عید مبعث حضرت رسول (ص)

مرتب سازی براساس
 محسن راحت حق

بعثت پیامبراکرم(ص) -(صحبت از مبعث که می آید مسخّر میشوم...) * محسن راحت حق

697

بعثت پیامبراکرم(ص) -(صحبت از مبعث که می آید مسخّر میشوم...) صحبت از مبعث که می آید مسخًر می شوم
با نوای یا محمّد..پاک و اطهر می شوم

ذکرِ پیغمبر شریف است و پُر از آزادگی
نامِ او می گویم و مثلِ کبوتر می شوم

می رهانم خویش را از ظلمتِ بی انتها..
می روم سمتِ رسول و ماهِ انور می شوم

من مسلمانم مسلمانِ دو ابروی کمان...
گر پذیرایم شود مانندِ نوکر می شوم

عزّتِ تسلیم از آزاد بودن بهتر است...
عبدِ احمد هستم و با عشقِ او زر می شوم

گفته هایش یک به یک روشنگرِ راهِ من است
گر که از خطّش بپیچم باز ابتر می شوم

گفت پیغمبر که بعد از من علی باشد نجات
بی سبب نبود دمادم وصلِ حیدر می شوم

سر سپردم بر امیرالمومنین یعسوبِ دین
عاقبتِ خیرِ دو دنیا...مثلِ قنبر می شوم

مبعثِ ختم رسولان می دهد بر دل نوید
می رسد یک روز مهدی و منوّر می شوم

روزِ مبعث را سبک نشمار روزِ رحمت است
صحبت از مبعث که می آید مسخّر می شوم

  • سه شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 21:14
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مبعث رسول اکرم(ص) -(تویی آن دلبری که بر جهان پیغمبری کردی...) * سیده فرشته حسینی

496

مبعث رسول اکرم(ص) -(تویی آن دلبری که بر جهان پیغمبری کردی...) تویی آن دلبری که بر جهان پیغمبری کردی
تویی پیغمبری که از جهانی دلبری کردی

تو تنها خاتمی هستی که از روز ازل بودی
و بر پیغمبران قبل خود پیغمبری کردی

میان کهکشانها ذره ها حیران و سرگردان
اراده کردی و آن ذره ها را مشتری کردی

به لطف خال هندویت گرفته طبع هندی گو
تو صائب را و بیدل را مثل در شاعری کردی

تویی معنای وحی و حجت و اعجاز تا آنجا
که جبرائیل و میکائیل را پامنبری کردی

خدا را شکر ای عطر نسیم و نفح ربانی
جهان را مست از بوی گل نیلوفری کردی

تمام شیعیان مدیون حج آخرت هستند
همانجا که زلال برکه ها را حیدری کردی

چه دری قیمتی تر از سرودن از کمالاتت
گدا را آبرو دادی ، رعیت پروری کردی

  • سه شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 21:42
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک سرود مبعث حضرت رسول اکرم (ص) -(رایحۀ خوش بهاری...) * امیرحسین سلطانی

1239
1

سبک سرود مبعث حضرت رسول اکرم (ص) -(رایحۀ خوش بهاری...) بند اول

رایحه ی خوش بهاری
پیچیده در غار حرایت
تو بعد از این پیمبری و
اقرا به نام خدایت

ای،پیام آور رحمت
ای،وجودت همه برکت
تو،شدی مبعوث به رسالت

یا محمد،تویی که رهنمایی
یا محمد،نگین انبیایی
یا محمد،تو محبوب خدایی

یا محمد،مدد یا رسول الله

بند دوم

در آن زمان بت پرستی
دین تو شد یکتاپرستی
از طرف خدا رسولی
به جایگاهِ حق نشستی

تو،تو آخرین نسیمی
تو،مثه خدا رحیمی
تو،صاحب خلق عظیمی

یا محمد،نوای بی نوایی
یا محمد،امید عاشقایی
یا محمد،تو پیغمبر مایی

یا محمد،مدد یا رسول الله

بند سوم

الحمدلله دینم اسلام
شده و هستم یه مسلمان
شیعه ی اثنی عشری ام
امام اولمه علی جان

یا،علی هو اسدالله
یا،علی هو اُذن الله
اشهد ان علی ولی الله

مولا حیدر،تویی که شاه دینی
مولا حیدر،آقا بالانشینی
مولا حیدر،امیرالمومنینی

مولا حیدر،علی ولی الله

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 09:39
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

سبک سرود مبعث پیامبراکرم(ص) -(صدای اقرأ اومده از مکه...) * خادم الزینب

650

سبک سرود مبعث پیامبراکرم(ص) -(صدای اقرأ اومده از مکه...) صدای اقرأ اومده از مکه
غار حرا امشبو مهمون داره
آیه های حقه که امشب از رو
لبای مصطفی داره میباره

یک دست و یک صدا ، میخونن حوریا، بَخِّن یا مصطفی ،یا نبى
خاتم الانبیا ، یا أب الاولیا ، بخن یا مصطفی یانبی

تویی که چشمه ی عشق و دلیل دعایی
تویی که کعبه ی حق و طلوع ولایی
تویی که ذات خدا و حریم خدایی

دمه روی لب عالم ، خوش اومد حضرت خاتم

بند دوم

خاتم الانبیایی اما آقا
روى لبات یه ذکر دائم داری
وقتی میخوای از جا بلندشی مولا
رو لبات اسم علی رو میاری

مزد بی منته ، رو لبهات عادته ، عشقش تو سینته یا علی
رو کعبه این شکاف ، میکنه اعتراف ، کرده عمری طواف باعلی

تویی مدینه ی علم و ، علی دروازه
همون که سفره ی لطفش همیشه بازه
علیه اون که دائما حماسه سازه

دمه روی لب عالم ، خوش اومد حضرت خاتم

بند سوم

تو رحمت للعالمینی آقا
زیر هجوم عشقته این عالم
أشهد أنک رسول اللهو
تا میخونم من بخودم میبالم

فرش و عرش یک صدا ، امشب میگن آقا ، لبیک مصطفی یااحمد
بر رسل خاتمه ، یا أبالفاطمه ،دل بردی از همه
یا احمد

ایشالا پرچم سبزی ، رو گنبد خضرا
که روش نوشته أشهد، علی ولی الله
میشه مدینة النبی ، مدینة الزهرا

دمه روی لب عالم ، خوش اومد حضرت خاتم

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 10:15
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

نذربعثت رحمةللعالمین خاتم الأنبیا(ص) -(خبردهید به عالم شد انتخاب محمد...) * مرضیه عاطفی

440

نذربعثت رحمةللعالمین خاتم الأنبیا(ص) -(خبردهید به عالم شد انتخاب محمد...) خبر دهید به عالم شد انتخاب محمد(ص)
نوشته با خطِ بعثت؛ رسولِ ناب محمد(ص)

شدی محافظِ قران، دلیلِ آیۂ «إقرأ»
تویی حدیث مفصّل از این کتاب، محمد(ص)

اصولِ بندگی ات بی حساب بود و خدا هم
سلام بر تو رسانده چه بی حساب محمد(ص)

هوای غار حرا شد چه عاشقانه معطر
تویی گلِ صلوات و تویی گلاب محمد(ص)

قسم به مُهر نبوت که بینِ کتف تو خورده
فقط تو حضرتِ احمد شدی خطاب محمد(ص)

کنار کعبۂ توحیدی ات سرانِ قریش
شدند لال تر از لال و بی جواب محمد(ص)

زمان زمانۂ ظلمت! ندا رسید از عرش
تو نور حقّی و بر این جهان بتاب! محمد(ص)

نماز و روزه و در هرآنچه خیری هست
تویی شریک، تویی اصل این ثواب محمد(ص)

مرورِ واقعۂ لیلة المبیت آمد
شده ست حافظ جان تو بوتراب محمد(ص)

نه آن حرامیِ ترسو؛ فقط علی(ع) خوابید
شبانه جای تو در بینِ رختخواب، محمد(ص)

دلیل بعثت تو شد علی(ع) ولی الله
که در غدیر به دستت شد انتخاب؛ محمد(ص)!

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 سید امیر میثم مرتضوی

عید مبعث پیامبراکرم(ص) -(محمد رهبر اسلام و دین است...) * سید امیر میثم مرتضوی

521

عید مبعث پیامبراکرم(ص) -(محمد رهبر اسلام و دین است...) مـحمد"ص" رهـبـر اسلام و دیـن است
مـحمد"ص" بِـیــن خوبـان اولیـن است

مـحمد"ص" بـے بدیل و بـے قرین است
مـحمد"ص" دُشمـن زشتے و کـین است

مـحمد"ص" بـا خدایـش همنشیـن است
مـحمد"ص" اولیاء را مـہ جـبــیــن است

چـہ باشد بـهتریــن وصـف پَـیَـمْـبَـر؟!
مـحمد"ص" رحــمــتُ اللــعالمیـــن است

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 16:49
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محمد جواد خراشادی زاده

بعثت پیامبر اعظم(ص) -(کوه غرق بود در سکوتی محض...) * محمد جواد خراشادی زاده

387

بعثت پیامبر اعظم(ص) -(کوه غرق بود در سکوتی محض...) کوه غرق بود در سکوتی محض
دل شب در حرا دعا میخواند
آسمان غرق سجده بود آن شب
داشت سجاده، ربنا میخواند

از دعایش نسیم می‌بارید
چشم هایش همیشه باران داشت
علت آفرینش افلاک
در وجودش هزار قرآن داشت

با خودش غرق در خدایش بود
او که لبریز عشق ذات خداست
ناگهان یک غریبه را حس کرد
-او که در غار یکه و تنهاست-

ناگهان کوه ها به خود پیچید
ناگهان غار از نفس افتاد
آن غریبه برای عرض ادب
دست بر سینه زد سپس افتاد

ای محمد بخوان به نام خدا
آن خدایی که صاحب عرش است
آمده جبرئیل مهمانی
او که بالش برای تو فرش است

جبرئیل آمده است مهمانی
آیه آورده است از ملکوت
آیه آورده است اما باز
شده از بندگی تو مبهوت

چشم وا کن ببین به لطف خدا
تو به شایستگی قبول شدی
تو که یک عمر بندگی کردی
با عنایات حق رسول شدی

از مسیری که پیش رو داری
نهراس و همیشه محکم باش
سلسله کوه انبیا را تو
نقش امضا و مهر خاتم باش

نهراس از صدای بتکده ها
تو که بالاسرت خدا داری
چه غم از طعنه ابوسفیان
لشکری مثل مرتضی داری

تا ابد آفریده است خدا
هاله ای از بهشت دور و برت
یک طرف مرتضی و از یک سو
همسرت مثل کوه پشت سرت

آه برخیز وقت آن شده است
عالم جهل را سر به راه کنی
هر زمان خسته ای فقط کافیست
به جمال علی نگاه کنی

آیه آمد بخوان به نام خدا
شب دلتنگی ات سرآمده است
جبرئیل آمده است با قرآن
نوبت مدح حیدر آمده است

چشم شیطان دوباره کور شده
گوش هرچه حسود کر شده است
و محمد اگر که شمس خداست
او برای نبی قمر شده است

در دل کوه یکه و تنهاست
و علی بود آنکه محرم شد
نوبت سوره نبأ شده است
قالب و وزن شعر درهم شد

هرکسی پای عشق تو جان داد
به عقیق یمن بدل شده است
نوبت مدح مرتضی آمد
شعر چارپاره هم غزل شده است

دل به تو داده ام خدا را شکر
پات افتاده ام خدا را شکر

تا ابد پای عشق پاک شما
محکم استاده ام خدا را شکر

تا تو ساقی کوثری من هم
مست از این باده ام خدا را شکر

اگر عشق تو آخرش دار است
من هم آماده ام خدا را شکر

تو امیری و این وسط من هم
نوکری ساده ام خدا را شکر

با نفس های تو خراب شدم
غوره بودم ولی شراب شدم

عشق تو در بهشت شرط وصول
حب تو معنی تمام اصول

حضرت عشق حضرت حیدر
تویی هم کفو و هم تراز بتول

ای به روز حساب راه نجات
ای به آیات وحی شان نزول

به جماعت بگو که جز تو کسی
نیست در حد جانشین رسول

پای ایوان طلات جبرائیل
ایستاده برای اذن دخول

مثل من او سلام میخواهد
از تو حسن ختام میخواهد

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 17:03
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

بعثت پیامبر اکرم(ص) -(زمین به جهل مرکب اسیر بود وگرفتار...) * داود رحیمی

475

بعثت پیامبر اکرم(ص) -(زمین به جهل مرکب اسیر بود وگرفتار...) زمین به جهل مرکب اسیر بود و گرفتار
زمان نهان شده در شب شبی مخوف و شبی تار
تن زمانه پر از تب، ولی نبود پرستار
خلاصه شهر معذب از این سیاهی بسیار _

به سوی نور گریزان به فکر چاره‌ی خود بود
در آن سیاهی مطلق پیِ ستاره‌ی خود بود

ستاره‌ای که درخشید و‌ ماه مجلسمان شد
درخششی که سرآغاز راه یک جرَیان شد
زمین به لرزه درآمد زمان پر از هیجان شد
ستاره نور خدا بود در رسول عیان شد

خدا تشعشعی از نور خود نشان جهان داد
گلِ محمدی‌اش را برای خلق فرستاد

چه منّتی به سر اهل دین گذاشته اینک
برای خاتم هستی نگین گذاشته اینک
خدا اراده‌ی خود را بر این گذاشته اینک
و آخرین عَلمش را زمین گذاشته اینک

خدا نوشت: محمد! بخوان به نام خدایت
بخوان و سجده کن آن‌دم به احترام خدایت

به کام خشک بنوشان ز جرعه جرعه‌ی قرآن
لباس نور بپوشان به جسم این‌همه عریان
بشر درست کن آسان به دست سوره‌ی انسان
به دست عشق مسلمان بساز از دل سلمان

بخوان به "نون و قلم" دست جهل را تو قلم کن
محمدم! به تمام جهان معرفی‌ام کن

بگو خدای خطاپوش و چاره‌ساز جهانم
بگو که خالق جودم، بگو که خالق جانم
قسم به عشق! بگو که همیشه عاشقشانم
اگر از عالم و آدم کسی گرفت نشانم

علیست آینه‌ی من، نشانشان بده اورا
در او ودیعه نهادم تمام راز مگو را

بگو خلاصه‌ی قرآن، ملاک سنجش ایمان
بگو تجسم رضوان و رَوح و رحمت و ریحان
بگو نمونه‌ی انسان، بگو عیار مسلمان
بگو هرآنچه که گفتیم و گفته‌اند رسولان

خلاصه کرد خدا و علی از آب درآمد
و دین ز گوشه‌ی چشم ابوتراب درآمد

بدان که هیچ پیمبر نمی‌رسد به نبوت
مگر به اذن علی، با قبول اصل ولایت
ولایت علوی بوده شرط اول بعثت
اگر نگویی از او، ناتمام مانده رسالت

برای اهل زمین از علی بخوان و صفاتش
بگو که خلق بداند علیست راه نجاتش

رسول، غرق خدا بود و مات و واله و مضطر
علی رسید همان‌دم، نشست پیش پیمبر
علیست خیره به احمد، رسول خیره به حیدر
علی دو دست نبی را گرفت و گفت برادر!

بگیر دست مرا یاعلی بگو نبی‌الله
حساب کن روی من، از شروع تا تهِ این راه

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 17:08
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

خبر دهید به عالم شد انتخاب محمد(ص) * مرضیه عاطفی

491

خبر دهید به عالم شد انتخاب محمد(ص) خبر دهید به عالم شد انتخاب محمد(ص)
نوشته با خطِ بعثت؛ رسولِ ناب محمد(ص)

شدی محافظِ قران، دلیلِ آیۂ «إقرأ»
تویی حدیث مفصّل از این کتاب، محمد(ص)

اصولِ بندگی ات بی حساب بود و خدا هم
سلام بر تو رسانده چه بی حساب محمد(ص)

هوای غار حرا شد چه عاشقانه معطر
تویی گلِ صلوات و تویی گلاب محمد(ص)

قسم به مُهر نبوت که بینِ کتف تو خورده
فقط تو حضرتِ احمد شدی خطاب محمد(ص)

کنار کعبۂ توحیدی ات سرانِ قریش
شدند لال تر از لال و بی جواب محمد(ص)

زمان زمانۂ ظلمت! ندا رسید از عرش
تو نور حقّی و بر این جهان بتاب! محمد(ص)

نماز و روزه و در هرآنچه خیری هست
تویی شریک، تویی اصل این ثواب محمد(ص)

مرورِ واقعۂ لیلة المبیت آمد
شده ست حافظ جان تو بوتراب محمد(ص)

نه آن حرامیِ ترسو؛ فقط علی(ع) خوابید
شبانه جای تو در بینِ رختخواب، محمد(ص)

دلیل بعثت تو شد علی(ع) ولی الله
که در غدیر به دستت شد انتخاب؛ محمد(ص)!

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 17:24
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

خبر دهید به عالم شد انتخاب محمد(ص) * مرضیه عاطفی

337

خبر دهید به عالم شد انتخاب محمد(ص) خبر دهید به عالم شد انتخاب محمد(ص)
نوشته با خطِ بعثت؛ رسولِ ناب محمد(ص)

شدی محافظِ قران، دلیلِ آیۂ «إقرأ»
تویی حدیث مفصّل از این کتاب، محمد(ص)

اصولِ بندگی ات بی حساب بود و خدا هم
سلام بر تو رسانده چه بی حساب محمد(ص)

هوای غار حرا شد چه عاشقانه معطر
تویی گلِ صلوات و تویی گلاب محمد(ص)

قسم به مُهر نبوت که بینِ کتف تو خورده
فقط تو حضرتِ احمد شدی خطاب محمد(ص)

کنار کعبۂ توحیدی ات سرانِ قریش
شدند لال تر از لال و بی جواب محمد(ص)

زمان زمانۂ ظلمت! ندا رسید از عرش
تو نور حقّی و بر این جهان بتاب! محمد(ص)

نماز و روزه و در هرآنچه خیری هست
تویی شریک، تویی اصل این ثواب محمد(ص)

مرورِ واقعۂ لیلة المبیت آمد
شده ست حافظ جان تو بوتراب محمد(ص)

نه آن حرامیِ ترسو؛ فقط علی(ع) خوابید
شبانه جای تو در بینِ رختخواب، محمد(ص)

دلیل بعثت تو شد علی(ع) ولی الله
که در غدیر به دستت شد انتخاب؛ محمد(ص)!

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 17:24
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

خبر دهید به عالم شد انتخاب محمد(ص) * مرضیه عاطفی

392

خبر دهید به عالم شد انتخاب محمد(ص) خبر دهید به عالم شد انتخاب محمد(ص)
نوشته با خطِ بعثت؛ رسولِ ناب محمد(ص)

شدی محافظِ قران، دلیلِ آیۂ «إقرأ»
تویی حدیث مفصّل از این کتاب، محمد(ص)

اصولِ بندگی ات بی حساب بود و خدا هم
سلام بر تو رسانده چه بی حساب محمد(ص)

هوای غار حرا شد چه عاشقانه معطر
تویی گلِ صلوات و تویی گلاب محمد(ص)

قسم به مُهر نبوت که بینِ کتف تو خورده
فقط تو حضرتِ احمد شدی خطاب محمد(ص)

کنار کعبۂ توحیدی ات سرانِ قریش
شدند لال تر از لال و بی جواب محمد(ص)

زمان زمانۂ ظلمت! ندا رسید از عرش
تو نور حقّی و بر این جهان بتاب! محمد(ص)

نماز و روزه و در هرآنچه خیری هست
تویی شریک، تویی اصل این ثواب محمد(ص)

مرورِ واقعۂ لیلة المبیت آمد
شده ست حافظ جان تو بوتراب محمد(ص)

نه آن حرامیِ ترسو؛ فقط علی(ع) خوابید
شبانه جای تو در بینِ رختخواب، محمد(ص)

دلیل بعثت تو شد علی(ع) ولی الله
که در غدیر به دستت شد انتخاب؛ محمد(ص)!

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 17:24
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

سرود عید مبعث پیامبر(ص) -(حق عنایت نموده ماه رجب...) * رضا یعقوبیان

1572

سرود عید مبعث پیامبر(ص) -(حق عنایت نموده ماه رجب...) حق عنایت نموده ماه رجب
موسم شادمانی است امشب
شادمان گشته عالمی زیرا
مسلمین را رسیده هدیه ی رب
مددی مولا یا رسول الله(۳)

می وزد عطر حق زغارحرا
شده لبریز نور ذات خدا
بهر پیغام ذات حق جبریل
آمده سوی مصطفی زسما
مددی مولا یا رسول الله

گوید ای نور کبریا احمد
محوری بر ارض و سما احمد
امشب از سوی ذات حی قدیر
تو شدی ختم الانبیا احمد
مددی مولا یا رسول الله

خیز و از جا پیمبر خاتم
شده روشن ز نور تو عالم
در کنار خدیجه و حیدر
ریشه کن کن تمام ظلم و ستم
مددی مولا یا رسول الله

آقا نوری به هر دل آگاه
بر همه عالمی تو هادی راه
در ره دین و عزت اسلام
با خدیجه با حیدری همراه
مددی مولا یا رسول الله

مظهر ذات کبریایی تو
نور چشم اهل ولایی تو
ای امید همه جهان احمد
دردو عالم گره‌گشایی تو
مددی مولا یا رسول الله

چون گدا بر رهت نشستم من
ز همه غیر تو گسستم من
ای گل باغ عترت و قرآن
دل به مهر و ولات بستم من
مددی مولا یا رسول الله

درد ما را دوا نما احمد
حاجت ما روانما احمد
قسمت ما ز لطف و جود و کرم
مدینه کربلا نما احمد
مددی مولا یا رسول الله

اجرای سبک: #کربلایی_سعید_صادقی

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 17:30
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مبعث پیامبراکرم(ص) -(شده وقت سرکشیِ قلم که گذر کند به سطور می...) * امیر سهرابی

405

مبعث پیامبراکرم(ص) -(شده وقت سرکشیِ قلم که گذر کند به سطور می...) شده وقتِ سرکشیِ قلم که گذر کند به سطورِ می
به بیانِ آنکه مناقبش شده وصفِ وضعِ سرور می
شده بادهِ نوشِ مقامِ او به قیامِ غمزه ، غرورِ می
مگر اینکه نزهتِ وصف او شود آیتی به حضور می

چه کند کزآن شود آیتی به مقالِ حضرتِ مصطفی

زحجازِ نغمه ی مدحتش ره بیدلی زده بیدلان
که ز بیدلی ، دلِ دلکشان ببرد رهی سوی لا مکان
که چنین شود اگر آن شود که از آن شود نَفَسی بیان
که زلالِ جرعۀِ می شود شرری طریقِ سخنوران

که غبارِ مقدم او بُوَد به بَصر تشابهِ توتیا

چه خجسته مبعثِ رحمتی زصفا شمیمِ شقایقی
چه همایِ منظره هدهدی به بیانِ کشفِ حقایقی
که رموزِ علمِ لدن از او شده شرطِ خلقِ خلایقی
همه در فنونِ بلیغِ او ، به دقیقه گفته دقایقی

زجمالِ غیب جمالیش ، شده سرِّ آیینه بر ملا

زده خرگهِ لمعاتِ او ، صدفی به وصفِ فراتری
که فراتر از همه سایه ها بنموده سایه به برتری
که نبوّت است و نبیِّ حق ، به کمالِ قدرِ غضنفری
همه اینکه شرحِ ولایت است و صفاتِ حضرتِ حیدری

که ز ابنِ عمِّ نبیّ شود به سرادقاتِ عطا عطا

چه گمان که دامِ غزل شده همه مدحِ صیدِ بلای تو
مگر اینکه جلوۀِ نایِ نی ، بشنیده شورِ نوای تو
که خروشد از دلِ بی دلان به سروشِ نایِ ندایِ تو

مگر اینکه سَر سپُرد کسی به سواد صفحۀ "هل اتی"

ز "الف" اشارۀِ حضرتش ، همه بودِ سویِ سبویِ می
به همان صحیفه که حُسنِ مِی شده مستِ مُصحَفِ بویِ می
به مدار جلوۀِ جازمش ، شده آشکارِ به روی می
زده سلسله به جوارِ دل ، شبِ آشناییِ بویِ می

قفس است اگر که بدونِ او ، گذرد گذارۀِ ما سوا

به ذواتِ ذاتِ منیعِ او ، شده شرعِ شارعِ دین ، مبین
که مبیّناتِ مبینِ او ، شده شهدِ شیرۀ انگبین
چه خوش اینکه نوشد از آن لبی ، لبِ لعلِ چشمۀِ ماء و طین
که برد سری به سجودِ او به همان روش که نهد امین

که به هر زمینه زبانِ می ، بنموده سویِ وی اقتدا

نفخاتِ نفخۀ کبریا ، متجلّی از جلواتِ او
همه کافۀ کلماتِ حق به ترنّم از کلماتِ او
به تجلّی آمده امرِ "کُن ْ " که بگوید از اثراتِ او
"فیکون" و "کاین" و "کان" شد نمِ نم نمِ نفحاتِ او

به ظهورِ اقدسِ احمدی ، متصوّر آمده کبریا

همه ذاتِ منحصرِ تو شد ، که مفصّل آمده "کاف" و "نون"
به جز این نبوده چکامه ای که عیان شود ز تو "یَسطَرون"
که تو شرحِ "قافِ" قلم شدی که قلم گرفته رهِ جنون
به طوافِ فیضِ اتمِّ تو به کتابت آمده "یَفقَهون"

صفحات ناطق وصف تو همه در اراده ی انما

تو نگین عرش سخاوتی به عطای فیض کریم خود
تو جوار قرب سعادتی به وجود خُلق عظیم خود
تو حدیث فصل خطابتی به دلیل حُسن نعیم خود
تو قیاس شرح عنایتی به جمال شخص رحیم خود

نبود ورای مقام تو به مقام مرتبه ماورا

جبروت اقدس وصف تو شده قاف شهپر عرشیان
که رسد به مرتبتی چنین که تویی روایت لامکان
چه قیاس اگر به قلم رسد چه بجوید از دم تو نشان
که تجلیات تجلی ات به اشاره محور آسمان

به کمال طره ی تو عُلا به اشارتی کشف الدجی

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 23:01
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مبعث پیامبراکرم(ص) -(شب است و مست سجده گشته احمد) * ابراهیم سنایی

716

مبعث پیامبراکرم(ص) -(شب است و مست سجده گشته احمد) شب است و مست سجده گشته احمد
که سر بر آستان حق بساید
امینِ وحیِ ذاتِ اقدس آمد
که غار را به شوق در بکوبد
به رادمردِ عاشقی بگوید؛
بخوان به نام کبریا محمد !

حرا گرفته رنگِ بی‌قراری
تمامِ کوه گشته نقره‌کاری
سبد سبد ستاره گِردِ غاری
به عاشقی که دارد اعتباری
ندا رسیده از خدای سرمَد؛
بخوان به نام کبریا محمد !

بخوان به نام آن‌که داده جانت
نموده برتر از فرشتگانت
خدای بی‌نظیر مهربانت
گره گشوده است از زبانت
زمان انتظارت آخر آمد
بخوان به نام کبریا محمد !

اگرچه نورِ ممتد است کعبه
اگرچه بیت ایزد است کعبه
غلامِ کوی احمد است کعبه
حرا حرم ، محمد است کعبه
کند طوافِ خطّ و خالِ احمد
بخوان به نام کبریا محمد !

بخوان خدای پاک و ذات حق را
که داده حالِ عاشقی عَلَق را
ز تیرگی درآورَد شفق را
به اسمِ رَبّکَ الّذی خَلَق را ،
بخوان که آفتاب عشق سر زد
بخوان به نام کبریا محمد !

بخوان به اسم ربّ لایزالی
که نیست از برای او مثالی
دمیده روح را به جسم خالی
گرفته آسمان مکه حالی
که از تو نور ماه می‌درخشد
بخوان به نام کبریا محمد !

فرشته‌ها شدند هم‌نوایت
بخوان ، به عرش می‌رسد صدایت
زمینیان غبار و خاک پایت
تمام اهل آسمان فدایت
رخَت دل از ستاره می‌رباید
بخوان به نام کبریا محمد

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 23:03
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شور مبعث -(میزنم پر ) * رضا نصابی

376

شور مبعث  -(میزنم پر ) سوی دلبر

که شب مبعث رسیده

دیده ها از

شادیه تر

که شب مبعث رسیده

عرض تبریک

به پیمبر

که شب مبعث رسیده

من بنده ام تو مولای منی

من ذره ام تو دنیای منی

من مجنونم تو لیلای منی

من قطره ام تو دریای منی

بهترین ذکر

تو دنیا

صلوات علی محمد

بهترین حرف

رو لبها

صلوات علی محمد

بگو با حیدرو

زهرا

صلوات علی محمد

حاجتم و من اخر میگیرم

میدونم خیلی بیشتر میگیرم

وقتی که از پیمبر میگیرم

تا مدینه منم پر میگیرم

هرکسی که

گره داره

یا که از زندگی سیره

هرکسی که

غصه داره

ودلش یه جایی گیره

صدو ده مرتبه

ذکر

علی یا علی بگیره

سینه سپر کن و بگو علی

شهرو خبر کن و بگو علی

غم هارو در کن و بگو علی

چشمات و تر کن و بگو علی

  • چهارشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:23
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور عید مبعث -(بی خیاله غم مِی زنم هر دم تو شبه تاج گذاریه رسول اکرم) * رضا نصابی

601
2

شور عید مبعث -(بی خیاله غم  مِی زنم هر دم تو شبه تاج گذاریه رسول اکرم) بنداول
بی خیاله غم مِی زنم هر دم
تو شبه تاج گذاریه رسول اکرم

پر نوره دنیا کل مافیها
از اسمون برق میزنه گنبد خضرا

شب شبه جشن انبیاس
شبه مناجات و دعاست
شلوغه مشهد این روزا
شب رسیدن تا خداس
صل علی سیدنا یا ابالزهرا(س)

بنددوم
سروری اومد دلبری اومد
جبرئیل اورده خبر رهبری اومد

رسیدن داره خریدن داره
ناز نگاه تو اقا کشیدن داره

ورد لب هرملکه
ذکر لبه شاپرکه
حضرت ختم مرسلین
بعثت تو مبارکه

صل علی سیدنا یا ابالزهرا(س)

بندسوم

ای نبیه حق ای نور مطلق
گرفته از تو تمام این جهان رونق

ای سر مستور کتابه مسطور
تویی توی هفت اسمون نورعلی نور

گرفتم ام دست دعا
می زنمت تورو صدا
عیدی بده به نوکرت
امشب براته کربلا

صل علی سیدنا یا ابالزهرا(س)

  • چهارشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مبعث حضرت محمد(ص) -(عاشقان چون بر در دل حلقۀ سودا زنند) * فخرالدین عراقی

416

مبعث حضرت محمد(ص) -(عاشقان چون بر در دل حلقۀ سودا زنند) عاشقان چون بر در دل حلقهء سودا زنند
آتشِ سودای جانان در دلِ شیدا زنند

تا به چنگ آرند دردَش دل به دستِ غم دهند
وَر به دست آید وِصالش جان به پشتِ پا زنند

از سرِ خوانِ دو عالم بگذرند آزاد وار
سنگِ آزادی برین نُه کاسهء مینا زنند

از سرِ مستی همه دریای هستی در کشند
چون بترسند از ملامت خیمه بر صحرا زنند

بگذرند از تیرگی در چشمهء حیوان رسند
دمبدم بر جان و دل آن جامِ جان‌ اَفزا زنند

چون به آبِ زندگی لب را بشویند خضر وار
بوسه بر خاکِ سرای خواجهء بطحا زنند

رحمت عالم، رسول الله، آن کُو قدسیان
بر درش لبیکِ اوحی الله ما اوحی زنند

آن شهنشاهی که بهرِ اِعتصامِ اَنبیا
عقدهء فتراک او از عروةالوثقی زنند

در ازَل چون خطبهء او والضحی اِملا کند
نوبتش زیبد که سبحان‌ اَلذی اَسری زنند

چون بساطِ قُرب او از قاب قوسین اَفگنند
رایت اِقبال او بر اوجِ او اَدنی زنند

طرهء مشکین عنبر پاش از یاسین چنند
حلقهء روی بهشت آساش از طاها زنند

تا نسوزد آفتاب از پرتوِ نُور رُخش
سایبان از ابر بر فرقِ سرش در وا زنند

شمه‌ ای از طیبِ خُلقش در دَم عیسی نهند
وز فروغِ شمعِ رویش آتشِ موسی زنند

هشت بُستانِ بهشت از شبنم دستش خورند
نُه حبابِ چرخِ قبه هم در آن دریا زنند

برتر از کُون و مکانِ کعبه است یعنی در گهش
هشت قصرِ کاینات از خاکِ او مُلجا زنند

چون بُود دریُم دستش منبعِ آبِ حیات
سنگ ریزه هم درو گویا شود اَر وا زنند

دو کمان از یک سپر سازند انگشتانِ او
وز لزومش ناوکِ الزام بر اَعدا زنند

از برای آستانِ قدرِ او در هر نفس
صد هزاران خشتِ جان بر قالبِ تنها زنند

خیمهء اطلس برای دودگیرِ مَطبخش
بر سرِ این هفت طاق آینهء سیما زنند

مرکبِ او شیهه بر میدانِ علیین کشند
موکبِ او خیمه بر نُه طارمِ خضرا زنند

مشعله داران کویش هر مهی ماهی کنند
سایبانِ در گهش زین مهر چتر آسا زنند

گر چه نگرفت از جهان زر، خاک بیزانِ درش
تودهء زَر در رهِ خورشید زَر پالا زنند

چاکران او بدون حقّ فرو نارند سر
بندگانِ او قدم بر اوُلی و اُخری زنند

خاصگانِ او ندیمِ مجلسِ خاصِ قدم
با چنین نسبت کجا دَم زآدم و حوا زنند

دوستیّ حقّ نیابی در دلی بی‌دوستیش
مهر مهرِ او و مهرِ حقّ همه یکجا زنند

هر که او را دوست‌ تر از خود ندارد رانده‌ ای است
وَر چه دارد یک جهان طاعت به رویش وا زنند

وَر همه عالم گنه دارد، چو او را دوست داشت
خمیهء جاهش درونِ جَنت‌ الماوی زنند

هر که او دعوی بینایی کند بی پیرویش
رَهروانش خاک در چشمِ جهان پیما زنند

چون (عراقی) پیرو او شد سزد گر روزِ حشر
خیمهء قدرش وَرای ذروهء اعلا زنند

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مبعث حضرت محمد(ص) -(ای خدائی گوهرِ والای لاهوتی صَدف) * محمد عابد

700

مبعث حضرت محمد(ص) -(ای خدائی گوهرِ والای لاهوتی صَدف) ای خدائی گوهرِ والای لاهوتی صَدف
خاتَمت را از نگینِ خاتمت نقشِ شَرف

دیدهء حق بینت از تأثیرِ کُحلِ ماغوی
شد به حقّ مدلولِ ما زاغ البَصَر را متّصف

در طریقِ شوق زیرِ پای هِشتیّ، سدره را
در گذشتی از نعیمِ خُلد و جنّات و غُرَف

هر طرف انوارِ حقّ دیدی اگر چه رفته بود
از میان، مفهمومِ بعد و جانب و سَمت و طرف

نقشِ توقیعِ تو شد؛ تا رَحمة للَعالَمین
جوهرِ نفسِ عَوالم غُوطه زد اَندر شَرف

مامِ هستی از تو نازد تا قیامت، زانکه هست
نفسِ آباء سَلَف را چون تو فرزندی خَلَف

ای چراغِ لایزالی کز فروغِ اِیزدی
بر گرفتی عالَم از انوارِ خود اَندر کَنَف

تا سروش، آوای اِقرا بِاسمِ رَبّک باز خواند
گشت اوصافِ رِسالت را وجودت مُتّصف

ای تو اَعلی النّاسِ قدراً، جای در دست و دریغ
گُوهرت نشناخت دنیای به ماهیّت خَزف

شد وجودت سنگِ هر بیداد و مُحنت را نشان
گشت ذاتت تیرِ هر دَرد و مُصیبت را هدف

از نشان بگذشت اَندر مهبطِ تنزیل و وَحی
هر خَدنگ افتاد تیر اندازِ گردون را به کَف

رَفتی و از رَفتنت رَفت از جهان روحِ سُرور
عالَم از بعدِ تو شد بیت الحَزن، دارُالاَسَف

  • سه شنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 21:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

رباعی ذکر صلوات...به بهانه بعثت پیامبر مهربانیها (صلی الله علیه و آله و سلم) * مرتضی محمودپور

522
1

رباعی ذکر صلوات...به بهانه بعثت پیامبر مهربانیها (صلی الله علیه و آله و سلم) به مناسب مبعث
پیامبر مهربانیها(ص)

از شدت معصیت چو برگی زردم
تا تکیه به درگاه الهی کردم
بشنیده‌ام از کنگره‌ی عرش که گفت
ذکر صلوات است دوای دردم

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • سه شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1400
  • ساعت
  • 02:11
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

بعثت رسول اکرم ص -(خوش بودم از آن مژده که از سوی خدا بود) *

369

بعثت رسول اکرم ص -(خوش بودم از آن مژده که از سوی خدا بود) #بعثت_رسول_اکرم_ص

خوش بودم از آن مژده که از سوی خدا بود
هاتف به سرِ ماذنه در بانگِ رسا بود

صبحی که طلوعش به جهان بوده مبارک
تفسیرِ علق زمزمه ی غارِ حرا بود

خورشید سر از کعبه ی توحید درخشید
وقتِ سحر و آن همه الطاف کجا بود

دستانِ نیازم به درِ خانه ی معشوق
آن لحظه مرا حالِ خوش و عطرِ دعا بود

آمد به مشامم ز حرا رایحه‌ای پاک
کز هر نفسش جامِ خوشِ آبِ بقا بود

از خاک رسیدم به سرِ عالمِ افلاک
آن نغمه ی ناز از نفسِ باد صبا بود

تا سر به رهِ حضرتِ معشوق نهادم
من غرقِ تمنا شد و او دستِ عطا بود

مدهوش شدم این صله از هیبتِ رویش
در جلوه ی لبخند لبش بس که صفا بود

قربانِ جمالش که مرا وصفِ بیان نیست
رخشنده تر از آینه ی شمس وضحی بود

خرّم شدم از رویتِ مسعودِ رُخِ یار
آن بختِ همایون که به سر سایه ی ما بود

تا کامروا گشتم از آن ساقیِ رحمت
هر جرعه زدم باده‌ی آن کامِ شفا بود

این طالعِ فرخنده مرا موهبتی بس
آن روی خدا یا که همان بختِ هما بود

گلبانگ سروش آمده از ساحتِ قدسی
مدحِ نبوی هلهله ی ارض و سما بود!

#دوشنبه_۹_۱۲_۱۴۰۰
#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

عید مبعث -(امروز که عالم به سرور و شور است) * رسول چهارمحالی

143

عید مبعث -(امروز که عالم به سرور و شور است) امروز که عالم به سرور وشور است
دلهای جهان منتظر منصور است
مبعوث شده پیمبر رحمت و نور
قرآن کریم نورٌ علی نور است

از غار حرا صدای قرآن آید
بر خلق جهان بشیر ایمان آید
از مهر خدا در آسمان مکه
مبعوث پیمبری به دوران آید

امروز که روز شادی رضوان است
دلها همگی منتظر جانان است
جبریل امین حامل ابلاغ خداست
چشم همگی به خاتم دوران است

خورشید مکه در حرا، کرده طلوع ای مؤمنان
رخشنده تر ،پر نور تر ،شفاف چون آ ب روان
جبریل پیغامی رساند ، حکم رسالت بر نبی
تابید اسلام مبین ، برقلب عالم بر جهان

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مبعث -(صحرای حجاز پر شد از نور نبّی) * رسول چهارمحالی

145

مبعث -(صحرای حجاز  پر شد از نور  نبّی) صحرای حجاز پر شد از نور نبّی
شد غار حرا واله و مسرور نبّی

پیچید نوای یا محمّد همه جا
جبریل دَمیده است در صُور نبّی

اِقرا باسم ربک الذی می گوید
جبریل بر این اَمر مأمور نبّی

شد عالِم علم آنکه مکتب نرود
علم است ذَرّه ای ، از نور نبّی

دررحمت ومهربانی است ورد زبان
در جنگ عدو خداست منصور نبّی

دل گرمی او خداست با قرآنش
با عشق خدا همیشه محشور نبّی

ما ریزه خور خوان کرامات توأیم
هستی تو سلیمان و ، ما مُور نبّی

مبعث شده بفرست به پیمبرصلوات
خلقی همه شادنددر این شور نبّی

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

سرود عید مبعث -(روی دوش غار حرا/ داره میشینه آسمون) * مرتضی سراوانی گرگانی

239

سرود عید مبعث -(روی دوش غار حرا/ داره میشینه آسمون) بند اول

روی دوش غار حرا/ داره میشینه آسمون
کبوتر وحی اومده/داره میگه قران بخون
رسیده وقت/ نزول رحمت/ لوکره الکافرون

حال غم بده/خبر اومده/رایتُ الهدی توی دستای احمده
شادی بی حده/حکم ایزده/ تاج پیغمبری رو سر محمده

وقت کرامتو / وقت اجابته
شروع راه دین از روز بعثته
مصطفی شدنبی/تا به همه بگه
ادامه ی راه دین با ولایته

منّ الله علی المومنین
بنور خاتم المرسلین

بند دوم

دیگه باید از این به بعد/دین خدا احیا بشه
وقتشه درخت ستم/ریشه کن و رسوا بشه
باید تو این راه/ به دست حیدر /هر گِرِهی وابشه

توی این مسیر/ غیر مرتضی
کی مثه سایه میمونه پای مصطفی؟
لیله المَبیت/ غیر مرتضی
کی میتونس که بخوابه جای مصطفی؟

جنگ بدرُ احد/شاهده هیبتش
لافتی خونده خدا واسه غیرتش
خندق و خیبرن/جلوه ی قدرتش
دینه اسلامِ مدیونه شجاعتش

منّ الله علی المومنین
بنور مولی الموحدین ۸

بند سوم

خلاصه ی بعثت میشه/ولایت شیر خدا
زنده شده هر دینی با/تیغ دودم مرتضی
ختم به حیدر /بوده همیشه /راه همه انبیاء

ذکر یاعلی/ ذکر اعظمه
مقامش رو میدونن نبی و فاطمه
جای پاش روی/دوش خاتمه
پس بیفتن همه انبیا به پاش کمه ۲

دنیا و آخرت/ خیالش راحته
هرکسی که زیر چتر ولایته
هر کسی غاصبه/ حق خلافته
تا قیامت حقش لعن و برائته

منّ الله علی المومنین
بنور امام المتقین

  • یکشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

سرود عید مبعث -(جامِ عَوالِم / به مستی لبالب) * عبدالله باقری

237

سرود عید مبعث -(جامِ عَوالِم / به مستی لبالب) جامِ عَوالِم / به مستی لبالب
رو لب ذرّات / همه ذکر یارب
حضرت طاها به رسالت / مبعوث شد امشب ۲
نزول جبریل - روشنی بخشه
بوی بهشتی - توو مکّه پخشه
تاریکه دنیا - ولی
غار حَرا شبیه خورشید می درخشه ۲
جان جان جان
عطر گُل محمدی - پیچید توو عالم
جان جان جان
مژده که مصطفی شده - رسول خاتم

صدای شادی / توو عالم بلنده
خورشیدِ تابان / به مهتاب می خنده
ستاره از حَرا تا مکّه / ریسه می بنده ۲
قاتل ظلمت - صبحِ اُمیده
وقتِ کمالِ - بشر رسیده
هم شبِ عید و - شبِ
تولد مُصحف و قرآن مجیده ۲
با قرآن
عاقبتِ زندگیا - سعادت میشه
با قرآن
هر کی پیِ حقیقته - هدایت میشه

به ما نشون داد / نبی این مسیرو
ته مسیرش / نشون داد غدیرو
محاله مبعث نبَرم من / اسم علی رو ۲
یار پیمبر - همسر کوثر
فاتح خیبر - اول و آخر
ولیّ مطلق - کیه؟
بعد نبی یک نفره جنابِ حیدر ۲
آی دنیا
منم با فاطمه میگم - علی امامه
آی دنیا
چه ثروتی بهتر از این - علی آقامه

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 20:25
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

غزل ساقی رسالت - وصف پیامبر اکرم(ص) -(به میان عشقبازان تو چه عاشقی خدا را ... ) * ابوالفضل عظیمی بیلوردی(دادا بیلوردی)

103

غزل ساقی رسالت - وصف پیامبر اکرم(ص) -(به میان عشقبازان تو چه عاشقی خدا را ... ) غزل ساقی رسالت

***

به میان عشقبازان تو چه عاشقی خـدا را !

که نـدای یا محمّد(ص) ز خـداست آشنـا را

نسزد بجز تـو اَلـْحق به کسی چنین رسالت

که به مُهر ختم گشتــــی سر ِ خیل انبیــا را

نـه کـلاس علم رفتی نـه قلم بدست بـودی

همه نـانـوشتــه خـوانــدی کلمـات بــاصفا را

تو جهانِ معجزی خـود به عنایت الهـــی

نتوان نوشت مدحـت چو کلام ِ وحــی یـارا!

عطشم چو میگساران ، کرم از تو باد ساقی!

بـده بــاز جام ِ باقــی چشَم آن خم ِ وَلا را

وَ سَلامــی عـن فؤادی بکَ کـلّ یوم ٍ اَلْحَقْ

یَـتَـقَـدّمَ الــوَفــاکَ حَـسَنـا ً الـــــیَ السّکــارا

وَ حَیـاتـک الیُـواسی معــا ً الـصّبــوح روحــــــی

لـک أن یکــون زاکـــی مـن عـذاب ِ وَالفــرارا

همه شب به وصل موعود هله چشم انتظارم

کـه شراب صبحگـاهــی دهـی از کرم دادا را

***

ایضاح:

در این غزل کلمه ی « دادا » را با هجای کوتاه بر وزن « خدا » بخوانید.

معنای لفظی بیت ششم:

همیشه سلامم از دلم برای تو باد ، براستی که وفای تو به مستان خوب پیش می رود .

معنای لفظی بیت هفتم:

به جان تو « روحم » با شراب صبحگاهی همدردی می کند برای تو اینکه از عذاب و روگردانی « پاک بشود ».

دادا بیلوردی – 1371 هجری شمسی #غزل ساقی – رسالت # مدح پیامبر اکرم – عید مبعث# عشق – عرفان – مدح – وصف #غزل # پیامبر – بعثت-وصف حضرت محمد(ص)# عشق-شعر. Dada – Bilverdi#

  • سه شنبه
  • 26
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 12:38
  • نوشته شده توسط
  • دادا بیلوردی
ادامه مطلب

شعر زلال پیامبر-آفتاب عشق -(ای که دل قربان چشمانت ...( شعر در سبک زلال )) * ابوالفضل عظیمی بیلوردی(دادا بیلوردی)

209

شعر زلال پیامبر-آفتاب عشق -(ای که دل قربان چشمانت ...( شعر در سبک زلال )) آفتاب عشق

*

ای که دل، قربانِ چشمانت !

می شوم کی باز من مهمانِ چشمانت ؟!

ای کـه قطـره قطـره اعضایم بــه تــو لبّیـک می گـوینـد!

عــــشق را در عـالم ِ عرفان ِ چشمانت

خواندم از قـرآنِ چشمانت

*

از تو سوره سوره می نوشم

آفتابی را کــه می گــــردد هـم آغـــوشم

از تو آیـه آیـه، احساسم بـه سبکِ نــور جــاری هست

بـا حضورت یـا رسول الله(ص) میـجـوشم

تا قیامت مست و مدهوشم

*

آه ، ای در هر زمان جاری!

آه ، ای که دردِ آدم ها به جان داری!

روزگارت ابـر آلـود است و اسرارت سئـوال انـگیــز

در موازاتِ ظهـورِ عـشـق و بیـداری

باز بر عالم، تو سرداری!

*

بـاز بـرعالم تـو ناموسی

باز تو شایسته ای دستِ خدا بوسی

بدنظرهایی کـه می بینی همه از قـومِ شیطانند

بت پـرستانند در دنیـای سالـوسـی.

تو شریفی و تو قدّوسی!

*

یا محمد(ص)! ای کتاب عشق!

کهکشانِ معـنیِ راز ، آفـتـابِ عـشـق!

ای کـه حیـرانند در هر گوشه ی عالـم ، وجودت را !

نورِ روشن هست بر شبها جوابِ عشق

کور، نامحرم به خواب عشق.

*

«اقــرا بسـم ِ ربّكَ...» استـــاد!

حالتــی آمد کـــه از معشوق نـور افتـــاد

سـر بـه بـالا گیـر و اینک شکر ِ درگاهش بجای آور

لحظه ای آرام شو از لـرزش و فـــــریـاد

راست می خوانی ... مبارک باد

دادا بیلوردی

  • شنبه
  • 30
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 23:47
  • نوشته شده توسط
  • دادا بیلوردی
ادامه مطلب

سرود عید سعید مبعث -(بشر توى بيراهه اسير جهالت بود ) *

14

سرود عید سعید مبعث  -(بشر توى بيراهه اسير جهالت بود ) امیر حسین سالاروند

➖➖➖
بشر توى بيراهه اسير جهالت بود
تو عصر سياهيايها جهان توى ظلمت بود
از غار حرا جلوه ى خورشيد اومد
نورى كه به كل دنيا تابيد اومد
مبعث رسول خاتم و عيد اومد
واى واسه ى زمينيا شاهو
واسه آسمونيا ماهه
نور اولين اين عالم
آخرين نبی اللهه

"رحمة العالمين مولا"
----
تموم زمين محو نگاه پيمبر شد
عصاره ى اين بعثت ولايت حيدر شد
اومد بگه شاه رو زمين حيدره
واقعيت دين مبين حيدره
آقا و امير مومنين حيدره
ميگه خطبه هاى بى نقطه
اون كه روى عرش حق تاجه
بانى حديث لولاك و
ليلة المبيت و معراجه

"ياعلى على مدد مولا"
---
ارادت قلبيه
به اسم تو حساسم
زكاتو على جان از
ركوع تو مى شناسم
دنيا مى دونه تو جنگ تا حيدر مى رفت
با چرخش ذوالفقار چقدر سر مى رفت
كى احد مى جنگيد و كى بود در مى رفت
آسمونا رو تكون ميده
صولت انا الحقِ حيدر
برتر از عبادت خلقه
ضربه ى تو خندقِ حيدر
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 11:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مدح پیامبر اکرم و عید مبعث -(از لطف چشمانت همه دیدند) * مهدی کبیری

19

غزل مدح پیامبر اکرم و عید مبعث  -(از لطف چشمانت همه دیدند) از لطف چشمانت همه دیدند
گل واژه های آسمانی را
تو آمدی تا با کراماتت
رسوا کنی جهل جهانی را

خیر تو را دیدند اشیا هم
جمعند قهر و صلح تو باهم
اخم تو تنها علتش این بود
تا بشکند بت های فانی را

ایل و تبارش را نپرسیدی
لبخند تو جان داد سلمان را
تو همدلی را یادمان دادی
تشریح کردی همزبانی را

هر قدر که اهل ستم بودند،
بر دشمنانت هم دعا کردی
باخلق و خوی بی مثال خود
تفسیر کردی مهربانی را

در چشم تو انسان شرافت داشت
لطفت به بدها هم عنایت داشت
از زیر چترت رد نمیکردی
حتی فلانی و فلانی را...

اما گذشت و روزها رد شد
دنیا ولی غربال خواهد شد
ای کاش بین خوب ها باشیم
پایان این خانه تکانی را

باید بیاید مرسلی دیگر
نام محمد با یلی دیگر
پایان دهد داغ جگر سوز_
این سینه های جمکرانی را

اسلام مظلوم است در دنیا
دوره شده با فتنه ی اعدا
باید بیاید تا بخشکاند
از ریشه این ظلم و تبانی را
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 11:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

سرود عید مبعث پیامبر -(نامش به همه ارض و سما نقش نگین است) * امیر قربانی

20

سرود عید مبعث پیامبر  -(نامش به همه ارض و سما نقش نگین است) نامش به همه ارض و سما نقش نگین است
الحق والانصاف محمدِ امین است
مبعوث شده تا که بگوید به دو عالم
که حیدر کرار امیرالمومنین است

ای جانم محمد امین
ای جانم به ختم مرسلین

اسم حیدر هرجا کنار اسمت اومد ، برای ما نور علی نور شد

وقتی که دستای علی رو بالا بردی ، خدایی چشم دشمنا کور شد
----
هم دخترتان سیده ی کل زَنان است
هم نام خودت در دل ما چون ضربان است
عالم همه قربان تو و آن نوه ات که
زیر علمش امن ترین جای جهان است

ای جانم بهشت عالمین
کلنا فداک یا حسین

یه علم داره که تموم اهل دنیا ، کنار پرچمش سرافرازن

یه حرم داره که تمومیِ یوسف ها ، با دیدنش دلا رو میبازن
----
شیرینی نام تو همانند عسل شد
آری صلوات به شما خیر العمل شد
در پیکر اعدای خدا زلزله افتاد
وقتی که حسن جانِ تو سردار جمل شد

ای سردار هاشمی نسب
یا حسن دلاور عرب

یه نفر تو دنیاس که همه هستیشو ، به فقرا سه دفعه بخشیده

یه حسن جان داره مادرمون زهرا که ، بدی رو با خوبی جواب میده
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 11:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم صرافان

متن شعر_عید_مبعث_پیامبر_اکرم -(اقرأ... بخوان هر آنچه که از او شنیده‌ای ) * قاسم صرافان

27

متن شعر_عید_مبعث_پیامبر_اکرم -(اقرأ... بخوان هر آنچه که از او شنیده‌ای ) اقرأ... بخوان هر آنچه که از او شنیده‌ای

مهتاب رو! بگو که از آن سو، چه دیده‌ای؟

افسانه بود قبل تو، رویای عاشقان

تو پای عشق را به حقیقت کشیده‌ای

«تبت یدا»... ابی‌لهبان شعله می‌کشند

تا «لا» به لب، به خرمن بت‌ها رسیده‌ای

رويت سپيده‌ايی‌ ست، که شب‌های مکه را...

خالت پرنده‌ای‌ ست، رها در سپيده‌ای

اول خدا، دو چشم تو را آفريد و بعد

با چشمکی، ستاره و ماه آفريده‌ای

باران گيسوان تو، بر شانه‌ات که ريخت

هر حلقه، يک غزل شد و هر چین، قصيده‌ای

راهب نگاه کرد ... وَ آرام يک ترنج

افتاد از شگفتی دست بريده‌ای

مستند آیه‌ها، عرق عقلِ اوّلند

یا از درخت معرفت، انگور چيده‌ای

آه ای نگار من! که به مکتب نرفته‌ای

ای جوهر یقین! که مُرکّب ندیده‌ای

بالاتر از بلندی روح‌الامین، امین!

تا خلوت خدا، تک و تنها پريده‌ای

حق با تو، با صدای علی حرف می‌زند

سبحان ربِّنا! چه صدایی شنیده‌ای؟

دستت به دست ساقی و جایی ندیده‌ام

توحید را، چنین که تو در خُم چشیده‌ای

بر شانه‌ی تو رفت و کجا می‌توان کِشد

عالم، چنین که بار امانت کشیده‌ای؟

دريای رحمتی و از امواج غصه‌ها،

سهم تمام اهل زمين را خريده‌ای

حتی کنار اين غزلت هم نشسته‌ای

خط، روی واژه‌های خطايم کشيده‌ای

گاهی هزار بیتِ نگفته، نهفته است

محبوب من! در اشک به دفتر چکیده‌ای

گفتند از جمال تو، اما خودت بگو

از ‌آن محمدی که در آيينه ديده‌ای

  • یکشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد