شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت زهرا(س)(گفتی چگونه قامت مولا شکسته شد؟) *

2950

شعر حضرت زهرا(س)(گفتی چگونه قامت مولا شکسته شد؟) گفتی چگونه قامت مولا شکسته شد؟
خاکم به سر ز ماتم زهرا شکسته شد
در یک غروب تلخ به قانون انکسار
خورشید از تلاطم دریا شکسته شد
خون شد دل شقایق و آلاله خون گریست
کز باغ احمدی گل معنا شکسته شد
صد چشمه خون ز چشم علی شد درون چاه
آن لحظهای که پهلوی زهرا شکسته شد
از بس که شیعیان به هوای مزار تو
گشتند سالها، دل صحرا شکسته شد
کو مومیای صبر خدا را طبیب دل؟
«دلجو» از این مصیبت عظما شکسته شد
شاعر:حسین مهر آذین

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت زهرا(س)(زندگی در دل این شهر حرام است علی) *

4136
2

شعر  حضرت زهرا(س)(زندگی در دل این شهر حرام است علی) زندگی در دل این شهر حرام است علی
به خدا كار من خسته تمام است علی
طایر عشق تو را بال و پری نیست دگر
مرغ عمرم بنگر بر سر بام است علی
غم مخور هیچ، كه در شهر سلامت نكنند
به لب بسته ی من باغ سلام است علی
با اشاره غم دل با پسرم می گویم
ذوالفقار حسن من به نیام است علی
تو طبیبانه به بهبود من زار نكوش
عمر بیمار تو امروز تمام است علی
تو و این شهر بگویید به حالم پس از این
به دل قاتل من عیش مدام است علی
شب تشییع، تنم را تو از آن كوچه مبر
آخرین خواهشم و ختم كلام است علی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(در روز سخت یار علی بود فاطمه) *

4883
4

شعر حضرت زهرا(س)(در روز سخت یار علی بود فاطمه) در روز سخت یار علی بود فاطمه
پیوسته در کنار علی بود فاطمه
دشمن شعار زشت به لب داشت، در عوض
زیباترین شعار علی بود فاطمه
یزدان به افتخار علی در گشوده بود
بنگر که افتخار علی بود فاطمه
دست خداست دست علی دست از او مدار
الحق که دستیار علی بود فاطمه
دنیا به پیش چشم علی ارزشی نداشت
دنیای انحصار علی بود فاطمه
هر جا جهاد بود علی بود و ذوالفقار
گریان در انتظار علی بود فاطمه
پائیز بود و سینه پر درد و برگ زرد
اندر خزان، بهار علی بود فاطمه
آری دیار یار دیاری غریبه بود
آشفته دیار علی بود فاطمه
آری علی امام ولایتمدار بود
چون زهره در مدار علی بود فاطمه
با این که زندگی همه آلام و رنج بود
آرامش و قرار علی بود فا

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی) *

5402
3

شعر حضرت زهرا(س)(دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی) دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی
افتاده نخ چادر او دست نسیمی
تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
با دست خودش داده اناری به یتیمی
حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را
بخشیده به همسایه، چه قران کریمی
در خانهء زهرا همه معراج نشینند
آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
می سوخت حریم دل مولا چه حریمی
آتش مزن آتش در و دیوار دلش را
جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی
حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی
شاعر : حمیدرضابرقعی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(نفس نفس ز زمانه تو آه میکشی و ) *

3617

شعر حضرت زهرا(س)(نفس نفس ز زمانه تو آه میکشی و ) نفس نفس ز زمانه تو آه میکشی و
به سمت دست علی هی نگاه می کشی و
تمام نیروی خود را کنار محسن خود
برای حیدر خود در سپاه می کشی و
به زیر حمله ی شلاق ها کبودانه
چه درد ها ز غلاف گناه می کشی و
شهیده می شوی از دست بی حیایی شهر
کنار چشم خودت را سیاه می کشی و
همین که پیکرت از حال می رود بانو
میان کوچه تنت ، روی راه می کشی و
نحیف می شوی و از مدینه می روی و
گلایه های علی را به چاه می کشی و
***
تو با نگاه پر از دستگیریت مادر
دل سیاه مرا هم به راه می کشی و
برای من تو فقط واژه های « الا الله »
کنار زمزمه ی « لا اله » می کشی .... و
شاعر:مجتبی کرمی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)-(بـرایـش تـازگــــی دارد سکوت شهر عـادی نیست) * حمید ضیاء یزدی

3517

شعر حضرت زهرا(س)-(بـرایـش تـازگــــی دارد سکوت شهر عـادی نیست) بـرایـش تـازگــــی دارد سکوت شهر عـادی نیست
مـدیـنـه شهـر شادی بود دیگر، شهـر شـادی نیست
نـه حـتــی مـادرش دیگر بــرایــش قصه می خواند
پـدر در خانـه کِـــز کرده چـرایــش را ، نمـی داند
بـرادرهــــای او بــــا او چــرا حـرفی نمی گویند
چــرا زیـنـب نمی خندد چــرا گـل ها نمی رویند
نشسته گـوشــه ای تنها بـه آنـها چشم می دوزد
نــمــی دانــد چرا مادر شـبـیـه شمع می سوزد
نـمـی دانـد چـرا بــابــا درون خــانــه می مـاند
نـمـازش را چـــرا دیگـر درون خـانــه می خوانـد
چـرا بــابــا بـزرگـش را نـدیـده،چند روزی هست
چــرا رنــگ از رخ بــابـا پریده، چند روزی هسـت
اگــر بــابــا بــــزرگ او بـیــایــد،غصـه م

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(به پشت درب حرم آتشی بـه پـا کردنـد) *

3797

شعر حضرت زهرا(س)(به پشت درب حرم آتشی بـه پـا کردنـد) به پشت درب حرم آتشی بـه پـا کردنـد
مگر کـه فاطمـه اش پشت در نبـود ، خـدا
لگـد بـه در زد و در رفـت رو به افتـادن
صدای یـا ابتـا می رسـد به گـوش آنجـا
زبـان من بشـود لال و یک صـدای دگـر
برونِ خانه عمر ، این صدای خنده اوست
ولی به پشـت در خانـه مادرم زهـراست
گمـان کنـم که صـدای شکست دنده اوست
فتـاد فاطمـه روی زمیـن علی میـدیـد
که دشمنـان خـدا سـوی او روان شده اند
دو دسـت شیـر خـدا را طناب می کردند
حسین و زینب، حسن، فضه نیمه جان شده اند
کشید دشمن علی را به در همین که رسیـد
به کنـج در نظـری کـردو دیـد فاطمـه را
که روی خاک فتادست و معجرش خاکیست
به دل صـدا زد علـی،آن علیمـه عالمـه را
به هوش آمد و فرمو

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

شعر حضرت زهرا(س) - (صاحب عزای فاطمه آقا، بیا بیا) * روح اله گائینی

4989
3

شعر حضرت زهرا(س) - (صاحب عزای فاطمه آقا، بیا بیا) صاحب عزای فاطمه آقا، بیا بیا
بزم عزای فاطمه بر پا، بیا بیا
بهر تسلی دل زینب دل حسین
با ذوالفقار حضرت مولا، بیا بیا
ای زائر همیشه ی آن قبر بی نشان
بنما مزار فاطمه پیدا، بیا بیا
تا آن که یک نظر به جمالت نظر کنم
ما را کشانده ای به کجاها، بیا بیا
در پشت درب خانه تو را کرده او صدا
درمان درد ام ابیها ، بیا بیا
بیت الحزان حضرت زهرا شده دلم
آقا به جان حضرت زهرا، بیا بیا
**
آقا بیا که کرببلایم شود نصیب
اشک از فراق تو شده دریا، بیا بیا
در کربلا نشسته به راه عمو دو چشم
یک مشک پاره مانده ز سقا، بیا بیا
یک عده هلهله، یک عده سوت و کف
یک عده کوفیان به تماشا، بیا بیا
شاعر: روح الله گائيني

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(در پیچ کوچه بود، که ولگرد ِ لعنتی) *

6236

شعر حضرت زهرا(س)(در پیچ کوچه بود، که ولگرد ِ لعنتی) در پیچ کوچه بود، که ولگرد ِ لعنتی
با سنگ زد به آینه، بی درد ِ لعنتی
دیدم به جنگ مادر رنجورم آمده
فریاد می زدم :« برو نامرد ِ لعنتی»
خونت حلال خشم حسن می شود، برو
خونم به جوش آمده ، خون سرد ِ لعنتی
خط ونشان برای زنی خسته می کشی !؟
لعنت به هرکه گفته به تو مرد، لعنتی!
دیوارهای سنگی آن کوچه شاهدند
با مادرم چه کرد، کمردرد ِ لعنتی
شاعر:وحيد قاسمي

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دوباره آمده ام تا سفارشي بدهم) *

4342
2

شعر حضرت زهرا(س)(دوباره آمده ام تا سفارشي بدهم) دوباره آمده ام تا سفارشي بدهم
براي خانه من در بساز اي نجّار
دري كه كنده نگردد به ضربه لگدي
دري مقاوم محكم ز بهترين الوار
دري كه رد نشود يك غلاف از لايش
دري بساز بدون شيار و بي مسمار
دري بساز برايم ز چو بهاي نسوز
دري كه ديرتر آتش بگيرد اي نجّار
دري به عرض من و جبرئيل و يك تابوت
دري به طول به قد و قامت خم مولا
در انتها سر هر ميخ تيز را كج كن
مهمتر از همه اين است خاطرت بسپار

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(نه صحبتی نه پرسشی نه یک جوابی) *

3387

شعر حضرت زهرا(س)(نه صحبتی نه پرسشی نه یک جوابی) نه صحبتی نه پرسشی نه یک جوابی
دردت دوباره سخت شد باید بخوابی
پهلو به پهلو کردنت خود داستانی است
شب تا به صبح بین بستر در عذابی
زهرا شدی تا ماه و خورشیدم تو باشی
اما میان خانه هم داری نقابی
تو دستبند بازویت شد یادگاری
من هم به روی دستها رد طنابی
دنیا به روی زخم پهلویت نوشته
حیدر دگر از بعد از این خانه خرابی
خون از تنت رفته گمانم تشنه هستی
رفته حسین تا بیارد کاسه آبی
شاعر: علي اكبر حائري

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(این روا نیست که از تو جز تو را می خواهم) *

3011

شعر حضرت زهرا(س)(این روا نیست که از تو جز تو را می خواهم) این روا نیست که از تو جز تو را می خواهم
توبه کردم پس ازاین فقط تورا می خواهم
همه جا به فکر من بودیُّ وهستی امّا
من فقط حرف زدم آقا تو را می خواهم
نشنیدم که برانی تو کسی را هرگز
بدم امّا با توهستم تا تورا می خواهم
چون زغالی روسیاهم دور ننداز مرا
بازغالت بنویس این را تورا می خواهم
تونگاهی کن وسلمان صفتم کن مهدی(عج
روزموعود بگو بیا تورا می خواهم
تکیه به کعبه بزن بگو "أنابنُ الزَّهرا"
پشت درناله زند مادرتورا می خواهم
روضه درندبه ی توخواندم وآمدازنی
ناله ی سری که حالا ها تورامی خواهم
شاعر: حسين ايماني

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(ای سینه ات شکسته تر از سقف آسمان) *

3094
1

شعر حضرت زهرا(س)(ای سینه ات شکسته تر از سقف آسمان) ای سینه ات شکسته تر از سقف آسمان
ای اشک تو بهانه ی این چشم خون فشان
کار دلم ز آه گذشته بعید نیست
از سوختن سیاه شود لوح کهکشان
آغاز زندگانی ما با نماز بود
برخیز و یک نماز دگر با علی بخوان
پیراهن فراق و گریبان صبر چاک
تا عمر دارم از تو به دل دارم این نشان
تنهایی ام نگفتنی و غم شنیدنی
بی تو غریب تر شوم ای یار همزبان
از کوچه می گذشتم و دیدم دلم گرفت
یاس مرا ز شاخه شکستند ناگهان
جعفر رسول زاده

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(کس نمی داند به جز اشکم زبان گریه را) *

2864

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(کس نمی داند به جز اشکم زبان گریه را) کس نمی داند به جز اشکم زبان گریه را
کو زبانی تا بخوانم داستان گریه را؟
مانده ام در یک مدینه غربت و دلواپسی
می برد تنهایی ام تاب و توان گریه را
روزگار از من نخواهد دید جز نقشی بر آب
بی نشانی می دهد از من نشان گریه را
در نماز بیقراری سجده ی غم می کنم
تا بلال ناله می خواند اذان گریه را
مرغ جان در حسرت پرواز در کنج قفس
بال و پر بشکسته پرسد آشیان گریه را
در نگاه غربت مظلوم عالم دیده ام
آشناییهای دست نهربان گریه را
تا کتاب عمر را نا خوانده بگذارد اجل
می شمارم لحظه های بی امان گریه را
جعفر رسول زاده

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(پر می زند به سمت خدا بال بی پرت) *

3248

شعر حضرت زهرا(س)(پر می زند به سمت خدا بال بی پرت) پر می زند به سمت خدا بال بی پرت
رنگ پرستو آمده جای کبوترت
حالا که فصل لاله گذشته چرا هنوز
گل می دهد دوباره گلستان بسترت
یا بین شعله های تبت آب می شوی
یا اینکه آب می رود از دیده ی ترت
سرگرم زخم داری و درد سرت شدی
یعنی که سر نمی زنی دیگر به همسرت
تقصیر تو نبوده عزیزم که مدتی
. . . افتاده است عکس من از چشم لاغرت
اصلاً بیا و روسری ات را گره مزن
من رد نمی شوم نظری از برابرت
تو پا به پای چادر خود راه می روی
خیلی مواظبی که نیفتاده از سرت
این نیمه ی شکسته ی تو جوش می خورد
وقتی کمی تکان نخورد نیم دیگرت
شاعر:محمد امین سبکبار

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(خسته ام ، منتظرم ، لحظه شماری سخت است) *

3524
2

شعر حضرت زهرا(س)(خسته ام ، منتظرم ، لحظه شماری سخت است) خسته ام ، منتظرم ، لحظه شماری سخت است
روز و شب از غم تو گریه و زاری سخت است
می روم گاه به صحرا که فقط گریه کنم
گریه وقتی به سرت سایه نداری سخت است
می روم تا در و همسایه نگویند به تو
گوش دادن به غم فاطمه کاری سخت است
طاقت آوردن این زخم زبان ها دیگر
بیش از آن سیلی و آن ضربه ی کاری سخت است
فرض کن پیش تو لیلای تو را آزردند
بعد از آن سر به بیابان نگذاری سخت است
بال و پر زخم ، قفس تنگ ، در این وضعیت
زندگی از نظر هر دو قناری سخت است
منتظر باش علی جان پدرم می آید
تک و تنها دل شب خاکسپاری سخت است
شاعر:کاظم بهمنی

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(هر شب به یاد رویت، ای بانوی یگانه) *

4605
2

شعر حضرت زهرا(س)(هر شب به یاد رویت، ای بانوی یگانه) هر شب به یاد رویت، ای بانوی یگانه
آیم کنار قبرت از خانه مخفیانه
از آتش فراقت در سوز و در گدازم
ز اعماق سینه‏ی من، آتش کشد زبانه
آن شب که غسل دادم جسم تو را به زاری
بر پیکر تو دیدم، آثار تازیانه!
رخساره‏ی تو نیلی، دیدم ز ضرب سیلی
کز چشمه سار چشمم شد خون دل روانه
بودی تو بهتر از جان اما دریغ و افسوس
پنهان به خاک کردم جسم تو را شبانه
در خانه، زینب تو مشغول خانه داری
گوید به آه و زاری: بر گرد سوی خانه
تا می‏دهم حسن را از داغ تو تسلی
مظلوم کربلایت گیرد تو را بهانه
خون جگر ز دیده، (ژولیده) کرد جاری
پیوسته شکوه دارد از گردش زمانه
شاعر:ژولیده نیشابوری

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بعد از پدر، مصیبت بسیار دیده‏ام) *

3630

شعر حضرت زهرا(س)(بعد از پدر، مصیبت بسیار دیده‏ام) بعد از پدر، مصیبت بسیار دیده‏ام
یا رب! تو آگهی که چه آزار دیده‏ام
مردم اگر حدیث غریبی شنیده‏اند
من خویش، این بلای گرنبار دیده‏ام
بر روزها اگر که بریزد، چو شب شود
ظلمی که از مهاجر و انصار دیده‏ام
تنها نه تازیانه سبب شد به کشتنم
من مرگ خود ز ضربت مسمار دیده‏ام
با سینۀ شکسته به سختی نفَس کشم
ز آن صَدْمه‏یی که از در و دیوار دیده‏ام
در خون و خاک، محسن شش ماهه‏ام طپید
این صحنه را به دیدۀ خونبار دیده‏ام
گر پشت در خواسته‏ایم از علی کمک
او را به رنج خویش، گرفتار دیده‏ام
آن ظلم ها که گفت نبی می‏رسد به من
امروز زین گروه ستمکار دیده‏ام
این رنج می‏کشد من مظلومه را، که باز
مظلومیِ علی به دلِ زار دیده‏ام
نتو

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(اذان بگوی و ببر از دلم ملال، بلال) *

5730
2

شعر حضرت زهرا(س)(اذان بگوی و ببر از دلم ملال، بلال) دلم گرفته درین وسعت ملال، بلال
اذان بگوی خدا را! اذان بلال! بلال
من و تو شعله وریم از شرار فتنه، بیا
برای این همه غربت چو من بنال، بلال!
سکوت تلخ تو با درد همنشینم کرد
اذان بگوی و ببر از دلم ملال، بلال
هنوز یاد تو، در خاطر زمان جاری است
ازین گذشتۀ روشن به خود ببال، بلال
دوباره بانگ اذان در مدینه می‏پیچد؟
سکوت نیست جواب چنین سوال، بلال
اذان اگر تو نگویی، نماز می‏میرد
بخوان سرود رهایی، بخوان بلال! بلال!
به جرم این که من از راست قامتان بودم
زمانه منحنیم خواست چون هلال، بلال
فغان که اهرمنم آن زمان ز پا افکند
که بست دست خداوند ذوالجلال بلال
ز جان سوختۀ من هنوز شعلۀ درد
زبانه می‏کشد از فرط اشتعال، ب

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(نشسته ام به در خانه و سرای شما) *

3248

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(نشسته ام به در خانه و سرای شما) نشسته ام به در خانه و سرای شما
خدا نوشته مرا از ازل گدای شما
نهاده ام سر خود را به خاک این کوچه
میان کوچه به جا مانده ردّ پای شما
جسارت است، مرا هم صدا کن، ای پسرم
غریبه ام که شوم، مادر! آشنای شما
رسیده ام به مدینه ولی کمی دیر است
نمی شد اینکه مرا می زدند جای شما؟
دلش چگونه می آمد به صورتت می زد؟
مقابل علی و چشم بچه های شما
مگر چه آمده بر حال و روز پهلویت
که شانۀ حسنت می شود عصای شما
گرفته راه نفس، خون تازه می ریزد
شکسته در وسط سینه ات صدای شما
برای رفتن خود گوئیا دعا کردی
خدا کند که نگیرد فقط دعای شما
کمی تبرّک، تربت ز کربلا دارم
که شاید این بشود مرهم و دوای شما
به بیت آخر عمرت تو را قسم مادر

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(زینب! ای دختر غمدیدۀ من) *

3578

شعر شهادت  حضرت زهرا(س)(زینب! ای دختر غمدیدۀ من) زینب! ای دختر غمدیدۀ من
روشنی بخش دل و دیدۀ من
ای تو در برج ولا، کوکب وحی
پرورش یافته در مکتب وحی
ای به هر رنج و بلا، یاور من
بنشین در بر من، دختر من!
گوش کن، تا سخن آغاز کنم
عقده‏های دل خود، باز کنم
گر چه بنیاد مرا، اشک برد
شمع بر سوختنم، رشک برد!
شکوه از بال و پر سوخته نیست
غم دیوار و در سوخته نیست
گله از دور فلک نیست مرا
اعتنایی به فدک، نیست مرا
با چنین رنج و غمی طاقت‏سوز
جانم از درد، نیاسوده هنوز
پدرم، روی نپوشیده به خاک
جای نگرفته در آن تربت پاک
آتشی بر حرم دین زده‏اند
تیشه، بر ریشۀ آیین زده‏اند
دین حق، دستخوش نام شده
پایمال هوس خام شده!
گلشن دین شده آفت دیده
هر کسی خواب خلافت، دیده
تا جد

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بار الها چه کنم گوهرم از دستم رفت) *

5520
4

شعر حضرت زهرا(س)(بار الها چه کنم گوهرم از دستم رفت) بار الها چه کنم گوهرم از دستم رفت
همدم و مونس و غم پرورم از دستم رفت
ماه من در شب تاریک نهان شد در خاک
آخر آن مرغ شکسته پرم از دستم رفت
ناگزیرم دگر از شهر مدینه بروم
چه کنم گر نروم همسرم از دستم رفت
فاتح خیبرم و خانه نشینم کردند
کشته شد فاطمه و یاورم از دستم رفت
درگهم مقتل محبوب جوان مرگ من است
هیجده ساله حمایت گرم از دستم رفت
غسل می دادم و دیدم بدنش مجروح است
وا مصیبت گل نیلوفرم از دستم رفت
فاطمه یک تنه بر من عوض لشگر بود
موج زد فوج بلا، لشگرم از دستم رفت
صِهر پیغمبرم و خسته ز جور امّت*
ساقی کوثرم و کوثرم از دستم رفت
دگر از ناله اش اهل وطن آسوده شدند
راحتی بخش دل مضطرم از دستم رفت
آبِ رفته که

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(افتاده شانه باز هم از دست لاغرت) *

3050

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(افتاده شانه باز هم از دست لاغرت) افتاده شانه باز هم از دست لاغرت
شرمنده ای دوباره ز گیسوی دخترت
در گوشه ای نشسته فقط آه می كشد
مادر، ز دست می رود آخر كبوترت
آبی نخورده است، غذایی نخورده است
دارد حسین می شكند مثل شوهرت
چیزی بگو گمان كنم امروز بهتری
ساكت نباش فاطمه جان، جان مادرت
زهرا، برای دلخوشی حیدرت بمان
این مرد خیبر است، شكسته برابرت
وقتی نفس می كشی ای زخمی علی
آلاله می چكد دل شب ها به بسرت
دارد سه ماه می شود ای مادر بهشت
پنهان نشسته چهره ی تو زیر معجرت
بانو ببین برای شما شعر گفته ام
دنیا، بدون فاطمه ام خاك بر سرت
شاعر:سید محمد جوادی

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ای بقیع نیمه شبی قهر آمیز) *

5338
7

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ای بقیع نیمه شبی قهر آمیز) ای بقیع نیمه شبی قهر آمیز
شد بهار گل حیدر پاییز
چه كنم سینه پر از درد شده
باغ سر سبز علی زرد شده
یار از دیده نهان است نهان
چه كنم با دل و چشم نگران
چه كنم یارِ مرا خاك ربود
همه ی دل خوشیم فاطمه بود
غم او كوه غمی ساخت مرا
مرگ او از نفس انداخت مرا
دهر بی فاطمه زندان من است
فاطمه روح من و جان من است
جز غم و غصه ی من هیچ ندید
سال ها فاطمه ام رنج كشید
یاد آن پنجه و دستاس به خیر
یاد آن گرمی و احساس به خیر
یاد آن روز كه در پای تنور
مهربان همسر من داشت حضور
وای بی حوصله هستم چه كنم
فاطمه رفته ز دستم چه كنم
صبح تابندگیم با او رفت
لذت زندگیم با او رفت
راز بالندگیم زهرا بود
نمك زندگیم زهرا بود
این كه این

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(از بازی غریب فلک آه می کشید) *

3022
3

شعر حضرت زهرا(س)(از بازی غریب فلک آه می کشید) از بازی غریب فلک آه می کشید
از زخم های خورده نمک آه می کشید
آن چهره ای که تاب نسیم سحر نداشت
حتی ز باد بال ملک آه می کشید
حالا چه آمده به سرش که تمام شب
از جای زخم های فدک آه می کشید
او بار شیشه داشت که در کوچه خرد شد
آئینه بود و غرق ترک آه می کشید
وقتی که می برید لباس حسین را
تنها خودش بدون کمک آه می کشید
شاعر:حسن لطفی

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ثُمَّ أَمسَكَهُمَا خَالِدٌ وَ سَاقَهُمَا عُمَرُ وَ مَن مَعَهُ سَوقاً عَنِیفاً) *

2762

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(ثُمَّ أَمسَكَهُمَا خَالِدٌ وَ سَاقَهُمَا عُمَرُ وَ مَن مَعَهُ سَوقاً عَنِیفاً) ثُمَّ أَمسَكَهُمَا خَالِدٌ وَ سَاقَهُمَا عُمَرُ وَ مَن مَعَهُ سَوقاً عَنِیفاً
وَ اجتَمَعَ النَّاسُ ینظُرُونَ وَ امتَلَأَت شَوَارِعُ المَدِینَـةِ بِالرِّجَالِ
وَ رَأَت فَاطِمَـةُ مَا صَنَـعَ عُمَـرُ فَصَرَخَـت وَ وَلوَلَـت‏؛
دومـی و
همـراهـانـش، عـلـی علیه السـلام و یارانـش را بـا خـشـونت
می کشیدند، کوچه های مدینه پر از جمعیت بود، همـه
در آنجا حاضر بودند و نگاه می کردند، از آن طرف فاطمـه
علیها السلام ناله سر می داد و کمک می طلبید، اما
کسی به یاری او و مولایش نشتافت.
بحار الانوار، ج28، ص323؛ النص و الاجتهاد ص21
چندی ست که زندگی برایت زهر، است
چشمان تو با خوشی و خنده قهر است
آن روز کسی به یاری تو

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناسبت شهادت حضرت زهرا(حسن جان مادرم بیمار گشته) *

3392

شعر مناسبت شهادت حضرت زهرا(حسن جان مادرم بیمار گشته) حسن جان مادرم بیمار گشته
اسیر نوک یک مسمار گشته
حسن جان مادرم کارش تمام است
حسن جان مادر من زار گشته
حسن جان مادرم مغموم گشته
ببین منت کش دیوار گشته
حسن جان داغهای هر دو عالم
درون سینه ام انبار گشته
دگر بعد از پیمبر کل عالم
به پیش چشم زینب خوار گشته
پس از غصب ولایت درد و غمها
به روی دوش مادر بار گشته
ببین مادر در این عمر کم خود
غم و رنج و الم را یار گشته
ببین که چادر خاکی مادر
اسیر شعله های نار گشته
حسن جان زندگی در این زمانه
برای خواهر تو عار گشته
حسن جانم نباشی تا ببینی
درون پای زینب خار گشته
نباشی تا ببینی ای برادر
دو چشمم سوی نیزه تار گشته
سروده جعفر ابوالفتحی

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(چه دنیای عجیبی گشته دنیا) *

3364

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(چه دنیای عجیبی گشته دنیا) چه دنیای عجیبی گشته دنیا
دگر بویی نمی آید ز عقبا
چه دنیای عجیبی، در مدینه
شده زهرای اطهر زار و تنها
چه دنیایی که اف باشد به دنیا
شکسته سینه ی غمبار زهرا س
چه دنیای بد و پست و خرابی
به روی دوش حیدر کوه غمها
حسین تشنه لب مادر ندارد
نمی آید دگر از نایش آوا
حسن سر می گذارد از سر داغ
به روی زانوان خشک بابا
و بین درب و دیوار این مهاجر
به عشق روی حیدر گشت شیدا
چه دنیای عجیبی جسم زهرا س
شده مانند حل یک معما
سروده جعفر ابوالفتحی

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(سالار بيابان‏ طلبى اى گل زهرا) *

3521
4

شعر حضرت زهرا(س)(سالار بيابان‏ طلبى اى گل زهرا) سالار بيابان‏ طلبى اى گل زهرا
مولاى من اى خيمه نشين دل صحرا
تا چند بمانى تك و تنها به بيابان
ما را بطلب در بر خود اى مه بطها
من از غم هجران تواندر تب و تابم
تو همسفر غربتى اى بى كس و تنها
تا چندزنى خيمه تو در كوه و بيابان
من ساكن شهرا ستم و تو ساكن صحرا
عمرى سپرى شد به تو همدرد نگشتم
بيهوده زنم لاف محبت به تو مولا
من مدعى عشقم و تو مظهر عشقى
اما نكنم هيچ ز معشوق تمنا
ما را چو غلامى بخر اى يوسف زهرا
تا از طلب غير تو باشيم مبرا
مهمان بنما يك دو سه روزى به خيامت
ما رابه ره يارى خود ساز مهيا
مداح:منصور ارضی

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(متاب اي ماه كه گرديده ماه من خاموش) *

3282

شعر حضرت زهرا(س)(متاب اي ماه كه گرديده ماه من خاموش) متاب اي ماه كه گرديده ماه من خاموش
خموش باش كه يارم شد از سخن خاموش
چو نخل خشك به يكباره برگ و بارم ريخت
كه گشته بلبل زارم در اين چمن خاموش
كنار خاك لحد ناله مى‏ زنم تنها
كه راز دار دلم خفته در كفن خاموش
چراغ انجمن دل شكستگان برخيز
ببين چگونه شده بى تو انجمن خاموش
پناه زن نه مگر هست شوهرش، ز چه رو
تو تازيانه ز دشمن خورى و من خاموش
نفس به سينه تنگم شده است زندانى
كه شسته‏ ام تنت از زير پيرهن خاموش
حسين بهر دل من به خانه كرده سكوت
صداى ناله شده بر لب حسن خاموش
صحابه عهد شكستند و شد سبب ميثم
كه بت به جاى خدا بود و بت شكن خاموش
شاعر:سازگار

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد