شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت زهرا(هی بال بال می زند این روز آخری) *

2289

شعر شهادت حضرت زهرا(هی بال بال می زند این روز آخری) هی بال بال می زند این روز آخری
گشته هوای خانه مادر کبوتری
آغوش باز کرده به دنبال بچه هاست
گل کرده باز در دلش احساس مادری
دست شکسته اش به قنوت دعا شده
مشغول بچه ها شده با دست دیگری
پا شد که باغ پیرهنش را بشوید از
گل های زخم خورده ی ایام بستری
گاهی میان گریه ی خود حرف می زد و
می گفت آه ای پدر آیا دم دری؟
اسپند دود می کند اسما برای او
کوری زخم چشم مدینه که بهتری
اسما غروب شد دل خانم گرفته است
باید لباس رفتن او را بیاوری
شاعر:رحمان نوازنی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت زهرا(س)(شاعر برای فاطمیه کم می آورد) *

2784

شعر حضرت زهرا(س)(شاعر برای فاطمیه کم می آورد) شاعر برای فاطمیه کم می آورد
هر بیت یک مصیبت اعظم می آورد
قافیه هاش شال عزا بسته بر کمر
در هر ردیف دستۀ ماتم می آورد
از کوچه های سینه زنی رد که می شوم
یک خاطره ز کوچه به یادم می آورد
باز این چه شورش است که در کوچه های شهر
حال و هوای ماه محرم می آورد؟
دیگر نیاز نیست به سبک و به مرثیه
"مادر" فقط همین کلمه غم می آورد
اصلاً تو تا کنون غم مادر چشیده ای؟
دیدی غمش چه بر سر آدم می آورد؟
مادر، پسر، غلاف، پدر، تازیانه، در
این واژه ها خدا چه به روزم می آورد
نامردی است بازی این دهر حقه باز
هجده بهار برده، قدی خم می آورد
دیگر توان شعر نوشتن نمانده است
شاعر برای فاطمیه کم می آورد
***
اما تمام می شود این درده

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(حبل کین بر گردن حبل المتین افتاده است) *

3386

شعر حضرت زهرا(س)(حبل کین بر گردن حبل المتین افتاده است) حبل کین بر گردن حبل المتین افتاده است
لرزه بر عرش برین و رکن دین افتاده است
کاش از مهدی بپرسم کای امام منتقم!
مادرت زهرا چرا روی زمین افتاده است؟!
آتش کین، میخ در را چون گل آتش نمود
روی سینه، جای میخ آتشین افتاده است
عذر می‏خواهم اگر می‏پرسم از درگاه تو
جای دست کیست بر آن مه جبین افتاده است؟
از سر شب تا سحر با دیدۀ گریان، علی
روی قبر فاطمه زار و حزین افتاده است
(ملتجی)! چون مهبط جبریل را آتش زدند
شعله بر بال و پر روح‏الامین افتاده است
شاعر:علی اصغر یونسیان

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(نرو ای همدم تنهایی بابا، مادر) *

2686

شعر حضرت زهرا(س)(نرو ای همدم تنهایی بابا، مادر) نرو ای همدم تنهایی بابا، مادر
می شود بعد تو بابا تک و تنها، مادر
چه مگر بر سر تو رفته در آن کوچه ی شوم
پس از آن حادثه افتاده ای از پا، مادر
آخرین بار که گیسوی مرا شانه زدی
لرزه دست تو لرزانده دلم را مادر
من و بی مادری، ای وای، برایم زود است
کاش می شد که از این جا بروم با مادر
شاعر:سید محمد جواد شرافت

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(وقتی بگو بخند تو در خانه جا نشد) *

2832

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(وقتی بگو بخند تو در خانه جا نشد) وقتی بگو بخند تو در خانه جا نشد
لفظ بیا ببند، به زخمت روا نشد
صبح دراز تو سر مغرب شدن نداشت
مویت سفید گشت و رفیق حنا نشد
قدری غذا بخور جگرم ریشِ ریش شد
شاید كه ماندی و سفرت از قضا نشد
در خانه روسری به سرت قاتل من است
قتل كسی به پارچه ای نخ نما نشد
قحط طبیب اشك علی را مضاف كرد
قحطی چنین پر آب، عیان هیچ جا نشد
جان خودم قسم كه همین چند روز پیش
گفتم كه كج كنم سر این میخ را نشد
پهلوی و روی و موی و وضوی جبیره ات
چون من بساط قتل كسی رو به را نشد
شاعر:محمد سهرابی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(غصه های امام حسن مجتبی)( وزیده باز به قلبش هوای دلتنگی) *

2647

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(غصه های امام حسن مجتبی)(  وزیده باز به قلبش هوای دلتنگی) وزیده باز به قلبش هوای دلتنگی
نشسته گوشه ی حجره خدای دلتنگی
هنوز هم كه هنوزست یاد آن كوچه ست
رسیده باز به گوشش صدای دلتنگی
هنوز ماتِ كبودیِّ صورتِ یاس است
پُر از سكوت شد از غصه های دلتنگی
نگاه خسته ی خواهر به چشم های حسن
كه موج می زند از های های دلتنگی
مُغیره و دَر و مسمار و هیزم و آتش
و ... روضه ها شده تنها دوای دلتنگی
طنینِ دستِ حرامی هنوز می آید
كه با همان، شده زهرا فدای دلتنگی
در این هوای زمستانی دلِ حیدر
كنار پنجره می سوخت پای دل تنگی
همین كه چشم به چشم حسین می دوزد
شود (اسیرِ) همان كربلای دل تنگی
شاعر:حمید رمی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(مردم شهر چه ها بر جگرت آوردند) *

2874
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(مردم شهر چه ها بر جگرت آوردند) مردم شهر چه ها بر جگرت آوردند
شعله بر سوختن بال و پرت آوردند
دست سمت رخ همچون قمرت آوردند
گل یاسم چه بلایی به سرت آوردند
خواب بودی ورم پلک ترت را دیدم
رفتی از هوش کنارم، به خودم لرزیدم
بعد از آن روز که من سوختنت را دیدم
مُردم و زنده شدم زخم تنت را دیدم
باورم نیست بمانی کفنت را دیدم
غیرت کوچه و اشک حسنت را دیدم
چند وقتیست که خوابش پر کابوس شده
غیرت کودکمان زخمی ناموس شده
وای اگر بال و پرت میل به پرواز کند
زخم سر بسته ی پهلوت دهن باز کند
از تب نیمه شب تو سخن آغاز کند
باید امروز نگاهت کمی اعجاز کند
ورنه از خس خس راه نفست می میرم
آه، از شهر مدینه چقدر دلگیرم
اشک چشمان ترت کاش امانت می داد
سوزش بال

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دو پلک شب شکنت گریه می کند زهرا) *

2824

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دو پلک شب شکنت گریه می کند زهرا) دو پلک شب شکنت گریه می کند زهرا
برای سوختنت گریه می کند زهرا
چقدر آب شدی این دو هفتۀ آخر
لباسِ در بدنت گریه می کند زهرا
کبودتر شده ای، پس نفس عمیق بکش
تلاش کن، حسنت گریه می کند زهرا
دوباره راز گل سرخ سینه افشا شد
دوباره زخم تنت گریه می کند زهرا
کفن سوا مکن از گنجۀ جهیزیه ات
حسین بی کفنت گریه می کند زهرا
شاعر:وحید قاسمی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(روضه ی مکشوفه)(مادرم فاطمه یکبار دگر بیمار است) *

6507
0

شعر حضرت زهرا(روضه ی مکشوفه)(مادرم فاطمه یکبار دگر بیمار است) مادرم فاطمه یکبار دگر بیمار است
او خودش گفت که از قاتل خود بیزار است
رد خونِ به روی پیرهنش ای عالم
یادگاری ز نوک میخ در و مسمار است
گریه دار است بگویم به شما ، لطمه زنان
مادر عالمیان بین در و دیوار است
لطمه زن، گریه بکن چون که دگر مادر ما
هر شب از درد کمر،تا به سحر، بیدار است
سینه ی فاطمه گردید دگر خرد و خمیر
دنده ی فاطمه با خاک زمین هموار است
صورت مادر و پهلو و دو تا دستانش
جلوه گاه اثر صحنه ی هر آزار است
بگذارید گریزم به رقیه باشد
تو ببین پای رقیه ز جفا بر خار است
دزد شامی شده مبهوت سر و معجرشان
زجر هم در زدن دخت حسین پاکار است
سروده جعفر ابوالفتحی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)( شیشه بودی و ز هر ضربه تَرَکدار شدی) *

3026

شعر مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)( شیشه بودی و ز هر ضربه تَرَکدار شدی) شیشه بودی و ز هر ضربه تَرَکدار شدی
سینه چاک از کرم ضربه ی مسمار شدی
شهره ی داغ شدی مادر آفاق شدی
و تو ضرب المثل هر در و دیوار شدی
کوه غم بودی و با رفتن خود ای بانو
ناگهان بر سر قلب علی آوار شدی
شد ولایت ز تو زنده، ز تو پاینده و قرص
زین سبب مادر من مادر ابرار شدی
در ولا جذب شدی و خودت هستی عشق
و تو پروانه ی شمع رخ دلدار شدی
ظرف چند روز شدی مثل کبوتر هایت
چقدر مادر من مقصد آزار شدی
درون کوچه ی کم عرضِ مدینه ای دل
تو مسیر هدف ضربه ی بسیار شدی
تو شبیه کفن و پیرهن کم وزنی
تو نگو که نشدم مادرم انگار شدی
ضربه در کوچه چه بد بود که خوردی به زمین
بعد چند لحظه ی بسیار تو هشیار شدی
سروده جعفر ابوالفتحی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم صرافان

شعر حضرت زهرا(س)-( می‌دونید رفتن دلبر یعنی چی؟) * قاسم صرافان

2984

شعر حضرت زهرا(س)-(   می‌دونید رفتن دلبر یعنی چی؟) می‌دونید رفتن دلبر یعنی چی؟
معنی لحظه آخر یعنی چی؟
باغ بی غنچه چه معنایی داره؟
آشیون بی کبوتر یعنی چی؟
جلوی چشم یه دختر، نیمه‌شب
بردن تابوت مادر یعنی چی؟
بره یار و نشه فریاد بکشی
چه می‌‌فهمیم ما که مضطر یعنی چی؟
پاهاش انگار نای حرکت نداره
بدون فاطمه حیدر یعنی چی؟
اشکای نم نم ساقی می‌دونن
وقتی که بشکنه ساغر یعنی چی
درِ علمه علی و خوب می‌دونه
وقتی آتیش بگیره در یعنی چی؟
اونی که پر زده یار جوونش
می‌دونه غنچه پرپر یعنی چی
کی می‌دونه جای دستای تبر
روی برگای صنوبر یعنی چی؟
اولین باره که سلمان می‌بینه
لرزش زانوی حیدر یعنی چی
بعد از این بی فاطمه، پیش علی
می دونید خوندن کوثر یعنی چی
شاعر:قاسم صرافان

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم صرافان

داغ شقایق -( می‌خواهد آسمان به زمین افتد وقتی جدا کنند دو عاشق را ) * قاسم صرافان

2930

داغ شقایق -( می‌خواهد آسمان به زمین افتد وقتی جدا کنند دو عاشق را ) می‌خواهد آسمان به زمین افتد وقتی جدا کنند دو عاشق را
وقتی که بی بهانه بگیرد مرگ از مردِ عشق یار موافق را
در یک نگاه غربت وخواهش بود، در یک نگاه شرم و سفارش بود
طاقت نداشت واژه در این معنا تا بشکند سکوت دقایق را
تنها نگاه بود که می‌پرسید تنها نگاه بود که می‌فهمید
تنها نگاه بود که در خود داشت تصویری از تمام حقایق را
دل کند از صدف تنِ مروارید، دریا کشید درد و به خود پیچید
وقتی که موج با کمک صخره درهم شکست قامت قایق را
عطر گلاب پر شده در آفاق، یک باغ بود لیلی ما یک باغ
یاسی کبود داشت به رخسارش، بر سینه داشت داغ شقایق را
صورت به اشک شسته گل شب بو، از رنگ ارغوان زده بر بازو
بر دست بسته مرد، طناب آن‌

  • پنج شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 03:32
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(هرگز ندیده است کسی مادراین چنین) *

2976

شعر حضرت زهرا(س)(هرگز ندیده است کسی مادراین چنین) هرگز ندیده است کسی مادراین چنین
یک بستری چنین و شکسته پر این چنین
شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد
جز تو نداشت شاخه ی نیلوفراین چنین
مُزد رسالتِ پدرت دست کوچه بود
اجرت کسی نداد به پیغمبر این چنین
از جای جای پیرهنت تکه ای کم است
شاید گرفته است به میخ دراین چنین
حالا نفس نفس زدنت کُند تر شده
دارد شکستگی تو درد سراین چنین
چندین شب است دست تو بالا نیامده
شانه نخورده است موی دختراین چنین
معلوم می شود تو مداوا نمی شوی
زانو بغل گرفته اگر حیدر این چنین
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(با لطف تو همیشه بوده ایم ما زیر دِین) *

2791

شعر حضرت زهرا(س)(با لطف تو همیشه بوده ایم ما زیر دِین) با لطف تو همیشه بوده ایم ما زیر دِین
سینه زنان میون هیأتا در شور و شین
این هیأتا حریم تو و ما در زیارتیم
پائین پا توی ورودی باب الحسین
سلامٌ علی ام الحسن سلامٌ علی ام الحسین
سلام بر بانوی عالمین
هر سینه زن غلامی از ایل و تبار توست
دنبال آن ضریح گم شده در دیار توست
قلب علی حسین و مجتبی بی قرار توست
پس نجف و بقیع و کربلا هم مزار توست
سلامٌ علی ام الحسن سلامٌ علی ام الحسین
سلام بر بانوی عالمین
مثل شما به پای حیدر زمان مانده ایم
در فتنه ها همیشه اسمتان را خوانده ایم
کاشکی میشد فدای تو پهلو و سینه ها
در حسرت شلمچه، کربلای پنج مانده ایم
سلامٌ علی ام الحسن سلامٌ علی ام الحسین
سلام بر بانوی عالمین
شاع

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تمام هستی من از عطای مادرتان) *

2906

شعر حضرت زهرا(س)(تمام هستی من از عطای مادرتان) تمام هستی من از عطای مادرتان
تمام زندگی من فدای مادر تان
اگر که نوکر این آستان شدم والله
نبوده هیچ مگر از دعای مادرتان
فدای شال عزا و فدای چشم ترت
دمی که روضه بخوانی برای مادرتان
هزار مرتبه حس کرده ام که می آید
میان مجلس روضه صدای مادرتان
هنوز می رسد از خاک بیت الاحزانش
به گوش دلشدگان های های مادرتان
بیا و پیش از آنکه علی زپا افتد
بگیر دست دعا بر شفای مادرتان
شاعر:محمود قاسمی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(ای کعبه سیه پوش غم مادرتان) *

3744
-1

شعر حضرت زهرا(س)(ای کعبه سیه پوش غم مادرتان) ای کعبه سیه پوش غم مادرتان
عالم همه زنده از دم مادرتان
ماها که به این روضه مشرف شده ایم
بوده است فقط از کرم مادرتان
آقا تو کجا روضه گرفتی، مهدی؟
در کرببلا؟ یا حرم مادرتان ؟
امروز اگر آخر عمرم باشد
گریم ز غم عمر کم مادرتان
انگار ز پشت در بلند است هنوز
با هر لگد، ای محسنم مادرتان
ای منتقم پهلوی زهرا مهدی
برگرد، به قامت خم مادرتان
آنقدر نیامدی که دشمن سوزاند
در آتش کینه پرچم مادرتان
بگذار بسوزند که تا محشر هم
بالاست همیشه علم مادرتان

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(شمع، این مساله را بر همه کس روشن کرد) *

3135
1

شعر حضرت زهرا(س)(شمع، این مساله را بر همه کس روشن کرد) شمع، این مساله را بر همه کس روشن کرد
که توان تا به سحر گریۀ بی‏شیون کرد
به سر تربت زهرا، علی از خون جگر
ناله‏ها در دل شب بی خبر از دشمن کرد
غم آن پهلوی بشکسته و بازوی سیاه
رخ نیلی، همه در قلب علی مسکن کرد!
تنگ شد سینۀ بی کینۀ آن جان جهان
کارزوی سفر جان ز دیار تن کرد
گفت: ای کاش که جان از بدن آید بیرون
هجر تو گلشن دنیا به علی، گلخن1 کرد
×××
شاعر:شیخ علی عارفی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(گریه ها می برد نم نم سوی چشم تار را) *

3501

شعر حضرت زهرا(س)(گریه ها می برد نم نم سوی چشم تار را) گریه ها می برد نم نم سوی چشم تار را
سوز گریه آب کرده پیکر تب دار را
چون فدک از مادر ما حق گریه غصب شد
زیر چادر می برد او گریۀ بسیار را
مادرم هرچند مخفی کرده چشمان ترش
پیرهن، رو کرده دست گریۀ مسمار را
چند روزی می شود با ما غریبی می کند
چند روزی هست می بندد به سر دستار را
از همان روز دوشنبه که قباله پاره شد
از همان روزی که سد کردند راه یار را
یک قباله پاره شد، یک گوشواره هم شکست
کاش راضی می شد آن نامرد این مقدار را
بین کوچه رنگ دیوار از خجالت سرخ شد
با لگد کم کرد روی ضربۀ دیوار را
مادرم را می زد و همسایه هم کاری نکرد
آن که بوده شامل «الجار ثم الدار» را
شاعر:محسن حنیفی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)( تا عقیق ست و تا یمن باقی‏ست) *

3590

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(   تا عقیق ست و تا یمن باقی‏ست) تا عقیق ست و تا یمن باقی‏ست
رگه‏هایی ز خون من، باقی‏ست!
خون من، این زلال جاری سرخ
در دل لعل، موج زن باقی ست
شهر من تا مدینۀ عشق ست
هم اویس ست و هم قرن باقی ست
ماند زینب، اگر چه زهرا رفت
بچه شیری ز شیر زن باقی ست
گرچه آهسته چون نسیم گذشت
جای پایش در این چمن، باقی ست
تا که نمرود هست، آزر هست
تا تبر هست، بت شکن باقی ست
تا سر کفر و شرک می‏جنبد
ذوالفقار ست و بوالحسن باقی ست
در دل شعله، سوخت پروانه
گریۀ شمع انجمن باقی‏ست
سوخت شمع و، به جاست فانوسش
از علی، نقش پیرهن باقی ست
بر رخ آن فرشتۀ معصوم
اثر دست اهرمن باقی ست
قصه را، تازیانه می‏داند!
در و دیوار خانه، می‏داند
رگه‏هایی ز خون من، باقی‏ست!
خون من،

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ای گهر درج حیا، فاطمه) *

6469
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ای گهر درج حیا، فاطمه) ای گهر درج حیا، فاطمه
فاطمه! یا فاطمه! یا فاطمه
جان من از مهر تو، لبریز شد
دیده به یاد تو، گهر ریز شد
شمع صفت، مهر تو آموختم
وز غم تو آب شدم، سوختم
جان به فدای تو و منشور تو
رفتی و خاموش نشد، نور تو
تا که پریشان نشود فکر من
رفتی و تسبیح تو شد ذکر من
رفتی و تاریک شده خانه‏ام
با همه، جز یاد تو، بیگانه‏ام
رفتی و من غرق ملالم هنوز
در هوس صوت بلالم هنوز
رفتی و غم های تو، ناگفته ماند
گلبن امید تو نشکفته ماند
فاطمه! ای خفته به خاک بقیع!
خواب گهت، بستر پاک بقیع!
بعد تو، با هیچ کسم کار نیست
محرم من، جز در و دیوار نیست
چون حسن آید، به برش می‏کشم
دست نوازش به سرش می‏کشم
خیز ز جا! نور دو عینم ببین
اشک یتی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(اولین مظلوم عالم آه را گم کرده است) *

3737

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(اولین مظلوم عالم آه را گم کرده است) اولین مظلوم عالم آه را گم کرده است
رهبر راه خدا همراه را گم کرده است
یک توقف پشت در صد بغض مانده در گلو
تا کنار قبر مخفی چاه را گم کرده است
هیچ فانوسی دگر در کوچه ها روشن نبود
نیمه شب خورشید یثرب ماه را گم کرده است
انتهای شب صدای زخمی اش آید به گوش
اختیار از نالۀ شبگاه را گم کرده است
تا اذان صبح از بس ناله زد خوابش گرفت
خواب دید آن شب حسینش راه را گم کرده است
ابرهای بی صدا از دیده اش دریا گرفت
رعد و برق نعره اش ناگاه را گم کرده است
یاد آن روزی که گفتا مجتبی نجوا کنان
گام های مادرم درگاه را گم کرده است
درد تنهایی خود را با که گوید مرتضی
با که گوید شیعه ای آگاه را گم کرده است
شهر اشباه الرجال ای

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(اشک مـن امشب گلاب تـربت یارم شده) *

3159
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(اشک مـن امشب گلاب تـربت یارم شده) اشک مـن امشب گلاب تـربت یارم شده
خواب هم گریان برای چشم بیدارم شده
زندگی جان‌ کندنم گشته، طبیبم احتضار
دارویم غـم گشته، تنهایی پرستارم شده
دردهای مخفی‌ات در سینـه‌ام پیچیده‌اند
خون پهلویت روان از چشم خونبارم شده
سخـت گردیـده عبـورم از در این آستان
عکس طفل بی‌گناهت نقش دیوارم شده
خانـۀ تـاریک مـا بی‌تــو عــزاخانه شده
بیشتـر صـاحب‌عـزا طفـل عـزادارم شده
لاله‌ام گردید پرپر، غنچه‌ام از دست رفت
دیـدن روی مغیـره در جگـر خـارم شده
خندۀ قنفذ دلــم را بیشتر آتش زده
طعـن ثانـی مرهـم زخـم دل زارم شده!
آن ستمکاری که با من کرد بیعت در غدیر
داده تشکیـل سقیفـه، قاتــل یــارم شده
بعــد تـو ماننـد شمعـی در می

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(داری چه زود می روی ای روح چادری) *

3140

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(داری چه زود می روی ای روح چادری) داری چه زود می روی ای روح چادری
از دست نانجیب و ضخیم که دلخوری؟
این مخمل کبودی یکدست کار کیست؟
هرگز ندیده ایم کبودی به این پُری
جزء مطهرات، یکی خون زخم توست
آبی که نام داده امش قرمز کُری
با احتیاط رد شو از این کوچه ی وقیح
دارد نگاه می کندت چشم آجری
امشب مگر که شام زفاف مزار توست؟
داری کفن برای عروسیت میبُری
قیچی نزن به پارچه اندازه ی تو نیست
باید به قد عرش بدوزند چادری
شاعر:حجت الاسلام رضا جعفری

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(گمان كنم دگر این دردها دوا نشوند) *

3811
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(گمان كنم دگر این دردها دوا نشوند) گمان كنم دگر این دردها دوا نشوند
و كودكان تو با شادی آشنا نشوند
اگر قرار به رفتن شده دعایی كن
كه نیمه های شب از بین خواب پا نشوند
شنیده ام كه به مژگان تو گره خورده
تلاش میكنی و پلكهات وا نشوند
زمان آه كشیدن كمی مواظب باش
كه شیشه های ترك خورده جا به جا نشوند
صدای آینه ی خُرد، سینه ات دارد
ولی دعای من این است بی صدا نشوند
به جای من به مغیره همه سلام كنند
همان كه دید كه شهری حریف ما نشوند
شكست دست تو را و غرور حیدر را
چنان شكست كه این زخم ها دوا نشوند
دعا نما كه پس از دود و آتش و سیلی
پس از شكستن تو سهم كربلا نشوند
اگرچه كوچه ی ما را گرفت نامحرم
حرامیان همه در قتلگاه جا نشوند
خدا كند كه نبینی چه

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دوباره شب شد و سر درد دارد) *

3888
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دوباره شب شد و سر درد دارد) دوباره شب شد و سر درد دارد
بمیرم باز مادر درد دارد
پس از فصل پر از غم یک سخن گفت
عزیزم زخم بستر درد دارد
نباید دست زد بر عضوهایش
که آیه آیه کوثر درد دارد
شبی آهی کشید و زیر لب گفت
خدایا مرگ کمتر درد دارد
من از گودی چشمانش گرفتم
که زخم دیده ی تر درد دارد
حسن تب دارد و در خواب گوید
نزن سیلی ستمگر درد دارد
پریشان باش ای گیسو چو بختم
که دیگر دست مادر درد دارد
شاعر:محسن عرب خالقی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(عزیزا سینه ای پر آه دارم) *

3989

شعر حضرت زهرا(س)(عزیزا سینه ای پر آه دارم) عزیزا سینه ای پر آه دارم
شرر از این غم جانکاه دارم
نکردم پشت بر دشمن از آنرو
دعایت بدرقه در راه دارم
چو بر رویم تو میکردی نظاره
تو گوئی من نظر بر ماه دارم
خسوف روی ماه و دست گلچین
زوصفش فاطمه اکراه دارم
دلم میخواست یاری ات نمایم
ولی دیدم فقط یک راه دارم
به امر حق صبوری کردم آنروز
غمش را تا ابد همراه دارم
ز بعد رفتنت هستی حیدر
حدیث راز دل با چاه دارم
سلامم را جوابی نیست زهرا
به کنج خانه منزلگاه دارم
دلم خوش بود در اوج غریبی
به بازوی تو تکیه گاه دارم
دریغا...تکیه گاهم را شکستند
خجالت از رسول الله دارم
مخور غم بعد تو بانوی خوبی
چو زینب دختری دلخواه دارم

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تو شعر ناب کتاب زمانه ای مادر) *

3950

شعر حضرت زهرا(س)(تو شعر ناب کتاب زمانه ای مادر) تو شعر ناب کتاب زمانه ای مادر
تو بهترین سخن جاودانه ای مادر
یگانگی است از خدا و می گویم
پس از خدای یگانه یگانه ای مادر
بهار بی تو غم انگیزتر از پاییز است
که نخل سبز صفا را جوانه ای مادر
غروب عمر تو باشد طلوع حسرت و غم
که شور و شادی ما را بهانه ای مادر
ز طره طره ی موی سپید تو پیداست
که یکه تاز دعای شبانه ای مادر
بلور اشک تو گوید که در نهایت عشق
تو بحر عاطفه بی کرانه ای مادر
به مهر مهر تو من سجده بر خدا کردم
که لطف ذات خدا را نشانه ای مادر
به دشت خاطره هایم تو باز کن آغوش
که مرغ روح مرا آشیانه ای مادر
کسیکه اف بر تو گوید بسوزدش هستی
کشد گر آتش قهرت زبانه ای مادر
دریغ ودرد که داغ تو نقره داغم کرد

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(مرا به خانة زهرای مهربان ببرید) *

5214
-1

شعر حضرت زهرا(س)(مرا به خانة زهرای مهربان ببرید) مرا به خانة زهرای مهربان ببرید
به خاک بوسی آن قبر بی نشان ببرید
اگر نشانی شهر مدینه را بلدید
کبوتر دل ما را به آشیان ببرید
کجاست آن درِ آتش گرفته تا که مرا
برای جامه دریدن به سوی آن ببرید؟
مرا اگر شَوَم از دست، برنگردانید
به روی دست بگیرید و بی امان ببرید
کجاست آن جگر شرحه شرحه تا که مرا
به سوی سنگ مزارش، کِشان کِشان ببرید؟
مرا که مِهر بقیع است در دلم چه شود
اگر به جانب آن چار کهکشان ببرید؟
نه اشتیاق به گُل دارم و نه میل بهار
مرا به غربت آن هجده خزان ببرید
کسی صدای مرا در زمین نمی شنود
فرشته ها! سخنم را به آسمان ببرید

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد) *

6460
8

شعر حضرت زهرا(س)(شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد) شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد
که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد
بر سر تُربت زهرا، علی از خونِ جگر
گریه ها در دلِ شب، بی خبر از دشمن کرد
داغ پیغمبر و زهرا و همان طفل شهید
همگی آمد و بر قلبِ علی مسکن کرد
غم آن پهلوی بشکسته و بازوی سیاه
رُخِ نیلی همه در مزرع دل خرمن کرد
تنگ شد سینه ی بی کینه ی آن شاه چنان
کآرزوی سفرِ جان، ز دیارِ تن کرد
گفت: ایکاش که جان با نفس آید بیرون
غم تو گلشن عالم، به علی گُلخن کرد

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(شب است و وقت آسایش رسیده) *

4392
1

شعر حضرت زهرا(س)(شب است و وقت آسایش رسیده) شب است و وقت آسایش رسیده
جهان را چهره‏ چون شب، تار باشد
سکوت محض، عالم را گرفته
غم افزا، گنبد دوار باشد
شب است و مردمان در خواب، اما
به قبرستان یکی بیدار باشد
نهاده رو به روی خاک قبری
که زیر خاک، او را یار باشد!
صدای گریه‏اش آهسته آید
که باید مخفی از اغیار باشد
همی گوید: ز جا برخیز! برخیز!
که اکنون وعده‏ی دیدار باشد
عدو کشت ار تو و شش ماهه‏ات را
مباد از غم دلت، افگار باشد
تو با سقط جنین اعلام کردی
مطیع ظلم گشتن، عار باشد
بکن در دادگاهی، دادخواهی
که داور، ایزد دادار باشد
گریبانش بگیر و پس همینت
سوال از آن جنایت کار باشد:
چرا کشتی من و شش ماهه‏ام را؟
که چشمم از غمش خون بار باشد
اگر منکر شود این

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد