شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت زهرا(س)(دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است) *

3291

شعر حضرت زهرا(س)(دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است) دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است
پیش مشتاقی ما چاک گریبان هیچ است
کرم اهل کرم بیشتر از خواهش ماست
خواهش دست گدا نزد کریمان هیچ است
آن قدر معجزه ها از هنر تو دیدیم
که بنا کردن این دل، دل ویران هیچ است
سربلندیم اگر سایه ی تو بر سر ماست
پیش این سایه ی تو تاج سلیمان هیچ است
خِلقت طینت تو بس که لطافت دارد
گر بریزند به پای تو گلستان هیچ است
ما به جمهوری زهرایی خود می نازیم
وَرنه بی فاطمه که خطّه ی ایران هیچ است
مِهر زهراست به ما رنگ و بویی بخشیده
نام زهراست به ما آبرویی بخشیده
زیر پای تو می افتد، سر اگر بنویسند
در هوای تو می افتد، پَر اگر بنویسند
نسبت ام ابیهاست که شایسته ی توست
اشتباه است تو را د

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت زهرا(س)(ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل) *

3854
5

شعر حضرت زهرا(س)(ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل) ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل
هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل
با غروب آفتاب طلعت نورانی‌ات
گشته‌ام سر تا قدم از روی پیغمبر، خجل
هم صدف بشكست، هم دردانه‌ات از دست رفت
سوختم بهر صدف، گردیدم از گوهر، خجل
همسرم را پیش چشم دخترم زینب زدند
مُردم از بس گشتم از آن نازنین دختر، خجل
گاه گاهی مَرد خجلت می‌كشد از همسرش
مثل من، هرگز نگردد مردی از همسر، خجل
همسرم با چادر خاكی به خانه باز گشت
از حسن گردیده‌ام تا دامن محشر، خجل
خواست زینب را بغل گیرد ولی ممكن نشد
مادر از دختر خجل شد، دختر از مادر، خجل
باغ را آتش زدند و مثل من هرگز نشد
باغبان از غنچه و از لاله‌ی پرپر، خجل
بانگ «یا فضّه خذینی» تا به

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(چون شمع، قطره قطره، وجود تو آب شد) *

5082
3

شعر حضرت زهرا(س)(چون شمع، قطره قطره، وجود تو آب شد) چون شمع، قطره قطره، وجود تو آب شد
آخر دعای نیمه شبت، مستجاب شد
پروانه وار دور تو گشتم ولی دریغ
پروانه مانْد و در بر او، شمع، آب شد
با بودنت، سلام علی، یك جواب داشت
آن یك سلام هم پس از این بی جواب شد
با من حساب داشت عدو از غدیر خم
از من تو را گرفت و دگر بی حساب شد
یاد جوانــی تو، مرا پیــر می‌كند
آخر چه کس خمیده به عهد شباب شد؟
خانه نشینِ روزم و خانه به دوشِ شب
گر چه علی بدون تو، خانه خراب شد
گلچین به طعنه گفت كه دیدی به دست من
هم غنچه‌ی تو پرپر و هم گل، گلاب شد
یك نیمْ شب نخفت، دو چشم علی ولی
بخت علی، برای همیشه، به خواب شد
شاعر:سید جواد هاشمی تربت

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مناجات حضرت زهرا(س)(دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه) *استاد حاج غلامرضا سازگار

9275
13

شعر مناجات حضرت زهرا(س)(دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه) دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه
قلب من و محبت و، مهر و ولای فاطمه
طبع من و قصیده، و مدح و ثنای فاطمه
جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه
ببذل دست فاطمه! به خاک پای فاطمه
منم گدای فاطمه، منم گدای فاطمه
فاطمه‏ یی که حق بود، جلوه ‏گر از شمایلش
فاطمه‏ یی که (هل اتی) آمده در فضایلش
فاطمه‏ یی که آسمان، کشیده ناز سایلش
فاطمه‏ یی که شد نبی شیفته‏ ی فضایلش
کجا دریغ می‏ کند، ز من عطای خویش را؟
ز هی کرم، جواب اگر کند گدای خویش را!
عصمت داوری نبود، اگر نبود فاطمه
حلت و کوثری نبود، اگر نبود فاطمه
هیچ پیمبری نبود، اگر نبود فاطمه
احمد و حیدری نبود، اگر نبود فاطمه
آنچه که آفریده حق، بوده برای فاطمه
گفت از آن سبب

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات فاطمیه(امام زمان)(شد قبله ی من خیمه گاه بی نشانت) *

3520
1

شعر مناجات فاطمیه(امام زمان)(شد قبله ی من خیمه گاه بی نشانت) شد قبله ی من خیمه گاه بی نشانت
آن خیمه ی سبز قشنگ و بی کرانت
ندبه، توسل، عهد، یا با آل یاسین
هر هفته می خوانم تو را بر استعانت
با این که من عمری ست قلبت را شکستم
امّا مرا آقا بدان از عاشقانت
این فاطمیّه چشم بر راه تو ماندیم
ما چشم بر راه نگاه مهربانت
گفتیم:« یک جمعه میان فاطمیه
می آیی از ره با همه تاب و توانت»
گفتیم : « می آیی و آقا می شویم ما
یک روضه ی پهلو شکسته میهمانت»
اما نشد آقا بیایی تا که یک شب
بر گوش ما آید صدای مادرانه ت
هرشب میان کربلا، یا بیت الاحزان
آید صدای ناله های نیمه جانت
آری پسر از مادر خود ارث دارد
آقا به مادر رفته آن قدّ کمانت
انگار هستی در کنارم، یابن زهرا
عطر مدینه دارد

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دخت رسول و، این همه خونین جگر چرا؟) *

4794
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دخت رسول و، این همه خونین جگر چرا؟) دخت رسول و، این همه خونین جگر چرا؟
فلک نجات و، غرقه به موج خطر چرا؟!
نه سال خانه داری و صد سال رنج و غم
یک مادر جوان و خمیده کمر چرا؟!
مسجد، کنار خانه و زهرا به درد و رنج
می‏رفت بر زیارت قبر پدر چرا؟!
با داعیان صحبت خیر البشر بگو:
چندین جفا به دختر خیر البشر چرا؟
گیرم که بود بغض علی در نهاد تو
سیلی زدن به صورت زهرا، دگر چرا؟!
سیلی زدی به مادر و، دستت شکسته باد!
مادر زدن مقابل چشم پسر چرا؟!
گلچین اگر نداشت عداوت به باغبان
آتش زدن به باغ و شکستن شجر چرا؟
شاعر:سید رضا موید

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(مدینه بعد از این رونق ندارد) *

2721

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(مدینه بعد از این رونق ندارد) مدینه بعد از این رونق ندارد
که اسلامش دگر بیرق ندارد
مصوب شد به شورا، یار حیدر
برای زنده ماندن حق ندارد
***
قد خیبر شکن بشکست و تا شد
نماز صبر خواند و در دعا شد
به آغوش پدر برگشت زهرا
که گفته آسمان در خاک جا شد
***
یتیمان جز دو چشم تر ندارند
به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد
که طفلان علی مادر ندارند
شاعر:جواد حیدری

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(هرا گذاشت و خاطره‏هایش هنوز هست) *

3203

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(هرا گذاشت و خاطره‏هایش هنوز هست) هرا گذاشت و خاطره‏هایش هنوز هست
در مسجد مدینه صدایش، هنوز هست
شهری که بود شاهد غم های فاطمه
پر از صدای گریه، فضایش هنوز هست
از گلشن امید به تاراج حادثات
گل رفته است و عطر وفایش هنوز هست
یاد مصیبتش نشد از سینه‏ها برون
آن داغ بر دل همه، جایش هنوز هست!
در هر دلی که داشت تجلی، بجای ماند
در هر سری که بود هوایش، هنوز هست
در آستانه‏ی در آن روضه‏ی بهشت
بانگ و نوای وا ابتایش هنوز هست!
راز و نیاز فاطمه را تا دهد گواه
محراب هست و، موج دعایش هنوز هست
چون آرزوی خفته در آغوش سرد خاک
محسن به جا نماند و، عزایش هنوز هست!
بر سر زند به کلبه‏ی احزان او کسی
پی می‏برد که شور و نوایش هنوز، هست
سودی نخواست از فدک، ام

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(متاب ماه که گردیده ماه من خاموش) *

2637

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(متاب ماه که گردیده ماه من خاموش) متاب ماه که گردیده ماه من خاموش
خموش باش که یارم شد از سخن خاموش
چو نخل خشک به یکباره برگ و بارم ریخت
که گشته بلبل زارم در این چمن خاموش
کنار خاک لحد ناله می زنم، تنها
که راز دار دلم خفته در کفن خاموش
چراغ انجمن دل شکستگان برخیز
ببین چگونه شده بی تو انجمن خاموش
پناه زن نه مگر شوهرش ز چه رو ؟
تو تازیانه ز دشمن خوری و من خاموش
نفس به سینۀ تنگم شده است زندانی
که شسته ام تنت از زیر پیرهن خاموش
حسین بهر دل من به خانه کرده سکوت
صدای ناله شده بر لب حسن خاموش
صحابه عهد شکستند و شد سبب "میثم"
که بت به جای خدا بود و بت شکن خاموش
شاعر:غلامرضا سازگار

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(آن شب میان هاله ای از ابر و دود رفت) * یوسف رحیمی

2887

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(آن شب میان هاله ای از ابر و دود رفت) آن شب میان هاله ای از ابر و دود رفت
روشن ترین ستاره‌ی صبح وجود رفت
آن شب صدای گریه‌ی باران بلند بود
دریا به روی شانه‌ی زخمی رود رفت
روشن تر از زلالی نور آمد و چه حیف
با چند یادگاری سرخ و کبود رفت
بال و پری برای پرستو نمانده بود
آخر چگونه نیمه‌ی شب پر گشود رفت
آتش زده به جان علی با وصیتش
غمگین ترین چکامه‌ی خود را سرود رفت
رحمی به قبر خاکی او هم نمی کنند
این شد که مخفیانه و بی یادبود رفت
مولا خوشی ندیده ز دنیای بعد او
می گفت بعد فاطمه ام هر چه بود رفت
شب ها کنار تربت او یاس کوچکش
زانو بغل گرفته که مادر چه زود رفت
شاعر:یوسف رحیمی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(درین خاک، آرمیده همسر من) *

4133
4

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(درین خاک، آرمیده همسر من) درین خاک، آرمیده همسر من
که بی او خاک عالم بر سر من
همه شب اختران آسمانی
برون آیند، الا اختر من!
همین جا از کفم افتاد و گم شد
سلیمانی نگین، انگشتر من!
چراغ آرید و این جا را بگردید
که در این خاک گم شد گوهر من
همین جا، با نسیمی ریخت بر خاک
گل پر خاک و پر خون پرپر من
گلابی بر مزار او بیفشان
به آب دیده، ای چشم‏تر من!
تو زیر خاک و من بر بستر خاک
ولیکن نیست مرگت باور من
چنان داغ تو آتش زد به جانم
که خیزد شعله از خاکستر من
تو ای پرپر به باغ نوجوانی
گل من! یاس من! نیلوفر من
بنوش از آب کوثر، گر چه بی تو
پر از خون کرده ساقی، ساغر من
(ریاضی)! ساحت خلد برین ست
حریم دختر پیغمبر من
شاعر:سید محمد علی ریاضی ی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و شهادت حضرت زهرا(س)(علی ز ماه جمالت چو پرده بردارد) *

3047
1

شعر مدح و شهادت حضرت زهرا(س)(علی ز ماه جمالت چو پرده بردارد) علی ز ماه جمالت چو پرده بردارد
خدا به دیده‏ی او جلوه‏ی دگر دارد
به جلوه‏ای چو ربایی دل از رسول خدا
ز چهره‏ات نتواند نگاه بر دارد
میان خلق شود چون محبتت تقسیم
پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد
علی، ندیده عبادت نمی‏کند حق را
خدای را به جمال تو در نظر دارد
سزد که غیر خدا مدحتت نگوید کس
که از جلال تو، تنها خدا خبر دارد
نبی، نبوت خود از تو یافت مستحکم
علی، ولایت خود از تو مستقر دارد
ز برج عصمت تو، یازده ستاره دمید
که هر ستاره، هزار آسمان قمر دارد
به مهر و مه ندهم ذره‏یی ز مهر تو را
که این معامله یک آسمان ضرر دارد
نسیم شهر مدینه به خلد ناز کند
که هر شب از حرم مخفیت گذر دارد
جحیم، غارت دل می‏کند ز اهل به

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(آن مادری كه مثل چشمه مثل رود است) *

2940

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(آن مادری كه مثل چشمه مثل رود است) آن مادری كه مثل چشمه مثل رود است
از دامن خورشید ما تُهمت زدوده‌ست
یعنی كه گفتند ابتر است اما چنین نیست
انگشتر پیغمبر ما بی‌نگین نیست!
اكنون خدا را شكر بی كوثر نماندیم
این انقلاب ماست ما ابتر نماندیم
امروز در بیروت نسل تازه داریم
در غزه از روح حماس آوازه داریم
بانو! جوانانت خط شب را شكستند
با راه فرزندت خمینی عهد بستند
لب تر كنی در معركه جان می‌سپارند
ای هاجر! اسماعیل‌هایت بی‌قرارند
ای نور تو شمع دل‌افروز پیمبر
مزد عبادات چهل روز پیمبر
با آن جلالت پای پر آماس؟ آری
دستان پینه‌بسته و دستاس؟ آری
بانو چقدر این سادگی را دوست داری
پیش از سفر آمادگی را دوست داری
بس كن! چقدر از حسرت دیدار گفتن؟
وقت دعا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دیر است ای اجل به نجاتم شتاب كن) *

3348
2

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دیر است ای اجل به نجاتم شتاب كن) دیر است ای اجل به نجاتم شتاب كن
جانم بگیر و خانه ی غم را خراب كن
چشم انتظار مرگ من اهل مدینه اند
یارب دعای شهر مرا مستجاب كن
با التماس گفت بمان خوب می شوی
ای زخم سینه ام تو علی را جواب كن
دست شكسته ام كه تكانی نمی خورد
زینب بیا و ظرف حسینم پر آب كن
سر را نمی شود كه گذاری به سینه ام
جایی برای خفتن خود انتخاب كن
سنگینی دری كه مرا پشت خود شكست
از زخم های سرخ و كبودم حساب كن
شاعر:حسن لطفی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بعد از شهادت)(تو گفته ای که بیا نیمه شب قرار، این جا) *

2700

شعر حضرت زهرا(س)(بعد از شهادت)(تو گفته ای که بیا نیمه شب قرار، این جا) تو گفته ای که بیا نیمه شب قرار، این جا
کنار پهلوی زخمی، سر مزار، این جا
من آمدم سر قبرت نشد دلم آرام
که خواب رفته ای ای قلب بی قرار، این جا
خدا کند ز مزارت بنفشه ای بدمد
که رنگ و روی تو دارد گل بهار، این جا
از آن دو چشم کبودت مرا تماشا کن
عصای دست علی هست ذوالفقار، این جا
چگونه پای نلرزد کنار این تربت
ز من گرفته تو را دست روزگار، این جا
چگونه پای گذارم به خانه ی بی تو
چرا به سینه نکوبم سر مزار، این جا
نشسته اخترت امشب به انتظار، آن جا
نشسته ام سر قبرت به انتظار، این جا
رسیده صبح بیا تا به خانه برگردیم
به کودکان دل من مزن شرار، این جا
شاعر:سید محمد جوادی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(چشمی شبیه چشم تو گریان نمی شود) *

2844
2

شعر حضرت زهرا(س)(چشمی شبیه چشم تو گریان نمی شود) چشمی شبیه چشم تو گریان نمی شود
زهرا حریف چشم تو باران نمی شود
گیرم که نان بعد خودت هم درست شد
نان بدون فاطمه که نان نمی شود
برخیز و باز مادری ات را شروع کن
فضه حریف گریه ی طفلان نمی شود
بد جور جلوه کرده کبودی چشم تو
طوری که زیر دست تو پنهان نمی شود
معجر بزن کنار و علی را نگاه کن
خورشید زیر ابر که تابان نمی شود
فهمیده ام ز سرفه ی سنگین سینه ات
امشب نفس کشیدنت آسان نمی شود
ای استخوان شکسته ی حیدر چه می کنی؟
با کار خانه زخم تو درمان نمی شود
من خواهشم شده ست که زهرای من بمان
تو با اشاره گفتی علی جان نمی شود
گفتم که روی خویش عیان کن ببینمت
گفتی به یک نگاه به قرآن نمی شود
مداح:حاج محمود کریمی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال حضرت زینب هنگام تشییع مادر( زیر تابوتو بگیرید، مادرم خیلی عزیزه) *

10090
8

شعر زبانحال حضرت زینب هنگام تشییع مادر(   زیر تابوتو بگیرید، مادرم خیلی عزیزه) زیر تابوتو بگیرید، مادرم خیلی عزیزه
خون سینه ی شکسته ، داره از چشام می ریزه
زیر تابوتو بگیرید ، مادرم پهلوش شکسته
دیگه زینب بعد مادر، شده از زندگی خسته
زیر تابوتو بگیرید، مادرم سینه اش شکسته
من می خوام براش بمیرم ،گریه راه منو بسته
زیر تابوتو بگیرید، مادرم خیلی جوون بود
از میخ در شکسته ،به روی سینه اش نشون بود
تشییع پیکر پاک، مادر خوب حسینه
بعد مادر غم من خاک، توی بین الحرمینه
می دونم سرت داداشی، میره رو نیزه ی دشمن
لحظه ی آخرش مادر، از غمت حرف زده با من
گفته که تو هم غریبی، تو خودت خد التریبی
روی نیزه ها می بینم، که تو هم شیب الخضیبی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)(از دست تو مسمار، دلم خیر ندیده) *

3002

شعر مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)(از دست تو مسمار، دلم خیر ندیده) از دست تو مسمار، دلم خیر ندیده
از این در و دیوار دلم خیر ندیده
افتاده غم عشق غم همسر مظلوم
بر دوش من زار ، دلم خیر ندیده
در گنجه ی قلبم ز غم یار ببین که
کوهی شده انبار، دلم خیر ندیده
پشت در این بیت هجوم سگ هار و
چل روبه مکار، دلم خیر ندیده
دنده شده رنده ، وَ دگر هیج نمانده
از این تن غمبار، دلم خیر ندیده
بین در ودیوار بگفتم ز لگدها
تو دست نگهدار، دلم خیر ندیده
از ضرب لگدها و غلافش شده ای دل
این جسم چو مردار، دلم خیر ندیده
این جسم نحیف من بیمار بدان که
در کوچه شد هموار ، دلم خیر ندیده
ای یار مدارا بکن اینک ز سخایت
با این تن بیمار، دلم خیر ندیده
روی تو علی گشت برای دل زارم
چون ماه شب تار ، دلم خی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(رفتی و دل من شده بیت الحزن تو) *

2639

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(رفتی و دل من شده بیت الحزن تو) رفتی و دل من شده بیت الحزن تو
گردیده سیه پوش محیط محن تو
جز ناله نوائی ز دل باغ نیاید
غرق غم و اندوه و الم شد چمن تو
از قصۀ غصب فدک و ضربت دشمن
فریاد بر آورده نگاه حسن تو
چندین اثر از جلوۀ ایثار تو باقی ست
از ضربت گل چین ستمگر به تن تو
از بازو و پهلو، تو نگفتی سخن، امّا
این زخم، گل انداخته بر پیرهن تو
افکنده شراره به دل و جان ملائک
دستی که برون شد ز حجاب کفن تو
تابوت طلب کردی و نالیدم و گفتم
حجمی که نمانده است برای بدن تو
پروانۀ پر سوختۀ گلشن عصمت
من شمع صفت سوختم از سوختن تو
از مرحمت دم به دم توست «وفائی»
گوید به همه خلق جهان، گر سخن تو
شاعر:سید هاشم وفایی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(به روی قبر زهرا گفت با چشم پر آب امشب) *

2991

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(به روی قبر زهرا گفت با چشم پر آب امشب) به روی قبر زهرا گفت با چشم پر آب امشب
تو در زیر تراب و دیده گریان بوتراب امشب
تو و زین پس بهشت جاودان و وصل پیغمبر
من و این سینۀ سوزان و این قلب کباب امشب
نخواهد رفت از یاد، آن رخ نیلی که من دیدم
به جان من مگو این قصه با ختمی مآب امشب
یتیمانت پریشانند از هجرانت ای زهرا!
نمی‏آید به چشم زینب بی تاب، خواب امشب
مگو حوران جنت را ز بازوی کبود خود
خدا را، زآن که می‏ترسم شود جنت خراب امشب
دلم شد آب از داغ تو، اشک از دیده جاری شد
نشستم در میان آتش و هستم در آب امشب!
شاعر:محمد خانیآبادی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(موقع رد شدن از كوچه غریبانه شكست) *

3055

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(موقع رد شدن از كوچه غریبانه شكست) موقع رد شدن از كوچه غریبانه شكست
زینت عرش خدا بود و به ویرانه شكست
ناگهان از سر فردوس برین مستی رفت
حوض كوثر به زمین خورده و پیمانه شكست
فاطمه دور علی گرم طواف خود بود
شمع افتاد زمین و پرِ پروانه شكست
یكی از دست عدو خورد و یكی از دیوار
گوشواره نه فقط، دست و سر و شانه شكست
***
ضربه‌ای آمد و محتاج كنیزانش كرد
لحظه‌ای كه نفسش رفت و درِ خانه شكست
گره انداخته آتش به سر مویش اگر
لای گیسوی پریشان شده‌ای شانه شكست
پای عشقش به علی دار و ندارش را داد
فاطمه پای علی ماند كه مردانه شكست
بوی یك یاس بهشتی همه جا را پُر كرد
شیشۀ عطر خدا بود و غریبانه شكست
شاعر:محمد بختیاری

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شادت حضرت زهرا(س)(مادر سلام! می چکد اشک روانتان) *

3003

شعر شادت حضرت زهرا(س)(مادر سلام! می چکد اشک روانتان) مادر سلام! می چکد اشک روانتان
یعنی دوباره تیره شده آسمانتان
ماه عزایتان که همان فاطمیّه است
غم را نشانده کنج دل شیعیانتان
در فاطمیّه سفره تان پهن می شود
تا که شویم ریزه خور نان خوانتان
ما گریه می کنیم برای غم شما
ما گریه می کنیم به قدّ کمانتان
این اشک ها که رحمت موصولۀ خداست
مرهم بُوَد به آتش زخم نهانتان
هجده بهار بیشتر از عمرتان نرفت
مادر! چه زود آمده فصل خزانتان
با هر نفس کشیدنتان آه می کشید
این سرفه ها گرفته توان را ز جانتان
مادر! هنوز هم که هنوز است روز و شب
آتش زبانه می کشد از آشیانتان
در پیچ کوچه بود که رنگ حسن پرید
دستی رسید و ... ما بقی داستانتان
...یک جمله بیشتر ننویسم فقط ... غلاف:
چ

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(مادر پیغمبری و دختر پیغمبری) *

3366
-1

شعر حضرت زهرا(س)(مادر پیغمبری و دختر پیغمبری) مادر پیغمبری و دختر پیغمبری
پس چرا ای جان من این گونه بی بال و پری
جان حیدر، ابر بارانی نشو هر روز و شب
فاطمه با اشک خود جانم به لب می آوری
من که می دانم به رویت جای سیلی مانده است
روی خود پنهان مکن از من به زیر روسری
بین کوچه با چهل تن یک تنه کردی مصاف
مردمان دیدند هم زهرایی و هم حیدری
زانوانم سست می گردد، دلم خون می شود
تا که چشمت بسته می گردد گل نیلوفری
قصد رفتن را که تنهایی نداری فاطمه
فاطمه با من بگو با خود علی را می بری؟
زینبت یک گوشه می گرید گمانم فاطمه
شانه می خواهد دوباره گیسوان دختری
زخم های داغ تو کهنه نمی گردد به دل
زخم چوب و آتش و روی تو و میخ دری
شاعر:ناصر شهریاری

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(جوانی! گر چه بهاری، زندگانی را) *

2884

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(جوانی! گر چه بهاری، زندگانی را) جوانی! گر چه بهاری، زندگانی را
ولی از بس ستم دیده، نمی‏خواهم جوانی را
الا ای خاتم پیغمبران! برخیز و بین حالم
فلک با رفتنت بگرفت از من، شادمانی را
اگر خواهی بدانی خصم با زهرا چه ها کرده؟
مپرس این ماجرا از من، ببین قدّ کمانی را!
حمایت از امام خویش کردم آن چنان بابا!
که بر من داد دشمن هم نشان قهرمانی را!
پدر! این روزها بنشسته می‏خوانم نمازم را
مفصّل خوان ازین مجمل، حدیث ناتوانی را
چه باک ار غصب شد حقّ من و حیدر؟ که در محشر
کند بر پا خدایم دادگاه حق ستانی را
ز چشم کودکان خود، رخم را می‏کنم پنهان
که تا نیلی نبینند این عذار ارغوانی را
سخن کوتاه (انسانی)! بگو بر آن گلی نالم
که دیده در بهار خویشتن رنگ

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(مخزن سِرّ خدا را چو عدو سینه شکست ) *

2670

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(مخزن سِرّ خدا را چو عدو سینه شکست ) مخزن سِرّ خدا را چو عدو سینه شکست
آه برخاست بر افلاک که، آیینه شکست
این همان آینه‏ی غیب نمای ازلی‏ست
که در او شعشعه‏ی نور نبیّ ست و ولی ست
این همان سینه‏ی سیناست که در وادی طور
صد چو موسی اَرِنی گو نپذیرد به حضور
این همان طور تجلی ست که هنگام شهود
بر رخ عارف سالک درِ اشراق گشود
حیف و صد حیف! که این آینه را بشکستند
درِ اشراق و تجَلّی به رخ ما، بستند
کاش آن دم که عدو مرکب کین را می‏راند
قلب هستی به همان دم ز طپیدن، می‏ماند
نوبت دبدبه‏ی دشمن بد اختر بود
که عدو، دایه‏ی دلسوزتر از مادر بود
شاعر:محمد علی مجاهدی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(چون خدا خلقت صدیقۀ کبری می‏کرد) *

3193
5

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(چون خدا خلقت صدیقۀ کبری می‏کرد) چون خدا خلقت صدیقۀ کبری می‏کرد
صورت عصمت خود را متجلی می‏کرد
ازدواج علی و فاطمه با آن برکات
چشمه‏ای بود که پیوند دو دریا می‏کرد
مرتضی، چشم خدا بود و، خدا را می‏دید
هر زمان بر رخ زهراش تماشا می‏کرد
گر چه بسیار ز همسایه مرارت ها دید
بهر همسایه دعا، در دل شب ها می‏کرد
کی روا بود که سیلی خورد از نامحرم
آن که مخفی رخش از دیدۀ اعمی می‏کرد
پشت دین تا به ابد راست نمی‏شد دیگر
گر نه او سینه سپر در بر اعدا می‏کرد
باغ در آتش و، گل پرپر و، بشکسته نهال
باغبان مُهر به لب، داشت تماشا می‏کرد!
در چنان صحنۀ حساس، پی حفظ امام
بهترین کار همان بود که زهرا می‏کرد
بهترین لحظۀ ایام (موید) آن بود
که مدیح علی و فاطمه، ا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(گل بودی اما بوی خاکستر گرفتی) *

2959

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(گل بودی اما بوی خاکستر گرفتی) گل بودی اما بوی خاکستر گرفتی
آه ای فرشته بین شعله پر گرفتی
با این سرانگشتی که تاول زد در آتش
امشب گره از موی این دختر گرفتی
با من غریبی می کنی در خانه وقتی
چشمت به من افتاده چادر سر گرفتی
ای کاش می مردم نمی دیدم چه زخمی
از ضربه های محکم این در گرفتی
پروانه ها را با تب و تابت مسوزان
با لاله هایی که بر این بستر گرفتی
با دستمال بستۀ دور سر خود
جان مرا ای جان من دیگر گرفتی
دلواپس گلبرگ هایت مانده ام من
حالا که ای گل بوی خاکستر گرفتی
شاعر:علیرضا لک

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟) *حجه الاسلام والمسلمین جواد محمد زمانی

3843
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟) تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
در بهاران مشو از یاد حقیقت غافل
جلوۀ اوست همه، آن چه گلستان دارد
سینه را آینۀ باغ شقایق كرده‌ست
خاطراتی كه دل از داغ شهیدان دارد
صبح جمعه دل ما هم نفس باد صبا
شكوه از فُرقت آن زلف پریشان دارد
جان ما لحظه به لحظه ز غمش سوخته است
چشم ما ثانیه در ثانیه باران دارد
آری این راه، به پایان نرسیده‌ست هنوز
راه عشق است بسی آتش سوزان دارد
راه سرخی‌ست كه بحرین از آن می‌گوید
همۀ خلق جهان نعره‌ زنان می‌گوید
آری اجبار به تسلیم ندارد سودی
الغرض قصۀ تحریم ندارد سودی
راه ما راه جهاد است راه بیداری‌ست
امت واحده! برخیز كه وقت یاری‌ست
این همان راه

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دوبیتی ایام فاطمیه -(فقط از شعله و مسمار گفتیم) * سید جواد میر صفی

753
0

دوبیتی ایام فاطمیه -(فقط از شعله و مسمار گفتیم) فقط از شعله و مسمار گفتیم
از آشوب در و دیوار گفتیم
میان این همه شعله بگو ما
چقدر الجار ثمّ الدار گفتیم

  • شنبه
  • 29
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تا آه میکشی نگران می کنی مرا) *

4292

شعر حضرت زهرا(س)(تا آه میکشی نگران می کنی مرا) تا آه میکشی نگران می کنی مرا
آخر شبیه خویش کمان می کنی مرا
زهرا ببین چگونه به زانو در آمدم
اسباب شادی دگران می کنی مرا
با ابروی گره زده لبخند میزنی
مثل گذشته با جوان میکنی مرا
گفتم عزیز من تو زنی پشت در مرو
عمری اسیر زخم زبان می کنی مرا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد