اشعار ورود کاروان به کربلا

مرتب سازی براساس

اشعار ورودیه کربلا به همراه سبک با صدای حاج محمود کریمی/زمینه -( قافله ی نور میرسه از راه ) *

1468
2

اشعار ورودیه کربلا به همراه سبک با صدای حاج محمود کریمی/زمینه -( قافله ی نور میرسه از راه ) قافله ی نور میرسه از راه

ناله ی زهرا میرسه گهگاه

میرسه از عرش زمزمه و آه

میرسه از راه ماه بنی عشق با علم شاه

علم میکوبه بر زمین ای جانم

یل بی بی ام البنین ای جانم

صدای زینب میرسه ای جانم

علمدار ما رو ببین ای جانم

علمدار ای جانم ابالفضل ای جانم

------------

غرق سرابه منزل آخر

قافله سالار شیر دلاور

حلقه به دورش سرو و صنوبر

آل پیمبر آینه های جمال حیدر

بنی هاشم همه حیدرن ای جانم

همه دور علی اکبرن ای جانم

مثل عباس ابن علی ای جانم

دل اربابو میبرن ای جانم

علمدار ای جانم ابالفضل ای جانم

----------

سینه ی صحرا غرق سرابه

قلب رقیه در تب و تابه

چشای زینب غرق گلابه

عمه ی سادات دل نگر

  • جمعه
  • 24
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 12:51
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار ورودیه کربلا به همراه سبک با صدای حاج محمود کریمی -( امام زمان من آماده ام ) *

1741
2

اشعار ورودیه کربلا به همراه سبک با صدای حاج محمود کریمی -( امام زمان من آماده ام ) امام زمان من آماده ام

با اشک چشام سر جاده ام

مهیا شدی برای سفر

میری کربلا منو هم ببر

جلو خیمه ها صدا کن منو

جلو عمه ها فدا کن منو

منو مادرم غلام تو کرد

بابام بچه شو به نام تو کرد

منو با خودت ببر کربلا

بشم پاسبون دم خیمه ها

مراقب باشم تموم شبا

تسلی بدم به آل عبا

بیافته سرم به پای سرا

که دستی نره برا معجرا

که نیلی نشه روی عمه ها

نسوزه یه وقت موی عمه ه

دانلود سبک

  • شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار شب دوم به همراه سبک -( ارباب ایستاد محرم شروع شد ) *

1888

اشعار شب دوم  به همراه سبک -( ارباب ایستاد محرم شروع شد ) ارباب ایستاد محرم شروع شد

تفسیر سرخ سوره ی مریم شروع شد

خورشید فاطمه چقدر آه میکشد

در چشم ماه بارش نم نم شروع شد

تا خیمه زد حسین در آن دشت ماتم

بنیانگذار خیمه ی ماتم شروع شد

از دور نیزه ها چقدر برق میزنند

باران اشک و ناله ی توام شروع شد

افتاد چشم مادر اصغر به حرمله

دوران تلخ واقعه کم کم شروع شد

صوت اذان اکبر لیلا بلند شد

بی تابی امیر دو عالم شروع شد

بادی وزید و دلهره افتاد در دلش

دلشوره های صاحب پرچم شروع شد

با تیر و نیزه اهل حرم روبرو شدند

مهمان اه و غربت بغض گلو شدند

زینب چو دید کرب و بلا را دلش گرفت

بانوی ما به وسعت دنیا دلش گرفت

حسی غریب در دل او جا گرفت و بعد

آهی کشید و

  • شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:32
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار زمینه شب دوم به همراه سبک -( زیر پای ذوالجناح زمین داره میلرزه ) *

1922
2

اشعار زمینه شب دوم به همراه سبک -( زیر پای ذوالجناح زمین داره میلرزه ) زیر پای ذوالجناح زمین داره میلرزه

رو رکاب آسمون زمین داره میلرزه

عقب یه قافله غباری از تنهایی

بانویی تو محمله تو هاله ی زهرایی

اونی که دلا رو میبره داره میاد

همه ی ماها رو میخره داره میاد

علمدارش جلوی لشکر

ابالفضله پسر حیدر

به همراهش علی اکبر

غمای دنیا رو دلامون میباره

عزیز زهرا تو بیابون آواره

--------

با پاهای خسته و با چشمای بارونی

توی این کویر خشک دارن میان مهمونی

نگرونه مادری کنار یک گهواره

نگرون خشکی و نگرون شیرخواره

صدای فرشته ها به گوش داره میاد

سه ساله تو آغوش عموش داره میاد

بنی هاشم امید اربابن

با جون و دل مرید اربابن

به سرمنزل رسیده ارباب

چه التهابی تو نگاه اربا

  • شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 08:09
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار واحد شب دوم به همراه سبک -( بریم نمون اینجا دلم شور میزنه ) *

1359
4

اشعار واحد شب دوم به همراه سبک -( بریم نمون اینجا دلم شور میزنه ) بریم نمون اینجا دلم شور میزنه

بریم ببین اون نیزه های دشمنه

بریم تو از پیشم بری مرگ منه

ببین بیا بریم

بیا یه کم کنار خواهرت بشین

بیا بشین و حال خواهرو ببین

بیا نذار بشم پریشون تر از این

ببین بیا بریم

ببین داره بند دلم پاره میشه

ببین داره قافله آواره میشه

ببین داره صحبت گوشواره میشه

ببین بیا بریم

ببین تب و تاب دل قافله رو

ببین علی اصغر بی حوصله رو

ببین محیا شدن حرمله رو

ببین بیا بریم

داداش فدات بشم من ای تاج سرم

داداش یادم نمیره حرف مادرم

داداش بهم میگفت که کربلا میرم

داداش بیا بریم

حسین منم فدایی اول تو

حسین دلم خورده گره با دل تو

حسین دلم خونه از این منزل تو

حسین حسین من

  • شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 08:24
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

دانلودمتن وسبک وردیه کربلا -( برگرد مدینه خون جگر میشه دخترت ) * مجید بنی فاطمه

1563
2

دانلودمتن وسبک وردیه کربلا  -( برگرد مدینه خون جگر میشه دخترت ) برگرد مدینه خون جگر میشه دخترت

هلهله میکننکنار جسم اکبرت

روی نی میره اصغرت

اینجا کفن برای تو میشه یه تیکه بوریا

نذار که زینب بره محله ی یهودیا

کرب و بلا روز دهم قیامتی به پا میشه

تشنه کنار شط آب سر از تنت جدا میشه

امون از دل زینب

برگرد مدینه بوی خون میده

دست سر نیزه ها سر تو رو نشون میده

زینب داره جون میده

رقیه رو ببین چه جور رفته تو آغوش عموش

رباب میبوسه اصغرو دست میکشه زیر گلوش

بانویی از تو محملش میخواد روی زمین بیاد

میگه که اولین نفر یل ام البنین بیاد

امون از دل زینب

برگرد مدینه کربلا میشه قتلگاه

اومدن هزار هزار نفر سپاه

میکشن داداشمو چه بی گناه

میبندن آبو رو حرم میسوزه ق

  • یکشنبه
  • 26
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 16:25
  • نوشته شده توسط
  • مجید قنبری
ادامه مطلب
 امیر عباسی

اشعار ورود به كربلا به همراه سبک/شور -( شده، جاري ز غربت اشك ديده، حسين به كربلا رسيده ) * امیر عباسی

1133
1

اشعار ورود به كربلا به همراه سبک/شور -( شده، جاري ز غربت اشك ديده، حسين به كربلا رسيده ) شده، جاري ز غربت اشك ديده، حسين به كربلا رسيده

با حزني مخفي و با شوري منجلي

خيمه به پا كند عباس بن علي

آه و واويلتا

شود، اينجا جدا سرها ز پيكر، حجت حق بريده حنجر

پامال كين شوند گلهاي پرپرش

رسد به گوش دل صداي مادرش

ولدي يا حسين

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 29
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلودمتن وسبک ورودیه کاروان به کربلا -( با شور و حالات خدایی شد قافله کرببلایی ) * امیر عباسی

1302
0

دانلودمتن وسبک ورودیه کاروان به کربلا -(  با شور و حالات خدایی      شد قافله کرببلایی ) با شور و حالات خدایی شد قافله کرببلایی

با ناله ای خیر النسایی شد قافله کرببلایی

فریاد وا محمدا زینب رسید به کربلا

اشک غم و ماتم چکیده از دیده یک قد خمیده

گوید به ناله وامصیبت حسین به کربلا رسیده

******

دخت علی دارد نوایی حسین من وای از جدایی

ای لاله سرخ خدایی حسین من وای از جدایی

ترسم ز من ای مقتدا آخر فلک گیرد تو را

پیمان ببند ای آسمانی در اوج عشق و مهربانی

که ای تمامی وجودم همیشه پیش من بمانی

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 29
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:25
  • نوشته شده توسط
  • مجید قنبری
ادامه مطلب

اشعار شب دوم محرم به همراه سبک/زمینه -( خیمه نزن ) * محسن مقدم

4401
1

اشعار شب دوم محرم به همراه سبک/زمینه -( خیمه نزن ) خیمه نزن توی عالم غصه به پا شد

خیمه نزن ذکر همه خدا خدا شد

خیمه نزن غم وارد کرببلا شد

رمق نداره پاهام می ریزه اشک چشمام

قولی بده تا آخر حسین می مونی باهام

محملمون برادر چه با وقار رسیده

اینجا کجاس برادر بوی جدایی می ده

واای چرا داداش دل نگرونی

واای آیه ی استرجا می خونی

زینبت هیچ خواهرت هیچ داغ علمدار می بینی

از روی نی خواهر تو با احوال زار می بینی

برادرم حسین

اینجا کجاس دیده هام داره خون می باره

اینجا کجاس دل زینب آروم نداره

اینجا کجاس داغتو رو دلم نزاره

جونم به لب رسیده برس به داد زینب

مرثیه خونم حسین هوا چه تاره امشب

گرفته ای برادر راه نفس تو سینه

چی میشه که ماهارو برگردونی

  • دوشنبه
  • 18
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار شب دوم -( اگه تو نبودی کی بهم حیات می داد ) *

1574

اشعار شب دوم -( اگه تو نبودی کی بهم حیات می داد ) شب دوم

(زمینه)

اگه تو نبودی کی بهم حیات می داد

اگه تو نبودی کی بهم برات می داد

اگه تو نبودی کی منو نجات می داد

تو اومدی کربلا با تموم بچه هات

پیچیده تو آسمون از همون روزا صدات

همه ی فرشته ها روضه می خونن برات

ممنون خدام که تو رو آفریده

کشتی نجات به نجاتم رسیده

-----

پریشونم آقا مثل کربلای تو

نگرونم آقا واسه بچه های تو

آقاجونم آقا بمیرم برای تو

تو تموم قافله ناله میاد از حرم

یکی میگه قاسمم یکی میگه اکبرم

یکی میگه یاحسین ای عزیز مادرم

پیش قافله دل من پر کشیده

کشتی نجات به نجاتم رسیده

-----

قدم ابالفضل تو رکاب مرکبه

جنم ابالفضل تو چشاش لبالبه

علم ابالفضل نور چشم زینبه

نور چ

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:30
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

ورودیه -( حج رها کرده حسین سوی کجا می آید ) * اسماعیل تقوایی

964
1

ورودیه   -( حج رها کرده حسین سوی کجا می آید ) ورودیه

حج رها کرده حسین سوی کجا می آید
به گمانم طرف کرببلا می آید
همرهش زینب وزنهای حرم،کودکها
رحمی یارب که سوی خاک بلا می آید
پیشواز آمده حر تا که بگیرد راهش
زینب خسته ی گریان به نوا می آید
این چه خاکیست برادر،بیا برگردیم
نگرانم که چه ها بر سر ما می آید
صبر کن زینب من منرل آخر اینجاست
راضیم زانچه برایم به قضا می آید
ازخدا می طلبم صبر برایت زینب
زانزمانی که به ما سیل فنا می آید
طول یکروز ببینی تو مصیبتهایی
نگری پیکرم از راس جدا می آید
دست عباس علمدار مرا قطع کنند
چون زعلقم به امیدی سوی ما می آید
می کشند اکبرم آنگاه به من می خندند
تیر بر حلق علی اصغر ما می آید
روز عاشور غروبش چه غم انگیز بود
آ

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 09:20
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

زمینه ورود به کربلا -( سلسله ی فاطمی، عزم خطر داره ) * اکبر فتاح زاده

834

زمینه ورود به کربلا -( سلسله ی فاطمی، عزم خطر داره ) سلسله ی فاطمی، عزم خطر داره
خامس آل عبا، قافله سالاره
میرسپاه و حرم، ماه بنی هاشم
دختر شیرخدا، میون این قافله، نقطه ی پرگاره 2
الله اکبر چه صلابتی / کربلا شده چه قیامتی 2
کنار عمه ی سادات علی اکبر و قاسم
به دور محمل زینب جوونای بنی هاشم
سالار زینب ابا عبدالله 3

از تب این سرزمین، دل در اضطرابه
کربلا محو و مات، آل ابوترابه
زانو زده اباالفضل، به زیر پای زینب
زانوی علی اکبر، هم رکاب مقدم، بی بی جان ربابه 2
الله اکبر چه ارادتی / کربلا شده چه قیامتی 2
علی اصغر میون گهواره تو خواب نازه
رقیه خاتون رو دوش علمداره یکه تازه
سالار زینب اباعبدالله 3

شاعر : اکبر فتاح زاده

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:03
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

زمینه ورور به کربلا -( آروم آروم از سینه ی صحرا ) * محمد بیابانی

2133
3

زمینه ورور به کربلا -( آروم آروم از سینه ی صحرا  ) آروم آروم از سینه ی صحرا داره می رسه کاروون از راه
به پیشواز این قافله هرکی هوای حرم داره بسم ا...
بریم با هم، بگیریم دم، که زینب رسید غاضریه، آه 2
توی ناقه هاشون پر از مریم / همه مرداشون حضرت عیسی
تا دلتنگ ارباب می شه زینب / میده پرده ی محملو بالا 2
نگاش خونباره، میگه صدباره، تو رو حق واسم نگه داره
غریب مادر 4

هر اونقدر که حال حسین خوبه دل خواهرش خیلی آشوبه
می دونه داداشش می شه یوسف اونم طالعش مثل یعقوبه
آروم آروم، داره قلبش، توی سينه از غصه می کوبه 2
می دونه حسینش می شه یحیی / می دونه خودش هم اسیر می شه
می دونه توی کوچه و بازار / چهل روزه از غصه پیر می شه
مث بارونه، خودش می دونه، که باید تن

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:06
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه ورود به کربلا -( تو راهه کاروانی که نگین دشت و صحراس ) * عبدالله باقری

1319

زمزمه ورود به کربلا -( تو راهه کاروانی که نگین دشت و صحراس ) تو راهه کاروانی که نگین دشت و صحراس
بزرگش قافله سالار عشق، فرزند زهراس
به دست حیدر و زهرا شدن گلچین یکایک
شده فرش مسیر کاروان بال ملائک
پر از مستانه ی عشق/ سوی میخانه ی عشق
به دور شمع ارباب/ همه پروانه ی عشق
عجب عزّ و جلالی/ عجب فخر و کمالی
نمی مونه با عباس/ دیگه جای ملالی
"حسین جانم حسین جان۴"

چقدر مریم نشسته پشت پرده بین محمل
همه در پاکی و حجب و حیا الگوی کامل
چقدر عیسی دم اینجا بُرده از روح القدس دل
همه روشن ضمیر، صاحب نفس، یوسف خصائل
تو این برّ بیابون/ شبیه بوی بارون
میشه حس کرد خدا رو/ تو تسبیح و دعاشون
داره با چه صفایی/ با چه شور و نوایی
میره در مسلخ عشق/ سپاه کربلایی
"حسین جانم حسین جا

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:57
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

نوحه ورود به کربلا -( كُلُّ خيرٍ فی باب الحسين صلِّ علی اصحابِ الحسين ) * رضا تاجیک

7555
2

نوحه ورود به کربلا -( كُلُّ خيرٍ فی باب الحسين    صلِّ علی اصحابِ الحسين  ) كُلُّ خيرٍ فی باب الحسين صلِّ علی اصحابِ الحسين ۲
يا نِعمَ الحَبيب يا نِعمَ الامير
شاه كربلا دستم را بگير
مولانا حسين ۴

آمد ارباب با نگاه ترش آورد همره علی ِ اصغرش ۲
شد عالم خبر با سوز جگر
آمد حرمله با تير سه پر
كی باور كنم كه خون خدا
كنده قبر او پشت خيمه ها
مولانا حسين ۴

آمد ارباب مست از عطر سيب غرق غربت اين امير غريب ۲
اينجا روی خاک پرپر ميشود
بين قتلگاه بی سر می شود
اينجا خواهرش زار و مضطرش
بوسه می زند روی حنجرش
مولانا حسين ۴

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:59
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

زمینه ورود به کربلا -( میخوای که پهلو بگیری ) *

1041

زمینه ورود به کربلا -( میخوای که پهلو بگیری ) میخوای که پهلو بگیری کشتی آرامش من
نذار که طوفانی بشه موج غم و خواهش من
اینجا نه دلم داداش شور میزنه
اینجا نه فک نکنی حرف منه
اینجا نه اینجا نه
میشنوم تموم این خاک/میشنوم که خار و خاشاک/میخونن با چشم نمناک
قتل الحسین بکربلا
ذبح العطشان بنینوا

میبینی خون جاری شده دومرتبه از سرِ ماه
بوی غم کوفه میاد داداش از این نیمه ی راه
اینجا نه نذار که ماتم بگیرم
اینجا نه نذار که در دم بمیرم
اینجا نه اینجا نه
میبینم که اون کموندار/خیره مونده به علمدار/علقمه میگه عزادار
قتل الحسین بکربلا
ذبح العطشان بنینوا

میبینی بی تابیمو باز میون این فاطمه ها
ترسم اینه خون بشینه به روی میخ خیمه ها
اینجا نه نذار داداش خون

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:03
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

دودمه ورود به کربلا -( عجب سرزمينی چرا دلغمينم ) * امیر حسین الفت

1213

دودمه ورود به کربلا -( عجب سرزمينی      چرا دلغمينم ) دسته اول
عجب سرزمينی چرا دلغمينم
الهی كه داغ حسينو نبينم

دسته دوم
قسم ميخورم يارب به خون حسين 2
ميدونی كه ميميرم بدون حسين 2

شاعر : امیر حسین الفت

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:07
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( نینوا دشت بلا غاضریه کرببلا ) * مهدی مقیمی

2570
1

ورود کاروان به کربلا -( نینوا دشت بلا غاضریه کرببلا ) نینوا دشت بلا غاضریه کرببلا

زینبم غم نخوری منزل آخر اینجاست

کربلایی که به من وعدهء آن را دادند

جدم و مادرم و حضرت حیدر اینجاست

قدری آرام به هنگام پیاده شدنت

نظری جانب چشمان گهربارم کن

دختر شیر خدا این همه محرم داری

لطف کن تکیه به دستان علمدارم کن

پای بگذار به زانوی علمدار اول

بعد بگذار به این دشت بلا خواهر من

محمل وناقه بلند است به هنگام فرود

دست خود را بده در دست علی اکبر من

ای علمدار برو خیمۀ زینب برپا

وسط خیمۀ اصحاب و بنی هاشم کن

خواهرم خیمه مهیاست به هنگام ورود

تکیه بر دوش علمدار من و قاسم کن

بهر آسایش و آرامش اهل حرمم

به ابالفضل بگویید دهد ترتیبی

خیمه بر پابکند تا که جلو

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 20:54
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( حال و روزش با نوای عشق بهتر میشود ) *

1242

ورود کاروان به کربلا -( حال و روزش با نوای عشق بهتر میشود ) حال و روزش با نوای عشق بهتر میشود

هر که چشمش در میان روضه ها تر میشود

این دل سنگم که جای خود،شنیدم از کسی

ریگ های دشت با نام تو گوهر میشود

نوکری پستم ولیکن دلخوشم ازاینکه من

روزگارم با غلامی شما سر میشود

از شما دورم ولی شب های جمعه این دلم

می پرد تا صحن تو،مثل کبوتر میشود

با نوای یا حسین و ذکر شور یا حسن

دل اسیر نام های دو برادر میشود

کاروان را باز گردان ای عزیز فاطمه

در همین جا قلب زینب زار و مضطر میشود

بازگرد آقا که با دست پلید حرمله

غنچه ی شش ماهه ی باغ تو پرپر میشود

دخترت بی سایبان و خواهرت بی همسفر

جعفرت بی پیکر و عون تو بی سر میشود

چند روز بعد در این سرزمین پربلا

صحبت از

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 20:58
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( می سوزم و چون آتشی در احتراقم ) * هادی ملک پور

1100

ورود کاروان به کربلا -( می سوزم و چون آتشی در احتراقم ) می سوزم و چون آتشی در احتراقم

آه ای اجل از چه نمی آیی سراغم

این دشت نیت کرده یارم را بگیرد

ای مرگ مرهم شو بر این زخم فراقم

با اشتیاق دیدن او زنده ماندم

آخر چه خواهد کرد غم با اشتیاقم

بوی جدایی می وزد در این بیابان

از رفتنت حرفی مزن چشم و چراغم

از لحظه ای که پا دراین صحرا نهادیم

هر لحظه من دلواپس یک اتفاقم

جان یکی را تیر و خنجر می ستاند

جان یکی را تشنگی ، جان مرا غم

اینجا سرت را روی نی می بینم آخر

آتش بگیرد دامن گلهای باغم

با خنده اش دشمن نمک ریزد به زخمم

تنهایی ات داغی شده بر روی داغم

شاعر : هادی ملک پور

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:00
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( قافله نورکجا می رود ) *

823

ورود کاروان به کربلا -( قافله نورکجا می رود ) قافله نورکجا می رود

مروه پی سعی صفا می رود

ذبح عظیمی که خدا گفته است

با همه هستی به منا می رود

ماه بنی هاشمیان بی بدیل

درپی خورشید ولا می رود

شبه نبی اکبر نیکو لقا

بهرشهادت به رضا می رود

طفل رضیعی که به تاب وتب است

تشنه پی آب بقا می رود

زینب کبری پی تعظیم عشق

روح قدر بهر قضا می رود

زینت سجاده وروح نماز

بهرتجلای دعا می رود

همره این قافله تا شهر عشق

دست اجل پای به پا می رود

گفت چنین طاهره شوریده حال

خون خدا سوی خدا می رود

ابوالفضل آردیان طاهری

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:08
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( در سکوت شکسته ی صحرا ) *

929

ورود کاروان به کربلا -( در سکوت شکسته ی صحرا ) در سکوت شکسته ی صحرا

کاروانی ز دور شد پیدا

کاروان عشیره ی سادات

کاروان قبیله ی طاها

کاروان سلاله های رسول

کاروان امام عاشورا

کاروان عزیزِ حضرت حق

پنجمین آفتاب اهل کسا

دشت در زیر پایشان لرزان

دشت نه ! بلکه هفت سقفِ سما

همگی نور چشم پیغمبر

همه مجنون صفت همه لیلا

همه شان لاله روی، چون یوسف

همگی مستجاب، چون عیسی

یاد تیغ و ترنج می افتد

هر که بیند جمال آن ها را

یکطرف روح آیه ی تطهیر

یکطرف معنی "ذوی القربی"

پور زهرا و ساقی و اکبر

در مثل، کعبه و صفا و منا

این طرف یادگار های حسن

به نهایت مؤدّب و شیدا

علم کاروان به همراهِ

مشک، بر دوش حضرت سقا

خیل ناموس حضرت حیدر

"همه در پرده های

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:13
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( یک کاروان دل، همره دلبر رسیده ) * احسان محسنی فر

1100

ورود کاروان به کربلا -( یک کاروان دل، همره دلبر رسیده ) یک کاروان دل، همره دلبر رسیده

زینب بیا که منزل آخر رسیده

یاران فرود آئید این وادی طور است

وعده ز سوی حضرت داور رسیده

اینجا زیارت‌خانه‌ی پیغمبران است

هر مُرسلی اینجا مقرّب‌تر رسیده

قبل از تمام کاروان هاشمی‌ها

کرب و بلا شاهد بُود مادر رسیده

اینجا فرات از چهار جانب موج دارد

از چه جواب العطش خنجر رسیده

کودک که می‌گرید جوابش کعب‌نی نیست

اینجا تمام حوصله‌ها سر رسیده

هرکس که عقده داشت از صفین و خیبر

بر قطعه قطعه کردنِ اکبر رسیده

آهنگران شهر را آرام سازید

تازه به خواب ناز علی اصغر رسیده

زن‌های کوفه خود مگر پوشش ندارند

که بانوان را غصه‌ی معجر رسیده

هرکس به اهلش وعده‌ی سوغات داده

اینج

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:15
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

ورود کاروان به کربلا -( این قافله هرچه شتابش بیشتر شد ) * سید پوریا هاشمی

1211
1

ورود کاروان به کربلا -( این قافله هرچه شتابش بیشتر شد ) این قافله هرچه شتابش بیشتر شد

دلشوره های آفتابش بیشتر شد

جای تمام نخلها لشگر درآمد

باهر قدم یعنی سرابش بیشتر شد

یک محمل و هجده نگهبان دلاور

ماهی که هر منزل حجابش بیشتر شد

پایین که می آید ز محمل قاسمش هست

عباس هم آمد رکابش بیشتر شد

از اسم اینجا میشود حس عطش کرد

سقا رسید و مشک آبش بیشتر شد

چشم حسین افتاد بر سرنیزه هاشان..

دید اکبرش را اضطرابش بیشتر شد

خیره به طغیان فرات است آه اما

دلواپسی های ربابش بیشتر شد

شش ماهه هم فهمید اینجا قتلگاه است

بی تابی هنگام خوابش بیشتر شد

راوی نوشته روز عاشورا که آمد

تیر سه شعبه پیچ و تابش بیشتر شد

بستند با هر زحمتی بر نی سرش را

بالای نی کار طناب

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:17
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

ورود کاروان به کربلا -( گلهای اهل بیت به گلزار می رسند ) * محمود ژولیده

1991

ورود کاروان به کربلا -( گلهای اهل بیت به گلزار می رسند ) گلهای اهل بیت به گلزار می رسند

موعودیان به موعد دیدار می رسند

اینجا زمان وصل چه نزدیک حس شود

دلدادگان وصل به دلدار می رسند

این حاجیان که نیمه شب از کعبه آمدند

آخر همه به کوچه و بازار می رسند

این کاروان به قافله سالاریِ حسین

دارند با امیر و علمدار می رسند

گاهی دم از شریعه و گودال می زنند

گاهی به تلّ خاکی و هموار می رسند

ناگاه با برادر خود گفت خواهری:

این نخل ها به دیدۀ من تار می رسند

این باغهای کوفه چرا نیزه داده اند

این میوه ها چه زود سرِ بار می رسند

یک دختر جلیله به بابا خطاب کرد:

این نامه ها که از در و دیوار می رسند...

...آن هیجده هزار نفر که نوشته اند:

آقا بیا ،کجا به تو ای

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:20
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

ورود کاروان به کربلا -( قدری به سینه آه برایم بیاورید ) * محمود ژولیده

1365

ورود کاروان به کربلا -(  قدری به سینه آه برایم بیاورید ) قدری به سینه آه برایم بیاورید

پیراهن سیاه برایم بیاورید

اخبار بین راه برایم بیاورید

تربت ز قتلگاه برایم بیاورید

دارد حسین می رود انگار کربلا

دارد دل رسول خدا می شود مذاب

می ریزد اشک روضه ز چشم ابوتراب

شد نوحه های فاطمه هم نالۀ رباب

کودک چقدر می خورد از نهر آب، آب

دارد عجیب قصۀ غمبار ، کربلا

این نالۀ دمادم زهرای اطهر است

زینب بدان که کرب و بلا پر ز لشگر است

تا چند روز بعد ، حسینِ تو بی سر است

آنروز روز غارت خلخال و معجر است

بدتر ز روضۀ در و دیوار ، کربلا

گریان توست مادر تو ای حسین من

بر نیزه می رود سر تو ای حسین من

گردد اسیر خواهر تو ای حسین من

گردد یتیم دختر تو ای حسین من

تا

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:22
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

ورود کاروان به کربلا -( بند بندم همه چون برگ خزان می لرزد ) * حسن لطفی

1978
2

ورود کاروان به کربلا -( بند بندم همه چون برگ خزان می لرزد ) بند بندم همه چون برگ خزان می لرزد

کیست اینجا که دلم درد کشان می لرزد

بین این دشت پر از خار چو طفلان حرم

بیشتر قلبم از این لشگریان می لرزد

بار مگشا و مزن خیمه بدین جا که زمین

زیر سنگی شمشیر زنان می لرزد

خواهرت در غم این خاک چنین می سوزد

مادرت از غم این سوز چنان می لرزد

بس که بر چشم علمدار تو دارند نگاه

دخترت از نظر زخم زنان می لرزد

کیست آن مرد کمان دار که این سوی رباب

با تماشای همین تیر و کمان می لرزد

شاعر : حسن لطفی

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

ورود کاروان به کربلا -( امروز محرمان حرم سایه ی سرم ) * حسن لطفی

1252

ورود کاروان به کربلا -(  امروز محرمان حرم سایه ی سرم ) امروز محرمان حرم سایه ی سرم

شام دهم زمان نفس های آخرم

امروز بین حلقه شیران هاشمی

شام دهم به حلقه زنجیر پیکرم

امروز دخترک سر دوش عمو ولی

شام دهم به گریه که عمه گل سرم

امروز گرد چادرش را تکانده ای

شام دهم به خون تو آغشته معجرم

امروز مانده ای که قرارم شوی ولی

شام دهم به نیزه نمانی برادرم

امروز تکه خار ز پایم در آوری

شام دهم زجسم تونیزه در آورم

امروز دختران تو در خیمه ها ولی

شام دهم در آتش خیمه من و خودم

امروز هرچه دلش خواست ساربان گرفت

شام دهم کنار تو انگشتر آورم

شاعر : حسن لطفی

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:28
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( لحظه ای دنیا ندیده آرمیدنهای من ) * علیرضا لک

1011

ورود کاروان به کربلا -( لحظه ای دنیا ندیده آرمیدنهای من  ) لحظه ای دنیا ندیده آرمیدنهای من

سوخته از دست غم بال تپیدنهای من

می رسم تا كربلا با محمل بارانی ام

بوی رفتن می دهد حتی رسیدن های من

نیزه و شمشیر ها آمادۀ مهمانی اند

وای از گودال و وای از داغ دیدن های من

سایه ام پیدا نبود عمری ولی اینجا ببین

از حرم تا قتلگاه تو دویدنهای من

یادگار مادرم! آنروز می آید چه زود

از ضریح حنجر تو بوسه چیدن های من

با همه می آیم و تنها از اینجا می روم

مُردنم آسانتر از این دل بریدن های من

داغ ها را یك تنه تا به قیامت می برم

می روی بر نیزه می بینی خمیدن های من

شاعر : علیرضا لک

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:41
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( این جا که آمدیم غم و غصّه پا گرفت ) * احسان محسنی فر

1292

ورود کاروان به کربلا -( این جا که آمدیم غم و غصّه پا گرفت ) این جا که آمدیم غم و غصّه پا گرفت

دلشوره ای عجیب، وجود مرا گرفت

حسّ غم جدایی این دشت لاله خیز

بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت

فالی زدم به مصحف پیشانی ات حسین

آیات غربت تو دلم را فرا گرفت

در این حسینیه که همان عرش کبریاست

حق، امتحان ز قافله ی انبیا گرفت

تنها دلیل بودن من! سایه ی سرم!

زینب فقط به عشق برادر بقا گرفت

بین خیام خیمه ی عبّاس دیدنی است

شکر خدا رکاب مرا آشنا گرفت

تا وقت هست حلقه ی انگشتری درآر

از ترس ساربان دل زینب عزا گرفت

وای از دل رباب که بیند به جای آب

تیر سه پر به حنجر شش ماهه جا گرفت

این جا درخت و نیزه تفاوت نمی کند

هر یک به سهم خویش نشان تو را گرفت

تو ناله می ز

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:09
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد