شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

غزل پیوسته شهادت حضرت زهرا(س)(دلداده دیده روی که بسته عجیب نیست؟! پرواز باپری که شکسته عجیب نیست؟) *

2451

غزل پیوسته شهادت حضرت زهرا(س)(دلداده دیده روی که بسته  عجیب نیست؟!             پرواز باپری که شکسته عجیب نیست؟) دلداده دیده روی که بسته عجیب نیست؟! پرواز باپری که شکسته عجیب نیست؟
هرروز در به روی علی باز می نمود... این اوج غربت مردی غریب نیست؟!
او بود واین مدینه امانم بریده بود حالا که رفته طاقت وصبروشکیب نیست
روزیِّ یار و همدم صدِّیقه بعدازاین جزطعنه وکنایه ی اهل فریب نیست
یک لحظه هم که واشده چشمش کلام او جزروضه های خنجروشیب الخضیب نیست
پهلوشکسته قلب علی را شکست و رفت
پشت وپناه من کمرم را شکست و رفت
امشب بساط نافله ام طور دیگراست اشکم برای شستن خونهای پیکر است
گفتم به کودکان که مبادا فغان کنید بازوی تو بهانه ی فریاد حیدر است
غسل شبانه ی بدن ازروی پیرُهن!!! این هم نشان عشق و تولّای کوثر است
حس می کنم تو

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

غزل مصیبت فاطمیه(س)(نقش برخاکم ولی این خاک خاکی دیگراست ریگ نَه گلبرگ یاس نیلیِّ پیغمبراست) *

2369

غزل مصیبت فاطمیه(س)(نقش برخاکم ولی این خاک   خاکی دیگراست         ریگ نَه    گلبرگ یاس نیلیِّ پیغمبراست) نقش برخاکم ولی این خاک خاکی دیگراست ریگ نَه گلبرگ یاس نیلیِّ پیغمبراست
قطره ی اشک وِلا در کربلا حس می کنم درفراتم یا نَمِ ساقیِّ حوض کوثر است
بوی خاک از فرش زیرصورتم آید ولی عطریاس آمد مگراین قدکمانی مادراست؟!
قدکمانی دست بر پهلو پذیرایم شده مادرم زهراست پس أدرک أخا زیباتراست
دست زخمی پیکربی دست راتیمارکرد چشم خونین شاهد کم سوییِّ چشم تر است
جای دست کیست این؟ چادرچراخاکی شده؟ قاب تار و ارغوانی آشنای حیدر است
دیده ام خون بود وشدبا دیدنش دل خون حسین دردخوداز یادبردم دردمادر بدتر است
من همینجا پیش مادر می روم از دست تو مرگ ساقی برروی دامان کوثر بهتراست
گفت این عاشق از عبّاس وعزای یاس در.... علقمه

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه از زبان امام حسن(ع) بعد از شهادت( هیچکس مثل من عزا نگرفت رازدارم دلم بهانه گرفت) *

2461

غزل مصیبت فاطمیه از زبان امام حسن(ع) بعد از شهادت( هیچکس مثل من عزا نگرفت                           رازدارم       دلم بهانه گرفت) هیچکس مثل من عزا نگرفت رازدارم دلم بهانه گرفت
جزمن اینجا ندیده مادرجان کوچه ای که تورانشانه گرفت
سندی بود وضرب شصتی که حقِّ ما را چه وحشیانه گرفت
چشم کم سوء و نونهالی که دست تو درمسیر خانه گرفت
کاش قد می کشیدم آن لحظه لحظه ای که دل زمانه گرفت
غم تو بغض ودیده دریا شد اشک برگونه آشیانه گرفت
العجل گفت مجتبی وقتی زیرتابوت را شبانه گرفت
قبر من مثل مادرم خلوت نیمه شبها چه عاشقانه گرفت

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(شهری برای بردن من صف کشید آه قلب تودر هوای علی می تپید آه) *

2092

غزل مصیبت فاطمیه(شهری برای بردن من صف کشید آه                  قلب تودر هوای علی می تپید آه) شهری برای بردن من صف کشید آه قلب تودر هوای علی می تپید آه
دست طناب و گردن ودست ابوتراب آه غریب قائله را می شنید ماه
ماهی که جای پنجه ی طوفان به چهره داشت خورشید می کشید به سوی امید گاه
گاهی که کین به شکل غلافی شد وگرفت دامان آسمان و به ضربی برید راه
راه حرم سیاه شد و دست روزگار درکوچه با طمع به اسارت کشید شاه
شاه ولا ولیِّ خدا مَحرمی نداشت آه دل شکسته ی حیدر خرید چاه
چاهی که رأفتش سَر ازاین شهرفتنه بود با روضه ی غریبیِّ ماآفرید.... آه

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مدح حضرت زهرا سلام الله علیها(وقتی که نام فاطمه روی لب من است نادعلی علیست که تاب وتب من است) *

2402
3

غزل مدح حضرت زهرا سلام الله علیها(وقتی که نام فاطمه روی لب من است                 نادعلی علیست که تاب وتب من است) وقتی که نام فاطمه روی لب من است نادعلی علیست که تاب وتب من است
باید برای فاطمیِّه زیر ورو شوم چون مدّعی شدم که علی مذهب من است
برروی ضربه های دلم کارکرده ام زهرا صدای هرتپش و مطلب من است
شایسته نیستم ولی از لطف فاطمه یافاطمه مدد دم روز و شب من است
زهرائیَّم به مرحمت شیر مادرم روضه تمام دَبدبه و کَب کبِ من است
دارم یقین که عاشق و معشوق حیدرم برهانم اشک و ناله ی یازینب من است
عجِّل علی ظهورکَ یابن الحسن بیا اینجا که نام مادرتو برلب من است

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مثنوی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها( فکری به حال زار غریب حجاز کن جان علی برای علی دیده باز کن) *

2844
1

مثنوی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها(  فکری به حال زار غریب حجاز کن                     جان علی برای علی دیده باز کن) فکری به حال زار غریب حجاز کن جان علی برای علی دیده باز کن
حرفی بزن عزیزدلم زار ومضطرم رحمی نما به حال من واین دودخترم
ای مادررسول خدا در غم وعذاب این دخترسه ساله ی تو...این ابوتراب
جاروزدن به خانه شده کاردخترت زانوبغل گرفتن وغم کار شوهرت
اوغصِّه دار چادر خاکیُّ وبسته ات من داغدار پهلو و دست شکسته ات
اوفکر مجتبی و تب وبغض درگلو من یاد شاه تشنه لب وخنجر عدو
غصِّه به نام ما شده انگار فاطمه شد روضه خوان تو درودیوار فاطمه
دیوار تکیه گاه علی رانگاه داشت یاسی که شد شقایق ورنگی سیاه داشت
حالابرای غسل وکفن آمدم ولی گُل کرده لاله برکفنت همدم علی
با من نگفتی از وَرَم بازویت چرا؟! خونابه می چکد گلم از پهل

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(چشم امیدفاطمه ازغصِّه تر شده غمهای یار غایب ما بیشتر شده) *

2294

غزل مصیبت فاطمیه(چشم امیدفاطمه ازغصِّه تر شده                      غمهای یار غایب ما بیشتر شده) چشم امیدفاطمه ازغصِّه تر شده غمهای یار غایب ما بیشتر شده
روزیِّ بستریِّ علی ازعیادتِ.... همسایه های شهرفقط نیشترشده
زینب خودش شنید کسی باکنایه گفت زهراچقدر پیرتر ازپیشتر شده
در پچ پچِ زنانه کسی گفت رفتنی ست گفت وگذشت ورفت ودلم ریشترشده
مادربه انتظارسفربوده....دختراست که دیده اش برای غم خویش ترشده
درشهرفقر معرفت و پاسخ سلام وای ازابوتراب که درویشتر شده
*********

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(خودم عصای توهستم بیابیا مادر توراقسم به دل مرتضی بیامادر) *

2068

غزل مصیبت فاطمیه(خودم عصای توهستم بیابیا مادر                      توراقسم به دل مرتضی  بیامادر) خودم عصای توهستم بیابیا مادر توراقسم به دل مرتضی بیامادر
نمیزنم سخنی باعلی ولی چادر نگفته فاش کندرازکوچه رامادر
تمام قصِّه آن گوشواره که گم شد مشخَّص است دراین صورت وصدامادر
پریده رنگ من ولرزه صدایم را دلیل نیست مگر سیلیِّ جفامادر
سند که پاره شد وروی خاکهاافتاد بلارسید و زد و زار ومبتلا مادر
برای رفتن اندوه جاودانه بخوان دعای ندبه که آید امید ما مادر

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(س)(گلبرگ یاس باغچه ی حق سفید نیست در خِس خِسِ نفس نفسِ توامید نیست) *

2069

غزل مصیبت فاطمیه(س)(گلبرگ یاس باغچه ی حق سفید نیست                 در خِس خِسِ نفس نفسِ توامید نیست) گلبرگ یاس باغچه ی حق سفید نیست در خِس خِسِ نفس نفسِ توامید نیست
شاهد برای اشک غریبیِّ ما به جز این خانه دار وچاه که آهم شنیدنیست
چیزی نگفتیُّ و حرکتهای دست تو معلوم کرد چشم تورا نورِدید نیست
زهراخودت بگو به علی خاک چادرت آیا دلیل رنگ رخی که پرید نیست؟!
آیا برای چیدن گل استفاده از.... میخ و فشارضربه وآتش شدیدنیست؟
در باور زمانه جنین وجوان پیر یا سینه ای که درد ولایت کشید نیست
تو شاهراه رفتن دل سوی منزلی آنکس که فاطمه نخریدش شهید نیست
یارب به حقِّ فاطمه مهدی شناس کن ما راکه هرکه دلبر خود راندید نیست

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(س)(ای نورذات لم یزلی همدم علی سمت وصراط مصطفوی مَحرم علی) *

2060

غزل مصیبت فاطمیه(س)(ای نورذات لم یزلی  همدم علی                       سمت وصراط مصطفوی   مَحرم علی) ای نورذات لم یزلی همدم علی سمت وصراط مصطفوی مَحرم علی
آئینه تمام قدِ شأن مصطفی همپای اشتیاق و شریک غم علی
سرچشمه ی تمامیِّ عرفان و معرفت عالِم به علم کاملی ای عالَم علی
افلاک رابرای شما آفرید و داد خالق به دست لایقتان پرچم علی
خشنودیَّت رضایت حق بود وخشم تو اسباب قهر احمدیُّ و ماتم علی
طوبای خانه علوی دست روزگار کم کم خمیدم می کندت محکم علی
بازوی یاوریِّ غریبیُّ وبا غلاف افتاده ای به کوچه تو درمقدم علی
درمان درد مردخدابستری شدی دردت دوا نمی شود ای مرهم علی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(آخرین نفسهایم ذکریاعلی مولا می روم ولی فکرم پیش حیدرتنها) *

2018

غزل مصیبت فاطمیه(آخرین نفسهایم  ذکریاعلی مولا                          می روم ولی فکرم پیش حیدرتنها) آخرین نفسهایم ذکریاعلی مولا می روم ولی فکرم پیش حیدرتنها
نیمه جان زدم شانه موی کودکانم را سوختم ولی پختم نان برای این گلها
شب که شدبده غسلم یاعلی حلالم کن کنده میشودخونِ لَخته سخت ازاعضاء
مخفیّانه وآرام روی شانه از خانه جسم یاس نیلیُّ و پرپرت ببر مولا
یک نفرنباشد ازدشمنان نامردت قبرفاطمه پنهان ظاهراً بماند تا
روز وعده احمد روزجمعه موعود ساعتی که بر کعبه تکیه میزندآقا
وعده تووزهرا لحظه تقاص یاس درمدینه باشورِ یاعلی ولیُّ الله

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(عشق است پای عشق علی بستری شدن قامت کمان وزخمیُّ ونیلوفری شدن) *

2336

غزل مصیبت فاطمیه(عشق است پای عشق علی بستری شدن           قامت کمان وزخمیُّ ونیلوفری شدن) عشق است پای عشق علی بستری شدن قامت کمان وزخمیُّ ونیلوفری شدن
برهان آه فاطمه این دردسینه نیست سخت است شاهدغم بی یاوری شدن
جان میدهم که راه ولارا نشان دهم این است اصل واقعیِّ حیدری شدن
بازوی من به ضربه قنفذ کبود شد امّا خوش است بازوی همسنگری شدن
رویم گرفته ام تونبینی که نیلیَّم دور ازوفاست دردسرِ همسری شدن
تنها عذاب فاطمه تنهاییِّ علیست بایدبه باغ دین خدا نوبری شدن
دستورصبر آمده ونیست چاره جز چشم انتظار وصل گل عسگری شدن

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(ازفاطمیُّون میشوم ان شاءالله لاحول ولاقوة الّاباالله) *

2767

غزل مصیبت فاطمیه(ازفاطمیُّون میشوم ان شاءالله  لاحول ولاقوة الّاباالله) ازفاطمیُّون میشوم ان شاءالله لاحول ولاقوة الّاباالله
بالاست سرنوکرزهراوَالله لاحول ولاقوة الّاباالله
ازفاطمه دم میزنم ومولایش ازعاشقیِّ خالص وبی همتایش
دلداده ودل بسته به مولاوالله لاحول ولاقوة الّاباالله
سرچشمه عشق اَزلی زهرابودسرمشق تولّای علی زهرابود
مرضیّه وانسیِّه ی حوراءوالله لاحول ولاقوة الّاباالله
بانوی علی بازوی یاریِّ خدا یک لحظه نشدازاسدالله جدا
عشق علیِّ عالیِّ اعلاء والله لاحول ولاقوة الّاباالله
راضیِّه وهانیِّه وامُّ النُّجباء نوردل خیرالبشر وبی بیِّ ما
علم وعمل اوست چوباباوالله لاحول ولاقوة الّاباالله
اوعصمت کبراست خدامیداند کاروکس مولاست خدامیداند
کوثرشده در فاطمه معنی والله لا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مدح و مرثیه فاطمیه(گدای فاطمه و نوکر اباالحسنم هزارشکر که در فاطمیِّه سینه زنم) *

2538
-1

غزل مدح و مرثیه فاطمیه(گدای فاطمه و نوکر اباالحسنم                       هزارشکر که در فاطمیِّه سینه زنم) گدای فاطمه و نوکر اباالحسنم هزارشکر که در فاطمیِّه سینه زنم
هزارشکر که عطرولایت مولا گرفته است دراین کوچه ی صفابدنم
میان کوچه سینه زنان فاطمه ام کبود میشود از داغ یاس کوچه تنم
به یادکوچه تنگ ودلی که سنگی بود به یادبغض گلوی غریب انجمنم
چرابه یاس پیمبر مدینه سیلی زد؟! دوباره در تب وتاب غم دل حسنم
نوای خاکیُّ وافلاکیِّ حرم زهراست ندای فاطمه گوید غریب بی کفنم
فدای ناله ی زهرا فدای ذکرحسین به یاد کرب وبلا سرخ میشودسخنم
میان فاطمیُّون سینه میزنم ارباب به انتظارظهورم خوشم که سینه زنم

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(فکری برای خانه ی درد ومَلال کن زانو بغل نگیر و بتولت حلال کن) *

2011

غزل مصیبت فاطمیه(فکری برای خانه ی درد ومَلال کن                  زانو بغل نگیر و بتولت حلال کن) فکری برای خانه ی درد ومَلال کن زانو بغل نگیر و بتولت حلال کن
از این به بعدتازه غمت میشودشروع غسل شبانه ی بدنم راخیال کن
درخانه ام گرفتم اگر روی صورتم راز عجیبش ازحسن من سوال کن
شبها برای تشنه لب کربلا ببر آبیُّ و فکر تشنگیِّ نونهال کن
پَرمی کشم اگرچه پرم راشکسته اند حیدربرو برای عزا فکر شال کن
شال عزای فاطمه بنداز و ناله ای بهر ظهور روز قصاص و قتال کن

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مثتوی اشک فاطمیه(اشک یعنی مادری درکوچه ها شانه های یک پسر جای عصا) *

2245

مثتوی اشک فاطمیه(اشک یعنی مادری درکوچه ها              شانه های یک پسر جای عصا) اشک یعنی مادری درکوچه ها شانه های یک پسر جای عصا
اشک یعنی آفتابی درغروب بغض یک دُردانه در حنجر رسوب
اشک یعنی کوچه های بی کسی کودکی مأنوس با دلواپسی
اشک یعنی اضطراب و واهمه ناله یعنی انقلاب فاطمه
اشک یعنی انقلابی در سُجود صورتی در قابی ازسیلی کبود
اشک یعنی ضربه سنگین مرگ سیلی ودیوار وروی وکوی تنگ
اشک یعنی هرقدم یکبار آه دردُدل با نخل وتنگستان وچاه
اشک یعنی غسل ازروی لباس ارغوانی دیدن بازوی یاس
اشک یعنی داستان سایه بان بیت الاحزان خراب وکودکان
اشک یعنی آستینی بر دَهن نیمه شب غسل وکفن بغض حسن
اشک یعنی درب نیمه سوخته سینه ای بامیخ بر در دوخته
اشک یعنی کودکانی هاج و واج دست جای دیده میجوید سِراج
اش

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(بسترِ بيمارپهن و بسترَّم ناخوش است ياس سرخ ونيلیُّ وخاکستريَّم ناخوش است) *

1980

غزل مصیبت فاطمیه(بسترِ بيمارپهن و بسترَّم ناخوش است          ياس سرخ ونيلیُّ وخاکستريَّم ناخوش است) بسترِ بيمارپهن و بسترَّم ناخوش است ياس سرخ ونيلیُّ وخاکستريَّم ناخوش است
نيمه شب گاهی صداي آه مخفی ميرسد تا بدانم زخمیِّ نيلوفريَّم ناخوش است
پيش پاهاي علی برخواست ازجايش ولی تکيه برديوار زد همسنگريَّم ناخوش است
سعی دارد تابخندد بر رويم امّا خدا خنده ي تلخ سلام آخريَّم ناخوش است
قوت قلبم قرارم بي قرارم رفتنی ست آنکه در شادیُّ وغم شد مشتريَّم ناخوش است
روي بستر روي در گوشه کنار خانه ام لَخته هاي خون به من گويد پريَّم ناخوش است
چادرش َبررو ودستش را به پهلويش گرفت آيه هاي کوثر پيغمبريَّم ناخوش است
سينه ي اين عاشق و آه مدينه گفته اند مادر اين کودکان مادريَّم ناخوش است

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(داغ فراق مصطفي کم نيست امّا!!! هيزم که آوردند رفت از ياد زهرا؟) *

1964
1

غزل مصیبت فاطمیه(داغ فراق مصطفي کم نيست امّا!!!                    هيزم که آوردند رفت از ياد زهرا؟) داغ فراق مصطفي کم نيست امّا!!! هيزم که آوردند رفت از ياد زهرا
هيزم که آمد حال و روزم زيرورو شد لرزيد از غم سينه ي اولاد زهرا
ميسوخت درب خانه پيش چشمهايم آمد فقط فضِّه به استمداد زهرا
سلمان ومقداد واباذر شاهد من بيداد بود وکينه ها وداد زهرا
بردند از خانه علی را دست بسته با پوسخندي دشمنان شاد زهرا
زهرا يداللهِ يدالَّـــله بود و قنفذ زد ضربتی بر بازو وافتاده زهرا
اشک علیُّ وآه زهرايی درآميخت ناد علی بود ونوا وناد زهرا
شد العجل ذکر لب مولا ومادر قلب شکسته شد علی آبادزهرا
********

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشهادت حضرت زهرا(س)(ریزد از هجر تو اشکم ز بصر، یا زهرا!) *

2441

شعرشهادت حضرت زهرا(س)(ریزد از هجر تو اشکم ز بصر، یا زهرا!) ریزد از هجر تو اشکم ز بصر، یا زهرا!
شده تاریک جهانم به نظر، یا زهرا!
تا تو از دست من ای نوگل رعنا! رفتی
شد مرا خم ز فراق تو کمر یا زهرا!
خیز از جا و ببین ناله و افغان دارم
ز غم هجر تو شب تا به سحر، یا زهرا!
کاش با نالۀ من جان من آید بیرون
تا نمانم به جهان بی تو دگر! یا زهرا
تو که از پهلوی بشکسته نگفتی با من
آخر این درد نهان کرد اثر، یا زهرا
تا نرنجد ز غمت قلب نبی در جنت
غم خود را تو نهان کن ز پدر یا زهرا
از کبودی رخ و شانۀ آزرده مگو
هم مگو با پدر از صدمۀ در، یا زهرا!
من کنار تو و، در خانۀ تو منتظرند
کودکانت همه با دیدۀ تر یا زهرا!
با که این درد جگر سوز بگوید (خسرو
که بود قبر تو مخفی ز نظر یا ز

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ای شمع سینه سوختۀ انجمن، علی) *

2160

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ای شمع سینه سوختۀ انجمن، علی) ای شمع سینه سوختۀ انجمن، علی
تقدیر توست ساختن و سوختن، علی
ای رهبری که منزویَت کرده جهل خلق
ای آشنای درد! غریب وطن! علی
من پهلویم شکسته و، تو دلشکسته‏ای
من بر تو گریه می‏کنم و، تو به من، علی
من سینه‏ام شکسته و، تو سینه سوخته
من با تو گفتم و، تو به کَس دم مزن علی
بازوی من سیه شده، تو دست روی دست
برگو کجاست بازوی خیبر شکن علی؟
سر بسته بِهْ، که بَعد حمایت ز حقّ تو
در اختیار من نبوَد دست من، علی
گفتم که: شب کفن کن و شب دفن کن، ولیک
از تن نمانده هیچ برای کفن، علی
شاعر:علی انسانی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(تازیانه، خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی‏زد) *

2628

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(تازیانه، خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی‏زد) تازیانه، خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی‏زد
کعب نی هرگز کسی بر زینب اطهر نمی‏زد
گر نمی‏شد حقّ حیدر غصب، تا روز قیامت
پشت پا کس بر حقوق آل ‏پیغمبر نمی‏زد
دشمن بی رحم اگر بر بیت وحی آتش نمی‏زد
عصر عاشورا کسی بر خیمه‏ها آذر نمی‏زد
محسن شش ماهه گر مقتول، پشت در نمی‏شد
حرمله تیری به حلقوم علی اصغر نمی‏زد!
فاطمه گر کشتۀ راه امام خود نمی‏شد
زینب غم دیده هم بر چوب محمل، سر نمی‏زد
فرق مولا گر نمی‏شد منشق از تیغ مخالف
تیغ: هرگز خصم بر فرق علی اکبر نمی‏زد
خار اگر بر دیدۀ مولا علی از کین نمی‏رفت
تیر، کس بر دیدۀ عباس آب آور نمی‏زد
دختر غم دیدۀ ویران نشین، سیلی نمی‏خورد
خصم اگر در کوچه، سیلی بر رخ مادر نمی‏زد
شاع

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(محل دهید جماعت، غریبه ام این جا) *

2476

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(محل دهید جماعت، غریبه ام این جا) محل دهید جماعت، غریبه ام این جا
غبار پردۀ دل را كمی تكان بدهید
چرا جواب سلامم، نگاه سرد شماست؟
كجاست خانۀ زهرا؟ به من نشان بدهید
شنیده ام كه سه ماهی عجیب بیمار است
گمان کنم که ز حالش کمی خبر دارید!؟
نرفته اید چرا پس عیادتش مردم
از این لجاجت دیرینه دست بر دارید
كجاست حجرۀ یك گل فروش با انصاف؟
كه چند شاخۀ یاس سپید از او گیرم
كجاست مسجد افلاكی پیمبر عشق؟
كه من ز قبل عیادت در آن وضو گیرم
عبور می كنم از كوچه های تنگ شما
شبیه پیر عصادار، كند و آهسته
خدا به داد زمین خورده هایتان برسد
هراس دارم از این سنگ های برجسته
سلام حضرت مولا، چه آمده به سرت؟
بگو به جان حسینت سراب می بینم
دلم شكست چرا گریه كرده ا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(نبى به بوى بهشتى تو ارادت داشت) *

2325

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(نبى به بوى بهشتى تو ارادت داشت) نبى به بوى بهشتى تو ارادت داشت
على به جلوۀ هر روزه تو عادت داشت
کدام نور ز مصراع بیت تو جوشید
که شعله هم به در خانه‏ات ارادت داشت
براى خاطر حیدر به تازیانه نشست
کدام دست چنان دست تو عبادت داشت؟
براى ضربۀ دیگر به دیدنت آمد
که گفته دشمن تو نیّت عیادت داشت؟
پس از تو اى گل نشکفته پرپر این بلبل
ز شام تا به سحر ناله‏ها به یادت داشت
قسم به سورۀ خاکى چادرت بانو
به درک قدر تو باید فقط سعادت داشت
شاعر:رضا جعفری

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(عزیز من چه شده دست بر کمر داری) *

2344
1

شعر حضرت زهرا(س)(عزیز من چه شده دست بر کمر داری) عزیز من چه شده دست بر کمر داری
گذشته نیمه ای از شب هنوز بیداری؟
دوباره پیرهنت پر ز خون شده مادر
برای شستن این جامه درد سر داری
دعا نکن اجلت زودتر از من برسد
فقط بگو چه کنم تا که دست برداری
سه ماه گوشه این خانه بستری هستی
سه ماه می شود اما هنوز بیماری
اگر چه زخم تو را شسته ام ولی انگار
به باغ پیرهنت باز لاله می کاری
به یاد محسن خود باز می روی از حال
زیاد فکر نکن، مادرم نکن زاری
تن تو آب شده بی رمق شده اما
هنوز عین سپاه علی علم داری
همین که قوت قلب پدر شدی کافی ست
نیاز نیست بگیری به دوش خود باری
سه ماه می گذرد از اصابت مسمار
ولی دوباره از این زخم، خون شده جاری
شاعر:سهیل عرب

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(خانم شما كه سر زده از عرش نورتان) *

2307

شعر حضرت زهرا(س)(خانم شما كه سر زده از عرش نورتان) خانم شما كه سر زده از عرش نورتان
روشن شده زمین ز شعاع حضورتان
آیا مرا به خانۀ خود راه می دهی
امروز تا كنم كمكی در امورتان
تا رد شدم ز كوچه تان گریه ام گرفت
بر ماجرای سیلی و داغ عبورتان
مولا نشسته گوشه ای و زار می زند
تنها به یاد ماهی و تنگ بلورتان
ای كاش بین كوچه همان لحظه می شكست
دست كسی كه لطمه زده بر غرورتان
پیداست از تجلّیِ یاریِ مرتضی
احساستان قرینه شده با شعورتان
نامی هم از علی و محمد نمانده بود
بی شك اگر نبود وجودِ غیورتان
این اشك ها كه روی زمین غلط می خورد
حاكی بود ز رنج نگاه صبورتان
روحت بزرگ بود و دو عالم حقیر بود
گنجایشی نداشت برای ظهورتان
یادش به خیر روز غدیری كه داشتی
دیگر به سر ر

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(حریم امن زهرا را شکستند) *

3270
1

شعر حضرت زهرا(س)(حریم امن زهرا را شکستند) حریم امن زهرا را شکستند
ز شاخه یاس مولا را شکستند
خدا داند که با این ظلم عظمی
دل پیغمبر ما را شکستند
به سر داری اگر سر بند زهرا
به دل خون کرده‌ای دلبند زهرا
در این ایام باشد این دعایم
خدا صبرت دهد فرزند زهرا
زمان بغض و غسل و پیرهن بود
چراغ اشک، نور انجمن بود
طلب می‌کرد حیدر آن کفن را
کفن در دست طفل بی ‌کفن بود
جهاد کوچه جنگی تن به تن داشت
چهل مرد و علی یک شیر زن داشت
اگر دستان حیدر باز می‌شد
مگر کس قدرت زهرا زدن داشت
دردت به دلم آتش افروخته مادر
قلبم چو درِ خانۀ تو سوخته مادر
گویند صدایم زده‌ای، غم زده وقتی
گلبرگ تنت میخ به در دوخته مادر
دوای مردمان خسته، هیزم
كلیدِ خانه‌های بسته، هیزم
چگونه،

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(اصل دین است احترام شما) *

1388

شعر حضرت زهرا(س)(اصل دین است احترام شما) اصل دین است احترام شما
(فَدَنیٰ) جلوه ی مقام شما
هر سحر جان تازه ای می داد
به علی نغمه ی سلام شما
چقدر مشکل است تشخیص
سخن وحی از کلام شما
تا گره می خورد به کار مسیح
متوسل شود به نام شما
و عجب رفت و آمدی دارند
خیل حور و ملک به بام شما
لیلة القدر هستی و مخفی ست
مثل شأن شما، ختام شما
درب خیبر اگر ز جا کنده
فاتحش برده است نام شما
شعله ی در، به خیمه آتش زد
کربلا حاصل قیام شما
ذکر عجّل وفاتی آخر شد
ذکر هر صبح و ظهر و شام شما

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(نام گل بردی و، بلبل گشت خاموش ای بلال!) *

2845
3

شعر حضرت زهرا(س)(نام گل بردی و، بلبل گشت خاموش ای بلال!) نام گل بردی و، بلبل گشت خاموش ای بلال!
مادر مظلومه‏ی ما رفت از هوش، ای بلال
بوستان وحی را بیت‏الحزن کردی، بس ست
با اذان خود مکن ما را سیه پوش ای بلال!
دیر اگر خاموش گردی، زودتر گردد ز تو
مادر ما را چراغ عمر، خاموش ای بلال!
مادر ما بر اذانت گوش داد، اینک تو هم
بر صدای گریۀ زینب بده گوش، ای بلال!
مرگ پیغمبر، شکسته قامت ما را به هم
بار غم مگذار ما را بر سر دوش ای بلال!
غنچه، پرپر گشت و گل از دست رفت و باغ، سوخت
کرد حق باغبان، گلچین فراموش ای بلال
گرد غم بر روی ما بنشسته و دانسته ایم
خاک گیرد لالۀ ما را در آغوش، ای بلال!
تا زبان حال ما یکسر به نظم (میثم) است
اشک و خون از چشم اهل دل زند جوش، ای بلا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(رفتی و، زینب تو می‏ماند) *

2449

شعر حضرت زهرا(س)(رفتی و، زینب تو می‏ماند) رفتی و، زینب تو می‏ماند
خط تو، مکتب تو می‏ماند
بر کف زینب، این زبان علی
رشته‏ی مطلب تو، می‏ماند
تا حسینی و کربلایی هست
زین اَبْ، زینب تو، می‏ماند
از علی دم زدی، و نام علی
تا ابد بر لب تو می‏ماند
تا ابد در صوامع ملکوت
ناله‏ی یا رب تو، می‏ماند
هم، نماز نشسته‏ی تو به روز
هم، نماز شب تو می‏ماند
منصب تو، حکومت دل هاست
تا ابد منصب تو می‏ماند
در سپهر شهامت و ایثار
پوتو کوکب تو، می‏ماند
خون تو، پشتوانه‏ی دین ست
تا ابد مذهب تو، می‏ماند
خصم دون! گاه رو سیاهی توست
روز ما و شب تو، می‏ماند
قصه را، تازیانه می‏داند!
در و دیوار خانه، می‏داند!

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(داری چه زود می روی ای روح چادری) *

2447

شعر حضرت زهرا(س)(داری چه زود می روی ای روح چادری) داری چه زود می روی ای روح چادری
از دست نانجیب و ضخیم که دل خوری؟
این مخمل کبودی یکدست کار کیست؟
هرگز ندیده ایم کبودی به این پُری
جزء مطهرات، یکی خون زخم توست
آبی که نام داده امش قرمز کُری
با احتیاط رد شو از این کوچه ی وقیح
دارد نگاه می کندت چشم آجری
امشب مگر که شام زفاف مزار توست؟
داری کفن برای عروسیت می بُری
قیچی نزن به پارچه اندازه ی تو نیست
باید به قد عرش بدوزند چادری
شاعر:حجت الاسلام رضا جعفریم

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد