مست
غـبـار راه اسيري نـقـاب كـن بانــــو
يـزيـد بـي سر و پـا هـم حـيـا نـدارد که
تو فـكر چاره به بــزم شراب كن بانو
تويي كه نور خدايي ز چشمهاي مريض
تـمـا

  • سه شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مصائب حضرت زینب(س) -( به عالم صبر را آموخت زینب ) * مجتبی شگریان همدانی

2655
3

شعر مصائب حضرت زینب(س) -( به عالم صبر را آموخت زینب ) به عالم صبر را آموخت زینب
به پای دوست عمری سوخت زینب
میان کوفیان با صوت حیدر
دهان دشمنان را دوخت زینب
***
به روی خاک ها غمگین نشسته
به گریه روضه ها می خواند خسته
گذشت، اما هنوزم باورم نیست
مرا بردند کوفه دست بسته !
***

شاعر : مجتبی شگریان همدانی

  • شنبه
  • 23
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مصائب حضرت زینب(س) -( به عالم صبر را آموخت زینب ) * مجتبی شگریان همدانی

3018
1

شعر مصائب حضرت زینب(س) -( به عالم صبر را آموخت زینب ) به عالم صبر را آموخت زینب
به پای دوست عمری سوخت زینب
میان کوفیان با صوت حیدر
دهان دشمنان را دوخت زینب
***
به روی خاک ها غمگین نشسته
به گریه روضه ها می خواند خسته
گذشت، اما هنوزم باورم نیست
مرا بردند کوفه دست بسته !

شاعر : مجتبی شگریان همدانی

  • شنبه
  • 23
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زینب(س) -( چادر ببند بر کمرو انقلاب کن ) *

7287
21

شعر مدح حضرت زینب(س) -( چادر ببند بر کمرو انقلاب کن ) چادر ببند بر کمرو انقلاب کن
شام خراب را سر شامی خراب کن
از ما مدافعان حرم انتخاب کن
روی تمام سینه زنانت حساب کن
یاد عرب نرفته که فیروز زاده ایم
تا پای مرگ پای شما ایستاده ایم
مکر سقیفه نقشه خصمانه ریخته
در باغ دوست آفت بیگانه ریخته
هیزم اگر چه بردر این خانه ریخته
دور وبر تو این همه پروانه ریخته
ما که نمرده ایم شما بی حرم شوی
زهرای بی مزار در این شهر غم شوی
پاییز را فراری خشم بهار کن
این قوم را دوباره به نفرین دچار کن
تیغی دودم به قره طوفان سوار کن
اصلا به ذوالفقار علی واگذار کن
باید دمشق آینه کربلا شود
تا این گره به دست علمدار واشود

  • شنبه
  • 23
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زینب(س) -( در خون تپيده آسمان در بين گودال ) *

2206
1

شعر حضرت زینب(س) -( در خون تپيده آسمان در بين گودال ) در خون تپيده آسمان در بين گودال
جان تمام کاروان در بين گودال
مي دوخت سمت خيمه ها چشمان خود را
با پلک هايي نيمه جان در بين گودال
دار و ندار خواهري از دست مي رفت
در ازدحامي بي امان در بين گودال
گرم طواف قبله ی آمال زينب
سر نيزه و سنگ و سنان در بين گودال
در موج خون گم کرده تنها هستي‌اش را
يک بانوي قامت کمان در بين گودال
سر مي زد از سمت غروبي خون گرفته
خورشيد زينب ناگهان در بين گودال
از آسمان نيزه ها معراج مي رفت
تا بي کران تا لا مکان در بين گودال
نه سر، نه انگشتر، نه کهنه پيرهن، آه
آلاله، پرپر، بي نشان در بين گودال
انگشتر و انگشت با هم رفت از دست
در جستجوي ساربان در بين گودال
با بوسه هاي نعل هاي

  • سه شنبه
  • 3
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شعر مدح حضرت زینب(س) از یوسف رحیمی -( دروازه ورودی شهر است و ازدحام ) * یوسف رحیمی

577

شعر مدح حضرت زینب(س) از یوسف رحیمی -( دروازه ورودی شهر است و ازدحام ) دروازه ورودی شهر است و ازدحام
بر پا شده دوباره هیاهوی انتقام
این ازدحام و هلهله ها بی دلیل نیست
یک کاروان سپیده رسیده به شهر شام
يک آسمان ستاره‌ی آتش گرفته و
یک کاروان شراره و غم های ناتمام
در این دیار، هلهله و پایکوبی است
انگار رسم تسلیت و عرض احترام
چشمان خیره و حرم آل فاطمه
سرهای روی نیزه و سنگ از فراز بام
خاکستر است تحفه‌ی پس کوچه های شهر
بر زخم های سلسله ، شد آتش التیام
بر ساحت مقدس لب های پرپری
با سنگ کینه سنگدلی می دهد سلام
پیشانی شکسته و خونی که جاری است
بر روی نی خضاب شده چهره‌ی امام
با کینه علی همه‌ی شهر آمدند

بر پا شده دوباره هیاهوی انتقام

شاعر: بوسف رحیمی

  • سه شنبه
  • 3
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زینب(س) -( یکتا دلیر عرصه ی عاشور، زینب است ) * جعفر ابوالفتحی

2410

شعر مدح حضرت زینب(س) -( یکتا دلیر عرصه ی عاشور، زینب است ) یکتا دلیر عرصه ی عاشور، زینب است
پاک از پلیدی و ز گنه دور ، زینب است
چون درک هیچ کس به مقامش نمی رسد
در کنه خویش ، واله و مستور زینب است
عالم تمام ، ظلمت و آدم تمام ، رِجز
شمس سماء و زهره ی پر نور ، زینب است
زینت گرفته عرش خدا با هزار حرف
در ساق عرش ، کلمه ی مشهور ، زینب است (کَل مه)
او از خدا گرفت و به خلقش رساند ، نور
در راه عشق ، آمر و مأمور ، زینب است
یک مه به نیزه اشک خدا را روان نمود !
تنها عزیز آن مه منظور ، زینب است
سر خم نکرد نزد عدو ، استوار ماند
آنکه نمود چشم عدو ، کور زینب است
او یک تنه به لشگر کفار حمله برد
در شام و کوفه لشگر منصور ، زینب است
حلق یزیدُ را چه کسی ذبح می کند ؟
بر حل

  • سه شنبه
  • 3
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 14:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زینب(س) -( ما از اهالی حرم و یارِ زینبیم ) * جعفر ابوالفتحی

2431

شعر مدح حضرت زینب(س) -( ما از اهالی حرم و یارِ زینبیم ) ما از اهالی حرم و یارِ زینبیم
ما هم گدا و سائل دربار زینبیم
مثل علی که حیدر کرار مصطفی است
مرد نبرد و حیدر کرار زینبیم
مهدی اگر بیاید و ما را رصد کند
ما در سپاه عشق و ز انصار زینبیم
وقتی که جانمان به گلوگاه می رسد
در انتظار لحظه ی دیدار زینبیم
آقا بیا بخر ، وَ ببر نزد خواهرت
چون ما غلام و برده ی بازار زینبیم
این لطمه ها به عشق سری از بدن جداست
در بین روضه هاست که همکار زینبیم
در روضه های عمه ی سادات ، مرده ایم
ما غمزده ز دیده ی غمبار زینبیم
حالا به قول حضرت شاعر بگو که ما :
"در به در مجالس سالار زینبیم"
بی تیغ می بُرَد سر کفار شام را !!
الحق اسیر شیوه ی کشتار زینبیم
پنجاه و چند سال فقط زجر و ط

  • یکشنبه
  • 8
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زینب(س) -( آیه های کوثر از تفسیر نام زینب است ) * جعفر ابوالفتحی

2622
3

شعر مدح حضرت زینب(س) -( آیه های کوثر از تفسیر نام زینب است ) آیه های کوثر از تفسیر نام زینب است
جبرئیل اندر تعجب از مقام زینب است
مزد اشک گریه کنهایش به دست حیدر است
چون علی فرمانده ی کلّ نظام زینب است
آسمان بر نوک انگشتان او اِستاده است
شرق و غرب گنبد دوار ، رام زینب است
حضرت عباس تحت احترام زینب است
طاق ایوان ابوفاضل به نام زینب است
در تمام زندگانی ترک اولایی نکرد
بانوان این را بدانید این مرام زینب است
روبه زهرا کردُ در گودالُ با صد آه گفت:
باورش سخت است مادر .... این امام زینب است ؟
او سلامی داد در گودال و بعد از هوش رفت
حضرت ارباب مست این سلام زینب است

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • شنبه
  • 12
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 05:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زینب(س) -( ترک دنیا محو دشمنهای بی بی زینب است ) * جعفر ابوالفتحی

2996
2

شعر مدح حضرت زینب(س) -( ترک دنیا محو دشمنهای بی بی زینب است ) ترک دنیا محو دشمنهای بی بی زینب است
دشمن ما دشمن بابای بی بی زینب است
ماه را شبها اگر در قرص کامل یافتی
شاد باش این چهره ی زیبای بی بی زینب است
هاجر و مریم ، وَ آسیّه کنیز خانه اش
مادرش زهرا فقط همتای بی بی زینب است
خطبه ی حَمّام را یکبار با دقت بخوان
جمله هایش در پی تقوای بی بی زینب است
طرح حبل الله ، طرح رشته های چادرش
چون خدای ما خودش شیدای بی بی زینب است
عصر عاشورا زیارت کرد و خالق هم نوشت
این زیارت نامه ها انشای بی بی زینب است
بی سر است و بی عبا و بی عِمامه ، بی کفن
این حسین تشنه لب دنیای بی بی زینب است
در شب شام غریبان با بسی اندوه گفت :
ای حسینم این شب یلدای بی بی زینب است
خطبه های او ت

  • چهارشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 13:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

غزل حضرت زینب(س) -( در واژه های شعر تو دیدم وقار را ) * وحید قاسمی

2473
2

غزل حضرت زینب(س) -( در واژه های شعر تو دیدم وقار را ) در واژه های شعر تو دیدم وقار را
حُجب و حیایِ فاطمی این تبار را
با تیغ خطبه فاتح صفین كوفه ای
مولا سپرده دست شما ذوالفقار را
در اوج بیكران خودت مست می كِشی
هفتاد و دو ستاره ی دنباله دار را
درس حجاب می دهد این آستین شرم
معنا كنید روسری وصله دار را
با واژه های «هیزم» و «مسمار» و «شعله ها»
آتش زنید مستمع بی قرار را
خانم اگر اشاره به طشت طلا كنید
خون گریه می كنیم خزان تا بهار را
چشمت به غیر چشم حسینت ندیده است
دیدی كنار طشت، بساط قمار را
زینب كجا و مجلس نامحرمان كجا!
از دست داده ام به خدا اختیار را
این بوی سیب چیست؟ دوباره گرفته ای -
بر روی دست پیرهن شهریار را
اكسیر اشك روضه ی تان مس طلا كند
وقتش ر

  • چهارشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 15:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

غزل ذحضرت زینب(س) -( روشن گرست ناله ی پشت شرارها ) * علی اکبر لطیفیان

1859

غزل ذحضرت زینب(س) -( روشن گرست ناله ی پشت شرارها ) روشن گرست ناله ی پشت شرارها
چون آفتاب، در همه ی روزگارها
روشن ترست از همه ی روزها شبش
شب دیدنی ست جلوه ی شب زنده دارها
خاك رهش بلند که شد "تربت"ش کنید
فرقی نمی کنند تراب نگارها
این ست معجزش که دمی معجزه نکرد
از هیچ خلق سر نزد این گونه کارها
این شانه را به هیچ نبی ای نداده اند
که بارها بلند شود زیر بارها
یک ذره از تلألؤ خورشید کم نشد
ذرّه کجا و جلوه ی پروردگارها
این دشت با اراده ی زینب اداره شد
در دست جبر اوست همه اختیارها
زینب سواره است، اگر چه پیاده است
این ها پیاده اند، همین ها، سوارها
وا کرده است فکر کنم بال خویش را
بیهوده نیست این همه گرد و غبارها
آهش تمام لشگریان را مچاله کرد
از او گرفته

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س) -( شب اول محرم سینه زنت آرزویش ) * جعفر ابوالفتحی

2034

مدح حضرت زینب(س) -( شب اول محرم سینه زنت آرزویش ) دین ما مدیون صبر و انقلاب زینب است
روشن این عالم ز نور آفتاب زینب است
چشم خود را زیرپای خواهر خود می گذشت
حضرت عباس هم خانه خراب زینب است
دستگیری دو عالم دست عباس علی است
جان عباسش قسم این انتصاب زینب است
فاضله ، زینب ، عفیفه ، قُرَهُ العینِ الحسَین
گوشه هایی از لقب های جناب زینب (س)
اشک چشم ما همه از اشک چشم خیس اوست
بارش باران دیده از سحاب زینب است
خواب دید از شاخه ای بشکسته آویزان شده
ظهر عاشورا همان تعبیر خواب زینب است
گفت : ای خالق " تَقبَّل " این قلیل خلق خویش
این یکی از هر دعای مستجاب زینب است
شد زمین لرزه پدیدار از کلام و نطق او
شام در زلزال نه در اضطراب زینب است
مردهاشان می زنند و گری

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت زینب(س) -( خوشا چو باغچه از بوي ياس سر رفتن ) * سعید بیابانکی

1906
2

غزل حضرت زینب(س) -( خوشا چو باغچه از بوي ياس سر رفتن ) خوشا چو باغچه از بوي ياس سر رفتن
خوشا ترانه شدن بي صدا سفر رفتن
سري تكان بده بالي، دُمي، لبي، حرفي
چرا كه شرط ادب نيست بي خبر رفتن
چقدر خاطره ماندن به سينه ي ديوار
خوشا چو تيغ به مهماني خطر رفتن
زمين هر آينه تير و هوا هر آينه تار
خوشا به پاي، دويدن خوشا به سر رفتن
در اين بسيط درن دشت چون سپيداران
خوشا در اوج، به پابوسي تبر رفتن
چه انتظار بعيدي ست بيشتر ماندن
چه آرزوي بزرگي ست زودتر رفتن
به جرم هم قدمي با صف كبوترها
خوشا به خاك نشستن، كلاغ پر رفتن
برو برو دل ناپخته ام كه كار تو نيست
به بزم مي سر شب آمدن... سحر رفتن
نه كار طبع من است اين كه كار چشم شماست
پِيِ شكار مضامين تازه تر رفتن...

شاعر :

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 12:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
حاج حسن یعقوبی تبریزی

غزل حضرت زینب(س) -( آن روز، خدا نام تو را آه کشیده ) *حاج حسن یعقوبی تبریزی

2527
1

غزل حضرت زینب(س) -( آن روز، خدا نام تو را آه کشیده ) آن روز، خدا نام تو را آه کشیده
خورشید خجالت ز رخ ماه کشیده
شب شال عزایی شده بر گردن گردون
برسر زده افلاک و زمان آه کشیده
این آه پراکنده در آفاق، ز کوفه ست
دردی ست که چرخ از نفس چاه کشیده
آن راز مگو چیست که در چشم حزینش
این واقعه ها را خوش و دلخواه کشیده؟
بر کوه فکنده ست زنی سایه ی حیرت
بر دوش خود از بس غم جانکاه کشیده
او زینب کبراست که در کاخ زبونان
شمشیر زبان اسدالله کشیده
چل روز گذشته ست و دلم باز هوایی ست
پَر جانب شام و حرم شاه کشیده

شاعر : حسن یعقوبی

  • چهارشنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت زینب(س) -( مرثیه می چکد از این غیرت انتحاری ات ) * مصطفی پور کریمی

2490

غزل حضرت زینب(س) -( مرثیه می چکد از این غیرت انتحاری ات ) مرثیه می چکد از این غیرت انتحاری ات
بوی مدینه می دهد کوچه ی بی قراری ات
آمدی و قدم زدی لحظه ی سرخ باغ را
بیرق روضه ها شده پیرهنِ اناری ات
شعله رسید تا لب بال و پرِ سه ساله ها
پر شده از غمِ قفس حنجره ی قناری ات
نَقلِ هزار و یک شب و... وای چه کرده ای مگر؟
نَقلِ هزاره ها شده قصّه ی بردباری ات
خاطره ی اسیری ات، زمزمه ی سوارها
قافله در اسارت خاطره ی سواری ات
از دل ابرِ حادثه آمدی و به هم زده
آب و هوای شام را شرجیِ زخم کاری ات
در هیجان و همهمه سینه به سینه می رسد
خطبه ی فاطمیه و سبک علی تباری ات
مانده هنوز بر تن سرد و کبود نیزه ها
چشم ترِ رقیّه و غربت سرشماری ات

شاعر : مصطفی پور کریمی

  • سه شنبه
  • 6
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 14:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر شهادت حضرت زینب(س) -( مي طراود ز ساحل كوثر ) * محمود ژولیده

2471

شعر شهادت حضرت زینب(س) -( مي طراود ز ساحل كوثر ) مي طراود ز ساحل كوثر
چشمه چشمه حقيقت زمزم
مانده در كار خلقتش مبهوت
چشم حق بين هاجر و مريم
در تمامي عالم و آدم
نسل آدم نديده مانندش
چه كسي مثل اوست بي همتا
هست حوا كجا مانندش
همه دل بست روي پيغمبر
مصطفي بسته دل به ديدارش
به جلال و شكوه او سوگند
هست مثل خديجه رخسارش
آنقدر با كرامتش دانند
كه رسولش عقيله مي نامد
همة پنج تن كه پر بكشند
يك تنه در مسير مي ماند
رتبة بندگي او والاست
لحظه اي جز خدا نمي جويد
در جواب امام خود حتي
چون كه يك گفت دو نمي گويد
كيست اين آسمان عزّ و شرف
كيست اين بانوي وفا يارب
اين چه اعجوبه ايست كز عظمت
نام او را گذاشتي زينب
اين همان زينت علي زينب
اين همان خواهر حسين من است
اُمَ

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

رباعی حضرت زینب(س) -( با چای دم روضه خراباتی و مستم ) *

4569
5

رباعی حضرت زینب(س) -( با چای دم روضه خراباتی و مستم ) با چای دم روضه خراباتی و مستم
درویش نیم ، شیعه الله پرستم
خون می چکد از گوشه ابروم غمی نیست
در روضه زینب سر خود را بشکستم…

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت زینب(س) -( ورق برگشت، شک خط خورد، دین دست یقین افتاد ) * سید علی شکراللهی

2120
1

غزل حضرت زینب(س) -( ورق برگشت، شک خط خورد، دین دست یقین افتاد ) ورق برگشت، شک خط خورد، دین دست یقین افتاد
یقین کار خدا بود اتفاقی این چنین افتاد
اذان ظهر بود از آسمان خورشید می بارید
نماز عصر شد پیشانی خورشید چین افتاد
هزار الله اکبر کیست این بانو که حتی کفر
به محض دیدنش یاد امیرالمومنین افتاد
همان بانو که در ادراک چشمانش حلولی سرخ
میان اتفاقات جهان زیباترین افتاد
به لطف لهجه ای سرخ از لبش این شعر بیرون ریخت
که از دستی شراب آلود "کاس من مَعین" افتاد
زمان رفت و سری پیچیده در سربند یا زینب
میان بارش خورشید در میدان مین افتاد
شهادت می دهد یک روز این سربند خون آلود
که بر ما چند روزی سایه ی روح الامین افتاد

شاعر : سید علی شکراللهی

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر مدح حضرت زینب(س) -( امسال كه سال زینب كبرا بود ) * محمود ژولیده

2486

شعر مدح حضرت زینب(س) -(  امسال كه سال زینب كبرا بود ) امسال كه سال زینب كبرا بود
در حصر، حریم دختر زهرا بود
حالا كه ضریح كربلا احیا شد
ای كاش كه زینبیّه هم احیا بود

شاعر : محمود ژولیده

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت زینب(س) -( اگر چه زخم تو با طعنه التیام گرفت ) * فاطمه آقا براری

2152
1

غزل حضرت زینب(س) -( اگر چه زخم تو با طعنه التیام گرفت ) اگر چه زخم تو با طعنه التیام گرفت
ولی زمین و زمان از تو احترام گرفت
تو صبح روشنی امّا برای من گفتند: -
دل شکسته ی تو در غروب شام گرفت
بگو به جرم چه بود؟ این دلیل کافی نیست
که بی دلیل زمین از تو انتقام گرفت
بگو برای من از خاطرات ظهر عشق
از آتشی که به آرامش خیام گرفت
فقط به عشق شما حرف می زنم بانو
اگر که حرف دلم عاشقانه نام گرفت
نشستم از تو بگویم چقدر تشنه شدم
نشستم از تو بگویم ولی صدام گرفت

شاعر : فاطمه آقا برازی

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت زینب(س) -( می رسند از راه تا غم ها زمین گیرت کنند ) * سید محمد غفاری

2051
1

غزل حضرت زینب(س) -( می رسند از راه تا غم ها زمین گیرت کنند ) می رسند از راه تا غم ها زمین گیرت کنند
سنگ هاشان، طعنه هاشان بیشتر پیرت کنند
مثل چشمت آیه آیه سوره ی مریم گریست
با نخستین واژه اش وقتی که تفسیرت کنند
حلقه حلقه موج گیسویی پریشان می رسید
بادها می خواستند این گونه زنجیرت کنند
سخت بود این که تمام راه در غربت گذشت
سخت تر این که تمام شهر تکفیرت کنند
روزیشان آه و نفرین تو شد، می خواستند -
با کمی خرما و نان از زندگی سیرت کنند
«ما رایت...» گفتی و جنگ نگاهت شد جمیل
چشم ها باید فرار از برق شمشیرت کنند

شاعر : سید محمد غفاری

  • چهارشنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 14:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر زبانحال حضرت زینب(س) -( يا اُمّ بنين! حالِ گرفتار نديدي ) * محمود ژولیده

4519
7

شعر زبانحال حضرت زینب(س) -( يا اُمّ بنين! حالِ گرفتار نديدي ) يا اُمّ بنين! حالِ گرفتار نديدي
دستانِ قلم ،اشك علمدار نديدي
بر پيكر بي دستِ علمدارِ رشيدت
آشفتگيِ سيد وسالار نديدي
مادر! بخدا بسكه وفا داشت ابالفضل
غوغاي مواساتِ سپهدار نديدي
گر آب نياورد ، مگو آبرويش رفت
خونبارشِ آن ديده و رخسار نديدي
يك لشگرِ قَدّار كه بنشست به زانو
پا تا سرِ او تير ، چنان خار نديدي
شق القمرِ كوفه كه در علقمه رخ داد
تكرار رُخِ حيدر كرار نديدي
آنقدر ادب داشت كه با سر به زمين خورد
سجّادة خون بر قدمِ يار نديدي
پَس داد هر آن درس كه در نزد تو آموخت
بالندگيِ مكتب ايثار نديدي
مادر كه شود اُمّ بنين ، هيچ غمي نيست
در عهد و وفاي پسرش ، هيچ كمي نيست

شاعر : محمود ژولیده

  • سه شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت زینب(س) -( بر قلّه های مرز محال ایستاده است ) * عبدالحمید رحمانیان

2469
1

غزل حضرت زینب(س) -( بر قلّه های مرز محال ایستاده است ) بر قلّه های مرز محال ایستاده است
این زن که بر مدار کمال ایستاده است
این کیست این فرشته ی شیدا که در نبرد
هم پای مرد های زلال ایستاده است
ظهرست و در هوای به شدّت اناری اش
مشتی پرنده بی پر وبال ایستاده است!
در درک این نهایت بالا بلند عصر
انسان در ابتدای خیال ایستاده است
حوا که هیچ، حسرت آدم به گل نشست
حتی فرشته دست به فال ایستاده است
این کیست انعکاس صدایی سلیس تر
در شام بی ستاره بلال ایستاده است؟!
پاسخ دهید بارش بهتی عجیب را
وقتی سوال پشت سوال ایستاده است...
سالی گذشت و ما همگی منحنی شدیم
زینب هنوز این همه سال ایستاده است!

شاعر : عبدالحمید رحمانیان

  • سه شنبه
  • 2
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 08:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

غزل حضرت زینب(س) از یوسف رحیمی -( هر چند پاي بي رمق او توان نداشت ) * یوسف رحیمی

218

غزل حضرت زینب(س) از یوسف رحیمی -( هر چند پاي بي رمق او توان نداشت ) هر چند پاي بي رمق او توان نداشت
هر چند بين قافله جانش امان نداشت
بار امانتي که به منزل رسانده است
چيزي کم از رسالت پيغمبران نداشت
جز گيسوان غرق به خون روي نيزه ها
در آتش بلا به سرش سايه بان نداشت
آيا به جز حوالي گودال، ساربان
راهي براي رفتن اين کاروان نداشت؟
يک شهر چشم خيره به... بگذار بگذريم
شهري که از مروّت و غيرت نشان نداشت
آري هزار داغ و مصيبت کشيده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
ديگر لب مقدّس قرآن کربلا
جايي براي بوسه ی آن خيزران نداشت!

شاعر : یوسف رحیمی

  • پنج شنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 07:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر حسام یوسفی

اشعار مدح و مصیبت حضرت زینب(س) -( چادر خاکی نشان مادری زینب است ) * امیر حسام یوسفی

5813
5

اشعار مدح و مصیبت حضرت زینب(س) -( چادر  خاکی نشان مادری زینب است ) چادر خاکی نشان مادری زینب است
ارث زهرا صورت نیلوفری زینب است

خط فکرم بر گرفته از دمشق و کربلاست
هرچه دارم از دعای مادری زینب است

پیکرم صحرای تربت، در رگم آب فرات
این یکی از راه شیعه پروری زینب است

من کیم تا دم زنم از عمه سادات چون
ذات الله الصمد خود مشتری زینب است

کشتی ارباب با دستان زهرا می رود
لنگر کشتی نخی از روسری زینب است

علم او از بس که از حد تصور خارج است
حضرت جبریل هم پا منبری زینب است

بیمه کردم قلب بیمارم به اشک روضه ها
خوش به حال آن کسی که بستری زینب است

قلب ما سنگ است و با گریه طلایی میشود
مجلس روضه محل زرگری زینب است

رنگ خاکستر برای ما گریز پر غمی ست
غیرت ما معجر خاکستری زی

  • سه شنبه
  • 23
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 18:33
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمد مبشری

دوبیتی وفات حضرت زینب(س) -( زینب ز قیام خود به دین داد حیات ) * محمد مبشری

2465
2

دوبیتی وفات حضرت زینب(س) -( زینب ز قیام خود به دین داد حیات ) زینب ز قیام خود به دین داد حیات
وز خطبه او یافته اسلام نجات
بر شیر زن بیشه توحید ، درود
بر فخر زنان زینب کبری صلوات

شاعر : محمد مبشری

  • چهارشنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمد مبشری

رباعی صلواتی برای مدح و مصیبت حضرت زینب از محمد مبشری -( بر اشک جگر گداز زینب صلوات ) * محمد مبشری

4851
9

رباعی صلواتی برای مدح و مصیبت حضرت زینب از محمد مبشری -( بر اشک جگر گداز زینب صلوات ) بر اشک جگر گداز زینب صلوات
بر صبر حماسه ساز زینب صلوات
فرمود حسین در نمازم کن یاد
بر ذکر شب و نماز زینب صلوات

شاعر : محمد مبشری

  • چهارشنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

دو بیتی حضرت زینب(س) -( عین توحید بود ذکر صفات زینب ) * قاسم نعمتی

2295
3

دو بیتی حضرت زینب(س) -( عین توحید بود ذکر صفات زینب ) عین توحید بود ذکر صفات زینب
روز و شب وقف حسین است حیات زینب
نیمه ی ماه رجب جلوه ی روز عرفه است
نام آن را بگذاریم عرفات زینب

شاعر : قاسم نعمتی

  • شنبه
  • 27
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 13:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

غزل مصیبت حضرت زینب(س) -( تب کردم از فراغ تو ای یار سر جدا.. ) * سید پوریا هاشمی

2635
3

غزل مصیبت حضرت زینب(س) -( تب کردم از فراغ تو ای یار سر جدا.. ) تب کردم از فراغ تو ای یار سر جدا..
یک دم کنار بستر این غمزده بیا..
موی سفید قامت خم گریه ی مدام
دارم به پیکرم ز فراغت نشانه ها..
من را زدند پیش نگاه رقیه ات..
من را زدند دسته ی اوباش بی حیا..
با چوب نیزه زد به سرم نانجیب و گفت..
اینقدر آه و ناله نکن زودتر بیا..
دستی رسید و حرمت روبنده ام شکست..
پایی رسید و چادر من گشت نخ نما..
عمداً مرا مقابل تو بر زمین زدند..
عمداً تو را زدند به پیش نگاه ما..
من مانده ام چگونه بدون تو زنده ام..
دست مرا بگیر و ببر این شکسته را..
رد طناب هست به دستان من هنوز..
جامانده بر رخم اثر مشتِ بی هوا..
یادت که هست سفره ی احسان یثربم؟
زینب کجا و قصه ی خیرات نان کجا؟!
بی ت

  • شنبه
  • 27
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 13:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد