اشعار ورود کاروان به کربلا

مرتب سازی براساس
 مظاهر کثیری نژاد

غزل شب دوم محرم ۹۳ -( باب لهوف گریه و باب تو سوختن ) * مظاهر کثیری نژاد

2165
8

غزل شب دوم محرم ۹۳ -( باب لهوف گریه و باب تو سوختن ) باب لهوف گریه و باب تو سوختن
این نعمت است در تب و تاب تو سوختن
عالم خراب، حال من از آن خراب تر
حق است پای حال خراب تو سوختن
از تو به نوکران تو معکوس می رسد
مهر تو سایه، کار سحاب تو سوختن!
هر لحظه ای که آب به لب می زنم سزاست
با روضه های قحطی آب تو سوختن
باید که پیر راه تو باشیم و جان دهیم
مثل حبیب پای رکاب تو سوختن
یک عمر گریه پای عزای شما کم است
باید برای داغ رباب تو سوختن
"با ما بگو دلیل سفر کردن تو چیست؟"
زینب سوال کرد، جواب تو :"سوختن"

شاعر : مظاهر کثیری نژاد

  • سه شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 10:21
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمد مهدی عبدالهی

ورودیه کربلا-(کاروان لحظه لحظه نزدیک است) * محمد مهدی عبدالهی

4990
17

ورودیه کربلا-(کاروان لحظه لحظه نزدیک است) ورودیه کربلا
کاروان لحظه لحظه نزدیک است
در حوالّی دشت ،دشت بلا
وعده گاه خدا همین باشد
این زمین هست،قبله،کرب و بلا
....................................
دلهره موج می زند در دشت
وَ سکوتی که پُر ز مفهوم است
بوی ماتم وزد از این صحرا
اهل خیمه به ناله محکوم است
...................................
قصّه غربتت مرا کشته
نخل غم را ببین چه پُر بار است
نَستَعینُ بِکَ ،عزیز دلم
کربلا با بلا بسی یار است
....................................

یابن زهرا بیا که برگردیم
صبر زینب دگر به سر آمد
خواب آشفته دیده ام انگار
زِ عروج شما خبر آمد
....................................
نظری کن خودت تماشا کن
دل اهل حرم پُر از غ

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 18:05
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب

در این خاک از بلا صدها نشان و ... *

1499
1

در این خاک از بلا صدها نشان و ... در این خاک از بلا صدها نشان و ...
دلم از غربت تو نیمه جان و ...
به استقبال می آیند اما
چرا در دستشان سنگ و سنان و ...
***
به گوش جان من آید نوایی
نوای غربت و درد آشنایی
بیا بگذر از این خاک بلا پوش
ز هر سو می وزد بوی جدایی
***
دل آشفته ام دریای خون است
نگاهم از غم تو لاله گون است
بگو با من چرا ذکر تو امروز
فقط «اِنّا اِلیهِ راجِعُون» است
شاعر:یوسف رحیمی

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

فغان می زد که یا رب خاک این صحرا نبود ای کاش! *

2649
7

فغان می زد که یا رب خاک این صحرا نبود ای کاش! فغان می زد که یا رب خاک این صحرا نبود ای کاش!
و آغوشش ب روی کاروان ها وا نبود ای کاش!
زمین کربلا برخاست بر پا نیزه ها را دید
و با خود گفت امروزِ مرا فردا نبود ای کاش!
یقین تکلیف طفلان، با عطش این گونه روشن بود
فراتی هست این جا پیش رو اما نبود ای کاش!
سه شعبه تیر را می دید با خود زیر لب می خواند
ربابی هست این جا که چنان لیلا نبود ای کاش!
چه می شد که نبود اصغر در این لشگر، اگر هم بود
سفیدیِ گلویش این قدر زیبا نبود ای کاش!
هزاران مرد تیر انداز را می دید و هی می گفت
علمدار حسین این قدر بی پروا نبود ای کاش!
نقاب و معجر و خلخال با خود آرزو می کرد
اگر هم بود بعد از ظهر عاشورا نبود ای کاش!
شاعر:مهدی ر

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

کاروانی رسیده است از راه *

1609

کاروانی رسیده است از راه کاروانی رسیده است از راه
کاروانی که توشه اش خون است
می نویسد خدا سفرنامه
وصف لیلا و شرح مجنون است
بوی صفین می رسد به مشام
که حسن قاسم و علی ست حسین
شاید این جا غدیر خم باشد
علی اکبر چه منجلی ست حسین
پیش دارالشفای لطف شما
زخم دل نیز مرحمی دارد
کرم و بخشش شما تا هست
رو سیاهی چه عالمی دارد
تو سلیمان کربلا بودی
پیش پای تو نامه می چیدند
دیوها از همه پیامبری
فقط انگشتر تو را دیدند
شاعر:شهاب الدین خالقی

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

فتاب دوباره ای پیداست *

1363

فتاب دوباره ای پیداست آفتاب دوباره ای پیداست
روی دوشش ستاره ای پیداست
مشک بر روی شانۀ عباس
لب دریا کناره ای پیداست
این طرف غیر خار در دستی
وایِ من سنگ خاره ای پیداست
آن طرف حنجری عطش آلود
در پسِ گاهواره ای پیداست
این طرف با سه شعبه های خودش
روی اسبی سواره ای پیداست
آه از توی گودی گودال
سر دارالاماره ای پیداست
اگر این نیزه ها اجازه دهند
بدن پاره پاره ای پیداست
شاعر:مهدی رحیمی

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

جمال دلبرم چون آفتاب است *

2193
1

جمال دلبرم چون آفتاب است جمال دلبرم چون آفتاب است
چو گیسویش دلم در پیچ و تاب است
به بزم عشق هر کس را که دیدم
به یاد چشم او مست و خراب است
صفا و مروه را بی او صفا نیست
بدون مهر او زمزم سراب است
حرم شاهد بُود صاحب حرم اوست
حرم بی صاحبش در اضطراب است
طواف کعبۀ گِل هفت بار است
طواف کعبۀ دل بی حساب است
زمین کربلا دیده به راهش
صدف چشم انتظار دُرّ ناب است
شَود بانوئی از محمل پیاده
که بال صد ملک او را رکاب است
تماشا کن که زهرای سه ساله
به روی دامن عباس خواب است
زهر سو دیدۀ تیر سه شعبه
به زیر حنجر طفل رباب است
شاعر:سید محسن حسینی

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

اینجا کجاست این همه غربت دیار کیست *

4854
7

اینجا کجاست این همه غربت دیار کیست اینجا کجاست این همه غربت دیار کیست
این خاک، این غبار پر از غم مزار کیست
آن تل، تل خاکی و گودی پشت آن
جانم به لب رسانده مگر سوگوار کیست
با من بگو که آن همه نیزه برای چیست
یا آن سپاه دشنه به فکر شکارِ کیست
وای از رباب حرمله اینجا چه می کند
وای از رباب حرمله در انتظار کیست
آن نیزه های مرد کش سهمگین او
سهم گلوی مثل گل شیر خوار کیست
برگرد تا به گریه نگویم کنار تو
این زخم های بیشتر از بیشمار کیست
برگرد تا که نشنوی از کوفیان که این
ناموس بی برادر و محمل سوار کیست
شاعر:حسن لطفی

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

پر از شور و نوایی نینوایی *

3025
6

پر از شور و نوایی نینوایی پر از شور و نوایی نینوایی
پر از کرب و بلایی کربلایی
چکیده بر تو روزی اشک حیدر
ولی تو تشنه ی خون خدایی
***
مبادا خواهری گریان بماند
مبادا مادری نالان بماند
فراتی داری از آب گوارا
مبادا کودکی عطشان بماند
شاعر:سید محمد جواد شرافت

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

کاروانی با دو صد سوز و گداز *

2903
2

کاروانی با دو صد سوز و گداز کاروانی با دو صد سوز و گداز
عزم شهر کوفه کرده از حجاز
کاروانی از فراسوی بهشت
غرق گل از باغ بانوی بهشت
کاروانی بی مثل در عالمین
کاروانی بسته بر موی حسین
کاروانی از امیرالمومنین
آل هاشم حلقه و زینب نگین
کاروانی غرق احساس آمده
با علمداریِ عباس آمده
کاروانی خسته اما از ستم
کامده بیرون دل شب از حرم
کاروانی بر غم و محنت قرین
مرگ، ایشان را نشسته در کمین
کاروانی مانده در چنگ بلا
لاجرم منزل زده در کربلا
کاروان رشک ثریا گشته است
خیمه های عشق بر پا گشته است
شاعر:علیرضا شریف

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

جز غم عشق تو دل آرزوی غم نکند *

1514
2

جز غم عشق تو دل آرزوی غم نکند جز غم عشق تو دل آرزوی غم نکند
چشم دریا هوس بارش شبنم نکند
جز تو ای همسفر دختر زهرا و علی
کسی از ناله و دلشوره ی من کم نکند
ای حیاتم ز نفس های مسیحائی تو
نفسی ده که هوای دل من دَم نکند
از خدا خواه که در طیّ مسیر غم تو
این قد خم شده را بیش، از این خم نکند
شب و روزی نگذشته همه ی عمر به من
که دلم یاد تو و یاد محرّم نکند
خیمه را در دل صحرای عطش خیز مزن
تا که اسباب فراق تو فراهم نکند
این دعا بر لب من هر شب و روزی جاری ست
که خدا سایه ی تو از سر من کم نکند
شاعر:جواد محمد زمانی

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

من به پای دوست در این سرزمین سر می دهم *

1405
2

من به پای دوست در این سرزمین سر می دهم من به پای دوست در این سرزمین سر می دهم
در ره یار آن چه دارم خشک یا تر می دهم
همره من سالخورد و شیرخوارست و جوان
پاکبازم در وفا هستی سراسر می دهم
من طَلایه دارم و از بهر اِحیای قیام
پرچم تبلیغ را تحویل خواهر می دهم
گر که رنگین شد رُخم با خون سر از سنگ ها
در عوض بر چهره ی دین رنگ دیگر می دهم
گر تنم را دست باطل پاره پاره کرد باز
بانگ حق را از سر نی با سرم سر می دهم
گر ز مهمان و پذیرایی کسی گیرد خبر
من پیام خویش بر دختر ز حنجر می دهم
شاعر:علی انسانی

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نوحه سینه زنی و زنجیر زنی ورودیه کربلا -(آمده ماه محرم ماه درد و رنج و ماتم) * رضا یعقوبیان

5326

نوحه سینه زنی و زنجیر زنی ورودیه کربلا -(آمده ماه محرم ماه درد و رنج و ماتم) آمده ماه محرم (2)
ماه درد و رنج و ماتم
آمده کربلا پور حیدر
خوش شده قلب زهرای اطهر
یا حسین یا حسین یاحسین جان (2)
********
آمده با نوجوانش (2)
گشته هر دم بی قرارش
در کنارش بود روح احساس
شیر یل چون ابوالفضل العباس
یا حسین یا حسین یاحسین جان (2)
********
زینب او در کنارش (2)
گشته هر دم بی قرارش
گرید و سوزد و ناله دارد
بهر پرپر شدن لاله دارد
یا حسین یا حسین یاحسین جان (2)
********
یا حسین روح و روانم (2)
تو ببین اشک روانم
من برایت بمیرم حسین جان
غربتت را نبینم حسین جان
یا حسین یا حسین یاحسین جان (2)
********
کربلا باشد منایم (2)
من در اینجا جان فدایم
این زمین جایگاه حسین است
روی آن قتلگاه حسین است

  • یکشنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 23:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار زمینه ورودیه به کربلا -( از اینجا غم میباره ، زینب دل شوره داره ) * عباس شاکری

72

اشعار زمینه ورودیه به کربلا -( از اینجا غم میباره ، زینب دل شوره داره ) از اینجا غم میباره - زینب دل شوره داره

باز شده دل آزار - بد میاره انگار

ای وای باید کنار دلبرش باشه

چه جور دور از برادرش باشه

نبینه شمر بالا سرش باشه

وای، وای غریب مادر ای حسین جانم

******

میلرزه انگاردستاش - چشم دوخته سوی داداش

میکنه نگاهی - چیه این سیاهی

میگه داداش اینا درخته یا لشگر

میترسم ای سلاله ی حیدر

سرت بریده بشه از پیکر

وای، وای غریب مادر ای حسین جانم

******

وای ازاین همه شمشیر ی چی میشه چیه تقدیر

دست پُر رسیدن - مهلتت نمیدن

داداش اینا چه نقشه ای برات دارن

دست از سر تو بر نمیدارن

روی دلم داغتو میزارن

وای، وای غریب مادر ای حسین جانم

********

شاعر : عباس شاکری

دان

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

اشعار ورودیه به کربلا -( هاتفی ما را صدا زد خواهرم ) * عباس شاکری

40

اشعار ورودیه به کربلا -( هاتفی ما را صدا زد خواهرم ) هاتفی ما را صدا زد خواهرم
باید اینجا خیمه را زد خواهرم
در مدینه هم پیمبر حرفی از
این زمین آشنا زد خواهرم
اشک حیدر هم درآمد آن زمان
تا قدم در این سرا زد خواهرم
من ندارم چاره باید جرعهای
از می و جام بلا زد خواهرم
هر که شد راهی کوی دلبرش
دست و پا و سر ببازد خواهرم
بین تیر و نیزه ها در موج خون
باید اینجا دست و پا زد خواهرم
مینشیند روی سینه خواهرم
تا که کارم را بسازد خواهرم
بعد از آن دشمن به روی پیکرم
با سم مرکب بسازد خواهرم
کن تحمل چون که دیدی دشمنم
پا به سوی خیمه ها زد خواهرم
شاعر : عباس شاکری

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 06:16
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 جابر عابدی

اشعار ورودیه به کربلا به سبک واحد -( اینجاکجاس دلشوره دارم - چی شدکه اینجور بیقرارم ) * جابر عابدی

33

اشعار ورودیه به کربلا به سبک واحد  -( اینجاکجاس دلشوره دارم - چی شدکه اینجور بیقرارم ) اینجاکجاس دلشوره دارم - چی شدکه اینجور بیقرارم
چه بی دلیل بغضم گرفته - شبیه ابرای بهارم
گریه م میاد؛ پیش من بشین، حالمو ببین
اینجا غم داره داداش بی تابم
تشنهم شده؛ سقامون کجاس؟، مشکا روبه راس؟
دلواپس شدم به فکر آبم
خدابخیرکنه سفرتموم شه - دلم از این پریشونی آروم شه
حسین من حسین من
حرفات چه پرسوز و گدازه - میونشون حتماً یه رازه
یه چیزایی حس کردم اینجا - خاکش بهزینبت نسازه
بخون تو أمن یجیب برام، واسه گریه هام
مرهم دعای تو عجیبه
تا زوده برگردیم از سفر، غصه بی خبر
سهم مهمون شهر غریبه
خدابخیرکنه سفرتموم شه - دلم از این پریشونی آروم شه
حسین من حسین من
بریم برام این گریه شومه - برای من موندن حرومه
حر

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:33
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

دانلود سبک زمینه ورد به کاروان کربلا -( از راه رسیده قافله عشق ) * حسین ایزدی

4271
7

دانلود سبک زمینه ورد به کاروان کربلا -( از راه رسیده قافله عشق         ) (به سبک بین همه دلبرای دنیا)
از راه رسیده قافله عشق داره سر میره حوصله عشق
اینجا دل انبیاء می گیره احساس می کنم حسین می میره
خدا، داداشمو نگه دار
تو رو، به جون این علمدار
وای، امون از این غریبی
******
داداش دل من داره می گیره ایشالا خدا تو رو نگیره
داداش بیا برگردیم مدینه داره می باره غم توی سینه
وای، ز رنج و درد و بلا
وای، ز داغ کرب و بلا
وای، امون از این غریبی

شاعر : حسین ایزدی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک شور خروج قافله ی کربلا از مکه -( با دلی خون و مبتلا رفته قافله سوی کربلا رفته ) * امیر عباسی

1958
1

دانلود سبک شور خروج قافله  ی کربلا از مکه -( با دلی خون و مبتلا رفته                     قافله سوی کربلا رفته ) با دلی خون و مبتلا رفته قافله سوی کربلا رفته
آه و واویلا، آه و واویلا، آه و واویلا
جمله در خط حضرت دلبر عون و عباس و قاسم و اکبر
یوم ترویّه روز هجران است عترت زهرا(س) دل پریشان است
شور گلشن از لاله و یاس است پرچم نهضت دست عباس است
کاروان غم عازم صحرا گشته بر عترت نوحه خوان زهرا
جان آله الّه میرسد بر لب میشود بی سر هستی زینب
بهر حفظ دین جان فدا گردد رأس او ماه نیزه ها گردد

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 8
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر ورود به کربلا -( کاروان سلاله های خدا ) * علی اکبر لطیفیان

4327
7

شعر ورود به کربلا  -( کاروان سلاله های خدا ) کاروان سلاله های خدا
کاروان امام عاشورا
کاروان بهشتیان زمین
کاروان فرشتگان سما
یکی از نوکرانشان جبریل
یکی از چاکرانشان حوا
گوشه ای از صدایشان داوود
نفسی از دعایشان عیسی
نوجوانانشان چو اسماعیل
پیرمردانشان خلیل آسا
زائر اشکهایشان باران
تشنه مشکهایشان دریا
همه آیات سوره مریم
همه چون کاف و ها و یا و الی...
یوسفان عشیره حیدر
مریمان قبیله زهرا
کعبه می بیند و طواف ملک
چشم تا کار میکند اینجا
کشتگان حوادث امروز
صاحبان شفاعت فردا
تا به حالا ندیده هیچ کسی
این همه آفتاب در یکجا
هردلی با دلی گره خورده است
همه مجنون صفت، همه لیلا
دارد این کاروان صحرائی
دخترانی عفیفه و نوپا
همه با احترام و با معجر
همه در پرد

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

زمینه ورود به کربلا به همراه سبک -( از این بیابون،میاد بوی خون ) * عباس شاکری

54

زمینه ورود به کربلا به همراه سبک -( از این بیابون،میاد بوی خون ) از این بیابون،میاد بوی خون
بیا از اینجا،بریم داداش جون
دلشوره آرومم نمی زاره
داره از این صحرا غم می باره
دلم برای تو بی قراره
امون امون ای دل امون ای دل
دلدار زینب،سالار زینب
باید بمونی،کنار زینب
یه بغضی انگار تو گلومه
با تو بودن داداش آرزومه
خوشم که داداشم رو به رومه
امون امون ای دل امون ای دل
تو رو نبینم،ای نازنینم
چه جوری بی تو،آروم بشینم
خدا کنه زخمی بر نداری
خون از تن پاکت نشه جاری
نباشم اون روزی که سر نداری
امون امون ای دل امون ای دل

شاعر : عباس شاکری

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:24
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

غزل ورود به کربلا از علی اصغر رجب زاده -( به جلوه آمده از نو مه عزای حسین ) * علی اصغر رجب زاده

48

غزل ورود به کربلا از علی اصغر رجب زاده -( به جلوه آمده از نو مه عزای حسین ) به جلوه آمده از نو مه عزای حسین
گرفته عالم هستی دلش برای حسین
دوباره ماه محرم دوباره بارش اشک
ز ابر دیده به هنگام روضه های حسین
دوباره رخت سیه دستمال گریه و دل
دوباره زمزمه و نوحه و نوای حسین
رسیده قافله حاجیان حج جنون
به دشت حادثه جانانه پا به پای حسین
الا قبیله بارانیان به پا خیزید
که خیمه ها شده بر پا به کربلای حسین
ببین چگونه ز محمل پیاده می گردد
ملیکه دو سرا یار آشنای حسین
به گرد محمل او بر لب بنی هاشم
به مقدمش صلوات است همصدای حسین
نهاده دست روی شانه علی اکبر
رکاب ، پای علمدار با وفای حسین
در اوج عز و بزرگی پیاده شد بانو
خدای صبر قدم زد به نینوای حسین
ولی چه شد که ز بد عهدی زمانه ی شوم
ب

  • چهارشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

قصیده ورود به کربلا -( سلام ای زمین خدا مردها ) * محمود شریفی

55

قصیده ورود به کربلا -( سلام ای زمین خدا مردها ) سلام ای زمین خدا مرد ها
سلام ای تجلی گه دردها
سلام ای زمین شهادت سرشت
که خاک تو شد آبروی بهشت
تو میعاد هفتاد و دو لاله ای
تو معراج اشک و غم و ناله ای
بغل واکن ای کوی عشق و بلا
منم آنکه گفتم بلا را بلی
منم آنکه مشتاق دیدار توست
زمین و زمان هم گرفتار توست
بلا را به جان می خرم هر چه هست
غم بیش و کم نیست در جان مست
قدح نوش جام الستی شدم
که آزاد از قید هستی شدم
سلام حسین برتو ای خاک پاک
که در تو شود پیکرم چاک چاک
تو باغ گل پرپرم می شوی
تو گهواره اصغرم می شوی
به خاک تو آرام گیرد علی
ز دست نبی جام گیرد علی
شود زایر کوی تو مادرم
کند مادری بهر آب آورم
خزانی شود لاله و یاس من
بیفتد ز تن دست عباس من
حریم

  • پنج شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:59
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

شعر ورود به کربلا -( ای وسعت کرامت و ایثار کربلا ) * محمود شریفی

56

شعر ورود به کربلا -( ای وسعت کرامت و ایثار کربلا ) ای وسعت کرامت و ایثار کربلا
ای عشق را تجلی معیار کربلا
از بوی دوست خاک تو سرشار کربلا
آماده شو به لحظه دیدار کربلا
آغوش جان گشای که مهمان رسیده است
یک قافله عزیزتر از جان رسیده است
این قافله شکوه صفا و صداقتند
این قافله ز نسل وفا و محبتند
یک آسمان ستاره و مهر هدایتند
رو کرده از حرم به منای شهادتند
تا در حریم تو حرم دل به پا کنند
در قتلگاه و علقمه سعی صفا کنند
کرببلا تو قبله اهل ولا شدی
میخانه قالوابلی شدی
میعاد گاه مردم درد آشنا شدی
مواج سرخ حضرت خون خدا شدی
خاک تو آبروی زمین است کربلا
خیمه سرای اهل یقین است کربلا
از دور دست عطر گل یاس میرسد
روح بلند غیرت و احساس میرسد
مردیبرای فرصت حساس میرسد

  • پنج شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:57
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار ورود به کربلا -( اینجا خیمه را بر پا کن ای حامی لشکر ) * محسن تدین

93

اشعار ورود به کربلا -( اینجا خیمه را بر پا کن ای حامی لشکر ) اینجا خیمه را بر پا کن ای حامی لشکر
باشد این زمین میعاد گاه من و برادر
آری می دهد بوی جدایی جان مادر
اینجا وعده گاه من است
دشت سوز آه من است
اینجا قتلگاه من است
وای وای یا اخا یا حسین
داداش قلب من میگیرد از اندوه اینجا
داداش بوی ماتم میدهد این دشت و صحرا
گویا میرسد بر گوش جان فغان زهرا
آید بوی ماتم حسین
گشته سینه پر غم حسین
بی تو میشوم خم حسین
وای وای یا اخا یا حسین
زینب در همین صحرا رود از کف قرارم
زینب پیش چشمان ترت جان می سپارم
روزی غرق در قتلگاه آیی کنارم
خواهر تو که دلواپسی
روزی قتلگه میرسی
آه از لحظه بی کسی
وای وای یا اخا یا حسین

شاعر : محسن تدین

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

شهر ورود به کربلا -( اینجا ) * اسماعیل شبرنگ

7

شهر ورود به کربلا -( اینجا  ) اینجا
کجاس که بارون غصه می باره
خاکش چرا بوی غریبی داره
دیگه خواهر تو طاقت نداره
وقتی قدم به روی این صحرا گذاشتم
پاموروخاک کربلا گذاشتم
انگاری که دلم رو جاگذاشتم
یه وقت نگی اینجا همون جاس
که وعده شو بابام علی داد
نگی به کربلا رسیدیم
دل منو نده تو بر باد
( حسین من غریب مادر )
ای وای
تموم کربلا عین سرابه
دلامون از غم و غصه کبابه
تموم دلهره م طفل ربابه
روزی
میاد که پیش چشمای تر من
سرت جدا می شه برادر من
میاد بالا سر تو مادر من
میاد و بوسه می گیره از
لبای خشک و پاره پاره ت
برادرم بیا دعا کن
برای خواهر بیچاره ت
( حسین من غریب مادر )
ای وای
هنوز ازراه نیومده می سوزم
چشامو من به مقتلت می دوزم
واسه تو

  • پنج شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:56
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

زمزمه ورود به کربلا -( بوی غریبی می ده این زمین ) * اسماعیل شبرنگ

15

زمزمه ورود به کربلا -( بوی غریبی می ده این زمین ) بوی غریبی می ده این زمین
اشک چشای زینبو ببین
آخه بیا بگو کجا رسیدیم
پاهام دیگه داره می لرزه وای
آروم نمی شه دل یه لحظه وای
یک وقت نگی که کربلا رسیدیم
به من بگو
چرا از این جا بوی خون می باره
چرادلت بازم آروم نداره ؟
چرا هوای چشمامون بهاره ؟
بیاببین
دل تموم قافله کبابه
خوشی دیگه برای ما سرابه
دل بی قرار، شیر خواره ی ربابه
( حسین من برادر غریب من حسین جان )
تاکه فهمیدم اینجا کربلاست
ذکر لبم فقط واویلتاست
ای وای چه جوری من آروم بگیرم
از جا دلم داره کنده میشه
قلبم یه لحظه آروم نمیشه
ای کاش به پیش پای تو بمیرم
داداش حسین
کرببلا لبریز عطر سیبه
حال و هوای تو چقدر عجیبه
ذکر لبای من امن یجیبه
بیا بریم
ک

  • جمعه
  • 26
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:11
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

اشعار ورود کاروان به کربلا -( من اینجا تا که پا گذاشتم ) * اسماعیل شبرنگ

5

اشعار ورود کاروان به کربلا -( من اینجا تا که پا گذاشتم ) من اینجا تا که پا گذاشتم
بدجور حسین دلشوره داشتم
اینجا کجاس برادر من
تورو به جون مادر من
ببین تو چشمای تر من
چرا دلم زِ غم رها نیست
زِ غصه ها چرا جدا نیست
بگو که اینجا کربلا نیست
( آه وواویلا )
دلخوشی واسَمون سراب شد
دلای ما زِ غم کباب شد
استعاذه روی لباته
دل حرم مبهوت و ماته
چشم همه محو فراته
گرفتار دلهره م آقا
تو رو قسم می دم به زهرا
بیا تا برگردیم از این جا
( آه وواویلا )

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • جمعه
  • 26
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

اشعار ورود به کاروان به کربلا -( قامتم از غم خمیده ) * اسماعیل شبرنگ

9

اشعار ورود به کاروان به کربلا -( قامتم از غم خمیده ) قامتم از غم خمیده
شعله بر جانم کشیده
چشم تارم خیره بر چشم حسین است
قلب زار خواهرت در شور و شین است
در دل من درد و داغ عالمین است
( یا حبیبی یا حسین )
غرق غصه شد دل من
ای تمام حاصل من
روی خاک این زمین غرق عزاییم
جان زهرا تو بگو آخر کجاییم
ای برادر جان نگویی کربلاییم
( یا حبیبی یا حسین )

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • جمعه
  • 26
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

اشعار عاشورایی ورود کاروان به کربلا -( باز قلب بی قرارم غرق در شور و نواست ) * اسماعیل شبرنگ

12

اشعار عاشورایی ورود کاروان به کربلا -( باز قلب بی قرارم غرق در شور و نواست ) باز قلب بی قرارم غرق در شور و نواست
بوی غربت می دهد این سرزمین،اینجا کجاست؟؟
ای برادر تا شنیدم استعاذه از لبت
به گمانم آمد اینجا سرزمین نینواست
بانگاهی غرق غم بر مانظر کردی و بعد ...
زیر لب آهسته گفتی : این زمین کربلاست
در میان کربلا روضه به پا کردی حسین
روضه خواندی از سری که بر فراز نیزه هاست
بر لب گودال رفتی و سرودی مرثیه
از تنی که حرمتش بشکسته زیر دست و پاست
گفتی از آن لحظه ای که در میان قتلگاه
نانجیبی آمده در فکر تاراج عباست
بعد غارت کردن انگشتر و پیراهنت
لشکر دشمن به فکر غارتِ از خیمه هاست
لحظه ی آخر تو گفتی به همه اهل حرم
روضه های کربلا بالا تر از این حرف هاست
بر مشامم می رسد اینجا شمیم

  • جمعه
  • 26
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 11:58
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

اشعار عاشورایی کاروان رسید -( اشک غم از چشم دنیا می چکید ) * اسماعیل شبرنگ

10

اشعار عاشورایی کاروان رسید -( اشک غم از چشم دنیا می چکید ) اشک غم از چشم دنیا می چکید
مثل زهرا قامت زینب خمید
هاتفی می زد صدا دربین عرش
کاروان کربلا از ره رسید

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • جمعه
  • 26
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد