شهادت امام حسین (ع)

مرتب سازی براساس

روضه حضرت امام حسین (ع) -(روضه رسیده به گودیه قتگاه ) * رضا نصابی

906

روضه حضرت امام حسین (ع) -(روضه رسیده به       گودیه قتگاه ) روضه رسیده به گودیه قتگاه

می خونه خواهری با سوز و اشک اه

دیدم با نیزه اش بر سینه ات نشست

انقدر تکیه داد تا نیزه اش شکست

دقیق می زد
عمیق می زد

نیزه شو به پیکر ت می دیدم

می کشید تیغ
می زدش جیغ

تو ی خیمه دختر ت می دیدم

ای حسینم ای حسینم
ای ضیا هر دو عینم

هر کس یه قطعه ای از این تنت رو برد

گرگی رسید حسین پیروهنت رو برد

دیدم مقابلم بر سینه ات نشست

موی تورا گرفت ای وای به روی دست

از جفا زد
بی هوا زد

ضربه هاشو از قفا می دیدم

با سوزو اه
رسید از راه

مادرت با قد تا می دیدم

دستامو بستنش بعد از تو با طناب

بردن من و حسین در مجلس شراب

دور و برم حسین یک مشت حرامی بود

کی جای خواهرت بازار شامی بود

بی امون زد
خیزرون زد

به لب و دندونه تو می دیدم

از چشات ریخت
از لبات ریخت

روی تشت تا خونه تو می دیدم

  • شنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شور احساسی تحویل سال -(به هر کسی که رو زدم) * رضا نصابی

408

شور احساسی تحویل سال -(به هر کسی که رو زدم) به هر کسی که رو زدم

روی من و زمین گذاشت

تو زندگیم غیر حسین

کسی هوام و که نداشت

8
ارباب خوبم

ممنون توام

مدیون توام

لیلای منی

مجنون توام

به خدا لنگه نداری

به خدا که مردی حسین

هر وقت که از تو دور شدم

تو باز صدام کردی حسین

ارباب خوبم

بی تو می میرم

هستی امیرم

از دست های تو

روزی می گیرم

دلم و زیر و رو کن و

عوض کن اقا تو حالم

بطلب کربلا باشم

لحظه ی تحویل سالم

یا مقلبه

القلوبی حسین
روزی کن اقا

تحویل سال و
بین الحرمین

  • شنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 22:21
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور امام حسین (ع) -(الحمدالله در میکده بازه) *کربلایی جواد محمدی

520
4

شور امام حسین (ع) -(الحمدالله در میکده بازه) الحمدالله در میکده بازه
الحمدالله حسین بنده نوازه
الحمدالله که نوکر تو هستم
الحمدالله حسین قبله ی رازه

لطف تو شامل حال منه
که کار ناممکن ممکن میشه
خیلیا امثال رسول ترک
علی گندابی ها مومن میشه

حسین ای تب و تابم ای گوهر نابم ای عالی جنابم اربابم
حسین ای عزیز الله روح کلام الله برتو سلام الله اربابم

اربابم حسین اربابم
................................
بند دوم

خوشم که هرشب برات مشکی میپوشم
به عشق عباس علم به روی دوشم
میگم به دنیا همه اینو بدونن
پیرهن سیامو به عالم نفروشم

نون حلال بابام بوده که
توی دسته ها ناظمت شدم
شیر پاک مادرم بوده که
من از کودکی عاشقت شدم

حسین ای سرو سرور ای اول و آخر ای ذکر پیمبر اربابم
حسین ای مه تابان ای باده‌ی مستان جانیم سنه قوربان اربابم

اربابم حسین اربابم

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:49
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور اهل بیتی(ع) و شهدایی به مناسبت شهادت سردار سلیمانی -(سردار ایرانی شیر دلیرانی) *کربلایی جواد محمدی

534

شور اهل بیتی(ع) و شهدایی به مناسبت شهادت سردار سلیمانی -(سردار ایرانی شیر دلیرانی) بند اول
سردار ایرانی شیر دلیرانی
نام تو پا برجا حاج قاسم سلیمانی

یکه و بی همتا ، کابوس اِمریکا
بوده و می ماند همیشه پرچمت بالا

دشمن خوب باید اینو بدونه
که شیعه هرگز تسلیم نمیشه
همه با ذکر حیدر کرار
میزنیم نسل کفرو ز ریشه

تا آخرین نفس پا مذهبم من
فخرم بود که با این مکتبم من
کوریه دشمنان مولا علی
سرباز حیدرو عمه زینبم من

کلنا مریدک ، وبک دخیلک
...........................

بند دوم

عشقه شهیدی که ، پای تو خون داده
اسلامِ ما مثل حججی ها جوون داده

عالم بدونن که ، شیعه نمیمیره
انتقام خون شهیدامون رو میگیره

صلی الله علیکِ یا عقیله
دستم به چادر تو دخیله
کلنا فدائک اهل العالم
فدای زینب رهبر قبیله

یا ناصرالحسین گشته شعارم
من عبد زینبم این افتخارم
تا هر نفس دارم میگم ابوالفضل
از دشمن علی ترسی ندارم

کلنا مریدک ، وبک دخیلک

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:36
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور امام حسین (ع) -(دستتو پیش کسی دراز نکن) *کربلایی جواد محمدی

792

شور امام حسین (ع) -(دستتو پیش کسی دراز نکن) دستتو پیش کسی دراز نکن
دامن اربابتو رها نکن
همه تنهات میزارن یه روز میرن
رو کسی به جز حسین حساب نکن

تموم زندگیه من حسینه
علت نوکریه من حسینه
از اون قدیما که هوامو داره
رفیق بچگیه من حسینه

باتو رفاقت حرمت داره
رفیق فقط حسینه

باتو شفاعت قیمت داره
شفیق فقط حسینه

یااباعبدلله اباعبدلله اباعبدلله...

......................................

بند دوم

جلو هیچ کسی سرت رو خم نکن
سفره ی دلت رو هر جا وا نکن
یه روزی همه زمینت میزنن
رو کسی به جز حسین حساب نکن

به تار زلف تو شدم گرفتار
طبیب قلب من شدم یه بیمار
دیگه به راه چپ نمیرم ارباب
بسه دیگه چقدر بشم بدهکار

سینه زنی لیاقت میخواد
سعادت فقط حسینه
شهید شدن شهامت میخواد
شجاعت فقط حسینه

یااباعبدلله اباعبدلله اباعبدلله...

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 23:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور احساسی امام حسین (ع) -(عشق ینی به تو رسیدن ینی حرم رو دیدن) *کربلایی جواد محمدی

309
2

شور احساسی امام حسین (ع) -(عشق ینی به تو رسیدن ینی حرم رو دیدن) عشق ینی به تو رسیدن
ینی حرم رو دیدن
پَر از قفس کشیدن

باز دوباره هوامو داریو
تو منت سرم میزاریو
منو حرم میاری

تورو دوست دارمت
قد دنیا آقا
آذری میخونم
یاشاسین ای آقا

یل یاتار طوفان یاتار
یاتماز حسینون پرچمی
دیده ی دوران یاتار
یاتماز حسینون پرچمی

جان حسین جانان حسین
جانیم سنه قوربان حسین
............................
(بند دوم)

عشق ینی هواتو کردم
ینی دورت بگردم
ینی دوای دردم

تو همیشه تمومه دنیامی
دلیل اشک تو چشمامی
تویی تو خوابو رویام

شیرینِ منی
فرهاد توام
لیلای منی
مجنون توام

موجِ در دریا تویی
رمز شبِ عیسی تویی
نبض قلب زینبو
آروم دلِ زهرا تویی

جان حسین جانان حسین
جانیم سنه قوربان حسین

  • سه شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت امام حسین (ع) -(رفیق من سربازِ، توی دلش آشوبه) *کربلایی جواد محمدی

241

شور حضرت امام حسین (ع) -(رفیق من سربازِ، توی دلش آشوبه) رفیق من سربازِ، توی دلش آشوبه
برای دیدن حرم، چقده پا میکوبه

رويامه حرم / دنیامه حرم
خواب روزاو شبهامه حرم

ضربان قلبم میزنه باتو هردم عشقتو کاشف هر غم ارباب ارباب

میباره کم کم قطره ی بارون نم نم رو سر نوکر مرهم ارباب ارباب

اربابم اربابم
............................
(بند دوم)

دخیل به ربابو به روضه ی گهواره.
چقدر گریه میکنه با روضه گوشواره.
زمزمه ی لبهاشه به روی برجک هردم
چه شبو روزی که آقا تو موکبات سر کردم

سلطان کرم ، سایت رو سرم
ای بالو پرم ، کربلا حرم

پسر حیدر همدم حوز کوثر شافع روز محشر ارباب ارباب

شاهی و سرور دلبر اصغرو اکبر برهمه دنیا رهبر ارباب ارباب

اربابم اربابم

  • سه شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت امام حسین (ع) -(رفیق من سربازِ، توی دلش آشوبه) *کربلایی جواد محمدی

555

شور حضرت امام حسین (ع) -(رفیق من سربازِ، توی دلش آشوبه) رفیق من سربازِ، توی دلش آشوبه
برای دیدن حرم، چقده پا میکوبه

رويامه حرم / دنیامه حرم
خواب روزاو شبهامه حرم

ضربان قلبم میزنه باتو هردم عشقتو کاشف هر غم ارباب ارباب

میباره کم کم قطره ی بارون نم نم رو سر نوکر مرهم ارباب ارباب

اربابم اربابم
............................
(بند دوم)

دخیل به ربابو به روضه ی گهواره.
چقدر گریه میکنه با روضه گوشواره.
زمزمه ی لبهاشه به روی برجک هردم
چه شبو روزی که آقا تو موکبات سر کردم

سلطان کرم ، سایت رو سرم
ای بالو پرم ، کربلا حرم

پسر حیدر همدم حوز کوثر شافع روز محشر ارباب ارباب

شاهی و سرور دلبر اصغرو اکبر برهمه دنیا رهبر ارباب ارباب

اربابم اربابم

  • سه شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور امام حسین (ع) -(من تورو دوست دارمت) *کربلایی جواد محمدی

1155
4

شور امام حسین (ع) -(من تورو دوست دارمت) من تورو دوست دارمت
تا ثریا تا خدا
دین و دنیای منی
بحث کربلات جدا

اسمتو جار میزنم
له له دیدار میزنم
عکس ضریح و تو اتاق
روی دیوار میزنم

کربلا رویامه
بغض تو چشمامه
آی دنیا آی دنیا
حسین آقامه حسین آقامه....

اباعبدالله
..............................
(بند دوم)
من مسلمون شده ی
دست امام حسنم
حسنیم بنویس
تو به روی کفنم

کفنم پیرهن سیات
که شده رخت عزات
سرتو سلامت آقا
جون من بشه فدات

چه اسم زیبایی
عزیز زهرایی
حسن ابن علی
چقدر آقایی چقدر آقایی

کریم الله
..............................
(بند سوم)
مهریو ماه منی
تو سرپناه منی
بیخیال عاقلا
اصلا الله منی

با دستای کوچیکت
گرَرو وا میکنی
نوکرتم تو چرا
امروزو فردا میکنی

رقیه ای جونم
تو دامت مجنونم
تا آخر عمرم
سگت میمونم

یارقیه

  • سه شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:58
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت امام حسین (ع) -(رفیقام ترکم کردن ولی تو نه) *کربلایی جواد محمدی

346

شور حضرت امام حسین (ع) -(رفیقام ترکم کردن ولی تو نه) رفیقام ترکم کردن ولی تو نه
پشتمو خالی کردن ولی تو نه
رفیقام نامرد بودن ولی تو نه
همشون تردم کردن ولی تو نه

رفیقم تویی تو تویی تو که داری هوامو
یه بغضی نشسته رو سینم ببین تو صدامو
میمیرم نبینم آقا جون بده کربلامو

امیری حسینو و نعمل امیری حسینم
.............................
بند دوم

همه چی آرومه چون باتو خوبه
زندگیم تسکینه چون باتو خوبه
کربلات دیوونم کرد تا همیشه
زیارت شیرینه چون باتو خوبه

بطلب یه حرم که برم ببرم پدرو مادرم
نبینم روزی که ندیدم حرمو با چشای ترم
میدونم میبری منه دربدرو تا که داری کرم

امیری حسینو و نعمل امیری حسینم

  • سه شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:33
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور امام حسین (ع) -(زنجیرم کو ارباب کرم) *کربلایی جواد محمدی

575
-1

شور امام حسین (ع) -(زنجیرم کو ارباب کرم) زنجیرم کو ارباب کرم
با ذکر حسین از جا می پرم
قبله ی دلم عکسای حرم
بیا آقا جون قلاده بزن دور گردن

هرجا گره بیوفته تو کارم
یا خیلی وقتا که گرفتارم
به گفته ی مادرم هر شب
دست به دامان علمدارم

عبد اکبرم ، مست اصغر
کوری دشمنا ، من سگ حیدرم
زهرا مادرم ، حیدر پدرم
دست جمع همه ، اربعین حرم

حسین جان آقام ، حسین جان آقام
........................
شیش گوشه ی تو دنیای منه
رقیه ی تو ارباب منه
ارباب منو الله منه
کفره میدونم اربابم حسین درهم میخره

خونم حلاله علی اصغر
جونم فدای علی اکبر
تا که تو میدون رجز خون شد
رقیه گفت اینه پیغمبر

تو دلاوری ، شه و سروری
توی رزم خود ، خود حیدری
برق نیم نگات ، شد قلندری
نوه ی گل ، مرتضی علی

حسین جان آقام ، حسین جان آقام

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور امام حسین (ع) -(با من غریبگی نکن) *کربلایی جواد محمدی

420
-1

شور امام حسین (ع) -(با من غریبگی نکن) با من غریبگی نکن
منی که مجنون توام
چشماتو از من ورندار
منو ببر آقا حرم

حرررررررررررررم

حرم رویای شیریته شبهامه
حرم آرامشه قلب شیدامه
حرم تصویرش تو قاب چشمامه
همیشه هر دم هر لحظه باهامه

حرم حرم حرم
............................

(بند دوم)

رقیه شاه منه
سه ساله دل میبره
اگه بپرسید از عباس
میگه رقیه محشره

حرممممممممممممممممم

حرم قوت قلب یه مجنونه
حرم قانونه مستیه دیوونه
حرم ذکر شفای این حیرونه
تا ابد سگ رقیه خاتونه

حرم حرم حرم

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور امام حسین(ع) -(اذن جنون میگیرمو) *کربلایی جواد محمدی

435
1

شور امام حسین(ع) -(اذن جنون میگیرمو) اذن جنون میگیرمو
عشقو از سر میگیرمو
روزیه هر محرمو
از رقیه میگیرمو

عاشق و شیدا میشم
پای تو رسوا میشم
من سگ سقا میشم حسسسسین

غلام اکبر میشم
نوکر اصغر میشم
من سگ زینب میشم حسسسسین

ای شهریارم باغ و بهارم
هرچی که دارم تو زندگی از تو دارم
غرق احساسم خیلی حساسم
من سگ عالی جناب حضرت عباسم

زنجیرم دست تو قلادم دست تو
ابوالفضل ابوالفضل

................

عکس حرم تو خونمه
اون که دیوونته منم
زندگیمو میدم برات
اون که فداییته منم

یه جور حس نابی تو
یه رویا و خوابی تو
همه ی دنیامی تو حسسسسین

عزیز زهرایی تو
شافع فردایی تو
شاید که خدایی تو حسسسسین

از تو ممنونم به تو مدیونم
این که عمریه سگ رقیه خاتونم
عشق اربابم تو در نابم
همه جا جار میزنم که سگ ربابم

زنجیرم دست تو قلادم دست تو
رقیه رقیه

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 23:09
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور حسینی حماسی -(الهی زیرپرچمت اقا ) * مجید مراد زاده

397

شور حسینی حماسی -(الهی زیرپرچمت اقا ) الهی زیرپرچمت اقا
بمونم هرشب و بشم شیدا
محل مرگ منو بنویسن
تو حرمه ابی عبدالله
ارزوی دیرینه ی منه

عمریه عشق این سینه زنه
یکبارتوی هیات بیای بگی
هیتیا این نوکر منه
مثه ظهیرتو
چی میشه این سرمن باشه رو زانوت
تاکه مثل غلام سیات روبروت
نگاهتون کنم اقا مات ومبهوت
کاشکی یه روزیم
منه بیچاره به دردتون میخوردم
هرچی که داشتم اقا به تو می
سپردم
تاکه پای رکاب شما می مردم
حسین حسین(ع)

بنددوم
غلام خونه زادتم اقا
چه خوب چه بد به نامتم اقا
تونمازشبم دعام اینه
بشه برات کربلام امضا
کربلاقبله گاه عالمه
میخونم بین شور وهمهمه
کی دستم به ضریحت میرسه
مددبده ای عشق فاطمه
چشم غلام تو
همیشه زیرپات اقاجون افتاده
اگه چه مثل من براتون زیاده
نمیره ازیادت این غلام ساده
میدونی دلتنگم
براحرم گنبد ضریحه شش گوشه
نوکر تو به عشقت مست ومدهوشه
خون میون رگای تنش میجوشه
حسین حسین(ع)

بند سوم
یه عاشقه خسته ی دیوونم
بی کربلا به لب رسیدجونم
نفس تو این قفس برام سخته نگوبمون دیگه نمیتونم
دلم برای حرمت پرمیزنه
رویای شیرین شب منه
حتی تو وقت استراحتم
به یادارباب بی کفنه
گرچه چشمای من
لیاقت دیدن تو رو نداره
ازسر و روم همیشه گناه میباره
یادت ولی منو اروم نمی زاره
نمیدونم اقا
این چه جورسرنوشتی وتقدیره
کم کم دیگه نوکرتو ازدست میره
بدون تو دیگه اقاجون می میره
حسین حسین(ع)

  • دوشنبه
  • 30
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:43
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور امام حسین (ع) -(امیرم من اخرش بپای تو می میرم ) * مجید مراد زاده

664

شور امام حسین (ع) -(امیرم  من اخرش بپای تو می میرم ) بنداول
امیرم
من اخرش بپای تو می میرم
امیرم
به جز در خونت جایی نمیرم
امیرم
ازت برات کربلا میگیرم

می نابم تب و تابم
نام زیبات رگه خوابم
اعوذبک اباعبدالله
بنفسی انت حسین ثارالله
حسین وااااا

بنددوم

دیوونم
تااخرش به پای تو میمونم
دیوونم
همین که تومجلستم ممنونم
دیوونم
تولیلی ومنم اقامجنونم

امپراطورذکرهر شور
روی تو نور علی نور
اعوذبک اباعبدالله
بنفسی انت حسین ثارالله
حسین وااااا

بندسوم
ماه من
تویی تو ارباب دلخواه من
ماه من
برا رسیدن به خدا راه من
ماه من
به کل عالمین تویی شاه من
توی تو ماهم تویی تو راهم
من گداتم تویی توشاهم
اعوذبک اباعبدالله
بنفسی انت حسین ثارالله
حسین وااااا

از روز ازل توقبله گاه عالمینی
تفسیرروایت وحدیث ثقلینی
در نبی و فاطمه و هم اسدالله
بالله حسینی وحسینی و حسینی

  • سه شنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 امیررضا فرجوند

رباعی امام حسین(ع) -(از ماتم تو زمین قدش خم مانده...) * امیررضا فرجوند

390
2

رباعی امام حسین(ع) -(از ماتم تو زمین قدش خم مانده...) از ماتم تو زمین ، قدش خم مانده
در دیده ی ما ، گریه ی نم نم مانده
ای سینه زنانِ حضرت ثارالله (ع)
هفتاد و دو روز تا محرم مانده

  • سه شنبه
  • 11
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 14:35
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 اصغر سرابی

هوای حرم -(امیرا نظر کن به این نوکر زارتان) * اصغر سرابی

444

هوای حرم -(امیرا نظر کن به این نوکر زارتان) امیرا، نظر کن به این نوکر زارتان
دلم لک زده بهــــر بازارتان

هوایی شدم کز فراق شما
جدایم مگردان ز زوّارتان

هـوای حرم کرده ام یاحسین
شدم یابن زهرا گرفتارتان

امیری حسینُ ونِعم الامیر
شده ذکر لبهاے، بیمارتان

نه تنها منم عاشق وصل تو
شده کلّ عالم خریدارتان

(ســـرابی) دم از کربلا می زند
مکن بی نصیبش ز دیدارتان

  • سه شنبه
  • 11
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

زیارت کربلا -(تو که از کوی یار آمده ای از دیار نگار آمده ای) *سید ناصر ولائی زنجانی

376

زیارت کربلا -(تو که از کوی یار آمده ای از دیار نگار آمده ای) توکه از کوی یار آمده ای از دیارنگار آمده ای
توکه بوسیده ای زمقدم یار پس چرا اشکبار آمده ای
منکه ازکوی یار آمده ام همنفس با بهار آمده ام
دیده آمد دلم در آنجا ماند زان سبب اشکبار آمده ام
توکه رفتی حریم خلوت دوست شد نصیب تونیز دعوت دوست
میزبان تو بود حضرت دوست پس چرا داغدار آمده ای
منکه رفتم حریم خلوت یارقسمتم شد اگرچه دعوت یار
دیدم او را که داغ اکبر داشت زان سبب داغدار آمده ام
کربلا را تو دیده ای ای دوست ناله هارا شنیده ای ای دوست
تو به کامت رسیده ای ، ای دوست پس چرابی قرار آمده ای
قبر شش گوش یار را دیدم آستانش اگرچه بوسیدم
دل بریدن زیار مشکل بود زان سبب بی قرار آمده ام
تو که دیدی مزار اکبر را شبه یاد آور پیمبر را
داده ای بوسه خاک دلبر را ازچه اینگونه زار آمده ای
منکه دیدم مزار اکبر راآن گل پرپر پیمبر را
جای سالم نبود در تن اوگریه سر داده زار آمده ام
توچه دیدی بگوبگو بامن توبگواز صفای دشت و دمن
تو که گشتی میان آن گلشن زچه رو سوگوار آمده ای
دیدم آنجا حسین در خون بود چشم زینب زگریه جیهون بود
غصه ها از شمار بیرون بودزان سبب سوگوار آمده ام
به من از تلّ زینبیه بگو از رشادت ز صبر آن بانو
تو که مستی زبادة غم اواز چه اینک خمار آمده ای
من هنوز از می ولا مستم زنده با عشق زینبی هستم
آرزویم دمشق زینب بود چون ندیدم خمار آمده ام
آنزمانی که خیمه ها دیدی صحنه هایی که برملا دیدی
تو بگو هرچه کربلا دیدی توکه از آن دیار آمده ای
آتشی را به خیمه ها دیدم نالة یا حسین بشنیدم
خوشة غم زکربلا چیدم غرق غم زان دیار آمده ام
به من از صحنه های کوفه بگو مسجد کوفه و زخلوت او
از علی گو زخون گرفته وضوزچه رو دلفکار آمده ای
کوفه را دیده ام که ویران باد میزنم از غم علی فریاد
شد شهید و علی در آن جان داد با غم بی شمار آمده ام
تو بگو با ولائی دلخون که شد از هجر کربلا مجنون
که نشو بیش از این دگر محزون با دلت پیش یار آمده ای
منکه دلخونم از فراق حسین در جنونم ز اشتیاق حسین
کی رسد دست من به دامن یار روسیه سوی یار آمده ام

  • دوشنبه
  • 31
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 17:30
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

شب جمعه -(شب جمعه در کربلا آمدیم تو گویی به پیش خدا آمدیم) *سید ناصر ولائی زنجانی

405

شب جمعه -(شب جمعه در کربلا آمدیم تو گویی به پیش خدا آمدیم) شب جمعه در کربلا آمدیم توگویی به پیش خدا آمدیم
صفا دارد امشب بحق کربلا پی مروه یا در صفا آمدیم

شب جمعه شد کربلا غرق نور که دعوت نموده که ما آمدیم
صفا میزند موج در چشمها عجب لذتی ما کجا آمدیم

شده کربلا پر ز افلاکیان به اینجا خدا خواست تا آمدیم
رسد امشب اینجا بی بی فاطمه پی تسلیت در عزا آمدیم

بیایند اینجا تمام رسل وما از پی اولیا آمدیم
شود فاطمه نوحه خوان پسربه گریه ، به ماتمسرا آمدیم

بیایید در گریه ای عاشقان که همراه اهل کسا آمدیم
رسول خدا نوحه خوانی کند به قربانی اش ما فدا آمدیم

علی گرید امشب برای پسر به دل سوز و بر لب نوا آمدیم
شب جمعة کربلاشد نصیب ولایی شده با ولا آمدیم

  • دوشنبه
  • 31
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 17:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

خروج از مدینه -(کاروانی از مدینه سوی جانان می رود) *حاج نادر بابایی

496
1

خروج از مدینه -(کاروانی از مدینه سوی جانان می رود) کاروانی از مدینه سوی جانان میرود
می سِپارد رَه شبانه بادل وجان میرود

سالِکانی در پی معشوق خود با شور وشِین
بی هَراس از زحمت خار مُغیلان میرود

شور وغوغایی بپا در وادی عُشّاق بین
اَخترانی هَمرهش خورشید رخشان میرود

یا که شمع پُرفروغی ،گِرد او پروانه ها
می شکافد ظلمت و شمع فروزان میرود

یثرب بَطحا شده مُستَغرَق آلام و غم
چون خلیل کربلا شاه شهیدان میرود

بر حسین فاطمه شهر نَبی غُربت شده
این غَریب از شهر خود بی شُبهه نالان میرود

میرود آن شهریار و پشت سر عباس او
از پی شمس درخشان ماه تابان میرود

در حَریم آل عصمت همچو زهرا زینبی
بعد از عباس دلاور او نگهبان میرود

نیست بر زنگ قَطارت حاجَتی ای ساربان
هَمرهِ این قافله چون طفلِ گریان میرود

دختری مانده بجا از آل احمد یادگار
کَز پی این قافله اُفتان و خیزان میرود

ناله ی وا اکبرا آرد مداوم بر زبان
گوئیا با رفتنش از جسم او جان میرود

دست بر مَعجر گرفته مُتَّصل گوید ،خدا
یوسف یثرب چرا این سان شتابان میرود

کس نپرسید آندلِ شب (نادر) از میرِحَرم
زاده ی زهرا چرا زار و پریشان میرود

  • یکشنبه
  • 13
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 17:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

منزلت امام حسین(ع) -(سر گشته ام ز مقتل خوش منظر حسین) *حاج نادر بابایی

651

منزلت امام حسین(ع) -(سر گشته ام ز مقتل خوش منظر حسین) سر گشته ام زمقتل خوش منظر حسین
مِحراب عشق بوده و یا محشر حسین

مَسطوره ای زِصنعت خود، حَیّ لایزال
برعرش و فرش کرده عیان داور حسین

از حق گرفته خط اَمان را هر آنکسی
با معرفت فتاده بدان بَر دَر حسین

والاتر از مقام سلاطین عالم است
شکی مکن که رُتبه ی هرنوکر حسین

آن سوره ای که قلب کتاب اَحد شده
یاسین بود همان بدن بی سر حسین

هرجا که دایر است در آنجا عزای او
آید برای گریه یقین مادر حسین

(نادر) زِکَجمداری دوران مَشو ملول
بَس باشد اَر کند نظری اصغرحسین

  • سه شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 21:42
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مناجات با امام حسین(ع) -(یک نظر کن تا که گریانت شوم من زودتر) * محسن راحت حق

547

مناجات با امام حسین(ع) -(یک نظر کن تا که گریانت شوم من زودتر) یک نظر کن تا که گریانت شوم من زودتر
آرزویم هست بارانت شوم من زودتر

این سفیدی های مو یعنی ‌که نزدیکم به تو
پس بغل وا کن که مهمانت شوم من زودتر

در میانِ روضه ها گاهی حسین..سر می روم
رخصتی ده تا که قربانت شوم من زودتر

نیستم پخته مدد کن شعله ور گردم فقط
دوست دارم تا که جانانت شوم من زودتر

لحظه ای غافل نشو از نوکرِ بی سرپناه
ای فدای هر دو چشمانت شوم من زودتر

قبله ی آمال.. قطعاً رفتنم کرببلاست
کاش مهمانِ سرِ خوانت شوم من زودتر

طاقتم طاق ست ای عریان بدن ،لطفی نما
یک نظر کن تا که گریانت شوم من زودتر

  • پنج شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

خطاب حضرت باریتعالی به امام حسین(ع) در قتلگاه -(از تیرِ کین چو کرد تهی ، شاهِ دین رکاب) *حجة الاسلام نیر تبریزی

508

خطاب حضرت باریتعالی به امام حسین(ع) در قتلگاه -(از تیرِ کین چو کرد تهی ، شاهِ دین رکاب) از تیرِ کین چو کرد تهی ، شاهِ دین رکاب
آمد فرا به گوشِ وی از پرده این خطاب

کِای شهسوارِ بادیهء ابتلای ما
بازآ ، که زانِ توست حریمِ لقای ما

معراجِ عشق را شبِ اسراست ، هین بران
خوش خوش ، بُراقِ شوق به خلوت سرای ما

تو از برای مائی و ما از برای تو
عهدیست این فنای تو را ، با بقای ما

دادی سری ز شوق و خریدی لقای دوست
هرگز زیان نبرد کس از خونبهای ما

جانبازیت حجابِ دو بینی ، ز هم درید
در جلوه گاهِ حُسن،توئی خود به جای ما

بازآ،که چشمِ نازِ ازل بر قدومِ توست
خود خاک روبِ راهِ تو شده انبیای ما

هین زانِ توست تاجِ ربوبیّت از ازل
گر رفت بر سِنان،سرت اندر هوای ما

گر زآتشِ عطش،جگرت سوخت غم مخور
از توست آبِ رحمتِ بی منتهای ما

ور سَفله ای بَرَد ز تو دستی،مشو ملول
با شهپرِ خدنگ بِپرَّد همای ما

گسترده ایم بالِ ملائک به جای فرش
کازار بر تنت نکند کربلای ما

دلگیر گو مباد خلیل از فدای دوست
کافیست اکبرِ تو ، ذبیحِ منای ما

کو نوح؟ گو به دشتِ بلا آی و بازبین
کشتی شکستگانِ محیطِ بلای ما

موسی ز کوهِ طور شنید ار جوابِ لَن
گو باز شو به جلوه گهِ نینوای ما

گر زنده جان ببُرد ز دارِ بلا ، مسیح
گو دارِ کربلا نگر و مبتلای ما

منسوخ کرد ذکرِ اوائل ، حدیثِ تو
ای داده تن ز عهدِ ازل بر قضای ما

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 00:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

خطاب به امام حسین(ع) -(ای که بستی ز حرم در ره مقصد احرام) * ناشناس ؟؟؟

649

خطاب به امام حسین(ع) -(ای که بستی ز حرم در ره مقصد احرام) ای که بستی ز حرم در ره مقصد احرام
وادی کرب بلا صبح تو را کرد تمام

چه صفا بود و چه مشعر چه منا و چه ذبیح
چون توئی را نسزد غیر چنین عرض مرام

درس آزادگی از جشن تو آموخت جهان
جز تو هرگز ننمود ست کسی این نوع قیام

به مثل تا به ابد حاصل منشور تو ماند
مرگ آزاد به شمشیر به از عمر غلام

آخرین زمزمهء باده گساران این بود
می وحدت دم تیغ است نه اندر خم و جام

رمز خاتم بدهان دادن اکبر یعنی
آنکه ای می کش لب ریز نگهدار ابهام

رفت عباس به شط لیک بخود کرد خطاب
تشنه لب رو بحرم ور نه محال است مقام

باده نوشان همه مدهوش درآن وادی قدس
شیرخواری چه عجب داد در آن بزم نظام

یک جهان آه عقب داشت خرامان میرفت
چون حسین دید کسی نیست در آن دعوت عام

گفت با خواهرش ای همسفر وادی عشق
من به سر میروم این ره تو و اطفال بگام

من ز لب لطمه زنم چون بدم چوب یزید
تو ز سر لطمه بزن بر سر سنگ لب بام

عشق میگفت که مقصود توئی زود بیا
کز قفا میرسدت عصمت مطلق ز خیام

داد از نیزه سرش طرفه پیامی به رقیب
که مرا شاهد مطلوب شد امروز بگام

پایمال سم مرکب ز جفا سینهء کیست
آنکه اندر کف پا بوسه زدش خیرالانام

بسته شد در غل و زنجیر چرا زین العباد
تا دگر مردم آزاد نیفتند بدام

عشق بی تاب شد آنگاه که زینب میگفت
خیز ای قافله سالار که رفتیم بشام

(بلخیا) درد کشان هرنفس از روی خلوص
فاش گویند بر آن کشته آزاد سلام

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

قتلگاه -(عکس ساقی در بلورین جام آب افتاده بود) *حاج صمد قاسمپور

716

قتلگاه -(عکس ساقی در بلورین جام آب افتاده بود) عکس ساقی در بلورین جام آب افتاده بود
پیر میخواران عاشورا خراب افتاده بود

تازه مستی در خرابات نفس گیر عطش،
سر گران بر اوج مهد نی ، بخواب افتاده بود

تشنه سیرابی که از داغ لب او در فرات
موجها هم از عطش در پیچ و تاب افتاده بود

شه ز فرط جذبه برق تجلی ، محو حال
در سکوت محض مقتل بی جواب افتاده بود

از نوای ناله های نای نی در نینوا
زخم چنگی بر دل تار رباب افتاده بود

نیمی از خورشید بر بالای نی در شعشعه
در دل گودال ، نصف آفتاب افتاده بود

ازدحامی بود در بازار قدسی گوئیا
بین مشتاقان یوسف ، انقلاب افتاده بود

عقل حیران بود ، و منطق مات و استدلال ، لال
عشق هم گویی به حال اضطراب افتاده بود

ذکر خون تا شد بلند از خانقاه قتلگاه
رعب و وحشت بر وجود شیخ و شاب افتاده بود

با نگاه نرگس مخمور مستی می پرست
هر چه زیباییست از حد نصاب افتاده بود

در میان عاشق و معشوق، عشقی هم نماند
عشق اگر در بینشان بودی حجاب افتاده بود

ظهر عاشورای خون ، دردی کش صبح الست
خورده بود آنجا که صهبای شراب ،افتاده بود

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 15:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زبانحال حضرت امام حسین(ع) -(ما در این وادی، قبول ابتلا خواهیم کرد) *مرحوم عبدالعظيم ذهني زاده

623

زبانحال حضرت امام حسین(ع) -(ما در این وادی، قبول ابتلا خواهیم کرد) ما در این وادی، قبول ابتلا خواهیم کرد
کربلا را عالَم «قالُوا بلی» خواهیم کرد

ما برانگیزیم شور روز محشر در جهان
قامت شور قیامت، بس به پا خواهیم کرد

وادی «لَم یَزرَعی» را از صفای جوی خون
گلشن شاداب و پر ذوق و صفا خواهیم کرد

بر سر عهدیم و پیمانِ الستِ خویشتن
موبه‌مو آن عهد و پیمان را وفا خواهیم کرد

نقد جان در کف خریداریم بر کالای غم
ما در این بازار، سودا با خدا خواهیم کرد

ما ز یُمن خون هفتاد و دو تن قربان دین
این منای عشق را رشک منا خواهیم کرد

وز جلای خونِ شفّاف گلوی خویشتن
طفّ را آیینه ی باطن‌نما خواهیم کرد

هفت گام از سینه کش رفتن به روی خاک و خون
با صفا سعی است مر سعی و صفا خواهیم کرد

با هزاران سرفرازی، سرفراز از نیزه‌ها
رو به سوی بارگاه کبریا خواهیم کرد

دست‌هایی که پی بیعت ز ما خواهد یزید
ما به دست ساربان از تن، جدا خواهیم کرد

ساربان نشناسد از حق منکران را گوئیا
ما همانیم و همان جود و سخا خواهیم کرد

دست پاک ما نگیرد، دست ناپاکان به دست
ما حساب پاک و ناپاکان، سوا خواهیم کرد

بَر کَنیم از تن لباس سلطنت تا پیرهن
قامت گل را ز خار و خس قبا خواهیم کرد

نوحِ طوفان بلایم، ناخدایی زخمدار
جان‌ به کشتیّ نجات خود، فدا خواهیم کرد

از پس قتلم در این طوفان به دشت کربلا
گر خدا خواهد خدا را ناخدا خواهیم کرد

نازِ بالش در خورِ شأنِ سر شوریده نیست
بالش از خاکسترِ مطبخ‌سرا خواهیم کرد

آن سراپرده که تار و پودش از گیسوی حور
طعمۀ آتش به دست اشقیا خواهیم کرد

دست و پا بسته غزالان حرم را در کمند
زیر پای اسب صیادان رها خواهیم کرد

با سر ببریده، در کاخ یزید می‌گسار
یادی از یحیی در آن طشت طلا خواهیم کرد

تا نچیند دست گلچینی گل از گلزار ما
آنچه بر آید ز دستی دست و پا خواهیم کرد

تا عمل گفتار ما یک دو کلامی بیش نیست
آنچه را گفتیم بی چون و چرا خواهیم کرد

ما ز دنیای شما و هر چه باشد اندر آن
اختیارِ یک کفن از بوریا خواهیم کرد

کو سلیمان؟ تا تماشای سلیمانی کند
دیو را انگشت و انگشتر، عطا خواهیم کرد

از جفای آشنای بدتر از بیگانگان
آشنایی با همه بی آشنا خواهیم کرد

بجدل از ما گر بریده ما بپیوندیم و بس
ما کَرَم افزون ز امید و رجا خواهیم کرد

چرخ اگر امروز، بر کامم نگردد، باک نیست
باش تا فردا که گردون، زیر پا خواهیم کرد

سلطنت بر مردم دنیا ندارد ارزشی
حکمرانی بر قلوب ماسوا خواهیم کرد

لاجَرَم با تَرکِ تاج و تخت و مُلک مستعار
شهریاران را بر این درگه، گدا خواهیم کرد

مُصحَفِ اوراق بر خاک سیه پاشیده را
آیه آیه سوره سوره جمع ما خواهیم کرد

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

امام حسین ع -(بر پاست اگر تا به ابد بانگِ قیامی جاریست از آفاقِ خدا خونِ امامی) * هستی محرابی

1205

امام حسین ع -(بر پاست اگر تا به ابد بانگِ قیامی جاریست از آفاقِ خدا خونِ امامی) #السلام_علیک_یاعبدالله_الحسین_ع

تا صبحِ قیامت برسد بانگِ قیامی
چون خونِ خدا ریخته و خونِ امامی

ثارَاللَهی و منتقمت کیست؟ یدالله..
تو بابِ نجاتِ همه ای ، رحمت عامی

ای کرب و بلا لب بگشا از تبِ دل گو
بر آن تنِ بی سر که خدا داده سلامی

ای بغضِ فرو مانده ی لبهای شقایق
ای کاش کمی دشمنِ تو داشت مرامی

در کرب و بلا شعله ی غم تا به سما رفت
کس غیرِ تو این صحنه نیاورده دوامی

کشتند ولی از چه تو را با لبِ تشنه
از سوزِ عطش بر سرِ نی سوخته کامی

معصومیت چشمِ تو را شمر نفهمید
ای آنکه سرِ نیزه مرا ماهِ تمامی

زینب نگران بود و درِ خیمه سِپر شد
تا حمله به طفلان نکند لشکرِ شامی

گشته ز غم و داغِ برادر کمرش خم
آنکه دل آزرده ی او داشت پیامی

دختر ، ز غم و غربتِ بابا جگرش سوخت
چندی ست که جز غم نزده لب به طعامی

این لاله ی پرپر شده را تابِ خزان نیست
چون جوجه ی پژمرده که افتاده به دامی

اوجِ غمِ این روضه در این شعر همین جاست
یک زینبِ بی یاور و یک دشت حرامی

بر پاست اگر تا به ابد بانگِ قیامی
جاریست از آفاقِ خدا خونِ امامی!

#هستی_محرابی
@Asharemehrabi

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

امام حسین ع -(آمد از احمدِ مُرسل شَرَفم دُرٌِ یکدانه من از آن صدفم) * هستی محرابی

455

امام حسین ع -(آمد از احمدِ مُرسل شَرَفم دُرٌِ یکدانه من از آن صدفم) #رجز_خوانی_امام_حسین_ع
#با_لشکر_ابن_سعد_ملعون

ای سپه آنچه که خواهید کنید
با شما چرخ به امدادِ یزید

"لَم یَخافُ اللهَ فی سَفکِ دَمی
لِعَبیدِاللهِ نَسلِ الکافِرین"

آمد از احمدِ مُرسل شَرَفم
دُرٌِ یکدانه من از آن صدفم

"لَعلَی الخیر مِن بَعدِ النٌَبی
والنٌَبیٌُ القُرشیٌٌ الوالِدی"

نقره ام، پورِ دو عنصر به طلا
حیدر و فاطمه از نورِ خدا

"فِضٌَهٌ قَدخَلصَت مِن ذَهبٍ
فاَنا الفِضٌَهّ وابنُ الذٌَهبین
خَیرالله مِنَ الخَلقِ اَبی
ثُمٌَ اُمٌی فاَنااُبنُ الخَیرتین"

جدِ من مظهرِ خیر و برکات
دخترش فاطمه رضوانِ حیات

متن عربی1_او بخاطر فرمانبرداری
از یک بنده ی خدا که از نسل کافر
می باشد باکی از ریختن خون من
ندارد و از خدا پروا نمی کند

2_علی علیه السلام که بعد از پیمبر(ص)
سراسرِ وجود خیر و برکت است و نیز
پیامبری که پدر و مادرش از قریش بودند

3_نقره ای که از طلا جدا شده است و من
نقره ام و زاده ی دو عنصر طلایی هستم

4_خداوند از میان مردمان پدر و مادرم
را برگزید و من فرزند آن دو خیر می باشم

#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 13:45
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

احوالات غلام سیاه -(حسین بن علی را جون نامی) *مرحوم عباسعلی شبخیز قراملکی

1598

احوالات غلام سیاه -(حسین بن علی را جون نامی) حسین بن علی را جون نامی
به خدمت بود در یثرب، غلامی

غلامی پاکباز و پاک طینت
سراپا شور و جذبه، وجد و حالت

سیه چُرده، مُجعّد مو، مؤدب
صدیق ایثارگر، مردِ مُجرّب

قوی بازو، خدنگ افکن، تنومند
مجاهد، جنگجو، نامی، برومند

جوانِ قد بلند و پیر کردار
جوانمرد و فداکار و وفادار

به عالَم در وفاداری عَلَم بود
زِ حُسنش هر چه میگفتند کم بود

جهان، انگشت بر لب از مقامش
شهان، از دولتِ مولا، غلامش

چنان در بندگی ممتاز بودی
که شه را هر زمان همراز بودی

زِ یثرب شاه چون بار سفر بست
به سوی کربلا رفتن، کمر بست

به رازِ شه، غلام آگاه گردید
زِ آگاهی به شه همراه گردید

زمانِ لحظه ها چون برق بگذشت
امیرِ عشق زد خیمه در آن دشت

چه دشتی دشتِ سوزان و عطشناک
زمینش چون لبِ لب تشنگان چاک

چه دشتی دشتِ بی آب و بلا خیز
تُهی از عاطفه، وز کینه لبریز

چه دشتی پای تا سر زخم و خون بود
عطش بود و خطر بود و جنون بود

صدای طبل و جنگ و کوس و کرنا
بلند از خاکدان تا عرشِ اعلا

صفیر شیههء اسبانِ تازی
نوای پرده پوشانِ حجازی

بیابان در بیابان، موجِ لشکر
هزاران تیغِ تیز از بهرِ یک سر

چه سر، رشکِ هزاران آسمان ماه
چه سر، آیینه دار وجهِ الله

چه سر، پیرایهء مُلکِ دو عالم
چه سر، سرمایهء اولادِ آدم

در آن هنگام شُست از جان و تن دست
به دریای بقا چون قطره پیوست

بر آن دشتِ جنون و خون نظر کرد
روان از دیدگان خونِ جگر کرد

نمی دانم در آن صحرا چه ها دید
به خود لرزید آن شوریده چون بید

به دل گفتا که وقتِ جان نثاریست
زمانِ خدمت و خدمت گزاریست

بپا بر خیز و آهنگِ بلا کن
به شاهِ دین غلامی را ادا کن

زمانِ امتحان عشق بازیست
در اینجا خاکساری، سر فرازیست

به راهِ عشق باید ترکِ سر کرد
به کوی عاشقان بی سر سفر کرد

عَفاک الله که شرطِ عشق این نیست
طریقِ عاشقی بالله چنین نیست

خدا بر گردنت منّت نهاده
هر آنچه آرزویت بود، داده

به عالَم کو از این برتر مقامی
که گردد همنشین با شه، غلامی

اگر چه من غلام رو سیاهم
ولی با این همه مقبولِ شاهم

یقین مولا، غلامش را نوازد
چو فرزندش قرینِ لطف سازد

به عالَم رو سفیدم زین سیاهی
نبخشم این غلامی را به شاهی

اگر چه ذرّه ای بیقدر و پستم
ولی همخانهء خورشید هستم

مرا این فخر بس اندر دو کونم
که از هم سنگرانِ فضل و عونم

به جنگم گر کند مولا سر افراز
به شاهان، زین سرافرازی کنم ناز

زِ چاک تیغ و خنجر نیست باکم
که من از عاشقانِ سینه چاکم

چنان امیدوار از لطفِ شاهم
نمیدانم سفیدم یا سیاهم

غلامی اَبیض و اَسوَد ندارد
به مولایم ارادت حَدّ ندارد

به عالم بس مرا این جاه و منصب
که از عشقِ تولّایم لبالب

به مولا، بی تولّا بندگی چیست
اگر مولا نباشد زندگی چیست

من از خدمتگزارانِ حسینم
نمک پروردهء خوانِ حسینم

گل و باغ و بهارِ من حسین است
شکوه و اعتبارِ من حسین است

حسین آیین و دین و مذهبِ من
مرام و کیش و رسم و مکتبِ من

جمالِ اوست گلزارِ بهشتم
حریمِ کعبه و دیر و کنشتم

جهان بی او مرا زندانِ تنگ است
به کامم شهدِ عالَم چون شرنگ است

غلامم، آنکه او را بنده باشد
دلش از عشقِ او آکنده باشد

دلی که از زلالِ عشق خالی ست
مگو دل، نقشِ بی احساس قالی ست

دلِ خالی زِ عشق، افسرده باشد
به صورت زنده، امّا مُرده باشد

غلامِ عشق باش اندیشه کم کن
بیا در عاشقی قد را علم کن

که بی عشق این جهان مویی نَیرزد
وگر دریا بُود، جویی نیَرزد

مِی و مِیخانه و ساقی حسین است
فنا فی الله به حَقّ باقی حسین است

مرا منظورِ دل دیدارِ ساقی ست
به سر سودایم از صهبای باقی ست

نوازد گر مرا ساقی به جامی
کنم در مِیکده عمری غلامی

در این هنگام، دولت یار گردید
زِ لطف شاه، برخوردار گردید

زِ فیضِ ناله ها و سوز و سازش
درِ میخانه را کردند بازش

شَرابی داد از الطاف، ساقی
شَرابی از خُمِ صَهبای باقی

حدیثِ ساقی و جام اَلستی
رهایش کرد از زندانِ هستی

چنان کرد آن شَراب آن مَست را مَست
دگر نشناخت از مَستی سر از دست

دل از مستی به دریای بلا زد
به هر چه جز تولّا پشتِ پا زد

زِ مستی بوسه زد بر دستِ ساقی
کشید آنگه به سر صهبای باقی

زِ همّت پرچمِ مردی بر افراخت
به میدانِ بلا خیز خطر تاخت

زِ برقِ تیغِ تیز، آتش بر افروخت
شَرَر زد خرمنِ اهریمنان سوخت

نه از شمشیر و خنجر باک می کرد
نه از جنگ و گریز اِمساک می کرد

چنان شمشیر می زد لا اُبالی
که تیغش شد زِ جنگیدن هلالی

به هر سو اسبِ همّت میدوانید
سَران را سَر زِ پیکر میپرانید

در اوجِ بیخودی پرواز می کرد
به زاغان حمله چون شهباز می کرد

جلا میداد تیغِ آتشین را
به هم میزد صفوفِ مشرکین را

نفس تا داشت در تن جنگ می کرد
فراخی را به دشمن تنگ می کرد

زِ وحشت جنگجویانِ دلاور
چو زَنها بر سَر افکندند مَعجر

یلان، چون آبِ شمشیرش چشیدند
زِ میدانِ قتالش پا کشیدند

دل جنگ آوران در لرزه چون برگ
زِ بیم تیغِ او، چون کافر از مرگ

به جنگش مرحبا روح و مَلک گفت
جزاک الله به ایثارش فَلک گفت

ولی زخم و عطش از پا فکندند
به رَاهش چاه ها از فِتنه کَندند

توانِ جنگ را دیگر زِ کف داد
به خاک، از صدر زین آخر در افتاد

در آن حالت به جز دیدارِ ساقی
نبود اندر دل او اشتیاقی

به کف کشکول شوق آهنگ او کرد
به سوی خانقاهِ عشق، رو کرد

به آیینِ ادب دادی سلامش
به لب خواهی نخواهی رفت نامش

زِ جان بگذشت و با جانان یکی شد
غلام از عشق با سلطان یکی شد

قتیلِ خنجرِ بیداد گردید
اگر چه بنده بود آزاد گردید

به لب نام حسین، آزاده جان داد
ره و رسمِ غلامی را نشان داد

وفای بیش او، کَم کرده رَه را
به بالین غلام آورد شه را

حسین آن عدل مطلق را مُنادی
به هم زد نقشِ تبعیضِ نژادی

زِ لطف آن سایهء لطفِ الاهی
نکردش بی نصیب از ظِلّ شاهی

گرفت از لطف بر زانو سرش را
کشید اندر بغل ماه اخترش را

چو فرزندش قرین لطف ها کرد
رُخش بوسید و از رَحمت دعا کرد

که یارب ای امید هر دو کونم
سفیدش کن زِ رَحمت روی جُونم

فرو شُوی از جمالِ او سیاهی
کرم کن بنده را تشریفِ شاهی

زِ رَحمت کن جمالش عالم افروز
شبش را روز و روزش را چو نوروز

تنش را چون فضای خُلدِ اَطهَر
مُعطّر کن مُعطّر کن مُعطّر

شنیدم روز دفنش آن سیه چِهر
جمالی داشت نورانی تر از مِهر

فضای کربلا جنّت زِ بویش
ملایک از شرف احسنت گویش

زِهی دولت که از طبعِ بلندش
زِ رحمت کرد مولا ارجمندش

غلامی را که مولایش نوازد
به شاهان میسزد گردن فرازد

چو تو شاهنشهی چون او غلامی
خوشا بر او، که دارد از تو نامی

مرا هم ای حسین ای کان عزت
غلامِ این غلامت کن زِ رَحمت

من آن لب تشنهء دل چاک عشقم
که عشق، آب من و من خاکِ عشقم

چو نِی در هر نفس از بند بندم
نوای عشق تو گردد بلندم

شب و روز از تولّایت بر اینم
جمالت را شبی در خواب بینم

به امید عطا از بینوایی
به دستم هست کشکولِ گدایی

گر از فیضِ عنایت خوانی ام دوست
نگنجم دیگر از این پایه در پوست

مگردان چشمِ لطفت را زِ (شبخیز)
دلی دارد که از عشقِ تو لبریز

جهان با او نمی سازد کرم کن
رهایش یا حسین از قیدِ غم کن

دلش از دستِ فقر و فاقه خون است
بپرس احوال او از لطف چون است

  • جمعه
  • 12
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 23:10
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نامه کوفیان -(نامه بنوشتند تا در کوفه مهمانش کنند) * جودی خراسانی

626

نامه کوفیان -(نامه بنوشتند تا در کوفه مهمانش کنند) نامه بنوشتند تا در کوفه مهمانش کنند
یا بر او بندند آب و منع از نانش کنند

نامه بنوشتند بر آن کعبه کارندش نماز
یا صلوه جمعه جمع آیند و قربانش کنند

نامه بنوشتند تا سایند سر بر مَقدمش
یا به وقتِ جان سپردن سنگ بارانش کنند

نامه بنوشتند کاندر راه او جان بسپرند
یا بنوکِ نِی سرِ چون ماه تابانش کنند

نامه بنوشتند تا در سایه اش دارند جای
یا میانِ آفتابِ گرم عریانش کنند

نامه بنوشتند تا در خاکِ پایش سر دهند
یا زِ سُمِ اسبِ کین با خاک یکسانش کنند

نامه بنوشتند تا در بیعتش آرند دست
یا که دستِ او جدا از جسم بیجانش کنند

نامه بنوشتند کارندش غلام از مصر و شام
یا کنیزی خواهش از اطفالِ حیرانش کنند

(جودیا) نشنیده ام راسی که از تن شد جدا
چوبِ کین گیرند و قصدِ دُرّ و دندانش کنند

  • شنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد