دلداده دیده روی که بسته عجیب نیست؟! پرواز باپری که شکسته عجیب نیست؟
هرروز در به روی علی باز می نمود... این اوج غربت مردی غریب نیست؟!
او بود واین مدینه امانم بریده بود حالا که رفته طاقت وصبروشکیب نیست
روزیِّ یار و همدم صدِّیقه بعدازاین جزطعنه وکنایه ی اهل فریب نیست
یک لحظه هم که واشده چشمش کلام او جزروضه های خنجروشیب الخضیب نیست
پهلوشکسته قلب علی را شکست و رفت
پشت وپناه من کمرم را شکست و رفت
امشب بساط نافله ام طور دیگراست اشکم برای شستن خونهای پیکر است
گفتم به کودکان که مبادا فغان کنید بازوی تو بهانه ی فریاد حیدر است
غسل شبانه ی بدن ازروی پیرُهن!!! این هم نشان عشق و تولّای کوثر است
حس می کنم تو
- چهارشنبه
- 28
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:15
- نوشته شده توسط
- یحیی