شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

سبک واحد شلاقی حضرت زهرا سلام الله علیها -( همسر حضرت مولا حیدر ، بضعه ی پیغمبر،هم زکیه عالمه هم کوثر هستی ) *

9968
6

سبک واحد شلاقی حضرت زهرا سلام الله علیها -( همسر حضرت مولا حیدر ، بضعه ی پیغمبر،هم زکیه عالمه هم کوثر هستی ) سبک واحد شلاقی حضرت زهرا سلام الله علیها

بند اول

همسر حضرت مولا حیدر ، بضعه ی پیغمبر،هم زکیه عالمه هم کوثر هستی

مادرم اسم تو رو یادم داد ، بشه خونه ش آباد،از همون روزا تو قلب من نشستی

حالا بعد این همه سال بازم ، به تو من می نازم،علاقم شده به شدت به تو بیشتر

تا که عمر دارم و توفیقی هست،در خونت پا بست،می مونم تا که بشم هی پیر و پیرتر

مادر من ، تویی معنی عشق و احساس

مادر من ، توی کربلا میگه عباس

مادر من ، کی گفته که حسینت تنهاس

مادرم زهرا ، خیلی دوست دارم

بند دوم

میگن حتی توی جنگ ایرون،شب حمله هاشون، بوده دعوا سر سربند تو مادر

هر کی روضه ای می خوند زیر لب ، که تو روز یا تو شب ، یه جور

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 22:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 امیر عظیمی

زبانحال امام حسن با حضرت ابالفضل( علیها سلام) __ کوچه - -( عباس! زهرا جلوه اش پیغمبری بود ) * امیر عظیمی

4398
1

زبانحال امام حسن با حضرت ابالفضل( علیها سلام) __ کوچه - -(  عباس! زهرا جلوه اش پیغمبری بود ) عباس! زهرا جلوه اش پیغمبری بود
نقشش برای حفظ آیین، حیدری بود

عباس، اسلام نبی، اسلام زهراست
معیار کفر و دین همانا مادر ماست

بعد از نبی، دست علی شد بسته عباس
از کینه های عده ای اسلام نشناس

عباس من، جانِ علی و جانِ مادر
این کوچه را در ذهن خود حک کن برادر

عباس می دانی چه خاکی بر سرم شد؟
این کوچه روزی قتلگاه مادرم شد

تا در سقیفه غاصبان را نصب کردند
با حیله ای از ما فدک را غصب کردند

با مادرم رفیتم حق را پس بگیریم
باغ فدک را از کف ناکس بگیریم

ناگاه، آن دیو سیاه و مشرک و پست
از ره رسید اینجا و راه مادرم بست

عباس، اینجا مادرم زهرا زمین خورد
طوری زمین افتاد گفتم مادرم مرد

عباس، این کوچه حسن را

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 22:29
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

شعر وصیت حضرت زهرا (س) -( پسرعموبه کنارم بیا دم آخر ) * اسماعیل تقوایی

10349
5

شعر وصیت  حضرت زهرا (س) -( پسرعموبه کنارم بیا دم آخر ) پسر عمو به کنارم بیا دم آخر
بیا ببین گل یاس تو می شود پرپر
دعا نمودم و وقت اجابت آمده است
قلیل گشته زبیداد مردمان کوثر
جدایی من وبابا رسیده پایانش
به دیدنش روم اینک،به حالتی مضطر
ندانم اینکه برایت چه همسری بودم
اگر که بوده قصوری ببخش یا حیدر
شبانه غسل بده مخفیانه خاکم کن
نهان نما تو مزارم زمردم کافر
مکن تو گریه علی جان ندارم این طاقت
که بینم اشک یل بدر وخندق وخیبر
مگیر زانوی غم در بغل علی جانم
توبر زمین خدا وزمانه ای لنگر
علی،جان تو وجان جمله طفلانم
چه زود بود که آنها شوند بی مادر
علی همیشه بزن سر به قبر بی زایر
امانتی به تو بودم زسوی پیغمبر

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 22:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت زهرا س * محمود یوسفی

2728
0

حضرت زهرا س روزی سال شیعه ز انفال فاطمه ست احوال خلق بسته به احوال فاطمه ست

در روز حشر شرط عبور از پل صراط حب محمد و علی و آل فاطمه ست

و عاقبت به خیری امر تمام خلق بسته به تار چادر پامال فاطمه ست

جان داد تاکه دین خدا زنده تر شود ایمان ما نتیجه ی اعمال فاطمه ست

او بحر رفع حاجت مسکین انار خواست ورنه فلک مطابق امیال فاطمه ست

از این زمین برای خودش قبرهم نخواست گرچه تمام ارض و سما مال فاطمه ست

عیدآمده ولی دلمان مرکز عزاست سال هزار وسیصدو...نه، سال فاطمه ست

شاعر : محمود یوسفی

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا س -زمینه -( پرستوی مهاجرم شکسته بالم ) *

3027
6

شهادت حضرت زهرا س -زمینه -( پرستوی مهاجرم شکسته بالم ) پرستوی مهاجرم شکسته بالم

قامت من خمیده و فِسُرده حالم

این شب آخری علی بکن حلالم

آتیش کین به پا شده محسن من فدا شده

بعد بابام نصیب من درد و رنج وبلا شده

(آقای مظلومم علی) 4

*******

بی مادری سخته برای زینبینم

جون تو وجون حسن نور دوعینم

یه ظرف آب بذار بالا سر حسینم

وعده ما تو کربلا بین گودال قتله گاه

زیر شمشیرونیزه ها حسینم میشه سرجدا

(آقای مظلومم علی) 4

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 08:18
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

قبر پنهان -( سالها حسرت دیدار مزارت داریم ) * اسماعیل تقوایی

4179
3

قبر پنهان -( سالها حسرت دیدار مزارت داریم ) سالها حسرت دیدار مزارت داریم
سالها بهر تو چون ابر بهاری باریم
سالهافاطمیه سوگ وعزا می گیریم
بر سر وسینه زنان دل به غمت بسپاریم
سالها قصه کوچه، درآتش زده را
نسل درنسل به لوح دلمان بنگاریم
سالها لعن کنیم عامل آن سیلی را
سالها غربت حیدر به نظر می آریم
سالها ناله جانسور تو آید بر گوش
خون دل خورده زآن ضربه وآن مسماریم
سالها شهر مدینه خجالت زده است
عمل مردم این شهر به خاطر داریم
سالها گوشه ای از تربت آنجا از توست
ولی از مدفن پاک تو خبر ناداریم
عاقبت قبر تو مهدی به همه بنماید
زین جهت منتظر مقدم آن دلداریم

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 09:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا (س) -( التماست می کنم چشمان خود را باز کن ) * نوید طاهری

6465
18

شعر شهادت حضرت زهرا (س) -( التماست می کنم چشمان خود را باز کن ) التماست می کنم چشمان خود را باز کن
ای همه پشت و پناهم بهر خود اعجاز کن

از نفس افتاده ام جان علی حرفی بزن
من به پایان آمدم خیز و مرا آغاز کن

از حسن هربار پرسیدم جوابش اشک بود
تو بگو از کوچه و این راز را ابراز کن

می کشد با گریه صورت بر کف پایت حسین
لااقل برخیز و این تشنه لبت را ناز کن

چند روزی می شود پیش تو من نا محرمم
پس بیا حالا که داری می روی رو باز کن

سینه ات مجروح مسمار و پــــر تو سوخته
با چنین بال و پری آرامتر پــرواز کن

شاعر : نوید طاهری

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مصحف پیغمبر -( سنگدل ها بی امان برگ و برم را می زدند ) * نوید طاهری

4349
10

مصحف پیغمبر -( سنگدل ها بی امان برگ و برم را می زدند ) سنگدل ها بی امان برگ و برم را می زدند
پشت در ناباورانه باورم را می زدند

لرزه بر جان همه اهل حرم افتاده بود
لحظه ای که با لگد درب حرم را می زدند

پیش چشمم شعله بر باغ و بهار من زدند
غنچه ام پرپر شد و نیلوفرم را می زدند

مصحف پیغمبرم در شعله ها افتاده بود
جزء جزء و آیه آیه کوثرم را می زدند

ماجرای کوچه و بازار از یادم نرفت
دستهایم بسته بود و همسرم را می زدند

یک نفر با تازیانه دیگری هم با غلاف
با تمام زور و بازو دلبرم را می زدند

از خجالت این سرم را بر زمین انداختم
با که گویم دختر پیغمبرم را می زدند

می پرد هر شب حسن از خواب می گوید پدر
خواب میدیدم دوباره مادرم را می زدند

آتش این خانه تا کرب و

  • چهارشنبه
  • 15
  • اردیبهشت
  • 1395
  • ساعت
  • 09:48
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت زهرا سلام ٱلله علیها -( حرف از علی(ع) بود و تمام تکیه گاهت ) * مرضیه عاطفی

1624
1

حضرت زهرا سلام ٱلله علیها -( حرف از علی(ع) بود و تمام تکیه گاهت ) حرف از علی(ع) بود و تمام ِ تکیه گاهت
رفتی سپر باشی! خدا پشت و پناهت

دلشوره دارم! بیقرارم! کاش تقدیر...
فوراً رقم میخورد طبقِ دلبخواهت

اما ورق برگشت و‌ آوردند هیزم
کم کم به غارت رفت حالِ روبراهت

با کینه های کهنه از صفین و خیبر
محکم به در...محکم لگد زد! با وقاحت!

نامرد مردی آمد و دستِ بزن داشت
یک آن سیاهی رفت چشمان سیاهت

بین در و دیوار چشمت روزِ بد دید
خوردی زمین! جان داد طفلِ بی گناهت

از دردهای اصلی ات فضه خبر داشت
از بغض های مادرانه در نگاهت

ای وای ازین پهلو به آن پهلو شدن ها
بالا نمی آمد نفس همراهِ آهت

از سرخیِ جای غلاف و جایِ سیلی
با اشکِ پنهانی سحر شد شامگاهت

شمشیر نه! گودال نه! ای

  • پنج شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 15:29
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا باقریان

اشعار شهادتی -( در چشم هایم تا که می شد جلوه گر طفلم ) * رضا باقریان

2656
1

 اشعار شهادتی -( در چشم هایم تا که می شد جلوه گر طفلم ) در چشم هایم تا که می شد جلوه گر طفلم
با من سخن می گفت هرشب تا سحر طفلم

بسکه برایش از کمالات علی گفتم
خوشحال بودم می شود مثل پدر طفلم

خیلی دلم می خواست قنداقش کنم، اما
از من جدا افتاد با خونِ جگر طفلم

زیر فشار در صدای محسنم آمد
با من همان جا بود که زد بال و پر طفلم

در باز شد با یک لگد، روی پرم افتاد
من باخبر بودم ولیکن بی خبر... طفلم

من تازه دستم را سپر کردم زمین خوردم
دیگر چه آمد بر سرِ این بی سپر طفلم

از چارچوبِ در نشد که فاصله گیرم
می سوختم پشت در اما بیشتر طفلم

اذن شهادت را خدا اول به محسن داد
میخ در از سینه که رد شد خورد بر طفلم

شاعر : رضا باقریان

  • سه شنبه
  • 18
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 20:23
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)شهادت -( نشد اونروز توو اون کوچه ) * مجید تال

3870
6

حضرت زهرا(س)شهادت -( نشد اونروز توو اون کوچه ) نشد اونروز توو اون کوچه
برای تو سپر باشم
گرفتن محسنو از من
نشد بازم پدر باشم

یه حرفی توو دلم هست که
در و دیوار میفهمه
چقد آتیش نامرده
چقد مسمار بی رحمه

چی میشد بچه مون محسن
یه لبخندی به ما می زد
گلم ای کاش می موندو
منو بابا صدا می زد

آخه چی شد توو اون کوچه
که اینجوری زمینگیری
آخه چی شد که انقد زود
داری از دست من میری

شاعر : مجید تال

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت زهرا(س)بستر شهادت -( روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید ) * حسن لطفی

2624
3

حضرت زهرا(س)بستر شهادت -( روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید ) روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید
آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید

زحمت خانه شدم بسکه زمین گیر شدم
وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید

باز هم پیرهن تازه ی من خونین شد
باز با پیرهن تازه پرستار رسید

ولی از بسکه نخوابید زِ بی خوابیِ من
جانب بستر من دست به دیوار رسید

گرچه دلتنگِ تماشای حسینم اما
چشمِ زخمیِ مرا نیمه شبی تار رسید

لابه لای نفسم لخته ی خون می بینم
از همان روز که بر سینه ام آزار رسید

از همان روز که آتش به سراغم آمد
از همان روز که در بود و ستمکار رسید

شعله ای حلقه زد و چادر من را سوزاند
ناله ای تا که زدم خنده ی انظار رسید

خویش را در پس در جمع نمودم شاید
نرسد زخم به محسن ولی انگار رس

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:43
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) بستر شهادت -( گرچه وقت ایستادن دردهایش بیشتر بود ) *

2010

حضرت زهرا(س) بستر شهادت -( گرچه وقت ایستادن دردهایش بیشتر بود ) گرچه وقت ایستادن دردهایش بیشتر بود

درد اندوه علی از درد پایش بیشتر بود

عشق یعنی تا علی از راز او سر در نیارد

هرچه دردش بیشتر، لبخندهایش بیشتر بود

عشق یعنی گرچه می دانست روز آخرین است

بر امور خانه اما اعتنایش بیشتر بود

کوچه های شهر خاکی هست اما این اواخر

رد پای خاک کوچه بر ردایش بیشتر بود

وقت پیری نه، عصای دست مادر در جوانی است

این اواخر بر حسینش اتکایش بیشتر بود

کار با آن کس که اسمش را نمی گویم ندارم

کاش اما شعله ی آتش حیایش بیشتر بود

من که از این رازها سر در نمی آرم ولی باز

سوره ی کوثر الهی نقطه هایش بیشتر بود

از کرم باشد نه از مکنت، اگر در کل کوفه

بر در این خانه از هر جا گدایش

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 18:58
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح شب شهادت -( شأنش ز حدِّ فکر و گمان ها فراتر است ) *

2232

حضرت زهرا(س) مدح شب شهادت -( شأنش ز حدِّ فکر و گمان ها فراتر است ) شأنش ز حدِّ فکر و گمان ها فراتر است

وز هرچه گفته اند و شنیدیم، برتر است

عالَم اگر همه ز سبوی علیست، مست

امّا ز یک تجلّی او، ماتْ حیدر است

وقتی بیان معنی او کار لفظ نیست

باید خلاصه مثل خدا گفت، کوثر است

گر او نبود، خلقت هستی یقین نبود

از نور اوست مِهر فروزان منوّر است

مرضیّه و محدٌثه و طاهره..؛ بتول؛

صدّیقه و زکیّه و زهرای اطهر است

تا بر علی عیان نشود آن رُخ کبود

صدّیقه گفت:دفنِ شب از روز،بهتر است

دیوار و در که جای خودش قاتل علیست

تیرِ خلاص جان علی، میخِ آن در است

دارد وصی‍ّت این دم آخر به زینبش

روضه ز دشت کربُبَلا، حرف مادر است

روزی ز تَل تو راهی گودال میشوی

وقتی که میرسی، بدن

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 18:59
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) بستر شهادت -( بچه ها را دور هم عشق به مادر جمع کرد ) *

3021
4

حضرت زهرا(س) بستر شهادت -( بچه ها را دور هم عشق به مادر جمع کرد ) بچه ها را دور هم عشق به مادر جمع کرد

تک تک ما را خود زهرای اطهر جمع کرد

فاطمه به شیعیان درس ولایت داده است

شیعه را عشق به حیدر پای منبر جمع کرد

افتخارات زیادی با دعای فاطمه

شیر حق در نهروان و بدر و خیبر جمع کرد

هیچ جا شأن و مقامی این چنین پیدا نشد

آبرو و اعتباری را که قنبر جمع کرد

هرکه عمرش را به پای اهل این خانه گذاشت

در مسیر زندگی اش دُرُّ و گوهر جمع کرد

بی گمان از برکت این سفره غافل بوده است

هرکه رزق خویش را از راه دیگر جمع کرد

هرکسی که درهمی را خرج آل الله کرد

شک ندارم بعد از ان چندین برابر جمع کرد

رزق و روزی همه را بین روضه ریخته

خوش به حال هرکسی آمد و بهتر جمع کرد

فاطمه ی

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شب شهادت حضرت زهرا(س) -( ای زمین خوردۀ آسمانی ) *

3420
1

شب شهادت حضرت زهرا(س) -( ای زمین خوردۀ آسمانی ) ای زمین خوردۀ آسمانی

ای بهارِ اسیرِ خزانی

مادر از حال و روز تو پیداست

چشم پوشیدی از زندگانی

پشت این خانواده به کوه است

تا تو هستی و آرام جانی

دوست دارم کنارم بمانی

حیدرت آشنایی ندارد

زخم روحش شفایی ندارد

بعد از آن اتفاقی که افتاد

چشم تو روشنایی ندارد

از زمانی که در بستری تو

سفرۀ ما صفایی ندارد

بی تو اصلاَ چه آبی چه نانی

مثل پروانه افروختی تو

صبر را از که آموختی تو

در ز تو شرم دارد ز بس که

دیده بر میخ در دوختی تو

فضه می داند این را که مادر

تا چه حد پشت در سوختی تو

کاین چنین خسته و ناتوانی

مادرم بود و ستر و عفافش

کعبه مشتاق و گرم طوافش

مادرم بود و غم بود و کوچه

قنفذ آمد ب

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:01
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) شب شهادت -( دنیاست که بیت الحزن فاطمه است ) *

2386
1

حضرت زهرا(س) شب شهادت -( دنیاست که بیت الحزن فاطمه است ) دنیاست که بیت الحزن فاطمه است

چون آینه غرق محن فاطمه است

گر شیعه به سختی نفس از سینه کشد

امشب شب پرپر شدن فاطمه است

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:02
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مدح حضرت زهرا (س) -( قلم در دست من در پیچو تاب است ) *

2592

مدح حضرت زهرا (س) -( قلم در دست من در پیچو تاب است ) قلم در دست من در پیچو تاب است

مرکب درمیان جام ناب است

قلم نی از نیستان جنون است
نه این مدحم فقط کار کنون است

که قبل از من هزاران شعر زیبا
شده توصیف در اوصاف زهرا

الا ای دل هواست هست اینجا
تو قطره میکنی مدحت زدریا

زدریایی که دست حق کشیده
به قطره قطره اش صدها قصیده

تمام آ فرینش از وجودش
ملایک غرق حیرت از سجودش

دلیل خلقت کونو مکان است
اگر چه قبر زهرا بی نشان است

پیمبر ملتزم بر احترامش
به عمق جان نشیند هر کلامش

دخیل نام او گردیده آ دم
فقیر خانه اش هوا و مریم

گل از خوشبویی اوعطر دارد
به اذن فاطمه باران ببارد

تمام عرشیان مبهوت جاهش
جهنم شد پدید از سوز آ هش

پسرهایش جوانان بهشتند
گل ما را

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:07
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

حضرت زهرا(س) -( ای مسیحا نفسم از چه بریده نفست ) * مجتبی صمدی شهاب

4176

حضرت زهرا(س) -( ای مسیحا نفسم از چه بریده نفست ) ای مسیحا نفسم از چه بریده نفست
رفتی و زود برآرورده شد آخر هوست

با پرزخم چگونه تو شکستی قفست
زتو شرمنده نشد تاکه شوم دادرست

بی وداع از برمن رفتی وحسرت خوردم
کاش ای فاطمه جان قبل تو من می مردم

خبرت را که شنیدم بدنم لرزان شد
دیده ام سیل شد و رود شد و باران شد

شعله شد آه من و ناله من طوفان شد
گریه کردم بخدا قاتل تو خندان شد

وقت پیروزی دشمن شد و حیدر افتاد
پیش مردم به خدا شیر تو با سر افتاد

ای جوانی که خوشی زعمر ندیده برخیز
هیجده ساله از غصه خمیده برخیز

ای گلی که به تنت چکه دویده برخیز
چه کسی پارچه بر روت کشیده برخیز

شاه این عالمم و بی تو بدون تاجم
قبله حاجت من ،سخت به تو محتاجم

چه کنم کار

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:20
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

حضرت زهرا (س) -( فيض روح القدس عالم معنا زهرا ) * علی اکبر لطیفیان

3250

حضرت زهرا (س) -( فيض روح القدس عالم معنا زهرا ) فيض روح القدس عالم معنا زهرا
تا به معراج کشانده ست نبى را زهرا

مصطفى خواسته اش خواستن فاطمه بود
رفت معراج که آخر برسد تا زهرا

به زمين آمدنش آمدن ساده نبود
دست بر سينه نبى گفت: بفرما زهرا

سر آوردن اين سوره کوتاه چقدر
گفت جبريل: على، گفت نبى: يا زهرا

اينکه حق با على است، اينکه على با حق است
معنى هر دو اش اين است: "على با زهرا"

قرب آن است که در سجده به زهرا برسند
سر سجاده رسيده ست به زهرا، زهرا

يک على داشت خدا، فاطمه هم داشت يکى
بخدا نيست کسى فاطمه الا زهرا

مرتضی مثل نبی بوسه به دستش مي زد
حجت الله علی، حجت اعلا زهرا

من ز طيف عرفاى نجفى هستم که
ذکرم امروز بود فاطمه، فردا زهرا

کاروبار دل

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) -( همه خوبانِ جهان عبد و غلامت زهرا ) *

3138
7

حضرت زهرا(س) -( همه خوبانِ جهان عبد و غلامت زهرا  ) همه خوبانِ جهان عبد و غلامت زهرا
همه عالم شده دلبسته به دامت زهرا

هرکه دارد به جهان رتبه ای و منزلتی
میخورَد غبطه بر آن اوجِ مقامت زهرا

بی علی خلق نمی شد نبی و بی تو علی
لوح و کرسی و قلم خورده به نامت زهرا

هرکه دارد به دلش ذرّه ای از مهرِ تو را
داده جایش به جنان حق زِ کرامت زهرا

کوثرِ جانِ نبی...دختر و هم مادرِ او
زوجه و حامی و هم مامِ امامت زهرا

نخی از چادر تو هر دو جهان ما را بَس
ای امید دو سرا شافعِ امت زهرا

ردِّ پا بر بدنت آتش و سیلی مسمار
همه شد سهم تو در پای امامت زهرا

داریوش جعفری

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مدح حضرت زهرا (س) -( کیستم من مدحتم زهرا کنم؟ ) *

2681
1

مدح حضرت  زهرا (س) -( کیستم من مدحتم زهرا کنم؟ ) کیستم من مدحتم زهرا کنم؟
لب به توصیف جلالش وا کنم

کی سزد از چون منی این گفتگو
کرده در کوثر خدا توصیف او

خس کجا و مدحت گلشن کجا
مدحت زهرا کجا و من کجا

قطره و توصیف دریا ای عجب؟
بنده و اوصاف زهرای ای عجب

عرصه ی سیمرغ و جولان مگس
وادی عشق و خیال بوالهوس

ننگ نیست از ذره ی بی قدر وپست
دامن خورشید را گیرد به دست

ساقی امشب می پرستم کرده است
پاک مست مست مستم کرده است

من کی ام آوای مستی سر کنم
وصف یاس باغ پیغمبر کنم

ورنه خار و خس کجا و باغ یاس
گلخنی کی گردد آخر گلشناس

فاطمه یاس بهشت مصطفی
رونق باغ علی المرتضی

فاطمه نفس نفیس کاینات
فاطمه سرمنشا آب حیات

فاطمه نخل حقایق را ثمر
باغ وحدت را نهال

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:24
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت فاطمه سلام الله علیها -( سر به روی شانه ی دیوار...در سنگین شده ) * مهدی رحیمی زمستان

1550
3

حضرت فاطمه سلام الله علیها  -(  سر به روی شانه ی دیوار...در سنگین شده ) سر به روی شانه ی دیوار...در سنگین شده
که نمی چرخد به دورش آنقدر سنگین شده

کوچه های شهر را برهم زده با گفتنش
باد لکنت دارد از بس که خبر سنگین شده

آن چنان کوچه دلش از رد پاها سیر بود
که برایش طاقت یک رهگذر سنگین شده

درد سیلی٬زخم پهلو٬خنده ی همسایه ها
مادرم فکری بکن٬ بار سفر سنگین شده

از صدای آه اهل خانه می شد حدس زد
توی کوچه ضرب دست یک نفر سنگین شده

آن قدر سنگین که سیلی بدون شرح را
مادرش خورده ولی گوش پسر سنگین شده

درب از یک سو و دیواری که در نزدیکی است
موقع برگشت سیلی بیشتر سنگین شده

آن قدر سنگین که از آن لحظه عمری را حسن
با تمام کوچه های شهر سر سنگین شده

شاعر : مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

بعد اززهرا -( مدینه خانه ای را غم گرفته ) * اسماعیل تقوایی

3127
2

بعد اززهرا -( مدینه خانه ای را غم گرفته  ) فضای غم
مدینه خانه ای را غم گرفته
درونش مرتضی ماتم گرفته

به سوگ همسرش زهرای اطهر
بغل او زانوان غم گرفته

به دورش کودکان گریان ونالان
به نوحه زینب او دم گرفته

به سوز ناله طفلان زهرا
عزایش را همه عالم گرفته

یل خیبر شکن حامی ندارد
قدوبالاش شکل خم گرفته

برای سوگ دختر مجلسی را
به جنت حضرت خاتم گرفته

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 4
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 04:45
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

درد فراق -( بی تو چسان بسر کنم همسر مهربان من ) * اسماعیل تقوایی

2789
2

درد فراق -( بی تو چسان بسر کنم همسر مهربان من  ) بی تو چسان بسر کنم همسر مهربان من
گشته زداغ مرگ تو غم زده آشیان من

زود نصیب من شده درد فراق فاطمه(س)
خون شده دل زهجر تو تازه گل جوان من

ای تو پناه مرتضی حامی بی قرینه ام
بی تو غریب مانده ام رفته زکف توان من

شیر خدای بوده ام در صف جنگ با عدو
حیرت دیگران شده قامت چون کمان من

زاری کودکان تو در غم چون تو مادری
درد گران وخون دل می کند ارمغان من

چادرخاکی تو را زینب تو بسر کند
دختر پنج ساله شد بانوی آشیان من

دور زچشم کودکان سر به مزار می زنم
خاک غمت بسرکنم مه شده نوحه خوان من

زیاد من نمی رود ضرب در وفغان تو
خاطره اش همی زند لطمه به روح وجان من

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 4
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 04:47
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

لگدی بردر -( لگدی بر در آتش زده ای کوبیدند ) * اسماعیل تقوایی

3690
5

لگدی بردر -( لگدی بر در آتش زده ای کوبیدند  ) با زهرا
لگدی بر در آتش زده ای کوبیدند
گل نیلوفری باغ علی را چیدند

بین دیوار ودری ناله زهرا(س) برخاست
عرشیان همره او ضجه زده گرییدند

مرتضی دست ببستند به مسجد ببرند
کودکان گریه کنان سخت به خود لرزیدند

پیش چشمان علی فاطمه بر خاک افتاد
نانجیبان به علی وغم او خندیدند

آتش ودود بپا بود که زهرا نالید
ابتا..غنچه نشکفته ما را چیدند

جانیانی که به آن خانه هجوم آوردند
جمله در آتش دوزخ به ابد جاویدند

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 4
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 04:52
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

مهبط وجی -( خانه ای را که بودمهبط وحی ) * اسماعیل تقوایی

3295
2

مهبط وجی -( خانه ای را که بودمهبط وحی  ) مهبط وحی
خانه ای را که بودمهبط وحی
هیزم آورده در بسوزاندند

بر در سوخته لگد بزدند
داخلش اسب کینه را راندند

گل یاسی وغنچه ای نارس
بین دیوار ودر غلطاندند

ناله زد یاس، فضه دریابم
بر دلم داغ غنچه بنشاندند

ناله فاطمه به عرش رسید
عرشیان نوحه ی عزا خواندند

عده ای حمله بر علی کردند
کودکان را به قهر ترساندند

دست حیدر به ریسمان بستند
سوی مسجد بزور بکشاندند

ناله زد فاطمه، علی مبرید
ناله با تازیانه خواباندند

فضه وزینبین با حسنین
اشک خون از دو دیده افشاندند

روزهایی گذشت ودر یکشب
خاص اصحاب را فرا خواندند

نعش زهرا به دوششان بردند
درمیان مزار خواباندند

وامحمد ندای آنها بود
ناله سر داده قبر پوشاندند

  • دوشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 04:09
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شب شهادت -( امشب دلم گرفته برای دلت حسن ) * حسین شادمند

4568
2

شعر شب شهادت -( امشب دلم گرفته برای دلت حسن ) امشب دلم گرفته برای دلت حسن
قربان بیقراری و چشم ترت حسن

یک گوشه ای نشستی و هی آه می کشی
تصویر کوچه آمده در خاطرت حسن

هر بار وقت ضربه ی سیلی که میرسد
خود را گذاشتی عوض مادرت حسن

او پیش چشم تو به زمین خورد و ناله زد
این داغ تا ابد نشود باورت حسن

تو بهر گوش پاره ی او ناله ها زدی
او گفت زیر لب که فدای سرت حسن

امشب کمی ملاحظه کن آه کم بکش
در پیش چشم خواهر غم پرورت حسن

شاعر : حسین شادمند

  • دوشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 08:23
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زینب وغم مادر -( این ناگهانی مرگ تو باور ندارم ) * اسماعیل تقوایی

3010
3

زینب وغم مادر  -( این ناگهانی مرگ تو باور ندارم  ) این ناگهانی مرگ تو باور ندارم
باور ندارم سایه ات بر سر ندارم
تو رفتی وگشته دعایت استجابت
من ماندم واین غم،دگر مادر ندارم
زاندم که دیدم آن هجوم جانیان را
جزاشک چشم ولرزه ی پیکر ندارم
من زینبم دخت یتیم پنج ساله
کاری بجز دلداری حیدر ندارم
در روز آخر شانه بر مویم کشیدی
دیگر توان شانه ای بر سر ندارم
فریاد مادر مادرم بر عرش رفته
جز چادر خاکی تو در بر ندارم
سرمی نهم بربسترت با اشک وناله
مادر دعاکن سر زبستر برندارم

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 10:25
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

آتش ودود -( میان آتش ودود زند ناله زنی زار ) * اسماعیل تقوایی

3658
5

آتش ودود -( میان آتش ودود زند ناله زنی زار  ) میان دود وآتش زند ناله زنی زار
بیا فضه مدد کن شده زهرا گرفتار

در بیت پیمبر به ضرب کین شکستند
شدم آزرده پهلو میان درب ودیوار

خدایا کودک من در این غوغا فدا شد
گل نشکفته من شده پرپر به گلزار

علی را دست بسته به مسجد می کشانند
نگاه شرمگینش بمانده بر من زار

مگر رفته پیمبر زیاد اهل یثرب
که تنها یادگارش دهند اینگونه آزار

چه رسمی باشد اینجا، که بعد مرگ بابا
اسیر ظلم دونان شود دخت عزادار

بود مرگم دعایم خدایا کن اجابت
که هستم بعد بابا زدنیا سیر وبیزار

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 10:26
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد