خونه ی مولا خاموشه
تمام دنیا تاریکه
میمیره زینب تا میگه
لحظه ی وصلت نزدیکه
غمی تو نگاش نشسته
دلش از زمونه خسته
میره با دل شکسته
نفس آروم آرومه
کارم دیگه تمومه
چشم های خیس تب دارش
شبیه چشمه می مونه
میون بستر دل خسته
به یاد زهرا می خونه
بیا قد خمیده یارم
بیا لحظه ای کنارم
ببین قلب بی قرارم
خوشی دیگه حرومه
کارم دیگه تمومه
نفس آروم آرومه
کارم دیگه تمومه
غمی تو نگاش نشسته
دلش از زمونه خسته
میره با دل شکسته
صدام آروم آرومه
کارم دیگه تمومه
نفس آروم آرومه
کارم دیگه تمومه
برای بابا می میره
دلی که از غم بی تابه
کنار بستر عباسش
ا چشم گریون می خوابه
دل آسمون می گیره
دلش از زمونه سیره
توی غصه ها اسیره
غمش
- پنج شنبه
- 17
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 05:53
- نوشته شده توسط
- یحیی







