آن که امشب در تب وصل خداست
سفره دار مردمان بی نواست
آن که گوید راز دل را با زمین
نیست مردی جز امیر المومنین
پُر شده گوشِ تمامی فلک
از صدای لطمه ی خیلِ مَلک
مرد می آید به سوی سجده گاه
ماه می گوید که بر بندید راه
در میان کوچه، بالِ جبرئیل
بسته راه رفتنِ پیرِ دلیر
کی خدای بیت! راه بیت گیر
دست ما بر دامن پاکت امیر
عالمی را غرقه در ماتم نکن
سایه ات را از سرِ ما کم نکن
یا به تنهایی مرو مولای من
یا کسی بفرست دنبال حسن
دستِ هستی شد گره بر دامنش
بادها بستند راهِ رفتنش
نوح آمد با تمام انبیا
مرتضی در ازدحام انبیا
هر یک از خیل رسل تا می رسید
آستینش یا عبایش می کشید
کی خدای بیت! راه بیت گیر
دست ما بر دامنِ
- یکشنبه
- 23
- تیر
- 1392
- ساعت
- 13:49
- نوشته شده توسط
- یحیی