مدايح حضرت زینب سلام الله علیها

مرتب سازی براساس

مدح حضرت زینب(س)(چه ها که با دل زینب (س) نکرده این کوفه؟) *

2873
6

مدح حضرت زینب(س)(چه ها که با دل زینب (س) نکرده این کوفه؟) چه ها که با دل زینب (س) نکرده این کوفه؟
تو نی سوار و منم کوچه گرد این کوفه
چه سنگها که نشد پرت سوی محمل من
به دستهای زن و طفل و مرد این کوفه
من از فراق نگارم عزا گرفته امُ
گرفته جشن ظفر فرد فردِ این کوفه
ادامه دار شده خاطرات کرب و بلا
چه آتشی ست به پا در نبرد این کوفه
به جای نان و رطبهای هر شب بابا
چه لقمه ها که نصیبم نکرده این کوفه
به خاندان رسول خدا کنایه زدند
چه داغ کرده دلم، قلب سرد این کوفه
نخوان دگر سرنیزه برایشان قرآن
که سکه می خورد آقا به در این کوفه
بخوان دعای فرج تا بیاید آن مردی
که پاسخی ست خدایی، به عهد این کوفه
شاعر:حسین حاجیلو

  • سه شنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 15:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مدح حضرت زینب(س)(یراهن تو بوی گل یاس می دهد) *

1740

شعر مدح حضرت زینب(س)(یراهن تو بوی گل یاس می دهد) یراهن تو بوی گل یاس می دهد
بوی علیُّ و مادر احساس می دهد
مانده هنوز خون تو بر آن به جا حسین
خونی که بوی روضه ی عبّاس می دهد
من تشنه ی وصال تو هستم نه جام آب
زرگر کجا به جای مس الماس می دهد؟
الماس تکـِّه تکـِّه ی من خاک کربلا
نورت به هر حسینیِّه ای پاس می دهد
اجر کسی که گریه به تو کرده را خدا
با دست نیمه جان به دستاس می دهد
تنها دعای زینب تو لحظه ایست که
مهدی جواب ضربه ی آن داس می دهد
شاعر: حسين ايماني

  • سه شنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 15:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(زینب وَرای فکر و خیال من و شماست) *

1763

مدح حضرت زینب(س)(زینب وَرای فکر و خیال من و شماست) زینب وَرای فکر و خیال من و شماست
مدّاح او فقط وَ فقط شاه کربلاست
بی بیِّ آسمانیِّ عالم عقیله ایست
که افتخار مادر سادات و مرتضاست
عشق حسین و عاشق ارباب زینب است
این عشق و عاشقیِّ خدایی گرانبهاست
در سینه اش صحیفه ای از روضه حک شده
معنای روضه خوانیُّ و مفهوم اشک ماست
همراه و همدم حرم الله در عذاب
او ساربان قافله ی غصِّه و عزاست
او هر چه داشت نذر ولیِّ زمانه کرد
اصل ولایت است که با زینب آشناست
او دیده دست و پا زدن شاه تشنه لب
او دیده روی نیزه ی کینه سری جداست
با خطبه شام و کوفه ی غم را به هم زده
او حیدرانه قاصد جریان نینواست
پای سر بریده ی دلبر نوای او
با گریه ذکر العجل آقا بیا بیاست
شاعر: حسين اي

  • سه شنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(تفسیر عشق وعاشقی سرمشق ماشد) *

1956

مدح حضرت زینب(س)(تفسیر عشق وعاشقی سرمشق ماشد) تفسیر عشق وعاشقی سرمشق ماشد
غوغایی از شور وشعف در دل به پا شد
راز و نیــاز آفـــــــــرینـــــش پُرصدا شد
نــان کلامـــم روغنی کامـــم روا شد
شوری خدایی در میان سینه جاشد
میلاد یار ومونس شاه وفا شد
این اشکها تفسیری از ایمان ناب است
هر قطره ی آن حرفهای صد کتاب است
بالاتر از صدها کتاب وهر حساب است
آئینه دار عشقِ گل در این گلاب است
لبخند بردلبر به هر پرسش جواب است
معشوق شاه وعاشقش بی بیِّ ماشد
زینب تجلیِّ تمام حُسن زهراست
آئینه ی صبر خدا و فخر مولاست
اسطوره ی ایثار وایمان در دودنیاست
بانوی حُجب وعفَّت وناموس سقّاست
زانوی سرلشکر رکابِ بی بیِّ ماست
چشمش فقط با خواهش ارباب واشد
خواهش چرا؟! تو اَمرکُ

  • سه شنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(زینب تمام عصمت زهراست شک نکن) *

1800

مدح حضرت زینب(س)(زینب تمام عصمت زهراست شک نکن) زینب تمام عصمت زهراست شک نکن
زینب مرام و هیبت مولاست شک نکن
زینب عقیله ی حرم و عشق خاتم است
بی بیِّ آسمانیِّ دنیاست شک نکن
آئینه ی بصیرت و رفتار مرتضی
آرام جان امِّ ابیهاست شک نکن
این اولیاء مخدَّره سرچشمه ی حیاست
سرمشق عشق و صبر و تولّاست شک نکن
زهراست در عطوفت و ایثار و معرفت
غوغای فضل و غیرت سقّاست شک نکن
او شاهراهی از دل عاشق به کربلاست
او بهترین مسیر تولّاست شک نکن
محکمترین دلیل فرج اشک زینب است
چشم انتظار مهدیِّ زهراست شک نکن
شاعر: حسين ايماني

  • سه شنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(ع)(زینب عفیفه ایست کزین بهترش نبود) *

3297
3

مدح حضرت زینب(ع)(زینب عفیفه ایست کزین بهترش نبود) زینب عفیفه ایست کزین بهترش نبود
روح حماسه بود و کم از مادرش نبود
در مجلس یزید چه مردانه حرف زد
جز لافتی دگر صفتی در خورش نبود
با خطبه های حیدری اش انقلاب کرد
اصلا عجیب نیست! مگر دخترش نبود؟
حقا که خوب خواهری اش را تمام کرد
غیر از حسین عشق کسی در سرش نبود
سالم بمانَد و سر ارباب بشکند؟!
سر را نمی شکست اگر، خواهرش نبود
دارد نگاه می کند الشِّمرُ جالسٌ
چونین بلا و فاجعه در باورش نبود
شاید که تیغ دفعه ی اول بریده بود
گر جای بوسه های تو بر حنجرش نبود
با هر مصیبتی که شد آمد به قتلگاه
هرچه نگاه کرد، برادر سرش نبود
در ازدحام نیزه و شمشیر و سنگ ها
گم گشته بود، قسمتی از پیکرش نبود
شاعر: داود رحيمي

  • سه شنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زینب(س)(مادسته دسته شيعه تسليم زينبيم) *

1919
0

شعر مدح حضرت زینب(س)(مادسته دسته شيعه تسليم زينبيم) مادسته دسته شيعه تسليم زينبيم
بيچاره آن دلي كه در اين قوم و رسته نيست
با دستهاي بسته هـزاران گـره گشـود
ثابت شده ست ، دخت علي ، دست بسته نيست
گيرم به چشم شوهر خود هم غريبه شد
گيرم خميده گشت ؛ ولي هيچ خسته نيست
برخيز و باز ، نافله‌ات را به‌پـا نـمـا
پيغمبر قيام ، كه از پا نشسته نيست
سر را به پاي محمل سالار خود شكست
گرچه سرش‌شكسته ؛ ولي سرشكسته نيست
اين ها اشاره اي ز مقامات زينب است
وقتي كه رفت معجـر زينب كبـود بود
وقتي رسيـد ، گيسـويـش اما سپيـد بود
وقتي كه رفت كوه مصيبت به شانه داشت
وقتي رسيـد مثل هميشـه رشيـد بود
جاي تمام دختـركـان تازيـانـه خورد
طوري كه زنده ماندن زينب بعيد بود
تاريخ شاهد اس

  • سه شنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زینب(س)(وقتــی که نام ِ زینب آمـد بـر زبانم) *

1800

شعر مدح حضرت زینب(س)(وقتــی که نام ِ زینب آمـد بـر زبانم) وقتــی که نام ِ زینب آمـد بـر زبانم
آتـش گرفتـم سوختم تا استـخوانـم
او چهـار سـاله بـود و در اوج لطافت
همـچون گُلـی سرشار از عشق و تراوت
در پیـش چشمـانش گذشت تابوت مادر
رنـگش پرید و پر زِ اشک مبهـوت مـادر
بـی مادری ارکان جسمش را به هم زد
وقـتی کـه بابـا رفت بر جانش شرر زد
بـی مادری یا اینکه بابـا رفت از دست
کافیست تا یک کوه از غم پشت بـشکست
در عُـمر خـود از بس مصیـبتها کشیده
اصلا به دوران رنـگ شادی را نـدیده
با چشم خود دیده غریـبی حـسن را
با زهر کین کُشتندآن گُل در چمن را
او دیده یک تشت پُر از خون و جگر را
او دیـده قلبی پر ز آه و پـر شرر را
بانـو تـرین بانوی تـاریخ مـصـیبت
مادر فقط با او نمـود

  • سه شنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زیتب(س)(زینب همان زهراست ، زهرا نیز زینب) *

1741

مدح حضرت زیتب(س)(زینب همان زهراست ، زهرا نیز   زینب) زینب همان زهراست ، زهرا نیز زینب
زهرای بین دشت طوفان خیز زینب
هر چند روی تل دلش را بد شکستند
وقت هجوم تیغ های تیز ... زینب
دریای آرامیست در موج حوادث
اشکش همان صبری که شد لبریز زینب
بالا تر از ادراک عقل ناقص من
ما فوق ... انسان ... حوریه ... هر چیز .... زینب
یاسین قرآن حسین است این شکیبا
قلبش پر از اسرار سحر آمیز زینب
گاهی قیامش را که دستی لطمه می زد
می آمد از نی این صدا : برخیز زینب
صد بار شد کاخ یزید و شمر هایش
پیش وقارت ریز تر از ریز ... زینب
شاعر: مجتبي كرمي

  • سه شنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(نور دهد نور را برده دل حور را ) *

1682

مدح حضرت زینب(س)(نور دهد نور را برده دل حور را ) نور دهد نور را برده دل حور را
صوم وصلاتم نگه گشته ولای علی
مرغ سعادت نشست بر سر من شکر شکر
می گذرد زندگی تحت لوای علی
زینب او باوفاست شیرزن کربلاست
صوم وصلاتش نگه گشته ولای علی
در دل من عقده هاست حاجت من کربلاست
با مژه جارو کنم صحن و سرای علی

  • سه شنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زینب(ع)(تا باد به موي سرت افتاد دلم ريخت) *

1679

شعر مدح حضرت زینب(ع)(تا باد به موي سرت افتاد دلم ريخت) تا باد به موي سرت افتاد دلم ريخت
تا اشك ز چشم ترت افتاد دلم ريخت
امروز ميان تو و حُرّ ابن رياحي
تا صحبتي از مادرت افتاد دلم ريخت
اي آينه ي خواهر خود تا كه غبار ِ
اين دشت به دور و برت افتاد دلم ريخت
امروز كه يك مرتبه در موقع بازي
بر روي زمين دخترت افتاد دلم ريخت
درباره ي تنهايي و بي ياوري تو
تا زمزمه در لشگرت افتاد دلم ريخت
خورشيد من امروز كه اين سايه ي شوم ِ
سرنيزه به روي سرت افتاد دلم ريخت

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 13:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(امشب سپهر عصمت،ماه منیر زاد) *

1840
2

مدح حضرت زینب(س)(امشب سپهر عصمت،ماه منیر زاد) امشب سپهر عصمت،ماه منیر زاد
زهرا برای شیر خداوند، شیرزاد
بر سید و امام شهیدان سفیر زاد
تخت خطابه ملک سخن را امیرزاد
باغ امید فاطمه آباد زینب است
جان پیش کش کنید که میلاد زینب است
این شیر دختر فاطمه کوثرعلی ست
این مادر مقاومت،این دختر علیست
این از سنین کودکی اش یاور علیست
این نازدانه دخت پدر پرور علیست
خورشید صبح، رشک به رخساره اش برد
مردانگی پناه به گهواره اش برد
صبر است سر بلند که این مادر من است
خون فخر می کند که پیام آور من است
بالد به خویش فاطمه کاین دختر من است
نازد به او حسینکه این خواهر من است
انوار پنج تن زمه روشن جلی است
زهرا حسن حسین محمد و یا علی است
شاعر : حاج غلامرضا سازگار

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(ازکوفه رنگ وفتنه تا شام فریب بردند تورا غریب ا قوام فــریب) *

2075

مدح حضرت زینب(س)(ازکوفه رنگ وفتنه تا  شام فریب     بردند تورا غریب ا قوام فــریب) ازکوفه رنگ وفتنه تا شام فریب بردند تورا غریب ا قوام فــریب
گفتند که خارجی ا ست سنگش بزنید اینگونه بپا کرد علم اسلام فریب
* * * *
تو ســرخی خون آفتابی زینب تندیــس عبور یک شها بی زینب
بر ساحل لبهای عطشناک فـرات مــفهوم عطـش زدای آبی زیـنب
* * * *
آنها که حقیقت تو را رنگ زدند درکوفه ی فتنه بر سرت سنگ زدن
آنها که بنام شیعه بیعت کردند دیدیم چگــونه بر تونیـرنگ زدنـد
* * * *
ما ا هل دلیم پیر عا لم با ما ست
مردا نگی صـاحب زمزم با مـا ست
هرگز نشود شمع شهادت خا موش
تا داغ گــلو سـوز محرم با مـا ست
* * * *
روزی که ولایت زمین می آید تصویر عــدا لت زمــین ، می آیـد
حاجت بطلب به صد تمنا (خادم) چون طا لب خ

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح و مصیبت حضرت زینب(س)(قلم به دست گرفتم که با خدا باشم) *

1841
0

مدح و مصیبت حضرت زینب(س)(قلم به دست گرفتم که با خدا باشم) قلم به دست گرفتم که با خدا باشم
قلم به دست گرفتم که از شما باشم
قلم به دست گرفتم که از تو بنویسم
و با ثنای تو هم دوش انبیا باشم
قلم به دست گرفتم در انزوای خودم
که غرقتان شوم و از خودم جدا باشم
قلم به دست گرفتم که با دو بال غزل
در آسمان تو پر وا کنم رها باشم
قلم به دست گرفتم در ابتدا اما
نشد مسافرتان تا به انتها باشم
قلم ز دست من افتاد و دم زدم از عشق
کبوتری شدم و پر زدم به شهر دمشق
برای آمدنت لحظه بی قراری کرد
زمین دوباره خروشید و چشمه جاری کرد
فرشته روی زمین را به مقدمت می شست
ملک زمینه شب را ستاره کاری کرد
مدینه آمدنت را در انتظار نشست
و بهر دیدن تو ثانیه شماری کرد
طلوع اشک فشانت به مادر و پ

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 13:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(کوثری داده خدا بر کوثر خیرالبشر) *

2478

مدح حضرت زینب(س)(کوثری داده خدا بر کوثر خیرالبشر) کوثری داده خدا بر کوثر خیرالبشر
نخل سرسبز ولای مرتضی داده ثمر
شیر حق یعنی علی گردیده امشب مفتخر
چون این که این دردانه باشد زینت اُمّ و پدر
نام او زینب شده از جانب ربّ جلی
می زند خنده به روی ماه زیبایش علی
شهر ایثار و حیا را شهریاری می کند
در برش روح الامین خدمت گذاری می کند
از همان بدو تولّد بی قراری می کند
بهر دیدار حسین چشم انتظاری می کند
حضرت خون خدا آرام قلب زینب است
بهترین آغاز عشق و عاشقیشان امشب است
کیست این دختر بهار زندگی مرتضاست
کیست این دختر امید حضرت خیرالنساست
کیست این دختر صفابخش حیات مجتباست
کیست این دختر یگانه حامی خون خداست
آمده تا این که باشد بهترین یار حسین
در میان موج غم با

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

مدح حضرت زینب(س) -(زینبم نائبة الزهرایم) * محمد فردوسی

2899
2

مدح حضرت زینب(س) -(زینبم نائبة الزهرایم) زینبم نائبة الزهرایم
مادرم گفته که بی همتایم
بشنوید ارض و سما! آوایم
این حسینی که بُوَد، آقایم
... تا که دیده به روی من وا کرد
مهر خود را به دل من جا کرد
کوثر حضرت کوثر هستم
زین اَب هستم و زیور هستم
زیور فاتح خیبر هستم
خطبه ام گفت: که حیدر هستم
همه دیدند هنر دارم من
مثل عباس، جگر دارم من
ذوالفقار سخنم برّان است
یکی از لشکر من طوفان است
دشمن از «مردی» من حیران است
بی سبب نیست که سرگردان است.
... دیده هر بار، حریف همه ام
پروش یافته ی فاطمه ام
ای برادر! به دلم غم دارم
دل سوزان و قدی خم دارم
دم آخر شده ماتم دارم
خاطراتی ز محرّم دارم
لرزش دستم اگر جلوه نماست
همه اش زیر سر کرب و بلاست
همه جا پای به

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

روضه حضرت زینب(س)(اما هنوز روضه زینب ادامه داشت) *

1734

روضه حضرت زینب(س)(اما هنوز روضه زینب ادامه داشت) اما هنوز روضه زینب ادامه داشت
کز درد غصه هاش گرفت دست بر سرش
پر کرده بوی سیب تمامیّ خانه را
گویا نشته است کنون پیش دلبرش
زینب همان کس است که در طول عمر خود
هم مادر برادر و هم بوده خواهرش
از موقع پریدن مادر به آسمان
او مادری نموده برای برادرش
مثل غروب مقتل و مابین آسمان
با ناله می رسد صداهای مادرش
یاسر مسافر

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(ی یوسفم برادر در خون تپیده ام) *

1767

مدح حضرت زینب(س)(ی یوسفم  برادر در خون تپیده ام) ی یوسفم برادر در خون تپیده ام
شکر خدا به آخر راهم رسیده ام
طوفان دمیده آمده ام تا به ساحلت
با یاد کربلای تو خلوت گزیده ام
اصلا خبر شدی که بعد از فراق تو
یک لحظه هم خوشی به دنیا ندیده ام ؟
با آن شتاب قافله و نیزه دارها
با پای خسته پابه پایت دویده ام
وقت هجوم چوب به لبهای زخمی ات
شرمنده ات شدم که فقط لب گزیده ام
یک سال و نیم غصه و اندوه و اشک و آه
خیلی من از رباب خجالت کشیده ام
یادش بخیر قامت لیلای کربلا
تکه به تکه شد ، بریده بریده ام
هر روز در بقیع جگرم شعله ور شده
وقتی صدای ام بنین را شنیده ام
در مقتلت اگر چه تحمل نموده ام
در شام با رقیه ی تو قدخمیده ام

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(زمان به طرز عجیبی برای ما طی شد) *

1906
1

مدح حضرت زینب(س)(زمان به طرز عجیبی برای ما طی شد) زمان به طرز عجیبی برای ما طی شد
که دور طشت طلا کاسه ها پر از می شد
عجب حراجی ارزان و مفت بازاریست
که قیمت سر تو گندم و جوی ری شد
امیر لشکر دشمن مرا چو بی کس دید
جواب ناله ی من تازیانه ی وی شد
تمام آل امیه مقابلم بودند
و ضربه های عدو باز هم پیاپی شد
تمام حیرتم از پاسخ سوالم بود
چگونه یک سری از پهلو بر سر نی شد؟

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(این روضه ها سفره ی احسان زینب (س) است) *

2489
4

مدح حضرت زینب(س)(این روضه ها سفره ی احسان زینب (س) است) این روضه ها سفره ی احسان زینب (س) است
نان حلال سفره ی ما نان زینب (س) است
اینکه میان سینه زنی ها نشسته ایم
از اعتبار و لطف فراوان زینب(س) است
در لابه لای آتش نمرود هم خلیل(ع)
در زیر دین باغ و گلستان رینب(س) است
این اشک های جاری بردیدگانمان
تنها نمی زقطره ی باران زینب(س)است
در مدح و وصف دختر زهرا(س) همین بس است
جان حسین فاطمه(س) هم جان زینب(س) است

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(کوهی و سینه ی سپر داری باری از غصه روی شانه ی توست) *

1756
2

مدح حضرت زینب(س)(کوهی و سینه ی سپر داری باری از غصه روی شانه ی توست) کوهی و سینه ی سپر داری باری از غصه روی شانه ی توست
تو همان یاکریم زخمی بال که فقط غصه آب و دانه ی توست
تو به یک شب خزان هجده گل به رخت خاک و گرد را دیدی
و خموشی شمس را در روز. غل و زنجیر و درد را دیدی
ضربه های پیاپی دست تازیانه به پیکرت بارید
عوض شاخ گل زبانم لال آتش و سنگ بر سرت بارید
کاش غصه ات همین ها بود هر چه گویم ندارد اتمامی
چه کشیدی ز مردم کوفی چه کشیدی ز مردم شامی

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(آمده سرشکسته محنت) *

2065
1

مدح حضرت زینب(س)(آمده سرشکسته محنت) آمده سرشکسته محنت
آمده اشک ریز بت شکنت
السلام ای مرمل بدماء
چه خبر از هزار زخم تنت
از دو تا لاله های من چه خبر
چه خبر از سپاه بی کفنت
حال شش ماهه حرم خوب است ؟
چه خبر از دو حیدر حسنت ؟
خیز و بنگر به حال و اوضاع
اولین کاروان سینه زنت
علم ما شکسته گهواره
پرچم ماست کهنه پیرهنت
جمع ما روضه خوان نمی خواهد
نوحه ماست نام دل شکنت
تن هشتاد و چند عزادارت
وضع بهتر ندارد از بدنت
خیز و بنگر به موسفیدانت
بر سپاه کبود و گریانت
یاس بودم که پرپرت شده ام
قد کمانی حنجرت شده ام
قتلگاهت عجب حرایی شد
وحی آمد پیمبرت شده ام
اقراء اقراء رسید و حس کردم
آخرین تیر لشکرت شده ام
پیکر و موی من سیاه و سفید
چه قدر شکل مادرت ش

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 15:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی نظری

مدح حضرت زینب(س)(زینب بساط کاخ ستم رابه هم زده) * مهدی نظری

630

مدح حضرت زینب(س)(زینب بساط کاخ ستم رابه هم زده) زینب بساط کاخ ستم رابه هم زده
زینب بروی قله عصمت علم زده
مثل حسین فاطمه محبوب قلب هاست
زینب درون سینه ماهم حرم زده
زینب نگو بگو همه هیبت علی
کفار رابه خطبه چوتیغ دودم زده
زینب به ناز شصت خودش در اسارتش
بادست بسته ازولی الله دم زده
ای بزدلان شام که خرما می آورید
زینب به لوح عالمه مهرکرم زده
بایک اشاره کاخ ستم رابه باد داد
اوبررقیه ناله برنده یاد داد
گرچه گه ورودبه شهر ازدحام بود
اوچادرش به لطف خدابادوام بود
چشمان کورشهر حرامی ندیدکه
صدها یزید دربر زینب غلام بود
اصلاً یزید پست ترازاین کلامهاست
ازبسکه دخت فاطمه والا مقام بود
بعدازحسین سیف خدابود،دست او
تیغش کلام گشته ودربین کام بود
وقتی شروع کرد

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(پيكر قرآن، نشان تيرهاست) *

1726

مدح حضرت زینب(س)(پيكر قرآن، نشان تيرهاست) پيكر قرآن، نشان تيرهاست
آيه آيه، طعمه ي شمشيرهاست
جسم پاك يوسفي در خون و خاك
مثل قلب پير كنعان، چاك چاك
يك گل خونين و هفتادو دو داغ
تشنه كام افتاده در دامان باغ
برگ هاي خشكش از خون، تر شده
غنچه روي سينه اش پرپر شده
سنگ دشمن، درّ ناياب من است
تشنگي، شيرين ترين آب من است
كاش تا بازم فدايي آورم
بود هفتاد و دو يار ديگرم
كاش صدها عون و جعفر داشتم
قاسم و عباس و اكبر داشتم
كاش مي دادي مرا، صد طفل شير
تا سپر مي شد گلوشان پيش تير
اين من و اين شعله ي تاب و تبم
اين بيابان گرد كويت، زينبم
عهد بستم با تو تا پاي سرم
رخ كند تقديم سيلي، دخترم
حكم كن؛ فرمان تو، نور است نور
تا گذارم چهره بر خاك تنور

دوست دارم

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(مروه ي كرببلا حال و هوايي دارد) *

2044

مدح حضرت زینب(س)(مروه ي كرببلا حال و هوايي دارد) مروه ي كرببلا حال و هوايي دارد
اين سراشيبي ِ گودال منايي دارد
خبرش پر شده در دشت ز مركب افتاد
به زمين خوردن آيينه صدايي دارد
كينه توزان جمل خنجرشان كُند شده
مي زند بر تن او هر كه عصايي دارد
مادرش دوخته با دست ِ شكسته؛ نكشيد!
مگر اين پيرهن پاره بهايي دارد!؟
نيزه ها پاي ِ مناجات ِ لبش گريه كنند
خودمانيم ! عجب سوزِ صدايي دارد
قبله اين سوست؛ همين طور رهايش نكنيد
آخر اين كشته ي مظلوم خدايي دارد
بي كفن گوشه ي گودال بلا افتاده
چه كسي بين شما كهنه عبايي دارد؟
حق بده زينب دلخسته پريشان باشد
دلبرش بر سر ني زلف رهايي دارد
(وحيد قاسمي)

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(زينب چو ديد پيكري اندر ميان خون) *

2962
3

مدح حضرت زینب(س)(زينب چو ديد پيكري اندر ميان خون) زينب چو ديد پيكري اندر ميان خون
چون آسمان و زخم تن از انجمش فزون
بي حد جراحتي نتوان گفتنش كه چند
پامال پيكري نتوان ديدنش كه چون
خنجر در او نشسته چو شهپر كه در هما
پيكان در او دميده چو مژگان كه از جفون**(پلك چشم)
گفت اين به خون طپيده نباشد حسين من
اين نيست آن كه در بر من بود تا كنون
يك دم فزون نرفت كه رفت از كنار من
اين زخمها به پيكر او چون رسيد چون؟
گر اين حسين قامت او از چه بر زمين
ور اين حسين رايت او از چه سرنگون؟
گر اين حسين من ، سر او از چه بر سنان
ور اين حسين من ، تن او از چه غرق خون
يا خواب بوده ام من و گمگشته است راه
يا خواب بوده آنكه مرا بوده رهنمون
ميگفت و ميگريست كه جانسوز ناله اي
آم

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(پيش پاي خودش به خاك افتاد) *

1703
2

مدح حضرت زینب(س)(پيش پاي خودش به خاك افتاد) پيش پاي خودش به خاك افتاد
همه را با نگاه پس ميزد
تكيه بر نيزه ي غريبي داشت
خسته بود و نفس نفس ميزد
*****
جگرش پاره پاره بود اما
يك تنه رفت تا دل لشگر
سينه ي خويش را سپر كرد و
سپرش را شكست تير سه پر
*****
تا زمين خورد دوره اش كردند
هر كه با هرچه داشت زخمي زد
جنگ مغلوبه شد همه گفتند
ديگر از خاك بر نمي خيزد
*****
خوب نزديك ميشدند به او
ضربه ها تا دقيق تر بشود
نيزه در زخم تيغ ميكردند
تا شكافش عميق تر بشود
*****
اين علف هاي هرز با اين گل
چقدر دشمني مگر دارند
واي بر من چه ميكنند اينها
عده اي دستشان تبر دارند
*****
يك نفر رفت تا كه سر ببُرَد
ديگري رفت تا كه سر ببَرَد
ديگري رفت تا براي امير
سر زده از

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س)(به روي نيزه نشستي تورا نظاره كنم) *

1832

مدح حضرت زینب(س)(به روي نيزه نشستي تورا نظاره كنم) به روي نيزه نشستي تورا نظاره كنم
بخند تا كه منم خنده اي دوباره كنم
اگر اجازه دهي لااقل براي تنت
كمي ز چادر خود را كفن قواره كنم
تمام سعي من اين است غارتت نكنند
در اين كشاكش جسمت بگو چه چاره كنم؟
و قطعه قطعه تورا پخش ميكنند اينجا
چگونه من بنشينم تورا نظاره كنم
بريده باد دو دستي كه گوشواره كشيد
به گوش پاره از اين پس چه گوشواره كنم
رسيده وقت نماز و براي قبله نما
به زلف هاي رهاي تو من اشاره كنم
شاعر:محسن مهدوی

  • چهارشنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زینب(ع)(در واژه های شعر تو دیدم وقار را) *

1960

مرثیه حضرت زینب(ع)(در واژه های شعر تو دیدم  وقار را) در واژه های شعر تو دیدم وقار را
حُجب و حیایِ فاطمی این تبار را
با تیغ خطبه فاتح صفین كوفه ای
مولا سپرده دست شما ذوالفقار را
در اوج بیكران خودت مست می كِشی
هفتاد و دو ستاره دنباله دار را
درس حجاب می دهد این آستین شرم
معنا كنید روسری وصله دار را
با واژه های «هیزم» و «مسمار» و «شعله ها»
آتش زنید مستمع بی قرار را
خانم اگر اشاره به طشت طلا كنید
خون گریه می كنیم خزان تا بهار را
چشمت به غیر چشم حسینت ندیده است
دیدی كنار طشت، بساط قمار را
زینب كجا و مجلس نامحرمان كجا!
از دست داده ام به خدا اختیار را
این بوی سیب چیست؟ دوباره گرفته ای
بر روی دست پیرهن شهریار را
اكسیر اشك روضه تان مس طلا كند
وقتش رسیده ا

  • پنج شنبه
  • 26
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 11:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زینب(س)(غم متاعی ست که بازار تو دارد زینب) *

2194
2

شعر مدح حضرت زینب(س)(غم متاعی ست که بازار تو دارد زینب) غم متاعی ست که بازار تو دارد زینب
عشق خطی ست که افکار تو دارد زینب
شمع پروانه صفت دور سرت می گردد
نور رنگی ست که رخسار تو دارد زینب
چه مقامی ست تو را صد چو سلیمان نبی
سر تعظیم به دربار تو دارد زینب
چه مقامی ست تو را، صبر به میدان بلا
عجب از طاقت بسیار تو دارد زینب
مثل گوهر شود و قیمتی و کمیاب است
اشک چشمی که عزادار تو دارد زینب
قرنها می گذرد لیک تن کوفه هنوز
لرزه از خطبه و اخطار تو دارد زینب
شاعر:محمد ناصری

  • پنج شنبه
  • 26
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد