شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

روضه می خوانم برای ماتمت
در عزای جانگداز مادرغم پرورت
روضه می خوانم به یاد کوچه ها
یاد سیلی روی نیلی آه از درد شما
روضۂ دیوار و در جان را گرفت
کودکی شش ماهه از زهرا گرفت
یاور و یار شفیق مرتضاست
جان نثار رهبر و شیر خداست
روضه می خوانم برای غربتت
چون امیر المومنین آن دلبرت
پهلوی بشکسته و قد دو تا
کربلایی شد به پا در کوچه ها
حیدر کرار دل شب بی انیس
شستشو می دادبا چشمان خیس
پیکر زهرا شبانه در لباس پاک او
غسل می داد همسر غمخوار او
دست بر بازو رسید غم باز شد
راز آه و ناله ها، خود باز شد
قلب حیدر پاره پاره شد ز غم
آتشی بر قلب او بنشست ز غم
گریه و آه و فغان گردید به پا
مجلس روضه دوباره شد به پا
روضه خوان حیدر شده روز عزا
آه و واویلا شده شام عزای مرتضا
دیگر از روضه نگو،دل مضطر است
مهدی صاحب زمان غرق غم است
ساقی ام من می سرایم از غمش
روضه خوانم با حسین و حسنش

• پنج شنبه
• 22
• تیر
• 1402
• ساعت
• 19:46
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بر لبم فاطمه جاری شدو قلبم پر خون
می سرایم ز غمش واژه به واژه محزون

کوچه و سیلی نامحرم و طفلی محزون
بند در دست علی بود و گلش اندر خون

پهلویش خورد شد و صبر نمود اندر غم
محسنش کشته شد و بانگ عزا شد از غم

خانۂ حیدر کرار شده محفل ماتم و عزا
بر سر و سینه زنان گشته عزیزان خدا

نیمه شب شاه شهیدان عطشان ز پدر
مادرش را طلبد گو که کجا رفته پدر

دوخته چشم به در زینب کبری همه دم
می سراید به لبش روضۂ مادر همه دم

• پنج شنبه
• 22
• تیر
• 1402
• ساعت
• 19:47
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

نام زهرا واژه ای مظلوم بود
بعد پیغمبر دگر محروم بود

دشمنان درکوچه بستند راه را
غصب بنمودند فدک از یار را

چون فدک یک هدیه از دلدار بود
گفت ارث احمد مختار بود

دشمنان با حیله و نیرنگ و زور
راه را بستند از روی غرور

چادر خاکی زمادر مانده جای
روی نیلی ,جای سیلی,وای وای

• پنج شنبه
• 22
• تیر
• 1402
• ساعت
• 19:48
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

گل بشکسته پر روضه ندارد
بگو خاک گذر روضه بخواند

درون کوچه و دست حرامی
بگو مسمار در روضه بخواند

حسن از بهر مادر کنج خانه
برای کودکان روضه بخواند

شب غسل و کفن اسرار وا شد
بگو بابا برای فاطمه روضه بخواند

برای آنکه چشمم خون بگرید
بگو تا میخ در روضه بخواند

• پنج شنبه
• 22
• تیر
• 1402
• ساعت
• 19:49
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بازدوباره فصل ماتم شدو عالم بیقراره
بازدوباره شعله ی غم میزنه به دل شراره

تامیام تو روضه ها دل وعاشق میکنم
ازغم کوچه ودرهمیشه هق هق میکنم

یازهرا شب وروزمیکنم سلامت
یازهرا بده اذنم بشم غلامت

یازهراام ابیها

میشه یکبارتومدینه بزم غم بپا کنم من
توغروب غربت وغم مادروصداکنم من

آرزوم اینه فاطمه ازتوحاجت بگیرم
ایشالا تومدینه بیام ازعشقت بمیرم

یازهرا بانوی قدکمون حیدر
یازهرا یاور مهربون حیدر

یازهراام ابیها

بعد بابا آسمون چشمای من بی قمر شد
بزم گریه درفراقش کوچه هاوپشت درشد

تا درو آتیش زدن دشمنای بی حیا
کشته شدمحسن من صدازدم فضه بیا

یازهرا میسوزم از ماتم تو
یازهرا میمیرم ازاین غم تو

یازهراام ابیها

• سه شنبه
• 17
• مرداد
• 1402
• ساعت
• 23:15
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

به سبک : یاحسین غریب مادر(مرحوم ذاکر)

و به سبک : هنوز از خاطره های(خلج)

دل من کرده هوای مدینه دوباره امشب
برافاطمیه این دل دیگه بیقراره امشب

یاد فاطمیه هر دم می زنه آتیش به سینه
تو دلم مونده یه آهی کِی میشه برم مدینه

بی بی جون بگو چه هاشدتوی کوچه مدینه
بشکنه دست عدو که سیلی زد ز روی کینه

برا بانوی مدینه ای خدا کاشکی بمیرم
برا رزق فاطمیه از علی مدد بگیرم

ای خدا کاشکی همیشه نوکر زهرا بمونم
تانفس دارم به سینه روضه ی زهرا بخونم

روضه غربت زهراکه زغم موهاش سفیدشد
واسهٔ عشق ولایت پشت در زهرا شهیدشد

فاطمه اُمِ اَبیها مددی تو از کرم کن
دل غمدیده ی ما رو ساکن کوی حرم کن

• سه شنبه
• 17
• مرداد
• 1402
• ساعت
• 23:17
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بسبک قدیمی: توی خلوت دلم فقط خودت...

گاهی وقتا دل من برا مدینه می گیره
غم وغصه روزوشب جا توی سینه میگیره

بعضی وقتا دلامون هوای مادر میکنه
روز وشب گریه برای غم حیدر میکنه

دوری مدینه هر عاشقی رو دیوونه کرد
غم غربت بقیع هر دلی رو بیخونه کرد

کوچه های مدینه عالم و مجنون میکنه
در ودیوار خونه هر دلی رو خون میکنه

به خدا غربت زهرا دلا رو می سوزونه
گریه ی روزوشبش عالمی رو می لرزونه

الهی من بمیرم صورت مادر کبوده
دخت پیغمبر ما مگه گناهش چی بوده

چی می شه منم یه بار زائر زهرا میشدم
پیش قبر گمشدش همدم غمها می شدم

بی بی جون مددبکن مدینه رو من ببینم
توی غربت بقیع بسوزم و من بمیرم

توی فاطمیه زهرا دل ما جلا بده
تو عنایتی بکن برات کربلا بده

• سه شنبه
• 17
• مرداد
• 1402
• ساعت
• 23:18
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

(سبک:یاحسین یاحسین گفتن ومُردن خوش است)

فاطمیه آمد ، دل همه غم گرفت
جِن و اِنس و مَلَک شیون و ماتم گرفت

به یاد مدینه ، بزنید به سینه

فاطمه جان (۴)

در عزای زهرا به سینه و سر زنید
ناله در روضه ی گل پیمبر زنید

بیقرار حیدر ، جان نثار حیدر

فاطمه جان

دشمنان شکستند حُرمت مصطفی را
از غضب داده اند پاداش مرتضی را

غنچه در خون نشست ، محسنش رفت ز دست

فاطمه جان

صبر شیر خدا رشته ی او پاره شد
از غم و فِراق فاطمه بی چاره شد

یاس مولا شکست ، حیدر از پا نشست

فاطمه جان

• سه شنبه
• 17
• مرداد
• 1402
• ساعت
• 23:44
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بند 1

فاطمه علی رو ببین که بی قراره
قلب حیدر تو به درد و غم دچاره

سوختی پشت این در کبوده دستو بازوت
من برات بمیرم که شد شکسته پهلوت

جای میخ در بود رو سینت شکسته قلب حیدرو
گفت حسن که دیدم تو کوچه نگاه سرد مادرو

ای بهارم نرو
از کنارم نرو
بی تو میمیره قلبم

فاطمه فاطمه فاطمه جان

بند 2

آسمون گرفته شبیه این دل من
رفتن تو میشه همیشه مشکل من

کی تو کوچه ها کرد به همسرم جسارت
سیلی خوردی زهرا میمیرم از خجالت

چی سرت آوردن که دیگه عبادتت نشسته شد
پیش چشم تو این غرورم بایک نگاه شکسته شد

رفتنت مرگمه
این دلم پرغمه
بی تو میمیره قلبم

فاطمه فاطمه فاطمه جان

بند 3

رفتی آشیونم آتیش گرفته از غم
اشک چشم حیدر میباره دیگه نم نم

من به خاک سپردم تورو شبونه زهرا
رفتت وجودم رو میسوزونه زهرا

حسرت نگاهت میمونه همیشه تو خیال من
زیر بار این غم میبارم، چقد خرابه حال من

سوخته این حاصلم
حل نشد مشکلم
بی تو میمیره قلبم

فاطمه فاطمه فاطمه جان

• شنبه
• 11
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 15:26
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بند 1

ترو دوباره صدا میزنه دلم
نگاهت آرامش حال نوکره
ازاین دلم خوشه وقتی که میدونم
حساب ما تو قیامت با مادره

چه حال خوبیه وقتی که میزنم
تو روضه های تو سینه برای تو
برای اینکه برم سوی کربلا
باید که زانو بزنم به پای تو

همینو میخوام ازت تا این لحظه
پرم بدی تو به سوی شش گوشه
اجازه ی علی بوده این نوکر
برا تو پیرهن مشکی میپوشه

ستایشت میکنم ماه بلندم
باهر نفس که از عشق تو میخونم
میخوام ازت که همیشه
تو داشته باشی هوامو
که نوکر تو بمونم

مادرم حضرت زهرا

بند 2

حرم برای تو میسازیم آخرش
کنار صحنو سرای شاه نجف
چقد قشنگه که از مشهد الرضا
بیام به عشق شما تو راه نجف

قسم به خون حسین تو لحظه ای
نمیشه بی یه نگاه تو سر کنم
فقط باسینه زنی میشه مادرم
من از صراطی که سخته گذر کنم

چه لذتی داره وقتی میدونم
بهشته من همه جوره تضمینه
وقتی حسن صاحب سفرت باشه
بردن روزی چقدر شیرینه

یه حس خوبیه وقتی میبینم
سایه ی چادر تو روی سرمه
شبای جمعه وقتی
میری زیارت شش گوش
دل منم تو حرمه

مادرم حضرت زهرا

بند 3

اونی که از همگی مادری تره
آقام امام حسنه جون من فداش
به زودی مثل حریم کرببلا
سلام میدیم جلوی گنبد طلاش

نفس که توی همین روضه میکشم
از این نگاه پر از خیره مادره
اگه حریمی برا تو بنا کنیم
بدون شک همه دنیا قشنگ تره

فقط همینو میخوام از تو اصلا
تو روضه های حسینت پیرم کن
بیا تا آخر عمرم ای مادر
منو با عشق حسن درگیرم کن

میدونی هر موقع بی طاقت میشم
فقط برای تو روضه میخونم
صدا زدم تورو زهرا
ببین پناهی ندارم
شبیه برگ خزونم

مادرم حضرت زهرا

• شنبه
• 11
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 15:31
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

?بند 1

نفست آهسته شده
پروبالت بسته شده
زهرا جانم

رنگ رخ تو زرده
علی دورتومیگرده
زهرا جانم

خانومم/ جون علی نرو از خونه
خانومم/ دستای تو کمی بی جونه
خانومم/ بدون تو دلم حیرونه

فاطمه میمیرم اگه نباشی

?بند 2

توی بستری دلخونم
به لبم رسیده جونم
زهرا جانم

بده درد سرت ای وای
غمه چشم ترت ای وای
زهرا جانم

خانومم/ جای غلافه روی بازوت
خانومم/نگو چجوری شکست پهلوت
خانومم / برای تو می‌سازم تابوت

فاطمه میمیرم اگه نباشی

?بند3

رفتی تو همه ی دنیام
دیگه بارونیه چشمام
زهرا جانم

علی تنهای تنها شد
غم دل مث دریاشد
زهرا جانم

خانومم/ روزای بی تو غم انگیزه
خانومم/داره اشک چشام میریزه
خانومم / غمه دل علی لبریزه

فاطمه میمیرم اگه نباشی

• یکشنبه
• 12
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 15:49
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

?بند 1

نقش روی لب من شد
نام پر مهر تو مادر
حال این دل خرابم
شده باعشق تو بهتر

مادر/ هوای نوکراتو داری
مادر / تو یار قلب بی قرای
مادر/ با تو دلم شده بهاری

السلام علیک یازهرا یا زهرا

?بند 2

درد کهنه ی دلارو
بیا این شبا دوا کن
مادرم دعای نابی
برای ما نوکرا کن

مادر / همیشه محتاج نگاتم
مادر / به زیر پرچم عزاتم
مادر / تا آخرین نفس گداتم

السلام علیک یا زهرا یا زهرا

?بند 3

میاد و میره به سختی
دم آخری نفسهات
میسوزم شبیه شمعی
فاطمه جلوی چشمات

زهرا / ببین به غصه ها اسیرم
زهرا / بزار دوباره جون بگیرم
زهرا / الهی جای تو بمیرم

- السلام علیک یا زهرا یا زهرا

• یکشنبه
• 12
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 15:56
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بند1

خاطرات کوچه ها
نمیره از یاد من
توزمین خوردی و شد
جاری اشکای حسن

بده حالت مادرم
نگو از درد سرت
منو داره میکشه
غم چشمای ترت

بی تابی چقد این دمای آخر
غم ینی همین گریه هاو بستر
مرهمی نداره زخم دل حیدر

یا زهرا مادر جان / مظلوم

بند 2

میکنم با غم دعا
من برای موندنت
بمیرم که نشسته شد
دیگه نماز خوندنت

چی گذشته پشت در
که شکست پهلوی تو
کبوده ای وای من
روی این بازوی تو

بوی غم پیچیده تو فضای خونه
حرف بزن یکمی حال من پریشونه
رو گونه ی من ردی از بارونه

یا زهرا مادر جان / مظلوم

بند 3

غریبونه پر زدی
ای گل یاس علی
بودی تو خانوم من
همه احساس علی

خیلی سخته پیش من
تو نباشی فاطمه
فکر نمیکردم ازم
تو جداشی فاطمه

ای یار علی بی تو من میمیرم
لحظه های وداع دستتو میگیرم
میکنه غم تو فاطمه جان پیرم

یا زهرا مادر جان / مظلوم

• یکشنبه
• 12
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 16:53
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

⬇️ بند ۱

نگاهم کن که دل من گرفته از عالم
ببین زهرا که پریشونه و بده حالم

زمین خوردی تو جلو چشمای حیدر
خـودم دیـدم چجـوری میـزدی پرپر
الهـی کـه بشـه حـالـت کـمـی بـهـتر

جونی نداری و بی رمقی
زهرا بده تو دستاتو به من
سخته برای مردی که جلوش
بیان و زنش رو سیلی بزنن

(زهرا زهرا)

⬇️بند ۲

چـشـای مـن مثـل ابـر بـهـاری میباره
رواین سینت جای میخ درو مسماره

بـرا حیـدر غـم و بـی تـابی تـو درده
یادش بخیر اون روزایی که برنمیگرده
اگه نباشی فضای خونه خیلی سرده

احـیا بـرای تو میـگیرم
شاید دوباره روبه راشی
اصـلـا خیلی برای من عـذابه
اینکه زهرا کنار من نباشی

(زهرا زهرا)

⬇️ بند ۳

تو رفتی و عـلی از غـصه تو مبهوته
جلو چشمام دیگه حالا یدونه تابوته

گل یاس علی رفتی خدانگـهـدار
بعد تو میشم به تموم غما گرفتار
تادم آخر میـمونم فاطـمه عزادار

بی تـو تـنهـای تنـهـا میـمونم
کاش من همین حالا میمـردم
روزی که رفته ای کاش میمومد
جای تو فاطمه سیلی میخوردم

(زهرا زهرا)

• یکشنبه
• 12
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 17:12
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

⬇️ بند ۱

یادم نمیره ؛ لحظه ای که بستی چشاتو
غم ینی اینکه دیگه من نمیشنوم زهرا صداتو

سکوتی دلگیر ؛ پر شده توی فضای خونه
با رفتن تو یه حس بد توی دل علی میمونه

منو ببخش از اینکه سیلی خوردی زهرا
پرستوی شکسته بال رفتی از اینجا

همدم من چیزی به جز خاطره ها نیست
بی تودیگه توی خونه عشقو صفا نیست
واسه دل خون علی دیگه دوا نیست

فاطمه جانم فاطمه

⬇️ بند ۲

حالا که رفتی مگه میشه آروم بگیرم
خدامیدونه که غمو درد رفتن تو کرده پیرم

وقتی که یادم میوفته اون غربت نگاهت
سیلی براچی به توزدن آخه مگه چی بودگناهت

یه لحظه ی تلخی برا علی رقم خورد
نمیدونم زندگیمون چرا بهم خورد

یادم نمیره وقتی بودی توی بستر
برای حال تو میریخت اشکای حیدر
کجایی حالم رو ببینی گل پرپر

فاطمه جانم فاطمه

• دوشنبه
• 13
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 02:23
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

? بند ۱

خداحافظ نگار من
غریبونه تو رفتی از کنار من

دیگه رفتی گل پرپر
گرفتار شد با غمها این دل حیدر

از این خونه تو رفتی و حال حیدر دگرگونه
من انقد گریه کردم که روی گونم رد خونه

(دلم آشوبه زهرا جان)

? بند ۲

خداحافظ بهار من
دیگه آروم نمیشه حال زار من

امون از این دل شاکی
منو آتیش زده اون چادر خاکی

نمیره از توی فکرم گه گفتی باغم و فریاد
برس حیدر به دادمن که در روپیکرم افتاد

(دلم آشوبه زهرا جان)

? بند ۳

دلم سوخته از این غربت
گرفته خونرو در بر شب ظلمت

سر قبر تو میشینم
چقد سخته که این روزارو میبینم

دلم تنگه برای تو دیگه طاقت نمیارم
مثل ابر بهار دارم بدون وقفه میبارم

(دلم آشوبه زهرا جان)

• دوشنبه
• 13
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 14:56
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

?بند ۱

ای زهرا نرو بمون خانوم خونم
ای زهرا نرو بمون دردت به جونم
ای زهرا ببین مثل فصل خزونم
ای زهرا بند اومده دیگه زبونم

پر نزن نرو پرستوی شکسته بال
بی تو به من حروم میشه خواب و خیال

ترک نکن منو این خونرو زهرای من
تو اگه بری خراب میشه دنیای من

(عشق من نرو فاطمه جان فاطمه جان)

?بند ۲

ای زهرا میبینمت چشماتو بستی
ای زهرا باحال زار یه جا نشستی
ای زهراقسم به اون خدای هستی
ای زهرا رفتی و قلبمو شکستی

شهری که واسه منو تو خیری نداشت
داغتو رو این دل غریب من گذاشت

این دل تنگم ناله هر شب میکنه
خونرو زینبم مرتب میکنه

(عشق من نرو فاطمه جان فاطمه جان)

?بند ۳

ای زهرا نمیتونم آروم بگیرم
ای زهرا کاشکی میشد باتو بمیرم
ای زهرا انگاری تو قفس اسیرم
ای زهرا غصه تو کرده چه پیرم

فاطمه با رفتنت شکستی پرمو
دیگه بالا نمیگیرم این سرمو

روزگار به ما فاطمه پشت پا زده
تعریفی نداره حال من خیلی بده

(عشق من نرو فاطمه جان فاطمه جان)

• دوشنبه
• 13
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 15:01
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بند ۱

چی اومده بر سر تو ای نازنینم
الهی هیچ وقت غمو تو چشات نبینم
زبون من بند اومده فاطمه جانم ۲

با علی حرف بزن یکم تا که نمیره
نگو که دارم میرم این دلم میگیره
حالو روزت خیلی بده فاطمه جانم ۲

بیا بازم مرور کنیم خاطره ها رو
کنار هم طی میشد این روز و شبامون
یادم میاد وقتی سر سفره که بودیم
خنده میومد و میشست روی لبامون

یادش بخیر چه ساعتای خوبی بود
یادش بخیر حالو هوای خوبی بود

فاطمه جان نرو بمون کنار من

بند ۲

نرو بمون کنار من که خیلی زوده
بمیرم این صورت ماه تو کبوده
دل تو دلم نیست بخدا فاطمه جانم ۲

یه مدتی میشه همش دلشوره دارم
دست خودم نیست شبیه ابر بهارم
ورد زبونم همه جا فاطمه جانم ۲

پاشو قدم بزن جلو چشای حیدر
پاشو بزار این دل من آروم بگیره
گفتی تا آخرش کنار هم میمونیم
رفیق نیمه راه نشو علی میمیره

یادش بخیر چه ساعتای خوبی بود
یادش بخیر حالو هوای خوبی بود

فاطمه جان نرو بمون کنار من

بند ۳

تورو با دستای خودم به خاک سپردم
بعد همون شب تا حالا غصتو خوردم
شکسته بود پهلوی تو فاطمه جانم ۲

دلم برات پر میزنه خانوم خونم
کاش بودی میدیدی مثل برگ خزونم
پیچیده اینجا بوی تو فاطمه جانم ۲

خیلی دلم میسوزه از اینکه تو رفتی
علی و با این همه غم تنها گذاشتی
این همه دلتنگی منو میکشه زهرا
تموم خاطراتتو اینجا گذاشتی

یادش بخیر چه ساعتای خوبی بود
یادش بخیر حالو هوای خوبی بود

فاطمه جان نرو بمون کنار من

• دوشنبه
• 13
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 15:02
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

سه ضرب

خونه ایی سوخت با خود پروانه ها
خونه ایی سوخت جلو چشم مرتضی

چند نفر با شر و فتنه ای آتیش به در زدن
توی کوچه ها لگد به پهلوی مادر زدن

یا زهرا یا زهرا

شاخه ی گل زیر ضربه هاش شکست
داغی سنگین تو دل علی نشست ۲

مادر ما رو جلو چشم علی کتک زدن
روی زخمای علی نامردا هی نمک زدن

یا زهرا یا زهرا

توی کوچه گریه میکرد حسن
زیر لب گفت بده تکیه به من ۲

فتنه ایی به پاشد و خونه ای غرق دود شد
رخ مادر همه عالمیان کبود شد

یا زهرا یا زهرا

دنیامونو زیرو رو کرد ناله هاش
گلی پر پر شده زیر دستو پاش

مادر ماشاخه ی معطری از یاس بود
گردنت رو میشکست اونجا اگر عباس بود

یا زهرا یا زهرا(س)

• دوشنبه
• 13
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 21:57
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بند ۱

ما غلامان غلامی بی بی زهراییم
مادری که بزرگ دو عالمه
دستو پام فقط به عشق فاطمه زنجیر شد
تو دلم فاطمیه و گاهی هم محرمه

عشق زهرا توی خون من داره میجوشه
همین شوق نوکری مقاممو بالا برد
هرچی داریم بخدا شامل لطف زهراست
شامل مادری که تو کوچه ها سیلی خورد

مادر الهی فدات بشه این نوکر
مادر چی کشید وقتی تورو دید حیدر
مادر حیدر از غم تو میزد برسر

مادر بخدا عاشقتم مادر

بند ۲

وسط سینه من نوشته زهرا و علی
تو فرشته ای که بافاصله هم مردن
بچه هاشون توی خونه ای که مادری نبود
گریه میکردن و یک عالمه غصه خوردن

یاد اون گلی که توی کوچه ها پرپر شد
عرش اعلا خورد زمین جلوچشای حیدر
قلب عالمو میسوزونه همین جمله که
پسری تو کوچه ها میگفت بلندشو مادر

زهرا بدون تو که علی میمیره
زهرا داره کم کم دل من میگیره
زهرا نرو این خونه بی تو دلگیره

زهرا بخدا دوستتدارم من زهرا

بند ۳

یاد اون شبایی که نبودی توی خونه
دیوونم میکرد همون گریه های تنهایی
دنیا بعد تو خراب شد رو سرم خانومم
همیشه فکرمیکنم که تو هنوز اینجایی

وقتی که حسینمو توی بغل میگیرم
میشنوم نوای مادر روی اون لبهاشه
نمیگه چیزی ولی به خوبی من میبینم
غصه ای قد یه دنیا توی اون چشماشه

زهرا رفتی و عالمو حیرون کردی
زهرا دل همسرت رو بی جون کردی
زهرا دل اهل سما رو خون کردی

زهرا بخدا دوستتدارم من زهرا(س)

• دوشنبه
• 13
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 22:14
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

[بند 1]

یار قد کمونم ؛ بی تو من میمیرم
من به دردو غمو؛ غصه ها اسیرم

نرو یار علی ؛ تو کنارم بمون
توی بستری و دل من شده خون

سیلی خوردی و زمین افتادی زیر ضربه ها بالو پرت شکست
دارم میبینم ؛ ای یار علی روی صورت تو مونده جای
دست
هرچی غصه تو ی این دنیا بود اومد و توی این دلم نشست

هرچقدر بگم اما باز کمه
جون من فدای علی و فاطمه

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
《بند 2》

بی قراری چقدر پره درده تنت
جلو چشمای من تو رو میزدنت

کبودی میبینم روی بازوی تو
منو میکشه این درد پهلوی تو

چی بگم ازاین غمو غصه ها یه بغضی توی این گلوی منه
دارم میبینم که یه نامردی ؛ جلو چشمای من تو رو میزنه
تو کنار من توی بستری ؛ به خدا حال من مثل مردنه

هر چقدر بگم اما باز کمه
جون من فدای علی و فاطمه(س)

• چهارشنبه
• 15
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 23:01
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

☆بند 1

همیشه همرامه مهر مادریه زهرا
مادری مهربونه بخدا نداره همتا

هرموقع اسمتو میگم گرهام زود وامیشه
هر جای دنیا باشم ؛ به یادتم همیشه *2

خیلی مهربونی مادر خیلی دوستدارم
مثل دریا طوفانی آشوب و بیقرارم
تو مزار نداری اما تو بیا سر مزارم

[مادر مادر بی تو میمیرم]

☆بند 2

مزاری نداری اما ؛ تو دلم حرم داری
خیلی مهربونی مادرچقدر کرم داری

تا که عمرداریم به عشق نوکریه تو مینازیم
تو نجف داریم برا تو صحن و سرا میسازیم *2

عشق اول و آخر تو دلم جا داری
وقتی میخونم برا تو توبهشتم انگاری
همه نوکراتو مثل بچه هاتون دوستداری

[مادر مادر بی تو میمیرم]

• چهارشنبه
• 15
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 23:07
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

☑️بند اول

کیه زهرا کیه زهرا

اسوه ی ادبه ذکر و شور لبه
مادر زینبه جانم یا زهرا(س)

نور مُنجلیه یاور ولیه
همسر علیه جانم یا زهرا(س)
عشق سینه زنه قبله گاه منه
مرجع حسنه جانم یا زهرا(س)

? زهــــرا یــا زهــــرا / زهــــرا یــا زهــــرا(س)

☑️ بند دوم

کیه زهرا کیه زهرا

کان جود و سخا بحر لطف و عطا
پاسبان ولا جانم یا زهرا(س)

گوهر شرفه مقصد و هدفه
ساکن نجفه جانم زهرا(س)

عشق ربِّ جلی منشأِت ازلی
ای قرار علی جانم یا زهرا(س)

? زهــــرا یــا زهــــرا / زهــــرا یــا زهــــرا

☑️ بند سوم

کیه زهرا کیه زهرا

عالمه راحله اَختر فاضله
حضرت فاطمه جانم یا زهرا(س)

آیةِ إنَّما مادر اولیا
دختر مصطفی جانم یا زهرا(س)

بانوی محترم نا خدای کرم
مهربان مادرم جانم یا زهرا(س)

? زهــــرا یــا زهــــرا / زهــــرا یــا زهــــرا(س)

• جمعه
• 24
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 23:31
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

چادر زن پرچم انقلاب است
امر خدا به مسلمین حجاب است
کرده سفارش _ زهرای اطهر
الله اکبر ...

نظام اسلامی ما هست حرم
فدای مکتب شهیدان سرم
هستم مریدِ _ اولاد حیدر
الله اکبر...

خون شده قلب همه ی عاشقان
تسلیت ای مهدی صاحب زمان
آجرک الله _ بقیه الله
آجرک الله

• چهارشنبه
• 19
• مهر
• 1402
• ساعت
• 13:20
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

حقیقت داره
اینکه مادر و تو کوچه ها زدن
حقیقت داره
تازیونه ، سیلی بی هوا زدن
حقیقت داره
مادر و میون شعله ها زدن

حقیقت داره
بخدا شهادت مادر ما
حقیقت داره
محسن شش ماهه شم شده فدا
حقیقت داره
غم غربت علی مرتضی

مادر و زدن
همه اوباش مدینه اومدن
جلو چشمای تر ابالحسن
هر جوری که می تونستن می زدن

مادرم وای ای وای ای وای

حقیقت داره
اینکه راهش توی کوچه بسته شد
حقیقت داره
گوشواره با ضربه ایی شکسته شد
حقیقت داره
اینقده زد مادرو که خسته شد

حقیقت داره
بغض هر نیمه شبه امام حسن
حقیقت داره
اینکه داد میزد دیگه بسه نزن
حقیقت داره
مادر و بخاطر فدک زدن

مادر و زدن
توی کوچه جلو چشمای حسن
بعدشم برا عیادت اومدن
روی زخمای دلش نمک زدن

مادرم وای ای وای ای وای

حقیقت داره
دفن و تشییع شبونه ، بی خبر
حقیقت داره
همه هستیِ علی رفته سفر
حقیقت داره
اینکه راضی نبود از اون دونفر

حقیقت داره
به زمین خوردن شیر غزوه ها
حقیقت داره
بچه‌ها و گریه های بی صدا
حقیقت داره
علی موند و مردمون بی وفا

حیدر و غمه
زندگی کردن بعد فاطمه
دیگه بعد ازین بدون همدمه
شب و روز مرتضی پره غمه

مادرم وای ای وای ای وای

• چهارشنبه
• 19
• مهر
• 1402
• ساعت
• 15:05
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

نصیب هیچ مردی نشه الهی
غمی که روی شونه هام کشیدم
گفتنی نیس تموم زندگیمو
تو کوچه زیر دست و پاها دیدم

فَحُزنی سَرمَد
دیدم توی خونه م قدم زد یه نامرد
فَحُزنی سَرمَد
مغیره رسید و به قنفذ کمک کرد
فَحُزنی سَرمَد
دیدم بی حیا با غلاف بی هوا زد

بلند شو ببین گریه های منو
ببین بغض توی صدای منو
ببین لرزش دست و پای منو

امان ای امان ای امان ای دل

روزا ی من شبیه شام تاره
حال و روزم خرابه گریه داره
همش دعامه داغی رو که دیدم
خدا برای هیچ کسی نیاره

وَلَیلِی مُسَهَّد
یه نامرد اومد زندگیمو بهم زد
وَلَیلِی مُسَهَّد
دیدم اومد و نعره توی حرم زد
وَلَیلِی مُسَهَّد
سیاه شد روزام سیلی به دلبرم زد

بلند شو ببین ، حال زار منو
ببین سختیه روزگارمنو
ببین این دل غصه دار منو

امان ای امان ای امان ای دل

رفتی و توی گوش من هنوزم
طنین سوز ربنات می پیچه
دم اذون صبح میون خونه
بوی گلاب گریه هات می پیچه

دلم خونه خونه
که داغ دلم داغ مرگ جوونه
کجایی بهارم
تو رفتی چهار فصل برامن خزونه
دعا کن که حیدر
زیاد بعد تو توی دنیا نمونه

بلند شو ببین ، این قنوت منو
ببین توی خونه سکوت منو
ببین این غم لایموت منو

امان ای امان ای امان ای دل

بر گرفته از کلام امیرالمومنین در لحظه دفن حضرت فاطمه سلام الله علیها
...قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ‏ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ...

به راستى كه امانت پس گرفته شد، و گروگان دريافت گشت، و زهرا خيلى سريع از دستم ربوده شد. اى رسول خدا اكنون ديگر چقدر اين آسمان نيلگون و زمين تيره در نظرم زشت جلوه مى‏كند! امّا اندوهم هميشگى گشته، و شبم به بيدارى كشيده...

• چهارشنبه
• 19
• مهر
• 1402
• ساعت
• 15:06
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

تو بودی هرشب ، تا صب بیدار
با اینکه دیدی ، از همه آزار
دعا کردی ، گفتی هربار
الجار ثم الدار

خون تو مونده ، روی دیوار
همسایه ها هم ، انگار نه انگار
دعا کردی ، گفتی هربار
الجار ثم الدار

هل جزا الاحسان الا الاحسان
تازیونه زدند روی قرآن
مهربونی کردی و بد دیدی
ای فدای غریبی ت مادرجان

مادرم مادرم ای وای مادر
با اینکه دیدی ، خیلی آزار
به سینه داری ، آه شرربار
دعا کردی ، گفتی هربار
الجار ثم الدار

با زخم سیلی ، زخم مسمار
سوختی به پای ، حیدر کرار
دعا کردی ، گفتی هربار
الجار ثم الدار

هل جزا الاحسان الا الاحسان
گریه میکردی تو بیت الاحزان
ای بمیرم که نامردا کردند
سایبون سرت رو هم ویران

برا یتیما، بودی غمخوار
سه روز روزه ، نکردی افطار
دعا کردی ، گفتی هربار
الجار ثم الدار

اهل مدینه ، شدند بی عار
تو آتیش و دود ، شدی گرفتار
دعا کردی ، گفتی هربار
الجار ثم الدار

یطعمون الطعام... یعنی مادر
بودی به فکر مردم این شهر
چی شده یادشون رفته انگار
چی شده که با ماها کردند قهر

مادرم مادرم ای وای مادر

با اینکه دیدی ، خیلی آزار
به سینه داری ، آه شرربار
دعا کردی ، گفتی هربار
الجار ثم الدار

با زخم سیلی ، زخم مسمار
سوختی به پای ، حیدر کرار
دعا کردی ، گفتی هربار
الجار ثم الدار

هل جزا الاحسان الا الاحسان
گریه میکردی تو بیت الاحزان
ای بمیرم که نامردا کردند
سایبون سرت رو هم ویران

• چهارشنبه
• 19
• مهر
• 1402
• ساعت
• 15:08
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

من الازل الی الابد تو سایه ی سرمی
یار علی تو یک تنه مدافع حرمی
اجازه دادی که بگم ، مادرمی

سایت کم نشه ، مادر از سرم
از لطفت بوده که عبدالحیدرم
اینه آرزوم ، قربونت برم
گدای خونت تا روز محشرم

تو دادی یادم تا ابد ، باشم توی راه علی
نوشتی با خونت فقط : که ولی الله علی

یازهرا یا اماه

تو آسمون عاطفه تو آخر کرمی
دلیل خلقتی چرا غریب و بی حرمی
عزیزتر از همه برام ، مادرمی

ای ذکرت شفا ، درمونم تویی
پریشونم اگه سامونم تویی
تسکین دله ، حیرونم تویی
من کویرم مادر بارونم تویی

شد التماس آخرم ، رزق شهادتم بده
دل تنگ کربلام بیا ، اذن زیارتم بده
تو دادی یادم ....

• چهارشنبه
• 19
• مهر
• 1402
• ساعت
• 15:09
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بازم رسیده ماه ماتم فاطمیه
دلها شده لبریزه از غم فاطمیه

سینه زنا ، گریه کنا پرچم بیارید
با گریه واسه زخم دل مرهم بیارید

ما که نبودیم
اونروزا حالا
روضه میگیریم واسه ی غم های زهرا

این فاطمیه
یک امتحانه
رزق عزا دست خود صاحب الزمانه

شبها برای یاری حیدر بیایید
هر جوریه تو مجلس مادر بیایید

مردم بوالله فاطمه خیلی جوون بود
روزای آخر نیمه جون و قد کمون بود

با چشمای تار
زخمی مسمار
شد بین دیوار و در و شعله گرفتار

مادر زمین خورد
کوثر زمین خورد
دیدند میون کوچه ها حیدر زمین خورد

در پشت پروانه بین شعله ها سوخت
جان علی سوخت و دل عرش عزا سوخت

یک مادری که پا به ماه و بی گناه بود
افتاده زیر دست و پا و بی پناه بود

در بین خونه
با با تازیونه
می زد مغیره ضربه هاشوحشیونه

قنفذ رسید و
نعره کشید و
این قد غلاف زد که دیگه نفس بریدو...

• چهارشنبه
• 19
• مهر
• 1402
• ساعت
• 15:12
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

شعله ها به خرمنه باغه مصطفی

فاطمه شو بی هوا توی کوچه ها زدن

اونایی که خرده بودن نمکه حیدرو

سیلی به روی فرشته ی مرتضی زدن

چشمای حیدر دیگه به اشک عادت می کنه

نگاه به زهراش وقتی که با حسرت می کنه

زبونم لال شه ثانیه از خدا بی خبر

پیشه نگاهش داره که جسارت می کنه

صدای زهرا رو شنیدش اما می زدش

لگدشو بی واهمه از خدا می زدش

از رو دره نیم سوخته رد شدش اون نانجیب

مادر سادات پشت در دست و پا می زدش

نام تورو نوشتم بقض اسمون شکست

از غم تو زهرا قامته پهلوون شکست

طوری می زد مغیره غلاف به بازوی تو

که دستت افتادش از کارو استخون شکست

• چهارشنبه
• 19
• مهر
• 1402
• ساعت
• 15:30
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری