شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعرشهادت حضرت زهرا(س)(ریزد از هجر تو اشکم ز بصر، یا زهرا!) *

2585

شعرشهادت حضرت زهرا(س)(ریزد از هجر تو اشکم ز بصر، یا زهرا!) ریزد از هجر تو اشکم ز بصر، یا زهرا!
شده تاریک جهانم به نظر، یا زهرا!
تا تو از دست من ای نوگل رعنا! رفتی
شد مرا خم ز فراق تو کمر یا زهرا!
خیز از جا و ببین ناله و افغان دارم
ز غم هجر تو شب تا به سحر، یا زهرا!
کاش با نالۀ من جان من آید بیرون
تا نمانم به جهان بی تو دگر! یا زهرا
تو که از پهلوی بشکسته نگفتی با من
آخر این درد نهان کرد اثر، یا زهرا
تا نرنجد ز غمت قلب نبی در جنت
غم خود را تو نهان کن ز پدر یا زهرا
از کبودی رخ و شانۀ آزرده مگو
هم مگو با پدر از صدمۀ در، یا زهرا!
من کنار تو و، در خانۀ تو منتظرند
کودکانت همه با دیدۀ تر یا زهرا!
با که این درد جگر سوز بگوید (خسرو
که بود قبر تو مخفی ز نظر یا ز

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ای شمع سینه سوختۀ انجمن، علی) *

2245

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ای شمع سینه سوختۀ انجمن، علی) ای شمع سینه سوختۀ انجمن، علی
تقدیر توست ساختن و سوختن، علی
ای رهبری که منزویَت کرده جهل خلق
ای آشنای درد! غریب وطن! علی
من پهلویم شکسته و، تو دلشکسته‏ای
من بر تو گریه می‏کنم و، تو به من، علی
من سینه‏ام شکسته و، تو سینه سوخته
من با تو گفتم و، تو به کَس دم مزن علی
بازوی من سیه شده، تو دست روی دست
برگو کجاست بازوی خیبر شکن علی؟
سر بسته بِهْ، که بَعد حمایت ز حقّ تو
در اختیار من نبوَد دست من، علی
گفتم که: شب کفن کن و شب دفن کن، ولیک
از تن نمانده هیچ برای کفن، علی
شاعر:علی انسانی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(تازیانه، خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی‏زد) *

2700

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(تازیانه، خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی‏زد) تازیانه، خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی‏زد
کعب نی هرگز کسی بر زینب اطهر نمی‏زد
گر نمی‏شد حقّ حیدر غصب، تا روز قیامت
پشت پا کس بر حقوق آل ‏پیغمبر نمی‏زد
دشمن بی رحم اگر بر بیت وحی آتش نمی‏زد
عصر عاشورا کسی بر خیمه‏ها آذر نمی‏زد
محسن شش ماهه گر مقتول، پشت در نمی‏شد
حرمله تیری به حلقوم علی اصغر نمی‏زد!
فاطمه گر کشتۀ راه امام خود نمی‏شد
زینب غم دیده هم بر چوب محمل، سر نمی‏زد
فرق مولا گر نمی‏شد منشق از تیغ مخالف
تیغ: هرگز خصم بر فرق علی اکبر نمی‏زد
خار اگر بر دیدۀ مولا علی از کین نمی‏رفت
تیر، کس بر دیدۀ عباس آب آور نمی‏زد
دختر غم دیدۀ ویران نشین، سیلی نمی‏خورد
خصم اگر در کوچه، سیلی بر رخ مادر نمی‏زد
شاع

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(محل دهید جماعت، غریبه ام این جا) *

2551

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(محل دهید جماعت، غریبه ام این جا) محل دهید جماعت، غریبه ام این جا
غبار پردۀ دل را كمی تكان بدهید
چرا جواب سلامم، نگاه سرد شماست؟
كجاست خانۀ زهرا؟ به من نشان بدهید
شنیده ام كه سه ماهی عجیب بیمار است
گمان کنم که ز حالش کمی خبر دارید!؟
نرفته اید چرا پس عیادتش مردم
از این لجاجت دیرینه دست بر دارید
كجاست حجرۀ یك گل فروش با انصاف؟
كه چند شاخۀ یاس سپید از او گیرم
كجاست مسجد افلاكی پیمبر عشق؟
كه من ز قبل عیادت در آن وضو گیرم
عبور می كنم از كوچه های تنگ شما
شبیه پیر عصادار، كند و آهسته
خدا به داد زمین خورده هایتان برسد
هراس دارم از این سنگ های برجسته
سلام حضرت مولا، چه آمده به سرت؟
بگو به جان حسینت سراب می بینم
دلم شكست چرا گریه كرده ا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(نبى به بوى بهشتى تو ارادت داشت) *

2400

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(نبى به بوى بهشتى تو ارادت داشت) نبى به بوى بهشتى تو ارادت داشت
على به جلوۀ هر روزه تو عادت داشت
کدام نور ز مصراع بیت تو جوشید
که شعله هم به در خانه‏ات ارادت داشت
براى خاطر حیدر به تازیانه نشست
کدام دست چنان دست تو عبادت داشت؟
براى ضربۀ دیگر به دیدنت آمد
که گفته دشمن تو نیّت عیادت داشت؟
پس از تو اى گل نشکفته پرپر این بلبل
ز شام تا به سحر ناله‏ها به یادت داشت
قسم به سورۀ خاکى چادرت بانو
به درک قدر تو باید فقط سعادت داشت
شاعر:رضا جعفری

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(عزیز من چه شده دست بر کمر داری) *

2422
1

شعر حضرت زهرا(س)(عزیز من چه شده دست بر کمر داری) عزیز من چه شده دست بر کمر داری
گذشته نیمه ای از شب هنوز بیداری؟
دوباره پیرهنت پر ز خون شده مادر
برای شستن این جامه درد سر داری
دعا نکن اجلت زودتر از من برسد
فقط بگو چه کنم تا که دست برداری
سه ماه گوشه این خانه بستری هستی
سه ماه می شود اما هنوز بیماری
اگر چه زخم تو را شسته ام ولی انگار
به باغ پیرهنت باز لاله می کاری
به یاد محسن خود باز می روی از حال
زیاد فکر نکن، مادرم نکن زاری
تن تو آب شده بی رمق شده اما
هنوز عین سپاه علی علم داری
همین که قوت قلب پدر شدی کافی ست
نیاز نیست بگیری به دوش خود باری
سه ماه می گذرد از اصابت مسمار
ولی دوباره از این زخم، خون شده جاری
شاعر:سهیل عرب

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(خانم شما كه سر زده از عرش نورتان) *

2377

شعر حضرت زهرا(س)(خانم شما كه سر زده از عرش نورتان) خانم شما كه سر زده از عرش نورتان
روشن شده زمین ز شعاع حضورتان
آیا مرا به خانۀ خود راه می دهی
امروز تا كنم كمكی در امورتان
تا رد شدم ز كوچه تان گریه ام گرفت
بر ماجرای سیلی و داغ عبورتان
مولا نشسته گوشه ای و زار می زند
تنها به یاد ماهی و تنگ بلورتان
ای كاش بین كوچه همان لحظه می شكست
دست كسی كه لطمه زده بر غرورتان
پیداست از تجلّیِ یاریِ مرتضی
احساستان قرینه شده با شعورتان
نامی هم از علی و محمد نمانده بود
بی شك اگر نبود وجودِ غیورتان
این اشك ها كه روی زمین غلط می خورد
حاكی بود ز رنج نگاه صبورتان
روحت بزرگ بود و دو عالم حقیر بود
گنجایشی نداشت برای ظهورتان
یادش به خیر روز غدیری كه داشتی
دیگر به سر ر

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(حریم امن زهرا را شکستند) *

3361
1

شعر حضرت زهرا(س)(حریم امن زهرا را شکستند) حریم امن زهرا را شکستند
ز شاخه یاس مولا را شکستند
خدا داند که با این ظلم عظمی
دل پیغمبر ما را شکستند
به سر داری اگر سر بند زهرا
به دل خون کرده‌ای دلبند زهرا
در این ایام باشد این دعایم
خدا صبرت دهد فرزند زهرا
زمان بغض و غسل و پیرهن بود
چراغ اشک، نور انجمن بود
طلب می‌کرد حیدر آن کفن را
کفن در دست طفل بی ‌کفن بود
جهاد کوچه جنگی تن به تن داشت
چهل مرد و علی یک شیر زن داشت
اگر دستان حیدر باز می‌شد
مگر کس قدرت زهرا زدن داشت
دردت به دلم آتش افروخته مادر
قلبم چو درِ خانۀ تو سوخته مادر
گویند صدایم زده‌ای، غم زده وقتی
گلبرگ تنت میخ به در دوخته مادر
دوای مردمان خسته، هیزم
كلیدِ خانه‌های بسته، هیزم
چگونه،

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(اصل دین است احترام شما) *

1455

شعر حضرت زهرا(س)(اصل دین است احترام شما) اصل دین است احترام شما
(فَدَنیٰ) جلوه ی مقام شما
هر سحر جان تازه ای می داد
به علی نغمه ی سلام شما
چقدر مشکل است تشخیص
سخن وحی از کلام شما
تا گره می خورد به کار مسیح
متوسل شود به نام شما
و عجب رفت و آمدی دارند
خیل حور و ملک به بام شما
لیلة القدر هستی و مخفی ست
مثل شأن شما، ختام شما
درب خیبر اگر ز جا کنده
فاتحش برده است نام شما
شعله ی در، به خیمه آتش زد
کربلا حاصل قیام شما
ذکر عجّل وفاتی آخر شد
ذکر هر صبح و ظهر و شام شما

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(نام گل بردی و، بلبل گشت خاموش ای بلال!) *

2917
3

شعر حضرت زهرا(س)(نام گل بردی و، بلبل گشت خاموش ای بلال!) نام گل بردی و، بلبل گشت خاموش ای بلال!
مادر مظلومه‏ی ما رفت از هوش، ای بلال
بوستان وحی را بیت‏الحزن کردی، بس ست
با اذان خود مکن ما را سیه پوش ای بلال!
دیر اگر خاموش گردی، زودتر گردد ز تو
مادر ما را چراغ عمر، خاموش ای بلال!
مادر ما بر اذانت گوش داد، اینک تو هم
بر صدای گریۀ زینب بده گوش، ای بلال!
مرگ پیغمبر، شکسته قامت ما را به هم
بار غم مگذار ما را بر سر دوش ای بلال!
غنچه، پرپر گشت و گل از دست رفت و باغ، سوخت
کرد حق باغبان، گلچین فراموش ای بلال
گرد غم بر روی ما بنشسته و دانسته ایم
خاک گیرد لالۀ ما را در آغوش، ای بلال!
تا زبان حال ما یکسر به نظم (میثم) است
اشک و خون از چشم اهل دل زند جوش، ای بلا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(رفتی و، زینب تو می‏ماند) *

2544

شعر حضرت زهرا(س)(رفتی و، زینب تو می‏ماند) رفتی و، زینب تو می‏ماند
خط تو، مکتب تو می‏ماند
بر کف زینب، این زبان علی
رشته‏ی مطلب تو، می‏ماند
تا حسینی و کربلایی هست
زین اَبْ، زینب تو، می‏ماند
از علی دم زدی، و نام علی
تا ابد بر لب تو می‏ماند
تا ابد در صوامع ملکوت
ناله‏ی یا رب تو، می‏ماند
هم، نماز نشسته‏ی تو به روز
هم، نماز شب تو می‏ماند
منصب تو، حکومت دل هاست
تا ابد منصب تو می‏ماند
در سپهر شهامت و ایثار
پوتو کوکب تو، می‏ماند
خون تو، پشتوانه‏ی دین ست
تا ابد مذهب تو، می‏ماند
خصم دون! گاه رو سیاهی توست
روز ما و شب تو، می‏ماند
قصه را، تازیانه می‏داند!
در و دیوار خانه، می‏داند!

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(داری چه زود می روی ای روح چادری) *

2545

شعر حضرت زهرا(س)(داری چه زود می روی ای روح چادری) داری چه زود می روی ای روح چادری
از دست نانجیب و ضخیم که دل خوری؟
این مخمل کبودی یکدست کار کیست؟
هرگز ندیده ایم کبودی به این پُری
جزء مطهرات، یکی خون زخم توست
آبی که نام داده امش قرمز کُری
با احتیاط رد شو از این کوچه ی وقیح
دارد نگاه می کندت چشم آجری
امشب مگر که شام زفاف مزار توست؟
داری کفن برای عروسیت می بُری
قیچی نزن به پارچه اندازه ی تو نیست
باید به قد عرش بدوزند چادری
شاعر:حجت الاسلام رضا جعفریم

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(هی بال بال می زند این روز آخری) *

2373

شعر شهادت حضرت زهرا(هی بال بال می زند این روز آخری) هی بال بال می زند این روز آخری
گشته هوای خانه مادر کبوتری
آغوش باز کرده به دنبال بچه هاست
گل کرده باز در دلش احساس مادری
دست شکسته اش به قنوت دعا شده
مشغول بچه ها شده با دست دیگری
پا شد که باغ پیرهنش را بشوید از
گل های زخم خورده ی ایام بستری
گاهی میان گریه ی خود حرف می زد و
می گفت آه ای پدر آیا دم دری؟
اسپند دود می کند اسما برای او
کوری زخم چشم مدینه که بهتری
اسما غروب شد دل خانم گرفته است
باید لباس رفتن او را بیاوری
شاعر:رحمان نوازنی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(شاعر برای فاطمیه کم می آورد) *

2848

شعر حضرت زهرا(س)(شاعر برای فاطمیه کم می آورد) شاعر برای فاطمیه کم می آورد
هر بیت یک مصیبت اعظم می آورد
قافیه هاش شال عزا بسته بر کمر
در هر ردیف دستۀ ماتم می آورد
از کوچه های سینه زنی رد که می شوم
یک خاطره ز کوچه به یادم می آورد
باز این چه شورش است که در کوچه های شهر
حال و هوای ماه محرم می آورد؟
دیگر نیاز نیست به سبک و به مرثیه
"مادر" فقط همین کلمه غم می آورد
اصلاً تو تا کنون غم مادر چشیده ای؟
دیدی غمش چه بر سر آدم می آورد؟
مادر، پسر، غلاف، پدر، تازیانه، در
این واژه ها خدا چه به روزم می آورد
نامردی است بازی این دهر حقه باز
هجده بهار برده، قدی خم می آورد
دیگر توان شعر نوشتن نمانده است
شاعر برای فاطمیه کم می آورد
***
اما تمام می شود این درده

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(حبل کین بر گردن حبل المتین افتاده است) *

3555

شعر حضرت زهرا(س)(حبل کین بر گردن حبل المتین افتاده است) حبل کین بر گردن حبل المتین افتاده است
لرزه بر عرش برین و رکن دین افتاده است
کاش از مهدی بپرسم کای امام منتقم!
مادرت زهرا چرا روی زمین افتاده است؟!
آتش کین، میخ در را چون گل آتش نمود
روی سینه، جای میخ آتشین افتاده است
عذر می‏خواهم اگر می‏پرسم از درگاه تو
جای دست کیست بر آن مه جبین افتاده است؟
از سر شب تا سحر با دیدۀ گریان، علی
روی قبر فاطمه زار و حزین افتاده است
(ملتجی)! چون مهبط جبریل را آتش زدند
شعله بر بال و پر روح‏الامین افتاده است
شاعر:علی اصغر یونسیان

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(نرو ای همدم تنهایی بابا، مادر) *

2755

شعر حضرت زهرا(س)(نرو ای همدم تنهایی بابا، مادر) نرو ای همدم تنهایی بابا، مادر
می شود بعد تو بابا تک و تنها، مادر
چه مگر بر سر تو رفته در آن کوچه ی شوم
پس از آن حادثه افتاده ای از پا، مادر
آخرین بار که گیسوی مرا شانه زدی
لرزه دست تو لرزانده دلم را مادر
من و بی مادری، ای وای، برایم زود است
کاش می شد که از این جا بروم با مادر
شاعر:سید محمد جواد شرافت

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(وقتی بگو بخند تو در خانه جا نشد) *

2910

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(وقتی بگو بخند تو در خانه جا نشد) وقتی بگو بخند تو در خانه جا نشد
لفظ بیا ببند، به زخمت روا نشد
صبح دراز تو سر مغرب شدن نداشت
مویت سفید گشت و رفیق حنا نشد
قدری غذا بخور جگرم ریشِ ریش شد
شاید كه ماندی و سفرت از قضا نشد
در خانه روسری به سرت قاتل من است
قتل كسی به پارچه ای نخ نما نشد
قحط طبیب اشك علی را مضاف كرد
قحطی چنین پر آب، عیان هیچ جا نشد
جان خودم قسم كه همین چند روز پیش
گفتم كه كج كنم سر این میخ را نشد
پهلوی و روی و موی و وضوی جبیره ات
چون من بساط قتل كسی رو به را نشد
شاعر:محمد سهرابی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(غصه های امام حسن مجتبی)( وزیده باز به قلبش هوای دلتنگی) *

2711

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(غصه های امام حسن مجتبی)(  وزیده باز به قلبش هوای دلتنگی) وزیده باز به قلبش هوای دلتنگی
نشسته گوشه ی حجره خدای دلتنگی
هنوز هم كه هنوزست یاد آن كوچه ست
رسیده باز به گوشش صدای دلتنگی
هنوز ماتِ كبودیِّ صورتِ یاس است
پُر از سكوت شد از غصه های دلتنگی
نگاه خسته ی خواهر به چشم های حسن
كه موج می زند از های های دلتنگی
مُغیره و دَر و مسمار و هیزم و آتش
و ... روضه ها شده تنها دوای دلتنگی
طنینِ دستِ حرامی هنوز می آید
كه با همان، شده زهرا فدای دلتنگی
در این هوای زمستانی دلِ حیدر
كنار پنجره می سوخت پای دل تنگی
همین كه چشم به چشم حسین می دوزد
شود (اسیرِ) همان كربلای دل تنگی
شاعر:حمید رمی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(مردم شهر چه ها بر جگرت آوردند) *

2959
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(مردم شهر چه ها بر جگرت آوردند) مردم شهر چه ها بر جگرت آوردند
شعله بر سوختن بال و پرت آوردند
دست سمت رخ همچون قمرت آوردند
گل یاسم چه بلایی به سرت آوردند
خواب بودی ورم پلک ترت را دیدم
رفتی از هوش کنارم، به خودم لرزیدم
بعد از آن روز که من سوختنت را دیدم
مُردم و زنده شدم زخم تنت را دیدم
باورم نیست بمانی کفنت را دیدم
غیرت کوچه و اشک حسنت را دیدم
چند وقتیست که خوابش پر کابوس شده
غیرت کودکمان زخمی ناموس شده
وای اگر بال و پرت میل به پرواز کند
زخم سر بسته ی پهلوت دهن باز کند
از تب نیمه شب تو سخن آغاز کند
باید امروز نگاهت کمی اعجاز کند
ورنه از خس خس راه نفست می میرم
آه، از شهر مدینه چقدر دلگیرم
اشک چشمان ترت کاش امانت می داد
سوزش بال

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دو پلک شب شکنت گریه می کند زهرا) *

2928

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(دو پلک شب شکنت گریه می کند زهرا) دو پلک شب شکنت گریه می کند زهرا
برای سوختنت گریه می کند زهرا
چقدر آب شدی این دو هفتۀ آخر
لباسِ در بدنت گریه می کند زهرا
کبودتر شده ای، پس نفس عمیق بکش
تلاش کن، حسنت گریه می کند زهرا
دوباره راز گل سرخ سینه افشا شد
دوباره زخم تنت گریه می کند زهرا
کفن سوا مکن از گنجۀ جهیزیه ات
حسین بی کفنت گریه می کند زهرا
شاعر:وحید قاسمی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(روضه ی مکشوفه)(مادرم فاطمه یکبار دگر بیمار است) *

6579
0

شعر حضرت زهرا(روضه ی مکشوفه)(مادرم فاطمه یکبار دگر بیمار است) مادرم فاطمه یکبار دگر بیمار است
او خودش گفت که از قاتل خود بیزار است
رد خونِ به روی پیرهنش ای عالم
یادگاری ز نوک میخ در و مسمار است
گریه دار است بگویم به شما ، لطمه زنان
مادر عالمیان بین در و دیوار است
لطمه زن، گریه بکن چون که دگر مادر ما
هر شب از درد کمر،تا به سحر، بیدار است
سینه ی فاطمه گردید دگر خرد و خمیر
دنده ی فاطمه با خاک زمین هموار است
صورت مادر و پهلو و دو تا دستانش
جلوه گاه اثر صحنه ی هر آزار است
بگذارید گریزم به رقیه باشد
تو ببین پای رقیه ز جفا بر خار است
دزد شامی شده مبهوت سر و معجرشان
زجر هم در زدن دخت حسین پاکار است
سروده جعفر ابوالفتحی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)( شیشه بودی و ز هر ضربه تَرَکدار شدی) *

3100

شعر مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)( شیشه بودی و ز هر ضربه تَرَکدار شدی) شیشه بودی و ز هر ضربه تَرَکدار شدی
سینه چاک از کرم ضربه ی مسمار شدی
شهره ی داغ شدی مادر آفاق شدی
و تو ضرب المثل هر در و دیوار شدی
کوه غم بودی و با رفتن خود ای بانو
ناگهان بر سر قلب علی آوار شدی
شد ولایت ز تو زنده، ز تو پاینده و قرص
زین سبب مادر من مادر ابرار شدی
در ولا جذب شدی و خودت هستی عشق
و تو پروانه ی شمع رخ دلدار شدی
ظرف چند روز شدی مثل کبوتر هایت
چقدر مادر من مقصد آزار شدی
درون کوچه ی کم عرضِ مدینه ای دل
تو مسیر هدف ضربه ی بسیار شدی
تو شبیه کفن و پیرهن کم وزنی
تو نگو که نشدم مادرم انگار شدی
ضربه در کوچه چه بد بود که خوردی به زمین
بعد چند لحظه ی بسیار تو هشیار شدی
سروده جعفر ابوالفتحی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم صرافان

شعر حضرت زهرا(س)-( می‌دونید رفتن دلبر یعنی چی؟) * قاسم صرافان

3067

شعر حضرت زهرا(س)-(   می‌دونید رفتن دلبر یعنی چی؟) می‌دونید رفتن دلبر یعنی چی؟
معنی لحظه آخر یعنی چی؟
باغ بی غنچه چه معنایی داره؟
آشیون بی کبوتر یعنی چی؟
جلوی چشم یه دختر، نیمه‌شب
بردن تابوت مادر یعنی چی؟
بره یار و نشه فریاد بکشی
چه می‌‌فهمیم ما که مضطر یعنی چی؟
پاهاش انگار نای حرکت نداره
بدون فاطمه حیدر یعنی چی؟
اشکای نم نم ساقی می‌دونن
وقتی که بشکنه ساغر یعنی چی
درِ علمه علی و خوب می‌دونه
وقتی آتیش بگیره در یعنی چی؟
اونی که پر زده یار جوونش
می‌دونه غنچه پرپر یعنی چی
کی می‌دونه جای دستای تبر
روی برگای صنوبر یعنی چی؟
اولین باره که سلمان می‌بینه
لرزش زانوی حیدر یعنی چی
بعد از این بی فاطمه، پیش علی
می دونید خوندن کوثر یعنی چی
شاعر:قاسم صرافان

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم صرافان

داغ شقایق -( می‌خواهد آسمان به زمین افتد وقتی جدا کنند دو عاشق را ) * قاسم صرافان

3371

داغ شقایق -( می‌خواهد آسمان به زمین افتد وقتی جدا کنند دو عاشق را ) می‌خواهد آسمان به زمین افتد وقتی جدا کنند دو عاشق را
وقتی که بی بهانه بگیرد مرگ از مردِ عشق یار موافق را
در یک نگاه غربت وخواهش بود، در یک نگاه شرم و سفارش بود
طاقت نداشت واژه در این معنا تا بشکند سکوت دقایق را
تنها نگاه بود که می‌پرسید تنها نگاه بود که می‌فهمید
تنها نگاه بود که در خود داشت تصویری از تمام حقایق را
دل کند از صدف تنِ مروارید، دریا کشید درد و به خود پیچید
وقتی که موج با کمک صخره درهم شکست قامت قایق را
عطر گلاب پر شده در آفاق، یک باغ بود لیلی ما یک باغ
یاسی کبود داشت به رخسارش، بر سینه داشت داغ شقایق را
صورت به اشک شسته گل شب بو، از رنگ ارغوان زده بر بازو
بر دست بسته مرد، طناب آن‌

  • پنج شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 03:32
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(هرگز ندیده است کسی مادراین چنین) *

3054

شعر حضرت زهرا(س)(هرگز ندیده است کسی مادراین چنین) هرگز ندیده است کسی مادراین چنین
یک بستری چنین و شکسته پر این چنین
شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد
جز تو نداشت شاخه ی نیلوفراین چنین
مُزد رسالتِ پدرت دست کوچه بود
اجرت کسی نداد به پیغمبر این چنین
از جای جای پیرهنت تکه ای کم است
شاید گرفته است به میخ دراین چنین
حالا نفس نفس زدنت کُند تر شده
دارد شکستگی تو درد سراین چنین
چندین شب است دست تو بالا نیامده
شانه نخورده است موی دختراین چنین
معلوم می شود تو مداوا نمی شوی
زانو بغل گرفته اگر حیدر این چنین
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(با لطف تو همیشه بوده ایم ما زیر دِین) *

2847

شعر حضرت زهرا(س)(با لطف تو همیشه بوده ایم ما زیر دِین) با لطف تو همیشه بوده ایم ما زیر دِین
سینه زنان میون هیأتا در شور و شین
این هیأتا حریم تو و ما در زیارتیم
پائین پا توی ورودی باب الحسین
سلامٌ علی ام الحسن سلامٌ علی ام الحسین
سلام بر بانوی عالمین
هر سینه زن غلامی از ایل و تبار توست
دنبال آن ضریح گم شده در دیار توست
قلب علی حسین و مجتبی بی قرار توست
پس نجف و بقیع و کربلا هم مزار توست
سلامٌ علی ام الحسن سلامٌ علی ام الحسین
سلام بر بانوی عالمین
مثل شما به پای حیدر زمان مانده ایم
در فتنه ها همیشه اسمتان را خوانده ایم
کاشکی میشد فدای تو پهلو و سینه ها
در حسرت شلمچه، کربلای پنج مانده ایم
سلامٌ علی ام الحسن سلامٌ علی ام الحسین
سلام بر بانوی عالمین
شاع

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تمام هستی من از عطای مادرتان) *

2984

شعر حضرت زهرا(س)(تمام هستی من از عطای مادرتان) تمام هستی من از عطای مادرتان
تمام زندگی من فدای مادر تان
اگر که نوکر این آستان شدم والله
نبوده هیچ مگر از دعای مادرتان
فدای شال عزا و فدای چشم ترت
دمی که روضه بخوانی برای مادرتان
هزار مرتبه حس کرده ام که می آید
میان مجلس روضه صدای مادرتان
هنوز می رسد از خاک بیت الاحزانش
به گوش دلشدگان های های مادرتان
بیا و پیش از آنکه علی زپا افتد
بگیر دست دعا بر شفای مادرتان
شاعر:محمود قاسمی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(ای کعبه سیه پوش غم مادرتان) *

3846
-1

شعر حضرت زهرا(س)(ای کعبه سیه پوش غم مادرتان) ای کعبه سیه پوش غم مادرتان
عالم همه زنده از دم مادرتان
ماها که به این روضه مشرف شده ایم
بوده است فقط از کرم مادرتان
آقا تو کجا روضه گرفتی، مهدی؟
در کرببلا؟ یا حرم مادرتان ؟
امروز اگر آخر عمرم باشد
گریم ز غم عمر کم مادرتان
انگار ز پشت در بلند است هنوز
با هر لگد، ای محسنم مادرتان
ای منتقم پهلوی زهرا مهدی
برگرد، به قامت خم مادرتان
آنقدر نیامدی که دشمن سوزاند
در آتش کینه پرچم مادرتان
بگذار بسوزند که تا محشر هم
بالاست همیشه علم مادرتان

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(شمع، این مساله را بر همه کس روشن کرد) *

3208
1

شعر حضرت زهرا(س)(شمع، این مساله را بر همه کس روشن کرد) شمع، این مساله را بر همه کس روشن کرد
که توان تا به سحر گریۀ بی‏شیون کرد
به سر تربت زهرا، علی از خون جگر
ناله‏ها در دل شب بی خبر از دشمن کرد
غم آن پهلوی بشکسته و بازوی سیاه
رخ نیلی، همه در قلب علی مسکن کرد!
تنگ شد سینۀ بی کینۀ آن جان جهان
کارزوی سفر جان ز دیار تن کرد
گفت: ای کاش که جان از بدن آید بیرون
هجر تو گلشن دنیا به علی، گلخن1 کرد
×××
شاعر:شیخ علی عارفی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(گریه ها می برد نم نم سوی چشم تار را) *

3573

شعر حضرت زهرا(س)(گریه ها می برد نم نم سوی چشم تار را) گریه ها می برد نم نم سوی چشم تار را
سوز گریه آب کرده پیکر تب دار را
چون فدک از مادر ما حق گریه غصب شد
زیر چادر می برد او گریۀ بسیار را
مادرم هرچند مخفی کرده چشمان ترش
پیرهن، رو کرده دست گریۀ مسمار را
چند روزی می شود با ما غریبی می کند
چند روزی هست می بندد به سر دستار را
از همان روز دوشنبه که قباله پاره شد
از همان روزی که سد کردند راه یار را
یک قباله پاره شد، یک گوشواره هم شکست
کاش راضی می شد آن نامرد این مقدار را
بین کوچه رنگ دیوار از خجالت سرخ شد
با لگد کم کرد روی ضربۀ دیوار را
مادرم را می زد و همسایه هم کاری نکرد
آن که بوده شامل «الجار ثم الدار» را
شاعر:محسن حنیفی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد