اینجا کجاس که بارون غصه می باره
خاکش چرا بوی غریبی داره دیگه خواهر تو طاقت نداره
وقتی قدم به روی این صحرا گذاشتم
پاموروخاک کربلا گذاشتم انگاری که دلم رو جاگذاشتم
یه وقت نگی اینجا همون جاس
که وعده شو بابام علی داد
نگی به کربلا رسیدیم
دل منو نده تو بر باد
( حسین من غریب مادر )
ای وای تموم کربلا عین سرابه
دلامون از غم و غصه کبابه
تموم دلهره م طفل ربابه
روزی میاد که پیش چشمای تر من
سرت جدا می شه برادر من
میاد بالا سر تو مادر من
میاد و بوسه می گیره از
لبای خشک و پاره پاره ت
برادرم بیا دعا کن
برای خواهر بیچاره ت
( حسین من غریب مادر )
ای وای هنوز ازراه نیومده می سوزم
چشامو من به مقتلت می دوزم
واسه تو
- جمعه
- 26
- مهر
- 1392
- ساعت
- 14:19
- نوشته شده توسط
- علی