شهادت امام حسین (ع)

مرتب سازی براساس
 الیاس محمدشاهی

شور طوفانی امام حسین (ع) -(به کوریه چشمه هرچی خناس) * الیاس محمدشاهی

355

شور طوفانی امام حسین (ع) -(به کوریه چشمه هرچی خناس) بنداول

به کوریه چشمه هرچی خناس
مجلسه روضه همیشه برپاس
دار الشفا و بیمه ی عمره
بساط و بزمه هیئتش هرجاس

من ازمردن نمیترسم ولی،مردنه تو روضه هاتو میخوام
وقتیکه دارم جونم رو میدم،دوسدارم ببینم توکربلام

گداییه شما ، عزته من شده
گریه برای تو،ثروته من شده
چائیه روضته ، آبه حیاته من
تودستای حسین،حی و مماته من

بدم المظلوم عجل لولیک الفرج

بند دوم

اسمت ما رو دیوونه کرده
جنونت منحصر به فرده
بگید به اونایی که مریضن
تربت شفای هر چی درده

گذشته عمرم توی هیئتا،دارم کم کم پیرغلامت میشم
ندارم شکوه ای از روزگار،آقا به همین روضه ها خوشم

بالا سرم بیا لحظه ی آخرم
جای شهادتین میگم دوست دارم
بنویسید روی سنگ مزاره من
غلامیه حسین شد افتخاره من

بدم المظلوم عجل لولیک الفرج

  • پنج شنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 23:32
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شور احساسی شب جمعه -(دلم دوباره پر زده ) * رضا نصابی

749
1

شور احساسی  شب جمعه -(دلم  دوباره  پر  زده ) بنداول

دلم دوباره پر زده

رو گنبد طلای تو..

هوایی کرده دلم و

غروب کربلای تو

میگن شب جمعه می شه

برو بیاتو کربلاس

مادر قامت كمونت

روضه خون تو سر جداس..

می خونه از پیكر تو...

می خونه از حنجر تو...

می خونه با قلب حزین ...

از روضه های سر تو...

«حسین عزیز زهرا»
«حسین عزیز زهرا»

بند دوم

دست خالی اومدم و

بزار که دست پر برم ...

غرق گناه اومدم و

بزار که مثل حر برم

آقا منم یه نوكرم

یه نوکر دربه درم

از تو می خوام امام حسین

فقط حرم فقط حرم

نوکر خونت می مونم

بدونه تو نمی تونم

امضا بزن براتمو

کربلا روضه بخونم

«حسین عزیز زهرا»
«حسین عزیز زهرا»

بند سوم

انا غلام ابن غلام

انت امیری یا حسین ...

بیچاره می شم به خدا

دستم نگیری یا حسین ...

ارزومه شهید بشم

پیش تو رو سپید بشم

جون رقیه دخترت

نزار که نا امید بشم

اول یه نیت می کنم

عرض ارادت می کنم

بعدش میام تو هیت و

قصد زیارت می کنم

«حسین عزیز زهرا»
«حسین عزیز زهرا»

  • چهارشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 22:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه مقتل امام حسین (ع) -(ظهره دهم رسید شد غرقه خون حسین) * رضا نصابی

707

زمینه مقتل امام حسین (ع) -(ظهره دهم رسید    شد غرقه خون حسین) ظهره دهم رسید شد غرقه خون حسین
از پشت مرکبش شد سرنگون حسین

ظهره دهم رسید زینب نگاه می کرد
از روی تل نگاه به قتلگاه می کرد

ظهره دهم رسید شد محشری به پا
ریختن سره حسین گرگای بی حیا

ظهره دهم رسید از سینه اه کشید
وقتی که فاطمه در قتلگاه رسید

ظهر دهم رسید سه ساعته تمام
در زیره تیغ و تیر زجرکش شده امام

ظهر دهم رسید با دشنه می زدن
بر پیکره حسین بی وقفه می زدن

ظهر دهم رسید نیزه فرو می کرد
نیزه اش رو داشت سنان توی گلو می کرد

ظهر دهم رسید داشت دست و پا می زد
زهرا و نیمه جان ارباب صدا می زد

ظهر دهم رسید شمر پلیدو پست
روسینه ی حسین با چکمه می نشست

ظهر دهم رسید پنجه به مو کشید
زینب نگاه می کرد رگ هارو می برید

ظهر دهم رسید پا بر دهن می زد
گرگی رسید و چنگ بر پیروهن می زد

  • پنج شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:35
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور امام حسین (س) -(دیگه توونی نداری به تنت جوونی نداری ) * رضا نصابی

595

شور امام حسین (س) -(دیگه توونی نداری  به تنت  جوونی نداری ) دیگه توونی نداری
به تنت جوونی نداری

خواهر تو از غم تو دل خون شده

می بینم پر پر زدنت
نیزه ای رو تو دهنت

قاری قران دهنت پر خون شده

شرر تو به جانش نزن
چکمه به دندانش نزن

بس کن دیگه شمر انقدر زجرش نده

سر به سر سرش نزار
خنجر رو حنجرش نزار

ببین که زهرا مادر من اومده

لا اقل تیزش کن
خنجر کند که سرو نمی بره

لا اقل تیزش کن
بزار راحت این گلو رو ببره

پا تو بر دار نامرد
بو سیده اون سینه رو که مصطفی

پاتو بر دار نامرد
بزار راحت بزنه که دست و پا

وااا. حسین. حسین. حسین

از من نکرد حیا نشست
روی سینت با پا نشست

به پهلوت نیزه می کنه فرو حسین

سر تو از تن می بره
از پشت گردن می بره

چی کار کنه خواهر تو بگو حسین

چقد گیسوت ریخته به هم
وضع گلوت ریخته به هم

سر تو رو نیزه زدن مقابلم

بگو باید چی کار کنم
بمونم یا فرار کنم

حالا که تنها میونه اراذلم

دلم و بد جوری
غم و غصه ی تو سوزونده حسین

ته گودال تنها
پیکر عریانه تو مونده حسین

بعد تو من باید
تو کوچه بازارا دربه در بشم

بعد تو من باید
با شمر و حرمله همسفر بشم

  • پنج شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور مقتل حضرت امام حسین (ع) -( وای از گودال امان از جنجال جلو چشمام رفت حسینم از حال ) * رضا نصابی

2571
1

شور مقتل حضرت امام حسین (ع) -( وای از گودال  امان  از جنجال  جلو چشمام رفت حسینم از حال ) وای از گودال
امان از جنجال
جلو چشمام رفت
حسینم از حال

تمومه هسته من نقشه زمینه
نامرد می شینه با پا روی سینه
این صحنه رو مادر من می بینه

خودم دیدم
شمر رسید بالاسر تو داداش

خودم دیدم
ضربه می زد به حنجر تو داداش

خودم دیدم
می بره از قفا سر تو داداش

وای حسین وای حسین

وای از این غم
امان از ماتم
به زیر مرکب
تنت شد در هم

قلبه من و خیلی نامرد شکستش
دیدم سنان و که پیش تو هستش
پلک تورو با نوک نیزه بستش

خودم دیدم
حنجر تو به نوک نیزه دوختن

خودم دیدم
سرتورو به درهمی فروختن

خودم دیدم
خیمه ها توی شعله ها می سوختن

وای حسین وای حسین

  • شنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:06
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور احساسی امام حسین (ع) -(همیشه دوست داشتم زائرت باشم) *کربلایی جواد محمدی

509
1

شور احساسی امام حسین (ع) -(همیشه دوست داشتم زائرت باشم) همیشه دوست داشتم زائرت باشم
شعرای خوب بگم شاعرت باشم
یا مثل سید جواد ذاکرت باشم
یا مثل اکبر ناظمت باشم

همیشه دوست داشتم عازمت باشم
تو دسته های روضه ناظمت باشم
قاری خوش صدا و حافظت باشم
تو نقش تعزیه قاسمت باشم

صلی الله علیک آقای من ای بهترین مولای من
شیرینیه شبهای من دنیای من

سلام الله علی ای رفیق با مرام
سلام الله علی دلبر عالی مقام
سلام الله علی حضرت زیبا کلام

یااباعبدالله...

همیشه دوست داشتم نوکرت باشم
غلام خونه ی قنبرت باشم
یا که سیاهیه لشکرت باشم
شال سیاهی روی منبرت باشم

همیشه دوست داشتم تربتت باشم
مهر نماز توی هیئتت باشم
همیشه هرجا زیر منتت باشم
فدای این لطف و رفاقتت باشم

صلی الله علیک ارباب من ای گوهر نایاب من
ای دلبر جذاب من تب و تاب من

سلام الله علی ای دم روح الامین
سلام الله علی شاه زمان و زمین
سلام الله علی زاده ی ام البنین

یااباعبدالله...

بند سوم

همیشه دوست داشتم یاورت بودم
تو روز عاشورا لشگرت بودم
خنده ی روی لبای اصغرت بودم
مرهم به زخم دل مادرت بودم

یا که سِپر برای خواهرت بودم
یا معجر رو سر دخترت بودم
یا توی قتلگاه پیرهنت بودم
یا که حسیر زیر پیکرت بودم

صلی الله علیک ای بی کفن ای کشته ی دور از وطن
ای قاریه خونین دهن عریان بدن

سلام الله علی کشته‌ی شیب الخضیب
سلام الله علی حضرت خدِ التریب
سلام الله علی تِشنه،بدنِ السلیب

یااباعبدالله.....

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور امام حسین (ع) -(رفیق روزای بی کسیه من حسین من حسین من) *

826

شور امام حسین (ع) -(رفیق روزای بی کسیه من حسین من حسین من) رفیق روزای بی کسیه من حسین من حسین من
تویی قرارو دلواپسیه من حسین من حسین من
منو زِ خود سردم نمیکنی حسین من حسین من
فقط تویی که ترکم نمیکنی حسین من حسین من

آقای من

اباعبدالله دلو دلبندم
اباعبدالله ارادتمندم
اباعبدالله حقیقته نوکر
اباعبدالله به سر سربندم

اباعبدالله بده مِی ساقی
اباعبدالله یه چای عراقی
اباعبدالله منو دریابم
اباعبدالله و هوشافی

یااباعبدالله
.............................

بند دوم

دلم خوشه چون که تو رو دارم حسین من حسین من
تو رو دارم دیگه چی کم دارم حسین من حسین من
بیا به این صداها صفا بده حسین من حسین من
هرچی دارم بگیر کربلا بده حسین من حسین من

آقای من

اباعبدالله به دل فریادم
اباعبدالله فدات اجدادم
اباعبدالله بکش زنجیرو
اباعبدالله بزن قلادم

اباعبدالله بده درمانم
اباعبدالله همه ایمانم
اباعبدالله غلامت هستم
اباعبدالله بده فرمانم

یااباعبدالله

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 23:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور احساسی امام حسین (ع) -(تربت میخورم مست میکنم) *کربلایی جواد محمدی

8813
35

شور احساسی امام حسین (ع) -(تربت میخورم مست میکنم) تربت میخورم مست میکنم
این دل رو برات یکدست میکنم
غیر راه تو بن بست میکنم

ای والا مقام
عرض ارادت آقا عرض سلام
بر دَرگه تو گشتم‌ من یک غلام
آقا سلام

السلام علی ای رفیق قدیمی
السلام علی بهترین و صمیمی
السلام علی تو که خیلی کریمی

السلام شاه بی سر...
..........................
بند دوم

چای روضَتو مینوشمو
پیرهن عزات میپوشمو
پرچم سیات رو دوشمو

ای شاه کرم
تو روضه ها تو دادی بالو پرم
یک شب زیارت آقا با مادرم
بطلب حرم

السلام علی روح قالو بلا (قالوا بلی)
السلام علی عشقِ خون خدا
السلام علی سیدالشهدا

السلام شاه بی سر...

  • سه شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:47
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور امام حسین (ع) -( علت مستیو جنون حسین) *کربلایی جواد محمدی

1263

شور امام حسین (ع) -( علت مستیو جنون حسین) علت مستیو جنون حسین
عشق تو توی رگ و خون حسین
ورد لب همه عرض و سما
حا و سین و یا و نون حسین

دنیا حسینه ، اوقبا حسینه
ذکر رقیه ، بابا حسینه

ای شاه و سلطان مدح تو قرآن
مرا به دوره زینب بگردان
تیغ تو مژگان حب تو برهان
با تو مسیحی میشه مسلمان

مظلوم حسین جان
...........................
(بند اول)

تندیس عشق تو رو سرم
با اسم تو از جا میپرم
یه زیارت روز اربعین
بطلب آقا با مادرم

رهبر حسینه ، دلبر حسینه
یک تنه لشگر ، حیدر حسینه

ذکر لب من ، تاب و تب من
راز و نیاز روز و شب من
دورت بگردم ، تاج سر من
عشقه رقیه شد مذهب من

مظلوم حسین جان

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:09
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت امام حسین (ع) -(سلام به پرچم و علم به شعر محتشم) *کربلایی جواد محمدی

871

شور حضرت امام حسین (ع) -(سلام به پرچم و علم به شعر محتشم) سلام به پرچم و علم به شعر محتشم
به خادمای هیئتو حرم

سلام به کربلای تو به نینوای تو
به چلچراغ روی دوش نوکرای تو

بوی عشقو بوی یاسه
یه حس خیلیم خاصه
هر کی بو کرده این بورو
غلام حضرت عباسه

محرم اومده بیاید بیرون از خونه ها
محرم اومده صدای تبله دسته ها
محرم اومده بساط ما دیوونه ها

یاحسین یامظلوم
......................
(بند دوم)

سلام به چشمای پر اشک به نذر آش و کشک
سلام به روضه های دست و مشک
سلام به چشمای پرآب ، به شیرخوار رباب
به روضه های اِبن بوتراب

چه حاجتی بهتر از اینکه
دست حسین رو سرم باشه
تو لیست زائرای تو آقا
اسم منه روسیاه باشه

محرم اومده چه حالی میده کربلا
محرم اومده پیاده پای زائرا
محرم اومده صدای مادرش زهرا

یاحسین یامظلوم

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:25
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور امام حسین (ع) -(ماشالله به تو سینه زن) *کربلایی جواد محمدی

605
0

شور امام حسین (ع) -(ماشالله به تو سینه زن) ماشالله به تو سینه زن
ایوالله به تو روضه خون
باریک الله شاعر حسین
ایوالله چای ریز حسین

عمری نوکرتم ، کفش جفت کنتم
جار زدم آقا ، سگ دخترم

پرت کن دستاتو بالا همین حالا بگو آقا ببر من رو به کربلا
باز این دل پریشونه یه حیرونه یه داغونه که میخونه سگ رقیه خاتونه

حسین آقام حسین آقام
..........................
مجنونم در تاب و تبم
نوکری کار شبم
افتخار میکنم آقا
من کلب عمه زینبم

من غلام توام ، خاک پای توام
پادشاهیو من ، کلب رام توام

عمریه گرفتارم بدهکارم میگم آقا
دوست دارم سگ کوی علمدارم

میگم که خاطرخواتم زیر پاتم
بدون آقا مبتلاتم پاسبون روضه هاتم

حسین آقام حسین آقام

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:03
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور امام حسین(ع) -(السلام علی الحسین) *کربلایی جواد محمدی

633

شور امام حسین(ع) -(السلام علی الحسین) بند اول

السلام علی الحسین
و علی اولاد الحسین
اربعین امسال دست جمع
وسط بین الحرمین

جان، جان جانان خیلی آقایی به قرآن
دین و ایمان ، کل قرآن
خیلی آقایی حسین جان
عشق و سلطان ، روح یزدان
ماه تابان ، شاه شاهان
خیلی آقایی حسین جان

(یا حسین جان حسین جان)

بند دوم

جونم نذر بی بی رباب
شد نذر سیده شباب
رقیه مذهبم میگم
فدای تو عالی جناب

سرپناهه تکیه گاهه
بی بی جان خانم رقیه
شور میگیرم جون میگیرم
لعن الله علی بنی امیه

(جان رقیه جان رقیه)

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 23:04
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور احساسی امام حسین (ع) -(حال و هوای کربلا دارم ) * مجید مراد زاده

957
3

شور احساسی امام حسین (ع) -(حال و هوای کربلا دارم ) حال و هوای کربلا دارم
ارباب حسین و خیلی دوست دارم
اگه نیارم اسم ارباب و خدایی که یه بیمارم

دیوونه ی گنبد طلاتم من
کبوتره صحن وسراتم من
تشنه ی یک جرعه اب از اون
شریعه ی فراتم من

هوای شهرچقدر نفس گیره
دلم په پای کربلا گیره
منم بخر بی تو می میره

پرازسکوتم و پر از دردم
ازین زمونه خیلی دلسردم
کاشکی بیام دورت بگردم
میمیرم برای صدای اذونه حریمت
میمیرم برای مقامه بزرگ و کریمت
میمیرم برای گل یاسوعطرشمیمت

میمیرم برای دودست بزرگوعظیمت
میمیرم برای ضریح جدید وقدیمت
میمیرم برای رقیه ساله یتیمت
حسین و نعم الامیری حسین جان
????????????
بنددوم
برای تو هوایی میشم من
دوباره کربلایی میشم من
ندیده عاشقت شدم دل روبه هیشکی نمیدم من

چه حس خوبیه توی هیات
سجده ی شکرمون روی تربت
لذتی داره که نمیدم من این
لذت رو به جنت
دیگه شدم یه کربلا لازم
وقتشه که دیگه بشم عازم
بمونم وبشم یه خادم

فلک زدی ببین چه زنجیرم
زمونه میزنی عجب تیرم
دیگه داری میکنی پیرم

اقا جون
بیادت همیشه عاشورامیخونم
اقا جون
نگوکه بدون شمامن بمونم
اقا جون
بدون تو من یه بی نام ونشونم

اقا جون
همه دردای دختر تو به جونم
اقا جون
باتومن بهارم که بی تو خزونم
اقا جون
نگوکربلا نمیدی ببین من جوونم

حسین جان امیری حسین و نعم الامیری

  • دوشنبه
  • 30
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:47
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور امام حسین (ع) -(یه بار دیگه گذاراین نوکر ) * مجید مراد زاده

395

شور امام حسین (ع) -(یه بار دیگه گذاراین نوکر ) یه بار دیگه گذاراین نوکر
بر در خونه ی تو افتاده
کاشکی بگن یه روزیم اقا
برای زینب تو جون داده
چقدرخوبه که بادعاهاتون
شدم مثال یاکریم تو
بالهامو واکنم بیام سمته
گنبدزرد توحریم تو

گداهستم تومولایی
خدا میدونه که توخیلی اقایی
منم نوکر حسین اقا به لطف تومیگیرم سرمو بالا
حسین جانم

بنددوم
اگر چه نوکرت توهیاتها
به روی لب شور و نوا داره
امامیون کل اذکارش
ذکر حسین عجب صفا داره
دلم یه عمریه که اربابم
اسیر و دیوونه ومدهوشه
فقط توی قشتگیه دنیا
بهشتمه ضریحه شش گوشه
منم تشنه توهستی اب
همه عبد توهستیم و تویی ارباب
منم نوکر حسین مولا
به لطف تومیگیرم سرمو بالا

حسین جانم

بندسوم
اگه شدیم همه ابالفضلی
ازکرم حضرت زهرا بود
مادر سادات خودشم والله
بادل و جون عاشق سقا بود
همه میدونن که ما حساسیم
معطر از بوی گل یاسیم
خدا رو شکر فاطمی هستیم و
سینه زنه حضرته عباسیم
ابوفاضل شه دلها
خداروشکر که مانوکرتیم اقا
ابوفاضل ابوفاضل

  • دوشنبه
  • 30
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 23:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور امام حسین (ع) -(امیرم من اخرش بپای تو می میرم ) * مجید مراد زاده

728

شور امام حسین (ع) -(امیرم  من اخرش بپای تو می میرم ) بنداول
امیرم
من اخرش بپای تو می میرم
امیرم
به جز در خونت جایی نمیرم
امیرم
ازت برات کربلا میگیرم

می نابم تب و تابم
نام زیبات رگه خوابم
اعوذبک اباعبدالله
بنفسی انت حسین ثارالله
حسین وااااا

بنددوم

دیوونم
تااخرش به پای تو میمونم
دیوونم
همین که تومجلستم ممنونم
دیوونم
تولیلی ومنم اقامجنونم

امپراطورذکرهر شور
روی تو نور علی نور
اعوذبک اباعبدالله
بنفسی انت حسین ثارالله
حسین وااااا

بندسوم
ماه من
تویی تو ارباب دلخواه من
ماه من
برا رسیدن به خدا راه من
ماه من
به کل عالمین تویی شاه من
توی تو ماهم تویی تو راهم
من گداتم تویی توشاهم
اعوذبک اباعبدالله
بنفسی انت حسین ثارالله
حسین وااااا

از روز ازل توقبله گاه عالمینی
تفسیرروایت وحدیث ثقلینی
در نبی و فاطمه و هم اسدالله
بالله حسینی وحسینی و حسینی

  • سه شنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 امین اکرمی هاتف تبریز

شهادت امام حسین(ع) -(زاده‌ی خیرالنساء جان می‌دهد) * امین اکرمی هاتف تبریز

506

شهادت امام حسین(ع) -(زاده‌ی خیرالنساء جان می‌دهد) زاده‌ی خیرالنّساء جان می‌دهد
تشنه لب جان را به جانان می‌دهد
غرق خون صحرای اندوه و بلا
شد خلیل عشق را - کوه منا

پیکر تقوا فتاده روی خاک
سینه‌اش از زخم خنجر چاک چاک
می‌کشد از سینه آهِ سوزناک
مانده تنها آن شهِ زار و غمین
تیربارانش کنند اشرار کین

می‌زنندش آن گروه کینه‌جو
می‌کند او با خدایش گفتگو
کای خدا این از حسین این هم عدو
این من و این منکمش اعضای من
این من و این شور عاشورای من

ناله‌ام اندر هوا پیچیده است
جان من از قوم کین رنجیده است
این لبم از تشنگی خشکیده است
خود گواهی ای خدای کائنات
تشنه‌ی وصل توام، نی بر فرات

از جفا بر خون خود آغشته‌ام
زخم‌ها روی تنم - انباشته‌ام
بین چگونه بی‌برادر گشته‌ام
با جفای خار پرپر - یاس شد
قطعه قطعه قاسم و عباس شد

غرق خون گردید یار و یاورم
کشته‌ی دست ستم شد اکبرم
خون به جای آب خورده اصغرم
باغبانم سوزم از هجر گُلَم
آتشی هجران او زد بر دلم

پیش رویم شمر دون و بی‌حیا
بر، یَدَش بگرفته تیغی از جفا
تا کند از جسم من سر را جُدا
آسمان را برگرفته شور و شین
آید از مخیم صدای یا حسین

  • سه شنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 18:05
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

یک جمله روضه عطش از زبان امام زمان(عج) -(جدم ز عطش شد جگرش تفتیده...) * محمد باغدار

1500

یک جمله روضه عطش از زبان امام زمان(عج) -(جدم ز عطش شد جگرش تفتیده...) جدم ز عطش شد جگرش تفتیده
در کرب و بلا بود لبش خشکیده
از شدت تشنگی همه میدیدند
که پوست به استخوان او چسبیده

برگرفته از عبارت ناحیه مقدسه:
فَهُویت اِلی الاَرضِ طَریحاً ظَمْآنِ جَریحا
ظمآن یعنی پوستی که از تشنگی به صورت چسبیده باشه(معجم الوسیط)

  • جمعه
  • 3
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 14:47
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 ابراهیم قبله آرباطان

برای شب سرگردانی حضرت زینب(س) -(دیشب تمام بی کسی ام را گریستم) * ابراهیم قبله آرباطان

411

برای شب سرگردانی حضرت زینب(س) -(دیشب تمام بی کسی ام را گریستم) دیشب تمام بی کسی ام را گریستم
آتش گرفت حنجره ام تا گریستم

دریا نشست روی لبم تشنه تر شود
دامن تکاندم از لب دریا ، گریستم

چشمم تَرَک تَرَک شد و بر ماسه ها چکید
پشتم شکست ، پا شدم اما ، گریستم

بیچاره من که زیر سُم اسب های دشت
اصلا تو را چگونه تماشاگر ایستم

شرمنده ام که مرثیه ء آفتاب را
در اندکی به وسعت دریا گریستم

  • چهارشنبه
  • 22
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:19
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

امام حسین(ع)، گودال قتلگاه -(دیده را در لحظه ی آخر به زینب دوخته...) * حامد آقایی

448

امام حسین(ع)، گودال قتلگاه -(دیده را در لحظه ی آخر به زینب دوخته...) دیده را در لحظهٔ آخر به زینب دوخته
این که از فرط عطش لعل لبانش سوخته

آنچه بوده قیمتی از او به غارت برده اند
بر لباسش رحم کن مادر برایش دوخته

  • پنج شنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 19:53
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 علی اصغر یزدی

روضه امام حسین(ع)، حضرت زینب(س) -(دست و پا میزدی و خواهر تو...) * علی اصغر یزدی

860

روضه امام حسین(ع)، حضرت زینب(س) -(دست و پا میزدی و خواهر تو...) دست و پا می زدی و خواهر تو
بین گودال دست و پا گم کرد
تیغ ها در طواف جسم تواند
کعبه را بین اشقیا گم کرد

گفت زینب که سهم دارم من
از تنی که به خاک افتاده
جسم او را به خاک و خون نکشید
این چنین شد که او تو را گم کرد

شمر می گفت با تنش چه کنیم؟
پیرمردی عصا زنان آمد
بی حیایی به خیمه حمله نمود
و سنان بود که دعا گم کرد

قد زینب کمان شدست اگر
علتش شد کمان ابروی تو
تیر ها از کمان رها می شد
و تورا بین تیر ها گم کرد

روی تل دید زینب کبری
آن تنی را که غرق تیر شده
روی تل دید مادری را که
در جوانی ضعیف و پیر شده

روی تل دید عده ای نامرد
سمت گودال خون سرازیرند
دید بعد از عموی تشنه لبان
بزدلان در مصاف چون شیرند

دید زلفی که در کشاکش باد
نغمه ی ظلم را بنا کرده
دید آن خنجری که سر را از ،
پیکر شاه دین جدا کرده

دید شخصی که با صدای رسا
نعره می زد نبرد مغلوب ست
دید در قتلگاه بر سر آن
پیرهن کهنه ی تو آشوب است

دید انگشتر عقیق یمن
در نمی آید و درخشان است
دید یک جفت چکمه در دست
یک حرامی مست دیوانه ست

هر کسی از تن غریب حسین
یادگاری کمی به غارت برد
آی ...مردم به روی آن تل بود
که عقیله هزار مرتبه مرد

  • جمعه
  • 7
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 21:18
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

امام حسین(ع)، گودال قتلگاه -(روضه ی رضوان پیغمبر زمین افتاده بود..) * حامد آقایی

584

امام حسین(ع)، گودال قتلگاه -(روضه ی رضوان پیغمبر زمین افتاده بود..) روضه رضوان پیغمبر زمین افتاده بود
در خیال گندم ری تاختند و باختند

چشمه های آبشان در دشت غم تعبیر شد
کربلا را کوفیان دریاییِ از خون ساختند

در نمک نشناسی از این قوم ، بدتر نیست نیست
مزد دستانِ علی را اینچنین پرداختند

لشگری بر غارتش از اسب پایین آمدند
غیر از آن ده تا سواری که به جسمش تاختند

پیکری که آشنای تیغ و تیر و سنگ بود
بانوانِ خیمه از نزدیک هم نشناختند

نقش پرچم‌هاي مردان بعد از آن تغییر کرد
با سر آن کشتگان هجده علم افراختند

تا که یک زهرا نماند در میان کاروان
دختران را بارها از ناقه ها انداختند

  • پنج شنبه
  • 13
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

زیارت کربلا -(دریغا کربلا از دست ما رفت) *سید ناصر ولائی زنجانی

435

زیارت کربلا -(دریغا کربلا از دست ما رفت) دریغا کربلا از دست ما رفت
به غفلت لحظه های با صفا رفت
دو روزی را اگر بودیم مهمان
هزار افسوس این دل نا بجا رفت
گهی در خواب و گه در فکر بازار
دمِ بهتر زگوهر کم بها رفت
شب آخر رسید از روز دیدار
نشد درمانِ درد امّا دوا رفت
پس از عمری که شد دیدار قسمت
نفهمیدیم این فرصت کجا رفت
کجا برگردم اکنون دست خالی
چرا تیر اجابت درخطا رفت
حسین جان ای تو سلطان دل ما
که از پیشت فقیری بی نوا رفت
هزاران جان ما قربانی تو
نگو که دستخالی این گدا رفت
بجان مادرت زهرای اطهر
قبولم کن که عمرم در فنا رفت
بزودی دعوتم کن بار دیگر
بفهمم تا خطایم با عطا رفت
ولایی را عنایت کن مقامی
که فرمایی غلام از پیش ما رفت

  • دوشنبه
  • 31
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 17:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

کربلا -(در لابه لای خاطره ها پرسه می زنم) *سید ناصر ولائی زنجانی

400

کربلا -(در لابه لای خاطره ها پرسه می زنم) در لابلای خاطره ها پرسه میزنم
گه در زمین وگاه سما پرسه میزنم

اینجا دیارعشق و گلستان لاله هاست
در لاله زار سبزخدا پرسه میزنم

اینجامنور است زخورشید شب شکار
درکهکشان غرق ضیاپرسه میزنم

درکربلا چگونه نهم پا بروی خاک
در آسمان کرب و بلا پرسه میزنم

اینجا بجز خدا نتوان دید لحظه ای
هرجا روم بیاد خدا پرسه میزنم

هرگز صفا و مروه ندارد صفای او
در آن دیار مهر و وفا پرسه میزنم

من دیده ام حضور خدا را به چشم دل
تنها نی ام که با شهدا پرسه میزنم

اینجاست آن حریم رضا بر قضای حق
در آن حریم صدق و صفا پرسه میزنم

اینجاست بوسه گاه ملائک بروز و شب
نا آگهم از اینکه کجا پرسه میزنم

در قلب ما فکنده خداوند مهر او
در سرزمین سرخ ولا پرسه میزنم

در انتظار دیدن یاران در این دیار
اینجا فقط بیاد شما پرسه میزنم

  • دوشنبه
  • 31
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 17:35
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

حضرت امام حسین(ع) -(ای نور عینم منزل مبارک بیکس حسینم منزل مبارک) *سید ناصر ولائی زنجانی

1011

حضرت امام حسین(ع) -(ای نور عینم منزل مبارک بیکس حسینم منزل مبارک) ای نور عینم منزل مبارک بیکس حسینم منزل مبارک
از دوری تو قدّم خمیده سوزم در آتش ای نوردیده
برخیز از جا مادر رسیده ای نور عینم منزل مبارک
در کربلا شد خونت روانه زد از دل من آتش زبانه
درسینه ام شد غم جاودانه ای نور عینم منزل مبارک
مادر منم من با من سخنگو ای جان مادر پس پیکرت کو
خاکستری شد رخسار و گیسو ای نور عینم منزل مبارک
تو میزبانی من میهمانم شد آشکارا درد نهانم
بامن سخنگو ای مهربانم ای نور عینم منزل مبارک
در صورت تو آیات نور است از رویت اینجا روشن چو طور است
کی جای این سر کنج تنور است ای نور عینم منزل مبارک
بلبل سزد که با گل نشیند در سایة گل خلوت گزیند
روی تو در خاک مادر نبیند ای نور عینم منزل مبارک
مادر فدای خونین مکانت شد با سکینه شب میهمانت
ناگه رسید از ره ساربانت ای نور عینم منزل مبارک
ای پادشاه ملک مدینه سوزد زهجرت امشب سکینه
جسمت نشان شد بر تیر کینه ای نور عینم منزل مبارک
از اهل بیتت الفت گسستی چون اشک زینب در خون نشستی
چشم خودت را دیگر چه بستی ای نور عینم منزل مبارک
گشتم در این شب با چشم گریان شد نوحه خوانت کوه و بیابان
می گیرم امشب شام غریبان ای نور عینم منزل مبارک
تاراج گشته مال ومنالت مانده چهتنها اهل وعیالت
هرگز نشد کم جاه و جلالت ای نور عینم منزل مبارک
دور است از تو همواره ذلّت بر خیز ازجا ای ماه طلعت
کردی تحمّل بسیار اذیّت ای نور عینم منزل مبارک
صرّاف موجود تا از عدم شد همزاد ماتم همراه غم شد
خون دل او اشک قلم شد ای نور عینم منزل مبارک
ناصر سراید باچشم گریان این ترجمان در شام غریبان
باناله گوید مولا حسین جان ای نور عینم منزل مبارک

  • پنج شنبه
  • 3
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 11:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
حاج ناصر تبسمی اردبیلی

حالات سلطان قیس -(قیس سلطان سریر کشور هندوستان) *حاج ناصر تبسمی اردبیلی

421

حالات سلطان قیس -(قیس سلطان سریر کشور هندوستان) قیس سلطان سریر کشور هندوستان
دید در رؤیا شبی شاه شهیدان را عیان
بخت را بین قیس در خواب عاقبت اندیش شد
چون حسین را دید عاشق شد مسلمان کیش شد
مرغ بخت آری نشیند گر به بام هر کسی
کوکب اقبال وی محبوب حق گردد بسی
دائماً قیس از فراق یار در اندوه بود
با خیال وصل از مرات دل غم می زدود
از قضا روزی به عزم صید با چندین سوار
روی بر صحرا نهاد آن سالک نیکو شعار
بود مشغول تفرّج هم پی نخجیر شاه
دید یک زیبا غزالی ناگهان در بین راه
اسب از دنبال آهو راند تنها از غرور
تا که از اردوی لشکرگاه و یاران شد بدور
صید در جنگل نهان شد قیس مأیوس و کدر
خسته و رنجور ناگه شد اسیر شیر نر
در مقابل دید می غرّد یکی شیر ژیان
در هراس افتاد سلطان رفت از دستش عنان
گفت باید از امام عصر خود جویم مدد
دم بدم ادرکنی یا مولا سرود آن معتمد
یا حسین می گفت در دام بلا افتاده ام
یاریم بنما نجاتم ده به تو دل داده ام
من که با یاد تو عمری روز را شب می کنم
اسم اعظم گفته اسمت را گُلِ لب می کنم
از قضا بود آن زمانی که حسین در کربلا
بود سرگرم نبرد آمد صدای آشنا
در همان اثنای بحرانی و قیس انتظار
شد هویدا دید از یکسو کریمی شهسوار
چهره ای چون شمس امّا غرق خون مه پیکرش
خفته در خون جوشن و جسم و همه پیراهنش
قطره قطره می چکد خون از سراپای وجود
جای زخم سنگ یا تیر است در جای سجود
حکمران هند از آن منظره دلگیر شد
درد خود از یاد برد اندر غم آن میر شد
مات و حیران بود بر آن حضرت خونین بدن
شیر وحشی دید رام امر او باشد علن
خاک بر سر می کند گریان گهی نالان بود
نیست حیوان گوئیا او برتر از انسان بود
لاجرم مولا نفهمیدم بر آن حیوان چه گفت
دور شد از محضرش حسّ هراس من بخفت
مات این حادث ولی با اشتیاق و احترام
دست بر سینه نهادم گفتم ای مولا سلام
کیستی حیوان وحشی از تو فرمان می برد
جان جانانی مگر از دیدگان جان می برد
جان من باشد فدای تو مرا آگاه کن
با خبر از راز این زخم و یا زین جاه کن
تو امیر جمله مخلوقاتی از جنّ و ملک
سر به تعظیم تو دارد وحشی و گاو و سمک
قیس را فرمود آن مولای مصباح الهُدا
من حسینم دوستان را کان امّید و رجا
هر کس از ما استعانت جُست جانا هر زمان
در دو دنیا می دهیم او را یقین خطّ امان
جمله ی ذیروح را خواهم اگر جان می دهم
اذن حق دارم به هر جنبنده فرمان می دهم
لیک از کرب و بلا می آیم ای نیکو مآب
لشکر کفّار بسته بر حریمم راه آب
اکبرم در خون طپیده در ره قرآن و دین
در جوار رحمت زهراست در خلد برین
حلق طفل شیر خوارم را به پیکان دوختند
دختران در شرار آتش تب سوختند
در کنار نهر آب افتاده عبّاس رشید
قصّه ی مرگ ورا باید ز نخلستان شنید
دستها از تن جدا افتاده دور از خیمه ها
تیر در چشمش شکسته کاسه ی سر از جفا
دخترانم چشم در راه عمو از بهر آب
العطش عبّاس می گویند دل در اضطراب
یار و اعوانم ز ابناء و برادرهای من
یک به یک پوشیده بر اندام خود از خون کفن
مانده ام تنها میان لشکر کفر عدو
در صلات ظهر می گیرم ز خون خود وضو
عهد دارم با خدای خود که از جان بگذرم
سر دهم در قتلگاه خود شود خون بسترم
شیعیان عاصی و شرمنده ام باشد رها
از شرار نار دوزخ بلکه در روز جزا
گر تو هم خواهی شمول لطف کرّمنا شوی
با محبّان سعی کن هر دهه هم آوا شوی
در عزای ما بریز اشک از دو دیده چون "صفا"
تا رضا گردد ز تو روز جزا خیرالنسا

  • دوشنبه
  • 4
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا صادقی

احولات جوان نصرانی -(آه از آن روزی که اهل آسمان رنجور بود) * محمدرضا صادقی

721

احولات جوان نصرانی -(آه از آن روزی که اهل آسمان رنجور بود) آه از آن روزی که اهل آسمان رنجور بود
بابت قتل حسین یک عیسوی ماموربود
اهل دین چون کرد در ظاهر زقتلش اجتناب
شد بر آن آیا کند کی قلب زهرا را کباب
اخذ آرا شد به مجلس گشت قاتل انتخاب
یک نصارایی که دین حق به او منظور بود

وعده میز و ریاست تا گرفتش آن سعید
گفت ابن سعد گویا روح این زخمی پرید
تو اگر سر را جدا کردی از این شاه وحید
شام را سرلشگری باید به تو مسطور بود

قتل وی واجب بود چون داده فتوایش فحول
چون عرب باشد کند اعراب از قتلش نکول
پور ترسا قربة لله چو کرد آخر قبول
دست بر خنجر شد او آن لحظه چون مجبور بود

با خیال قتل ثارلله به حال بی قرار
رو به سوی قتلگه کرد و زکف داد اختیار
زد به سر عیسی و گویی با نگاه اشکبار
دید فکر امتش حق فعلش از حق دوربود

الغرض آن عیسوی آمد،گرفتش چون جنون
دید یک زخمی فتاده داخل گودال خون
نیزه و خنجر زده بس که به وی قوم زبون
زیر خون و نیزه اما پیکرش مستور بود

وجه وجه الله را زخمی بدید و خونفشان
لمعه لمعه نور می آمد ز رخسارش عیان
گوئیا می گفت اسرار اَناللّه را بیان
معنی الله در جسمش سراسر نور بود

همچو خورشیدی که در کسوت به کثرت بود عور
سِرّ وحدت می نمود از کثرت عشقش ظهور
او هُوالّحق مینوشت از خون خود در ارض طور
پیکرش با نیزه گر چون لانه زنبور بود

دید ترسا زاده حالش را و شد اندر محن
گفت مَن انت َ فدای چشمهایت جان من
گو به من آیا مسیحی؟ این چنین در این زمن
پیکر انجیلت از کی چون ورق منشور بود

آسمان جا و مکان توست عیسائی اگر
پرتو نور خدا گشته در اینجا جلوه گر
محو حق گشتی بیان بنما تو موسائی مگر
لن ترانی در جوابت گفت در این طور بود ؟

چشمهایش را گشود آن شهر نُه قُباب
کرد با حال ضعیفش آن نصارا را خطاب
نا ندارم من دهم یک یک سوالت را جواب
در کجا دیدی که حلقومم چنین منهور بود

روی این خاک زمین مصباح نور سرمدم
از تبار حیدر و از شبل نسل احمدم
تو نگو عیسی که من دادم به عیسای تو دم
مادرم مریم نه ، نام انسیه چون یک حور بود

من نه موسایم ولی دارم زموسی سابقه
ابر هرگز نی زند بی امر ما هم صاعقه
کاتب قدرت چو گفته «کلٌ نفس ٌ ذائقه»
زان سبب از زخم کهنه سینه ام مکسور بود

نقطه نقطه علم« کان و مایکون» را آگهم
صاحب تاجم به ملک آفرینش من شهم
عیسی عبدالله و من اما ابا عبداللهم
لشکر کوفه نمی بیند که چون یک کور بود

جدّ من را فارقیلیط گویند در قوم یهود
حق به انجیلش نوشته اسم وی را مود مود
هاشنم در جنت و هوشین منم دریای جود
من شبیرم او شبر در مصحف مزبور بود

یار را می جستی اندر گوشهٕ آن دیرها
کام تو شیرین نشد هرگز به وصل غیرها
باطناً می خواستی این لحظه را در سیرها
عاشق و معشوق در وصلش چنین مسرور بود

آمدی به به عجب وقتی به فکر وصل یار
ظاهرا با صورت زُنّار گشتی آشکار
خواهی ار گردد وجوت محو در وصل نگار
باز کن زُنّار و گو دیرت چنین پرشور بود؟

گفت عیسی با تو در رویا به احوال غمین
لطف کن بین رسل عیسی نباشد شرمگین
آنکه در رویا تودیدی سرّ آن باشد همین
گر شوی قاتل نگو عیسی چرا رنجور بود

بر فکندی خنجرش در این سخن آن پاک ذات
گفت با لعل لبت دادی به خضر آب حیات
تو که داری این جلال و این مقام عالیات
درکجاغسل بدن خون ، خاک هم کافور بود؟

من فدای این نگاهت دین حق بر من نما
آخر عمرم تو دادی امن بر این بینوا
اذن حمله بر عدویم ده تو یابن المرتضا
روح بر جسمم ندیدم وصله ای ناجور بود

کلمه اسلام تعلیمش نمود حُبّ جلیل
اذن حمله برگرفت آنگه به میدان شد قتیل
شاد گردانید زهرا را گرفت اجر جزیل
با می عشق حسینی بس که او مخمور بود

ای «حسینی»دامنش برگیر در هر صبح و شام
مطلقا سرمایه عزت بود این اعتصام
هر که «شیدا»یش شود خدمت کند بر او مدام
روز محشر بیند از زهرا که در ماجور بود

احولات جوان نصرانی سیدرضا حسینی «سعدی زمان »
ترجمه فارسی از محمدرضا صادقی

  • پنج شنبه
  • 7
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 21:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مناجات با سیدالشهدا علیه السلام از زبان امام رضا علیه السلام -(پلکِ من زخم شده از غمتان یا جدّاه..) * محسن راحت حق

455

مناجات با سیدالشهدا علیه السلام از زبان امام رضا علیه السلام -(پلکِ من زخم شده از غمتان یا  جدّاه..) پلکِ من زخم شده از غمتان یا جدّاه..
ابر جاری شدم از ماتمتان..یا جدّاه..

منم از نسلِ شریفت.. نَفَسم مهموم ست
مددی.. تر شوم از زمزمتان یا جدّاه..

روضه خوانی کنم از سوزِ جگر بی وقفه
وَ خدا خواست..شوم مَحرَمتان یا جدّاه

وَ بر افراشته شد شکرِ خدا بار دگر...
سردرخانه ی ما ..پرچمتان یا جدّاه...

من‌رضا..گریه کُنت هستم عزیز زهرا..
باز بارانی ام و نم نمتان یا جدّاه...

گفته ام گریه فقط گریه به مظلوم حسین
زنده ام زنده به عشقِ دَمتان یا جدّاه...

مادرم فاطمه..یاریگر هر روضه شود..
پلکِ من زخم شده از غمتان یا جدّاه..

  • پنج شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مناجات با امام حسین(ع) -(زندگی ام را ..نگاهِ آشنا تغییر داد..) * محسن راحت حق

438

مناجات با امام حسین(ع) -(زندگی ام را ..نگاهِ آشنا تغییر داد..) زندگی ام را ..نگاهِ آشنا تغییر داد..
حال و روزم را فقط عشقِ شما تغییر داد

چون مریضِ لاعلاج افتاده بودم گوشه ای
گوشه ی چشمت رسید و با شفا تغییر داد

هر نَفَس در هر طپش نامِ تو را کردم صدا
در گلویم..ذکرِ تو شور و نوا تغییر داد

مانده بودم زیرِ بارانِ خطا..در باز شد
لطفِ بسیارت خدایی هر بلا تغییر داد

ای قتیلِ گریه ها!..باران شدم در هیئتت
اشکِ بر تو آخرش..حال و هوا تغییر داد

حبس بودم ..از نیایش بهره ای اصلاً نبود
گفتنِ یک یا حسین..خطِّ دعا تغییر داد

من تمامِ زندگی ام را بدهکارِ توام..
اضطرابم را فقط..کرببلا تغییر داد

  • پنج شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت امام حسین(ع) -(خواندیم شرح حال بزرگان روزگار) *مرحوم دکتر احمد ناظر زاده کرمانی

424

شهادت امام حسین(ع) -(خواندیم شرح حال بزرگان روزگار) خواندیم شرح حال بزرگان روزگار
چون او جهان بیاد ندارد بزرگوار

بودی حسین شمع حقیقت نما بحق
پروانه وار گرد وی احرار نامدار

مرگ آنچنان حقیر به نزدیک هر یکی
کز دیر جان سپردن خود بود دلفکار

مردانه پشت پا زده بر مرگ از ازل
بر سر نهاده تا به ابد تاج افتخار

جان عزیز کرده سپر پیش تیغ کین
وز خون پاکشان شده صحرا چو لا له زار

فریاد از آن زمان که بپایان رسید جنگ
گفتی مگر قیامت عظما شد آشکار

اهل حرم به گریه روان سوی قتلگاه
افتاده نخل قد شهیدان به هر کنار

این پیکر مقدس فرزند فاطمه است
ای خاک گرم کرببلا حرمتش بدار

چون قرص ماه بر سر نی شد سر حسین
ای آفتاب سر زِ خجالت برون میار

چون شب فراز آمد و تابید مه بر او
زنهار ساربان نکند زین طرف گذار

ترسم که ناله زهرا شود بلند
زین ماجرا مگو دگر ای طبع زینهار

مظلومتر زِ شاه شهیدان جهان نیافت
خواندیم شرح حال بز گان روزگار

بر پاست تا بروز قیامت عزای او
زانرو که گشته است خدا خونبهای او

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

احوالات قتلگاه -(شاه عطشان بزمین جبهۀ خونین فرسود) *سعدی زمان سیدرضا حسینی

584

احوالات قتلگاه -(شاه عطشان بزمین جبهۀ خونین فرسود) شاه عطشان بزمین جبهۀ خونین فرسود
لب خشکیده گشود و بخدا عرض نمود
حاصل عمر من این سجده و این طاعت بود
شرف نفس به جودست و کرامت به سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود

گفت با شمر سپس خاک مرا گشته فراش
زخم دل را نمک از چکمۀ پاهات مپاش
تن صد چاک ببین و مکن این قدر تلاش
خاک راهی که برو می‌گذری ساکن باش
که عیون ست و جفون ست و خدودست و قدود

آخر ظلم وخیم است زِ من باز شنو
میبرد کِشتۀ خود را همه هنگام درو
این همه سلطنت دهر نیرزد به دو جو
ای که در نعمت و نازی به جهان غره مشو
که محال است در این مرحله امکان خلود

دل من از عطش و تابش خور در سوز است
مصطفی چاک گریبان به شما نوروز است
هان مشو غرّه مگو کوکب من فیروز است
این همان چشمهٔ خورشید جهان افروزست
که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود

از دلت ریشۀ بغض من لب تشنه بکَن
پیرو نَفس مَشو خویش بدوزوخ مَفکن
بهر دینار و درم تیشه بر اِسلام مَزن
قیمت خود به مناهی و ملاهی مشکن
گرت ایمان درست ست به روز موعود

ناگهان دیده گشود آن شَه دین کرد نَظر
دید از دامن قاتل بگرفته خواهر
گفت خواهر مَنما لابه بدین کینه سیَر
دست حاجت که بری پیش خداوندی بر
که کریم ست و رحیم ست و غفورست و ودود

گر دو صد پاره کنندم بِجَفا قوم عَدو
من زِ دربار خداوند نگردانم رو
نه منم کرده وضو در خورش از خون گلو
از ثری تا به ثریا به عبودیت او
همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود

بهر خوشنودی آن زادۀ مِیسون جَهان
خون من ریخت بِشمشیر و سِنان شِمر و سِنان
من هم از بَهر خدا تَرک نمودم سَر و جان
کرمش نامتناهی، نعمش بی‌پایان
هیچ خواهنده ازین در نرود بی‌ مقصود

زِ جَراحات فزون تر بود این درد و مَلال
دُخت زَهرا بچنین حال سِتد پیش رِجال
خواهرا رو بسوی خیمه و از درد مَنال
ای که در شدت فقری و پریشانی حال
صبر کن کاین دو سه روزی به سرآید موعود

گفت زِینب سِپه شام چه بیداد گرند
بهر غارت به سوی خیمۀ ما مینگرند
من به فکر تو و ایشان بخیال دِگرند
دنیی آن قدر نیرزد که بدو رشک برند
ای برادر که نه محسود بماند نه حسود

کلک (سعدی زمان) گاه نوشتن رَعد است
اَثرش مَخفی و پیدا شدنش مِن بعد است
گوش جانرا بگشا کاین چه همایون وَعد است
پند (سعدی) که کلید در گنج سعد است
نتواند که به جای آورد الا مسعود

تضمین از غزل سعدی

  • پنج شنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد