مدح حضرت ابوالفضل العباس

مرتب سازی براساس
 ولی الله کلامی زنجانی

رفعت ابوالفضل علیه السلام -(صفای بزم وفا طلعت ابوالفضل است) * ولی الله کلامی زنجانی

823

رفعت ابوالفضل علیه السلام -(صفای بزم وفا طلعت ابوالفضل است) صفای بزم وفا طلعت ابوالفضل است
شکوه ملک ادب رأیت ابوالفضل است

به دوش مشک و به کف پرچم و به لب تکبیر
نشان و شاخص شخصیت ابوالفضل است

به روز حادثه قول بنفسی انت
دلیل منزلت و عزّت ابوالفضل است

حدیث معرفتش را بخوان به دفتر عشق
سعادت دو جهان قسمت ابوالفضل است

شنیده‌ای که امان نامه را چسان رد کرد
که بردگی بری از ساحت ابوالفضل است

بگفت حضرت سجّاد، روز رستاخیز
رفیع از همگان رفعت ابوالفضل است

تمامی شهدا غبطه می‌برند بر او
نفوس در عجب از دولت ابوالفضل است

جهانیان همه باب الحوائجش خوانند
گره گشایی او شهرت ابوالفضل است

به استقامت و آزادگی چه کوه و چه سرو
خجالت از قدم و قامت ابوالفضل است

غلام جمله

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 12:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 قاسم صرافان

متن شعر حضرت زینب علیهاالسلام حضرت عباس علیه‌السلام -(رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی) * قاسم صرافان

2241
1

متن شعر حضرت زینب علیهاالسلام حضرت عباس علیه‌السلام -(رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی) رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی

آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را
وقتی غریبانه می‌رفت بی‌یار و یاور ندیدی

آری در آوردن تیر بی‌دست از دیده سخت است
امّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی

حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست
یا بُهت ناباوری را در چشم مادر ندیدی

شد پیش تو ناامیدی تیر نشسته به مشکت
مثل من اطراف عشقت انبوه لشکر ندیدی

بر گودی سرد گودال خوب است چشمت نیفتاد
چون چشم ناباور من دستی به خنجر ندیدی

دلخونی اما برادر، دلخون‌تر از من کسی نیست
آخر تو بر خاک صحرا، مولای بی‌سر ندیدی

قلبت نشد پاره پاره، آن‌شب میان خرابه
آنجا سر یک پدر را در دست د

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر دوبیتی توسل حضرت عباس علیه‌السلام -(امام عشق را ماه منیری) * سید حبیب نظاری

6350
6

شعر دوبیتی توسل حضرت عباس علیه‌السلام -(امام عشق را ماه منیری) امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
دو دستت گرچه افتادند بر خاک
به خاک‌افتادگان را دست‌گیری

دوباره تشنگی‌ها پا نگیرد
دل ما و دل دریا نگیرد
در این بی‌تکیه‌گاهی یا اباالفضل!
خدا دست تو را از ما نگیرد

عطش را با نگاه آورده بودند
دلی سرشار آه آورده بودند
تمام کودکانِ تشنه آن روز
به دست تو پناه آورده بودند

برادر با برادر دست می‌داد
برای بار آخر دست می‌داد
چه احساس قشنگی ظهر آن روز
به عباس دلاور دست می‌داد!

برادر! مشک آوردم برایت
برو، ای جاری تا بی‌نهایت
تمام باغ خشکیده‌ست بشتاب
خدا پشت و پناه دست‌هایت!

علم را بر زمین بگذارم، اما...
تو را دست خدا بسپارم، اما...
به چشمم تیر زد آن قوم ای

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:33
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت ابوالفضل العباس(ع) -(گشود جانب دریا، نگاهِ شعله‌ورش را) * عباس شاه زیدی

555

شعر غزل حضرت ابوالفضل العباس(ع) -(گشود جانب دریا، نگاهِ شعله‌ورش را) گشود جانب دریا، نگاهِ شعله‌ورش را
همان نگاه که می‌سوخت از درون، جگرش را

به دور دست بیابان نگاه کرد، چگونه
گرفته بود عطش، خیمه‌خیمه، دور و برش را

و کوه، یعنی او ـ آن‌که ارث برده به دوران ـ
غرور مادری‌اش را، صلابت پدرش را

کدام کوه‌گران راست، تاب بستن راهش؟
کدام جرأت یاغی‌ست، سد کند گذرش را؟

کفی ز آب، فراروی خود گرفت و فروریخت
کسی ندید در آن لحظه، چشم‌های ترش را

هنوز هم که هنوز، آب، مَهر حضرت زهرا
به صخره می‌زند از داغ دوری تو، سرش را

چه کرده‌ای تو در این پهنهٔ فرات؟ که گویی
هنوز فاطمه فریاد می‌زند، پسرش را

گریست مشک به حالِ همایِ عشق، دمی که
عمودها به زمین ریختند، بال و پرش را

حسین بود،

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:47
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ع) -(عقل تنها در مسیر عاشقی کامل شود) * علی ذوالقدر

2607
2

شعر حضرت عباس(ع) -(عقل تنها در مسیر عاشقی کامل شود) عقل تنها در مسیر عاشقی کامل شود
عشق همواره به همراه جنون نازل شود

پس هر آنکس در پی آن است که عاقل شود
ابتدا بایست مجنون ابوفاضل شود

فاش می گوییم امشب با تمام عالمین
عشق در تعریف ما یعنی علمدار حسین

روی دیوار برادر بود تا آخر سرش
غیر عشق او نبوده هیچ عشقی در سرش

از همه سرهای عالم هست بالاتر سرش
نیست هرکس خاک پایش خاک عالم برسرش

یک نگاهش عالمی را مثل سلمان می کند
ارمنی را با کراماتش مسلمان می کند

مادرش گفتا بلاگردان این کاشانه باش
با ادب همراه باش و با غضب بیگانه باش

بچه های فاطمه شمعند تو پروانه باش
من کنیز خانه هستم تو غلام خانه باش

بود آویزان گوشش حرف های مادرش
چون غلامان حرف میزد با

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ع) -(ای چشم تو بیمار،گرفتار،گرفتار) * فاضل نظری

1751
2

شعر حضرت عباس(ع) -(ای چشم تو بیمار،گرفتار،گرفتار) ای چشم تو بیمار،گرفتار،گرفتار
برخیز چه پیش آمده این بار علمدار
گیریم که دست و علم و مشک بیفتد
برخیز فدای سرت انگار نه انگار

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

متن شعر بند پنجم ترکیب بند حضرت عباس علیه السلام -(از سمت تو ای کاش پیامی بفرستند) * احمد حسین پور علوی

609
1

متن شعر بند پنجم ترکیب بند حضرت عباس علیه السلام -(از سمت تو ای کاش پیامی بفرستند) از سمت تو ای کاش پیامی بفرستند
یا از طرف میکده جامی بفرستند

دستان قلم خشک شده امر بفرما
از کنگرۀ عرش کلامی بفرستند

ما سخت خماریم و کسی جز تو نداریم
دستور بده فیض مدامی بفرستند

هر کس که دلش جلد حرم شد مپسندید
جز بام حرم بر لب بامی بفرستند

«در معرکۀ رزم تو محکوم به مرگند
هر قدر که جنگاور نامی بفرستند»

تا شام به همراه سر پاک شهیدان
زیباست اگر ماه تمامی بفرستند

امواج می‌آیند که از جانب دریا
بر ساقی لب تشنه سلامی بفرستند

قسمت شود ای کاش که سرمست تو باشم
یک عمر جگرسوختۀ دست تو باشم

  • سه شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت عباس علیه السلام -(چقدر نام تو زیباست به سربند ضریح) * محمد حبیب زاده

1807

حضرت عباس علیه السلام -(چقدر نام تو زیباست به سربند ضریح) چقدر نام تو زیباست به سربند ضریح
نام زیبای تو غوغاست به سربند ضریح
با اینکه لبِ تشنه شهیدت کردند
نام تو چشمه دریاست به سربند ضریح...

  • یکشنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 17:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت اباالفضل العباس (ع) -(" یا اباالفضل " ذکر دائم ماست) * محمد علی نوری

529
1

متن شعر حضرت اباالفضل العباس (ع) -(" یا اباالفضل " ذکر دائم ماست) " یا اباالفضل " ذکر دائم ماست
مددش یاورِ مداوم ماست
پدرش روز حشر ، قاسم ماست
با دمش ، کردگار ، راحم ماست
یا رب! از نعمتِ ائمّه ، سپاس...

تا درآیم به فُلکِ هشیاری
می‌کنم نور را طرفداری
می‌‌‌زنم حرف ، حرف تکراری
از عَلَمگیرِ کربلا ، آری
بحر غیرت ، تلاطم‌ احساس

یل اُمّ البَنین ، اباالفضل است
کربلا را نگین ، اباالفضل است
شیعه‌ی بی‌قرین ، اباالفضل است
مَه‌رُخِ مَه‌جبین ، اباالفضل است
خاکِ پاهای او بِه از اَلماس

بود ذُخرُ الْحُسین ، این آقا
هم سپهدار بود و هم سقّا
جَلَواتش شبیهِ به مولا
" وَلَدی..." گفت ، آخِرش زهرا
ذرّه‌ای از عدو نداشت هراس

یوسف از یک حرام کرد فرار
سوره‌ای را خُداش کرد نثار
لیک

  • یکشنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 08:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مدح ابالفضل العباس(ع) -( باادب بود و ادب را به تماشا می بُرد) * محسن راحت حق

464

مدح ابالفضل العباس(ع) -( باادب بود و ادب را به تماشا می بُرد) باادب بود و ادب را به تماشا می بُرد
ماه را با قدمِ خویش به بالا می بُرد

سجده می کرد به محرابِ دعا چون حیدر
با سجودش بخدا دل ز مصّلا می بُرد

مادرش امّ بنین بود ولی پیوسته..
غبطه بر مادری حضرت زهرا می بُرد

نوکری کرد به دربارِ حسین بی منّت
طینت اش بود چنین ارثِ توّلا می بُرد

چشمِ زیباش به یک پلک زدن از همه کس
کوهِ اندوه و اِلم..غصّه و غمها می بُرد

سرمه از بهر دو چشمانِ خودش این آقا
از غبارِ قدمِ زینبِ کبرا می بُرد

قمر هاشمیان بود که با رخسارش
تاب از قلبِ علی حضرت مولا می بُرد

  • جمعه
  • 7
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 15:14
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 حسن کردی

حضرت عباس -(گفتم عباس و غم فراری شد) * حسن کردی

475

حضرت عباس  -(گفتم عباس و غم فراری شد) گفتم عباس و غم فراری شد
چار فصل دلم بهاری شد
هر کجا که گره به کارم خورد
نام عباس ذکر کاری شد
آرزوهای ما بزرگ شدند
بسکه از او جواب آری شد
بین دنیایی از رفیقانم
دست عباس دست یاری شد
تا که بر نوکری قبولم کرد
روزگارم چه روزگاری شد
سنگ او را به سینه ام زدم و
این برای من اعتباری شد
من که در سایه ی علمدارم
به مدد های او بدهکارم

بی ابالفضل کارها سخت است
نه فقط کارها، شفا سخت است
برکت زندگی نوکرها
زندگی بی غم شما سخت است
ما که عادت به روضه ات داریم
بی عزای تو حال ما سخت است
بی تو و ذکر کاشف الکربت
حاجتی می شود روا؟ سخت است
بی مدد از دم ابوفاضل
کار هر روز این گدا سخت است
زائر اربعین هر سالم
نروم باز کربلا سخت است
جان ما در پناه عباس است
مستمند نگاه عباس است

با تو تقدیر روشنی دارم
تکیه گاه ستودنی دارم
فرش راهت کن این دلم را که
زیر پای تو گلشنی دارم
من که دلداده ی توام یعنی
مادر پاک دامنی دارم
من به شوق فدایی ات شدن است
بر تن خویش گردنی دارم
سایه سار دلم بود علمت
تا علم هست مأمنی دارم
مُهر بر لب زدم ولی با تو
یک جهان حرف گفتنی دارم
ساقی کربلا ابوفاضل
حضرت عشق یا ابوفاضل

  • یکشنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 10:17
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 زعفر آزادمهر شیخ درآبادی

در مدح علمدار کربلا -(کی توان عباس را توصیف کرد) * زعفر آزادمهر شیخ درآبادی

348

در مدح علمدار کربلا -(کی توان عباس را توصیف کرد) «کی توان عباس را توصیف کرد
ای به قربانش چوقرص ماه بود»

ماه گفتم من خطا گفتم که او
ملک عشق و معرفت را شاه بود

شاه گفتم باز شد حرفم خطا
او که انسان ملائک جاه بود

جمله سهو آمد دوباره چون ملک
خادم و دربان آن ذیجاه بود

از چه گویم مدح او در حیرتم
مانده گویم وی نبیّ الله بود

ترسمش گویم نبی عصیان شود
انبیاء گویم که خاطر خواه بود

عاجزم وصفش چه گویم"زعفرا"
یوسف صدّیق از او آگاه بود

من همی گویم که عباس علی
برتر از صد یوسف اندر چاه بود

بر مقام و فضل او همپایه کو
او سپهسالار ثارالله بود.......

  • جمعه
  • 28
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 21:10
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 سید تقی سیفی اردبیلی

ترجیع بند فارسی مدح علمدار کربلا -(کیست این ماه صورت عنبر مو) * سید تقی سیفی اردبیلی

493
3

ترجیع بند فارسی مدح علمدار کربلا -(کیست این ماه صورت عنبر مو) کیست این ماه صورت عنبر مو
کیست این سرو قد کمان ابرو
شانه پهن و دو دیده اش دلجو
پنجه شیر افکن و قوی بازو
سیفیا در بزن به صدق و بجو
زین دلاور به درد خود دارو
نامش عباس و نیتش نیکو
از گل یاس و نسترن خوشبو
شهریاران گدای درگه او
در وفاداریش مثالی کو
سر سپاه حسین و عترت هو

هرچه داری ارادتش تو بگو
وحده لا اله الا هو

  • یکشنبه
  • 7
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شعر:حضرت عباس سلام الله علیه -(آنچنان در تشنه سقایی نمودن مُحکم است) * دانیال تقوی

662

شعر:حضرت عباس سلام الله علیه -(آنچنان در تشنه سقایی نمودن مُحکم است) آنچنان در تشنه سقّایی نمودن مُحکم است
گوییا آب گوارا بر لبش نا مَحرم است

ریخت آب از کف ابَلفضل و بگفتا جبرئیل
این دلیل سجده ی ما بر مقام آدم است

شمر امانش داد و ساقی زد صدایش که ای لعین
عشق مولایم فراتر از طلا و دِرهم است

تیر در چشمش جدا دستش وَ زخمش روی زخم
باز هم گفتا عدو از نو زنیدش این کم است

از غم طفلانِ عطشان مشکِ گریان بی امان
دیده اش از اشک و خون جاری چو آب زمزم است

ماه کامل بود و با ضربِ عمود آهنین
صورت ماه بنی هاشم دگر نامُبهم است

  • شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 18:47
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 ولی الله کلامی زنجانی

در مدح حضرت اباالفضل(ع) -(اهل عالم هنر از خصلت عباس من است) * ولی الله کلامی زنجانی

750

در مدح حضرت اباالفضل(ع) -(اهل عالم هنر از خصلت عباس من است) اهل عالم هنر از خصلت عباس من است
عشق در سایۀ شخصیت عباس من است

منم آن یار امین حامی دین، اُم بنین
هرچه دارم همه از دولت عباس من است

همسرم شیر خدا و پسرانم همه شیر
شیر مردان وله از صولت عباس من است

در شب چاردهم ، ماه که پر نورتر است
عکسی از نیم رخ صورت عباس من است

هنر آن نیست که لب تشنه بمیری به کویر
هنر آن است که در طینت عباس من است

تشنه لب داخل دریا شد و عطشان برگشت
این همان قطره ای از همت عباس من است

غیرت الله علی بی بدل است ، اما گفت
بدل غیرت من غیرت عباس من است

نه فقط یثرب و شامات و نه ایران و عراق
کرده کاری همه جا صحبت عباس من است

هر کسی را نتوان باب حوائج گفتن
به حقیقت قسم این شهرت عباس من است

کوه ها شد متحیر به ثبات قدمش
سروها در عجب از قامت عباس من است

جثه اش گر چه ز شمشیر جفا کوچک شد
این بزرگی است، که از عزت عباس من است

قدرت آن نیست به یک حمله سپاهی بکشی
قدرت لَم یزلی قدرت عباس من است

یا علی گفت و امان نامه ز دشمن نگرفت
دین فروشی بری از ساحت عباس من است

هی نگویید چرا ام بنین پیر شده
سبب حالت من حالت عباس من است

دستهای پسرم گشته قلم در لب آب
صفحه سینه پر از محنت عباس من است

این شنیدم زده فریاد، غریبم مولا
غصه قلب حسین غربت عباس من است

  • دوشنبه
  • 27
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت اباالفضل(ع)، مدح و مناجات -(شمعی بیاور تا خودم پروانه ات باشم..) * بردیا محمدی

530

حضرت اباالفضل(ع)، مدح و مناجات -(شمعی بیاور تا خودم پروانه ات باشم..) شمعی بیاور تا خودم پروانه ات باشم
آبی طلب کن تا خودم پیمانه ات باشم

مثل بیابان عرضِ حاجت بر تو دارم..،ابر!
تا شاهد باران دانه دانه ات باشم

از بس برای گریه‌کردن یکّه و تنهام
دیوار می گوید:بیایم شانه ات باشم؟!

از بازی طفلان فقط سنگش نصیبم شد...
زخم جبین آورده ام..،دیوانه ات باشم

پُشت درت یک شب نخوابم..،صبح می میرم
عادت نمودم سائل روزانه ات باشم

من را بده..،یک نوکرِ بهتر بگیر آقا
من می توانم دستِ‌کم بیعانه ات باشم

دُنیا..،خرابت شد کسی..،عُقبای خود را ساخت
آباد خواهم شد..،اگر ویرانه ات باشم

یک چلّه تمرین کرده بودم پر گشودن را...
امّا نشد امسال جلدِ لانه ات باشم

من کربلالازم شدم..،راهم بده..،بس کن...
من قول خواهم داد بینِ خانه ات..،باشم!

ای آبروی آب!جانِ طفل شش ماهه...
بگذار ظرف آبِ سقّاخانه ات باشم
▪️
▪️
تیری به ماهی خورد و اشک آفتاب افتاد
وقتی خبر تا خیمه ها آمد..،رباب افتاد

  • پنج شنبه
  • 13
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 17:06
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 حسین خدایی زنجانی

در مدح حضرت اباالفضل(ع) -(مظهر ایمان و تقوا حضرت عباس است) * حسین خدایی زنجانی

318

در مدح حضرت اباالفضل(ع) -(مظهر ایمان و تقوا حضرت عباس  است) مظهر ایمان و تقوا حضرت عباس است
در جهان ماه دل آرا حضرت عباس است

لشگر عشق حسین را او کند فرمانروایی
هم وزیر و هم که سقا حضرت عباس است

عاشق و دیوانه اش هستم قسم بر فاطمه
کان ایثار و وفا حضرت عباس است

گر بگو ماه هم بگویم بازهم کم گفت ام
عاشقان فرزند زهرا حضرت عباس است

ما کجا و او کجا و دست ما دامان او
داده زیر پرچمش جا حضرت عباس است.

یک برات کربلا در زیر پروندم نویس
میکند پرونده امضا حضرت عباس است

گر بنازد گلستان بر بلبل و گلزار خود
برحسین هم سزو رعنا حضرت عباس است

صبح خود آغاز کردی ای "خدایی" بس بدان
چون امیر ملک دلها حضرت عباس است

  • دوشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 17:01
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت اباالفضل(ع) -(اى حرمت قبله حاجات ما) * سید محمد علی ریاضی یزدی

598

حضرت اباالفضل(ع) -(اى حرمت قبله حاجات ما) اى حرمت قبله حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما

تاج شهیدان همه عالمى
دست على ماه بنى هاشمى

ماه کجا روى دل آراى تو
سرو کجا قامت رَعناى تو

ماه و درخشنده تر از آفتاب
مشرق تو جان و تن بوتراب

هم قدم قافله سالار عشق
ساقى عشاق و علمدار عشق

سرور و سالار سپاه حسین
داده سر و دست به راه حسین

عم امام و اخ و ابن امام
حضرت عباس علیه السلام

اى علم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام بر افراخته

مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفباى تو صدق و صفاست

مکتب جانبازى و سر بازى است
بى سرى آنگاه سر افرازى است

شمع شده آب شده سوخته
روح ادب را ادب آموخته

آب فرات از ادب توست مات
موج زند اشک به چشم فرات

یاد حسین و لب عطشان او
وآن لب خشکیده طفلان او

تشنه برون آمدى از موج آب
اى جگر آب برایت کباب

ساقى کوثر، پدرت مرتضى است
کار تو سقایى کرب و بلاست

مشک پر از آب حیات به دوش
طفل حقیقت زِ کف آبنوش

درگه والاى تو در نشاتین
هست در رحمت و باب حسین

هر که به دردى، به غمى شد دچار
گوید اگر یکصد و سى و سه بار

اى علم افراخته در عالمین
اکشف یا کاشف کَرب الحسین

از کرم و لطف جوابش دهى
تشنه اگر آمده آبش دهى

چون نهم ماه محرم رسید
کار بد آنجا که نباید کشید

از عقب خیمه صدر جهان
شاه فلک جاه ملک پاسبان

شمر به آواز ترا زد صد
گفت کجایید بنو اختن

تا به رهانند زِ هنگامه ات
داد نشان خط امان نامه ات

رنگ پرید از رخ زیباى تو
لرزه بیفتاد بر اعضاى تو

من به امان باشم و، جان جهان
از دم شمشیر و سنان بى امان

دست تو نگرفت امان نامه را
تا که شد از پیکر پاکت جدا

مزد تو شد دست شه لافتى
خط تو شد خط امان خدا

چهار امامى که ترا دیده اند
دست علم گیر تو بوسیده اند

طفل بُدى، مادر والا گهر
بردت تا ساحت قدس پدر

چشم خداوند چو دست تو دید
بوسه زد و اَشک زِ چشمش چکید

با لب آغشته به زهر جفا
بوسه به دست تو زده مجتبى

دید چو در کرب و بلا شاه دین
دست تو افتاده به روى زمین

خم شد و بگذاشت سر دیده اش
بوسه بزد با لب خشکیده اش

حضرت سجاد هم آن دست پاک
بوسه زد و کرد نهان زیر خاک

مطلع شعبان همایون اثر
بر ادب توست دلیلى دگر

سوم این ماه، چون نور امید
شعشعه صبح حسینى دمید

چارم این مه که پر از عطر بوست
نوبت میلاد علمدار اوست

شد به هم آمیخته از مشرقین
نور ابوالفضل و شعاع حسین

اى به فداى سر و جان و تنت
وین ادب آمدن و رفتنت

وقت ولادت قدمى پشت سر
وقت شهادت قدمى پیشتر

مدح تو این بس که شه ملک جان
شاه شهیدان و امام زمان

گفت به تو گوهر والا نژاد
جان برادر به فداى تو باد

شه چو به قربان برادر رود
کیست (ریاضى) که فدایت شود

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 18:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت اباالفضل(ع) -(کیست آن مشگل گشا ای جان فدای نام او) * مرحوم لعلی تبریزی

440

حضرت اباالفضل(ع) -(کیست آن مشگل گشا ای جان فدای نام او) کیست آن مشگل گشا، ای جان فدای نام او
هر که نامش بشنود از دل رود آرام او

کنیه اش بوالفضل باشد، نامش عباس علی
هر که در سختی فتد، جوید مدد از نام او

اوست فرزند رشید مرتضی شیر خدا
هر که بابش شیر باشد، شیر زاید مام او

گر چه در چشم منافق خشمگین بود و عبوس
دوستان بشاش بود از چهره بسام او

بی جهت او را لقب ماه بنی هاشم نبود
بود روشن حجتی، روی چو بدر تام او

بسکه آن سیمای نورانی صبیح الشکل بود
هر که دیدی یک نظر رفتی ز دل آرام او

وصف این سیما و صورت کی شود صورت پذیر
آفرین بر صورت و بر قدرت رسام او

دوستان از شوق و ذوق و دشمنان از خوف و بیم
هر که نامش بشنود از دل رود آرام او

گر چه تشریف امامت ظاهراً در بر نداشت
شد امامت را بنا محکم ز استحکام او

در رواج شرع انور، جان فشانیها نمود
تا که شد حصن شریعت محکم از اقدام او

آنکه روز گیر و دار از نعره تکبیر وی
چاک می شد زهره خصمان بد فرجام او

حمله ور می شد چو روز رزم در پشت عقاب
توسن گردون شده گفتی مطیع و رام او

برق صمصامش اگر دیدی به روز کار زار
شیر چون روبه شدی از سطوت صمصام او

می شدی از خون لبالب، کاسه سرهای خصم
تا که نوشد روز هیجا تیغ خون آشام او

عکس شمشیرش اگر بر چرخ افتد، شیر چرخ
لرزد و ریزد، نماند موی در اندام او

عالم است از سر عالم در حیات و در ممات
کاینچنین اش خلق کرده خالق علام او

فرق بر عیوق ساید، بگذرد از فرقدین
گنبد زرین آن گلدسته های بام او

شمس با آن ضوء رفعت، می کند هر صبحگاه
کسب نور از شمسه های طاق زرین فام او

عرش قندیلی است آویزان، زِ طاق رفعتش
کرسی اندر زیر پای، کمترین خدام او

فوج فوج آید ملایک، صف کشد هر بامداد
می دهد جبریل فرمان در سلام عام او

منتظر یک سو قضا، افتاده دیگر سو قدر
چشم در فرمان او و گوش بر احکام او

هر که یک لوح زیارت در ضریحش خواند و ماند
تا ابد در لوح آمرزش لسان و نام او

گفت کردم دعوت درماندگان را مستجاب
من دهم درماندگان را مژده از پیغام او

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 18:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مختار وطن پرست

از زبان حضرت اباالفضل(ع) -(منم که ظل ظلیلت پناهگاه منست) * مختار وطن پرست

391

از زبان حضرت اباالفضل(ع) -(منم که ظل ظلیلت پناهگاه منست) منم که ظلّ ِ ظَلیلت پناهگاه منست
ز یُمن ظلّ ِ تو خورشید در پناه منست

هزار شمس و قمر را یکی وجاهت نیست
اگر که جلوه برافروز، روی ماه منست

جمال و جلوهء یارست منظر چشمم
چه جلوه ها که در این منظر نگاه منست

شهان ز قیصر و فغفور تا به خسرو و جم
کمینْ غلام، به درگاه پادشاه منست

من آن نیم که شهی غیر دوست بگزینم
ز بعد شاهِ ازل، پادشاه، شاه منست

چه غم نمانده اگر دست قدرتی در دست
ز غرب و شرق، کران تا کران، سپاه منست

به مُلکِ شاهِ ولا آصفم ز فضل مَلیک
بساط ملک سلیمان ز گرد جاه منست

عجب مدار اگر ناز کرده ام بر آب
عُیون کون و مکان، قطرهء میاه منست

چه خوش نوشته به زر #شهریار عالمگیر
#نگین تاج شهان در پَرِ کلاه منست

  • چهارشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 12:10
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت اباالفضل(ع) -(ای حرمت قبلۀ حاجات ما) * سید محمد علی ریاضی یزدی

664
3

در مدح حضرت اباالفضل(ع) -(ای حرمت قبلۀ حاجات ما) ای حرَمت قبلهء حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما

تاج شهیدان همه عالَمی
دستِ علی، ماه‌ِ بنی هاشمی

همقدم قافله سالار عشق
ساقی عشاق و علمدار عشق

سروَر و سالار سپاه حسین
داده سر و دست براه حسین

عمّ امام و اخ و ابن امام
حضرت عباس علیه السلام

ای علَم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام بر افراخته

مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفبای تو صدق و صفاست

شمع شده آب شده سوخته
روح ادب را ادب آموخته

آب فرات از ادب تُست مات
موج زند اشک بچشم فرات

یاد حسین و لب عطشان او
و آن لب خشکیدهء طفلان او

تشنه برون آمده از موج آب
ای جگر آب برایت کباب

ساقی کوثر پدرت مرتضی است
کار تو سقّائی کرب و بلاست

مُشک پُر از آب حیاتت بدوش
طفل حقیقت ز کفَت آب نوش

درگَه والای تو در نشأتین
هست درِ رحمت و باب حسین

هر که به دردی و غمی شد دچار
گوید اگر یکصد و سی و سه بار

ای علَم افراشته در عالمین
اِکشِف یا کاشِفَ کَربِ الحُسَین

از کرم و لطف جوابش دهی
تشنه اگر آمده آبش دهی

چون نهم ماه محرم رسید
کار بدانجا که تو دانی کشید

از عقب خیمهء صدر جهان
شاه فلک جاه ملک آشیان

شمر به آواز ترا زد صدا
گفت کجائید بَنُو اُختِنا

تا برَهانند ز هنگامه ات
داد نشان خطّ امان نامه ات

رنگ پرید از رخ زیبای تو
لرزه بیفتاد بر اعضای تو

من به امان باشم و جان جهان
از دَم شمشیر و سنان بی امان

دست تو نگرفت امان نامه را
تا که شد از پیکر پاکت جدا

مزد تو زین سوختن و ساختن
دست سپر کردن و سر باختن

دستِ تو شد دستِ شَه لافتی
خطّ تو شد خطّ امان خدا

چار امامی که ترا دیده اند
دست علَم گیر تو بوسیده اند

طفل بُدی مادر والاگهر
برد ترا ساحت قدس پدر

چشم خداوند چو دستِ تو دید
بوسه زد و اشک ز چشمش چکید

با لب آغشته به زهر جفا
بوسه به دست تو بزد مجتبی

دید چو در کرب و بلا شاه دین
دست تو افتاد به روی زمین

خم شد و بگذاشت سر دیده اش
بوسه بزد با لب خشکیده اش

حضرت سجاد هم آن دستِ پاک
بوسه زد و کرد نهان زیر خاک

مطلع شعبانِ همایون اثر
بر ادب تُست دلیلی دگر

سوم اینماه چو نور امید
شعشعهء صبح حسینی دمید

چارم این مه که پر از عطر و بوست
نوبت میلاد علمدار اوست

شد بهم آمیخته از مشرقین
نور ابوالفضل و شعاع حسین

ای بفدای سر و جان و تنت
وین ادبِ آمدن و رفتنت

وقت ولادت قدمی پشت سر
وقت شهادت قدمی بیشتر

مدح تو این بس که شه ملک و جان
شاه شهیدان و امام زمان

گفت بتو گوهر والا نژاد
جان برادر بفدای تو باد

شه چو بقربان برادر رود
کیست (ریاضی) که فدایت شود

  • چهارشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 12:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

سرود ولادت حضرت ابوالفضل (ع) -(مدینه امشب پر،ز شادی و شور است ) * رضا یعقوبیان

308

سرود ولادت حضرت ابوالفضل (ع) -(مدینه امشب پر،ز شادی و شور است ) مدینه امشب پر،ز شادی و شور است
ز مقدم عباس،چو وادی طور است
خوش آمدی عباس٢

در چهارم شعبان،تو آمدی دنیا
پر از شعف گشته،قلب و دل زهرا
خوش آمدی عباس٢

عباس نام آور،ای ثانی حیدر
علی بود بابت،ام البنین مادر
خوش آمدی عباس٢

نوگل زهرایی،امید مولایی
چو خواهرت زینب،تو هستی مایی
خوش آمدی عباس٢

روح صلات من،اصل حیات من
همیشه کوشایی،بهر نجات من
خوش آمدی عباس٢

عباس گل حیدر،تو ماه شعبانی
بر شیعه ی مولا،آرامش جانی
خوش آمدی عباس٢

ای سرنوشت من،کویت بهشت من
همیشه جا داری،تو در سرشت من
خوش آمدی عباس٢

از عطر تو مستم،گدای تو هستم
اگر چه من پستم،مولا بگیر دستم
خوش آمدی عباس٢

ای مونس دل ها،دردم‌ دوا بنما
حاجات جمع ما،مولا روا بنما
خوش آمدی عباس٢

  • چهارشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1401
  • ساعت
  • 11:04
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

سرود ولادت حضرت ابوالفضل (ع) -(نور حق آمده،از سما بر زمین) * رضا یعقوبیان

491

سرود ولادت حضرت ابوالفضل (ع) -(نور حق آمده،از سما بر زمین) نور حق آمده،از سما بر زمین
زد قدم در جهان،پور ام البنین
در جهان پیچید عطر و بوی یاس
آمده دنیا حضرت عباس
یا ابوفاضل مددی مولا

شد مدینه پر از،عطر و بوی جنان
پسر مرتضی،آمده در جهان
آمده از ره بر حسین دلبند
مرتضی امشب می زند لبخند
یا ابوفاضل مددی مولا

همه حلقه زده،دور گهواره اش
دست به دست می‌دهند،همه قنداقه اش
شور و حالی پیدا شده امشب
می زند لبخند خواهرش زینب
یا ابوفاضل مددی مولا

گهی خنده کند،باب او مرتضی
گهی گریه کند،علی شیر خدا
بوسه بردارد از گل رویش
می زند بوسه دست و بازویش
یا ابوفاضل مددی مولا

امشبم میهمان،بر سر خوان تو
شامل من شده،جود و احسان تو
از کرم مولا کن نگاه من
که تویی عباس تکیه گاه من
یا ابوفاضل مددی مولا

شیعه شد شادمان،از ولادت تو
همه محتاج بر،یک عنایت تو
ابوفاضل امشب بگیر دستم
تویی یا مولا همه ی هستم
یا ابوفاضل مددی مولا

قبله گاهم بود،کربلا کوی تو
کف من خالی و،دست من سوی تو
امشب این باشد همه احساسم
من گدای درگه عباسم
یا ابوفاضل مددی مولا٢

همه عالم شده،عاشق کوی تو
حک شده بر دلم،نام نیکوی تو
هر دلی گشته رام تو عباس
داروی دردم نام تو عباس
یا ابوفاضل مددی مولا

مهر و حبت بود،در دل ما همه
ابوفاضل شدی،هستی فاطمه
روز محشر رحمت حق بارد
فاطمه دستان تو را آرد
یا ابوفاضل مددی مولا

  • چهارشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1401
  • ساعت
  • 11:08
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر وسرود ولادت حضرت ابوالفضل (ع) -(آمده یاران ) * رضا یعقوبیان

292

متن شعر وسرود ولادت حضرت ابوالفضل (ع) -(آمده یاران           ) آمده یاران
چهارم شعبان
می رسد عباس
از سوی جانان
بیت علی گلشن شده
مولا عباس
چشم همه روشن شده
مولا عباس
زینت انجمن شده
مولا عباس
مولا ابوفاضل مدد مولا عباس٢

بیت مولا شد
جنة الاعلا
شادمان گشته
در جنان زهرا
آمده ماه هاشمی
مولا عباس
با عطر و بوی فاطمی
مولا عباس
به درد شیعه مرهمی
مولا عباس
مولا ابوفاضل مدد مولا عباس٢

امشب از لطف
خالق داور
آمده دنیا
هستی حیدر
مادر او ام بنین
مولا عباس
پور امیر مؤمنین
مولا عباس
همچون حسین حامی دین
مولا عباس
مولا ابوفاضل مدد مولا عباس٢

باغ حیدر باز
ثمر آورده
تالی زهرا
قمر آورده
ماه جمالش حیدری
مولا عباس
جاه و جلالش حیدری
مولا عباس
خوی و خصالش حیدری
مولا عباس
مولا ابوفاضل مدد مولا عباس٢

ما چو پروانه
تویی شمع ما
نگهی فرما
تو به جمع ما
ای مرتضی را نورعین
مولا عباس
شمع وجود عالمین
مولا عباس
میر و علمدار حسین
مولا عباس
مولا ابوفاضل مدد مولا عباس٢

دل خود مولا
بر شما بستم
تو بگیر امشب
از کرم دستم
مولا تویی پناه من
مولا عباس
همیشه تکیه گاه من
مولا عباس
به دست تو نگاه من
مولا عباس
مولا ابوفاضل مدد مولا عباس٢

عیدی من را
کن عطا مولا
قسمتم فرما
کربلا مولا
دعوت نما گل حسین
مولا عباس
بیام تو بین الحرمین
مولا عباس
گریه کنم بهر حسین
مولا عباس
مولا ابوفاضل مدد مولا عباس٢

یا ابوفاضل
تویی غمخوارم
در همه عالم
من تو را دارم
گشته دلم مست شما
مولا عباس
گردیده پابست شما
مولا عباس
گره گشاست دست شما
مولا عباس
مولا ابوفاضل مدد مولا عباس٢

  • چهارشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1401
  • ساعت
  • 11:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

در مدح حضرت ابوافضل (ع) -(باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت) * بردیا محمدی

538

در مدح حضرت ابوافضل (ع) -(باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت) باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت
از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت
نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت
آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت

ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد
علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد

نخل پر برکت توحید ثمردار شده
نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده
کهکشان های خداوند خبردارشده
پدر خاکیِ افلاک پسردار شده

صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد
دست آب ور خود را چقدر می بوسد

ابرویش جلوه‌ی ربّ است اُبُهَت دارد
زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد
چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد
نام او جامِ طهوری است که شربت دارد

صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید
چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید

گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره
چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره
برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره
پلک باران به تماشای نگاهش خیره

آسمان خیره به چشمان تر این ماه است
چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است

رشته‌ ی وصلت عُشاق،نخ دامن او
رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او
دَرِ جنّات عَدَن،دُکمه ی پیراهن او
ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او

غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است
پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است

هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت
اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت
بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت
سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت

سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد
وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد

دست عباس به دامان امام حسن است
سند قلب اباالفضل به نام حسن است
سالیانی است که درگیر مرام حسن است
گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است

چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته
کرم حضرت ساقی به برادر رفته

ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت
شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت
کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت
دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت

گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت
کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت

آفریده شده عباس برای زینب
سینه ی او سپر دفع بلای زینب
جان عشاق اباالفضل،فدای زینب
ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب

  • یکشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1401
  • ساعت
  • 09:47
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت عباس(ع) با صدای جواد مقدم -( مدح - اگر در خاک آذربایجان جانان اباالفضل است ) * مهدی رحیمی زمستان

4640
2

حضرت عباس(ع) با صدای جواد مقدم -( مدح - اگر در خاک آذربایجان جانان اباالفضل است ) اگر در خاک آذربایجان جانان اباالفضل است

دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است

ستون خیمه‌ی کرب و بلا در باد و در طوفان

نمی‌افتد یقین تا تکیه‌گاه آن اباالفضل است

اذا الشمس است چشمانش، لبش در اصل والصبح است

مراد از سورۀ تکویر در قرآن اباالفضل است

نماز و روزه و اسلام خیلی‌هاست یعنی که

امام کربلا بالقوه در ایران اباالفضل است

رسیده چارم شعبان پس از ارباب در واقع

نخستین منتظر بر نیمه شعبان اباالفضل است

بگو روز برادر روز میلاد همامش را

اباالفضلی در این عالم برادرجان اباالفضل است

اگر طوفان یاتار یاتماز حسینین پرچمی گفتی

بگو بعدش که پرچمدار این سامان اباالفضل است

برای آن کسی که جان خو

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:50
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یاحضرت بالفضل علیه السلام -(آبرو بخشيده اين آقا به هر چه آبروست) * محسن صرامی

1075
1

یاحضرت بالفضل علیه السلام -(آبرو بخشيده اين آقا به هر چه آبروست) آبرو بخشيده اين آقا به هر چه آبروست
او اباالفضل است پس كل فضائل مال اوست

نسبت ماه بني هاشم به او دادند چون
در ميان آسمان ها از مقامش گفتگوست

از بنفسي انت خون خدا فهميده ام
نام او هرگز نگويد هر كسي كه بي وضوست

آب افتاده دهان آب ها با ديدنش
آب را بوسه به لب هايش هميشه آرزوست

هم وفا زانو زده در محضر او هم ادب
عشق مدت هاست از عشقش نمي گنجد به پوست

از نگاه نافذش عالم به حيرت آمده
طي شده عمر شريفش در دمي خدمت به دوست

خطبه اش در روي كعبه شد زبان زد در فلك
در معاني كلامش عالمي در جستجوست

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 11:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر و دو بیتی حضرت عباس علیه‌السلام -(چه ماهی! ماه از او بهتر نتابید) * سید حبیب نظاری

596

متن شعر و دو بیتی حضرت عباس علیه‌السلام -(چه ماهی! ماه از او بهتر نتابید) چه ماهی! ماه از او بهتر نتابید
رها شد دست او، دیگر نتابید
به سوی خیمه‌ها برگشت؟ هرگز
نگاه کودکان را برنتابید

به یاد سرپناه خود بیفتد
کنار خیمه‌گاه خود بیفتد
متاب ای ماه بر دستان زینب
مبادا یاد ماه خود بیفتد

نگاهی را که پرپر داشت بوسید
و هر زخمی برادر داشت بوسید
رسید و خَم شد و از روی شن‌ها
دو دست ماه را برداشت بوسید

رها مانده‌ست بر شن‌ها، چه دستی!
جدا از پیکر سقا، چه دستی!
عموی ماه! بعد از دست‌هایت
بگیرد دست بابا را چه دستی؟

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

پندانه و گریز به حضرت عباس (ع) -(مده عمر گران را با هوای نفس خود بر باد) * حسنعلی بالایی

469

پندانه و گریز به حضرت عباس (ع) -(مده عمر گران را با هوای نفس خود بر باد) مده عمر گران را با هوای نفس خود بر باد
که این دنیای بی ارزش مراد دل نخواهد داد

به هر بادی نلرزان سرو ایمان را که در دوزخ
بسازد آتش از خاکستر هر بید لرزان باد

عنان نفس سرکش را به دست زهد و تقوی ده
که بی تقوی به شهوترانی دنیا شود معتاد

برای مرغ نازک تن قفس بهتر ز پروازیست
که در ایمن نباشد از گزند حربهُ صیاد

حذر کن از دورنگی با خلایق صاف و صادق باش
که در روح دغلکاران خباثت میکند بیداد

مکن روشن چراغ خانه ات را با ربا خواری
که در آبادی قلبت شود ظلمت سرا بنیاد

شود آتش سرای آخر شاهی که در دنیا
ز بیت المال محرومان کند کاخ ستم آباد

ز سلطانی که بی وجدان بوَد به ان گدایی که
هرازگاهی دل غمدیده ای ر

  • پنج شنبه
  • 3
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت ابالفضل العباس(ع) -(آیه ی انا فتحنای قیام کربلا ۰ آیت الله معظم سید ارض و سما ) * عبدالحقیر مرادی

554

متن شعر حضرت ابالفضل العباس(ع) -(آیه ی انا فتحنای قیام کربلا ۰ آیت الله معظم سید ارض و سما ) آیه ی انا فتحنای قیام کربلا ۰ آیت الله معظم سید ارض و سما

حضرت ذخرالحسین آیینه لطف خدا ۰ یابن قتال العرب یابن علی المرتضی

شیر مرد هاشمی سردار دشت نینوا ۰ یوسف ام البنین آقای کل ماسوا

ساقی لب تشنگان دریای ایثار و حیا ۰ ای امیر علقمه سلطان عرش و کبریا

حضرت باب الحوائج قبله ی اهل ولا ۰ بهترین تفسیر أو ادنی و هم قالو بلا

تشنه ی دریا دل ای امید اهل خیمه ها ۰ ای قیامت قامت ای مصداق والشمس والضحی

حضرت باب الحسین ای کوه تقوا و صفا ۰ ای علمدار حرم سرلشکر صاحب لوا

مظهر عشق و ادب یاساقی مشکل گشا ۰ ای فروغ سرمدی ای چشمه ی آب بقا

ای امیر لشکر سلطان مصباح الهدی ۰ حضرت پشت و پناه پادشاه سرجدا

ای سپه

  • سه شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد