از اینجا غم میباره - زینب دل شوره داره
باز شده دل آزار - بد میاره انگار
ای وای باید کنار دلبرش باشه
چه جور دور از برادرش باشه
نبینه شمر بالا سرش باشه
وای، وای غریب مادر ای حسین جانم
******
میلرزه انگاردستاش - چشم دوخته سوی داداش
میکنه نگاهی - چیه این سیاهی
میگه داداش اینا درخته یا لشگر
میترسم ای سلاله ی حیدر
سرت بریده بشه از پیکر
وای، وای غریب مادر ای حسین جانم
******
وای ازاین همه شمشیر ی چی میشه چیه تقدیر
دست پُر رسیدن - مهلتت نمیدن
داداش اینا چه نقشه ای برات دارن
دست از سر تو بر نمیدارن
روی دلم داغتو میزارن
وای، وای غریب مادر ای حسین جانم
********
شاعر : عباس شاکری
دان
- شنبه
- 5
- مهر
- 1393
- ساعت
- 07:30
- نوشته شده توسط
- محمد






