سلام ای زمین خدا مرد ها
سلام ای تجلی گه دردها
سلام ای زمین شهادت سرشت
که خاک تو شد آبروی بهشت
تو میعاد هفتاد و دو لاله ای
تو معراج اشک و غم و ناله ای
بغل واکن ای کوی عشق و بلا
منم آنکه گفتم بلا را بلی
منم آنکه مشتاق دیدار توست
زمین و زمان هم گرفتار توست
بلا را به جان می خرم هر چه هست
غم بیش و کم نیست در جان مست
قدح نوش جام الستی شدم
که آزاد از قید هستی شدم
سلام حسین برتو ای خاک پاک
که در تو شود پیکرم چاک چاک
تو باغ گل پرپرم می شوی
تو گهواره اصغرم می شوی
به خاک تو آرام گیرد علی
ز دست نبی جام گیرد علی
شود زایر کوی تو مادرم
کند مادری بهر آب آورم
خزانی شود لاله و یاس من
بیفتد ز تن دست عباس من
حریم
- پنج شنبه
- 25
- مهر
- 1392
- ساعت
- 06:59
- نوشته شده توسط
- علی