شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت زهرا(س)( تا عقیق ست و تا یمن باقی‏ست) *

3677

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(   تا عقیق ست و تا یمن باقی‏ست) تا عقیق ست و تا یمن باقی‏ست
رگه‏هایی ز خون من، باقی‏ست!
خون من، این زلال جاری سرخ
در دل لعل، موج زن باقی ست
شهر من تا مدینۀ عشق ست
هم اویس ست و هم قرن باقی ست
ماند زینب، اگر چه زهرا رفت
بچه شیری ز شیر زن باقی ست
گرچه آهسته چون نسیم گذشت
جای پایش در این چمن، باقی ست
تا که نمرود هست، آزر هست
تا تبر هست، بت شکن باقی ست
تا سر کفر و شرک می‏جنبد
ذوالفقار ست و بوالحسن باقی ست
در دل شعله، سوخت پروانه
گریۀ شمع انجمن باقی‏ست
سوخت شمع و، به جاست فانوسش
از علی، نقش پیرهن باقی ست
بر رخ آن فرشتۀ معصوم
اثر دست اهرمن باقی ست
قصه را، تازیانه می‏داند!
در و دیوار خانه، می‏داند
رگه‏هایی ز خون من، باقی‏ست!
خون من،

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ای گهر درج حیا، فاطمه) *

6639
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ای گهر درج حیا، فاطمه) ای گهر درج حیا، فاطمه
فاطمه! یا فاطمه! یا فاطمه
جان من از مهر تو، لبریز شد
دیده به یاد تو، گهر ریز شد
شمع صفت، مهر تو آموختم
وز غم تو آب شدم، سوختم
جان به فدای تو و منشور تو
رفتی و خاموش نشد، نور تو
تا که پریشان نشود فکر من
رفتی و تسبیح تو شد ذکر من
رفتی و تاریک شده خانه‏ام
با همه، جز یاد تو، بیگانه‏ام
رفتی و من غرق ملالم هنوز
در هوس صوت بلالم هنوز
رفتی و غم های تو، ناگفته ماند
گلبن امید تو نشکفته ماند
فاطمه! ای خفته به خاک بقیع!
خواب گهت، بستر پاک بقیع!
بعد تو، با هیچ کسم کار نیست
محرم من، جز در و دیوار نیست
چون حسن آید، به برش می‏کشم
دست نوازش به سرش می‏کشم
خیز ز جا! نور دو عینم ببین
اشک یتی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(اولین مظلوم عالم آه را گم کرده است) *

3808

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(اولین مظلوم عالم آه را گم کرده است) اولین مظلوم عالم آه را گم کرده است
رهبر راه خدا همراه را گم کرده است
یک توقف پشت در صد بغض مانده در گلو
تا کنار قبر مخفی چاه را گم کرده است
هیچ فانوسی دگر در کوچه ها روشن نبود
نیمه شب خورشید یثرب ماه را گم کرده است
انتهای شب صدای زخمی اش آید به گوش
اختیار از نالۀ شبگاه را گم کرده است
تا اذان صبح از بس ناله زد خوابش گرفت
خواب دید آن شب حسینش راه را گم کرده است
ابرهای بی صدا از دیده اش دریا گرفت
رعد و برق نعره اش ناگاه را گم کرده است
یاد آن روزی که گفتا مجتبی نجوا کنان
گام های مادرم درگاه را گم کرده است
درد تنهایی خود را با که گوید مرتضی
با که گوید شیعه ای آگاه را گم کرده است
شهر اشباه الرجال ای

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(اشک مـن امشب گلاب تـربت یارم شده) *

3265
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(اشک مـن امشب گلاب تـربت یارم شده) اشک مـن امشب گلاب تـربت یارم شده
خواب هم گریان برای چشم بیدارم شده
زندگی جان‌ کندنم گشته، طبیبم احتضار
دارویم غـم گشته، تنهایی پرستارم شده
دردهای مخفی‌ات در سینـه‌ام پیچیده‌اند
خون پهلویت روان از چشم خونبارم شده
سخـت گردیـده عبـورم از در این آستان
عکس طفل بی‌گناهت نقش دیوارم شده
خانـۀ تـاریک مـا بی‌تــو عــزاخانه شده
بیشتـر صـاحب‌عـزا طفـل عـزادارم شده
لاله‌ام گردید پرپر، غنچه‌ام از دست رفت
دیـدن روی مغیـره در جگـر خـارم شده
خندۀ قنفذ دلــم را بیشتر آتش زده
طعـن ثانـی مرهـم زخـم دل زارم شده!
آن ستمکاری که با من کرد بیعت در غدیر
داده تشکیـل سقیفـه، قاتــل یــارم شده
بعــد تـو ماننـد شمعـی در می

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(داری چه زود می روی ای روح چادری) *

3263

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(داری چه زود می روی ای روح چادری) داری چه زود می روی ای روح چادری
از دست نانجیب و ضخیم که دلخوری؟
این مخمل کبودی یکدست کار کیست؟
هرگز ندیده ایم کبودی به این پُری
جزء مطهرات، یکی خون زخم توست
آبی که نام داده امش قرمز کُری
با احتیاط رد شو از این کوچه ی وقیح
دارد نگاه می کندت چشم آجری
امشب مگر که شام زفاف مزار توست؟
داری کفن برای عروسیت میبُری
قیچی نزن به پارچه اندازه ی تو نیست
باید به قد عرش بدوزند چادری
شاعر:حجت الاسلام رضا جعفری

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(گمان كنم دگر این دردها دوا نشوند) *

3883
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(گمان كنم دگر این دردها دوا نشوند) گمان كنم دگر این دردها دوا نشوند
و كودكان تو با شادی آشنا نشوند
اگر قرار به رفتن شده دعایی كن
كه نیمه های شب از بین خواب پا نشوند
شنیده ام كه به مژگان تو گره خورده
تلاش میكنی و پلكهات وا نشوند
زمان آه كشیدن كمی مواظب باش
كه شیشه های ترك خورده جا به جا نشوند
صدای آینه ی خُرد، سینه ات دارد
ولی دعای من این است بی صدا نشوند
به جای من به مغیره همه سلام كنند
همان كه دید كه شهری حریف ما نشوند
شكست دست تو را و غرور حیدر را
چنان شكست كه این زخم ها دوا نشوند
دعا نما كه پس از دود و آتش و سیلی
پس از شكستن تو سهم كربلا نشوند
اگرچه كوچه ی ما را گرفت نامحرم
حرامیان همه در قتلگاه جا نشوند
خدا كند كه نبینی چه

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دوباره شب شد و سر درد دارد) *

3969
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دوباره شب شد و سر درد دارد) دوباره شب شد و سر درد دارد
بمیرم باز مادر درد دارد
پس از فصل پر از غم یک سخن گفت
عزیزم زخم بستر درد دارد
نباید دست زد بر عضوهایش
که آیه آیه کوثر درد دارد
شبی آهی کشید و زیر لب گفت
خدایا مرگ کمتر درد دارد
من از گودی چشمانش گرفتم
که زخم دیده ی تر درد دارد
حسن تب دارد و در خواب گوید
نزن سیلی ستمگر درد دارد
پریشان باش ای گیسو چو بختم
که دیگر دست مادر درد دارد
شاعر:محسن عرب خالقی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(عزیزا سینه ای پر آه دارم) *

4070

شعر حضرت زهرا(س)(عزیزا سینه ای پر آه دارم) عزیزا سینه ای پر آه دارم
شرر از این غم جانکاه دارم
نکردم پشت بر دشمن از آنرو
دعایت بدرقه در راه دارم
چو بر رویم تو میکردی نظاره
تو گوئی من نظر بر ماه دارم
خسوف روی ماه و دست گلچین
زوصفش فاطمه اکراه دارم
دلم میخواست یاری ات نمایم
ولی دیدم فقط یک راه دارم
به امر حق صبوری کردم آنروز
غمش را تا ابد همراه دارم
ز بعد رفتنت هستی حیدر
حدیث راز دل با چاه دارم
سلامم را جوابی نیست زهرا
به کنج خانه منزلگاه دارم
دلم خوش بود در اوج غریبی
به بازوی تو تکیه گاه دارم
دریغا...تکیه گاهم را شکستند
خجالت از رسول الله دارم
مخور غم بعد تو بانوی خوبی
چو زینب دختری دلخواه دارم

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تو شعر ناب کتاب زمانه ای مادر) *

4027

شعر حضرت زهرا(س)(تو شعر ناب کتاب زمانه ای مادر) تو شعر ناب کتاب زمانه ای مادر
تو بهترین سخن جاودانه ای مادر
یگانگی است از خدا و می گویم
پس از خدای یگانه یگانه ای مادر
بهار بی تو غم انگیزتر از پاییز است
که نخل سبز صفا را جوانه ای مادر
غروب عمر تو باشد طلوع حسرت و غم
که شور و شادی ما را بهانه ای مادر
ز طره طره ی موی سپید تو پیداست
که یکه تاز دعای شبانه ای مادر
بلور اشک تو گوید که در نهایت عشق
تو بحر عاطفه بی کرانه ای مادر
به مهر مهر تو من سجده بر خدا کردم
که لطف ذات خدا را نشانه ای مادر
به دشت خاطره هایم تو باز کن آغوش
که مرغ روح مرا آشیانه ای مادر
کسیکه اف بر تو گوید بسوزدش هستی
کشد گر آتش قهرت زبانه ای مادر
دریغ ودرد که داغ تو نقره داغم کرد

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(مرا به خانة زهرای مهربان ببرید) *

5309
-1

شعر حضرت زهرا(س)(مرا به خانة زهرای مهربان ببرید) مرا به خانة زهرای مهربان ببرید
به خاک بوسی آن قبر بی نشان ببرید
اگر نشانی شهر مدینه را بلدید
کبوتر دل ما را به آشیان ببرید
کجاست آن درِ آتش گرفته تا که مرا
برای جامه دریدن به سوی آن ببرید؟
مرا اگر شَوَم از دست، برنگردانید
به روی دست بگیرید و بی امان ببرید
کجاست آن جگر شرحه شرحه تا که مرا
به سوی سنگ مزارش، کِشان کِشان ببرید؟
مرا که مِهر بقیع است در دلم چه شود
اگر به جانب آن چار کهکشان ببرید؟
نه اشتیاق به گُل دارم و نه میل بهار
مرا به غربت آن هجده خزان ببرید
کسی صدای مرا در زمین نمی شنود
فرشته ها! سخنم را به آسمان ببرید

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد) *

6676
8

شعر حضرت زهرا(س)(شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد) شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد
که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد
بر سر تُربت زهرا، علی از خونِ جگر
گریه ها در دلِ شب، بی خبر از دشمن کرد
داغ پیغمبر و زهرا و همان طفل شهید
همگی آمد و بر قلبِ علی مسکن کرد
غم آن پهلوی بشکسته و بازوی سیاه
رُخِ نیلی همه در مزرع دل خرمن کرد
تنگ شد سینه ی بی کینه ی آن شاه چنان
کآرزوی سفرِ جان، ز دیارِ تن کرد
گفت: ایکاش که جان با نفس آید بیرون
غم تو گلشن عالم، به علی گُلخن کرد

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(شب است و وقت آسایش رسیده) *

4500
1

شعر حضرت زهرا(س)(شب است و وقت آسایش رسیده) شب است و وقت آسایش رسیده
جهان را چهره‏ چون شب، تار باشد
سکوت محض، عالم را گرفته
غم افزا، گنبد دوار باشد
شب است و مردمان در خواب، اما
به قبرستان یکی بیدار باشد
نهاده رو به روی خاک قبری
که زیر خاک، او را یار باشد!
صدای گریه‏اش آهسته آید
که باید مخفی از اغیار باشد
همی گوید: ز جا برخیز! برخیز!
که اکنون وعده‏ی دیدار باشد
عدو کشت ار تو و شش ماهه‏ات را
مباد از غم دلت، افگار باشد
تو با سقط جنین اعلام کردی
مطیع ظلم گشتن، عار باشد
بکن در دادگاهی، دادخواهی
که داور، ایزد دادار باشد
گریبانش بگیر و پس همینت
سوال از آن جنایت کار باشد:
چرا کشتی من و شش ماهه‏ام را؟
که چشمم از غمش خون بار باشد
اگر منکر شود این

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(گفتی چگونه قامت مولا شکسته شد؟) *

3025

شعر حضرت زهرا(س)(گفتی چگونه قامت مولا شکسته شد؟) گفتی چگونه قامت مولا شکسته شد؟
خاکم به سر ز ماتم زهرا شکسته شد
در یک غروب تلخ به قانون انکسار
خورشید از تلاطم دریا شکسته شد
خون شد دل شقایق و آلاله خون گریست
کز باغ احمدی گل معنا شکسته شد
صد چشمه خون ز چشم علی شد درون چاه
آن لحظهای که پهلوی زهرا شکسته شد
از بس که شیعیان به هوای مزار تو
گشتند سالها، دل صحرا شکسته شد
کو مومیای صبر خدا را طبیب دل؟
«دلجو» از این مصیبت عظما شکسته شد
شاعر:حسین مهر آذین

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(زندگی در دل این شهر حرام است علی) *

4231
4

شعر  حضرت زهرا(س)(زندگی در دل این شهر حرام است علی) زندگی در دل این شهر حرام است علی
به خدا كار من خسته تمام است علی
طایر عشق تو را بال و پری نیست دگر
مرغ عمرم بنگر بر سر بام است علی
غم مخور هیچ، كه در شهر سلامت نكنند
به لب بسته ی من باغ سلام است علی
با اشاره غم دل با پسرم می گویم
ذوالفقار حسن من به نیام است علی
تو طبیبانه به بهبود من زار نكوش
عمر بیمار تو امروز تمام است علی
تو و این شهر بگویید به حالم پس از این
به دل قاتل من عیش مدام است علی
شب تشییع، تنم را تو از آن كوچه مبر
آخرین خواهشم و ختم كلام است علی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(در روز سخت یار علی بود فاطمه) *

5039
4

شعر حضرت زهرا(س)(در روز سخت یار علی بود فاطمه) در روز سخت یار علی بود فاطمه
پیوسته در کنار علی بود فاطمه
دشمن شعار زشت به لب داشت، در عوض
زیباترین شعار علی بود فاطمه
یزدان به افتخار علی در گشوده بود
بنگر که افتخار علی بود فاطمه
دست خداست دست علی دست از او مدار
الحق که دستیار علی بود فاطمه
دنیا به پیش چشم علی ارزشی نداشت
دنیای انحصار علی بود فاطمه
هر جا جهاد بود علی بود و ذوالفقار
گریان در انتظار علی بود فاطمه
پائیز بود و سینه پر درد و برگ زرد
اندر خزان، بهار علی بود فاطمه
آری دیار یار دیاری غریبه بود
آشفته دیار علی بود فاطمه
آری علی امام ولایتمدار بود
چون زهره در مدار علی بود فاطمه
با این که زندگی همه آلام و رنج بود
آرامش و قرار علی بود فا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی) *

5505
3

شعر حضرت زهرا(س)(دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی) دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی
افتاده نخ چادر او دست نسیمی
تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
با دست خودش داده اناری به یتیمی
حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را
بخشیده به همسایه، چه قران کریمی
در خانهء زهرا همه معراج نشینند
آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
می سوخت حریم دل مولا چه حریمی
آتش مزن آتش در و دیوار دلش را
جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی
حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی
شاعر : حمیدرضابرقعی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(نفس نفس ز زمانه تو آه میکشی و ) *

3706

شعر حضرت زهرا(س)(نفس نفس ز زمانه تو آه میکشی و ) نفس نفس ز زمانه تو آه میکشی و
به سمت دست علی هی نگاه می کشی و
تمام نیروی خود را کنار محسن خود
برای حیدر خود در سپاه می کشی و
به زیر حمله ی شلاق ها کبودانه
چه درد ها ز غلاف گناه می کشی و
شهیده می شوی از دست بی حیایی شهر
کنار چشم خودت را سیاه می کشی و
همین که پیکرت از حال می رود بانو
میان کوچه تنت ، روی راه می کشی و
نحیف می شوی و از مدینه می روی و
گلایه های علی را به چاه می کشی و
***
تو با نگاه پر از دستگیریت مادر
دل سیاه مرا هم به راه می کشی و
برای من تو فقط واژه های « الا الله »
کنار زمزمه ی « لا اله » می کشی .... و
شاعر:مجتبی کرمی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)-(بـرایـش تـازگــــی دارد سکوت شهر عـادی نیست) * حمید ضیاء یزدی

3611

شعر حضرت زهرا(س)-(بـرایـش تـازگــــی دارد سکوت شهر عـادی نیست) بـرایـش تـازگــــی دارد سکوت شهر عـادی نیست
مـدیـنـه شهـر شادی بود دیگر، شهـر شـادی نیست
نـه حـتــی مـادرش دیگر بــرایــش قصه می خواند
پـدر در خانـه کِـــز کرده چـرایــش را ، نمـی داند
بـرادرهــــای او بــــا او چــرا حـرفی نمی گویند
چــرا زیـنـب نمی خندد چــرا گـل ها نمی رویند
نشسته گـوشــه ای تنها بـه آنـها چشم می دوزد
نــمــی دانــد چرا مادر شـبـیـه شمع می سوزد
نـمـی دانـد چـرا بــابــا درون خــانــه می مـاند
نـمـازش را چـــرا دیگـر درون خـانــه می خوانـد
چـرا بــابــا بـزرگـش را نـدیـده،چند روزی هست
چــرا رنــگ از رخ بــابـا پریده، چند روزی هسـت
اگــر بــابــا بــــزرگ او بـیــایــد،غصـه م

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(به پشت درب حرم آتشی بـه پـا کردنـد) *

3865

شعر حضرت زهرا(س)(به پشت درب حرم آتشی بـه پـا کردنـد) به پشت درب حرم آتشی بـه پـا کردنـد
مگر کـه فاطمـه اش پشت در نبـود ، خـدا
لگـد بـه در زد و در رفـت رو به افتـادن
صدای یـا ابتـا می رسـد به گـوش آنجـا
زبـان من بشـود لال و یک صـدای دگـر
برونِ خانه عمر ، این صدای خنده اوست
ولی به پشـت در خانـه مادرم زهـراست
گمـان کنـم که صـدای شکست دنده اوست
فتـاد فاطمـه روی زمیـن علی میـدیـد
که دشمنـان خـدا سـوی او روان شده اند
دو دسـت شیـر خـدا را طناب می کردند
حسین و زینب، حسن، فضه نیمه جان شده اند
کشید دشمن علی را به در همین که رسیـد
به کنـج در نظـری کـردو دیـد فاطمـه را
که روی خاک فتادست و معجرش خاکیست
به دل صـدا زد علـی،آن علیمـه عالمـه را
به هوش آمد و فرمو

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

شعر حضرت زهرا(س) - (صاحب عزای فاطمه آقا، بیا بیا) * روح اله گائینی

5157
3

شعر حضرت زهرا(س) - (صاحب عزای فاطمه آقا، بیا بیا) صاحب عزای فاطمه آقا، بیا بیا
بزم عزای فاطمه بر پا، بیا بیا
بهر تسلی دل زینب دل حسین
با ذوالفقار حضرت مولا، بیا بیا
ای زائر همیشه ی آن قبر بی نشان
بنما مزار فاطمه پیدا، بیا بیا
تا آن که یک نظر به جمالت نظر کنم
ما را کشانده ای به کجاها، بیا بیا
در پشت درب خانه تو را کرده او صدا
درمان درد ام ابیها ، بیا بیا
بیت الحزان حضرت زهرا شده دلم
آقا به جان حضرت زهرا، بیا بیا
**
آقا بیا که کرببلایم شود نصیب
اشک از فراق تو شده دریا، بیا بیا
در کربلا نشسته به راه عمو دو چشم
یک مشک پاره مانده ز سقا، بیا بیا
یک عده هلهله، یک عده سوت و کف
یک عده کوفیان به تماشا، بیا بیا
شاعر: روح الله گائيني

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(در پیچ کوچه بود، که ولگرد ِ لعنتی) *

6332

شعر حضرت زهرا(س)(در پیچ کوچه بود، که ولگرد ِ لعنتی) در پیچ کوچه بود، که ولگرد ِ لعنتی
با سنگ زد به آینه، بی درد ِ لعنتی
دیدم به جنگ مادر رنجورم آمده
فریاد می زدم :« برو نامرد ِ لعنتی»
خونت حلال خشم حسن می شود، برو
خونم به جوش آمده ، خون سرد ِ لعنتی
خط ونشان برای زنی خسته می کشی !؟
لعنت به هرکه گفته به تو مرد، لعنتی!
دیوارهای سنگی آن کوچه شاهدند
با مادرم چه کرد، کمردرد ِ لعنتی
شاعر:وحيد قاسمي

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دوباره آمده ام تا سفارشي بدهم) *

4471
2

شعر حضرت زهرا(س)(دوباره آمده ام تا سفارشي بدهم) دوباره آمده ام تا سفارشي بدهم
براي خانه من در بساز اي نجّار
دري كه كنده نگردد به ضربه لگدي
دري مقاوم محكم ز بهترين الوار
دري كه رد نشود يك غلاف از لايش
دري بساز بدون شيار و بي مسمار
دري بساز برايم ز چو بهاي نسوز
دري كه ديرتر آتش بگيرد اي نجّار
دري به عرض من و جبرئيل و يك تابوت
دري به طول به قد و قامت خم مولا
در انتها سر هر ميخ تيز را كج كن
مهمتر از همه اين است خاطرت بسپار

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(نه صحبتی نه پرسشی نه یک جوابی) *

3457

شعر حضرت زهرا(س)(نه صحبتی نه پرسشی نه یک جوابی) نه صحبتی نه پرسشی نه یک جوابی
دردت دوباره سخت شد باید بخوابی
پهلو به پهلو کردنت خود داستانی است
شب تا به صبح بین بستر در عذابی
زهرا شدی تا ماه و خورشیدم تو باشی
اما میان خانه هم داری نقابی
تو دستبند بازویت شد یادگاری
من هم به روی دستها رد طنابی
دنیا به روی زخم پهلویت نوشته
حیدر دگر از بعد از این خانه خرابی
خون از تنت رفته گمانم تشنه هستی
رفته حسین تا بیارد کاسه آبی
شاعر: علي اكبر حائري

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(این روا نیست که از تو جز تو را می خواهم) *

3095

شعر حضرت زهرا(س)(این روا نیست که از تو جز تو را می خواهم) این روا نیست که از تو جز تو را می خواهم
توبه کردم پس ازاین فقط تورا می خواهم
همه جا به فکر من بودیُّ وهستی امّا
من فقط حرف زدم آقا تو را می خواهم
نشنیدم که برانی تو کسی را هرگز
بدم امّا با توهستم تا تورا می خواهم
چون زغالی روسیاهم دور ننداز مرا
بازغالت بنویس این را تورا می خواهم
تونگاهی کن وسلمان صفتم کن مهدی(عج
روزموعود بگو بیا تورا می خواهم
تکیه به کعبه بزن بگو "أنابنُ الزَّهرا"
پشت درناله زند مادرتورا می خواهم
روضه درندبه ی توخواندم وآمدازنی
ناله ی سری که حالا ها تورامی خواهم
شاعر: حسين ايماني

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(ای سینه ات شکسته تر از سقف آسمان) *

3174
1

شعر حضرت زهرا(س)(ای سینه ات شکسته تر از سقف آسمان) ای سینه ات شکسته تر از سقف آسمان
ای اشک تو بهانه ی این چشم خون فشان
کار دلم ز آه گذشته بعید نیست
از سوختن سیاه شود لوح کهکشان
آغاز زندگانی ما با نماز بود
برخیز و یک نماز دگر با علی بخوان
پیراهن فراق و گریبان صبر چاک
تا عمر دارم از تو به دل دارم این نشان
تنهایی ام نگفتنی و غم شنیدنی
بی تو غریب تر شوم ای یار همزبان
از کوچه می گذشتم و دیدم دلم گرفت
یاس مرا ز شاخه شکستند ناگهان
جعفر رسول زاده

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(کس نمی داند به جز اشکم زبان گریه را) *

2944

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(کس نمی داند به جز اشکم زبان گریه را) کس نمی داند به جز اشکم زبان گریه را
کو زبانی تا بخوانم داستان گریه را؟
مانده ام در یک مدینه غربت و دلواپسی
می برد تنهایی ام تاب و توان گریه را
روزگار از من نخواهد دید جز نقشی بر آب
بی نشانی می دهد از من نشان گریه را
در نماز بیقراری سجده ی غم می کنم
تا بلال ناله می خواند اذان گریه را
مرغ جان در حسرت پرواز در کنج قفس
بال و پر بشکسته پرسد آشیان گریه را
در نگاه غربت مظلوم عالم دیده ام
آشناییهای دست نهربان گریه را
تا کتاب عمر را نا خوانده بگذارد اجل
می شمارم لحظه های بی امان گریه را
جعفر رسول زاده

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(پر می زند به سمت خدا بال بی پرت) *

3322

شعر حضرت زهرا(س)(پر می زند به سمت خدا بال بی پرت) پر می زند به سمت خدا بال بی پرت
رنگ پرستو آمده جای کبوترت
حالا که فصل لاله گذشته چرا هنوز
گل می دهد دوباره گلستان بسترت
یا بین شعله های تبت آب می شوی
یا اینکه آب می رود از دیده ی ترت
سرگرم زخم داری و درد سرت شدی
یعنی که سر نمی زنی دیگر به همسرت
تقصیر تو نبوده عزیزم که مدتی
. . . افتاده است عکس من از چشم لاغرت
اصلاً بیا و روسری ات را گره مزن
من رد نمی شوم نظری از برابرت
تو پا به پای چادر خود راه می روی
خیلی مواظبی که نیفتاده از سرت
این نیمه ی شکسته ی تو جوش می خورد
وقتی کمی تکان نخورد نیم دیگرت
شاعر:محمد امین سبکبار

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(خسته ام ، منتظرم ، لحظه شماری سخت است) *

3695
2

شعر حضرت زهرا(س)(خسته ام ، منتظرم ، لحظه شماری سخت است) خسته ام ، منتظرم ، لحظه شماری سخت است
روز و شب از غم تو گریه و زاری سخت است
می روم گاه به صحرا که فقط گریه کنم
گریه وقتی به سرت سایه نداری سخت است
می روم تا در و همسایه نگویند به تو
گوش دادن به غم فاطمه کاری سخت است
طاقت آوردن این زخم زبان ها دیگر
بیش از آن سیلی و آن ضربه ی کاری سخت است
فرض کن پیش تو لیلای تو را آزردند
بعد از آن سر به بیابان نگذاری سخت است
بال و پر زخم ، قفس تنگ ، در این وضعیت
زندگی از نظر هر دو قناری سخت است
منتظر باش علی جان پدرم می آید
تک و تنها دل شب خاکسپاری سخت است
شاعر:کاظم بهمنی

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(هر شب به یاد رویت، ای بانوی یگانه) *

4781
2

شعر حضرت زهرا(س)(هر شب به یاد رویت، ای بانوی یگانه) هر شب به یاد رویت، ای بانوی یگانه
آیم کنار قبرت از خانه مخفیانه
از آتش فراقت در سوز و در گدازم
ز اعماق سینه‏ی من، آتش کشد زبانه
آن شب که غسل دادم جسم تو را به زاری
بر پیکر تو دیدم، آثار تازیانه!
رخساره‏ی تو نیلی، دیدم ز ضرب سیلی
کز چشمه سار چشمم شد خون دل روانه
بودی تو بهتر از جان اما دریغ و افسوس
پنهان به خاک کردم جسم تو را شبانه
در خانه، زینب تو مشغول خانه داری
گوید به آه و زاری: بر گرد سوی خانه
تا می‏دهم حسن را از داغ تو تسلی
مظلوم کربلایت گیرد تو را بهانه
خون جگر ز دیده، (ژولیده) کرد جاری
پیوسته شکوه دارد از گردش زمانه
شاعر:ژولیده نیشابوری

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بعد از پدر، مصیبت بسیار دیده‏ام) *

3704

شعر حضرت زهرا(س)(بعد از پدر، مصیبت بسیار دیده‏ام) بعد از پدر، مصیبت بسیار دیده‏ام
یا رب! تو آگهی که چه آزار دیده‏ام
مردم اگر حدیث غریبی شنیده‏اند
من خویش، این بلای گرنبار دیده‏ام
بر روزها اگر که بریزد، چو شب شود
ظلمی که از مهاجر و انصار دیده‏ام
تنها نه تازیانه سبب شد به کشتنم
من مرگ خود ز ضربت مسمار دیده‏ام
با سینۀ شکسته به سختی نفَس کشم
ز آن صَدْمه‏یی که از در و دیوار دیده‏ام
در خون و خاک، محسن شش ماهه‏ام طپید
این صحنه را به دیدۀ خونبار دیده‏ام
گر پشت در خواسته‏ایم از علی کمک
او را به رنج خویش، گرفتار دیده‏ام
آن ظلم ها که گفت نبی می‏رسد به من
امروز زین گروه ستمکار دیده‏ام
این رنج می‏کشد من مظلومه را، که باز
مظلومیِ علی به دلِ زار دیده‏ام
نتو

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد