اشعار ورود کاروان به کربلا

مرتب سازی براساس
 رضا تاجیک

واحد ورود به کربلا -(دلم رو از ریشه نکن - حسین من ) * رضا تاجیک

122

واحد ورود به کربلا -(دلم رو از ریشه نکن - حسین من ) دلم رو از ریشه نکن - حسین من
تو رو خدا حرفی بزن - حسین من
این سرزمین محزون / چرا پر از غباره
بگو چرا برادر / اینجا نیزه زاره
بیا بریم ما از این بیابون
هستم غریب و حیرون * قلب منو نسوزون
توو چشمای من می باره بارون
می بینمت پریشون * توو مقتلی پر از خون
برای قتل و غارت - صف کشیده یه لشکر
یکی برای معجر - یکی برای حنجر
جانم حسین حسین جان

صفک دمائنا چرا؟ - واویلتا
هتک حریمنا چرا؟ - واویلتا
می ترسم ای حسین جان / از کینه های دشمن
به پیش چشم زهرا / خاکی ببینمت من
ببین حسین جان حالم خرابه
اینجا همه اش سرابه * دلم پر التهابه
دل رقیه توو اضطرابه
اونکه برام عذابه * ناله های ربابه
من شنیده که یارات - یکی یکی می میرن
می دونم آخر اینجا - تو رو ازم می گیرن
جانم حسین حسین جان

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 17:29
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 بهمن عظیمی

زمزمه ورود به کربلا -(از وقتی پا گذاشتم / رو خاک این بیابون) * بهمن عظیمی

147

زمزمه ورود به کربلا -(از وقتی پا گذاشتم / رو خاک این بیابون) از وقتی پا گذاشتم / رو خاک این بیابون
از اضطراب دوری / حالم شده دگرگون
از ته قلبم - یه حسی میگه
اینجا همون جاییه که خوابشو دیدم
حالم خرابه - دلشوره دارم
انگار دیگه به آخرین منزل رسیدم
سالار زینب ۴

ببین چه نامنظم / می‌تپه دل توو سینه
رحمی به خواهرت کن / برگرد بریم مدینه
خدا می‌دونه - برا خودم نه
فقط برای تو داداش دلنگرونم
اگه تو رو از - زینب بگیرن
چه خاکی بر سرم کنم عزیز جونم
سالار زینب ۴

خوب می‌دونی یه عمره / به دام تو اسیرم
عالَم بدونه اینو / من بی حسین می‌میرم
این زندگی رو - بی تو نمی‌خوام
از خدا خواستم تا که پیشمرگ تو باشم
الهی داغِ - تو رو نبینم
الهی تو زنده بمونی من فداشم
سالار زینب ۴

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:47
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

زمینه ورود به کربلا -(ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک) * بهمن عظیمی

110

زمینه ورود به کربلا -(ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک) سربند:
ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک
آجَرَکَ الله مولا ، فِی مُصیبَتِ جَدِّک
گریه می کنی توو روضه ها از غمِ حسین
هر شبانه روز رو دوشِته پرچمِ حسین
هستی بانیِ عزای مُحَرَّمِ حسین
گریه از اشک زینب / واسه اون جسم عریان
گریه واسه خُشکیِ / لبهای شاهِ عطشان
یا حسین یا ثارالله ۴

بوی خون میده اینجا ، می ترسم از این وادی
از الان می بینم که ، توو مقتل گیر افتادی
حال من بَده به ارواح مادرم قسم
خوب خبر داری تو که نباشی چه بی کَسَم
می دونم دارم به آخرِ قصه می رِسم
بعد از تو کی تسکینِ / قلب بی تابم باشه
می ترسم که این صحرا / تعبیرِ خوابم باشه!
سالار زینب حسین ۴

می بینی از دلشوره ، پاهام داره می لرزه
زینبت رو می کُشه ، اون سَرِ روی نیزه
حق مادری گردن تو داره خواهرت
فکرِ من نباش تنهاییِ من فدا سرت
وای اگه یه خار بِرِه توی پای دخترت
مگه چقد درد و غم / توو قلبِ من جا میشه؟
حِسَّم میگه این صحرا / از خونت دریا میشه
سالار زینب حسین ۴

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 22:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه ورود به کربلا -(زمان ابتلا رسيده / بلاءُ لِلْوِلا رسيده) * علی صالحی

162

زمینه ورود به کربلا -(زمان ابتلا رسيده / بلاءُ لِلْوِلا رسيده) زمان ابتلا رسيده / بلاءُ لِلْوِلا رسيده ۲
فرياد وا ، محمدا / حسين به كربلا رسيده ۲
شاه دين اومد با خواهرش
موكبش اومد با لشكرش
قربون مسافراش برم
شيش ماهه توو راهه اصغرش
(آى امان٣)

به حرمت حياى زينب / سرا پایين به پاى زينب ۲
شير عرب ، چه با ادب / ركاب گِرِف براى زينب ۲
مَحرما مقابلش ميان
دور تا دورِ محملش ميان
واى از اون روزى كه خولى و
لشكر اراذلش ميان
(آى امان٣)

مياد نسيم نينوايى / با بوى غربت و جدايى ۲
تو اين غبار ، پُر از وقار / به پا شده چه خيمه هايى ۲
اينجا شاديا عزا ميشن
تک تکِ سرا جدا ميشن
اينجا بچه هاى فاطمه
راهى بيابونا ميشن
(آى امان٣)

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 23:27
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

زمینه ورود به کربلا -(پیچیده بوی جدایی اینجا) * بهمن عظیمی

516

زمینه ورود به کربلا -(پیچیده بوی جدایی اینجا) پیچیده بوی جدایی اینجا
می مونی آخر غریب و تنها
بوی خون میاد از تمام این سرزمین درد و ماتم
کاش بیای بریم به مدینه باز که خرابه خیلی حالم ۲
حسین ، وای

آشوبه قلبم دلم می لرزه
امان از این آدمای هرزه!
لحظه ای جدا از تو من نباشم برادرِ من ای کاش
وای اگر تن بی سرت توی قتلگاه بمونه داداش ۲
حسین ، وای

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 17:41
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه ورود به کربلا -(تو گفتی با چشای بارونی / دعوت شدیم به کوفه مهمونی) * عبدالله باقری

134

زمزمه ورود به کربلا -(تو گفتی با چشای بارونی / دعوت شدیم به کوفه مهمونی) تو گفتی با چشای بارونی / دعوت شدیم به کوفه مهمونی
اینجا کجا است چرا پریشونی؟
اینجا بیابونه - شبیه کوفه نیست
خار مغیلان هست - ولی شکوفه نیست
کوفه رو یادمه - که با دل خسته‌م
سر بابامو با - معجر خودم بستم
دلشوره دارم // از تو چه پنهون
چرا بوی جدایی میده این بیابون

چه کار کنم این چشمای تر و / آروم کُنش این قلب مضطر و
حرفی بزن دق دادی خواهر و
خواهر نبینه کاش - غم فراقت و
زودتر بمیره تا - نبینه داغت و
این لشکرِ کثیر - سپاهِ کفّارن
از تو برام چیزی - باقی نمیذارن
الهی توو این // کویر نیُفتی
میونِ گودالْ تک و تنها گیر نیُفتی

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 18:21
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمزمه ورود به کربلا -(گرفته جونمو - آشوب اين زمين ) * رضا تاجیک

148

زمزمه ورود به کربلا -(گرفته جونمو - آشوب اين زمين ) گرفته جونمو - آشوب اين زمين
اينجا كجاس داداش - دلشورمو ببين
اينجا كجاس كه از - وقتى كه اومديم
مى لرزه دست و پام - اگه ميشه بريم
از اين مى ترسيدم كه / راهى كربلاشم
با چشماى پر از اشک / حسين ازت جداشم
ببين دل ربابو / شكسته مثل شيشه
اگه بمونى اصغر / شيش ماش تموم نميشه
حسين غريب مادر ۴

ترسو ببيين حسين - توو چشم بچه هات
الهى كه غبار - نشينه رو موهات
نگو به من از اين - راز نگفتنى
به نيزه ى غريبى تكيه مى زنى
نمى تونم ببينم / رو خاكا پيكرت رو
خولى بى مروت / به كوفه برد سرت رو
تو كه خودت مى دونى / بيچاره ميشه زينب
ببينه رو تن تو / پا ميذارن با مركب
حسين غريب مادر ۴

بدون تو حسين - يه روزه پير ميشم
من با تو اومدم - بى تو اسير ميشم
بى تو كجا برم - بى تو چيكار كنم
بچه هاتو چطور - بايد سوار كنم
بى تو بايد با شمر و / حرمله همسفرشم
جلوى تازيونه / واسه رباب سپرشم
دست منو مى بندن / پيش چش علمدار
از روى نی مى بينى / منو تو كوچه بازار
حسين غريب مادر ۴

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 18:32
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

ورود به کربلا -(منم دریایی دلخون برام ساحل باش) * عبدالله باقری

203

ورود به کربلا -(منم دریایی دلخون برام ساحل باش) منم دریایی دلخون برام ساحل باش
تلاطم دارم کاری برام کن داداش
دلشوره ی جدایی اینجا // موج میزنه میون سينم
دارم توی سکوت اینجا // بلا می‌بینم
سِنّی گذشته دیگه از این خواهر
جز تو کسی رو داره زینب اگر
بگو برادر
خیره شدی به گودی بیابون!
خیره شده به خاتمت ساربون
غریب مادر

به منزلگاه آخر رسیدیم داداش
اگر میتونی بیشتر جلو چشمام باش
جمع کردی بچه هات و دورت // جمع کردی اهل کاروونو
چشمِ خیست ازم گرفته // سر و سامونو
دلواپس نگاهتم به اکبر
خیره شدی به معجر هر دختر
عزیز خواهر
به حلق اصغر و چش آب آور
یه جور چرا می‌ریزی اشک برادر؟!
عزیز خواهر

  • جمعه
  • 10
  • آذر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

دهه اول محرم. امام حسین ع -(الا اهلِ بکاه امشب دو عالم غرقِ ماتم شد) * هستی محرابی

258

دهه اول محرم. امام حسین ع -(الا اهلِ بکاه امشب دو عالم غرقِ ماتم شد) ◾شب اول محرم
#محرم_۱۴۰۳
#از_ازل_ما_را_نوشتند_از_محبان_حسین

الا اهلِ بکاه امشب دو عالم غرقِ ماتم شد
ندا آمد ز عرشِ حق کنون ماهِ محرم شد

ملائک ندبه خوان آیند بر روی زمین امشب
کنارِ حضرتِ زهرا سیه پوش حیدر از غم شد

عزای زاده‌ی زهرا شهید نیزه و خنجر
به لعلِ خشک و عطشانش مهیا آبِ زمزم شد

بگوشم می رسد هر دم که واویلا حسین جانم
نوای قدسیان امشب شنو این نوحه و دم شد

زمینِ کربلا گشته سیه پوشِ غمِ اکبر
بمیرم ظهرِ عاشورا قدی از ماتمی خم شد!

#محرم_۱۴۰۳
#هستی_محرابی

(اللهم اجعل وفاتی فی روضهً الحسین ع)

  • چهارشنبه
  • 13
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:25
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه ورودیه_این زمین کربلایی * اسماعیل تقوایی

231

نوحه ورودیه_این زمین کربلایی نوحه ورودیه
این زمین کربلایی... می دهد بوی جدایی٢
ای برادر.. نظر نما به حال حیران من٢
ای برادر.. مرا از اینجا تو ببر جان من٢
واغریبا... واغریبا٢
..............................................................
زینب ای جان برادر.... باشد این منزل آخر٢
اعوذباا... زکربلا ورنج آن، خواهرم٢
اعوذباا..، شوی غمین وقد کمان، خواهرم٢
واغریبا.. واغریبا٢
..........................................................
کن قبولِ این حقیقت... می شوی ام مصیبت٢
ببینی تو... سر عزیزان خود از تن جدا٢
برای تو... صبر طلب، می کنم، از خدا٢
واغریبا.... واغریبا٢

شاعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 16:55
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

منزل مبارک -(شاه دین در کربلا منزل مبارک) * محمدرضا سروری

655
3

منزل مبارک -(شاه دین در کربلا منزل مبارک) منزل مبارک

(شاه دین در کربلا منزل مبارک)
خیمه بستن بر لب ساحل مبارک
امتداد حجّ ناکامل مبارک
بزمِ هفتاد و دُو صاحب دل مبارک
******
در محرّم بشنو از اعماق دل
از سرایِ سینه از آفاق دل
آمدی خوش آمدی ای شاه دین
کربلایت بوده استحقاق دل

خیرِمقدم شاه بی یاور به خاک کربلا
با دل خوش برگزیدی خاک پاک کربلا
این زمین را نام زیبای تو بَرکت می دهد
کرده ای با یا حسین ما را هلاک کربلا

(شاه دین در کربلا منزل مبارک)
******
ای سرُور سینة خیرالنسا
پنجمین خورشید اصحاب کسا
از قدومت روشنی بخشیده ای
بر گِلِ ناقابل دشت بلا

کودک شش ماهه داری در میان کاروان
اکبر و قاسم نمادِ قُدسیان کاروان
کُن جدا انگشتر از انگشتِ خود ای مهربان
خنجری آورده با خود ساربان کاروان

(شاه دین در کربلا منزل مبارک)
******
اول ماهَست و مَه پیدا نما
خیمه را با دست او برپا نما
تا رقیّه مشق آب آبش رسد
زادة اُم البنین سقا نما

با خود آوردی هلال ماه نو در علقمه
فاطمه زادی که باشد دوستدار فاطمه
دورتا دور حرم زیر نگاه تیز اوست
خاطرِ جمع حسین و خاطرِ جمع همه

(شاه دین در کربلا منزل مبارک)
******
یاورانی تشنه رُو داری حسین
زیرِ نورت ماه نُو داری حسین
کوفه را دیگر امیدی نیست نیست
لشکر هفتاد و دُو داری حسین

کوفه را دیدی چگونه عهدِ خود از یاد برد
آن چه را در نامه آوردند کمَینه باد برد
سروری با عشق عباس تو انشا می کند
(بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد)

(شاه دین در کربلا منزل مبارک)
******

  • یکشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 21:58
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب

غزل ورود کاروان امام حسین (ع) به کرلا -(صد کهکشان ستاره پر از آفتاب در راه است - دادا بیلوردی) * ابوالفضل عظیمی بیلوردی(دادا بیلوردی)

111

غزل ورود کاروان امام حسین (ع) به کرلا -(صد کهکشان ستاره پر از آفتاب در راه است - دادا بیلوردی) غزل کاروان عاشورا

دمي با كاروان ( به مناسبت حركت امام حسين(ع) بسوي کربلا - در آستانه ي محرم )

*

صـد كهكشان ستـاره پـر از آفتاب در راه است

عالم ز شوق مهر حسين بن نور چون ماه است

مقصد نـه كربلا و نـه كوفه ، نه شام مي باشد

ره ، مستقيـــم ، بـر جـهت ِ پيــشگاه ِ اَلله است

امّـا كمــي تـلاطـم دريـــا غـــروب مـــي بـــــارد

ساحــل به سبك منتظران ، بس غريق در آه است

شادي به جاي غصّه گهي، غصّه جاي خوشحالي

بــا كاروان ِ خستـه بگويم چگونه همراه است ؟!

دادا ازيـن حســاب و كتـاب ِ زمــان ِ پيــچيـــده

فـريـاد از آن دمي كه يـزيدي به مسند جاه است

دادا بیلوردی

  • سه شنبه
  • 26
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • دادا بیلوردی
ادامه مطلب

شعر ماه محرم - دادا بیلوردی -(ماه محرم آمد و فصل بهار عشق) * ابوالفضل عظیمی بیلوردی(دادا بیلوردی)

104

شعر ماه محرم - دادا بیلوردی  -(ماه محرم آمد و فصل بهار عشق) ماه محرّم آمد

مـاه محـرّم آمـد و فصـل بهـــار عشق

عـالم معطّر از گـل يـاسي كنار عشق

ماه محرّم آمـــــد و بـر خيـل عـاشقان

بارد شميم نـرگس عــالي تبــار عشق

باغي به نام كرب و بلا بين ! غريق نور

كـز يمن آن ، ثرا و ثـريّـا خمار عـــشق

سروي كشيده قـد بــه بلنداي آسمان

كآرد به ياد زنـده ي آزاده ، دار عشق

آغــوش لاله خفتـه يكي نـو شكفته اي

قلبـش پـر از ستاره و خود افتخار عشق

از نـه فلك بـراي تـماشا نشستـــه اند

بر جلوه هاي عـاطفه در گلعـذار عشق

عـالم نـديـده است بـدينسان تـحقّــقي

در عرض يك غروب گلستان به يار عشق

***

هر جا سخن ز گلشن حيثيّـت و بقاست

عنوان ، بهار سرخ دل آويــــــز كربلاست

دادا بیلوردی

  • سه شنبه
  • 26
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:22
  • نوشته شده توسط
  • دادا بیلوردی
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

شعر زمزمه زمینه شب دوم محرم -(خاک اینجا - غربت داره ) * احسان نرگسی رضاپور

28

شعر زمزمه زمینه شب دوم محرم -(خاک اینجا - غربت داره ) از شاعـر گرانقدر کانون نغمه پردازان جواز نوکـــــرۍ
احسان نرگسی

➖➖➖
خاک اینجا - غربت داره
داغ اینجا - بی تکراره
اینجا اصغر - پرپر میشه
اینجا ارباب - بی سر میشه

اینجا دل آواره میشه
مشک عباس پاره میشه
توو خاک اینجا صحبتِ
غارتِ گوشواره میشه

آه ای آقای بی کفن
____
اینجا اشکا - میشه جاری
روی نیزه - میره قاری
اینجا زینب - میره از حال
اینجا ارباب - میره گودال

اینجا زینب میشه اسیر
آقام توو گودال میشه پیر
آخ که اینجا تنِ حسین
جا میشه بینِ یه حصیر

آه ای آقای بی کفن
➖➖➖

انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 12:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

سبک واحد شب دوم محرم ورودیه -(سینه زنا، ادا کنید حق نمک) * ابوذر رئیس میرزایی

56

سبک واحد شب دوم محرم ورودیه -(سینه زنا، ادا کنید حق نمک) سینه زنا، ادا کنید حق نمک
به کاروون بدید کمک
خسته ی راهه

زیر لبش، میخونه شاه کاروون
انا الیه راجعون
چه بی پناهه

وقتی که مبدأ کرببلاس
وقتی که هدف صبر و وفاس
مقصدش آخر عرش خداس

آه
از آسمون ندا رسید
حسین به کربلا رسید

ای وای من
داره میاد صدای جنگ
کوفی میاد با تیر و سنگ
ای وای من

آه و واویلا حسین حسین
___
آروم و ناز، توو آغوش گرم رباب
رفته علی اصغر به خواب
سیراب سیراب

دیگه رباب، توی دلش نداره غم
اومده ساقی حرم
بامشک پرآب

وای از روزی که بی پسره
وای از روزی که خون جگره
بی علمدار و در به دره

آه
چشاش میشه یه کاسه خون
از غصه و غم میده جون

ای وای من
از دست میره ستاره ای
خالی میشه گهواره ای
ای وای من

آه و واویلا حسین حسین
➖➖➖

انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 19:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

قصیده‌واره‌ای برگرفته از خطبه‌ی منا حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام به مناسبت ۲۸ رجب سالروز حرکت قافله‌ی کربلا -(منم حسین که دین زنده از قیام من است) * مجتبی خرسندی

16

قصیده‌واره‌ای برگرفته از خطبه‌ی منا حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام به مناسبت ۲۸ رجب سالروز حرکت قافله‌ی کربلا   -(منم حسین که دین زنده از قیام من است) منم حسین که دین زنده از قیام من است
که راه و رسم وفا تا ابد به نام من است

به چشم دل بنگر یا به گوش جان بشنو
هزار پند در آیینه‌ی کلام من است

منم که دشمن ظالم، رفیق مظلومم
بدان مبارزه با ظلم در مرام من است

"الا وَ نُظهِرَالاِصلاحَ فی بِلادِالله"
که در مسیر خدا استوار، گام من است

کمر به کینه‌ی هر اهل باطلی بستم
ولی به محضر هر اهل حق سلام من است

به دست حاکم جور و ستمگر افتاده
نجات دین خدا فکر صبح‌وشام من است

دوام امر به معروف و نهی از منکر
تمام دغدغه‌های علی‌الدوام من است

منم که غیر خدا نیست در دل و جانم
اگر همای سعادت به روی بام من است

من از تبار رسول خدا و فاطمه‌ام
منم که آیه‌ی تطهیر در مَقام من است

آهای قوم! من از نسل آن کسی هستم
که گفته بود؛ فقط نان جو طعام من است

مرا به منصب دنیایتان نیازی نیست
چرا که در دل هفت آسمان مُقام من است

مگر مباهله از خاطر شما رفته؟
مگر حدیث نبی غیر احترام من است؟

کسی که ظاهر دنیا فریب داد او را
بدیهی است بگوید: "جهان به کام من است"

برای ترس و طمع از کسی حذر نکنید
فقط برای خدا حجت تمام من است

"وَ قَد تَرَونَ عُهودَک بِعَینَه مَنقوضَه"
خوشم که "جام بلای" الست جام من است

بگو برای هزاران بلا مهیا باش
به هرکسی که بگوید علی امام من است

" وَ مَن تَخَلَّفَ عَنّی فَلا یَنالُ الفَتح "
به عالمی برسانید این پیام من است

دمی که مهدی آل رسول می‌آید
بدان که لحظه‌ی موعود انتقام من است
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 10:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

متن شعر ورودیه محرم -(ای نیم قرن فاطمه ی خانواده ام..) * سید پوریا هاشمی

21

متن شعر ورودیه محرم -(ای نیم قرن فاطمه ی خانواده ام..) ای نیم قرن فاطمه ی خانواده ام..
خورده گره اراده ی تو بر اراده ام
تو لشکر سواره ای و من پیاده ام!
من پیش تو کنار خدا ایستاده ام

زینب خدای صبر مسیحای هر بلا!
بانو قدم بزن روی چشمان کربلا!

والا مقام! حضرت خورشید قافله!
ای انبیا گدای تو در وقت نافله
بین تو و امام شدن نیست فاصله
لرزید از وقار تو دستان حرمله

تیغ حجاب تو به سر شمر خورده است
خولی ز ترس نام تو صدبار مرده است

در کربلا امام تو..پیغمبرت منم
آن سایه ای که هست بروی سرت منم
بانوی من !محافظ دور و برت منم
امری اگر که هست بگو! نوکرت منم!

آل علی رکاب.. دراینجا نگین تویی
چون مالک حقیقی این سرزمین تویی

پایین بیا که زانوی من تکیه گاه توست
تو در پناه من دو جهان در پناه توست
راه حسین عاقبتش شاهراه توست
خواهر چرا به زیر گلویم نگاه توست؟!

یادت که هست عالم ذر ماجرای من؟!
یادت که هست قصه ی قالوا بلای من؟!

اینجا قرارگاه قیام تو و من است
این دشت خشک و داغ بهشت است گلشن است
آرام باش آخر این راه روشن است
اینجا قرار ما سوی گودال رفتن است!

شمشیر و نیزه خوردن من را نگاه کن
با گریه هات عزم شکست سپاه کن

چادر کمر ببند که این راه مشکل است
پشت سر تو زجر و سنان در مقابل است
افسار ناقه ی تو بدستان قاتل است!
جای نقاب پوشیه ات مشتی از گِل است

بی من عزیز کوچه نشینم چه میکنی؟!
پرچم به دست توست ببینم چه میکنی!

  • پنج شنبه
  • 19
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر در عزای شب دوم محرم الحرام نذر_امام_حسین_ع_و_انصار_پاکشان -(آمدند از عرش حق؛ دور و برت محشر شده) * مرضیه عاطفی

9

متن شعر در عزای شب دوم محرم الحرام نذر_امام_حسین_ع_و_انصار_پاکشان  -(آمدند از عرش حق؛ دور و برت محشر شده) آمدند از عرش حق؛ دور و برت محشر شده
خیمه برپا کرده ای و خواهرت مضطر شده

قلبش از جا کنده شد وقتی رسیدی کربلا
قلبش از دلواپسی پیوسه شعله ور شده

خواهر است و درد را میخوانَد از چشمان تو
دردِ غربت داری و چشمانِ خواهر "تر" شده

دوست میدارد برادرزاده هایش را عجیب
جانش از دلشوره، درگیرِ غمی دیگر شده

بیقرارِ این صدای دلنشین است و مدام
سخت بیتابِ اذان هایِ علی اکبر(ع) شده

لحظه لحظه مَشک را لبریز می‌بیند از آب
حالِ سقّای حرم از هر زمان بهتر شده

مادرانه بوسه زد...آرامش جانِ رباب(س)-
دستهای کوچک و گرم علی اصغر(ع) شده

میرود خندان رقیه(س)‌جان در آغوش حسین(ع)
عمه زینب(س) خیره سمتِ این پدر-دختر شده

عمه زینب(س) خاک را برداشت استشمام کرد
بوی خون میداد و آغازِ غم حیدر(ص) شده

گفت برگردیم ای جانِ برادر...جانِ من!
بیقرارم!... بیقرارِ پیکرت مادر شده
*
خواب دیدم زخمی و با تشنگی جان میدهی
خواب دیدم حنجرت مجروح با خنجر شده

پیکرت که بود روزی زینتِ دوش نبی(ص)
خواب دیدم روی خاک افتاده و بی سر شده!

  • سه شنبه
  • 8
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 18:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر عزای شب دوم ماه محرم زبانحال_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها -(سرزمینِ کربلا غم در دلم انداخته) * مرضیه عاطفی

15

متن شعر عزای شب دوم ماه محرم زبانحال_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها -(سرزمینِ کربلا غم در دلم انداخته) سرزمینِ کربلا غم در دلم انداخته
آسمانش کوهِ ماتم در دلم انداخته

ای عزیزِ مادرم با خواهرت چیزی بگو
خاکِ اینجا...درد؛ هر دم در دلم انداخته

هر چه می بینم تو را دلشوره میگیرم حسین(ع)
حنجرت داغِ دمادم در دلم انداخته

صحبتِ آهسته ات با خاکِ اینجا نیمه شب
غصه هایِ هر دو عالم در دلم انداخته

بر رقیه(س)-جان،نوازش هایِ بیش از حدّ تو
غربتی پیوسته، کم کم در دلم انداخته

حرف هایت با علی-اکبر(ع)، عجب بیتابیِ
إرباً إربا...نامنظم در دلم انداخته

بوسه هایت بر گلویِ نازکِ طفلِ رباب(س)
حسّ بغض و اشکِ نم نم در دلم انداخته

زل زدی بیتاب بر عباس(ع) و این طرزِ نگاه
بیقراری هایِ مبهم در دلم انداخته

این نگاهِ ممتد و پنهانی ات بر معجرم
لحظه لحظه حالِ دَرهم در دلم انداخته

در سرم افتاده روز و شب فقط فکرِ وداع
بسکه نام کربلا؛ غم در دلم انداخته!

  • شنبه
  • 12
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 12:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد