مدح حضرت ابوالفضل العباس

مرتب سازی براساس

متن شعر در صف حضرت عباس علیه‌السلام -(حسین و زینب تو هر دو تشنه) * سید حبیب نظاری

595

متن شعر در صف حضرت عباس علیه‌السلام -(حسین و زینب تو هر دو تشنه) حسین و زینب تو هر دو تشنه
شب ماه و شب تو هر دو تشنه
فرات و قامت تو هر دو بی‌دست
لب مشک و لب تو هر دو تشنه

تبر خوردی خبر تا خیمه‌ها رفت
خبر با چشم تر تا خیمه‌ها رفت
«برادر شرمسارم سوی خیمه
مرا با خود مبر» تا خیمه‌ها رفت

دوباره مشک، دریا ـ یک دوبیتی ـ
سرودی عشق را با یک دوبیتی
تنت روی زمین ـ یک چارپاره ـ
دو دستت روی شن‌ها ـ یک دوبیتی

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 14:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

متن دوبیتی حضرت عباس علیه‌السلام -(هزاران چشمِ تر داریم از این دست) * سید حبیب نظاری

774

متن دوبیتی حضرت عباس علیه‌السلام -(هزاران چشمِ تر داریم از این دست) هزاران چشمِ تر داریم از این دست
به دل خون جگر داریم از این دست
دل ما خیمه‌ای چشم انتظار است
چگونه دست برداریم از این دست؟

نگاهش ماه، چشمش رود، سقا
لبش امّا عطش‌آلود، سقا
دو دستش کاروان در کاروان زخم
دلش یک خیمه آتش بود، سقا

دو دست مهربان آن سپیدار
کنار رود افتادند انگار
غم آن دست‌ها را منتشر کن
دوبیتی دست روی دست مگذار

سرودم از غم دستی که هرگز...
شکوه ماتم دستی که هرگز...
خدا قسمت کند بر شانۀ من
بماند پرچم دستی که هرگز...

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر و دوبیتی مرثیه حضرت عباس علیه‌السلام -(تو احساس مرا دریاب ای رود) * سید حبیب نظاری

632

متن شعر و دوبیتی مرثیه حضرت عباس علیه‌السلام -(تو احساس مرا دریاب ای رود) تو احساس مرا دریاب ای رود
لبم را تر نکن از آب ای رود
تو که دستی نداری تا بیفتد
به سوی خیمه‌ها بشتاب ای رود

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 14:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت عباس علیه‌السلام -(هم از درد و هم از غم می‌نویسم) * سید حبیب نظاری

611

متن شعر  حضرت عباس علیه‌السلام -(هم از درد و هم از غم می‌نویسم) هم از درد و هم از غم می‌نویسم
هم از باران نم‌نم می‌نویسم
سه تا حرف
ع
م
و
را در دوبیتی
جدا افتاده از هم می‌نویسم

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی زیارت -(در بند اسارت تو می‌آید آب) * امنه دولت ابادی

586

شعر رباعی زیارت  -(در بند اسارت تو می‌آید آب) در بند اسارت تو می‌آید آب
دارد به عمارت تو می‌آید آب
در هیئت اشک زائری آشفته
هرشب به زیارت تو می‌آید آب

  • پنج شنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت عباس علیه‌السلام -(کنار دل و دست و دریا، اباالفضل!) * ابوالقاسم حسینجانی

520

شعر غزل حضرت عباس علیه‌السلام -(کنار دل و دست و دریا، اباالفضل!) کنار دل و دست و دریا، اباالفضل!
تو را دیده‌ام بارها، یا اباالفضل!

تو از آب می‌آمدی، مشک بر دوش
و من در تو غرق تماشا، اباالفضل!

اگر دست می‌داد، دل می‌بریدم
به دست تو از هر دو دنیا،‌ اباالفضل!

دل از کودکی از فرات، آب می‌خورد
و تکلیف شب، آب، بابا، اباالفضل!...

فدک مادری می‌کند کربلا را
غریبی تو هم، مثل زهرا اباالفضل!

تو را هر که دارد ز غم بی‌نیاز است
وفا بعد از این نیست تنها اباالفضل!

تو با غیرت و آب و دست بریده
قیامت به پا می‌کنی، یا اباالفضل!

  • پنج شنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل مدح حضرت عباس علیه‌السلام -(اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست) * مرتضی امیری اسفندقه

541
3

شعر غزل مدح حضرت عباس علیه‌السلام -(اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست) اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست

حسین، پیش تو انگار در کنار علی‌ست
کسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست

زلال علقمه، در حسرت تو می‌سوزد
کنار آبی و لب‌های تفته‌ات، تر نیست

به زیر سایهٔ دست تو می‌نشست، حسین
چه سایه‌ای و چه دستی! شگفت‌آور نیست؟

حدیث غیرتت آری شگفت‌آور بود
که گفته ‌است که دست تو آب‌آور نیست؟

شکست، بعد تو پشت حسینِ فاطمه، آه
حسین مانده و مقتل، علیِ اکبر نیست

حسین مانده و قنداقهٔ علی‌اصغر
حسین مانده و شش‌ماهه‌ای که دیگر نیست

نمانده است به دست حسین از گل‌ها
گلی پس از تو، دریغا! گلی که پرپر نیست

هزار سال از آن ظهر داغ می‌گذرد
هنوز روضهٔ جانبازی‌ات،

  • شنبه
  • 1
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شعر رباعی حضرت عباس علیه‌السلام دفاع مقدس -(کی می‌رود آن بهار خونین از یاد) * یوسف رحیمی

841
1

شعر رباعی حضرت عباس علیه‌السلام دفاع مقدس -(کی می‌رود آن بهار خونین از یاد) کی می‌رود آن بهار خونین از یاد
سروی که برافراشته بیرق در باد
یک یاس کنار علقمه می‌رویید
هر دست که بر روی زمین می‌افتاد

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت عباس علیه‌السلام -(ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوان‌ها) * محمدرضا سلیمی

486

شعر غزل حضرت عباس علیه‌السلام -(ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوان‌ها) ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوان‌ها
ای آن‌که فرا رفته‌ای از شرح و بیان‌ها

می‌رفت فرات از عطش عشق بمیرد
بخشید نگاه تو به خونش جریان‌ها...

مشک تو که افتاد دلِ حادثه لرزید
خاک همه عالم به سر تیر و کمان‌ها

این گوشه عمو آب شد، آن گوشه سکینه
این بیت چه باید بکند در غم آن‌ها

ای هرچه امان‌نامه! ببینید و بسوزید!
این دستِ ردِ اوست بر این‌گونه امان‌ها

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت عباس علیه‌السلام دفاع مقدس جانباز شهید -(افتاده بود در دل صحرا برادرش) * احمد حسین پور علوی

674

شعر غزل حضرت عباس علیه‌السلام دفاع مقدس جانباز شهید -(افتاده بود در دل صحرا برادرش) افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش

با آن همه سوار و کمان‌دار و نیزه‌دار
دیگر نبود فاصله‌ای تا برادرش...

بسیار سربلند و سرافراز مانده بود
در غربتی به وسعت دنیا برادرش

خطی عمود در افق دید کهکشان
شطی که بود شعله‌ور اما برادرش...

یک عمر بود مشق شب لاله‌های باغ
یک مشک آب، علقمه، مولا، برادرش

::

حالا منم که پاک، دل از دست داده‌ام
در شعری از برادر او تا برادرم

حالا منم که همنفسم روی خاک‌هاست
حالا منم که در دل صحرا برادرم...

با خون وضو گرفته و لب تشنه و غریب
افتاده است از نفس آنجا برادرم

با مادری که جای پدر را گرفته بود
رفتم کنار پنجره، حالا برادرم ـ

بی‌دست و پا و خست

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت ابالفضل علیه السلام -(آسمان و زمین غبار آلود) * عالیه رجبی

517

حضرت ابالفضل علیه السلام -(آسمان و زمین غبار آلود) آسمان و زمین غبار آلود
پشت هرنخل ،زخمی آماده
سایه های سیاه و مرد نما
روی هرم مسیر افتاده

عطش شعله ور به اندامش
سخت تر کرده بود رفتن را
درسرش بود تا به شط بزند
بشکند انحصار دشمن را

تپش قلب او هزار شد و
سینه اش پرشداز گدازه ی خشم
رد خون به جوش آمده اش
دیده میشد میان کاسه چشم

برقی از یک امید دلهره دار
چشم دریایی و درشتش داشت
درمسیر سیاه بازی ها
کوهی از نور روی پشتش داشت

در دلش اضطراب حاکم شد
تا نگاهی به خیمه ها انداخت
با توانی که مانده بود براش
طرف حلقه ی محاصره تاخت

رفت تا با سوار تشنه لبش
بلکه همراه آب برگردد
نه ،خدارا چه دیده ای شاید
با دعای رباب برگردد

ساعتی بعد، آرزوی همه
درمیان غبار ب

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت عباس علیه‌السلام -(چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی‌ست) * سید شهاب موسوی

717
1

شعر غزل حضرت عباس علیه‌السلام -(چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی‌ست) چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی‌ست
جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهی‌ست

گفتم از اشک کنم آتش دل را خاموش
پر ز خوناب بُوَد چشم من، از آب تهی‌ست

به روی اسب قیامم، به روی خاک سجود
این نماز ره عشق است ز آداب تهی‌ست

جان من می‌بَرَد آبی که از این مشک چکد
کشتی‌ام غرق در آبی که ز گرداب تهی‌ست

هرچه بخت من سرگشته به خواب است، حسین!
دیدهٔ اصغر لب‌تشنه‌ات از خواب تهی‌ست

دست و مشک و عَلَمی لازمهٔ هر سقاست
دست عباس تو از این همه اسباب تهی‌ست

مشک هم اشک به بی‌دستی من می‌ریزد
بی‌سبب نیست اگر مشک من از آب تهی‌ست...

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت عباس علیه‌السلام -(بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو) * مهناز سپهری

1246
1

شعر رباعی حضرت عباس علیه‌السلام -(بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو) بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
یک جرعه نگاه تو عطش را کافی‌ست
من آب نمی‌خواهم، برگرد عمو

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت عباس علیه‌السلام -(به غیر تو که به تن کرده‌ای تماشا را) * محمد جواد زمانی

1043

شعر غزل  حضرت عباس علیه‌السلام -(به غیر تو که به تن کرده‌ای تماشا را) به غیر تو که به تن کرده‌ای تماشا را
ندید چشم کسی ایستاده دریا را

بگو فضایل خود را که نور چهرهٔ تو
گرفته است ز ما فرصت تماشا را

به احترام تو باید فرات برخیزد
بزن به آب دوباره عصای موسی را

برای آن‌که شفا گیرد از تو موج علیل
بخوان بر آب، حدیث لب مسیحا را

چه آب را برسانی، چه تشنه برگردی
تو فتح می‌کنی آخر تمام دل‌ها را

و آب مهریهٔ فاطمه‌ست، می‌دانیم
چه ظالمانه ربودند حق زهرا را!

::

بکار دست خودت را، که پر شکوفه کند
اذان روشنِ گلدسته‌های فردا را

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت عباس علیه‌السلام -(همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست) * علیرضا لک

630

شعر غزل حضرت عباس علیه‌السلام -(همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست) همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست

من از این جذر و مد سینه‌زنان فهمیدم
ماه من! شورش شب‌های محرّم با توست

دشمن از ترس نگاهت مژه بر هم نزند
غضب‌آلوده‌ای و خشم خدا هم با توست

با حضورت حرم آل علی آرام است
تا زمانی که در این قافله پرچم با توست

علقمه زیر شتاب نفست می‌سوزد
وعده‌ای داده‌ای و چشمهٔ زمزم با توست...

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

رباعی حضرت عباس علیه‌السلام -(راضی به جدايی از برادر نشده) * محمد حسین ملکیان

871
2

رباعی حضرت عباس علیه‌السلام -(راضی به جدايی از برادر نشده) راضی به جدايی از برادر نشده
با چند امان‌نامه کبوتر نشده
آب از سر زانوان او بالاتر
مشتش پُرِ پُر... ولی لبش، تر نشده

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت عباس علیه‌السلام -(بر دامن او، گردِ مدارا ننشست) * تقی پورمتقی

535

شعر رباعی حضرت عباس علیه‌السلام -(بر دامن او، گردِ مدارا ننشست) بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
هرچند قلم شد علم بازوی او
با دست بریده، باز از پا ننشست!

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت ابوالفضل العباس(ع) -(بر دامن او، گردِ مدارا ننشست) * تقی پورمتقی

1355

شعر رباعی حضرت ابوالفضل العباس(ع) -(بر دامن او، گردِ مدارا ننشست) بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
هرچند قلم شد علم بازوی او
با دست بریده، باز از پا ننشست!

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:51
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت ابوالفضل العباس(ع) -(هرچند ز غربتت گزند آمده بود) * سیدحسن حسینی

583

شعر رباعی حضرت ابوالفضل العباس(ع) -(هرچند ز غربتت گزند آمده بود) هرچند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روانِ دردمند آمده بود
گویند که از هیبت دریای دلت
آن‌روز زبانِ آب، بند آمده بود

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:57
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

در مدح امام حسین (ع) -(ای یاد تو در عالم آتش زده بر جانها ) *مرحوم دکتر احمد ناظر زاده کرمانی

570

در مدح امام حسین (ع)  -(ای یاد تو در عالم آتش زده بر جانها ) ای یاد تو در عالم آتش زده بر جانها
هرجا ز فراق تو چاک است گریبانها
.
نامت چو به لب آید همواره بود با آه
‌از شوق تو در دلها برپا شد طوفانها
.
پروانه‌ی بی‌پروا یعنی تو که در وصفت
‌بر منبر شاخ گل بلبل زده دستانها
.
ای گلشن دین سیراب با اشک محبّانت
‌از خون تو شد رنگین هر لاله به بستانها
.
بسیار حکایت‌ها گردیده کهن اما
جانسوز حدیث تو تازه‌ست به دورانها
.
هر چند پریشانی شد حاصل عشاقت
‌با یاد تو از هر سو جمعند پریشانها
.
یک جان به ره جانان دادی و خدا داند
کز یاد تو چون سوزد تا روز جزا جانها
.
در دفتر آزادی نام تو به خون ثبت است
‌شد ثبت به هر دفتر با خون تو عنوانها
.
این سان که تو جان دادی در راه رضای

  • شنبه
  • 5
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا آهی

متن شعر حضرت عباس (ع) -(ملک دل من معدن احساس بود،) * رضا آهی

561

متن شعر حضرت عباس (ع) -(ملک دل من معدن احساس بود،) ملک دل من معدن احساس بود،
سرتاسر آن دشت گل یاس بود،
از روز ازل ز لطف زهرا این دل،
دربست در اختیار عباس بود،

  • جمعه
  • 8
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

پندانه و گریز به حضرت عباس (س) -(مده عمر گران را با هوای نفس خود بر باد) * حسنعلی بالایی

526

پندانه و گریز به حضرت عباس (س) -(مده عمر گران را با هوای نفس خود بر باد) مده عمر گران را با هوای نفس خود بر باد
که این دنیای بی ارزش مراد دل نخواهد داد

به هر بادی نلرزان سرو ایمان را که در دوزخ
بسازد آتش از خاکستر هر بید لرزان باد

عنان نفس سرکش را به دست زهد و تقوی ده
که بی تقوی به شهوترانی دنیا شود معتاد

برای مرغ نازک تن قفس بهتر ز پروازیست
که در ایمن نباشد از گزند حربهُ صیاد

حذر کن از دورنگی با خلایق صاف و صادق باش
که در روح دغلکاران خباثت میکند بیداد

مکن روشن چراغ خانه ات را با ربا خواری
که در آبادی قلبت شود ظلمت سرا بنیاد

شود آتش سرای آخر شاهی که در دنیا
ز بیت المال محرومان کند کاخ ستم آباد

ز سلطانی که بی وجدان بوَد به ان گدایی که
هرازگاهی دل غمدیده ای ر

  • چهارشنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یاحضرت ابالفضل علیه السلام -(السلام و عليك يا ساقي) * محسن صرامی

514

یاحضرت ابالفضل علیه السلام -(السلام و عليك يا ساقي) السلام و عليك يا ساقي
السلام و عليك يا عطشان
بوسه ها بر دودست تو زده ام
مانده ام بين لشگري حيران

طاقت پا شدن ندارم من
اين تن قطعه قطعه جان من است
درد من را كسي نمي فهمد
داغ تو بي گمان كمر شكن است

از دم خيمه تا كنار تنت
با خودم اشك و آه آوردم
پاشو از جا برادرم عشقم
به تو اينجا پناه آوردم

چه به روز سر تو آوردند
سر نمانده براي سردارم
پر شد از نيزه ها تمام تنت
پيكرت را چگونه بردارم

كودكان تشنه ي نگاه تواند
كسي آب از عمو نميخواهد
تو خداي وفائي و احساس
فضل تو گفتگو نميخواهد

خاك و خون را گرفتم از چشمت
تا ببيني به رخ ندارم رنگ
بخدا تكيه گاه من هستي
عرصه بي تو شود برايم تنگ

مادرم آمده به بالينت
ا

  • یکشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت اباالفضل -(سری به دست عدو روی نیزه ها میرفت) * عباس جواهری رفیع

580

حضرت اباالفضل -(سری به دست عدو روی نیزه ها میرفت) سری به دست عدو روی نیزه ها میرفت
هزار بغض گلو روی نیزه ها میرفت

مگر که مصحف نوری ورق ورق شده بود...؟!!
که آیه آیه او روی نیزه ها میرفت

(هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست:)*
"خضاب بسته به مو روی نیزه ها،میرفت"

مگر به شوق کدامین نماز خواندن بود؟
( ز خون گرفته وضو روی نیزه ها،میرفت)**

زبان زبان نگاهست بین شمس و قمر
چقدر راز مگو روی نیزه ها، میرفت...

نگاه دخترکی سمت نیزه برمیگشت
نگاه خیره به او روی نیزه ها ،میرفت

خمار بود به یک جرعه_بوسه از بابا
ولی دریغ سبو روی نیزه ها، میرفت

رباب‌ماند و سوالی که مشک آب چه شد؟؟!
سکوت تلخ عمو روی نیزه ها،میرفت....!!

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

یا قمر بنی هاشم (ع) -(در دل غمِ بی شماره دارد عباس) * اسماعیل پور جهانی

686

یا قمر بنی هاشم (ع) -(در دل غمِ بی شماره دارد عباس) در دل غمِ بی شماره دارد عباس
چشمان پُر از ستاره دارد عباس

یک مشک پُر از عطش به دندان دارد
با سر به حرم اشاره دارد عباس

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

یا قمر بنی هاشم (ع) -(در دل غمِ بی شماره دارد عباس) * اسماعیل پور جهانی

537

یا قمر بنی هاشم (ع) -(در دل غمِ بی شماره دارد عباس) در دل غمِ بی شماره دارد عباس
چشمان پُر از ستاره دارد عباس

یک مشک پُر از عطش به دندان دارد
با سر به حرم اشاره دارد عباس

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

یا قمر بنی هاشم (ع) -(حرم از علقمه دور است خدا رحم کند) * اسماعیل پور جهانی

575

یا قمر بنی هاشم (ع) -(حرم از علقمه دور است خدا رحم کند) حرم از علقمه دور است خدا رحم کند

لشکر کوفه شرور است خدا رحم کند

قمر هاشمیان رفته به دریا بزند

چشم این طایفه شور است خدا رحم کند

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر حضرت ابوالفضل عباس(ع) -(مولا که دو چشم حیدری وا می کرد) * قاسم نعمتی

853
2

شعر حضرت ابوالفضل عباس(ع) -(مولا که دو چشم حیدری  وا می کرد) مولا که دو چشم حیدری وا می کرد
یک لحظه نظر به هر دو دنیا می کرد

اما گهِ سِیر قامتت یا عباس
با گردش سر، تـو را تماشا می کرد

او با تو که تمرین منظم می کرد
تصویر جوانی اش مجسم می کرد

اما عجبا که ذوالفقار حیدر
در پیش غضب‌های تو سر خم می کرد

یک جلوه ز نور اهل بیت عباس است
تکبیر سرور اهل بیت عباس است

نامی که طلاکوب نمودست خدا
بر تاج غرور اهل بیت عباس است

  • پنج شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:01
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

متن شعر در مدح حضرت ابالفضل العباس(ع) -(گفت ساقی دهم ماه محرم به حسین) * حسنعلی بالایی

471

متن شعر در مدح حضرت ابالفضل العباس(ع) -(گفت ساقی دهم ماه محرم  به حسین) گفت ساقی دهم ماه محرم به حسین
جانم از تشنگیه اصغرت آزار گرفت

یا پی آب روم یا که بگویم به حرم
کارِ ساقی گری ام را شهِ ابرار گرفت

حرفِ جانسوزِ عطش آتشِ جانش شده بود
زین سبب منصبِ سقاییه دربار گرفت

عاقبت همچو هما کز قفس آزاد شود
اذنِ پرواز از آن شاهِ جهاندار گرفت

میرود زنده کند خاطره ی بدر وحنین
آنکه درسِ شرف از حیدر کرار گرفت

از غبارِ سمِ اسبی که شده همرهِ او
زرگر عشق عجب لعلِ گوهر بار گرفت

اوکه خود حامیه درمانده و بیچاره شده
وقتِ رفتن مدد از احمدِ مختار گرفت

بخروشید چو دریا زِ غضب پیش فرات
زَهر چشم از همه عمال ستمکار گرفت

مارد آمد که شود رونقِ بازارِ نبرد
جان ستانید ز او رونقِ بازار گرف

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 آرش براری

شعر حضرت عباس(ع) -(نذار که اسم از قلم بیفته) * آرش براری

628
1

شعر حضرت عباس(ع) -(نذار که اسم از قلم بیفته) نذار که اسم از قلم بیفته
منم نمیدازم علم بیفته

نیمذارم تا وقتی زنده هستم
چشم حرومی به حرم بیفته

میرم کسی نمی‌رسه به گردم
با بچه‌های تشنه وعده کردم

سکینه و رقیه چش به راهن
خداکنه دس خالی برنگردم

به هر طرف زدم سرابو دیدم
به علقمه رسیدم آبو دیدم

یه لحظه بین موج آب فرات
تصویر بچه ربابو دیدم

آب فرات! چرا تو با ما نیستی؟
چرا مث تموم رودا نیستی؟

بچه های فاطمه تشنه موندن
مگه تو مهریه زهرا نیستی؟

مشکو زدن امیدا نا امید شد
از خجالت محاسنم سفید شد

حسین ازت فقط یه خواهش دارم
به بچه ها نگو عمو شهید شد

خدا ثواب بی‌حسابم میده
ساقی کوثر داره آبم میده

حسین نمون میون این دشمنا
طعنه‌هاشون داره عذابم م

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد