شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس
 اسماعیل تقوایی

فصل آخر -( به بستر خفته زهرا جان حیدر ) * اسماعیل تقوایی

2083
2

فصل آخر -( به بستر خفته زهرا جان حیدر ) به بستر خفته زهرا ،جان حیدر
کتاب عمر او درفصل آخر
وصیت می کند بر همسر خویش
دگر مرگ خودش را کرده باور
پسر عم عزیزم گوی بر من
که آیا بر تو بودم نیک همسر
شنید این گفته اش مولای مظلوم
روان شد اشک حون از دیده تر
سر زهرا (س)به روی سینه بگذاشت
صدف در بر گرفتی نیک گوهر
سخنها گفت زهرا با حبیبش
که بر قلب حبیبش بود آذر
علی جان شب مرا غسل وکفن کن
بپا گردان تشییعی محقر
نمی خواهم به تشییعم بیایند
ستمکاران بر دخت پیمبر
علی ،جان تو و اطفال خردم
سفارش می کنم بر گیر همسر
علی جان می روم فکر من اینست
چه می سازی تو با این قوم کافر
رسید هنگام تشییع جنازه
علی همراه با اطفال مضطر
عقیل وفضه وعمار ومقداد
زبیر،عباس،سلما

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 21:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

روزهای آخر است این روزها -( مادرم در بستر است این روزها ) * محمد جواد شیرازی

2654
4

روزهای  آخر است این روزها -( مادرم در بستر است این روزها ) مادرم در بستر است این روزها
روزیم چشم تر است این روزها

مردمِ شهر مدینه کارشان
ترک نهی از منکر است این روزها

از زبان دوست و دشمن فقط
طعنه سهم حیدر است این روزها

ذکر من امن یجیب و پر زدن...
...آرزوی مادر است این روزها

خواست تا حال علی بهتر شود
گفت: حالم بهتر است این روزها

هیچ کس باور نکرد این جمله را
پهلویش گویاتر است این روزها

چه بلایی بر سرش آورده اند
مردم دنیا پرست این روزها

نیمه شب ها درد پهلو می کشد
بازویش دردسر است این روزها

دردها از دست مادر خسته اند
دردش از پا تا سر است این روزها

مجتبی هم پیر شد بس که فقط
فکر مسمار و در است این روزها

شانه زد موی مرا فهمیده ام
روزهای آخر است این

  • جمعه
  • 22
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 18:56
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یاد مدینه -( دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد ) * اسماعیل تقوایی

6576
1

یاد مدینه -( دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد ) دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد
به گوشه ای زبقیع آشیانه می گیرد

کبوتر دل من پرزنان بروی بقیع
سراغ قبر کسی مخفیانه می گیرد

سراغ قبر کسی کو عزیز طاها بود
کسی که دفن شده او شبانه می گیرد

عزای فاطمه گشته کمان سوگ وعزا
به تبر غصه دلم را نشانه می گیرد

دلم زکودکیم داغدار زهرا(س) شد
به یاد ضرب در وتازیانه می گیرد

برای همرهی مرتضی ،زورق دل
به ساحل غم مولا کرانه می گیرد

به سوگواری مهدی(عج) به ماتم مادر
لهیب غم زدل من زبانه می گیرد

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 18:43
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

زبانحال سیدالشهداء با مادر سادات -( مادر آب ، آبروی آب ) * جعفر ابوالفتحی

2793
1

زبانحال سیدالشهداء با مادر سادات -( مادر آب ، آبروی آب ) زبانحال سیدالشهداء

مادر آب ، آبروی آب
حسنت از غمت ندارد تاب
میخ در که برید امانش را
مجتبی را دمی بیا دریاب

هست مویت سپید واویلا
تو نداری امید واویلا
میخ در با هزار بی رحمی
سینه ات را درید واویلا

من و زینب برات می میریم
پای درد و بلات می میریم
تو چرا پای ما شهیده شوی
من و زینب به پات می میریم

حالا حضرت زینب کبری س زبون میگیرن:

نذر کردم برای لبخندت
که شوم آشنای لبخندت
اندکی هم بخند مادر من
جان زینب فدای لبخندت

اشک من بیشمار می ماند
دخترت بی قرار می ماند
از تو تنها برای من مادر
چادرت یادگار می ماند

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • شنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 18:45
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)-شهادت -( گهواره نیست کودکی ات را فلک که هست ) * غلامرضا شکوهی

2576
1

حضرت زهرا(س)-شهادت -( گهواره نیست کودکی ات را فلک که هست ) گهواره نیست کودکی ات را فلک که هست
فرمانبر تو نیست سما تا سمک که هست
وقتی به خواب می روی ای کوثر کثیر
لالایی خدیجه نباشد، ملک که هست
آن روزه ی سه روزه نیازی به نان نداشت
ای زخمی محبت عالم! نمک که هست
وقتی حضور گریه تو را آب می کند
اشک علی نشسته برای کمک که هست
نقش کبود شانه ات از ضربه های در
بر شانه ی شبان سیه نیست حک؟ که هست
مردیم از فراق تو دل با چه خوش کنیم؟
قبری که نیست از تو به جا؟ یا فدک؟ که هست...

شاعر : غلامرضا شکوهی

  • یکشنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت -( این روز ها شب و سحرت طول می کشد ) * هادی ملک پور

2472
3

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت -( این روز ها شب و سحرت طول می کشد ) این روز ها شب و سحرت طول می کشد
حتی دقیقه در نظرت طول می کشد
تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت
در پیش چشم های ترت طول می کشد
از کنج خانه تا دم در غصه می خورم
از بس که راه مختصرت طول می کشد
اینگونه پیش گر برود ای کبوترم
درمان زخم های پرت طول می کشد
با هر قدم که تکیه به دیوار می دهی
از بین کوچه ها گذرت طول می کشد
بگذر از این محله که در وقت حادثه
تا مجتبی شود سپرت طول می کشد
تنگ غروب می رسی و درک می کنم
درد دل تو با پدرت طول می کشد
گیرم به گریه دخترت آرام می شود
آرام کردن پسرت طول می کشد
گفتی مجال شرح دل شرحه شرحه نیست
افسوس .... قصه جگرت طول می کشد
تو می روی و تازه شروع غم من است
گفتم به بچه ها سفر

  • یکشنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 15:47
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت -( خانه خراب گشتن من با عزای توست ) * قاسم نعمتی

4483
2

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت -( خانه خراب گشتن من با عزای توست ) خانه خراب گشتن من با عزای توست
زیــبـاترین تــرنم قــلبــم صدای توست
دیدی چگونه زندگی ام را نظر زدند
چشمان شور پشت سر بچه های توست
دردم گرفته فاطمه جان گریه می کنم
این قلب زخم دیده ی من مبتلای توست
دستار بسته ای که نبینم سرت شکست
جای شکستگی بخدا هرکجای توست
تکرار ضربه ها که به یک جا نمی خورد
جای قلاف روی سر و دست و پای توست
جای طناب مانده به دور گلوی من
آثار تازیانه بر انگشت های توست
پایین هردو گونه ی تو چاک خورده است
دو گوشواره دردسر مجتبای توست
مقتل نوشته از در و دیوار خورده ای
دهلیز خانه شاهد این ماجرای توست
مقتل نوشته خون همه جا را گرفته بود
خون لخته ها به موی پریشان حنای توست
مقتل نوشته خ

  • یکشنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 15:57
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 وحید محمدی

با قطر یک مسمار می آید * وحید محمدی

2587
2

با قطر یک مسمار می آید همینکه قطره ای از دیده ی خونبار می آید
هزاران غم ز داغت در دل تبدار می آید

الا ای همسفر ای جان نثار حیدر مظلوم
به تو ای بانوی خانه چقدر ایثار می آید

نفس که می کشی با فاصله، آیا خبر داری
که بر روی سرم این سقف چون آوار می آید؟

سه ماهی می شود از من گرفتی رو، ولی بانو
از این رو بستنت هم معنی اجبار می آید

همین نان پختنت کافی است، جارو را زمین بگذار
چقدر از بازوان خسته ی تو کار می آید

نمی دانم چه ربطی هست بین سینه ات با میخ
که خون از سینه ات با قطر یک مسمار می آید

صدای ناله ی فضه خزینی تو زهرا جان
هنوز از لا به لای این در و دیوار می آید ...

شاعر : وحید محمدی

  • یکشنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 19:28
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید محمدی

ولی از پا نیفتاده * وحید محمدی

2456
3

ولی از پا نیفتاده شروع یک غزل باشد ردیفش با نیفتاده
میان بستر افتاده ولی از پا نیفتاده

سه ماهی هست که بی جان میان بستر افتاده
ولی لبخند از روی لب زهرا نیفتاده

همینکه دید در را زیر لب آرام می فرمود
که این در با فشار ضربه یک پا نیفتاده

خدا را شکر با اینکه در از لولا جدا گشته
به روی صورتش جای رد لولا نیفتاده

سر پهن و بلندی قد این میخ ها یعنی
که این خانه خطر دارد درش حتی نیفتاده

برای دلخوشی زینبش فرمود خوبم ... آه
ولی فهمید مولا دنده هایش جا نیفتاده

خدا می داند و مولا و در شاهد در آن لحظه
که آیا چادر زهرا به زیر پا نیفتاده؟

صدای در که می آید تکانی می خورد یعنی
میان بستر افتاده ولی از پا نیفتاده

شاعر : وحید

  • یکشنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 19:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ای جان شیرین پیمبر -( حسینت را دم شمشیر دادند ) * فضل الله قاسمی

2518

ای جان شیرین پیمبر -( حسینت را دم شمشیر دادند ) رباعی خطاب به حضرت فاطمه زهرا (س)

حسینت را دم شمشـــیر دادند
حسن را جامی از اکسیر دادند
مگر ای جان شیرین پیمبـــــــر
تو را از سینه ی غم شیر دادند ؟!

شاعر : فضل الله قاسمی

  • یکشنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 19:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید محمدی

مناجات با امام زمان (عج) در ایام فاطمیه با نوای حاج امیر کرمانشاهی-( آقا سلام روضه مادر شروع شد ) * وحید محمدی

13645
42

مناجات با امام زمان (عج) در ایام فاطمیه با نوای حاج امیر کرمانشاهی-( آقا سلام روضه مادر شروع شد ) آقا سلام روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد

آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد

تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت، روضه معجر شروع شد

فریادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد

این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
بی اختیار گریه حیدر شروع شد

وقتی رسید قصه به اینجای شعر من
ایام خانه داری دختر شروع شد ...
---
دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر
یک ماجرا به قافیه سر شروع شد

شاعر : وحید محمدی

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

شعری تقديم به حضرت زهرا عليهاسلام با گریز به مصائب کربلا -( مجنون تمام عمر به ليلا نياز داشت ) * محمد قاسمی

3452
3

شعری تقديم به حضرت زهرا عليهاسلام با گریز به مصائب کربلا -( مجنون تمام عمر به ليلا نياز داشت ) بسم الله الرحمن الرحيم

مجنون تمام عمر به ليلا نياز داشت
دلداده بود پس به دل آرا نياز داشت

تهمت به پاكدامني اش كي توان زدن؟
بر ناز یوسفانه ، زليخا نياز داشت

بهر رسيدن به تكامل ، ابوالبشر
آدم اگر چه بود، به حوّا نياز داشت

با اينكه داشت در نفس خود دم مسيح
عيسی گهي خودش به مداوا نياز داشت

وقتِ شكاف دادن پهناي رود نيل
حتّی عصا به پنجه ي موسي نياز داشت

تا نخل انبياء خدا بارور شود
اين سلسله به خلقت طاها نياز داشت

تاعرش و فرش ، متّصلِ يكدگر شوند
كون و مكان به خواجه ي اسرا نياز داشت

نورش هبوط كرد و تجلّاي نور او
بعد از خودش به حيدر و زهرا نياز داشت

حيدر به بي نيازي مطلق رسيده بود
زهرا فقط به خ

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید محمدی

السلام علیک فاطمیه -( کوچه کوچه همیشه غم داری ) * وحید محمدی

2386

السلام علیک فاطمیه -( کوچه کوچه همیشه غم داری ) السلام علیک فاطمیه
کوچه کوچه همیشه غم داری
روزهایش چطور می گذرد
خبر از حال مادرم داری؟
در میان تمام هیئت ها
گریه ی فاطمیه معروف است
چه نیازی به بیت الاحزان است
روضه ی فاطمیه مکشوف است
السلام علیک فاطمیه

بگو از کوچه های غم چه خبر
فاطمیه بگو بدانم، آه
دست سنگین چه می کند با سر
راه رفتن میان این کوچه
به گمانم که درد سر دارد
فاطمیه بگو کسی غیر از
پسرش مجتبی خبر دارد؟
که چه شد بین کوچه که مادر
پسرش را به زور پیدا کرد؟
چقدر بود ضرب سیلی که
گره گوشواره را وا کرد؟
پاره ی پیکر رسول الله
بعد کوچه قدش کمانی شد
چادرش روی خاک افتاد و
صورتش رنگ ارغوانی شد
فاطمیه بعید می دانم
روضه ی باز خواندنی باشد
بعد کوچ

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید محمدی

بار دارد کمی رعایت کن -( گفت: زهرا نرو پس در نه ) * وحید محمدی

2538
2

بار دارد کمی رعایت کن -( گفت: زهرا نرو پس در نه ) گفت: زهرا نرو پس در نه
قوت زانوان حیدر نه

گفت: زینب نترس خواهر جان
کار دارد ولی به مادر نه

آتش کینه ی قدیمی را
باد آورد سمت معجر ... نه

نا مسلمان حساب کن اصلا
پاره ی پیکر پیمبر نه

بار دارد کمی رعایت کن ...
همه ی حرفهای دیگر نه

رو به تو وا کند اگر در را
می رسد میخ در به این پر ... نه

دیده ام خانمی زمین بخورد
آه ... در بین کوچه با سر نه

این چنین زیر پا بیفتد وای
مظهر آیه های کوثر نه ...

www.beithayesookhte.blogfa.com

شاعر : وحید محمدی

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید محمدی

گفتند گویا شوهرش غیرت ندارد -( گریه نکن زهرا، علی طاقت ندارد ) * وحید محمدی

5087
21

گفتند گویا شوهرش غیرت ندارد -( گریه نکن زهرا، علی طاقت ندارد ) گریه نکن زهرا، علی طاقت ندارد
چون کوثر است این اشک ها قیمت ندارد

مثل تو را از دست دادن فاطمه جان
اصلا تو جای من بگو حسرت ندارد؟

اصلا برایم از تو دل کندن محال است
این حرفها کاری که با قسمت ندارد

آرام می گویم که طفلانت نفهمند
بعد از تو دیگر شوهرت عزت ندارد

باور کن از آن شب که درد آمد سراغت
دیگر علی هم یک شب راحت ندارد

کمتر بخوابان روی شانه زینبت را
این روزها که بازویت قوت ندارد

رخصت بده جبران کنم کم بودنم را
حیدر برای چند شب فرصت ندارد؟

برخیز بانویم تنورت رو به راه است
فضه به نان پختن هنوز عادت ندارد

ای کاش می مردم نمی دیدم عزیزم
دیگر جوانم آن قد و قامت ندارد

پیش علی سیلی زدند و پشت سر

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

دو بیتی شهادت حضرت زهرا -( از داغ غمـــش گرفتــــه دلهـــــــا آتش ) * جواد مزنگی

2311
3

دو بیتی شهادت حضرت زهرا  -( از داغ غمـــش گرفتــــه دلهـــــــا آتش ) از داغ غمـــش گرفتــــه دلهـــــــا آتش
تـن ها همـه التهــــاب و جانهــــــا آتش
این غم ز حضور خویش افروخته است
در سینه ی عاشقان زهــــرا (س) آتش

شاعر : جواد مزنگی

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 16:51
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

بهارفاطمی -( سال نود وسه هم به پایان آمد ) * اسماعیل تقوایی

2600
1

بهارفاطمی -( سال نود وسه هم به پایان آمد ) سال نود وسه هم به پایان آمد
بر جسم طبیعت خدا جان آمد

پایان زمستان شد وبا باد صبا
پیغام رسیدن بهاران آمد

نوروز شده ولی نباشد عیدی
چون فصل غم خدای سبحان آمد

ایام عزای فاطمه (س)گردیده
از ابر غمش به دیده باران آمد

با یادغم انگیز گل یاس کبود
نیلی شده هر گلی که بستان آمد

از مطلع سال،این حقیقت پیداست
سال کرم خدای رحمان آمد

امسال که با فاطمه (س)آغاز شده
شاید غم انتظار پایان آمد

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 16:52
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

زمینه حضرت زهرا سلام الله علیها -( چراغ آشیونه من جلو چشام سو سو نزن ) * سید هاشم ساعی

2700
0

زمینه حضرت زهرا سلام الله علیها -( چراغ آشیونه من جلو چشام سو سو نزن ) چراغ آشیونه من جلو چشام سو سو نزن
میبینی که بی طاقتن زینبت و حسین و حسن
خونه جارو میزنی داری می کشی علی رو
بیا و استراحت کن روزای آخری رو
با حال مظطرت شدی مشغول کار خونه
خونی شده عزیزم در و دیوار خونه
نرو بمون تو یاس حیدر
میبینی التماس حیدر
تو تکیه گاهی باس حیدر
(نرو زهرا زهرا)
قرارمون نبود بری علی رو تنها بذاری
نکنه منو تو تنها بین این دشمنا بذاری
جز تو کسی نمیده جواب سلام حیدر
پاشو ببین میخندن به پهلوون خیبر
پشت و پناه حیدر میری ز پا می افتم
پهلوونم ولی من زانو بغل گرفتم
نرو بمون تو یاس حیدر
میبینی التماس حیدر
تو تکیه گاهی باس حیدرراغ آشیونه من جلو چشام سو سو نزن
میبینی که بی طاقتن زینبت و ح

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 19:03
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا رسولی

واحد ، بستر _ زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها -( مادر حالش وخیمه ، درد و بلاش عظیمه ) * رضا رسولی

3694
6

واحد ، بستر _ زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها -( مادر حالش وخیمه ، درد و بلاش عظیمه ) مادر حالش وخیمه – درد و بلاش عظیمه
ترسم اینه یه روزی – منم بشم یتیمه

خس خس سینه ی اون کشته منو به والله
خواب نمیاد به چشماش بیداره گاه و بی گاه

شب شده ، بازم میاد صدای آهش
درد اومده انگار سراغش
خرابه حالش 2

گمونم ، یه بغضی توی گلو داره
توون گریه هم نداره
دل بی قراره 2
(واویلا وای مادرم وای مادر من)
........................
یه شب پیشش خوابیدم – ناله هاشو شنیدم
خدا میدون دیگه – از زندگی بریدم

مثل قدیما مادر ، نداره اون نشاطی
مدام روی لباشه ذکر عجل وفاتی

یه گوشه ، مادر من شده زمین گیر
جوونه اما اون شده پیر
از زندگی سیر 2

می سوزه ، لحظه به لحظه توی بستر
بسته یه دستمال به روی سر
تب کرده مادر

  • چهارشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 14:09
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

امام زمان و سال جدید و فاطمیه و روضه -( من گریه میکنم که مصفا کنی مرا ) * جعفر ابوالفتحی

4092
9

امام زمان و سال جدید و فاطمیه و روضه -( من گریه میکنم که مصفا کنی مرا ) من گریه میکنم که مصفا کنی مرا
شاید غبار چادر زهرا کنی مرا
ابن الکریم بر در تو سائل آمده
دور از کرامت است ز سر وا کنی مرا

این عید هم بدون تو ما گریه می کنیم
بی تو میان خوف و رجا گریه می کنیم

چشمان جاده از غم هجرت پر آب شد
قلب قلم به دست دل من کباب شد
آنقدر که نیامدی و من ندیدمت
این چند خط بدل به هزاران کتاب شد

باشد تمام می کنم این اشک و آه را
باشد تمام می کنم عمر تباه را

بیچاره من که اینهمه از عشق خوانده ام
اما به پای عشق قریبت نمانده ام
تنها دلم خوش است در این فاطمیه هم
دل را به خاک خیمه سبزت رسانده ام

با حال گریه روضه نوشتم خودت بخوان
گرچه بدم نرو تو کنارم بمان بمان

این روضه را به نام ت

  • پنج شنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)-فاطمیه-نوروز -( ما خراب خانه زاد خاندان حیدریم ) * مجتبی روشن روان

3186
1

حضرت زهرا(س)-فاطمیه-نوروز -( ما خراب خانه زاد خاندان حیدریم ) ما خراب خانه زاد خاندان حیدریم
سینه چاكِ سینه چاكِ دودمانِ حیدریم
خاك راهِ خاك راهِ دوستان حیدریم
مستمند مستمند آستان حیدریم
با تولای خدا رویان شرافت یافتیم
خوار بودیم و علی گویان شرافت یافتیم
سائل لطفیم و مسكین عطایای علی
در سر شوریده ما شور و غوغای علی
دستهامان دائما گرم تمنای علی
دیده ای داریم مشتاق تماشای علی
نام ما را در كتاب فاطمه آورده اند
ناله های مستجاب فاطمه آورده اند
سال نو آمد ولیكن سوگوار مادریم
جامه نیلی ، دل پریشان ، داغدار مادریم
اول هرسال بالای مزار مادریم
بینوای فاطمیه بیقرار مادریم
فاطمیه چیست ایام امیر المومنین
موسم اعجاز با نام امیر المومنین
جان علی جانان علی ایمان علی قرآ

  • یکشنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

حضرت زهرا(س(-هجوم به بیت ولایت -( هنگام دردسر که گذر میشود شلوغ ) * سید پوریا هاشمی

3139
2

حضرت زهرا(س(-هجوم به بیت ولایت -( هنگام دردسر که گذر میشود شلوغ ) هنگام دردسر که گذر میشود شلوغ
درخانه بیشتر دم در میشود شلوغ
مادر جلوست دور پدر میشود شلوغ
این کوچه ها چقدر مگر میشود شلوغ؟
چندین نفر به زور دراین کوچه جا شدند
نمرودها مزاحم پروانه ها شدند
دریا خروش کرد تلاطم شروع شد
دوران جاهلیت مردم شروع شد
وقتش رسیده بود تهاجم شروع شد
انگار کار آتش و هیزم شروع شد
در پشت در زبانه ی آتش که پا گرفت
دودش بلند شد همه جارا فرا گرفت
دربسته بود درشکنی ایستاده بود
در جنگ نور اهرمنی ایستاده بود
در بین خانه ممتحنی ایستاده بود
نامرد رو بروی زنی ایستاده بود
فریاد میکشید ولایت گرفتنی ست
با زور هم اگر شده بیعت گرفتنی ست
مشغول حرف بود که با پا به در زدو
صدیقه را مقابل مولا

  • یکشنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 06:07
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

حضرت زهرا(س)-شهادت -( علی دیده است در زهرا غروب آفتابش را ) * محسن ناصحی

2433

حضرت زهرا(س)-شهادت -( علی دیده است در زهرا غروب آفتابش را ) علی دیده است در زهرا غروب آفتابش را
و زهرا در علی دیده است هرم التهابش را
شهید اول حفظ ولایت ، می شود اما
کسی هرگز نخواهد دید حتی اضطرابش را
کرم ، مبهوت و سرگردان که زهرا چیست ؟ زهرا کیست؟
مگر از راز گردنبند بردارد جوابش را
چه بینا و چه نابینا به نامحرم بگو برگرد
که گل بر خارها هرگز نمی بخشد گلابش را
غمی سنگین تر از داغ جدایی از علی دارد
که از تابوت ، می خواهد نگه دارد حجابش را
فقط محض دل حیدر… وگرنه ضربه سنگین بود
اگر از چهره بر می داشت گاهی هم نقابش را
اگرچه زخم بر بازو… برای شادی همسر
خودش در خانه می چرخاند سنگ آسیابش را
اجابت را علی در لحظه ی عجل وفاتی دید
چه غمگین می کند راهی شهید انقلابش

  • دوشنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)-فاطمیه -( من نمیدانم چرا این روزها غم بیشتر ) * سید جواد میر صفی

2443
1

حضرت زهرا(س)-فاطمیه -( من نمیدانم چرا این روزها غم بیشتر ) من نمیدانم چرا این روزها غم بیشتر
می گذارد روی زخم کهنه مرهم بیشتر
پرچم مشکی عوض کرده ست حال کوچه را
بر در و دیوار جا خوش کرده ماتم بیشتر
سخت می گردد پی راهی که در خود بشکند
در گلوی بغض می گردد صدا بم بیشتر
عشق بی پروا تر است و دیده بارانی تر است
روزی اشک ست حتی از محرم بیشتر
حرف باباها به جای خود ولی این روزها
حرف مادرهاست در خانه مقدم بیشتر
در حصار باغچه باران که میبارد فقط
می نشیند روی برگ یاس شبنم بیشتر
چای را دم می کند مادر ، چقدر این روزها
در هوای روضه می چسبد به آدم بیشتر

شاعر : سید جواد میر صفی

  • دوشنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 14:32
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

حضرت زهرا(س)-مدح-فاطمیه -( صحبت از دستی که رزق خلق را می داد شد ) * محسن حنیفی

3056
1

حضرت زهرا(س)-مدح-فاطمیه -( صحبت از دستی که رزق خلق را می داد شد ) صحبت از دستی که رزق خلق را می داد شد
هر کجا شد حرف از بانو، به نیکی یاد شد
گردش تسبیح او افلاک را تدبیر کرد
از پر سجاده اش روح القدس ایجاد شد
او که جای خود، گلوبندش اسیر آزاد کرد
حُر هم از یمن ادب بر نام او آزاد شد
روضه رضوان، رضای حضرت صدیقه است
از گل سرخ لباس او، فدک آباد شد
معنی نازک برای روضه اش آورده ام
وقت پروازش پرستویی اسیر باد شد
با پر زخمی دعاگوی شب همسایه بود
دست او روزی رسان خانه صیاد شد
این در آتش گرفته نیز حاجت می دهد
این در آتش گرفته، پنجره فولاد شد
روضه مظلومه، بعد از رفتنش مکشوفه شد
تا مصیبت خوان کوچه صورت مقداد شد
بعد پیغمبر اگرچه با تبسم قهر بود
لحظه ای با دیدن تابوت، زهرا ش

  • دوشنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

غربت مادر -( دشمن میان خانه ی حیدر چه میکند ) * محسن اوجانی

2941
2

غربت مادر -( دشمن میان خانه ی حیدر چه میکند ) دشمن میان خانه ی حیدر چه میکند؟
خون لخته روی بال کبوتر چه میکند؟

دستش شکسته اند و رخش ارغوانی است؟
این قوم با عزیز پیمبر چه میکند؟

هجده بهار تازه گذشته ز عمر یاس
با سن کم میانه ی بستر چه میکند؟

هر شب سئوال میکند از خود حسین او
آثار ضربه بر رخ مادر جه میکند؟

سقط جنین تمام تنش را ضعیف کرد
با پیکری خمیده و لاغر چه میکند؟

از بس زدند حرمت زهرا شکسته شد
با درد پهلو و کمر و سر چه میکند؟

احساس سوختن به تماشا نمیشود
مسمار و میخ و فاطمه این در چه میکند؟

بدتر نمیشود که تو را مردها زدند
لعنت به روزگار که آخر چه میکند؟

شاعر : محسن اوجانی

  • دوشنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

زمزمه فاطمیه -( اين اولين شبه فراق مادره ) *

3106
4

زمزمه فاطمیه  -( اين اولين شبه فراق مادره ) اين اولين شبه فراق مادره
خدا كمك كنه كه فصل حزن حيدره
صداي آه مياد چشاش به اون دره
آخه حسين بيدار شده دوباره مضطره

خدا
يتيم شديم با رفتنش
خدا
با روي نيلي بردنش
خدا
چه سخته باور كردنش
(ديدم ميزدنش)
_____________________

چه تلخه زندگي بدون مادرم
هميشه بوده توي غمها سايه ي سرم
چه زودي و رفت و گفت گلم مسافرم
منم هنوز به فكر خاك روي چادرم

هنوز
مياد صداي گريه هاش
هنوز
تو ذهنمه حال دعاش
هنوز
دلم ميلرزه با صداش
(من بميرم براش)
____________________

نگاه آخرش نميره از يادم
منم كه راه خونه رو بهش نشون دادم
افتاد روي زمين منم باش افتادم
يكي نبود كمك كنه همونجا جون دادم

حسن
براي تو عزاداره
حسن
بعد از

  • دوشنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 15:03
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رسول میثمی

نوحه . زمینه . شور ایام بستری حضرت زهرا (سلام الله علیها) -( تو بستر بیماری ، زدست زخم کاری ، شبا تا صبح بیداری ) * رسول میثمی

5035
0

نوحه . زمینه . شور ایام بستری حضرت زهرا (سلام الله علیها) -( تو بستر بیماری ، زدست زخم کاری ، شبا تا صبح بیداری ) تو بستر بیماری ، زدست زخم کاری ، شبا تا صبح بیداری

گریه نکن مادرجون ، نداره دردت درمون،

دیگه نداری سامون

از تو آسمون چشمات، یه ستاره سرازیره

بمیره براتو زینب ، نفست داره میگیره

قدمن ازغم داره خم میشه ، چون غصتو می خورم همیشه ، قلبم برات غرق ماتم میشه

(( یا فاطمه فاطمه یا زهرا ))

*************

جدایی از تو سخته ، با تو پدر خوشبخته،

نشو تو از ما خسته

دار وندارم مادر ، باغ و بهارم مادر ، صبر وقرارم مادر

مادرم چرا از بابا، رومیگیری و گریونی

به داداش حسنم گفتم ،مگه علتو میدونی؟!

حرف از جدایی نزن می میرم، من بیتو از این زمونه سیرم ، ایکاش به همراه تو بمیرم

(( یا فاطمه فاطمه یا زهرا ))

  • دوشنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 15:08
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رسول میثمی

نوحه . زمینه . شور شام غریبان حضرت زهرا (سلام الله علیها) -( شدم غریب وتنها ، منم اسیر غمها ، امان ازین ماتمها ) * رسول میثمی

4609
2

نوحه . زمینه . شور شام غریبان حضرت زهرا (سلام الله علیها) -( شدم غریب وتنها ، منم اسیر غمها ، امان ازین ماتمها ) شدم غریب وتنها ، منم اسیر غمها ، امان ازین ماتمها
ای تکیه گاه حیدر، بودی سپاه حیدر،
شهید راه حیدر

بیتو دختر تو زینب ، میگیره بهونه هرشب
یاد پهلوی آزردت ، میاره جونمو برلب

با رفتنت بچه ها محزونن ، با دیدن کوچه ها دلخونن ،روضه با چشمای تر می خونن

(( یا فاطمه فاطمه یا زهرا ))

ای گل یاس پرپر ، کنار قبرت حیدر، رسیده با چشم تر
غریب و تنها موندم، رفتی ومن جا موندم ، میون غمها موندم

همه جا تو رو می بینم، توی خواب توی رویاها
مدینه بیتو زندونه ، واسه من ای گل طاها

با گریه های حسین میسوزم ، با ناله های حسن مانوسم ، دستان بسته شده کابوسم

(( یا فاطمه فاطمه یا زهرا ))

شبی که غسلت دادم ، نمیره هیچوقت

  • دوشنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مدح و منقبت -( همانکسی که نوشته مرا به نام شما ) * جعفر ابوالفتحی

2549

مدح و منقبت -( همانکسی که نوشته مرا به نام شما ) همانکسی که نوشته مرا به نام شما
خود ایستاده کنارم به احترام شما
عجب توازن خوبی ، نبی امام علی است
علی امام من است و منم غلام شما
علی ز عشق نبی شد ولی و ماه جلی
و جبرئیل ز لطف علی الدوام شما
قسم به آیه لولاک در مقام شما
نبی است علت خلقت به انضمام شما
یتیم اسیر ، و مسکین ، گدا ، غلام و کنیز
چقدر بهره گرفتند از طعام شما
نبی به عشق طنین صدایتان بوده است
که سبقتی نگرفته است بر سلام شما
برایتان که بخوانم رسد ز کنج لبم
نسیم رایحه ی عشق بر مشام شما
اگر دوباره بیفتم به زیر گام شما
کبوترانه بخوانم به عشق بام شما
خدا کند که ببینم که ختم گردیده
قیام حضرت مهدی به انتقام شما

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • دوشنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 15:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد