شهادت امام حسین (ع)

مرتب سازی براساس

اشعار شهادت امام حسین (ع) (تا خدنگ کینه خواهی در کمان کرد آسمان) *

1285
1

اشعار شهادت امام حسین (ع) (تا خدنگ کینه خواهی در کمان کرد آسمان) تا خدنگ کینه خواهی در کمان کرد آسمان

سینة آل پیمبر را نشان کرد آسمان

تیغ زهر آلود در دست مرادی دید ازل

در سر شاه ولایت امتحان کرد آسمان

دست قنقذ تازیانه زد بز هرای بتول

قدرت کبری حق را ناتوان کرد آسمان

در گلوی سبط اول سودة الماس ریخت

سبط دوم را سپس اندر فغان کرد آسمان

برگرفت از صورت مسموم اول رنگ سبز

وز دوم سرخی به چهرش کهکشان کرد آسمان

زین جفاهای نهان در دور خود نادم نشد

عاقبت در کربلا ظلمی عیان کرد آسمان

از دو چشم مهر و مه چون دیدة دخت بتول

خون بجای بارش باران روان کرد آسمان

وه چه ظلمی و وه چه بیدادی که از خون حسین

خاک صحرای بلا را ارغوان کرد آسمان

شمردون بر بوسه گاه مصطفی خن

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:17
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار شهادت امام حسین (ع) (ما ز کوی حق سفر تا کربلا خواهیم کرد) *

1210
0

اشعار شهادت امام حسین (ع) (ما ز کوی حق سفر تا کربلا خواهیم کرد) ما ز کوی حق سفر تا کربلا خواهیم کرد

جان خود را در ره جانان فدا خواهیم کرد

عهد پیمانیکه ما بستیم از روز ازل

اندرین وادی بعهد خود وفا خواهیم کرد

یا زجانان یا زجان زین دو یکی باید گرفت

جای جانان انتخاب جان کجا خواهیم کرد

پای عقل ای عاشقان اینجا ز رفتار افکند

در طریق عشق او کاری که ما خواهیم کرد

حج بدل بر عمره سازیم از مناهم بگذریم

کربلا را بهر قربانی منا خواهیم کرد

خون خود را در زمین کربلا خواهیم ریخت

بهر خون خود خدا را خونبها خواهیم کرد

بر لب شط فرات از خون خود دریا کنیم

وندر آن دریا بخون خود شنا خواهیم کرد

با تن صد چاک رویخاک و خون خواهیم خفت

خاک گرم کربلا را متکا خواهیم کرد

تشن

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:18
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسین (ع) (معمار صنع ریخت چو طرح بنای عشق) *

1355
1

اشعار شهادت امام حسین (ع) (معمار صنع ریخت چو طرح بنای عشق) معمار صنع ریخت چو طرح بنای عشق

بگشاد بر همه ، در دولتسرای عشق

بیگانه را به کعبة مقصود ره نداد

تا خویشتن نکرد فدا در منای عشق

از این حضیض خاک بر افلاک پرگشای

اندر هوای عشق تو همچون همای عشق

برتر شوی زنه فلک ای دل بجان دوست

مردانه وار گر بنهی سر بپای عشق

با پای عقل کی بری این راه را بسر

نبود گرت بدست توکل عصای عشق

در طور پاسخ ارنی ، لن ترانی است

کاینجا کلیم هم نبود آشنای عشق

با آنکه در مقام کلیمی شد استوار

راهش نداده­اند بخلوتسرای عشق

آن جلوه­ای که موسی عمران زپا فکند

یک جلوه بود از علی ، مرتضای عشق

کاینجا مجال عرض وجود و کمال نیست

شاهان عالمند بر این در گدای عشق

یعنی ازین دو ر

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:19
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسین (ع) (دلا نما دمی گذر بسوی مکتب بلا) *

1532
1

اشعار شهادت امام حسین (ع) (دلا نما دمی گذر بسوی مکتب بلا) دلا نما دمی گذر بسوی مکتب بلا

بحرف ابجدی نگر اشارتی زکربلا

الف کنایه از ازل که شاهدین بصد امل

بزمگاه لم یزل ببست عهد با خدا

ز با اشارت آنکه او بلا نمود آرزو

ز تا کنایت آنکه خوکند به تیر اشقیا

رثا ثبات در قدم که بایدش بدشت غم

زجیم جور اشقیا کشد بعرصة بلا

زحا حسام جانستان زخا خدنگ دلستان

که زخم این و ضرب آن رسد به جسمش از قضا

زدال داغ اکبرش رسد بقلب انورش

ز ذال ذبح اصغرش کند بغصّه مبتلا

ز را شود روانه خون وراز جسم لاله گون

ز زا شود ز زین نگون کند زخاک متّکا

زسین سرامام دین اشارئی ز شمر شین

که میکند جدا زکین سرمنیرش از قفا

ز صاد صبر آل او محارم و عیال او

زضاد ضع حال او ز زخمهای ج

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:14
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسین (ع) (شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين (ع)) *

1670
1

اشعار شهادت امام حسین (ع) (شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين (ع)) شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين (ع)

روي دل با کاروان کربلا دارد حسين (ع)

از حريم کعبه جدش به اشکي شست دست

مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسين

ميبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظيم

بيش از اينها حرمت کوي منا دارد حسين

پيش روراه ديار نيستي کافيش نيست

اشک و آه عالمي هم در قفا دارد حسين

بسکه محملها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمي‌داند عروسي يا عزا دارد حسين

رخت و ديباج حرم چون گل به تاراجش برند

تا بجائي که کفن از بوريا دارد حسين

بردن اهل حرم دستور بود و سر غيب

ورنه اين بي‌حرمتيها کي روا دارد حسين

سروران،‌پروانگان شمع رخسارش ولي

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسين

سر به تاج زين نهاده

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 03:48
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسین (ع) (حسين آئينه نور خدائي است) *

1361
2

اشعار شهادت امام حسین (ع) (حسين آئينه نور خدائي است) حسين آئينه نور خدائي است

وجودش عين مصباح‌الهدايي است

اگر قرآن ناطق مرتضي بود

حسين ايجاز آن در نينوا بود

بخوان اجمال و تفضيل امامان

زخم يک جرعه زن با تشنه‌کامان

گرين يک جرعه از جام حسين است

نصيبت نور آفاق و شين و عين است

بنازم شور مرکب راندنش را

فراز نيزه قرآن خواندنش را

عبورش را ز خط آتش و خون

حضورش را در اوج هفت گردون

سپرافکندن شب را به پايش

طلوع صبح را در چشمهايش

غبار سم اسبش چون که خيزد

به مستي سرمه در چشم تو ريزد

شهامت شرح قاموس حسين است

شجاعت آستان بوس حسين است

نام شاعر:نادر بختياري

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 03:51
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسین (ع) (گفت محمد که ز دشت بلا) *

1465
3

اشعار شهادت امام حسین (ع) (گفت محمد که ز دشت بلا) گفت محمد که ز دشت بلا

بي‌سر آيند حسين مرا

اي لب تو تشنه‌ترين غنچه‌ها

کرده غمت با دل خونم چه‌ها

دل خوشي و عشق نگردند جمع

شاهد من آتش و اشک است و شمع

طوطي اگر در قفس آئينه داشت

چلچلة ما غم ديرينه داشت

غصه حريف دل مشتاق نيسته

رکه کند شکوه ز عشاق نيست

نام شاعر:نادر بختياري

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 03:56
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(خنجر كشیده اند خدا را رضا كنند) *

2785
4

مدح ومرثیه امام حسین(خنجر كشیده اند خدا را رضا كنند) خنجر كشیده اند خدا را رضا كنند

خود را به زور در دلِ گودال جا كنند

اینجا كه گود بود چرا خورده ای زمین؟

جایی دگر نبود سرت را جدا كنند؟

انصاف نیست لشگر كوفه كفن شوند

این ها تو را مقابل زینب رها كنند

نه جای نیزه مانده و نه نیزه مانده است

تا زخم دیگری روی آن جسم جا كنند

وقتی به عضو عضو تو رحمی نكرده اند

می خواستی ملاحظه ی خیمه را كنند؟!

وقتی كفن برای تنت فایده نداشت

گفتند بوریا عوضش دست و پا كنند

شاعر:حامد خاكی

منبع:سایت حسینیه

  • شنبه
  • 27
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 07:23
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

دوست دارم بارها از تن جدا گردد سرم *

3163
0

دوست دارم بارها از تن جدا گردد سرم دوست دارم بارها از تن جدا گردد سر من
تا شود تقدیم خاک پات، خون حنجر من
دوست دارم عضو عضوم طعمه ی شمشیر گردد
تا تو لبخندی زنی بر زخم های پیکر من
دوست دارم وقت جان دادن به بالینم بیایی
تا بیفتد بر گل رویت نگاه آخر من
دوست دارم در هجوم خنده های تلخ دشمن
بر تو ریزد همچو باران، اشک از چشم تر من
دوست دارم تا به جرم عشق تو، کوچه به کوچه
از فراز بام ها آتش بریزد بر سر من
دوست دارم در کنار دختر مظلومه ی تو
صورت خود را کند تقدیم سیلی، دختر من
دوست دارم دور عباس علمدارت بگردم
تا شود ام البنین، فردای محشر مادر من
دوست دارم تا به جرم عشق گردم سنگ باران
سنگ ها گردند بین کوچه ها، هم سنگر من
دوست دارم طوعه بع

  • شنبه
  • 6
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

کربلا دریای خون خدا شد به همراه دانلود سبک *

4199
5

کربلا دریای خون خدا شد به همراه دانلود سبک کربـلا دریای خون خدا شد
رأس ثارالله از پیکر جدا شد
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****

زیر خنجر حسین دست و پا می‌زد
زینب از خیمـه او را صـدا می‌زد
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****
قـرآن فاطمه در دل گودال
زیر سمّ ستوران شده پامال
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****
نیزه در سینه و تیر کین در دل
تن روی خاک و سر بر کف قاتل
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****
آتش از خیمه‌ها رفته بر گردون
کودکان در به در در دشت و هامون
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****
علقمه باغ سرخ گل یاس است
نقش خاک زمین دست عباس است
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و وا

  • شنبه
  • 6
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمینه آغاز محرم (فصل عزا و ماتمه) * رضا تاجیک

4018
3

زمینه آغاز محرم (فصل عزا و ماتمه) زمینه آغاز محرم

حسین وای حسین ۳

سینه زنا غوغا شده در عالمین

حی علی خیر العمل اشک حسین

فصل عزا و ماتمه محرمه

هر چی گریه کنی کمه محرمه

عالم پر از غمه

حسین وای حسین ۳

پیچیده در این روضه ها باز عطر سیب

جان می دهم با روضه ی شیب الخضیب

ماه عبادت منه محرمه

ذکر دل سینه زنه محرمه

آقام بی کفنه

حسین وای حسین ۳

دلهای ما دیوونه ی کرببلاست

این نعمتم از برکت سلطان رضاست

آورد برا ایرانیا شکر خدا

شال و علم این عزا شکر خدا

ممنون امام رضا

حسین وای حسین ۳

شب ۱

سر مي نهم بر روي اين دار بلا

سالار من جان علي کوفه ميا

آقا وصيت منه منو ببخش

دستم الهي بشکنه منو ببخش

وقت پر زدنه

حسین وای حسین ۳

  • دوشنبه
  • 8
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 21:03
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

نوحه عاشورا *

7061
8

نوحه عاشورا کربـلا دریای خون خدا شد
رأس ثارالله از پیکر جدا شد
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****

زیر خنجر حسین دست و پا می‌زد
زینب از خیمـه او را صـدا می‌زد
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****
قـرآن فاطمه در دل گودال
زیر سمّ ستوران شده پامال
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****
نیزه در سینه و تیر کین در دل
تن روی خاک و سر بر کف قاتل
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****
آتش از خیمه‌ها رفته بر گردون
کودکان در به در در دشت و هامون
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****
علقمه باغ سرخ گل یاس است
نقش خاک زمین دست عباس است
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و وا

  • دوشنبه
  • 8
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 21:05
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

اللهم ارزقنا کربلا به همراه دانلود سبک * رضا تاجیک

23800
127

اللهم ارزقنا کربلا به همراه دانلود سبک دانلود فایل صوتی سبک + متن شعر ویژه محرم

اللهم ارزقنا کربلا

روز و شب دارم دعا آرزومه اي خدا ديدن شيش گوشه ي کرببلا

همه رفتن کربلا به ديار نينوا اسم من از قلم افتاده خدا

من و اين ديده ي تر من و قلب پرشرر من و يک عکس ضريح کربلا

حرم اربابم حسين صحن بين الحرمين شده فکر و ذکر و خواب هر شبم

همه سوز و ساز من اينه امتياز من که غلام و سينه چاک زينبم

ميرسه تو هيئتا به مشام جان ما بوي دلنواز ياس از علقمه

بَه! که چه غوغا ميشه محشري بر پا ميشه شب جمعه کربلا با فاطمه

چي ميشه روز جزا به سپاس گريه ها ما بشيم از همه آدما جدا

مست شاه نينوا جاي جنت خدا ما بشيم ساکن کوي کربلا

رضا تاجیک

  • دوشنبه
  • 8
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 21:21
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

بی قراره دلم دوباره * رضا تاجیک

4893
1

بی قراره دلم دوباره متن مداحی شور حسینی به همراه دانلود سبک

بی قراره دلم دوباره حرم تو قاب چشامه

جمله های زیارت تو، تو ربنای دعامه

عاشقان حرم مطهر ثارالله

هر که دارد هوس کرببلا بسم الله

میخوام بیام دوباره آقام تو حرمت حاجت بگیرم

میخوام دیگه این دفعه رو خدایی پایین پات بمیرم

آخه تویی نعم الامیرم

حسین یا حسین

****

عطر زهرا ميون صحنت تا به سحر موندگاره

پايين پات ياد شهيدا عجب صفايي مياره

من به خون غسل شهادت کنم ان شاءالله

هر که دارد هوس کرببلا بسم الله

ميخوام تو بين الحرمين يه سحري بيدار بمونم

جاي شهيدا و امام نماز زيارت بخونم

مقام اونا رو مي دونم

حسين يا حسين

اگه غصه به سينه داري فقط بگو يا اباالف

  • چهارشنبه
  • 10
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 17:21
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

غزل ورود به محرم *

3808
0

غزل ورود به محرم از كربلا سخن‌ نتوان‌ گفت‌ هيچگاه‌ جز آنكه‌ دل‌ بسوزد و خيزد ز سينه‌ آه‌
يك‌ سوي‌ كربلا صف‌ انبوه‌ كفر وجهل ‌يك‌ سو حسين‌(ع) وهمره‌ او اندكي‌ سپاه‌

يك‌ سو صداي‌ لشكر طغيان‌ و ظلم‌ و كين‌ يك‌ سو صداي‌ كودك‌ و فرياد سيّداه‌
يك‌ سو بسي‌ كسان‌ كه‌ ندارند رحم‌ و عقل‌ يك‌ سو كسي‌ كه‌ در عملش‌ نيست‌ اشتباه‌
آنهـا زياد و رهبر آنها زياد زاد اينها قليل‌ و رهبرشان‌ بر عباد شاه‌
آن‌ كـس‌ كـه‌ بـود شمع‌ هدايت‌ حسين‌ (ع) بود هر كس‌ گـرفت‌ دامـن‌ او را نشد تباه‌
لب‌ تشنه‌ با تمام‌ عزيزان‌ خويش‌ رفت ‌زيرا نخواست‌ تا به‌ ستمگر كند نگاه‌
چـون‌ مهـر پر فروغ‌ پراكند روشني ‌در عالمي‌ كه‌ بود كران‌ تا كران‌ سياه‌
خ

  • پنج شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 06:58
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

ربنای آخر *

2692
1

ربنای آخر عرش مي لرزيد وقتي خاک مي شد بسترت
آسمان واکرد چتري از محبت بر سرت
حنجر جبريل هم با نام تو تطهير شد
تا رسيد آن تيغ بي شرم و حيا بر حنجرت

نخلهاي تشنه از تنهايي ات خم مي شدند
تا شنيدند از لبانت ربناي آخرت
اي همه مظلوميت ، سيمرغ قاف عاشقي!
رنگ غربت داشت از روز ازل بال و پرت
در دل رود فرات از ماهيان بايد شنيد
مرثيه بر آن گلوي تشنه ي از خون ترت
اي خداي زخمهاي آشنا و ناگزير
وحي تو شد (هل من ...) و يک قافله پيغمبرت
کوفه کوفه شرمساري مانده در تاريخ و باز
کربلا در کربلا ماييم و زخم پيکرت!

سيد حبيب حبيب پور

  • پنج شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

شب انتخاب عاشورا *

3729
1

شب انتخاب عاشورا آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نور
قومی در آغوش خدا، قومی ز حق دور
یک سو صف حق، سوی دیگر بود باطل
قـومی پـی دلـدار و قـومی بندۀ دل

آن سو خیـامِ نـار و این سو خیمة نور
آن سو سراسر دیو و دد، این سو همه حور
خلقت میـان ایـن دو خیمـه ایستادند
قومی به آن قومی به این سو رو نهادند
ای دوست خود را در کدامین خيمه دیدی
یــار حسینی یــا طرفــدار یزیـدی؟
خود در چه قومی کرده‌ای احساس، خود را؟
بگشای چشم عبرت و بشناس خود را
آن سو زحق دل‌ها جدا بود و جدا بود
این سو خدا بود و خدا بود و خدا بود
آزاد مــردان دور ثــارالله بودنـد
از سرنوشت خویشتن آگاه بودنـد
همچون عروسان،مرگِ خون‌را طوق‌کردند
غسل شهادت در سرشک شوق کر

  • پنج شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 07:40
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

در شهادت امام حسین (ع) -( نیزه را سرور من بستر راهت كردى ) * محمد علی عجمی

1730
3

در شهادت امام حسین (ع) -( نیزه را سرور من بستر راهت كردى ) نیزه را سرور من بستر راهت كردى
شام را غلغله صبح قیامت كردى
بر لب تشنه ات آن روز اشارت مى كرد
خاتمى را كه در انگشت شهادت كردى
عقل مى خواست بمانى به حرم اما عشق
گفت بر نیزه بزن بوسه اجابت كردى
بانگ لبیك كه حجاج به لب مى آرند
آیه هایى است كه بر نیزه تلاوت كردى
اكبر و قاسم و عباس كجایند كجا
عشق چون این همه را بردى و غارت كردى
چیست در تو؟ همه امروز تو را مى جویند
اى تن بى سر سرور چه قیامت كردى
باز من ماندم و صد كوفه غریبى هیهات
گرچه آزاد مرا تو ز اسارت كردى

شاعر: محمد علی عجمی( شاعر اهل تاجیکستان)

  • یکشنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 08:38
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

ذکر عالم حی علی العزا شد * رضا تاجیک

6430
2

ذکر عالم حی علی العزا شد ذکر عالم حی علی العزا شد ماه اشک و آه خون خدا شد

روضه خون می خونه تو هیات دل ارباب من وارد کرببلا شد

یه قافله ماه و ستاره واویلا واویلا واویلا

تو صحراها میشن آواره واویلا واویلا واویلا

جون همه می رسه بر لب واویلا واویلا واویلا

امون ز بی کسی زینب واویلا واویلا واویلا

****

کربلاي تو عرش رو زمينه حج اصلي تموم مؤمنينه

حضرت ابراهيم مياد تماشا تا عيد قربان تو رو ببينه

رباب ميشينه جاي هاجر واویلا واویلا واویلا

اسماعيل تو علي اصغر واویلا واویلا واویلا

لب تشنه یه جرعه آبه واویلا واویلا واویلا

دریا پیش چشاش سرابه واویلا واویلا واویلا

اگر کشتند چرا آبت ندادند تو را زان دُر نايابت ندادند

اگر

  • یکشنبه
  • 14
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 22:30
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

بی بی زهرا دل نگرانه *

2958

بی بی زهرا دل نگرانه بی بی زهرا دل نگرانه – اشکای صاحب الزمانه
می چکه دونه دونه دونه – تو مسیری که کاروانه
همه چشما به این کویره – کاروانی تو این مسیره
آروم آروم به سمتی میره – که دل اهل آسمانه
حسین یا ثارالله حرم حرم الله
وطن من کرببلاست روز مرگم تو روضه هاست

***
ملائک غرق در خروشن – دسته دسته علم به دوشن
انبیاء آماده می شن تا – چایی روضه رو بنوشن
اونائیکه مقربونن – هیئتی های آسمونن
زیارت ناحیه می خونن – وقتی می خوان مشکی بپوشن
حسین یا ثارالله حرم حرم الله
وطن من کرببلاست روز مرگم تو روضه هاست
***
آسمون شد خیمه ی ماتم – سیاه پوشونه همه عالم
همه هستی عزا می گیرن – از شب اول محرم
آسمون غرق عطر سیبه – می زنن انبیاء

  • چهارشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

بازم وقت شبای بارونه *

2498

بازم وقت شبای بارونه به همراه دانلود سبک
بازم وقت شباي بارونه خداست تو عرش كه روضه مي خونه
فلك از دامن خيسش ستاره مي ريزه
دو چشم آسمون انگار ز گريه لبريزه
***

همه عالم غمين و محزونه دل زارم تو غصه زندونه
زمستون غم و محنت رسيد و غوغا شد
تكاياي ‌سياه غم دوباره بر پا شد
***
بازم نوحه به لب شده جاري فلك گرمه به شيون و زاري
پرستوي كبود حق لباس غم پوشيد
بازم تو كوچه عطر ياس علقمه پيچيد
****
دل دنيا ميگيره رنگ خون مي ميره آب تو روضه ي بارون
بازم ابري مي شه چشماي عاشق مهتاب
رسيده ماه پر سوز شهادت ارباب
***
همه دلها ز غصه مي جوشه در و ديوار سياهي مي پوشه
هواي عاشقي داره دلاي دريايي
رسيده ماه غم، عالم شده تماشايي
***
حسين

  • چهارشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

آتش افتاده بر خیمه گاهم *

2519
1

آتش افتاده بر خیمه گاهم آتش افتاده بر خیمه گاهم
می رود تا فلک سوز آهم
عصر فردا تو با دیده ی خون
می شوی زائر قتلگاهم
وای غرق خون پیکرها- وای ناله ی مادرها
وای روی نیزه سرها
وای یااباعبدلله(ع)
*****

می کنی جان خواهر نظاره
روی نی راس هجده ستاره
می زنی عصر فردا تو زینب(س)
بوسه بر حنجر پاره پاره
وای کودکی مه پاره – وای مادری بیچاره
وای غارت گهواره
وای یااباعبدلله(ع)
*****
روی نیزه ببینی سرم را
غرق دریای خون پیکرم را
می بری همره خود به کوفه
کهنه پیراهن مادرم را
وای می روی تو از حال- وای در کنار گودال
وای ناله های اطفال

امیر حسین الفت

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

تکلیف شب: آب، بابا، ابالفضل *

3081
1

تکلیف شب: آب، بابا، ابالفضل کنار دل و دست و دریا، اباالفضل!
تو را دیده ام بارها، یا اباالفضل!

تو از آب می‌آمدی مشک بر دوش
و من در تو غرق تماشا، اباالفضل!

اگر دست می داد، دل می بریدم
به دست تو از هر دو دنیا، اباالفضل!

دل از کودکی، از فرات آب می خورد
و تکلیف شب: آب، بابا، اباالفضل!

تو لب تشنه پرپر شدی، شبنم اشک
به پای تو می ریزم اما، اباالفضل!

فدک مادری می کند کربلا را
غریبی تو هم مثل زهرا، اباالفضل!

تو را هر که دارد، ز غم بی نیاز است
وفا، بعد از این، نیست تنها، اباالفضل!

تو با غیرت و آب و دست بریده
قیامت به پا می کنی، یا اباالفضل!

ابوالقاسم حسینجانی

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 14:51
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

علمدار خوش قد و قامت من *

2740

علمدار خوش قد و قامت من علمدار خوش قد و قامت من- ای سپهدار قامت قیامت من
ز جا خیز و حال مرا بنگر – دست من از غمت مانده روی کمر
ای علمگیر میدان لطافت باران
به راهت ببین مانده دیده ی طفلان
یا اباالفضل ای امیدم ای علمدار رشیدم از غم تو من خمیدم
*****

سرت مثل حیدر تا دو شده است – هر دو دست تو از تن جدا شده است
پس از تو عدو بی حیا شده است – پای دشمن به هر خیمه وا شده است
کن نظاره به آهم تمام سپاهم
بدون تو سقا ببین بی پناهم
ریزد از دیده ستاره روی دستم مشک پاره شده بسته راه چاره
*****
چه کس قبل من آمده به برت – دست رحمت کشیده به زخم سرت
تنت پر شد از عطر یاس سفید – چشم زخم تو هم مادرم را دید
مه خوش روی من همه نیروی من
ز داغ

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

وقتی که تیر کین به گلوی تو جا گرفت *

2393
1

وقتی که تیر کین به گلوی تو جا گرفت وقتی که تیر کین به گلوی تو جا گرفت
خون تو را به عرش فشاندم، خدا گرفت

گردیـد دفـن، پیکر پاکت بـه دست من
پیش از همه تو را بـه بغل کربلا گرفت
می‌خواستم چو لاله کنم هدیه‌ات به دوست
دشمن ز من به تیر سه شعبه تو را گرفت
از بس مصیبت تـو عظیم است، بهر تو
بــاید تمــام سـال دمـادم عزا گرفت
تیر آمد و ز حلق تو بر قلب من نشست
از آن گذشت و جا به دل مصطفی گرفت
نفرین بـه حرمله که بـه تیـر سه شعبه‌ای
دار و نـدار و هستی مـا را ز مـا گرفت
عمـه بــرای مـن طلبیـد از خدای، صبر
مـادر بـه خیمـه بهر تـو دستِ دعا گرفت
یهــوده بهــر کشتن مـن صف کشیده‌اند
بــا کشتـن تـو «حرمله» جانِ مرا گرفت
مادر نداشت آب به جز اشک چشم

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:02
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

مـن کیستم ولـی خداونــد اکبرم *

3035

مـن کیستم ولـی خداونــد اکبرم مـن کیستم ولـی خداونــد اکبرم
سرتا قدم محمّد و زهرا و حیدرم

قـرآن روی سینه فـرزند فاطمه
فرزند نور و واقعه و قدر و کوثرم
در وصف خلق و منطق و خلقم نظر کنید
زیباتـرین شبیه بـه شخص پیمبرم
زهرا جمال ختم رسل دیده در رخم
لیلا کشیـده شانـه بـه زلف معطرم
جان جهانیان که حسین است بارها
مانند جان خویش گرفته است در برم
همسنگـر شهیـد علمـدار کــربلا
تا روز حشر قلب حسین است سنگرم
مـن پیـر مکتبِ «اولسنا علی الحق‌»ام
مــن شیـر کربــلا اسداللهِ دیگرم
پا تا به سر چو جانم و جان مجسمم
سر تا به پا چو روحم و روح مصورم
دانــایی امــام حسـن در تکلمـم
زيبايي امــام حسین است منظـرم
مأنوس با شهادت‌وشمشیروزخم‌وخون
ممسـو

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

ناگهان قلب حرم وا شد *

3206
3

ناگهان قلب حرم وا شد ...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان

مثل تیری که رها می شود از دست کمان

خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود

بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود

مست می آمد و رخساره برافروخته بود

روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته

بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد

زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را

آمده باز هم از جا بکند خیبر را

آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را

معنی جمله در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید

زیرپایش همه کون و مکان می چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد

رفت از میسره

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

به همره تو رود روح من ز پیکر من *

2486

به همره تو رود روح من ز پیکر من به همره تو رود روح من ز پیکر من
سپردمت به خدا ای یگانه گوهر من

اگر که می‌روی آهسته‌تر برو پسرم
که هست پشت سر تو نگاه آخر من
دو غصه بر جگر عمه‌ات زده آتش
دهان خشک تو و اشک دیدة تر من
وضو بگیر ز اشک و برو به جانب مرگ
کـه پیشبـاز تـو آیـد ز خلد، مادر من
چگونـه تـاب بیـارم، چگونه صبر کنم؟
کـه بـر سـر تـو بریزند در برابر مـن
اگــر فتـاد عبـورت کنـار شط فرات
بیـار جـرعة آبـی بــرای اصغر مـن
بپوش زخم سرت را به دستِ غرقه به خون
اگر به دیدنت آیـد ز خیمـه خـواهر مـن
ز حلقــه‌های زره بیشتر رسـد زخمت
هزار پاره شود پیکرت چو حنجـر من
اگر چه فرق تو گردد دو تا به تیغ ستم
یکی است قبـر تـو و تـربت مطهر من
عدو

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

سقّا بـه غیر خون جگر در بصر نـداشت *

2586
1

سقّا بـه غیر خون جگر در بصر نـداشت سقّا بـه غیر خون جگر در بصر نـداشت
آبی که چشم خود کند از گریه تر، نداشت

پـوشید چشم از سـر و از دامـن حسین
تا دست داشت در بدنش، دست بر نداشت
دریـا نگـه بـه داغ لب خشـک او نکرد
آب از شــرارة جگــر او خبـر نداشت
تاریخ شاهد است که در عمر خود حسین
بعد از حسن بـرادر از او خوب‌تـر نداشت
باران تیـر دشمـن و او پیـش روی دوست
جز چشم ودست وسینه وصورت سپرنداشت
دست امـام بـود و دو دستش ز تـن فتـاد
چشم حسین بود، ولی چشم و سر نداشت
از شیـرخوارگـی دل او را حسیـن بـرد
حتی قرار بـر سرِ دستِ پــدر نـداشت
هجده ستاره داشت سر نیزه‌ها حسین
مثـل سـر بریـدة او یک قمـر نـداشت
وقتی که عکس تشنه لبان را در آب دید
از بس

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نور *

2899

آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نور آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نور
قومی در آغوش خدا، قومی ز حق دور

یک سو صف حق، سوی دیگر بود باطل
قـومی پـی دلـدار و قـومی بندۀ دل
آن سو خیـامِ نـار و این سو خیمة نور
آن سو سراسر دیو و دد، این سو همه حور
خلقت میـان ایـن دو خیمـه ایستادند
قومی به آن قومی به این سو رو نهادند
ای دوست خود را در کدامین خيمه دیدی
یــار حسینی یــا طرفــدار یزیـدی؟
خود در چه قومی کرده‌ای احساس، خود را؟
بگشای چشم عبرت و بشناس خود را
آن سو زحق دل‌ها جدا بود و جدا بود
این سو خدا بود و خدا بود و خدا بود
آزاد مــردان دور ثــارالله بودنـد
از سرنوشت خویشتن آگاه بودنـد
همچون عروسان،مرگِ خون‌را طوق‌کردند
غسل شهادت در سرشک شوق کر

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:50
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد