زينب اي آنكه پيام آور عاشورايي
آفرین برتو به حق نایبة زهرایی
حافظ خون خدایی و در آن دشت بلا
حامل پرچم توحیدی عاشورایی
گشت پیروز ز ایثار تو خون بر شمشیر
گرچه با داغ برادر ز سفر می آیی
بسته هر چند دو دست تو عدویت زینب
تو چنان کوه سر افرازی و پابرجایی
خطبه های تو زبون کرد عدو را به یقین
در خطابه نبود چون تو که بی همتایی
زادةشیر خدا، شیر زن و زین ابی
از دمت زنده شده حق تو مگر عیسایی
هیچکس چون تو ظریفانه زدست دشمن
بر نگردانده ورق را به چنین زیبایی
شد ذلیل از سخن بر حق تو قوم ضلول
نیست همچون سخنت در سخنی شیوایی
سر تسلیم به پیش تو فرود آورده
صبر گوید نبود بحر بدین ژرفایی
در اسارت نشدی خسته ز پیکار و جهاد
که به اسرار شهادت تو بسی دانایی
آتش خطبة تو نرم نمود آهن سرد
جان فدای تو و آن عزت و بی پروایی
نام تو همره تاریخ بود جاویدان
فّردیروزی و امروزی و هم فردایی
از ولای تو ولایی که زند دم گوید
آفرین بر تو بحق نایبة زهرایی
کو ادیبی بتواند که کند مدحِ تو را
مدح ما جمله چنان قطره و تو دریائی
- سه شنبه
- 1
- تیر
- 1400
- ساعت
- 19:15
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری