شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس
 محسن حنیفی

حضرت زهرا(س)-بستر-شب شهادت -( نیت نمودی خویش را بر یار بسپاری ) * محسن حنیفی

2713
1

حضرت زهرا(س)-بستر-شب شهادت -( نیت نمودی خویش را بر یار بسپاری  ) نیت نمودی خویش را بر یار بسپاری

جان را به جانان با تن تب دار بسپاری

باید که مرهم روی زخم خویش بگذاری

سردرد خود را دست این دستار بسپاری

دستاس،کردن با پر زخمی نمیسازد

دستاس را باید به خدمتکار بسپاری

سجاده و چادر نمازت را به زینب با

توصیه ی "الجار ثم الدار" بسپاری

وقتی لباست رازدار زخمهایت نیست

باید به دختر یک به یک اسرار بسپاری

این رازداری را علاوه بر پرستارت

باید به دیوار و در و مسمار بسپاری

وقتی شکسته شانه ات، زلف حسینت را

باید به دست پنچه بالاجبار بسپاری

حیفت نمی آید گلوی آهوی خود را

در قتلگاهی دست یک کفتار بسپاری

شاعر : محسن حنیفی

  • یکشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 08:26
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار شام غریبان حضرت زهرا (س) زمزمه -( کنار پیکرت زهرا ببین لبریز آهم ) * حسین رضائیان

6447
7

اشعار شام غریبان حضرت زهرا (س)  زمزمه -( کنار پیکرت زهرا ببین لبریز آهم ) کنار پیکرت زهرا ببین لبریز آهم

ز بعد تو برای درد دل دنبال چاهم

منو داغ فراقت ، منو درد جدایی

مرا با رفتن خود ، غریبم می نمایی

حبیبم حبیب ، به دردم طبیب ، مسوزان قلب حیدر

ببین مجتبی ، که دارد نوا ، مرو از خانه مادر

******

شرر زد غسل تو بر جان حیدر یاس خوشبو

که دستم را رساندم فاطمه بر زخم بازو

دگر شد آشکارا ، دلیل رو گرفتن

به هنگام نمازت ، دل و پهلو گرفتن

ببین دخترت ، نشسته برت ، ز غصه خون فشان است

به شور و به شین ، ز داغت حسین ، لبالب از فغان است

شاعر : حسین رضائیان

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

كوچه بنی هاشم زمزمه - واحد (به سبك در میان حجره به شور) -( در میان کوچه به همره تو بودم ) * حسین رضائیان

3552
2

كوچه بنی هاشم  زمزمه - واحد   (به سبك در میان حجره به شور) -( در میان کوچه به همره تو بودم ) در میان کوچه به همره تو بودم

از غم تو آن دم شعر عزا سرودم

دست من گرفتی ، و بردی ، میان کوچه های غم

تا ببینم آن ماجرا را ، ای کعبه ی درد و الم

نانجیبی آمد ، به سویت ، راه تو در کوچه گرفت

زان پس این دل من ، برای ، تو هر نفس نوحه گرفت

ای جوان مادرم ، ای گل پرپرم ، یاس ارغوانی من

******

ماجرای غم را به اوج خود رساندم

با دو دست خود گرد چادرت تکاندم

سوی خانه رفتیم و دستت ، میان دست مجتبی

روی خود گرفته، به چادر ، تا که نبیند مرتضی

تا ابد بسوزد ، ز غصه ، این طفل چون ستاره ات

در میان دستم ، گرفتم ، شکسته گوشواره ات

ای جوان مادرم ، ای گل پرپرم ، یاس ارغوانی من

شاعر : حسین رضائیان

دانلود

  • یکشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار حضرت زهرا(س)-مدح -( همه تسبیح بدستند به تسبیحاتش ) * علی اکبر لطیفیان

3573
1

اشعار حضرت زهرا(س)-مدح -( همه تسبیح بدستند به تسبیحاتش ) همه تسبیح بدستند به تسبیحاتش

همه تفسیر بدستند پى آیاتش

باطنش جاى خودش ، ظاهر او هم سِر است

ما تماما همه محویم، تماما ماتش

فاطمه عبد خدا هست ولى رب من است

کافرم گر نتوانم بکنم اثباتش

چه کسى دیده که از عرش کسى برگردد

زانهمه جلوه فقط سیب شود سوغاتش

میرسیدند بهم تا که على و زهرا

روبرو میشد؛ در اصل على با ذاتش

"عابدان سر به بر اندر طمع روضه خلد

عاشقان جان به کف اندر طلب مرضاتش"*

دور تا دور قدش را وسط کوچه ى شهر

می گرفتند ملائک پى تشریفاتش

آن نمازى که در آن صحبتى از فاطمه نیست

صاحبش را برساند به جهنم...آتش

حرم فاطمه با خاک نجف باید ساخت

وقف زهراست نجف با همه ى ذراتش

در زدن یا نزدن

  • دوشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه -( روزی ام را روزگارم تا که آجر می کند ) * محمد جواد شیرازی

2890
4

اشعار امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه -( روزی ام را روزگارم تا که آجر می کند ) روزی ام را روزگارم تا که آجر می کند

ظرف خالی مرا صاحب زمان پر می کند

من کمی سختی که می بینم شکایت می کنم

آدم عاقل ولی اول تفکر می کند

مدعی عاشقی هستم ولی تنها دلم...

...روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر می کند

آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد

آدم از این نوع برخوردش تحیر می کند

سنگ دل هستم، ولی دارد نگاه رحمتش...

... سنگ این قلب مرا با گریه ها دُر می کند

یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد

در میان روضه ی مادر مرا حُر می کند

نوکری فاطمه محشر به دادم می رسد

از غلام مادرش آقا تشکر می کند

سینه ام می سوزد این ایام تا ذهنم کمی

چادری را زیر دست و پا تصور می کند

مطمئنم زیر دست پا که می افتد ز

  • دوشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار حضرت زهرا(س)-تغسیل و تکفین -( غم درون من از لرزش سخن پیداست ) *

2640
2

اشعار حضرت زهرا(س)-تغسیل و تکفین -( غم درون من از لرزش سخن پیداست ) غم درون من از لرزش سخن پیداست

جراحت دلم از خون پیرهن پیداست

کبودی تن این لاله در حجاب کفن

شقایقی است که از برگ نسترن پیداست

چه رفته بر سر پهلو و سینه ی زهرا

به وقت غسل ز خونابه ی کفن پیداست

میان خانه کنار جنازه ی مادر

مصیبتی است، ازاشک اباالحسن پیداست

غریبی دو جگر گوشه اش که میگریند

از آستین که بگیرند بر دهن پیداست

  • دوشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:18
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار حضرت زهرا(س)-شهادت -( غارتگران گلبرگ گل ها را شکستند ) *

2781
2

اشعار حضرت زهرا(س)-شهادت -( غارتگران گلبرگ گل ها را شکستند ) غارتگران گلبرگ گل ها را شکستند

آلاله های سرخ زیبا را شکستند

با آه و حسرت یک شبی اندر مدینه

گنجینه ی عشق و تمنا را شکستند

گویا تمام وسعت... سبز ولایت

یعنی بهار عشق مولا را شکستند

این گوهر یکدانه ی دریای عصمت

آیینه ی پاک مصفا را شکستند

حق علی را بی سببب از او گرفتند

از سوز در پهلوی زهرا را شکستند

تا در صدف از وسعت آن گنج عصمت

آن گوهر پاک مهیا را... شکستند

چشم و چراغ بانوان جمله عالم

بال و پر زیبای عنقا را شکستند

یاس کبود حضرت مولا به حسرت

در شعله ها آن لاله ی زیبا شکستند

خستند..بازوی..... ز گل نازک ترت را

در سینه قلب شیعه را یک جا شکستند

تنها نه قلب زهره ی زهرای اطهر

قلب تمام

  • دوشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:20
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار حضرت زهرا(س(-کوچه بنی هاشم-زبانحال امام حسن (ع) -( گشت تاریک در این کوچه جهان من و تو ) * مهدی مقیمی

5666
3

اشعار حضرت زهرا(س(-کوچه بنی هاشم-زبانحال امام حسن (ع) -( گشت تاریک در این کوچه جهان من و تو ) گشت تاریک در این کوچه جهان من و تو

شد أسفناک ترین روضه از آنِ من و تو

دست طوفان به بهارِ رخ تو بُرد هجوم

منتهی شد اثر او به خزان من و تو

نرود تا ابد از یاد من آن لحظه که او

بی هوا آمد و افتاد به جان من و تو

یک زن و کودک مظلوم ، طرف مرد نبود

قدرت دست عرب داد نشان من و تو

من روی خاک نشستم تو به خاک افتادی

ضربه ها بس که گرفتند توان من و تو

زیر سنگینی این بار جهان کم آورد

شاهد گفتۀ من قد کمان من و تو

تند تر راه بیا خانۀ مان نزدیک است

حتم دارم شده بابا نگران من و تو

تو فقط چهره بپوشان و خیالت راحت

بو نبرده کسی از راز میان من و تو

پدرم می شکند گر که بفهمد چیزی

این دلیلی شده و بسته د

  • دوشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار حضرت زهرا(س)-بستر شهادت -( روی زمین رهاشدنت می کشد مرا ) * هاشم محمدی آرا

3093
8

اشعار حضرت زهرا(س)-بستر شهادت -( روی زمین رهاشدنت می کشد مرا ) روی زمین رهاشدنت می کشد مرا

گلزار روی پیرهنت می کشد مرا

از پشت دربْ فضه ی خود را صدا زدی

آن لحظه ی صدا زدنت می کشد مرا

دلشوره های هرشب من جای خود ولی

این گوشه گیریه حسنت می کشد مرا

دلواپسی و گریه ی من بی دلیل نیست

زهرا کبودی بدنت می کشد مرا

جای کفن قواره کنی پیرهن ولی..

داغ شهید بی کفنت می کشد مرا

شاعر : هاشم محمدی آرا

  • دوشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار حضرت زهرا(س)-بستر-کلبه احزان -( از چشم های بچه ها دنیا بیاُفتد ) * حسن لطفی

2692
1

اشعار حضرت زهرا(س)-بستر-کلبه احزان -( از چشم های بچه ها دنیا بیاُفتد ) از چشم های بچه ها دنیا بیاُفتد

وقتی که در بستر تنِ بابا بیاُفتد

بابا که بیمار است بیمار است دختر

بابا نباشد از غذا حتیٰ بیاُفتد

دختر که بی بابا شود باید بدانی

پیش از تمام بچه ها از پا بیاُفتد

از دستمالی که سرش بسته است زینب

امید دارد این تبِ بالا بیاُفتد

وقتی که شانه می زند می میرد از درد

وقتی که او پا می شود مولا بیاُفتد

پیداست تا پیشِ بقیع رَدِ مسیرش

از قطره خونی که در این صحرا بیاُفتد

بر شانه یِ دو کودکش می آید اما

یا خم شود از درد پهلو یا بیاُفتد

خاکِ مزارش را به سر می ریزد ای داد

آنقدر می گرید خودش آنجا بیاُفتد

مانند آن در ، سایبانش را شکستند

تا سایبانش بر سرِ آنها بیاُفت

  • دوشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

اشعار حضرت زهرا(س)-زبان حال امام حسین(ع) -( ببش از این سوختن نمیخواهم ) * محمد جواد پرچمی

7501
9

اشعار حضرت زهرا(س)-زبان حال امام حسین(ع) -( ببش از این سوختن نمیخواهم ) ببش از این سوختن نمیخواهم

گریه بر خویشتن نمیخواهم

مده زحمت به بازویت مادر

به خدا پیرهن نمیخواهم

فکر عریانی مرا تو مکن

غرق در خون کفن نمیخواهم

درد داری تو استراحت کن

نیمه شب آب من نمیخواهم

شرح این گوشوار خونی را

من دگر از حسن نمیخواهم

وقت قتلم نیا سوی گودال

وقت کشته شدن نمیخواهم....

...تو ببینی که شمر می آید

از تو بر سر زدن نمیخواهم

روی تو سایه ای کبودین داشت

سر سالم به تن نمیخواهم

وعدۀ ما دوتا، میان تنور

بیش ازاین سوختن نمیخواهم

شاعر : محمد جواد پرچمی

  • دوشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:26
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

اشعار حضرت زهرا(س)-مدح -( روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه ) * محمد جواد پرچمی

10207
14

اشعار حضرت زهرا(س)-مدح -( روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه ) روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه

نقش شد زهرا سلام الله علیها فاطمه

آنكه خاك جانمازش را پرستش مى كنند

اولیا الله عالم ، كیست الا فاطمه

انبیا از بركت دستاس او نان می خورند

رزق و روزى می دهد به اهل بالا فاطمه

ظاهراً فرموده اند ام الائمه فاطمه

باطناً فهمانده اند ام ابیها فاطمه

جلوه ای شد لیلة القدر رسول الله او

جلوه ای شد لیلة المحیای مولا فاطمه

بچه هایش حجت الله اند اما گفته اند

آشكارا حجت الله علینا فاطمه

سیزده معصوم هریك نورى از زهراست پس

مى شود سرجمع این ها چهارده تا فاطمه

فاطمه حق و علی حق و مع الحق آینه است

چه علی اندر على چه فاطمه با فاطمه

حك شده بر روی گردنبند زهرا یاعلی

حك

  • دوشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

اشعار حضرت زهرا(س)-هجوم به بیت ولایت -( دستم به دامان کسی که بین کوچه ) * محسن حنیفی

3903
6

اشعار حضرت زهرا(س)-هجوم به بیت ولایت -( دستم به دامان کسی که بین کوچه ) دستم به دامان کسی که بین کوچه

دستش جدا از دامن مولا نمیشد

جان علی مرتضی در مشت او بود

او را زدند و باز مشتش وا نمیشد

او آیه ی تطهیر بود و،دست ناپاک

دلخوش از اینکه زد به رویش رنگ نیلی

یک سنگریزه پیش اقیانوس هیچ است

هرچند قطعا درد دارد جای سیلی

او رازدند و نبض عالم تند میزد

نظم جهان با نبض او در ارتباط است

قنفذ خراج خویش را در کوچه پرداخت

با ضربه اش دیگر معاف از مالیات است

پیراهن پیغمبرش را برسر انداخت

با ناله هایش کوچه ها را زیر و رو کرد

هرچند بر رویش،خسوفی سرخ دارد

مهتاب ابر تیره را بی آبرو کرد

آیینه بود و باترکهای وجودش

در چهره اش تصویر نور مرتضی بود

بی اعتنا بر زخمهای پیکرخ

  • دوشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار طلیعه فاطمیه واحد -( دوباره غرق عزا شد این دلِ ما ) * ابوالفضل آلوئیان

3598
5

اشعار طلیعه فاطمیه  واحد -( دوباره غرق عزا شد این دلِ ما ) دوباره غرق عزا شد این دلِ ما

دوباره پیچیده نالهِ یازهرا

می‌خونیم همراه عاشقای بی بی

مددی یا حضرت ام ابیها

زهراترین ، زهرا تویی روی زمین

عالم رکاب ، تویی بی بی براش نگین

ای یاور، مولا امیرالمومنین

(یا فاطمه)3

******

تموم زندگیمون وقف عزاته

همه هستی ما ریخته به پاته

می‌دونم که روز محشر شفیع ما

نخی از تارو پود چادر سیاته

مادر مادر ، تموم زندگیم فدات

چشمام به در ، میمونه لحظه ممات

کاشکی باشه جون دادنم به روی پات

(یا فاطمه)3

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

حامی همسر -( پشت در آمده وباز نمی کرد در را ) * اسماعیل تقوایی

3182
2

حامی همسر -( پشت در آمده وباز نمی کرد در را ) پشت در آمده وباز نمی کرد در را
تا حمایت بکند از دل وجان همسر را

پشت در آتشی از جهل وجنون بر پا شد
تا که از خانه بیارند برون حیدر را

فاطمه مانعی از بهر ورود آنها
حائلی گشت میان در وآن لشگر را

قنفذ بد گهر آنگونه لگد بر در زد
که زمین زد لگدش دختر پیغمبر را

ابتدا یا ابتا گفت وسپس زد ناله
کودکم مرد بیا فضه ببر مادر را

با همان حال علی را بگرفتش نبرند
ضرب سیلی عدو کرد جدا کوثر را

من بمیرم زبرای یل خیبر شکنی
که به حالات بدی دید به خون دلبر را

دست او بسته وبر درگه حق کرد دعا
ننگرد کس چو علی در یم خون همسر را

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 8
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 08:48
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

بستر شهادت حضرت زهرا (س) زمینه -( آسمون چشمات خونه ) * ابوالفضل آلوئیان

3326

بستر شهادت حضرت زهرا (س)  زمینه -( آسمون چشمات خونه ) آسمون چشمات خونه

تموم تنت گلگونه

این روزا صدات لرزونه

ای مادر

نمیده امون بغض گلو

یه گوشه میرم تو غم فرو

وقتی که میگیری از ما رو

ای مادر

جواب ، سلامت ، شده با ، اشاره

بمیرم که از پیکرت خون می‌باره

مادر از زمونه که دلگیری

مادر نگو که به زودی میری

مادر ایشالله شفا می‌گیری

ای وای ، مادر جوونم زهرا

******

آسمونا رو مهتابی

گلی تو بستر خوابی

شبا رو تا صبح بی تابی

ای مادر

منت به سر زینب بزار

غنچه امیدم رو بکار

دست دعاتو بالابیار

ای مادر

دعا کن که پیشم بمونی تو مادر

برارفتن ای وای جوونی تومادر

مادر از زمونه که دلگیری

مادر نگو که به زودی میری

مادر ایشاالله شفا میگیری

ای وای ،

  • شنبه
  • 8
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 13:50
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

آتش زدن در و دیوار زمینه -( غم داره کعبه ) * ابوالفضل آلوئیان

3625
4

آتش زدن در و دیوار  زمینه -( غم داره کعبه ) غم داره کعبه

آتیش و پنبه

مونده یه گل زیر بارون ضربه

با بغض و کینه

سنگ وآیینه

پروانه و دامی که تو کمینه

پرپر به پشت در گل پیمبر

گلبرگ می‌ریزه از یه یاس پرپر

مادر مادر مادر

آسمون حالم و ببین

وای وای وای

مادری نقش رو زمین وای

(وای ، مادر)3 ، یا زهرا

******

دستی که سرده

از کوه درده

قلبی ترک داره دست نامره

تاریک و تیره

دستهای چیره

باضربه ای انگاری ماه میگیره

سخته.بمونی بین درب و دیوار

دیوار.یه سینه و فشار مسمار

ای وای ای وای ای وای

قطره قطره یه رد خون

وای وای وای

تا مسجد با قدی کمون

وای وای وای

(وای ، مادر)3 ، یا زهرا

شاعر : ابوالفضل آلوئیان

دانلود سبک

  • شنبه
  • 8
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 13:53
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

بستر شهادت حضرت زهرا (س) زمینه -( سه ماهه توی بستری مادر ) * ابوالفضل آلوئیان

3711
2

بستر شهادت حضرت زهرا (س)  زمینه -( سه ماهه توی بستری مادر ) سه ماهه توی بستری مادر

پاشو اخرین یاور حیدر

چی اومد سرت اخه پشت در

خدا مادرم

خدا مادرم

شبهام بی ستاره میشه

غمهام بی شماره میشه

بابام حیدر بی چاره میشه

(یازهرا مرو مادر)3

یازهرا مرو ای مادر

******

من و مادرم میون کوچه

اومد نانجیب گرفت بهونه

نشست ضربه ای به روی گونه

خدا مادرم

خدامادرم

ایستادم به پنجه پا

عالم ریخت روی سرم تا

افتاد مادر به روی خاکا

(یازهرا مرو مادر)3

یازهرا مرو ای مادر

شاعر : ابوالفضل آلوئیان

دانلود سبک

  • شنبه
  • 8
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)-فاطمیه -( از فاطمه از وفا به مولاش... بگو ) * سید مجتبی شجاع

2120
3

حضرت زهرا(س)-فاطمیه -( از فاطمه از وفا به مولاش... بگو ) از فاطمه از وفا به مولاش... بگو

از راز و نیاز دل شبهاش... بگو

در روضۀ فاطمه...همیشه... اول...

یک ذره از آن خطبۀ غراش...بگو

***

فرقی نکند کدام سو ...بنشینید

هرجا شده در مجلس او...بنشینید

در روضۀ فاطمه مقید باشید...

با حال خضوع و با وضو بنشینید

***

هرجا شده در مجلس او...بنشینید

پاکیزه و خوشبو و نکو ...بنشینید

در روضۀ فاطمه مقید باشید...

باحال خضوع و با وضو بنشینید

***

سر بسته بگو روضۀ میخ در را

اینقدر مسوزان دل پیغمبر را

زنهار که باغبان نفهمد...یعنی

آهسته بخوان روضۀ نیلوفر را

شاعر : سید مجتبی شجاع

  • دوشنبه
  • 17
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:47
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت زهرا(س)-مناجات فاطمیه -( گل که شد مقصود حتی خار حاجت می دهد ) * مهدی رحیمی زمستان

5466
9

حضرت زهرا(س)-مناجات فاطمیه -( گل که شد مقصود حتی خار حاجت می دهد ) گل که شد مقصود حتی خار حاجت می دهد

خار با تو می شود گلزار حاجت می دهد

زینب و زهرا بماند فضه هم جای خودش

توی این خانه در و دیوار حاجت می دهد

گرچه ایام عزای فاطمه این روزهاست

ذکر یا حیدر ولی بسیار حاجت می دهد

حب مولا را میان قلب خود تشدید کن

چون که زهرا طبق این معیار حاجت می دهد

فاطمه باذکر مولا می دهد کرببلا

کعبه گر با ذکر استغفار حاجت می دهد

فاطمیه شد اذان را نیز با حاجت بگو

یاعلی وقتی شود تکرار حاجت می دهد

از طبیبان جهان باید بپرسی که چطور

درمیان بستر این بیمار حاجت می دهد

شعله میداند که از نزدیک شاهد بوده است

فاطمه بین در و دیوار حاجت می دهد

شاعر : مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 17
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:48
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت-زبانحال امیرالمومنین(ع) -( نشستم کنارت ) * صادق اویسی

6449
21

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت-زبانحال امیرالمومنین(ع) -( نشستم کنارت ) نشستم کنارت

که من رو ببینی

میخوام تا که از جات

بلند شی بشینی

نشستم کنارت

عزیزم نگام کن

شبیه گذشته

بخند و صدام کن

تو اصلا نباید

تو بستر بمونی

مگه قول ندادی

با حیدر بمونی

عجب روزگار

خوشی پیش رو بود

تو ذهن منو تو

چقد آرزو بود

ببین بچه هامون

دارن اشک میریزن

تو رو جون اینها

که خیلی عزیزن؛

عزیزم بلند شو

تو باید بمونی

تو باید غمای

علی رو بدونی

من آروم میگیرم

تو بشکن سکوتو

کی گفته که از من

بپوشونی روتو؟

من افتادم از پا

تو رنگت پریده

چرا زندگیمون

به اینجا کشیده!

چرا با اشاره

جوابم رو میدی

دوباره با اشکات

نگو دل بریدی

نگات میگه دیگه

نمیخوای بمونی

عزیزم بلند شو

تو خ

  • دوشنبه
  • 17
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:49
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت -( بین بستر نیمه شب با درد صحبت میكنم ) * محسن مهدوی

4229
5

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت -( بین بستر نیمه شب با درد صحبت میكنم ) بین بستر نیمه شب با درد صحبت میكنم

من به این هم صحبتی ها دارم عادت میكنم

دردهایم بسكه بسیارند ، در هم صحبتی

كم می آید وقت هر اندازه قسمت میكنم

بعد بابایم نیامد خواب در چشمم ولی

با قدوم مرگ دیگر خواب راحت میكنم

چهره ازحیدر اگر پوشیده ام، سلمان بدان

جان زینب، حال و روزش را رعایت میكنم

ضربه بر سر عمدتاً سرگیجه آور میشود

زین سبب با حركت پِلكم عبادت میكنم

بعد مرگم خواستم از او كه شب غسلم كند

از شما شرمنده ام اتمام حجت میكنم

زحمتم بر گردنت افتاد ، زهرا را ببخش

من به زودی ازحضورت رفع زحمت میكنم

شاعر : محسن مهدوی

  • دوشنبه
  • 17
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:51
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س(-شهادت -( گل، گرفتارِ خار می بینم ) * احمد بابایی

4868
10

حضرت زهرا(س(-شهادت -( گل، گرفتارِ خار می بینم ) گل، گرفتارِ خار می بینم

چادرش پرغبار می بینم

ردّ پای کدام داغ اینجاست!؟

کوچه را لاله زار می بینم

آهوی خسته را بدون رمق

گرگ را بی مهار می بینم

راه برگشت آهوان گم شد

گرگ فکر شکار می بینم

زوزه ی گرگ و آهِ آهوها...!

اشک، بی اختیار می بینم

باز در دست کوه های صبور

دامن آبشار می بینم

همه، باغ انار می شنوند!

من، نه! داغ انار می بینم

قطعه قطعه... به زیر پا... در صحن...

کلمات قصار می بینم

این چه کابوس ترسناکی بود

در دل ذوالفقار می بینم

گوشواره نمی شود پیدا

کوچه را بسکه تار می بینم

گوشه ی آسمانِ صورتِ ماه

ردّ ابرِ بهار می بینم

باعث خجلت است در یثرب

هرچه گوشه کنار می بینم

بین هر کو

  • دوشنبه
  • 17
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:54
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

پهلو شکسته -( پهلو شکسته همسر من از برم مرو ) * اسماعیل تقوایی

4131
7

پهلو شکسته -( پهلو شکسته همسر من از برم مرو ) پهلو شکسته همسر من ازبرم مرو
دل خون شود زهجر تو بال وپرم مرو
ای در ره علی شده جانباز،فاطمه
هجر ونبود تو نشود باورم مرو
بی تو،علی تو ،چه کند بین دشمنان
بی تو بدان که مضطر وبی یاورم مرو

آیند کودکان توبرگرد بسترت
هریک به ناله اند،بمان،مادرم مرو
بی مادری چه زود براین کودکان رسد
نخل جوان پر ثمرم کوثرم مرو
هرگز زیاد من نرود پشت در چه شد
شرمنده ام زتو به ابد گوهرم مرو
لعنت به آنکه زد به رخت سیلی ازجغا
نیلوفر شکسته ی غم پرورم مرو
ماندم چگونه پاسخ مولای خود دهم
ای دختر وامانت پیغمبرم مرو
گفتی که غسل ودفن ترا شب به پا کنم
این گفته ات زد ه به جگر آذرم مرو

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید محمدی

نشست سایه دستی سیاه بر رویت -( علی بهانه شد و ضربه خورد بازویت ) * وحید محمدی

5045
5

نشست سایه دستی سیاه بر رویت -( علی بهانه شد و ضربه خورد بازویت ) علی بهانه شد و ضربه خورد بازویت

دری شکست در آن دم، فتاد بر رویت

شرار آتش ظلم زمان زبانه کشید

رسید آتش نمرودیان به گیسویت

جراحتی است به روی پرت از آن ایام

نشانه ای ز ملاقات میخ و پهلویت

"هوا ز جور مخاف چو قیرگون گردید"

نشست سایه ی دستی سیاه بر رویت

سه ماه روی گرفتی درون خانه ی خود

ندید دیده ی مولا جمال دلجویت ...

شاعر : وحید محمدی

  • چهارشنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

در مدح و مرثیه حضرت فاطمه زهرا (س) -( ماپیروان امت زهرای اطهریم ) *

3575
7

در مدح و مرثیه حضرت فاطمه زهرا (س) -( ماپیروان امت زهرای اطهریم ) ما پیروان امت زهرای اطهریم
ما ساکنان ملت زهرای اطهریم

اینجا محل زندگی آل فاطمه است
ما میزبان غربت زهرای اطهریم

کوهیم و پیش پای کسی خم نمی شویم
کوهیم و خم ز هیبت زهرای اطهریم

گریه زبان نوکری ماست در جهان
گریه کنان هییت زهرای اطهریم

در بین روضه ها سپری گشته عمر ما
ممنون این محبت زهرای اطهریم

از جان خود گذشته به پای امام خویش
ما رهرو بصیرت زهرای اطهریم

عید آمده ولی دلمان مرکز عزاست
ما حافظان حرمت زهرای اطهریم

شاعز: محمود یوسفی

  • چهارشنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

شبی دردآلود -( شب است ودرسکوتی درد آلود ) * اسماعیل تقوایی

3045
1

شبی دردآلود -( شب است ودرسکوتی درد آلود ) شب است ودر سکوتی دردآلود
شود تشییع جسم پاک زهرا
یتیمانش به چشمانی گهر بار
گرفته دست بر دامان بابا
شده کم نور مهتاب وستاره
عزای فاطمه کردند بر پا
علی باقلب خون از هجر یارش
سپارد پیکرش بر خاک صحرا
گرفته در بغل زانوی غم را
سر خاک عزیزش غرق نجوا
عزیزجان حیدر گو چه سازم
به بی زهرایی ام در صبح فردا
الا ای حامی حیدر به پاخیز
علی مانده غریب وزار وتنها
بپاخیز ودوباره خطبه ای خوان
به گوش مردم در بند دنیا
شدم افسرده ودیگر ندارد
برایم زندگی بعداز تو معنا
شب تاراست و نخلستان وحیدر
که سردر چاه مینالد در آنجا
زمین وآسمان وهمسرایی
به ناله ،با علی در سوگ زهرا

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • پنج شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 17:58
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 علی اکبر نازک کار

غزل روضه حضرت زهرا س_ علی اکبر نازک کار -( بخند، گریه ات آخر مرا ز پا انداخت ) * علی اکبر نازک کار

3889
3

غزل روضه حضرت زهرا س_ علی اکبر نازک کار -( بخند، گریه ات آخر مرا ز پا انداخت ) بخند، گریه ات آخر مرا ز پا انداخت
مرا ز پا و تورا دیگر از نوا انداخت

به جان من بخورد درد تو، نخور غصه
غم تو لرزه به اندام مرتضی انداخت

غریبگی نکن ای آشنای مرد غریب
بگو چگونه تورا کوچه از صدا انداخت

بگو چه کار کنم تا مرا حلال کنی؟
تورا حمایتِ از من در این بلا انداخت

دو تا نشان زده با تیر خود، زمین خوردم
همان کسی که تورا بین کوچه ها انداخت

ببینمت! چقدر بد زده تو را نامرد
که ضرب پنجه او روی گونه جا انداخت

ببین نتیجه سیلی بی هوا این است
ز هر کلام تو یک در میان هجا انداخت

نفس کشیدی و من بند آمده نفسم
لباس خونی تو از نفس مرا انداخت

ز لب گزیدن تو درد سینه ات پیداست
جدال دنده و سینه تو را ز پا

  • پنج شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1394
  • ساعت
  • 18:00
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مفرد -( سیلی و ضرب لگد جای خودش اما شکر ) *

3341
3

مفرد -( سیلی و ضرب لگد جای خودش اما شکر ) سیلی و ضرب لگد جای خودش اما شکر
وسط کوچه دگر سنگ نخوردی بانو
شاعر: محمود یوسفی

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 22:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

مثنوی فاطمه(س) -( فاطمه ام دختر پیغمبرم ) * اسماعیل تقوایی

3206
1

مثنوی فاطمه(س) -( فاطمه ام دختر پیغمبرم ) فاطمه ام دختر پیغمبرم
ام ابیهایم وهم کوثرم
بعدپدر سخت به من شد جفا
گشت فراموش ره مصطفی
.حکم غدیر علی از یاد رفت
ملک فدک در کف بیداد رفت
خشم درونم هم فریاد شد
کوچه به کوچه پی امداد شد
مردم یثرب همه خنثی شدند
در صف دنیا زدگان جا شدند
اهل سقیفه همه غرق سرور
حاکم مردم شده اصحاب زور
آمده بودند علی را برند
برخودشان بیعت او را خرند
باز نکردم در خانه ام
تا نرود حیدر جانانه ام
آتش کین پشت در افروختند
درب سرای نبوی سوختند
بعد،لگد بر در ومن پشت در
ضربه ی در کرد مرا بی پسر
گفت علی وای من و وای من
میخ در وناله ی زهرای من
داد زدم فضه به دادم برس
طاقتم از دست بدادم،برس
واابتا ورد لبم آنزمان
ناله زدم سخت زجور

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 22:23
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد