هر چند زخم کاری روی سرم شدی
اما علاج این دل زخمی ترم شدی
ای تیغ... حاجتم که روا شد... ولی بدان
تیری به قلب غم زده? دخترم شدی
یک تن در این دیار وفای تو را نداشت
در دست دشمن آمدی و یاورم شدی
اما نه... ضربه ای که زدی رنگ کوچه داشت
آیا تو در مدینه وبال پرم شدی؟
یادت که هست... حائل در بود و با قلاف
شلاق برگ های گل پرپرم شدی
یاری قنفذ آمدی و بین کوچه ها
زخم کبود بازوی نیلوفرم شدی
***
می بینم آن زمان که به دستان حرمله
تیری سه شعبه در گلوی اصغرم شدی
می بینم آن زمان که تو در هیبت عمود
روزی خراب بر سر آب آورم شدی
***محمد علی بیابانی***
- یکشنبه
- 15
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 14:34
- نوشته شده توسط
- علی