نخلای کوفه میدونند علی چقدر ناله داره
شبا میبینند که میآد سر روی خاکا میزاره
میگه فلک آتیش زدی به عمر و حاصلِ علی
چرا گرفتی با لگد تو محرمِ دلی علی
* * *
اما یه چند نمیآد علی به چاه سر بزنه
با نالههای قلبّ خود صداش تو چاه پر بزنه
چرا نمیآد آقامون با نخلا درد دل کنه
از بی وفاییها بگه دل ما رو خجل کنه
* * *
نمیدونم امشب چرا از تو کوفه صدا میآد
صدای سوز و ناله و گریهی بچهها میآد
هر بچهای که میبینی یه کاسه شیر تو دستشه
به مردم کوفه میگه این بی وفایی رسمشه
* * *
اما ز خونهی علی هر چی بگم بازم کمه
کار دو چشمِ بچههاش اشک و عزا و ماتمه
زینب و کلثوم و حسن اشک غریبی میبارند
حسین و ع
- پنج شنبه
- 19
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 14:46
- نوشته شده توسط
- علی