شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شهادت فاطمه زهرا -شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید- *** و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید *

1861

شهادت فاطمه زهرا -شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید- *** و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید- *** و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید
خودت بگو که مگر چند سال داری تو *** جوانِ شهر، خمیدن به تو نمی آید
هزار بار نگفتم نیا به دنبالم *** میان کوچه دویدن به تو نمی آید
فقط بلند مشو چونکه زود می افتی *** بدون بال پریدن به تو نمی آید
تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی *** چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید
چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد *** چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید
تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد *** نفس بلند کشیدن به تو نمی آید
چه با دو دست رئوفانه ات، چه با یک دست *** بباف پیرهنت را، حسین منتظر است

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 14:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت فاطمه زهرا-قوم ستم عیادت من را بهانه کرد*** دشمن چه ها که با دل رنجور من نکرد *

2133

شعر شهادت فاطمه زهرا-قوم ستم عیادت من را بهانه کرد*** دشمن چه ها که با دل رنجور من نکرد قوم ستم عیادت من را بهانه کرد*** دشمن چه ها که با دل رنجور من نکرد
حالا که وقت حیله احوال پرسی است *** بیزارم از عیادت این قوم، فرد فرد
من یا علی به عشق تو لب بسته ام ز آه *** غوغا کنم وگرنه به یک آه سرد
این خانه، خانه تو و من هم کنیز تو *** یعنی علی نکرد عدو را ز خانه طرد
عمری تو گرد روی پیمبر شدی فدا *** حالا مگو که دور سر مرتضی نگرد
یک مرد اگر به عالم امکان بُود تویی *** مانند تو به خانه نشینی کجاست مَرد
من قصد کرده ام که تلافی کنم علی *** خورشید خانه نذر تو ای ماه شب نورد
زهرا ز درد پهلوی خود شِکوِه کی کند؟ *** این غربت علی است که دارد هزار درد
دست خدا چه شد که در آن کوچه بسته شد *** یاری

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 14:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-از هوش رفته ای چه قَدَر گریه می کنی *** از لحظه ای که رفته پدر گریه می کنی *

1956
-1

شعر شهادت فاطمه زهرا-از هوش رفته ای چه قَدَر گریه می کنی *** از لحظه ای که رفته پدر گریه می کنی از هوش رفته ای چه قَدَر گریه می کنی *** از لحظه ای که رفته پدر گریه می کنی
داغ پدر مگر که برای تو بس نبود *** حالا برای داغ پسر گریه میکنی
میخ گداخته جگرت را درید و سوخت *** می سوزی و به سوز جگر گریه می کنی
این چوب نیم سوخته آیینه دق است *** تا می کنی نگاه به در گریه می کنی
این استخوان در گلویم راه گریه بست *** اما تو جای هر دو نفر گریه می کنی
افتاده ام به پای تو مانند اشک تو *** من آب می شوم تو اگر گریه می کنی
از فرط درد خنده و گریه یکی شده *** لبخند می زنی به نظر گریه می کنی
تنها سلاح دست تو این اشک چشم توست *** با چادری که هست سپر گریه می کنی
هر کس بیاید از پی احوال پرسی ات *** پُرسد چه حال

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-این پلکهای خسته که بالا نمی رود *** دست شکسته جز به تمنا نمی رود *

1948
2

شعر شهادت فاطمه زهرا-این پلکهای خسته که بالا نمی رود  *** دست شکسته جز به تمنا نمی رود این پلکهای خسته که بالا نمی رود *** دست شکسته جز به تمنا نمی رود
لحظه به لحظه فاطمه از هوش می رود *** بیرون ولی ز غصه مولا نمی رود
شهر مدینه منتظر مرگ کوثر است *** حتی کسی به دیدن زهرا نمی رود
تنها کلام فاطمه عجل وفاتی است *** آمین مستمع ز چه بالا نمی رود
هر دم می گرفت سراغ بلال را *** می گفت او به مأذنه آیا نمی رود
سخت است بین بستر خود جابجا شدن *** این دنده شکسته دگر جا نمی رود
دیگر برای شِکوِه از این مردمان پست *** سوی اُحُد حبیبه طه نمی رود
قهر است فاطمه به خدا با تمام شهر *** دیگر صدای گریه از اینجا نمی رود
گرچه نفس نفس زدنش هم به سختی است *** چادر نماز از سر زهرا نمی رود

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-در روز سخت یار علی بود فاطمه *

2613

شعر شهادت فاطمه زهرا-در روز سخت یار علی بود فاطمه در روز سخت یار علی بود فاطمه
پیوسته در کنار علی بود فاطمه
دشمن شعار زشت به لب داشت، در عوض
زیباترین شعار علی بود فاطمه
یزدان به افتخار علی در گشوده بود
بنگر که افتخار علی بود فاطمه
دست خداست دست علی دست از او مدار
الحق که دستیار علی بود فاطمه
دنیا به پیش چشم علی ارزشی نداشت
دنیای انحصار علی بود فاطمه
هر جا جهاد بود علی بود و ذوالفقار
گریان در انتظار علی بود فاطمه
پائیز بود و سینهٔ پر درد و برگ زرد
اندر خزان، بهار علی بود فاطمه
آری دیار یار دیاری غریبه بود
آشفتۀ دیار علی بود فاطمه
آری علی امام ولایت مدار بود
چون زهره در مدار علی بود فاطمه
با این که زندگی همه آلام و رنج بود
آرامش و قرار علی بود

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-در دل شب پر شكسته بلبلي *

3084
3

شعر شهادت فاطمه زهرا-در دل شب پر شكسته بلبلي در دل شب پر شكسته بلبلي
برده بهر باغبان خونين گلي
گل مگو پامال گشته لاله ای
برگ برگش را صداي ناله ای
خاك،گِل مي شد زاشك جاري اش
تاكند دستي زرحمت ياري اش
ناگهان از آن بهشت بي نشان
گشت بيرون دستهاي باغبان
كاي شكسته بال و پر بلبل بيا
وي به قلبت مانده داغ گل بيا
باغبانم هست و بودم را بده
يا علي ياس كبودم را بده
ازچه ياسم اين چنين پرپر شده
لاله ی من باغ نيلوفر شده
اي بيابان گِل زاشك جاري ات
آفرين بر اين امانت داري ات
باغبان تا ياس پرپر را گرفت
اشك خجلت چشم حيدررا گرفت
يا محمد از رخت شرمنده ام
فاطمه جان داده و من زنده ام
شاخه ياست اگر بشكسته بود
دستهاي باغبانت بسته بود
غصه هارا در دل صد پاره ريخت
بر

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-خدایا آن همه تجلیل پس کو *

2575

شعر شهادت فاطمه زهرا-خدایا آن همه تجلیل پس کو خدایا آن همه تجلیل پس کو
تبسم های میکائیل پس کو
ذوالقربای پیغمبر غریبند
خدایا حرمت فامیل پس کو
امید من به این عجل وفاتی است
رسیده وقتش عزرائیل پس کو
سراپای خلیل آتش گرفته
گلستان تو جبرائیل پس کو
و موسی غرق شد فرعون زنده است
واعجاز خدای نیل پس کو
میان کوچه ها محشر به پا شد
صدای صوراسرافیل پس کو
دریغ از یک سلام خشک و خالی
خدایا آن همه تجلیل پس کو
شاعر-مهدی پور پاک

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-گیرم که خانه هم نه، فقط آشیانه بود *

2100
1

شعر شهادت فاطمه زهرا-گیرم که خانه هم نه، فقط آشیانه بود گیرم که خانه هم نه، فقط آشیانه بود
آتش زدن به آن به کدامین بهانه بود
با زور ریختند گروهی به خانه مان
جایی که رفت و آمد آن محرمانه بود
چشمان میخ در آن دود کور شد
گم کرده راه رو به وجودم روانه بود
بعد از عذاب آتش و دیوار میخ در
وقت قلاف و مرحله ی تازیانه بود
گفتم خدا کند که نبیند چه می کشم
افسوس دید، دخترم آنروز خانه بود

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شهادت فاطمه زهرا-ای بال و پر شکسته! مرا بال و پر مبند *

3757
2

شهادت فاطمه زهرا-ای بال و پر شکسته! مرا بال و پر مبند ای بال و پر شکسته! مرا بال و پر مبند
بردار بارم از دل و بار سفر مبند
پای فراق را تو در این خانه وا مکن
دستی که بسته بود، تو بار دگر مبند
چشمت بهشت باشد و مژگان، درِ بهشت
بگشا مژه، ز باغ بهشتم تو در مبند
ای قبلۀ علی! ز چه رو، رو به قبله ای؟
راه امید را به من، ای محتضر مبند
جانم بگیر از من دل خسته رو مگیر
راه نگاه را به رخ چون قمر مبند
شاعر-سید محسن حسینی

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-بی تو چه کند مولا؟ یا فاطمه الزهرا! *

8682
10

شعر شهادت فاطمه زهرا-بی تو چه کند مولا؟ یا فاطمه الزهرا! بی تو چه کند مولا؟ یا فاطمه الزهرا!
افتاده علی از پا، یا فاطمه الزهرا!
وقت ست که از رحمت، دستی ز علی گیری
افتاده ز پا مولا، یا فاطمه الزهرا!
بعد از تو علی از پای افتاد و ز غم خو کرد
با خانه نشینی‏ها، یا فاطمه الزهرا!
رفتی و علی بی تو بیت الحزنی دارد
پر ناله و پر غوغا، یا فاطمه الزهرا!
چو محرم رازی نیست، با چاه سخن گوید
تنهاست علی تنها یا فاطمه الزهرا!
شب ها به مزار تو، می‏گرید و می‏سوزد
چون شمع ز سر تا پا، یا فاطمه الزهرا!
بر خاک مزار تو، خون ریخت به جای اشک
از دیده‏ی خون پالا، یا فاطمه الزهرا!
بر خرمن جان او، چون شعله شرر می‏زد
می‏ریخت چو آب اَسما، یا فاطمه الزهرا!
دامان علی از اشک پر کوکب و

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-بین این شور و هیاهوی عجیب مست گشتم از صداهایی غریب *

2415
1

شعر شهادت فاطمه زهرا-بین این شور و هیاهوی عجیب                             مست گشتم از صداهایی غریب بین این شور و هیاهوی عجیب مست گشتم از صداهایی غریب
ناگهان نوری به قلبم رخنه کرد معجزی والله همچون دشنه کرد
رعشه ای افتاد بر جانم خدا یادم آمد ماجرای کوچه ها
جوهرم اشک و قلم قلب حزین می نویسم خاطراتش را چنین
در مدینه شیعیان غوغا شده فاطمیه است یا که عاشورا شده
خانه ای که مهبت جبرئیل بود آید از آن خانه اینک بوی دود
قوم کافر بی حیایی کرده است بر نبی هم بی وفایی کرده است
دخت ختم المرسلین پشت در است او یگانه جان و یار حیدر است
خلقت عالم دلیل فاطمه است حاتم طائی ذلیل فاطمه است
فاطمه تنها سفیر انبیاست مادر عالی جناب کربلاست
بین آن دیوار و در فریاد زد از برای محسنش جوید مدد
فضه آمد لیک با قلبی حزین زی

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-خواستم مدحی کنم از فاطمه عشق را افشا کنم بی واهمه *

1902
1

شعر شهادت فاطمه زهرا-خواستم مدحی کنم از فاطمه                                     عشق را افشا کنم بی واهمه خواستم مدحی کنم از فاطمه عشق را افشا کنم بی واهمه
اشک آمد مانع گفتار شد جوهرم با اشک چشمم یار شد
گوشۀ اوراق قلب من نوشت تو کجا و مدح بانوی بهشت
وصف زهرا کار هر بیگانه نیست عاقلان را جای در میخانه نیست
کی توانی مدحت صدیقه را شرح کن مخلوق چشمان و را
گوشه های عشق را تفسیر کن اشک ریزان شو سپس تقریر کن
وصف هر عیشی به پای اشک نیست با صداتر از صدای اشک نیست
اشک یک قطره ز جام کوثر است اشک با لذت ز دست دلبر است
دیده گر گریان نباشد دیده نیست گریه جز از بهر زهرا گریه نیست
رنگ اشک از بی ریائی ها ستی زانکه رنگ آب دریا ها ستی
آب مهر مادرم زهرا بود اینچنین در دیده ها غوغا بود
علم ابجد کز علوم کاملی است در عد

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-وزیده باز به قلبش هوای دلتنگی *

2592
1

شعر شهادت فاطمه زهرا-وزیده باز به قلبش هوای دلتنگی وزیده باز به قلبش هوای دلتنگی
نشسته گوشه ی حجره خدای دلتنگی
هنوز هم كه هنوزست یاد آن كوچه ست
رسیده باز به گوشش صدای دلتنگی
هنوز ماتِ كبودیِّ صورتِ یاس است
پُر از سكوت شد از غصه های دلتنگی
نگاه خسته ی خواهر به چشم های حسن
كه موج می زند از های های دلتنگی
مُغیره و دَر و مسمار و هیزم و آتش
و ... روضه ها شده تنها دوای دلتنگی
طنینِ دستِ حرامی هنوز می آید
كه با همان، شده زهرا فدای دلتنگی
در این هوای زمستانی دلِ حیدر
كنار پنجره می سوخت پای دل تنگی
همین كه چشم به چشم حسین می دوزد
شود (اسیرِ) همان كربلای دل تنگی
شاعر-حمید رمی

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-برای بار غمت سوگوار باید شد *

2207

شعر شهادت فاطمه زهرا-برای بار غمت سوگوار باید شد برای بار غمت سوگوار باید شد
تمام عمر از این غصه زار باید شد
برای خضرشدن در کنارصحن تو با
غلام و نوکر تو همجوار باید شد
نوشته اند برای زیارت زهرا
بسوی مرقد تو رهسپار باید شد
برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی
به روی فرش حریمت سوار باید شد
برای اینکه امام رضا مرا بخرد
ز داغ روضه ات ابر بهار باید شد
ندیدی آخر کاری برادر خود را
از این مصیبت تو غصه دار باید شد
نوشته اند: کریمه، به مصحف نامت
به شوق دانه رسیدم دوباره بربامت
تو آمدی و همه آمدند دیدن تو
بهار شد همه جا با تب رسیدن تو
شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود
کریمه،پشت امام رضا دویدن تو
اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر
ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو
تو آم

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا-در سرد سیر شهر دل، روح بهاری *

2403

شعر شهادت حضرت زهرا-در سرد سیر شهر دل، روح بهاری در سرد سیر شهر دل، روح بهاری
در شوره زار سینه ی من چشمه ساری
میخواهی امشب بر کویر دیده گانم
با روضه هایت باغی از شبنم بکاری
سهم تو از ارث پدر، خونجگر بود
از کودکی در ماتم او سوگواری
منزل به منزل در پی دلدار رفتی
در دشت های عاشقی محمل سواری
داغ عزیزانت بلای جانتان شد
تو زخمی تیغ جفای روزگاری
تا مقصدت مشهد، دگر راهی نمانده
ای کاش می شد اندکی طاقت بیاری
می سوختی از آتش تب، بین بستر
دلخسته راضی به رضای کردگاری
باید بیاید دلبرت، باید بیاید
در آخرین ساعات هم امید واری
چشمان اشک آلوده ات را تا دم مرگ
یک لحظه هم از درب حجره بر نداری
نام رضا از روی لب هایت نیفتد
با اینکه رو به قبله و در احتضاری
تو یادگ

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-در مجلس عزاي شما گريه مي كنم *

2595
1

شعر شهادت فاطمه زهرا-در مجلس عزاي شما گريه مي كنم در مجلس عزاي شما گريه مي كنم
امشب فقط براي شما گريه مي كنم
عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد
در گوشه ي سراي شما گريه مي كنم
چون اشك بين روضه به هر درد مرهم است
با نيت شفاي شما گريه مي كنم
با بال هاي بي رمق اشك ديده ام
در مشرق هواي شما گريه مي كنم
من هم مسافرم، وطنم مشهد الرضا ست
دنبال رد پاي شما گريه مي كنم
خواندم چگونه پير شدي در جواني ات
دارم ز غصه هاي شما گريه مي كنم
عمري براي هجر پدر گريه كرده اي
امشب منم به جاي شما گريه مي كنم

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شهادت فاطمه زهرا-ای تاج سر عالم و آدم زهرا/ از کدوکی ام دل به تو دادم زهرا *

2293
5

شهادت فاطمه زهرا-ای تاج سر عالم و آدم زهرا/ از کدوکی ام دل به تو دادم زهرا ای تاج سر عالم و آدم زهرا/ از کدوکی ام دل به تو دادم زهرا
آن روز که من هستم و تاریکی قبر / جان حسنت برس به دادم زهرا .

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت زهرا-بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد *

3617
2

شعر شهادت زهرا-بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد شعر شهادت زهرا-بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد
شمع می میرد و او بار دگر می سوزد
یک نفر مثل درختان سپیدار بلند
در خیالش همه شب بین دو در می سوزد .

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا-ای خاکِ درِ تو تاجِ سرها زهرا *

2147

شهادت حضرت زهرا-ای خاکِ درِ تو تاجِ سرها زهرا ای خاکِ درِ تو تاجِ سرها زهرا / وی قبر تو مخفی ز نظرها زهرا
تا باب شفاعت تو باز است چه غم؟ / گر بسته شود تمام درها زهرا . . . / وی قبر تو مخفی ز نظرها زهرا

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر رباعی شهادت حضرت زهرا - (گُل بوته باغ مصطفی زهرا بود) *

2607

شعر  رباعی شهادت حضرت زهرا - (گُل بوته باغ مصطفی زهرا بود) گُل بوته باغ مصطفی زهرا بود
آلاله داغ مرتضی زهرا بود
خورشیدِ بلند در شبستان وجود
سرچشمه رحمت خدا زهرا بود

شاعر : مشفق کاشانی

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

رباعی شهادت فاطمه زهرا-(مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری؟) *

7417
17

رباعی شهادت فاطمه زهرا-(مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری؟) مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری؟
چرا گم شد نشان قبر آن انسیه حوراء؟
هنوز از رحلت ختم رسل نگذشته ایامی
نگین خاتم پیغمبران بشکست واویلا . . .

.

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 18:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

رباعی شهادت حضرت زهرا (آن روز که پهلوی تو از کینه شکست) *

3654
1

رباعی شهادت حضرت زهرا (آن روز که پهلوی تو از کینه شکست) آن روز که پهلوی تو از کینه شکست
دل های مُحبّان تو در سینه شکست
تصویر تو را دِل علی آینه بود
اندوه تو سنگی شد و آیینه شکست . . .
شاعر : احمد زارعی
.

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 18:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-(ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت ) *

4013
6

شعر شهادت فاطمه زهرا-(ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت  ) ای نور خدا سرشـــته با آب و گِلَت
ای مـهر علـــی راز هویــدای دلت
این ذکر هزارساله ی مهدی توست
ای یاس نبی « بِــاَیِّ ذنـب قتلت؟ »
*****
تو فرد ترین وحیــده ی تاریخی
مستوره ترین ندیــده ی تاریخی
از تربت پنهان تـومعلوم شده است
مظلومه ترین شهیده ی تاریخی
*****
ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت
زهـرایـی و خــورشید غبـار قدمـت
کی گــفته که تـو حـرم نداری بانو؟
ای وسعت دلـهای شکسته ، حَرَمت
*****
گفــتم به گُـل لالــه چـه آموخــته ای ؟
در باغ ، تـو تنها گُل دلســوخـته ای !
رو کــرد به آن یـاسِ میــان آتــش ...
گفتا که تو چشمِ دل به آن دوخته ای ؟
*****
در مَـجد وشــرف یکّـه و تنــها هستی
در فخــر تـو بـ

  • پنج شنبه
  • 21
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

رباعی شهادت فاطمه-(نیازی از سر احساس خواهم ) *

28793
2

رباعی شهادت فاطمه-(نیازی از سر احساس خواهم ) نیازی از سر احساس خواهم
برات کربلا از یاس خواهم
به حق پهلوی بشکسته ی او
طواف مرقد عباس خواهم

  • پنج شنبه
  • 21
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:41
  • نوشته شده توسط
  • abd
ادامه مطلب

رباعی شهادت حضرت زهرا- (تو هم با کوفه هم دستی مدینه) *

25222
1

رباعی شهادت حضرت زهرا- (تو هم با کوفه هم دستی مدینه) تو هم با کوفه هم دستی مدینه
نمک خوردی ولی پستی مدینه
کسی بر بازوی زهرا نمی زد
اگر دستم نمی بستی مدینه

  • پنج شنبه
  • 21
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:44
  • نوشته شده توسط
  • abd
ادامه مطلب

رباعی شعر شهادت حضرت زهرا-ا(ی لیلة القدر علی آخر چرا گشتی سحر) *

26551
5

رباعی شعر شهادت حضرت زهرا-ا(ی لیلة القدر علی آخر چرا گشتی سحر) ای لیلة القدر علی آخر چرا گشتی سحر
ای راحت جان علی آخر چرا کردی سفر
هجران تو آتش زده بر قلب زار مرتضی
یا تو بکن ترک سفر یا با خودت من را ببر . . .

  • پنج شنبه
  • 21
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • abd
ادامه مطلب

رباعی شهادت فاطمه زهرا (غم دوران من گردد یتیمی) *

31694
2

رباعی شهادت فاطمه زهرا (غم دوران من گردد یتیمی) غم دوران من گردد یتیمی
که هم پیمان من گردد یتیمی
من از قد کمانت حتم دارم
بلای جان من گردد یتیمی . . .

  • پنج شنبه
  • 21
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • abd
ادامه مطلب

متن شعر شهادت فاطمه زهرا-دگر بیت الحزن شد خانه ی من *

2945
1

متن شعر شهادت فاطمه زهرا-دگر بیت الحزن شد خانه ی من دگر بیت الحزن شد خانه ی من
فلک بر هم زده کاشانه ی من
الهی ننگرد مردی در عالم
چنین دردی که شد هم خانه ی من
غریبی در وطن آمد سراغم
شده لبریز غم پیمانه ی من
مدینه گریه کن با من در این غم
که گشته آشنا بیگانه ی من
مرا چون شمع سوزان آب کردند
در آتش سوخته پروانه ی من
شکسته پهلوی تنها امیدم
شده غرقه بخون جانانه ی من
ربود از کینه گلچین غنچه ام را
گل نورسته ی دردانه من
از آن روزی که آوایش شنیدم
بود خونین دل دیوانه ی من
شبانه ماه را در خاک کردند
دگر خاموش گشته خانه ی من
خداوندا توئی آگه زحالم
که پرپر شد گل و گلخانه ی من
علی دیگر دل آرامی ندارد
زدستم رفت آن فرزانه ی من
شاعر:حبیب الله موحد

  • یکشنبه
  • 24
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 06:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن شعر شهادت فاطمه زهرا(بدون یار شدم، رفت آن که یارم بود *

2563

متن شعر شهادت فاطمه زهرا(بدون یار شدم، رفت آن که یارم بود بدون یار شدم، رفت آن که یارم بود
همان که وقت غم و غصّه غمگسارم بود
از این قنوت و از این دست های سرد تهی
مشخص است که هم دار و هم ندارم بود
مرا به تیغ نیازی نبود تا او بود
به ذوالفقار چه حاجت که ذوالفقارم بود
نکشت و کشت مرا، جان گرفت و هم جان داد
تبسّمش، که تسلّای جان زارم بود
هزار گل پس از او روی بسترش جا ماند
ولی مدینه نفهمید او بهارم بود
منم پیمبرِ بعد از پیمبر خاتم
که گریه، وحی من و چاه کوفه، غارم بود
در آن زمان که عدو خواست تا مرا ببرد
جواب محکم زهرا «نمی گذارم» بود
سکوت کردم و آهی کشیدم آن وقتی
که در نماز پسین، دومی کنارم بود

  • یکشنبه
  • 24
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 06:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن شعر شهادت فاطمه زهرا(بدون یار شدم، رفت آن که یارم بود *

1479
1

متن شعر شهادت فاطمه زهرا(بدون یار شدم، رفت آن که یارم بود بدون یار شدم، رفت آن که یارم بود
همان که وقت غم و غصّه غمگسارم بود
از این قنوت و از این دست های سرد تهی
مشخص است که هم دار و هم ندارم بود
مرا به تیغ نیازی نبود تا او بود
به ذوالفقار چه حاجت که ذوالفقارم بود
نکشت و کشت مرا، جان گرفت و هم جان داد
تبسّمش، که تسلّای جان زارم بود
هزار گل پس از او روی بسترش جا ماند
ولی مدینه نفهمید او بهارم بود
منم پیمبرِ بعد از پیمبر خاتم
که گریه، وحی من و چاه کوفه، غارم بود
در آن زمان که عدو خواست تا مرا ببرد
جواب محکم زهرا «نمی گذارم» بود
سکوت کردم و آهی کشیدم آن وقتی
که در نماز پسین، دومی کنارم بود
همان که وقت غم و غصّه غمگسارم بود
از این قنوت و از این دست های س

  • یکشنبه
  • 24
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد