شهادت امام حسین (ع)

مرتب سازی براساس
 محمدرضا صادقی

احولات جوان نصرانی -(آه از آن روزی که اهل آسمان رنجور بود) * محمدرضا صادقی

803

احولات جوان نصرانی -(آه از آن روزی که اهل آسمان رنجور بود) آه از آن روزی که اهل آسمان رنجور بود
بابت قتل حسین یک عیسوی ماموربود
اهل دین چون کرد در ظاهر زقتلش اجتناب
شد بر آن آیا کند کی قلب زهرا را کباب
اخذ آرا شد به مجلس گشت قاتل انتخاب
یک نصارایی که دین حق به او منظور بود

وعده میز و ریاست تا گرفتش آن سعید
گفت ابن سعد گویا روح این زخمی پرید
تو اگر سر را جدا کردی از این شاه وحید
شام را سرلشگری باید به تو مسطور بود

قتل وی واجب بود چون داده فتوایش فحول
چون عرب باشد کند اعراب از قتلش نکول
پور ترسا قربة لله چو کرد آخر قبول
دست بر خنجر شد او آن لحظه چون مجبور بود

با خیال قتل ثارلله به حال بی قرار
رو به سوی قتلگه کرد و زکف داد اختیار
زد به سر عیسی و گویی با نگاه اشکبار
دید فکر امتش حق فعلش از حق دوربود

الغرض آن عیسوی آمد،گرفتش چون جنون
دید یک زخمی فتاده داخل گودال خون
نیزه و خنجر زده بس که به وی قوم زبون
زیر خون و نیزه اما پیکرش مستور بود

وجه وجه الله را زخمی بدید و خونفشان
لمعه لمعه نور می آمد ز رخسارش عیان
گوئیا می گفت اسرار اَناللّه را بیان
معنی الله در جسمش سراسر نور بود

همچو خورشیدی که در کسوت به کثرت بود عور
سِرّ وحدت می نمود از کثرت عشقش ظهور
او هُوالّحق مینوشت از خون خود در ارض طور
پیکرش با نیزه گر چون لانه زنبور بود

دید ترسا زاده حالش را و شد اندر محن
گفت مَن انت َ فدای چشمهایت جان من
گو به من آیا مسیحی؟ این چنین در این زمن
پیکر انجیلت از کی چون ورق منشور بود

آسمان جا و مکان توست عیسائی اگر
پرتو نور خدا گشته در اینجا جلوه گر
محو حق گشتی بیان بنما تو موسائی مگر
لن ترانی در جوابت گفت در این طور بود ؟

چشمهایش را گشود آن شهر نُه قُباب
کرد با حال ضعیفش آن نصارا را خطاب
نا ندارم من دهم یک یک سوالت را جواب
در کجا دیدی که حلقومم چنین منهور بود

روی این خاک زمین مصباح نور سرمدم
از تبار حیدر و از شبل نسل احمدم
تو نگو عیسی که من دادم به عیسای تو دم
مادرم مریم نه ، نام انسیه چون یک حور بود

من نه موسایم ولی دارم زموسی سابقه
ابر هرگز نی زند بی امر ما هم صاعقه
کاتب قدرت چو گفته «کلٌ نفس ٌ ذائقه»
زان سبب از زخم کهنه سینه ام مکسور بود

نقطه نقطه علم« کان و مایکون» را آگهم
صاحب تاجم به ملک آفرینش من شهم
عیسی عبدالله و من اما ابا عبداللهم
لشکر کوفه نمی بیند که چون یک کور بود

جدّ من را فارقیلیط گویند در قوم یهود
حق به انجیلش نوشته اسم وی را مود مود
هاشنم در جنت و هوشین منم دریای جود
من شبیرم او شبر در مصحف مزبور بود

یار را می جستی اندر گوشهٕ آن دیرها
کام تو شیرین نشد هرگز به وصل غیرها
باطناً می خواستی این لحظه را در سیرها
عاشق و معشوق در وصلش چنین مسرور بود

آمدی به به عجب وقتی به فکر وصل یار
ظاهرا با صورت زُنّار گشتی آشکار
خواهی ار گردد وجوت محو در وصل نگار
باز کن زُنّار و گو دیرت چنین پرشور بود؟

گفت عیسی با تو در رویا به احوال غمین
لطف کن بین رسل عیسی نباشد شرمگین
آنکه در رویا تودیدی سرّ آن باشد همین
گر شوی قاتل نگو عیسی چرا رنجور بود

بر فکندی خنجرش در این سخن آن پاک ذات
گفت با لعل لبت دادی به خضر آب حیات
تو که داری این جلال و این مقام عالیات
درکجاغسل بدن خون ، خاک هم کافور بود؟

من فدای این نگاهت دین حق بر من نما
آخر عمرم تو دادی امن بر این بینوا
اذن حمله بر عدویم ده تو یابن المرتضا
روح بر جسمم ندیدم وصله ای ناجور بود

کلمه اسلام تعلیمش نمود حُبّ جلیل
اذن حمله برگرفت آنگه به میدان شد قتیل
شاد گردانید زهرا را گرفت اجر جزیل
با می عشق حسینی بس که او مخمور بود

ای «حسینی»دامنش برگیر در هر صبح و شام
مطلقا سرمایه عزت بود این اعتصام
هر که «شیدا»یش شود خدمت کند بر او مدام
روز محشر بیند از زهرا که در ماجور بود

احولات جوان نصرانی سیدرضا حسینی «سعدی زمان »
ترجمه فارسی از محمدرضا صادقی

  • پنج شنبه
  • 7
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 21:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محسن راحت حق

مناجات با سیدالشهدا علیه السلام از زبان امام رضا علیه السلام -(پلکِ من زخم شده از غمتان یا جدّاه..) * محسن راحت حق

503

مناجات با سیدالشهدا علیه السلام از زبان امام رضا علیه السلام -(پلکِ من زخم شده از غمتان یا  جدّاه..) پلکِ من زخم شده از غمتان یا جدّاه..
ابر جاری شدم از ماتمتان..یا جدّاه..

منم از نسلِ شریفت.. نَفَسم مهموم ست
مددی.. تر شوم از زمزمتان یا جدّاه..

روضه خوانی کنم از سوزِ جگر بی وقفه
وَ خدا خواست..شوم مَحرَمتان یا جدّاه

وَ بر افراشته شد شکرِ خدا بار دگر...
سردرخانه ی ما ..پرچمتان یا جدّاه...

من‌رضا..گریه کُنت هستم عزیز زهرا..
باز بارانی ام و نم نمتان یا جدّاه...

گفته ام گریه فقط گریه به مظلوم حسین
زنده ام زنده به عشقِ دَمتان یا جدّاه...

مادرم فاطمه..یاریگر هر روضه شود..
پلکِ من زخم شده از غمتان یا جدّاه..

  • پنج شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مناجات با امام حسین(ع) -(زندگی ام را ..نگاهِ آشنا تغییر داد..) * محسن راحت حق

484

مناجات با امام حسین(ع) -(زندگی ام را ..نگاهِ آشنا تغییر داد..) زندگی ام را ..نگاهِ آشنا تغییر داد..
حال و روزم را فقط عشقِ شما تغییر داد

چون مریضِ لاعلاج افتاده بودم گوشه ای
گوشه ی چشمت رسید و با شفا تغییر داد

هر نَفَس در هر طپش نامِ تو را کردم صدا
در گلویم..ذکرِ تو شور و نوا تغییر داد

مانده بودم زیرِ بارانِ خطا..در باز شد
لطفِ بسیارت خدایی هر بلا تغییر داد

ای قتیلِ گریه ها!..باران شدم در هیئتت
اشکِ بر تو آخرش..حال و هوا تغییر داد

حبس بودم ..از نیایش بهره ای اصلاً نبود
گفتنِ یک یا حسین..خطِّ دعا تغییر داد

من تمامِ زندگی ام را بدهکارِ توام..
اضطرابم را فقط..کرببلا تغییر داد

  • پنج شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت امام حسین(ع) -(خواندیم شرح حال بزرگان روزگار) *مرحوم دکتر احمد ناظر زاده کرمانی

492

شهادت امام حسین(ع) -(خواندیم شرح حال بزرگان روزگار) خواندیم شرح حال بزرگان روزگار
چون او جهان بیاد ندارد بزرگوار

بودی حسین شمع حقیقت نما بحق
پروانه وار گرد وی احرار نامدار

مرگ آنچنان حقیر به نزدیک هر یکی
کز دیر جان سپردن خود بود دلفکار

مردانه پشت پا زده بر مرگ از ازل
بر سر نهاده تا به ابد تاج افتخار

جان عزیز کرده سپر پیش تیغ کین
وز خون پاکشان شده صحرا چو لا له زار

فریاد از آن زمان که بپایان رسید جنگ
گفتی مگر قیامت عظما شد آشکار

اهل حرم به گریه روان سوی قتلگاه
افتاده نخل قد شهیدان به هر کنار

این پیکر مقدس فرزند فاطمه است
ای خاک گرم کرببلا حرمتش بدار

چون قرص ماه بر سر نی شد سر حسین
ای آفتاب سر زِ خجالت برون میار

چون شب فراز آمد و تابید مه بر او
زنهار ساربان نکند زین طرف گذار

ترسم که ناله زهرا شود بلند
زین ماجرا مگو دگر ای طبع زینهار

مظلومتر زِ شاه شهیدان جهان نیافت
خواندیم شرح حال بز گان روزگار

بر پاست تا بروز قیامت عزای او
زانرو که گشته است خدا خونبهای او

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

احوالات قتلگاه -(شاه عطشان بزمین جبهۀ خونین فرسود) *سعدی زمان سیدرضا حسینی

637

احوالات قتلگاه -(شاه عطشان بزمین جبهۀ خونین فرسود) شاه عطشان بزمین جبهۀ خونین فرسود
لب خشکیده گشود و بخدا عرض نمود
حاصل عمر من این سجده و این طاعت بود
شرف نفس به جودست و کرامت به سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود

گفت با شمر سپس خاک مرا گشته فراش
زخم دل را نمک از چکمۀ پاهات مپاش
تن صد چاک ببین و مکن این قدر تلاش
خاک راهی که برو می‌گذری ساکن باش
که عیون ست و جفون ست و خدودست و قدود

آخر ظلم وخیم است زِ من باز شنو
میبرد کِشتۀ خود را همه هنگام درو
این همه سلطنت دهر نیرزد به دو جو
ای که در نعمت و نازی به جهان غره مشو
که محال است در این مرحله امکان خلود

دل من از عطش و تابش خور در سوز است
مصطفی چاک گریبان به شما نوروز است
هان مشو غرّه مگو کوکب من فیروز است
این همان چشمهٔ خورشید جهان افروزست
که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود

از دلت ریشۀ بغض من لب تشنه بکَن
پیرو نَفس مَشو خویش بدوزوخ مَفکن
بهر دینار و درم تیشه بر اِسلام مَزن
قیمت خود به مناهی و ملاهی مشکن
گرت ایمان درست ست به روز موعود

ناگهان دیده گشود آن شَه دین کرد نَظر
دید از دامن قاتل بگرفته خواهر
گفت خواهر مَنما لابه بدین کینه سیَر
دست حاجت که بری پیش خداوندی بر
که کریم ست و رحیم ست و غفورست و ودود

گر دو صد پاره کنندم بِجَفا قوم عَدو
من زِ دربار خداوند نگردانم رو
نه منم کرده وضو در خورش از خون گلو
از ثری تا به ثریا به عبودیت او
همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود

بهر خوشنودی آن زادۀ مِیسون جَهان
خون من ریخت بِشمشیر و سِنان شِمر و سِنان
من هم از بَهر خدا تَرک نمودم سَر و جان
کرمش نامتناهی، نعمش بی‌پایان
هیچ خواهنده ازین در نرود بی‌ مقصود

زِ جَراحات فزون تر بود این درد و مَلال
دُخت زَهرا بچنین حال سِتد پیش رِجال
خواهرا رو بسوی خیمه و از درد مَنال
ای که در شدت فقری و پریشانی حال
صبر کن کاین دو سه روزی به سرآید موعود

گفت زِینب سِپه شام چه بیداد گرند
بهر غارت به سوی خیمۀ ما مینگرند
من به فکر تو و ایشان بخیال دِگرند
دنیی آن قدر نیرزد که بدو رشک برند
ای برادر که نه محسود بماند نه حسود

کلک (سعدی زمان) گاه نوشتن رَعد است
اَثرش مَخفی و پیدا شدنش مِن بعد است
گوش جانرا بگشا کاین چه همایون وَعد است
پند (سعدی) که کلید در گنج سعد است
نتواند که به جای آورد الا مسعود

تضمین از غزل سعدی

  • پنج شنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

آمدن جبرئیل به یاری امام حسین(ع) -(جبرئیل آمد شتابان بر زمین) *حجة الاسلام نیر تبریزی

824
2

آمدن جبرئیل به یاری امام حسین(ع) -(جبرئیل آمد شتابان بر زمین) جبرئیل آمد شتابان بر زمین
از فراز عرش رَب العالمین

دید صحرائی سراسر لاله زار
ارغوان در وی قطار اندر قطار

چهره های آتشین برگ گلش
زلفهای عنبر افشان سنبل ش

جویها در وی روان اما زِ خون
سروهای برلب امّا سرنگون

غنچه های ناشده از آب سیر
اندر و خندان ولی از زخم تیر

چشم نرگس رفته از مستی زِ هوش
سوسنان باده زبان در وی خموش

عندلیبان اندر آن بستان کده
در فغان هر سو رَدَه اندر رده

گفت کای فرمانده ملک وجود
پیشت آوردستم از یزدان درود

گفت بر گو ای برید کوی یار
تا به پیغامش کنم صد جان نثار

گفت فرمودت که ای سالار عشق
ای زِ تو بالا گرفته کار عشق

گر نبودی بود تو عالم نبود
امتزاج طینت آدم نبود

خود توئی مقصود از خلق عباد
بیتو عالم را بسر گو خاک باد

ما نکردیم این شهادت بر تو ختم
ای جلال کبریائی بر تو ختم

عزم تو بس در وفای عهد تو
شد نیت قائم مقام عهد تو

بس ترا در خون طپیدن اکبرت
خون بجای شیر خوردن اصغرت

خواه کش، خَه کشته باش ایشاه عشق
هیچ کم ناید ترا از جاه عشق

خواه جان بستان و خه جان میسپار
یار آن یار است و مهر آن مهر یار

گر کشی جان جهان نک زان تست
گوش عزرائیل بر فرمان تست

کشته گردی بر شهیدان شه توئی
خون بهایت ما ذبیح الله توئی

داد پاسخ شاه با روح الامین
کای امین وحی رب العالمین

بسته ایم عهدی من و شاه وجود
من همانم عهد آن عهدی که بود

عاشق جانانه را با جان چه کار
درد کز یار است با درمان چکار

جبرئیلا اینکه بینی نی منم
اوست یکسر من همین پیراهنم

زو فرودم آنچه از خود کاستم
من خود این آتش بجان میخواستم

گر من از هر دو جهان بیگانه ام
گنج پنهانی است در ویرانه ام

گفت شاها خواهرانت بی کس است
گفت او خود بی کسانرا مونس است

گفت چشم دخترانت در ره است
گفت عشق از دیدن غیر اکمه است

گفت ترسم زینبت گردد اسیر
گفت سوی اوست از هر سو مصیر

گفت سجادت فتاده بی طبیب
گفت بیماریش خوش دارد حبیب

گفت بهرت آب حیوان آورم
گفت من از تشنگی آن سو ترم

جبرئیلا من زِ جو بگذشته ام
آب حیوانرا در آنسو هشته ام

گفت خواهد شد سرت زیب سنان
گفت گو باش او چه میخواهد چنان

گفت جان باشد متاعی بس گران
بر خسان مفروش یوسف رایگان

گفت جانی را که جانان خونبهاست
جبرئیلا رایگان خواندن خطاست

گفت آوردستم از غیبت سپاه
تا کنند این قوم کافر دل تباه

گفت مهلاً خود ز من دارد مدد
جبرئیلا این سپاه بی عدد

هستی ایشان همه از هست ماست
رشتۀ تدبیرشان در دست ماست

آنکه با تدبیر او گردد فلک
کی بود محتاج امداد ملک

گر فشانم دست ریزم زاستین
صد هزاران جبرئیل راستین

جبرئیلا باب من بودت مُمَد
که شدی حقّ را بپاسخ مُستعد

آنزمان کت آفرید از نیستی
گفت برگو من کیم تو کیستی

سالها ماندی تو حیران در جواب
کرد تعلیم ت در آخر بوتراب

گفت بر گو تو خداوند جلیل
من کمین عبد تو نامم جبرئیل

جبرئیلا من خلیفه آن شهم
وارث اسرار آن باب اللّهم

آن ستاره کت نمود آنمه جبین
دیده بگشا در جبین من ببین

جبرئیلا چشم دیگر بایدت
تا که حال عاشقان بنمایدت

جبرئیلا من خود از کف هشته ام
دست جانانست تار رشته ام

هشته طوق عشق خود بر گردنم
میبرد آنجا که خواهد بردنم

این حدیث محنت ایّوب نیست
داستان یوسف و یعقوب نیست

صبر ایّوب از کجا و این بلا
این حسین است و حدیث کربلا

دورکش زین ورطه رخت ای محتشم
تا نسوزد شهپرت را آتشم

هین سپاهت دور دار از راه من
که جهان سوز است برق آه من

شد بسوی آسمان آن روح پاک
که فرشتۀ آتش آمد سوزناک

  • یکشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زبانحال امام حسین(ع) در روز عاشورا -(گفت شاهِ تشنه کامان بر سرِ میدانِ عشق) * صامت بروجردی

2194

زبانحال امام حسین(ع) در روز عاشورا -(گفت شاهِ تشنه کامان بر سرِ میدانِ عشق) تضمین از فروغی بسطامی

گفت شاهِ تشنه کامان بر سرِ میدانِ عشق
بر سرِ بازارِ جانبازان منم سلطانِ عشق
وه چه خوش لذّت بُود در بادهء رخشان عشق
بس که بنشسته است تا پر بر تنم پیکانِ عشق
طایرِ پَران شدم از طایرِ پَرانِ عشق

هر که را نبُود هوای درگهِ جانان بسر
هرگز از معشوقهء جانی نگردد با خبر
نیست این فیضِ شهادت لایقِ هر بی بصر
گوشهء ابروی معشوقت نیاید در نظر
تا نریزد خونت از شمشیرِ خون افشانِ عشق

تا نگردی آشنا رویت زِ خون تر کی شود
روی نامحرم قرینِ روی دلبر کی شود
جسم نالایق فرازِ تخت و افسر کی شود
تودۀ خاکسترت گوگردِ احمر کی شود
تا نسوزد پیکرت در آتشِ سوزانِ عشق

صبر و طاقت پیشه کن ای زینبِ حسرت نصیب
بعد قتلم چون بمانی اندر این صحرا غریب
عازمِ کوی لقایم نیست هنگامِ شکیب
یا که لب را تر کنم از بادهء وصلِ حبیب
یا که سر را می گذارم بر سرِ پیمانِ عشق

هاتفی می گفت از نزدِ خدای ذُوالمنن
کای قتیلِ تیغِ عدوان با دو صد جور و محن
نیستی آگه چه مقصود است از جان باختن
سرَّ سرگردانی خود را نخواهی یافتن
یا نگردد تارکت گوی خم چوگانِ عشق

گفت (صامت) از غمِ دل کس هم آوازم نشد
سیلِ خوننین شرمسار از چهرهء زردم نشد
دلبر آگه از درونِ دردِ پر دردم نشد
از طبیبان هم (فروغی) چارهء دردم نشد
جان من برلب رسید از دردِ بی درمانِ عشق

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

زخم زبان -(یک اربعین یا حسین زخم زبانم زدند شعله به جانم زدند) * محمدرضا سروری

767
1

زخم زبان -(یک اربعین یا حسین زخم زبانم زدند    شعله به جانم زدند) زخم زبان

یک اربعین یا حسین زخم زبانم زدند شعله به جانم زدند

بی تو بسی طعنه چون تیر و کمانم زدند شعله به جانم زدند

******

یک اربعین یاحسین رنج و بلا دیده ام

کوفه و شام بلا ، جور و جفا دیده ام

ثانیه در ثانیه درد و غم و غصه بود

جمع عزا در عزا ، بعد عزا دیده ام

هر نفسی غصه ای بر جگرم می نشست

سایه ی داغ عزا روی سرم می نشست

دشت غم و بی کسی ، خار مغیلان به پا

حلقه ی خونابه در چشم ترم می نشست

یک اربعین یا حسین زخم زبانم زدند شعله به جانم زدند

******

یک اربعین یاحسین زیر عزا خم شدم

همدم خون جگر در صف ماتم شدم

در دل غربت اسیر ، بی کس و بی آشنا

سایه نشین عزا ، آینه ی غم شدم

دیده من خود به خود ، تا به سر نی رود

اشک چهل روزه ام ، گرچه پیاپی رود

حنجره ات زیر تیغ ، تلخ ترین حادثه

خاطره ی قتلگاه ، از نظرم کِی رود ؟

یک اربعین یا حسین زخم زبانم زدند شعله به جانم زدند

******

یک اربعین یاحسین خون جگر خورده ام

دم به دم از هر طرف سهم عزا برده ام

همره اشک حرم ، در دل ویرانه ها

غنچه ی پرپر شده دیدم و پژمرده ام

کرب و بلا آمدم ، داغ دلم تازه شد

وسعت دریای غم ، بی حد و اندازه شد

خیمه ی ماتم به پا ، یاد جوانان کنم

آه من و نای نی ، یار هم آوازه شد

یک اربعین یا حسین زخم زبانم زدند شعله به جانم زدند

******

یک اربعین یاحسین ، بی تو به شیون گذشت

بعد تو چون شام غم ، به روز روشن گذشت

غصه ی بی یاوری ، سختی درد و بلا

لب نکند بازگو ، آنچه که بر من گذشت

زینب غمدیده را ، داغ برادر شکست

در دل دریای غم ، بعد برادر نشست

سروری هر اربعین ، از دل زینب بگو

بانوی صبر و عزاست مُهر برادر به دست

یک اربعین یا حسین زخم زبانم زدند شعله به جانم زدند

******

  • جمعه
  • 2
  • مهر
  • 1400
  • ساعت
  • 23:59
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب

مینویسم با عطش امشب غزل بر بوریا * مرضیه عاطفی

604

مینویسم با عطش امشب غزل بر بوریا مینویسم با عطش امشب غزل بر بوریا
مینشینم یاد شاهِ بی مثَل بر بوریا

یاد آن شبها که آمد اشک-ریزان نورِ ماه
تا بپوشاند تنش را با زُحل بر بوریا

سینهٔ تیرِ سه شعبه خورده اش را ضجّه زد
آفتاب افتاد وقتی بی خلل بر بوریا

با دعای خواهرش راهی شد آهسته سه روز
ظهرگاهان یک نسیم از روی تل بر بوریا

شد اذانِ مغرب و افتاده پیش قتلگاه
تکه تکه حضرتِ خیرالعمل بر بوریا

غرق در خون است از نامردی صیادها
اهل عالم! نیست جای شیرِ یل بر بوریا

میزند بر صورت و سر، لرزه افتاده ست بر-
-پایِ عزرائیل؛ مأمور اجل بر بوریا

خوب شد برداشتند از روی خاک و ریختند
پیکر صد پاره اش را لاأقل بر بوریا

اینچنین شد که ملائک لطمه زن در کربلا
روضه میخوانند از روز ازل بر بوریا!

  • پنج شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1400
  • ساعت
  • 13:59
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

زبانحال حضرت رباب س -(ندن وصالی ساتیب قصد ترک جان ائلدون) * طائر اورنگی

553

زبانحال حضرت رباب س -(ندن وصالی ساتیب قصد ترک جان ائلدون) ندن وصالی ساتیب قصد ترک جان ائلدون
گئدوب ربابی فراقینده باغری قان ائلدون

کوسوب گئدوبسن ای آغوشیمین صفاسی اوغول
عجیبه نوک جدایه چخوب مکان ائلدون

گئدوب سو فکریله اما سوسوز شهید اولدون
بوغازون حرمله نون تیرینه نشان ائلدون

خدنگ ظلم دگوب حلقیوه اخوبدی قانین
یاشیل لباسیوی اگنینده ارغوان ائلدون

شهیدلر آرا سن باشیمی اوجالدیبسان
اگر چه نار غمه قدیمی کمان ائلدون

سنی بو حالیده اصغر نه نوعی گورسون آنان
بو بی کسین ایشینی ناله و فغان ائلدون

جهاندا سنسیز آنان گولسه سن حلال ایلمه
گوزومده گوز یاشیمی سیل بی امان ائلدون

سنیله درک ایلمیشدیم بهار عمر ندور
بهار عمرومی ای نازنین خزان ائلدون

دالینجا نیزده عشقون سببدی گلماقیما
منیم جنونیمی سن عالمه عیان ائلدون

چکوبدی عشقون ایدوبدی منی جلای وطن
دیار کوفه و شامه منی روان ائلدون

غمیم قالارگی اولوب تا جهاندا عمروم وار
تمام غصه لری دلده جاودان ائلدون

بو طرزیله سن اوزون طائرا سوزی باغلا
ربابی درده سالیب گور نه نوحه خوان ائلدون

تقریر ۱۹ آذر سال ۹۹

  • جمعه
  • 29
  • بهمن
  • 1400
  • ساعت
  • 18:28
  • نوشته شده توسط
  • طائر اورنگی
ادامه مطلب

زبانحال حضرت رباب س -(ندن وصالی ساتیب قصد ترک جان ائلدون) * طائر اورنگی

858

زبانحال حضرت رباب س -(ندن وصالی ساتیب قصد ترک جان ائلدون) ندن وصالی ساتیب قصد ترک جان ائلدون
گئدوب ربابی فراقینده باغری قان ائلدون

کوسوب گئدوبسن ای آغوشیمین صفاسی اوغول
عجیبه نوک جدایه چخوب مکان ائلدون

گئدوب سو فکریله اما سوسوز شهید اولدون
بوغازون حرمله نون تیرینه نشان ائلدون

خدنگ ظلم دگوب حلقیوه اخوبدی قانین
یاشیل لباسیوی اگنینده ارغوان ائلدون

شهیدلر آرا سن باشیمی اوجالدیبسان
اگر چه نار غمه قدیمی کمان ائلدون

سنی بو حالیده اصغر نه نوعی گورسون آنان
بو بی کسین ایشینی ناله و فغان ائلدون

جهاندا سنسیز آنان گولسه سن حلال ایلمه
گوزومده گوز یاشیمی سیل بی امان ائلدون

سنیله درک ایلمیشدیم بهار عمر ندور
بهار عمرومی ای نازنین خزان ائلدون

دالینجا نیزده عشقون سببدی گلماقیما
منیم جنونیمی سن عالمه عیان ائلدون

چکوبدی عشقون ایدوبدی منی جلای وطن
دیار کوفه و شامه منی روان ائلدون

غمیم قالارگی اولوب تا جهاندا عمروم وار
تمام غصه لری دلده جاودان ائلدون

بو طرزیله سن اوزون طائرا سوزی باغلا
ربابی درده سالیب گور نه نوحه خوان ائلدون

تقریر ۱۹ آذر سال ۹۹

  • جمعه
  • 29
  • بهمن
  • 1400
  • ساعت
  • 18:28
  • نوشته شده توسط
  • طائر اورنگی
ادامه مطلب

آخر به ضربِ کینهٔ افرادِ نیزه-زن * مرضیه عاطفی

430
1

آخر به ضربِ کینهٔ افرادِ نیزه-زن -لطفا لطفا حق روضه ادا شود-

آخر به ضربِ کینهٔ افرادِ نیزه-زن
در خون نفس نفس زد و جان داد کاملاً

کشتند تشنه لب، لبِ دریا حرامیان
آقای مهربانِ مرا دور از وطن

«سر» را گرفت نیزه؛ به روی سرش گذاشت
افتاده بود در وسط قتلگاه، تن

میخورْد تاب؛ زخمی و بیتاب از عزا
بر خنجر کثیف سنان(لع) پاره پیرهن

با اهل عرش و أرض و سما ضجه میزدند
خیلِ وحوش تشنه؛ بر این جسم ِ بی کفن

بر بوریا نشسته و خون گریه میکنم
تا کم شود کنار تنش نورِ چشم من
*
در کوچه با غلاف و به گودال با عصا
داریم خاطرات بد از بیهوا زدن!

  • پنج شنبه
  • 26
  • خرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

روضه شب اول محرم * آرمان صائمی

856

روضه شب اول محرم در وجودم طنین محتشم است
دیده ام شوق و رقص پرچم را
لطف کردی به من دوباره حسین
نوکری کردنِ محرم را
-
یاد کردم از آن عزیزانی
که به زیر لحد عزا دارند
پدر و مادران خفته به خاک
که عزا دار روضه ی یارند
-
پدری که همیشه با اشکش
مشکی روضه را به تن می کرد
شب اول که می رسید از راه
یادی از غربتِ حسن می کرد
-
مادری که همیشه در طی سال
خانه اش بود با شما آباد
از پس انداز چند ماهه خودش
خرجیِ روضه ی تورا می داد
-
یاد کردم از آن عزیزانی
که به درد فراق مجبورند
بین بستر سیاه پوشیدند
ولی از روضه های تو دورند
-
لطف کردی به من دوباره حسین
که رساندی مرا به هیئت و اشک
لطف کردی اجازه ام دادی
بزنم سینه پای صاحب مشک
-
با خودم فکر می کنم...هیهات
هرچه بر سینه ام زدم کم بود
دوست دارم که خوب گریه کنم
شاید این اخرین محرم بود...

  • سه شنبه
  • 4
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 17:12
  • نوشته شده توسط
  • محمد حسین عزیزی
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

روضه شب اول محرم -(در وجودم طنین محتشم است ) * آرمان صائمی

920

روضه شب اول محرم  -(در وجودم طنین محتشم است ) در وجودم طنین محتشم است
دیده ام شوق و رقص پرچم را
لطف کردی به من دوباره حسین
نوکری کردنِ محرم را
-
یاد کردم از آن عزیزانی
که به زیر لحد عزا دارند
پدر و مادران خفته به خاک
که عزا دار روضه ی یارند
-
پدری که همیشه با اشکش
مشکی روضه را به تن می کرد
شب اول که می رسید از راه
یادی از غربتِ حسن می کرد
-
مادری که همیشه در طی سال
خانه اش بود با شما آباد
از پس انداز چند ماهه خودش
خرجیِ روضه ی تورا می داد
-
یاد کردم از آن عزیزانی
که به درد فراق مجبورند
بین بستر سیاه پوشیدند
ولی از روضه های تو دورند
-
لطف کردی به من دوباره حسین
که رساندی مرا به هیئت و اشک
لطف کردی اجازه ام دادی
بزنم سینه پای صاحب مشک
-
با خودم فکر می کنم...هیهات
هرچه بر سینه ام زدم کم بود
دوست دارم که خوب گریه کنم
شاید این اخرین محرم بود...

  • سه شنبه
  • 4
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 17:14
  • نوشته شده توسط
  • محمد حسین عزیزی
ادامه مطلب

متن شعر روضه از علیرضا نظری (اینقدر نرید کنارش) *

579

متن شعر روضه از علیرضا نظری (اینقدر نرید کنارش) اینقدر نرید کنارش
یکی یکی دونه دونه
الانم اذان ظهره
بذارید نماز بخونه

نزنید تیری کنارش
نمازش داره ادامه
توی کوفه واسه مهمون
اینا رسم احترامه؟

سجاده‌اش روی زمینه
حالا در حال سجوده
یه جوری بِش میزنین تیر
مگه قاتل کی بوده؟

مگه ظلمی به شما کرد؟
مگه دیدید بدی از اون؟
که نمیذارید بخونه
یه نمازی با دل خون

علیرضا نظری

  • پنج شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1401
  • ساعت
  • 08:04
  • نوشته شده توسط
  • علی اصغرخواجه زاده
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

مناجات با خدا -(آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت...) * سید پوریا هاشمی

630

مناجات با خدا   -(آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت...) آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت...
نام من را بین مهمان‌های تو آخر نوشت

دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت
دعوت من را برای این دو چشم تر نوشت

جای نان می‌خواستم قدری تماشایش کنم
حیف باشد محضر صاحب کرم از زر نوشت

هرقدَر من معصیت کردم به روی من نزد
قصه‌ام را تا ابد در خانه‌ی دلبر نوشت

به من بی آبرو چه آبرویی داده است
من بدی کردم ولی او صورت دیگر نوشت

دست من را داد در دست علی مرتضی
بعد ازآن نام مرا در دفترش قنبر نوشت

یک علی گفتم تمام سیئاتم پاک شد
سرنوشتم را خداوندِ علی، از سر نوشت

آخر خط بودم و زهرا به فریادم رسید
بعد ازآن بخت مرا از هرکسی بهتر نوشت

کل دارایی من این است... عشقم به حسین!
بین ثروتمندها اسم مرا مادر نوشت

چشم وا کردم که دیدم ناگهان در هیأتم...
دست زهرا در حسینیه مرا نوکر نوشت

از همان‌موقع چه کیفی می‌کنم من با حسین!
شرح آن‌ را باید از امروز تا محشر نوشت

چندوقتی می‌شود دور از تو ماندم، وای من
فطرست‌ را دست تقدیر عاقبت بی پر نوشت
**
ای فدای اسم شیرینت «حسین جان» کز ازل
حق به تقدیر گلویت کندی خنجر نوشت

نیزه‌ها روی تنت یکجور رفته کج شده
مزد "هَل مِن ناصرت" را با سنان لشکر نوشت

شمر روی سینه‌ات مشغول ذبحت بود آه...
قاتلت را مقتل اما، غُصه‌ی معجر نوشت

  • پنج شنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 11:51
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

صلوات بر شهدای -(بر قافله سالار شهیدان صلوات ) * رسول چهارمحالی

263

صلوات بر شهدای  -(بر  قافله سالار شهیدان صلوات ) بر قافله سالار شهیدان صلوات
بر خون خدا بالب عطشان صلوات

بر شبه رسول عربی سبط نبی
اول قمر رفته به میدان صلوات

بر غیرت سردار حسین ابن علی
بفرست مدام از دل و جان صلوات

ششماهه به میدان پسر شیر حنین
برطفل رضیع به روی دستان صلوات

چون عابِس و جونْ در ره دین خدا
جان دادن عاشقان به قرآن صلوات

پروانه به دور شمع می گردد آب
بر تشنه لبان راه جانان صلوات

ای خسته دلان موقع دلداری ماست
برنم نم اشک حضرت باران صلوات

بر ساجد عابد که به تب می سوزد
بر حکمت آن خالق سبحان صلوات

برشقایق بی سر و مجروح به دشت
بر حسین با پیکر عریان صلوات

زینب که بود قافله سالار حرم
براشک دوچشم طفل گریان صلوات

بر اهل خیام در سفر کوفه به شام
بر جمله غریبان و اسیران صلوات

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:46
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت امام حسین(ع) -(ما را به ضمانت حسین می بخشند ) * رسول چهارمحالی

239

حضرت امام حسین(ع) -(ما را به ضمانت حسین می بخشند ) ما را به ضمانت حسین می بخشند
ما را به عنایت حسین می بخشند

عمری زحسین دم زده ایم ای مردم
ما را به شفاعت حسین می بخشند

از خوان کریمانه کرم باید خواست
ما را به کرامت حسین می بخشند

از مرگ هراسی به دل ما نبود
ما را به حمایت حسین می بخشند

در روضه همه ابر بهاری هستیم
ما را به محبت حسین می بخشند

تفسیر نموده عشق با پرچم سرخ
ما را به شهادت حسین می بخشند

ای شیعه محبتش شود راه نجات
ما را به ضمانت حسین می بخشند

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

کربلا -(شش گوشه و ششماهه و شهزاده همینجاست) * رسول چهارمحالی

297
1

کربلا -(شش گوشه و ششماهه و شهزاده همینجاست) شش گوشه و ششماهه و شهزاده همینجاست
آن کعبه و آن قبله و سجاده همینجاست

خورشید و ستاره و مه اینجا همه جمع اند
خورشیدِ، که بر خاکِ خود افتاده همینجاست

بر نیزه سوار است سر شاه شهیدان
آن پیکر بی سر که به جا مانده همینجاست

یک سینه ی بی تاب ز یک داغ عظیمی
بر سیّدخوبان ، دل و دلداده همینجاست

این جای جُلوس است به خوبان دوعالم
صد راه به این مأمن در جاده همینجاست

تا کرب و بلا راه سلامی و سلامیست
آن ذکرمسیحای به لب خوانده همینجاست

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوکری ارباب(ع) -(این که ما نوکر ارباب شدیم لطف تو بود) * رسول چهارمحالی

346

نوکری ارباب(ع) -(این که ما نوکر ارباب شدیم لطف تو بود) این که ما نوکر ارباب شدیم لطف تو بود
ذاکر و خادم ارباب شدیم لطف تو بود

روز اول تو نظر کردی و ما مست شدیم
فاطمه لطف شما بود که سر مست شدیم

شرف عشق ز الطاف کریمانه توست
بی جهت نیست که ما عاشق ارباب شدیم

گل ما را ز شما ساخته و خلق کنند
روح ما از نفس پاک و مسیحایی توست

فاطمه لطف نما نوکری ام را تو نگیر
هر چه دارم ز تو و ایل و تبارمولاست

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمزمه امام حسین(ع) -(اُفَوِضُ اَمْری الی الله) * رسول چهارمحالی

242

زمزمه امام حسین(ع) -(اُفَوِضُ اَمْری الی الله) ابا عبدالله،حسین ثارالله(2)
---------------------------
اُفَوِضُ اَمْری الی الله
عاقبتم با ثارالله
بَصیرٌ بالعباد است
حسین ابا عبدالله(2)
---------------------
ابا عبدالله،حسین ثارالله(2)
---------------------
مصباح هدایتی آ قا
تو راه سعادتی آ قا
فُلْکِ نِجاة امتی آری
توچراغ شهادتی آقا(2)
--------------------
ابا عبدالله،حسین ثارالله(2)
-------------------
مظلومی و عطشان
قتیل چشم گریان
برلب دریا تشنه لب
مهمان شدی بریزدان (2)
--------------------------
السلامٌ علی شیب الخضیب
السلامٌ علی خلد التریب
السلامٌ علی عبد الصالح
السلامٌ علی البدن السلیب(2)
---------------------
ابا عبدالله،حسین ثارالله(2)
---------------------
یا لیتنا کنا معک
نوکر خود بنما محک
روضه ی تو بهشت من
نامت به روضه ها نمک(2)
------------------------
ابا عبدالله،حسین ثارالله(2)

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 00:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

آرزوی کربلا -(عمریه نوکرم،نوکر این حرم) * رسول چهارمحالی

261

آرزوی کربلا -(عمریه نوکرم،نوکر این حرم) امیر عالمین،نوکرتم حسین(2)
.............................................
عمریه نوکرم،نوکر این حرم
میشه بیام آقا،یه بار توی حرم
نوشته رو دلم،عمریه نوکرم
مانند پدرم،نوکراین درم
.............................
حسرت کربلا،نمونه رو دلم
منو ببر آقا،میگن نا لایقم
با اذن فاطمه،راهی شدن حرم
از حرم نجف،میام تا این حرم
......................................
روضه خونت شدم،میون روضه ها
سینه زنت شدم،وسط دسته ها
علم به دوش من،میون هیئت ها
زنجیر غم به دوش،بهرمصیبت ها
.......................................
کاش زائر حرم،می شدم از دعات
گریه کن غمت،درون روضه هات
با صاحب الزمان،سینه زن غم هات
پیاده اربعین،بیام گنبد طلات
...........................................
نظر به نوکرت،مرانی از درت
دوای درد من،می خونم از غمت
برای ماتمت،ساقی شد شاعرت
قلم زده کنون،روایت غمت
.......................................
امیر عالمین،نوکرتم حسین(2)

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 00:37
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه خون -(هر زمانی روضه خوانی روضه خواند) * رسول چهارمحالی

249

مرثیه خون -(هر زمانی روضه خوانی روضه خواند) هر زمانی روضه خوانی روضه خواند
گفت لایوم کیومک اشک در چشمی نماند

روضه ها تا کربلا رفتند در هر مجلسی
از حسین و از لب عطشان طفلانش بخواند

از تن مجروح،سر بر نی ،لب خشک ،خیزران
سوگ و ماتم از غمی جانسوز بر دلها نهاند

آ مد و داغ عظیم این مصیبت شعله زد
شعله های خیمه را آ ورد بر جانم نشاند

دست و پایم را درون غُلْ و زنجیر جای کرد
تازیانه ،پا برهنه، آ بله را روضه خواند

آ مد و جان ودلم را برد اندر قتلگاه
نیزه وشمشیروخنجر،اودگرروضه نخواند

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 00:41
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه آرزوی زیارت -(هر نفس من از نفس تو) * رسول چهارمحالی

299

نوحه آرزوی زیارت -(هر نفس من از نفس تو) یا کاشف الکرب،اکشف کروبی(2)
.......................................ّ
هر نفس من ،از نفس تو
روضه بخونم،میشه آقا،حرم تو
سینه زنم من،واسه غم تو
میام ایشا الله،یه دفعه،تو حرم تو
.......................................
تمام هستم،دل به تو بستم
سعی و صفای من بود در حرم تو
لباس احرام،برای شیعه
پیرهن سیاه،با اشگ و آه ماتم تو
......................................
خدا خدایا ،حاجت روا کن
ارباب خوبم کربلا نصیب ما کن
می خوام بگیرم،برآت قبرت
پنجره فولاد رضا از پسر تو
.........................................
دلم شکسته ،از این جدایی
بیا نظر کن به خدا به نوکرت تو
در آرزوی ،شش گوشه زارم
مانند زینب خواهر غم پرور تو
...............................................
یک شب جمعه،روضه بخونم
بیاد مقتل، بیاد خیمه،در حرم تو
گریه کنان من،با اذن زهرا
مویه کنان،نوحه بخونم حرم تو
..............................................
قبه طلائیت،دلم رو برده
واسه فرج،نماز بخونم حرم تو
زائر اون صحن،بشم یه روزی
قدم ،قدم ،بیام آقا تا حرم تو
...........................................
بال ملائک،پهنه تو روضه ات
گریه کنان،سینه زنان در حرم تو
حضرت زهرا،ام ابیها
اذن بده،به روضه ها،در حرم تو
.........................................
با چای روضه،در ماتم تو
روزیم و من گرفته ام از ماتم تو
ساقی نداره،جز تو امیری
قلم به دستم می نویسم از غم تو
........................................
یا کاشف الکرب،اکشف کروبی(2)
.....................................

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 00:41
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

دلشوره محرم -(دلشوره دارم ای آقا) * رسول چهارمحالی

271

دلشوره محرم -(دلشوره دارم ای آقا) ذکر لبم،نون شبم،نام حسین (2)
--------------------------
دلشوره دارم ای آ قا
داره میاد موسم غم ها
اگه نباشه هیئت تو
چکار کنم زین غم عظما

محرمت بلوغ شیعه
یه فصل از نبوغ شیعه
ببین شده فروغ شیعه

تویی همه دار و ندارم ارباب
تویی آقا تو کس و کارم ارباب
خدا رو شکر که تورو دارم ارباب

تازه فهمیدم روضه ها
باعث برکت جونمه
چای روضه برایم حسین
باعث برکت خونمه
--------------------------
ذکر لبم،نون شبم،نام حسین (2)
----------------------------
توی دلم پر شده ماتم
آ خه داره میاد محرم
پر میشه تو کوچه و بازار
سیاهی و بیرق و پرچم

حیفه بیاد ماه محرم
به تن کنم سیاه محرم
هیئت نباشه آ ه محرم

یه ساله چشم به راه نشستم
شب های جمعه من شکستم
دل رو به خیمه ی تو بستم

وقتی می بینم عکس حرم
زائر ت می شم از دور حسین
چون کبوتر به سوی حرم
زائر ت می شم ای نور عین
--------------------------------
ذکر لبم،نون شبم،نام حسین (2)
------------------------------
کرب و بلا ،روضه و گریه
محرمت فصل جنونه
از ما نگیر محرمت رو
آ قا ببین دلها چه خونه

عشق تو ریشه کرده تو دل
محبت تو گشته حاصل
به نوکری دل شده نائل

مجنون مهر مادرت ارباب
ممنون مهر مادرت ارباب
مدیون مهر مادرت ارباب

برکت روضه ها ی تو شد
خون پاک شهید وطن
سرخی خون پاک حسین
بر تن ما شده پیرهن
-----------------------------------
ذکر لبم،نون شبم،نام حسین (2)

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 00:42
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه شهادت امام حسین(ع) -(فلک نجاتم حسین،آب حیاتم حسین) * رسول چهارمحالی

1790
4

نوحه شهادت امام حسین(ع) -(فلک نجاتم حسین،آب حیاتم حسین) سبک :عمو فدای تو و دیده گریان تو
................................
غریب و تنها حسین ،حسین حسین یا حسین(2)
.........................................
فلک نجاتم حسین،آب حیاتم حسین
راه نجات بشر،تویی مماتم حسین
حصن حصینم تویی،نور مبینم حسین
غریب دور از وطن،ذبح عظیمم حسین
به روی نی شد سرت،حزن حزینم حسین
تویی تو سالار دین،میر دلیرم حسین
........................................
یوسف زهرا تویی،آیت عظما تویی
قافله سالار ما،روضۂ غم ها تویی
وصی حیدر تویی،حنجر به خنجر تویی
صد پاره پیکر تویی،شافع محشر تویی
معنی آیات حسین،ذکر مناجات حسین
شهید راه خدا،به حال طاعات حسین
........................................
قطع الوریدی حسین،غم ها کشیدی حسین
ز بعد مرگ پسر،خوشی ندیدی حسین
خسرو هفت آسمان،بر لب پیر و جوان
قاری بر نی حسین،آ بروی قدسیان
چشم تر روضه ها،ای نمک روضه ها
زمزمه عشق حق،ای محک روضه ها
..................................
آیه ترتیل حسین،شهپر جبریل حسین
دخیل بسته دلم،تویی بی بدیل حسین
شمع شبستان تویی،قاری قرآن تویی
وصی ختم رسل،با لب عطشان تویی
سوز دعایم حسین،غرق عزایم حسین
محو خدای توأم،ز غم جدایم حسین
.....................................
قسم به آب آورت،به ساقی لشگرت
به مشک خالی ز آب،به گریه مادرت
دست قلم گشتۂ،عباس نام آورت
به روضه های لب،تشنه آب آورت
عباس علمدار تو ،میر و جهاندار تو
جدا شد از پیکرش،دست سپهدار تو
........................................
قسم به سوز دل،خواهر غم پرورت
به ناله های دل،دختر بی یاورت
سوز و گدازم تویی،راز و نیازم تویی
حلقه وصل به حق،آگه ز رازم تویی
چرخ و فلک ذاکرت،ملک و ملک شاعرت
ساقی محزون شده،به روضه ها زائرت
................................
غریب و تنها حسین ، حسین حسین یا حسین(2)

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 00:44
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حسرت کربلا -(عقدۂ دل واشد و گفتم حسین جان کربلا) * رسول چهارمحالی

280

حسرت کربلا -(عقدۂ دل واشد و گفتم حسین جان کربلا) عقدۂ دل واشد و گفتم حسین جان کربلا
از نجف با اذن حیدر می روم تا کربلا
در دلم غوغا و شور اربعین گردد به پا
بر لبم لبیک یا مظلوم دشت کربلا
حسرت دیدار تو با صد نوا در کربلا
کاش در بین حرم گردم فدای کربلا
عقده ها اندر دلم بهر زیارت با ادب
با علم سوی حرم آیم درون کربلا
روزیم اذن حضور در حرم گردد اگر
مهر گردد یک برات از دست شاه کربلا
دوستان گویند جانا میرویم کرب وبلا
اربعین راهی سوی این اجتماع با صفا
مانده جا از کاروانم کن نظر مولای ما
نوکر درگاه تو هستم نیایم کربلا
من به دل دارم هوای گریه در قبه طلا
یک شب جمعه میان دوحرم در کربلا
چون امام عسگری پای پیاده تا حرم
هر قدم را با عنایات شما شیر خدا
چون حیات من بود از تو حسین
در ممات من بیا ای تشنۂ کرب و بلا
اربعین بهر تسلای دل صاحب زمان
هر قدم را با علم آیم به سوی کربلا
آمدم پای پیاده چون اسیران حرم
هر قدم بر داشتم از لطف شاه کربلا
ساقی اندر آرزوی این زیارت تشنه کام
بر لبش فریاد یا مظلوم دشت کربلا

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 00:49
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

امام حسین(ع) -(ای مجیر بی پناهان یا حسین) * رسول چهارمحالی

281

امام حسین(ع) -(ای مجیر بی پناهان یا حسین) ای مجیر بی پناهان یا حسین
ای انیس بی نوایان یا حسین
ای که ما را در دلت جا داده ای
پای روضه اذن گریه داده ای
ای که خاکت مهر و تسبیح من است
مرقد پاکت برایم حج مقبول من است
بوسه بر صحن و سرایت حد توفیق من است
حلقۂ وصل خدا با عبد از بین حرم های تو است
مادرت گریان و حیدر در غمت بر سر زنان
روضه خوان ماتمت تنها خدای سرمد است
هر شب جمعه روم در خیمه گاه خواهرت
پای دل در علقمه ،جانم فدای اصغرت
ای که بر هر درد من، درمان تویی
چون شفا بر درد بی درمان تویی
شیعیان که جای خود مولا حسین
هر کسی را عاشق خود می کنید
ارمنی ها نذری از بهر ابوالفضل می دهند
ای که عباست کند کار مسیحا یا حسین
ای رفیق ام،ای امیدم،ای شفیقم یا حسین
مشکلاتم را شما هر گوشه ای وا می کنید
ای مجیر بی مجیران یا حسین
ای غیاث مستغیثان یا حسین
آبروی من فقط از لطف توست
چون گدای خانه زادم یا حسین
هر کسی گردد گدای خانه ات
پادشاه گردد ز لطفت یا حسین
بر سر ساقی بکش دستی ز راه مرحمت
چشم بر لطف تو دارم بی پناهم یا حسین

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 00:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه شهادت امام حسین(ع) -(انی ،سلمٌ،لمن سالمکم حسین ) * رسول چهارمحالی

1158
2

نوحه شهادت امام حسین(ع) -(انی ،سلمٌ،لمن سالمکم حسین ) امّ ابیها مددی ،حضرت زهرا مددی(2)
----- ------------------
انی ،سلمٌ،لمن سالمکم حسین
انی،حربٌ،لمن حاربکم حسین
مظلوم ،مجروح،ذبیح العطشان به کربلا
مصدوم ،از کینه،عریان بدن به نیزه ها
همه عالم فدای ،روضه هایت حسین جان
الهی من بمیرم ،روی پایت حسین جان
-----------------------
از عرش، می رسد ،بانگ علی العزای تو
چشمم،جاری ،حی علی البکای تو
بیرق ،پرچم ،کتیبه و شعر محتشم
روضه ،هیئت،سینه زن های محرّم
بزم عزای ارباب،دلها رو کرده بی تاب
کرب و بلات کعبه و ،مُهْرِ تو توی محراب
-------- ---------------
به ابی ،انت و امی،یا حسین غریب مادر
تویی فلک ،نجات امت،نور چشمان پیمبر
والشمر ،جالسٌ،علی صدر ارباب
بریدن ،سر از تنت،بین دو نهر آب
ذبیح العطشان حسین ،قاری قرآن حسین
به روی نی رأس تو ،شاه شهیدان حسین
--------------------
به نبّیٍ،عربیٍ ،و رسول المدنی
و اخیه ،اسد الله ،و مسمی به علی
به حسین ،ابن علی،سبط نبی ثارلله
هر که دارد ،هوس ،کرب و بلا بسم الله
بر مشام جان ما ،می رسد بوی حسین
عاشقان کربلا،راهی اند سوی حسین
-----------------------------
السّلام ،علی حسین ،یه عمر رو زبونمه
مادر تو ،جمعه شب ها،کربلا روضه خونمه
میگه ،بنّی یا حسین ،قتلوک عطشانا
میگه بنّی یا حسین،ذبحوک عطشانا
اذان میگم شب و روز ،به یاد اکبر تو
لالایی طفل من ،روضه ی اصغر تو
------------------------------------
امّ ابیها مددی،حضرت زهرا مددی(2)

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 01:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه روز عاشورا -(روز عاشورا به مسلخ می رود سلطان عشق) * رسول چهارمحالی

506

نوحه روز عاشورا -(روز عاشورا به مسلخ می رود سلطان عشق) یا حسین ابن علی ، از همه خوبان سری(3)
-------------------------
روز عاشورا به مسلخ می رود سلطان عشق
از غمش بر سینه و سر می زند ماه دمشق
اکبرش گشته فدا و اصغرش پرپر شده
حضرت زهرا بیا بنگر حسین بی سر شده
»»»»»»»»««««««««««
روز عاشورا علمدار حسین گشته فدا
یا حسین و یا حسین ذکر لب اهل سما
در کنار علقمه مشک و علم بازو قلم
بر زمین افتاده ساقی و سپهدار حرم
»»»»»»»»»»««««««««««
روز عاشورا بلا جویان دشت کربلا
جانفشانی می کنند پاینده باد دین خدا
کربلا دریای خون و جایگاه انبیا
روضه خوانی می کند ختم نَبّی اوصیا
««««««««««««»»»»»»»
قاسم و عبدالله و عباس سقای حرم
عابس و حر و حبیب و آن زهیر محترم
با عنایات حسین فلک نجات عالمین
جان فدا بهر خدا با رمز لبیک یا حسین
»»»»»»»»««««««
خامس آ ل عبا ، قطع الورید
با لب عطشان حسین گردد شهید
قطعه قطعه پیکرش روی زمین
روضه خوانش شد امیر المومنین
»»»»»»»««««««««
یا حسین ابن علی، از همه خوبان سری(2)

  • شنبه
  • 24
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 15:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد