شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت زهرا(س)(پرواز در دوبال کبوتر دو بخش شد) *

3716
-1

شعر حضرت زهرا(س)(پرواز در دوبال کبوتر دو بخش شد) پرواز در دوبال کبوتر دو بخش شد
یک بخش داشت با لگدی در دو بخش شد
یک بخش داشت یاس که در خانه ی علی
تاپشت در نیامده پر...پر...دو بخش شد
دیشب هزار تار به هم بافته ولی
امشب به زور گیسوی دختر دو بخش شد
هی در زدند و خانه به حیدر نگاه کرد
آن قدر در زدند که حیدر دو بخش شد
ما چند نقطه وای در از روبرو رسید
ما...خورد در به پهلو و مادر دو بخش شد
قبلا سه بخش داشت برادر به گفتگو
"محسن" که شد شهید برادر دو بخش شد

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 مهدی رحیمی زمستان

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(شب بود و می رفتند مادر رابشویند) * مهدی رحیمی زمستان

4397
2

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(شب بود و می رفتند مادر رابشویند) شب بود و می رفتند مادر رابشویند

با اشک ها جان پیمبر را بشویند

شب بود و گیسوی سپیدش را ندیدند

با اینکه باید ابتدا سر را بشویند

تطهیر می شد آب در واقع چرا که

با آب بی معنی ست کوثر را بشویند

باران ضرر دارد برای یاس سالم

اینها چگونه یاس پرپر را بشویند؟؟؟

گیرم که شستند و به خاکش هم سپردند

فردا چگونه پهلوی در را بشویند؟

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(شایدكمی...كمی شاید...) *

3051

شعر حضرت زهرا(س)(شایدكمی...كمی شاید...) شایدكمی...كمی شاید...
دلم همچون قفس یاكه قفس چون قلب من تنگ است؟
نمی دانم ولی انقدرمیدا نم كه دلهاگویی ازسنگ است...
كه دیگر بی وفایی... نه..! نگوننگ است...
صدای گریه ام چون مویه ی چنگ است
وشایدسرخی چشمان من هم بازیه رنگ است!
نمی دانم ولی انقدرمیدا نم كه دلهاگویی ازسنگ است...
كه دراین دوره سرعت مداری مغزهم گویی كه درهنگ است!
وآخردیده شد...عزت برای كیست
وذلت هم
برای شخص سرهنگ است...
راستی آیاهنوزم كه هنوزاست سنگ مال پای لنگ است؟
نمی دانم ولی ا نقدرمیدانم كه دلهاگویی ازسنگ است...
كجارفته صفای مردمان پاك؟
به زیرخاك؟
یاافلاك؟
چه فرقی می كند
برای اوكه عمری پشت میزش بوده و آرام بادسرددرمرداد براومی خ

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت فاطمه زهرا(س)(بانو سلام سوزش پهلوت بهترست) *

4136
0

شعر حضرت فاطمه زهرا(س)(بانو سلام سوزش پهلوت بهترست) بانو سلام سوزش پهلوت بهترست
درد عمیق وکهنه بازوت بهترست
طرح جدید رخت قشنگت گمان کنم
با دانه دانه قرمز یاقوت بهترست
بااتشی که شعله ان قدکشیده است
ازچوب خشک ،اتش باروت بهترست
دروقت بردن بدن ضربه خورده ات
بانو حجاب وپوشش تابوت بهترست
وقتی به جرم گفتن حیدر شکسته ای
بانو قسم که گفتن یاهوت بهترست
بستر نشینیت دل او را شکسته است
پیش علی گرفتن جاروت بهتراست
خواهی خجالتی نشود از شما علی
پنهان کنی بنفشه برروت بهترست

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر وصف حضرت زهرا(س)(بلند شدم وَ نوشتم قیام یعنی تو) *

4008
1

شعر وصف حضرت زهرا(س)(بلند شدم وَ نوشتم قیام یعنی تو) بلند شدم وَ نوشتم قیام یعنی تو
برای علم خداوند نیام یعنی تو
اصولی و فروع و تمامِ دین ما
صلاة و حج و صیام یعنی تو
تو حُسنی و اَحسن ،کمال احسانی
و معنی همۀ خوبیام یعنی تو
برای تو خداوند شدن اگر کفر است
برای حق آینۀ قد تمام یعنی تو
تو عشقی و عاشقت خدا ،عشق است
علی بگو که بگویم تو را عشق است
برای ما تو شبیه پیمبری بی شک
وَ مقتدای دوصدهزار قنبری بی شک
نه این زمین ، نُه سما قلمروت بوده
زِ عرشیان خدا دلبری بی شک
کجا فکنده ای تو بگو آن در قلعه
یگانه فاتح فتح خیبری بی شک
دگر چه کسی بخسبد به بستر احمد؟
به لیلة المبیت به جز حیدری بی شک
کسی که صاحب نهج البلاغه می باشد
برای نفس خدا مورد علاقه می باشد
تو عا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(پیش پایش آسمان پا می شود) *

3642

شعر حضرت زهرا(س)(پیش پایش آسمان پا می شود) پیش پایش آسمان پا می شود
با نگاهش هر مََلَک تا می شود
یاس و لاله عاشق او می شوند
حسن یوسف ها هویدا می شود
علت خلقت برای این زمین
در کَفَش قلب جهان جا می شود
هر قدم بانو فدایی می دهد
در رهش دلها که شیدا می شود
او به زهرای حسینی کرد نظر
سیده هست خالق دا می شود
این سوأل بیخود است ای صاحبش
مثل او خود گو که پیدا می شود؟
محشر کبری شد و روز جزا
دیده ها غرق تمنا می شود
هر زمان دیدی گره پیچیده شد
تو بگو یا فاطمه وا می شود
شیعه هرگز غم مخور مادر که هست
عشق حیدر ضامن ما می شود
بحثِ بین دوستان بالا گرفت
صحبت از آن یار زیبا می شود
گفت یکی من نا امیدم از ظهور
قلبشان چون سنگ خارا می شود
آن یکی گفت می شودهجرا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(اینچنین بعد از تو "غربت" نیز معنا میشود) *

3097
1

شعر حضرت زهرا(س)(اینچنین بعد از تو "غربت" نیز معنا میشود) اینچنین بعد از تو "غربت" نیز معنا میشود
چاه،تنها محرم یک مرد تنها میشود
هیچکس در پشت حیدر نیست دیگر،فاطمه!
بعد تو حتی نماز او فرادی میشود
قطره قطره اشک از چشمان حیدر میچکد
سهم او وقتی فقط رنج تماشا میشود
آب میریزد ولی گاهی توقف میکند
زخم های پیکرت دارد معما میشود
هر قَدَر شب باشد و چیزی نبیند همسرت،
هر ورم زیر لباست زود پیدا میشود
آخرش این چوبها گهواره ی محسن نشد
حداقل قسمت تابوت زهرا میشود

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ز پیش تو علی رفتنم چقدر سخت است) *

2946
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ز پیش تو علی رفتنم چقدر سخت است) ز پیش تو علی رفتنم چقدر سخت است
از روی تو چشم بستنم چقدر سخت است
همچون پرنده ای که شکستند بال او
تا آسمان پر کشیدنم چقدر سخت است
گفتی تو پدر که رنج من رنج تو است
سوخته دلم نرنجیدنم چقدر سخت است
با هر نفس جان میرود ز سینه ام
این لحظه ها سخن گفتنم چقدر سخت است
از من مخواه حرکتی و نان تازه تو
شانه زدن به سرِ زینبم چقدر سخت است
با درد پهلو و بازو و گونه ام
اینک دگر قدم زدنم چقدر سخت است
گُل بوده ام که ز ساقه شکسته ام
پژمرده ام وَنَچیدنم چقدر سخت است
تشعیع و تدفین شبانه خمت کند علی
غسل دادن بازو، بدنم چقدر سخت است
در کوچه رسیدم به مسیری نامرد
همراه قباله گذشتنم چقدر سخت است
آمد ز هوا دست عدو وای چه

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دیگر تو را کمتر صدات خواهم کرد) *

3169

شعر حضرت زهرا(س)(دیگر تو را کمتر صدات خواهم کرد) دیگر تو را کمتر صدات خواهم کرد
این لحظه ها فقط تماشات خواهم کرد
بین زُل زدم به دو چشم پُر از نَمَـت
بیشتر از این به نگاهت التفات خواهم کرد
دیگر تو سرفه نکن خون مکن دلم
وقتش که شود از بسترت جدات خواهم کرد
گفتی که میروم و راضی بشو زِ من
همراه رفتنت من هم وفات خواهم کرد
جانی نمانده برای من از غمـت
بینی چگونه آنرا فدات خواهم کرد
غسلت دهم همه کفن و دفن تو به شب
با خجلت از رسول راهی خدات خواهم کرد
ای پارۀ تن و میوۀ دل رسـول
زین پس به یاد تو مرور خاطرات خواهم کرد
گفتی بیا برویم دنبال حق تو
در بین انصار نطق به جات خواهم کرد
رفتی که بگیری حق خود فدک
تا وقت برگشتنت دعات خواهم کرد
هرگز نگفت حسن که در کوچ

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(گونه اش آینه و آینه ها آیینش) *

3088

شعر حضرت زهرا(س)(گونه اش آینه و آینه ها آیینش) گونه اش آینه و آینه ها آیینش
خیره بر در شده با دیده ی رخش آگینش
شک ندارد که گلش رفته ولی می آید
چقدر عشق به چشمان علی می آید
آه... در فصل خزان جای بهارش خالیست
سفره انداخته و بازکنارش خالیست
سینه اش باز پر از عطر گل یاس شده
خیره بر میخ در و چادر و دسداس شده
هر طرف رو بکند خاطره ها میبیند
در همه خانه رخ فاطمه را میبیند
شهر با او شده بیگانه ، دلش میگیرد
دیگر از کوچه و از خانه دلش میگیرد
غصه در سینه ی خود هرچه بخواهی دارد
بام این خانه فقط کفتر چاهی دارد
گفتم این خانه ولی یاد غدیر افتادم
بین دیوار و در قافیه گیر افتادم
نکند مثنوی ام روضه شود رو باشد
نکند قافیه ام صورت و پهلو باشد
ذولفقاری که پر از

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(ترکیب بند فاطمی)(شهر لبریزاز قوم خدانشناسها) *

2933

شعر حضرت زهرا(ترکیب بند فاطمی)(شهر لبریزاز قوم خدانشناسها) شهر لبریزاز قوم خدانشناسها
کوچه ها تسخیر پای نحس بی احساسها
حرمت کوثر شکست و شأن قدر آتش گرفت
پاره شد تصویر انزلنا به دست ناسها
قل اعوذُ از مدینه،قل اعوذ از قلاف
قل اعوذ ربنا از نقشه خناسها
ابتران در انتقام از هل اتی جمعند باز
شهر، مالامال از بی خیرها،نسناسها
فصل گلچیدن اگر در شهر گلچینان رسد
وای برحال اقاقی ها و حال یاسها
قصه ی یلدای ظلم این جماعت می رسد
از مدینه تا با کوفه، تیغ ها و داسها
کاش در هر کوچه از شهر مدینه حک شود
گوشه ای از غیرت زهرایی عباسها
ما چه میدانیم این اکسیر و ذکر گنج چیست؟
ذکر یا زهرا به گاه کربلای پنج چیست؟
جای هاجر نذر کردی تا کنی قربان پسر
پای دلبر می فشانی با چه ذوقی ب

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است) *

3359

شعر حضرت زهرا(س)(دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است) دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است
پیش مشتاقی ما چاک گریبان هیچ است
کرم اهل کرم بیشتر از خواهش ماست
خواهش دست گدا نزد کریمان هیچ است
آن قدر معجزه ها از هنر تو دیدیم
که بنا کردن این دل، دل ویران هیچ است
سربلندیم اگر سایه ی تو بر سر ماست
پیش این سایه ی تو تاج سلیمان هیچ است
خِلقت طینت تو بس که لطافت دارد
گر بریزند به پای تو گلستان هیچ است
ما به جمهوری زهرایی خود می نازیم
وَرنه بی فاطمه که خطّه ی ایران هیچ است
مِهر زهراست به ما رنگ و بویی بخشیده
نام زهراست به ما آبرویی بخشیده
زیر پای تو می افتد، سر اگر بنویسند
در هوای تو می افتد، پَر اگر بنویسند
نسبت ام ابیهاست که شایسته ی توست
اشتباه است تو را د

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل) *

3957
5

شعر حضرت زهرا(س)(ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل) ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل
هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل
با غروب آفتاب طلعت نورانی‌ات
گشته‌ام سر تا قدم از روی پیغمبر، خجل
هم صدف بشكست، هم دردانه‌ات از دست رفت
سوختم بهر صدف، گردیدم از گوهر، خجل
همسرم را پیش چشم دخترم زینب زدند
مُردم از بس گشتم از آن نازنین دختر، خجل
گاه گاهی مَرد خجلت می‌كشد از همسرش
مثل من، هرگز نگردد مردی از همسر، خجل
همسرم با چادر خاكی به خانه باز گشت
از حسن گردیده‌ام تا دامن محشر، خجل
خواست زینب را بغل گیرد ولی ممكن نشد
مادر از دختر خجل شد، دختر از مادر، خجل
باغ را آتش زدند و مثل من هرگز نشد
باغبان از غنچه و از لاله‌ی پرپر، خجل
بانگ «یا فضّه خذینی» تا به

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(چون شمع، قطره قطره، وجود تو آب شد) *

5148
3

شعر حضرت زهرا(س)(چون شمع، قطره قطره، وجود تو آب شد) چون شمع، قطره قطره، وجود تو آب شد
آخر دعای نیمه شبت، مستجاب شد
پروانه وار دور تو گشتم ولی دریغ
پروانه مانْد و در بر او، شمع، آب شد
با بودنت، سلام علی، یك جواب داشت
آن یك سلام هم پس از این بی جواب شد
با من حساب داشت عدو از غدیر خم
از من تو را گرفت و دگر بی حساب شد
یاد جوانــی تو، مرا پیــر می‌كند
آخر چه کس خمیده به عهد شباب شد؟
خانه نشینِ روزم و خانه به دوشِ شب
گر چه علی بدون تو، خانه خراب شد
گلچین به طعنه گفت كه دیدی به دست من
هم غنچه‌ی تو پرپر و هم گل، گلاب شد
یك نیمْ شب نخفت، دو چشم علی ولی
بخت علی، برای همیشه، به خواب شد
شاعر:سید جواد هاشمی تربت

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مناجات حضرت زهرا(س)(دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه) *استاد حاج غلامرضا سازگار

9452
16

شعر مناجات حضرت زهرا(س)(دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه) دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه
قلب من و محبت و، مهر و ولای فاطمه
طبع من و قصیده، و مدح و ثنای فاطمه
جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه
ببذل دست فاطمه! به خاک پای فاطمه
منم گدای فاطمه، منم گدای فاطمه
فاطمه‏ یی که حق بود، جلوه ‏گر از شمایلش
فاطمه‏ یی که (هل اتی) آمده در فضایلش
فاطمه‏ یی که آسمان، کشیده ناز سایلش
فاطمه‏ یی که شد نبی شیفته‏ ی فضایلش
کجا دریغ می‏ کند، ز من عطای خویش را؟
ز هی کرم، جواب اگر کند گدای خویش را!
عصمت داوری نبود، اگر نبود فاطمه
حلت و کوثری نبود، اگر نبود فاطمه
هیچ پیمبری نبود، اگر نبود فاطمه
احمد و حیدری نبود، اگر نبود فاطمه
آنچه که آفریده حق، بوده برای فاطمه
گفت از آن سبب

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات فاطمیه(امام زمان)(شد قبله ی من خیمه گاه بی نشانت) *

3550
1

شعر مناجات فاطمیه(امام زمان)(شد قبله ی من خیمه گاه بی نشانت) شد قبله ی من خیمه گاه بی نشانت
آن خیمه ی سبز قشنگ و بی کرانت
ندبه، توسل، عهد، یا با آل یاسین
هر هفته می خوانم تو را بر استعانت
با این که من عمری ست قلبت را شکستم
امّا مرا آقا بدان از عاشقانت
این فاطمیّه چشم بر راه تو ماندیم
ما چشم بر راه نگاه مهربانت
گفتیم:« یک جمعه میان فاطمیه
می آیی از ره با همه تاب و توانت»
گفتیم : « می آیی و آقا می شویم ما
یک روضه ی پهلو شکسته میهمانت»
اما نشد آقا بیایی تا که یک شب
بر گوش ما آید صدای مادرانه ت
هرشب میان کربلا، یا بیت الاحزان
آید صدای ناله های نیمه جانت
آری پسر از مادر خود ارث دارد
آقا به مادر رفته آن قدّ کمانت
انگار هستی در کنارم، یابن زهرا
عطر مدینه دارد

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دخت رسول و، این همه خونین جگر چرا؟) *

4920
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دخت رسول و، این همه خونین جگر چرا؟) دخت رسول و، این همه خونین جگر چرا؟
فلک نجات و، غرقه به موج خطر چرا؟!
نه سال خانه داری و صد سال رنج و غم
یک مادر جوان و خمیده کمر چرا؟!
مسجد، کنار خانه و زهرا به درد و رنج
می‏رفت بر زیارت قبر پدر چرا؟!
با داعیان صحبت خیر البشر بگو:
چندین جفا به دختر خیر البشر چرا؟
گیرم که بود بغض علی در نهاد تو
سیلی زدن به صورت زهرا، دگر چرا؟!
سیلی زدی به مادر و، دستت شکسته باد!
مادر زدن مقابل چشم پسر چرا؟!
گلچین اگر نداشت عداوت به باغبان
آتش زدن به باغ و شکستن شجر چرا؟
شاعر:سید رضا موید

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(مدینه بعد از این رونق ندارد) *

2745

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(مدینه بعد از این رونق ندارد) مدینه بعد از این رونق ندارد
که اسلامش دگر بیرق ندارد
مصوب شد به شورا، یار حیدر
برای زنده ماندن حق ندارد
***
قد خیبر شکن بشکست و تا شد
نماز صبر خواند و در دعا شد
به آغوش پدر برگشت زهرا
که گفته آسمان در خاک جا شد
***
یتیمان جز دو چشم تر ندارند
به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد
که طفلان علی مادر ندارند
شاعر:جواد حیدری

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(هرا گذاشت و خاطره‏هایش هنوز هست) *

3233

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(هرا گذاشت و خاطره‏هایش هنوز هست) هرا گذاشت و خاطره‏هایش هنوز هست
در مسجد مدینه صدایش، هنوز هست
شهری که بود شاهد غم های فاطمه
پر از صدای گریه، فضایش هنوز هست
از گلشن امید به تاراج حادثات
گل رفته است و عطر وفایش هنوز هست
یاد مصیبتش نشد از سینه‏ها برون
آن داغ بر دل همه، جایش هنوز هست!
در هر دلی که داشت تجلی، بجای ماند
در هر سری که بود هوایش، هنوز هست
در آستانه‏ی در آن روضه‏ی بهشت
بانگ و نوای وا ابتایش هنوز هست!
راز و نیاز فاطمه را تا دهد گواه
محراب هست و، موج دعایش هنوز هست
چون آرزوی خفته در آغوش سرد خاک
محسن به جا نماند و، عزایش هنوز هست!
بر سر زند به کلبه‏ی احزان او کسی
پی می‏برد که شور و نوایش هنوز، هست
سودی نخواست از فدک، ام

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(متاب ماه که گردیده ماه من خاموش) *

2663

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(متاب ماه که گردیده ماه من خاموش) متاب ماه که گردیده ماه من خاموش
خموش باش که یارم شد از سخن خاموش
چو نخل خشک به یکباره برگ و بارم ریخت
که گشته بلبل زارم در این چمن خاموش
کنار خاک لحد ناله می زنم، تنها
که راز دار دلم خفته در کفن خاموش
چراغ انجمن دل شکستگان برخیز
ببین چگونه شده بی تو انجمن خاموش
پناه زن نه مگر شوهرش ز چه رو ؟
تو تازیانه ز دشمن خوری و من خاموش
نفس به سینۀ تنگم شده است زندانی
که شسته ام تنت از زیر پیرهن خاموش
حسین بهر دل من به خانه کرده سکوت
صدای ناله شده بر لب حسن خاموش
صحابه عهد شکستند و شد سبب "میثم"
که بت به جای خدا بود و بت شکن خاموش
شاعر:غلامرضا سازگار

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(آن شب میان هاله ای از ابر و دود رفت) * یوسف رحیمی

2927

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(آن شب میان هاله ای از ابر و دود رفت) آن شب میان هاله ای از ابر و دود رفت
روشن ترین ستاره‌ی صبح وجود رفت
آن شب صدای گریه‌ی باران بلند بود
دریا به روی شانه‌ی زخمی رود رفت
روشن تر از زلالی نور آمد و چه حیف
با چند یادگاری سرخ و کبود رفت
بال و پری برای پرستو نمانده بود
آخر چگونه نیمه‌ی شب پر گشود رفت
آتش زده به جان علی با وصیتش
غمگین ترین چکامه‌ی خود را سرود رفت
رحمی به قبر خاکی او هم نمی کنند
این شد که مخفیانه و بی یادبود رفت
مولا خوشی ندیده ز دنیای بعد او
می گفت بعد فاطمه ام هر چه بود رفت
شب ها کنار تربت او یاس کوچکش
زانو بغل گرفته که مادر چه زود رفت
شاعر:یوسف رحیمی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(درین خاک، آرمیده همسر من) *

4219
4

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(درین خاک، آرمیده همسر من) درین خاک، آرمیده همسر من
که بی او خاک عالم بر سر من
همه شب اختران آسمانی
برون آیند، الا اختر من!
همین جا از کفم افتاد و گم شد
سلیمانی نگین، انگشتر من!
چراغ آرید و این جا را بگردید
که در این خاک گم شد گوهر من
همین جا، با نسیمی ریخت بر خاک
گل پر خاک و پر خون پرپر من
گلابی بر مزار او بیفشان
به آب دیده، ای چشم‏تر من!
تو زیر خاک و من بر بستر خاک
ولیکن نیست مرگت باور من
چنان داغ تو آتش زد به جانم
که خیزد شعله از خاکستر من
تو ای پرپر به باغ نوجوانی
گل من! یاس من! نیلوفر من
بنوش از آب کوثر، گر چه بی تو
پر از خون کرده ساقی، ساغر من
(ریاضی)! ساحت خلد برین ست
حریم دختر پیغمبر من
شاعر:سید محمد علی ریاضی ی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و شهادت حضرت زهرا(س)(علی ز ماه جمالت چو پرده بردارد) *

3094
1

شعر مدح و شهادت حضرت زهرا(س)(علی ز ماه جمالت چو پرده بردارد) علی ز ماه جمالت چو پرده بردارد
خدا به دیده‏ی او جلوه‏ی دگر دارد
به جلوه‏ای چو ربایی دل از رسول خدا
ز چهره‏ات نتواند نگاه بر دارد
میان خلق شود چون محبتت تقسیم
پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد
علی، ندیده عبادت نمی‏کند حق را
خدای را به جمال تو در نظر دارد
سزد که غیر خدا مدحتت نگوید کس
که از جلال تو، تنها خدا خبر دارد
نبی، نبوت خود از تو یافت مستحکم
علی، ولایت خود از تو مستقر دارد
ز برج عصمت تو، یازده ستاره دمید
که هر ستاره، هزار آسمان قمر دارد
به مهر و مه ندهم ذره‏یی ز مهر تو را
که این معامله یک آسمان ضرر دارد
نسیم شهر مدینه به خلد ناز کند
که هر شب از حرم مخفیت گذر دارد
جحیم، غارت دل می‏کند ز اهل به

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(آن مادری كه مثل چشمه مثل رود است) *

2973

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(آن مادری كه مثل چشمه مثل رود است) آن مادری كه مثل چشمه مثل رود است
از دامن خورشید ما تُهمت زدوده‌ست
یعنی كه گفتند ابتر است اما چنین نیست
انگشتر پیغمبر ما بی‌نگین نیست!
اكنون خدا را شكر بی كوثر نماندیم
این انقلاب ماست ما ابتر نماندیم
امروز در بیروت نسل تازه داریم
در غزه از روح حماس آوازه داریم
بانو! جوانانت خط شب را شكستند
با راه فرزندت خمینی عهد بستند
لب تر كنی در معركه جان می‌سپارند
ای هاجر! اسماعیل‌هایت بی‌قرارند
ای نور تو شمع دل‌افروز پیمبر
مزد عبادات چهل روز پیمبر
با آن جلالت پای پر آماس؟ آری
دستان پینه‌بسته و دستاس؟ آری
بانو چقدر این سادگی را دوست داری
پیش از سفر آمادگی را دوست داری
بس كن! چقدر از حسرت دیدار گفتن؟
وقت دعا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دیر است ای اجل به نجاتم شتاب كن) *

3396
2

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دیر است ای اجل به نجاتم شتاب كن) دیر است ای اجل به نجاتم شتاب كن
جانم بگیر و خانه ی غم را خراب كن
چشم انتظار مرگ من اهل مدینه اند
یارب دعای شهر مرا مستجاب كن
با التماس گفت بمان خوب می شوی
ای زخم سینه ام تو علی را جواب كن
دست شكسته ام كه تكانی نمی خورد
زینب بیا و ظرف حسینم پر آب كن
سر را نمی شود كه گذاری به سینه ام
جایی برای خفتن خود انتخاب كن
سنگینی دری كه مرا پشت خود شكست
از زخم های سرخ و كبودم حساب كن
شاعر:حسن لطفی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بعد از شهادت)(تو گفته ای که بیا نیمه شب قرار، این جا) *

2730

شعر حضرت زهرا(س)(بعد از شهادت)(تو گفته ای که بیا نیمه شب قرار، این جا) تو گفته ای که بیا نیمه شب قرار، این جا
کنار پهلوی زخمی، سر مزار، این جا
من آمدم سر قبرت نشد دلم آرام
که خواب رفته ای ای قلب بی قرار، این جا
خدا کند ز مزارت بنفشه ای بدمد
که رنگ و روی تو دارد گل بهار، این جا
از آن دو چشم کبودت مرا تماشا کن
عصای دست علی هست ذوالفقار، این جا
چگونه پای نلرزد کنار این تربت
ز من گرفته تو را دست روزگار، این جا
چگونه پای گذارم به خانه ی بی تو
چرا به سینه نکوبم سر مزار، این جا
نشسته اخترت امشب به انتظار، آن جا
نشسته ام سر قبرت به انتظار، این جا
رسیده صبح بیا تا به خانه برگردیم
به کودکان دل من مزن شرار، این جا
شاعر:سید محمد جوادی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(چشمی شبیه چشم تو گریان نمی شود) *

2913
2

شعر حضرت زهرا(س)(چشمی شبیه چشم تو گریان نمی شود) چشمی شبیه چشم تو گریان نمی شود
زهرا حریف چشم تو باران نمی شود
گیرم که نان بعد خودت هم درست شد
نان بدون فاطمه که نان نمی شود
برخیز و باز مادری ات را شروع کن
فضه حریف گریه ی طفلان نمی شود
بد جور جلوه کرده کبودی چشم تو
طوری که زیر دست تو پنهان نمی شود
معجر بزن کنار و علی را نگاه کن
خورشید زیر ابر که تابان نمی شود
فهمیده ام ز سرفه ی سنگین سینه ات
امشب نفس کشیدنت آسان نمی شود
ای استخوان شکسته ی حیدر چه می کنی؟
با کار خانه زخم تو درمان نمی شود
من خواهشم شده ست که زهرای من بمان
تو با اشاره گفتی علی جان نمی شود
گفتم که روی خویش عیان کن ببینمت
گفتی به یک نگاه به قرآن نمی شود
مداح:حاج محمود کریمی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال حضرت زینب هنگام تشییع مادر( زیر تابوتو بگیرید، مادرم خیلی عزیزه) *

10292
8

شعر زبانحال حضرت زینب هنگام تشییع مادر(   زیر تابوتو بگیرید، مادرم خیلی عزیزه) زیر تابوتو بگیرید، مادرم خیلی عزیزه
خون سینه ی شکسته ، داره از چشام می ریزه
زیر تابوتو بگیرید ، مادرم پهلوش شکسته
دیگه زینب بعد مادر، شده از زندگی خسته
زیر تابوتو بگیرید، مادرم سینه اش شکسته
من می خوام براش بمیرم ،گریه راه منو بسته
زیر تابوتو بگیرید، مادرم خیلی جوون بود
از میخ در شکسته ،به روی سینه اش نشون بود
تشییع پیکر پاک، مادر خوب حسینه
بعد مادر غم من خاک، توی بین الحرمینه
می دونم سرت داداشی، میره رو نیزه ی دشمن
لحظه ی آخرش مادر، از غمت حرف زده با من
گفته که تو هم غریبی، تو خودت خد التریبی
روی نیزه ها می بینم، که تو هم شیب الخضیبی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)(از دست تو مسمار، دلم خیر ندیده) *

3033

شعر مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)(از دست تو مسمار، دلم خیر ندیده) از دست تو مسمار، دلم خیر ندیده
از این در و دیوار دلم خیر ندیده
افتاده غم عشق غم همسر مظلوم
بر دوش من زار ، دلم خیر ندیده
در گنجه ی قلبم ز غم یار ببین که
کوهی شده انبار، دلم خیر ندیده
پشت در این بیت هجوم سگ هار و
چل روبه مکار، دلم خیر ندیده
دنده شده رنده ، وَ دگر هیج نمانده
از این تن غمبار، دلم خیر ندیده
بین در ودیوار بگفتم ز لگدها
تو دست نگهدار، دلم خیر ندیده
از ضرب لگدها و غلافش شده ای دل
این جسم چو مردار، دلم خیر ندیده
این جسم نحیف من بیمار بدان که
در کوچه شد هموار ، دلم خیر ندیده
ای یار مدارا بکن اینک ز سخایت
با این تن بیمار، دلم خیر ندیده
روی تو علی گشت برای دل زارم
چون ماه شب تار ، دلم خی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(رفتی و دل من شده بیت الحزن تو) *

2665

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(رفتی و دل من شده بیت الحزن تو) رفتی و دل من شده بیت الحزن تو
گردیده سیه پوش محیط محن تو
جز ناله نوائی ز دل باغ نیاید
غرق غم و اندوه و الم شد چمن تو
از قصۀ غصب فدک و ضربت دشمن
فریاد بر آورده نگاه حسن تو
چندین اثر از جلوۀ ایثار تو باقی ست
از ضربت گل چین ستمگر به تن تو
از بازو و پهلو، تو نگفتی سخن، امّا
این زخم، گل انداخته بر پیرهن تو
افکنده شراره به دل و جان ملائک
دستی که برون شد ز حجاب کفن تو
تابوت طلب کردی و نالیدم و گفتم
حجمی که نمانده است برای بدن تو
پروانۀ پر سوختۀ گلشن عصمت
من شمع صفت سوختم از سوختن تو
از مرحمت دم به دم توست «وفائی»
گوید به همه خلق جهان، گر سخن تو
شاعر:سید هاشم وفایی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد