باز امشب منادی کوفه
از امامی غریب می خواند
گوشه خانه دختری تنها
دارد اَمن یجیب می خواند
***
مثل اینکه دوباره مثل قدیم
چشمِ از خون دل تری دارد
این پرستار نازنین گویا
باز بیمار بستری دارد
***
چادر پُر غبار مادر را
سرسجاده برسرش کرده
بین سر درد امشب بابا
یاد سر درد مادرش کرده
***
آه در آه؛ چشمه در چشمه
متعجب زبان گرفته، پدر!
خار درچشم و استخوان به گلو!
درگلوم اُستخوان گرفته پدر
***
آه بابا به چهره ات اصلاً
زخم ودرد و وَرم نمی آید
چه کنم من شکاف زخم سرت
هرچه کردم به هم نمی آید
***
باز سر درد داری و حالا
علت درد پیکرم شده ای
ماه «اَبرو شکسته»! بابا جان!
چه قَدَر شکل مادر
                                                        
- پنج شنبه
- 19
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 14:39
- نوشته شده توسط
- علی

 
                 
                


 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
    