مدح حضرت ابوالفضل العباس

امشب بوی بهار آمد
بوی عطر نگار آمد
از یثرب گل به بار آمد
عباس آمده ز ره
بیت ولایت شده چنان گلشن
بگو علی جان چشم شما روشن
یاابوفاضل یاابوفاضل یاابوفاضل مدد٢

پور ام بنین آمد
گل بر روی زمین آمد
بر ما حبل متین آمد
عباس آمده ز ره
ام البنین مادرش شده مستش
علی زند بوسه بر رخ و دستش
یاابوفاضل یاابوفاضل یاابوفاضل مدد٢

امشب چهارم شعبان است
روشن دیده ی یاران است
نازل رحمت چو باران است
عباس آمده ز ره
یاور دین خدا رسید از راه
هستی زینب ،عزیز ثارالله
یاابوفاضل یاابوفاضل یاابوفاضل مدد٢

هستم مولا گدای تو
مستم من ز ولای تو
شرمنده ز عطای تو
بر من یک نظری کن
امشب ز رحمت مست گل یاسم
شکر خدا من گدای عباسم
یاابوفاضل یاابوفاضل یاابوفاضل مدد٢

امشب سوی توام عباس
محو روی توام عباس
مست از بوی توام عباس
بر من یک نظری کن
ای که تو هستی نور دل حیدر
جان حسینت مرانیم از در
یاابوفاضل یاابوفاضل یاابوفاضل مدد٢

هستی مولا پناه من
بین مولا اشک و آه من
بر دست تو نگاه من
بر من یک نظری کن
نگه نما بر رنگ و روی زردم
دو دست خالی سوی تو آوردم
یاابوفاضل یاابوفاضل یاابوفاضل مدد٢

کویت مولا بهشت من
مهر تو در سرشت من
عشق تو سرنوشت من
بر من یک نظری کن
امشب به یادت شور و نوا دارم
مولا هوای کرب و بلا دارم
یاابوفاضل یاابوفاضل یاابوفاضل مدد٢

بر من تو کرده ای احسان
گردیدم بر تو من مهمان
درد من را تویی درمان
بر من یک نظری کن
امشب دل من فقط به سوی توست
آبروی من ز آبروی توست
یاابوفاضل یاابوفاضل یاابوفاضل مدد٢

مولا جان شب میلادت
این دل ها شده آبادت
هر شیعه شده دلشادت
بر من یک نظری کن
با دل سوی بین الحرمینم من
یاد تو و زینب و حسینم من
یاابوفاضل یاابوفاضل یاابوفاضل مدد٢

• چهارشنبه
• 3
• اسفند
• 1401
• ساعت
• 11:12
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

بر پا همه جا جشن و سرور است
بیت مرتضی وادی طور است
شد باغ جنان شهر(مدینه)۲
پور مرتضی ماه(زمینه)۲
این مه پسر ام(بنینه)۲
سر زده امشب(مهی زیبا)۲
غرق سرورند(همه دنیا)۲
یا ابوفاضل(مدد مولا)۲

آمد به جهان گل معطر
جان فاطمه عزیز حیدر
حق کرده به ما لطف و(عنایت)٢
از ره آمده روح(کرامت)٢
عباس گل باغ(ولایت)٢
موسم شادی و(سرور آمد)٢
امشب و امروز(دو نور آمد)٢
یا ابوفاضل(مدد مولا)٢

با آمدن حضرت عباس
می وزد به جان عطر گل یاس
امشب همه عالم بی(قراره)٢
عباس علی گل(بهاره)٢
با اومدنش شادی(می آره)٢
اصل کرامت(ابوفاضل)٢
روح شهامت(ابوفاضل)٢
یا ابوفاضل(مدد مولا)٢

امشب همه دل ها شاد شاده
حق به شیعیان منت نهاده
هستی ما از هست(ابوالفضل)٢
شیعه ی علی مست(ابوالفضل)٢
عیدی می ده باز دست(ابوالفضل)٢
آمده ام در(پناه تو)٢
محتاج نیم(نگاه تو)٢
یا ابوفاضل(مدد مولا)٢

در محفل میلادی عباس
من بوی جنان می کنم احساس
این گل به خدا رمز(حیاته)٢
عباس علی باب(نجاته)٢
مهر و حب او حکم(براته)٢
مایه ی عزت(گل حیدر)٢
شفیع امت(گل حیدر)٢
یا ابوفاضل(مدد مولا)٢

از کودکی با او آشنایم
دلسوخته ی کرب و بلایم
عباس دلم‌ شده(سرایت)٢
جان عالمی شود(فدایت)٢
بنما تو نظر بر ای(گدایت)٢
ز عطر و بویت(ببین مستم)٢
به جان زینب(بگیر دستم)٢
یا ابوفاضل(مدد مولا)٢

با دل توی بین الحرمینم
یاد تو و زینب و حسینم
شمس کبریایی(حسینه)٢
نور کبریایی(حسینه)٢
عباس فدایی(حسینه)٢
کرب و بلایت(بهشت من)٢
مهر تو اندر(سرشت من)٢
یا ابوفاضل(مدد مولا)٢

بر ام بنین تو نور عینی
دلباخته بر عشق حسینی
عباس علی چه با(صفایی)٢
ای روح وفا اصل(وفایی)٢
بر عالمیان نور(هدایی)٢
شوم فدایت(ابوفاضل)٢
گریم برایت(ابوفاضل)٢
یا ابوفاضل(مدد مولا)٢

ای روح ادب شوم فدایت
یک نظر نمابر این گدایت
هستی همه هستی ام(توای گل)٢
از دلم به قلبت می(زنم پل)٢
بر تو میزنم دست(توسل)٢
مستم ز جامت(ابوفاضل)٢
هستم غلامت(ابوفاضل)٢
یا ابوفاضل(مدد مولا)٢

شاهان جهان گدای کویت
شیعه تا ابد مست سبویت
عاشقت تو محشر رو(سپیده)٢
مهربان کسی چون تو(ندیده)٢
محشر کنی با دست(بریده)٢
نوکر درگاه(تو و آلم)٢
عزیز زهرا(ببین حالم)٢
یا ابوفاضل(مدد مولا)٢

غیر تو ز عالمی گسستم
دستم تو بگیر ز پا نشستم
از جام ولایت(تو مستم)٢
بر سفره ی احسان(نشستم)٢
من ریزه خور خوان(تو هستم)٢
نظر نما تو(به مهمانت)٢
شرمنده‌ام کن(ز احسانت)٢
یا ابوفاضل(مدد مولا)٢

• چهارشنبه
• 3
• اسفند
• 1401
• ساعت
• 11:15
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

دوباره شهر طاها
شده غرق تماشا
گل ام البنین از ره رسیده
بود بر مرتضی نور دو دیده
ابوفاضل یا عباس٣

ز لطف حی سرمد
گل حیدر خوش آمد
جهان از مقدمش گردیده گلشن
بگو یا مرتضی چشم تو روشن
ابوفاضل یا عباس٣

جهان بگرفته زینت
از این سالار امت
همه عالم ز نورش منجلی شد
به خنده محو روی اوعلی شد
ابوفاضل یا عباس٣

به چارم ماه شعبان
علی شادان و خندان
گل گلزار حیدر آمد امشب
حسین را یار و یاور آمدامشب
ابوفاضل یا عباس٣

به روی دست مادر
نگاه او به حیدر
زندام البنین خنده به رویش
علی گردیده مست عطر و بویش
ابوفاضل یا عباس٣

ابوالفضل ماه دین است
گل ام البنین است
گل حیدر بود ماه مدینه
جهان از مقدمش خلد برینه
ابوفاضل یا عباس٣

علی را نور عینی
همه هست حسینی
سراپا لطف و احسانی ابوالفضل
همه درد و تو درمانی ابوالفضل
ابوفاضل یا عباس٣

منم مهمان عباس
کنار خوان عباس
عزیز مرتضی بر تو پناهم
به حق مادرت بنما نگاهم
ابوفاضل یا عباس٣

بود بر من سعادت
به تو دارم ارادت
بود دستان خالی ام به سویت
دعا فرما که گیرم عطر و بویت
ابوفاضل یا عباس٣

تو سر تادپا سخایی
همه امید مایی
تو باب حاجتی مولا ابوالفضل
شفیع امتی مولا ابالفضل
ابوفاضل یا عباس٣

به درگاهت گدایم
نما مولا دعایم
ز لطف حق کسی جز تو ندارم
ز رحمت کن نگه بر قلب زارم
ابوفاضل یا عباس٣

گل باغ ولایی
امید مرتضایی
صفابخش قلوب شیعیانی
عزیز مهدی صاحب زمانی
ابوفاضل یا عباس٣

تویی اصل کرامت
منم عبد و غلامت
بود مهر و ولایت در سرشتم
به روی سینه ام نامت نوشتم
ابوفاضل یا عباس٣

در این ایام میلاد
زِ غم گردیدم آزاد
غلام درگهت هستم ابوالفضل
بگیراز مرحمت دستم ابوالفضل
ابوفاضل یا عباس٣

• چهارشنبه
• 3
• اسفند
• 1401
• ساعت
• 11:18
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

آمده یاران
چهارم شعبان
عید مسعود ابوالفضل
گشته گلباران
آمده جانان
عید مسعود ابوالفضل
یا ابوفاضل
یا ابوفاضل
مولا عباس یا ابوالفضل٢

آمده عباس
روح پر احساس
ام البنین شده شادان
وسه زد رویش
دست و بازویش
مولا علی شده گریان
یا ابوفاضل
یا ابوفاضل
مولا عباس یا ابوالفضل٢

ای گل یاسم
مولا عباسم
امشب بر ما تو دعا کن
ای گل مولا
هستی زهرا
حاجات ما را روا کن
یا ابوفاضل
یا ابوفاضل
مولا عباس یا ابوالفضل٢

گرچه بد هستم
تو بگیر دستم
دست من باشد به سویت
از ولا مستم
عاشقت هستم
مستم از عطر و ز بویت
یا ابوفاضل
یا ابوفاضل
مولا عباس یا ابوالفضل٢

جان جانانم
از گناهانم
پیش تو من رو سیاهم
تو بیا امشب
شادی زینب
حق زهرا کن نگاهم
یا ابوفاضل
یا ابوفاضل
مولا عباس یا ابوالفضل٢

ای گل نازم
بر تو می نازم
بر امت تو نور عینی
گرچه خود شوری
بر همه نوری
یار و یاور حسینی
یا ابوفاضل
یا ابوفاضل
مولا عباس یا ابوالفضل٢

ای همه رحمت
مایه ی عزت
باب حاجاتی ابوالفضل
رهنمای ما
مقتدای ما
نور والایی ابوالفضل
یا ابوفاضل
یا ابوفاضل
مولا عباس یا ابوالفضل٢

• چهارشنبه
• 3
• اسفند
• 1401
• ساعت
• 11:30
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

از گلستان دین گل وا شد امشب
علی بار دگر بابا شد امشب
نور دو دیده
عباس رسیده
زیباتر از این گل در عالم کس ندیده
یا ابوالفضل یا ابوالفضل
خوش آمدی خوش آمدی یا ابوالفضل٢

آمده در جهان روح پر احساس
گل ام البنین حضرت عباس
سرور سینه
شد بی قرینه
گلشن شده ز مقدمش شهر مدینه
یا ابوالفضل یا ابوالفضل
خوش آمدی خوش آمدی یا ابوالفضل٢

آمده هستی حیدر کرار
بر حسین آمده میر و علمدار
جانان حیدر
یار برادر
این گل حیدری بود از همه بهتر
یا ابوالفضل یا ابوالفضل
خوش آمدی خوش آمدی یا ابوالفضل٢

این پسر شمع جمع عالمین است
یار و همسنگر مولا حسین است
بازوی حیدر
با خوی حیدر
آمده‌ عباس علی با بوی حیدر
یا ابوالفضل یا ابوالفضل
خوش آمدی خوش آمدی یا ابوالفضل٢

بین عالم بود این نکته رایج
که ابوالفضل تویی باب الحوائج
گر روسیاهم
بر تو پناهم
به حق زینب خواهرت بنما نگاهم
یا ابوالفضل یا ابوالفضل
خوش آمدی خوش آمدی یا ابوالفضل٢

خاک پای تو و ام البنینم
جان فدای امیرالمومنینم
منم گدایت
در دل ولایت
با نگهِ حسینِ تو شوم هدایت
یا ابوالفضل یا ابوالفضل
خوش آمدی خوش آمدی یا ابوالفضل٢

عاشقان حسین گردیده مستت
هر گره وا کند خدا به دستت
به ما نگاه کن
گره ها رو وا کن
قسمت ما نجف مدینه کربلا کن
یا ابوالفضل یا ابوالفضل
خوش آمدی خوش آمدی یا ابوالفضل٢

آمدم سوی تو با دست خالی
من و لطف تو یا مولی الموالی
تو با صفایی
گل ولایی
در دو جهان آقای من امید مایی
یا ابوالفضل یا ابوالفضل
خوش آمدی خوش آمدی یا ابوالفضل٢

با دل امشب تو بین الحرمینم
یاد قبر تو مرقد حسینم
ای آبرویم
ره تو پویم
بوسیدن مرقدتان شد آرزویم
یا ابوالفضل یا ابوالفضل
خوش آمدی خوش آمدی یا ابوالفضل٢

چون حسین بر همه باب نجاتی
بده امشب به ما برگ براتی
ای گل حیدر
امشب زنم در
چشمم بود به دست تو فردای محشر
یا ابوالفضل یا ابوالفضل
خوش آمدی خوش آمدی یا ابوالفضل٢

• چهارشنبه
• 3
• اسفند
• 1401
• ساعت
• 13:06
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

یا حضرت سقا علیه السلام

قیاسِ روی تو با ماه، اشتباه بُوَد

که زیر پای تو در سجده، ماه بُوَد

تو را سروده خداوند، واژه واژه به عشق

چه جای شعرِ منِ روسیاه بُوَد

دهد حواله به دستانِ ساقی حرمش

دخیل توست دلِ هرکه بی پناه بُوَد

بهشت، دورِ سرِ گنبد تو می گردد

و عرش، کنجی از آن صحن و بارگاه بُوَد

چه خوب شد که رسیدم به فخرِ نوکریت

گدای کوی تو عباس، پادشاه بُوَد

شکسته تر ز همیشه سراغت آمده ام

امید من به علمدار این سپاه بُوَد

میان روضه و اشک و غزل، پریشانم

همیشه حال دلم با تو روبراه بُوَد

نعیمه امامی اشلق

• شنبه
• 3
• تیر
• 1402
• ساعت
• 07:48
• نوشته شده توسط
• نعیمه امامی اشلق

جهان دیده‌ست نور آسمان را در زمین پیدا
که امشب ماه شد از خانه‌ی ام‌البنین پیدا

حسن انگشتر خلقت، حسین آن را نگین، اما
اباالفضل آمد و حالا شده نقش نگین پیدا

علی آیینه‌ی رب، این پسر آیینه‌دار اوست
برای بهترین باید که می‌شد بهترین پیدا

به معنایی که او بخشید بر مردانگی سوگند
نشد دیگر زنی چون مادرش مردآفرین پیدا

همین که سر به خاک آورد و تسبیح خدا را گفت
سر پیشانی‌اش شد نقش فردوس برین پیدا

خدا را خواند واحد، شرم کرد از گفتن ثانی
که شد علم‌الیقین، عین‌الیقین، حق‌الیقین پیدا

چنان آسان به پرسش‌های مشکل می‌دهد پاسخ
که بر لب‌های مولا نیست غیر از آفرین پیدا

برای رتبه باید خوب را با خوب‌ها سنجید
اگر در زیردستان می‌شود بالانشین پیدا

اباالقاسم، ابوالقربه، قمر، باب‌الحوائج اوست
ولی از بین این‌ها شد ابوفاضل‌ترین پیدا

اگرچه واقفم بر "لایُقاس" اما ابایی نیست
برای این که در اوصاف باشد هم‌نشین پیدا

برای مصطفی در دین، برای مرتضی در زهد
برای مجتبی در حلم با او شد قرین پیدا

به لطف آیینه‌ای از "رحمة‌للعالمین" دارد
به رزمش شیوه‌ی رزم امیرالمومنین پیدا

به سائل بهترین را داد، اما مثل بابایش
نشد در سفره‌اش جز اندکی نان جوین پیدا

چه جای عیب اگر دور‌وبرش امثال من باشند
که در هر خرمنی هستند چندین خوشه‌چین پیدا

"سقاهم ربهم" را تا نمی‌خواندند در گوشش
برای امر سقایی نمی‌شد جانشین پیدا

ابوطالب‌تبار حمزه‌‌وار جعفرآیینی
که از اعجاز او شد حافظ و حامی دین پیدا

تمام لشکر دشمن اسیر هیبتش هستند
همین که می‌شود با رزم‌جامه روی زین پیدا

علی آنقدر بازوهای او را می‌زند بوسه
که انگاری یدالله است از این آستین پیدا

دودستی با دوشمشیر از دوسو مردانه می‌جنگد
چنان که می‌شود در دیده‌های ریزبین پیدا

به‌غیر از لحظه‌ای که اخم او را دیده در صفین
ندیده مالک اشتر هراسی در جبین پیدا

به تیغ خشم او شد محو از آیینه‌ی تاریخ
اگر شد ناکثین و قاسطین و مارقین پیدا

زمین از زخم‌های تازه پر می‌شد اگر هربار
نمی‌شد زیر تیغش شهپر روح‌الامین پیدا

به هرجا پرچم "هل من مبارز؟" را علم می‌کرد
هم‌آوردی نمی‌شد در تمام سرزمین پیدا

به قصد رزم تا می‌تاخت می‌دیدند که می‌شد
سر و دست و جنازه از یسار و از یمین پیدا

"اشداء علی الکفار" دشمن بود و با این حال
نمی‌شد در دلش از دوستان یک‌ذره کین پیدا

خجالت می‌کشید از زینب کبری از آن وقتی
که با ننگ امان‌نامه شده شمر لعین پیدا

زد آتش بر دلش آوای "این عمّی العباس؟"
از آن ساعت که شد از خیمه با صوت حزین پیدا

امان از لحظه‌ای که شیرمردی خسته و زخمی
زمین افتاده بود و گرگ‌ها شد از کمین پیدا

عمود خیمه را بابا کشید آن‌جا که دیگر شد
حکیم بن طفیلی با عمود آهنین پیدا

تمام کربلا از عطر یاس پیکری پر شد
به هرسو قطعه‌ای از عین‌‌ و با و آ و سین پیدا

حسین از خاک دستش را چنان با بوسه برمی‌داشت
که گویی در زمین گردیده قرآن مبین پیدا

تمام پیکرش بر خاک می‌لرزید آن دم که
شد از گودی صدای ناله‌ی "هل من معین؟" پیدا

کنار حضرت صاحب‌زمان در روضه‌اش هستند
پیمبرها - سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین - پیدا

دوایش گفتن یک جمله‌ی "یا کاشف الکرب" است
اگر هرجای عالم شد دل اندوهگین پیدا

برای حضرت عباس طوری گریه کردم که
شده لبخند در روی کرام‌الکاتبین پیدا

گرفتم در دوعالم دست‌هایش را، یقین دارم
که در محشر برایم می‌شود حصن‌حصین پیدا

دلم تنگ عمود آخر است، آن‌دم که خواهد شد
به چشمم گنبد زرد تو روز اربعین پیدا

#مجتبی_خرسندی
➖➖➖
منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

• شنبه
• 31
• شهریور
• 1403
• ساعت
• 18:50
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

گرفتی دست منو تو، روزای بدبیاری
تو بالا دست همه ای، کی گفته دست نداری

دست توعه، تو قله ی آسمون
دست توعه، ستونای کهکشون
دست توعه، دلخوشیه، رقیه خاتون

بی دست و پا منم، عهده دارم تویی
سرمایه ی منی، هر چی دارم تویی

بی دست کربلا دست منو بگیر
---
فقط ضرر بود روزی که، اسم تو رو نبردم
دوباره دست خالیمو، به محضرت آوردم

دست توعه، روزی هر سال من
دست توعه، اختر اقبال من
دست توعه، که این روزا، خوبه حال من

من توی زندگیم، تنها دارم تورو
حتی تو قبرمم، از پیش من نرو

بی دست کربلا دست منو بگیر
---
تو خواب می‌دیدم که منو، تو حرمت نشوندی
همه برن باز غمی نیست، اگر برام تو موندی

دست توعه، پناه خیمه گامون
دست توعه، تکیه گاه آقامون
دست توعه، زیارته، کرب و بلامون

از تو اشاره و، از من دویدنه
رویام به کربلا، یک شب رسیدنه

بی دست کربلا، دست منو بگیر
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

• یکشنبه
• 1
• مهر
• 1403
• ساعت
• 08:44
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ای در شجاعت مثلِ حیدر؛ یا أباالفضل(ع)
آیینهٔ ساقیِ کوثر؛ یا أباالفضل(ع)

ای مشکِ تو رؤیایِ دریایِ خروشان
آقاترین سقّایِ برتر؛ یا أباالفضل(ع)

دُرّ ادب شخصیَتَت را داده جلوه
ای بر رکابِ شیعه گوهر؛ یا أباالفضل(ع)

باب الحوائج هستی و با ذکرِ نامت
آرام شد هر قلبِ مضطر؛ یا أباالفضل(ع)

ای تشنهٔ عشقِ به فرزندانِ زهرا(س)
فرمانپذیرِ امرِ مادر؛ یا أباالفضل(ع)

أم البنین(س) میگفت: آقایت حسین(ع) است
این را بدان تا روز محشر؛ یا أباالفضل(ع)

روز مبادایِ حسینم زود بگذر-
از دست و چشم و بلکه از سر؛ یا أباالفضل(ع)

نانِ علی(ع) باشد حلالت جانِ مادر
جان را فدایش کن سراسر؛ یا أباالفضل(ع)

باید سپر باشی برای خیمه... باید-
باشی علَمدارِ دلاور؛ یا أباالفضل(ع)

مادر! حواست بیشتر باشد به زینب(س)
خیلی محبّت کن به خواهر؛ یا أباالفضل(ع)

بر چادرش تقدیم کن هر روز، بوسه
ای حافظِ ناموس و معجر؛ یا أباالفضل(ع)

من آرزو دارم شوَد هر لحظه جانت
قربانِ این خواهر- برادر؛ یا أباالفضل(ع)!

• چهارشنبه
• 9
• آبان
• 1403
• ساعت
• 12:52
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور