اشعار ورود کاروان به کربلا

مرتب سازی براساس
 سید محسن حسینی

متن شعر محرم 98نوحه های سنتی ورودیه کربلا -(در سینه ی خود دارم نوایی) * سید محسن حسینی

45

متن شعر محرم 98نوحه های سنتی ورودیه کربلا -(در سینه ی خود دارم نوایی) در سینه¬ی خود دارم نوایی
یوسف زهرا شد کربلایی
آمد ز ره یک کاروان ماه و ستاره
یک شیر خواره آمده با گاهواره
مظلوم حسین جان (2)
********
خیمه ¬ی آل طاها به پا شد
سینه¬ی زینب غرق نوا شد
ای کربلا آمده از ره آل هاشم
ای کربلا آمد ز ره اکبر و قاسم
مظلوم حسین جان (2)
********
علقمه باشد مست گل یاس
همراه زینب آمده عباس
این کاروان اورده باغ یاس و لاله
بر دامن رینب ببین طفل سه ساله
مظلوم حسین جان (2)
********

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمود اسدی

(زمینه و زمزمه)اینجا کجاست داداش هستم به تاب و تب * محمود اسدی

632

(زمینه و زمزمه)اینجا کجاست داداش هستم به تاب و تب اینجا کجاست داداش هستم به تاب و تب
شد روز روشن در چشمان من چون شب

لیلا شده بی تاب برا علی اکبر
رباب شده خیره به حنجر اصغر

دل نگرون هستم برای انگشتت
الهی که قاتل نشینه رو پشتت

حسین من ای وای ...

جواب امام

اگه به درد و غم دل آشناست اینجا
حق داری ای خواهر کرب و بلاست اینجا

گریه نکن خواهر غصه نخور خواهر
هنوز ندیدی تو پیکرمو بی سر

نمی مونه از تن به غیر اسم من
هنوز به زیر پا نمونده جسم من
ای زینبم ای وای
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:43
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

زمینه شب دوم محرم (ورود به کربلا) محرم 98 -(اومد قافله/ از دل این صحرا) * صادق اویسی

891

زمینه شب دوم محرم (ورود به کربلا) محرم 98 -(اومد قافله/ از دل این صحرا) اومد قافله/ از دل این صحرا
بی تابه دلا/ از ناله ی زهرا
بارونی شده/ چشم شه تنها
تسبیح/ آسمون پاره شد
گریونه/ غم شیرخواره شد
واویلا/ حرم آواره شد
واویلا حرم آواره شد

گرمای شدید/ تو قلب بیابون
از داغ حسین/ میخونه برامون
از سوز عطش/ میسوزه لبامون
ای وای از/ غمای خواهرش
ای وای از/ لبای اصغرش
از تیر و/ چشم آب آورش
واویلا حرم آواره شد

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال ورودیه به کربلا -( چه مشعری و چه منایی) * سید محسن حسینی

155

زبانحال ورودیه به کربلا -( چه مشعری و چه منایی) چه مشعری و چه منایی
چه مروه‌ای و چه صفایی
چه کعبه‌ای چه کربلایی ای وای

قافله‌ای آمـده از راه دور
همـراه او ستـاره و ماه
زینب زسینه می‌کشد آه ای وای

قافله اشـک و ناله دارد
قافله یاس و لالـه دارد
قافله یک سه‌ساله دارد ای وای

این قافلـه نظــاره دارد
همراه خود گهواره دارد
کودک شیرخـواره دارد ای وای

پیچیده شد بوی گل یاس
شد علقمه با همه احساس
مست دوچشم مست عباس ای وای

ایـن کـربلا اعمـال دارد
او حـال استقبــال دارد
ایـن کربـلا گـودال دارد ای وای

زینب شود قدش خمید
اینجا زنـد با اشک دیده
بوسه بـه رگهـای بریده ای وای

اینجـا شـود جـوان لیلا
بـه پیش بـابـا اربـاً اربـا
روی زمین هی می‌کشدپا ای وای

اهـل حـرم آزرده باشید
یـاد گـل پژمـرده باشید
کاشکی عبا آورده باشید ای وای

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 00:38
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه ورودیه به کربلا -( ای کــربلا یک کـاروان دل می‌آید) * سید محسن حسینی

46

نوحه ورودیه به کربلا -( ای کــربلا یک کـاروان دل می‌آید) ای کــربلا یک کـاروان دل می‌آید
این کاروان منـزل به منـزل می‌آید
واویلا واویلا واویلا واویلا

این کاروان هم یاس و هم لاله دارد
این کاروان زهـرای سه‌سالــه دارد
واویلا واویلا واویلا واویلا

ای کربــلا آمــده قاسـم و اکبــر
ای کربــلا آمــده ربـاب و اصغــر
واویلا واویلا واویلا واویلا

از کاروان می‌آیــد بانــک درایـی
عزیــز زهــرا شـــده کرببــلایی
واویلا واویلا واویلا واویلا
زینب اشک و خون ز هر دیده می‌باشد
چشم خـود را از حسین برنمی‌دارد
واویلا واویلا واویلا واویلا

اینجـا شـود قـامت زینب خمیـده
بوسـه بگیــرد ز رگهــای بریــده
واویلا واویلا واویلا واویلا

  • چهارشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( نکند فکرِ ماندت باشد) * مهدی قربانی

603

ورود کاروان به کربلا -( نکند فکرِ ماندت باشد) نکند فکرِ ماندت باشد
به زمینی که حالتش سرد است
چشمِ این کودکان پُر از ترس است
چهرهٔ دخترانِ ما زرد است

لشگری آمده به استقبال
همه جا را گرفته غوغایی
جانِ خواهر فدایت ای جانا
تو فقط یکه ای و تنهایی

آهِ دل کم بکش نسوزانم
لااقل فکرِ حال و روزم باش
ای غریبِ نشسته در صحرا
خواهرت مرده بود اینجا کاش

پس چه شد نامه هایِ این مردم
آمدیم و کسی که با ما نیست
جایِ ما، در دلِ بیابان شد
این چه رسم و رسومِ مهمانیست

دارم از دست می‌روم رحمی
که غم و غصهٔ تو جانسوز است
ماندنِ ما کنارِ هم اینجا
فقط اندازه اش به نُه روز است

گرچه حالا کنار من هستی
پس بگو نُه شبِ دگر چه کنم
وقتِ افتادنت در این گودال
میزنی تا که بال و پر چه کنم

ترسم ای جانِ من که از خونت
بینِ گودال جزر و مَد بشود
وای اگر که به عصر عاشورا
تنِ تو زیرِ پا لگد بشود

خواب دیدم همین که افتادی
در کنارِ تو مادر اینجا بود
خواب دیدم دمِ غروب اما
سرِ تو بر فرازِ نی ها بود

  • چهارشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 17:58
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

کاروان کربلا -(کاروانی از بیابان حجاز آید همی) * مرحوم شرمی کاشانی

476

کاروان کربلا -(کاروانی از بیابان حجاز آید همی) کاروانی از بیابان حجاز آید همی
کز جرس صوت غم او جانگداز آید همی

پادشاهی از حجاز آید به سمت نینوا
با نوای سوز اما سرفراز آید همی

جز حسین بن علی شاهی نباشد در حجاز
گوئیا در کربلا آن دلنواز آید همی

این مسافر هست فرزند علی و فاطمه
از چه سویِ کوفیانِ حیله باز آید همی؟

کربلا را سر بسر عطر و گلاب افشان کنید
چون ز باغ عشق و ایمان سرو ناز آید همی

با خبر باش ای زمین کربلا زین میهمان
در دل ایوان تو اسرار راز آید همی

میرسد از هاتف غیبی ندای طَرِّقوا
زینب آن ناموس سلطان حجاز آید همی

چشم نامحرم اگر بر محمل زینب فتد
خشمگین شیر خدا آن یکه تاز آید همی

(شرمیا) گر چاره دردت نشد رو صبر کن
روز آخر از برایت چاره ساز آید همی

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 22:52
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد حسین رحیمیان

ورودکاروان به کربلا -( یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا) * محمد حسین رحیمیان

262

ورودکاروان به کربلا -( یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا) یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا
از فلک آمد ندا واویلا واویلتا
تا ابد لعنت به هر چه کینه هست از مرتضی
کوفه زد بر طبلِ جنگ و عرش بر طبل عزا

بر سر و سینه زنان با عرشیان روح الامین
آسمان خون گریه کن زینب شده صحرا نشین

وای از مکر حرامی ها حرم آواره شد
آسمان از دل کشید آه و زمین بیچاره شد
کعبه مشکی پوش از این حج نیمه کاره شد
تا ابد شرمنده از حاجی ِ در گهواره شد

از منا آید ندایی ؛ خوش به حال کربلا
بهر قربانی حسین آورده اسماعیل ها

روبرو شد عاقبت با طور سینایش حسین
دارد اینجا وعده با رب تعالایش حسین
مانده با یک کوفه تنها ، مثل بابایش حسین
روضه خوانی می کند با هاهُناهایش حسین

باغبان سر بسته گوید با گلستان از خزان
کس ندیده بود زینب را چنین دل ناگران

کس نگفته خیر مقدم این چنین بر میهمان
با کمان ، با تیر ، با شمشیر ، با سنگ و سنان
شد رقیه دل پریشان ، شد سکینه بی امان
بر عقیق دست آقا ،خیره مانده ساربان

ساربان ! قدری بچش از لطف این نعم الامیر
تا نگشته دیر از او هر چه می خواهی بگیر

آه دارد می رسد فصل زمستان رباب
لرزه افتاده است در این خاک بر جان رباب
کمتر از ده روز اصغر ، هست مهمان رباب
حرمله ، تیر سه شعبه ، چشم حیران رباب

بیشتر از اصغرش دلواپس آقاست او
رفته زیر آفتاب و فکر فرداهاست او

در مدینه کن خبر ام البنين را ای صبا
کمتر از ده روز دیگر می شود حاجت روا
تا ابد عباس گردد ساقی آب بقا
هست آماده برای دیدنش خیرالنسا

ای صبا اصلا نگو بر او حسین تنها شده
او نفهمد که امامش ساکن صحرا شده

چند روزی مانده تا در این جهان غوغا شود
ارباً اربا شبه پیغمبر در این صحرا شود
همچو سروی ، سیزده ساله گلی ، رعنا شود
دختر شیرین زبانی کاملاً زهرا شود

مرتضی ها روی نی قاری قرآن می شوند
فاطمه ها روی ناقه سنگ باران می شوند

شام را دارند از امروز تزئین می کنند
خویش را پیش خلیفه خوب شیرین می کنند
خوب مردم را به حق دارند بدبین می کنند
کودکان زخم زبان در خانه تمرین می کنند

نامه ای آمد : حسین بن علی شد رفتنی
باید آماده شود بزم شرابی دیدنی

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( چه شد که ریخت دلم بی هوا، نمی دانم) * محمد جواد شیرازی

406

ورود کاروان به کربلا -( چه شد که ریخت دلم بی هوا، نمی دانم) چه شد که ریخت دلم بی هوا، نمی دانم
چقدر دلهره دارم، چرا پریشانم
من از شلوغی این نخل ها هراسانم
حسین گریه نکن جان من، نسوزانم

چه بوی سیب عجیبی گرفته این صحرا
چقدر نام حزینی است نام کرب و بلا

بیا و مرهم غم های بی شمارم باش
قرار، رفته ز جان و دلم قرارم باش
همیشه روشنی چشم های تارم باش
شبیه فرصت این سال ها کنارم باش

به زیر سایه ی لطفت، خیال من تخت است
نبودنت به کنارم، تصورش سخت است

نبین که در دل این دشت اسیر خَناسیم
نبین که در به درِ خلقِ قدر نشناسیم
اگرچه آینه هستیم اگرچه حساسیم
هزار شکر که ما در پناه عباسیم

به سوی تشنه لبان با شتاب می آید
به هیبت پدرم بوتراب می آید

دلم خوش است به دیدار روی پیغمبر
بگو قدم بزند باز هم علی اکبر
صدای رحمت وحی است گریه ی اصغر
سکینه ات چقدر رفته است بر مادر

فدای روی رقیه که مثل خورشید است
گمان کنم کمی از اهل کوفه ترسیده است

چرا به چشم ترت خیره سوی گودالی؟!
اگر غلط نکنم فکر روز جنجالی
در آن زمان که لبت تشنه است و بی حالی
خدا کند که نبینم غریب و پامالی

خدا کند ته گودال زیر و رو نشوی
اسیر شمر و سنانِ درنده خو نشوی

نگاه کن همه مهمان قوم نامردیم
دروغ بود همه نامه ها و دلسردیم
اگر صلاح بدانی بیا که برگردیم
خودت ببین که عزیزم، کفن نیاوردیم

نصیب پیکرت اینجا حصیر خواهد شد
به دست حرمله، زینب اسیر خواهد شد

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 09:46
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( از حج ناتمام به سعی و صفا رسید) *سیده‌ تکتم حسینی

250

ورود کاروان به کربلا -(  از حج ناتمام به سعی و صفا رسید) از حج ناتمام به سعی و صفا رسید
مداح گریه کرد، حسین (ع) از منا رسید

در پیشواز مقدمش از لطف کوفیان
تیر از مقابل آمد و تیغ از قفا رسید

بستند آب را و به گوش کر جهان
فریاد «هل من» از عطش کربلا رسید

«امن یجیب» خاک بلا ریخت بر سرش
وقتی به استغاثه ی آل عبا رسید

جن و ملک به زانوی غم سر گذاشتند
وقتی که کار روضه به این بیت ها رسید:

از غم بسوز ای دل و ای چشم خون ببار
دیگر حسین فاطمه به کربلا رسید

هرقدر هم که اشک بریزم بر آن کم است
این تازه روز اول ماه محرم است...

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 09:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( دوباره عطر محبت وزید بسم الله) * محمود یوسفی

372

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( دوباره عطر محبت وزید بسم الله) دوباره عطر محبت وزید بسم الله
دوباره ماه محرم رسید بسم الله

سرآمد عاقبت این انتظار یک ساله
به اذن حضرت شاه شهید بسم الله

اگر که آمده ای روسیاه و شرمنده
میان روضه شوی رو سفید، بسم الله

به اشک، دیدهٔ مهدی ندیده را تر کن
اگر که آمده ای با امید بسم الله

بیا که روضه مجال دوباره نو شدن است
عزیز فاطمه درهم خرید بسم الله
...

رسید قافله عاشقان به کرب و بلا
پر از ستاره و سرو رشید بسم الله

همین که خواند به لب آیه های استرجاع
صدای گریه گل را شنید بسم الله

ندیده عالم از این داغ، داغ سنگین تر
نگفت، آنکه سرش را برید، بسم الله

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:01
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا (شب دوم) -( لحظۀ پر زدن ما به نظر نزدیک است) * مجتبی شکریان همدانی

343
1

ورود کاروان به کربلا (شب دوم) -( لحظۀ پر زدن ما به نظر نزدیک است) لحظۀ پر زدن ما به نظر نزدیک است
راه عرش از دل صحرا چقَدَر نزدیک است

در دل خیمه بیایید همه جمع شوید
همه را سیر ببینم که سفر نزدیک است

مادرم زودتر از ما زده خیمه اینجا
چقَدَر بوی گل یاس پدر نزدیک است

تا سری هست به سجده بگذارید امروز
لحظۀ بال درآوردن سر نزدیک است

تا توانید به ششماهۀ من بوسه زنید
بوسه های لب یک تیر سه پر نزدیک است

گریه ای کرد و غریبانه به زینب فرمود:
دخترم پیش تو باشد که خطر نزدیک است

گفت آسوده بخوابید همین شبها را
وقت بیداری شب تا به سحر نزدیک است

گریه کرد و به علمدار اشاره فرمود:
که فدای تو شوم درد کمر نزدیک است

بر سر و روی یتیمان حسن دست کشید
گفت قاسم که: عمو مرگ مگر نزدیک است؟

قد و بالای جوانش جگرش را سوزاند
ای خدا صبر بده داغ پسر نزدیک است

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ورود به کربلا -(و این پایان راه ماست بگشایید بار اینجا) * محمدحسین حسینی

530

ورود به کربلا -(و این پایان راه ماست بگشایید بار اینجا) و این پایان راه ماست بگشایید بار اینجا
که دارم وعده از آغاز با پروردگار اینجا

هر آنکس را هوای عشق بازی نیست برگردد
که حتی از برادر هم ندارم انتظار اینجا

بیابان است آری خشک و بایر خالی خالی
ولی خواهد شد از خون شهیدان لاله زار اینجا

همین صحراست ای مردم منای آل پیغمبر
به روی خاک خواهد ریخت خون این تبار اینجا

عطش اینجاست اشک اینجاست خون اینجاست این یعنی
بلا اینجاست کرب اینجاست داغ بی شمار اینجا

همان ساعت که چون برگ خزان از اسب می‌افتیم
دو چشم فاطمیات است چون ابر بهار اینجا

نگه هرگز نخواهد داشت دشمن حرمت ما را
که می‌خندند این مردم به اشک داغدار اینجا

به دختر بچه هاشان قول سوغات از طلا دادند
نمی‌ماند به گوش دخترانم گوشوار اینجا

نوامیس علی را چند روز بعد نامحرم
به چشم خویش خواهد دید بر مرکب سوار اینجا

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

ورود به کربلا -(به شاه تشنه دیار بلا چو منزل شد) * جودی خراسانی

308

ورود به کربلا -(به شاه تشنه دیار بلا چو منزل شد) به شاه تشنه دیار بلا چو منزل شد
بلا رسید برابر اجل مقابل شد

فکند بار شه تشنه لب کنار فرات
زمین ماریه از اشک بیکسان گل شد

در آن دیار چو افکند بار و کرد قرار
تو گفتی آیت رحمت به خلق نازل شد

طلب نمود برِ خویش ساربان و بگفت
رسید بار به منزل مراد حاصل شد

شما به منزل مقصود خویش برگردید
که بهر ما دگر امروز طیّ منزل شد

فتاد ناقۀ گردون ز پویه در آن دشت
پیاده زینب مظلومه تا ز محمل شد

بپا نمود سراپرده ای که پردگیش
درون پرده به سبعین الف کامل شد

ولی رسید پی قتلش آن چنان سپهی
که گرد او به مه و آفتاب حایل شد

چو گشت بسته بر آن شاه راه گفت قضا
ز بهر زینب مظلومه کار مشگل شد

دریغ و آه که شد زیب نوک نیزه سری
که مهر می نتوان با رخش مقابل شد

زهم گسیختی ای کاش رشتۀ شب و روز
چو دست سلسله ای بستۀ سلاسل شد

سرادقی که در او جبرئیل راه نداشت
فغان که از پی تاراج شمر داخل شد

بریز بهر شهیدی ز دیده خون «جودی»
که پاره پاره ز تیغ هزار قاتل شد

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه واحد یا سنگین ورود به کربلا -(رسیده ، کربلا قافله از راه) * مرتضی شاهمندی

117

نوحه واحد یا سنگین ورود به کربلا -(رسیده   ،   کربلا    قافله    از    راه) رسیده ، کربلا قافله از راه
از غربت ، می کشیم از دل و جان آه

با گوش جان شنو ، آوای کاروان
در کربلا رسد ، آقای عاشقان

آه ، چشم گریان ، رسد اینجا ، بوی هجران

وای ، { ای حسین جان 3 } ۲

زینبم ، حسین تو غریبه
می بینی ، بی یار و بی حبیبه

پایان این سفر ، درد و غم و بلاست
سرهای قدسیان ، بر روی نیزه هاست

آه ، خنجر و تیر ، وایِ من از ، تیر و شمشیر

وای ، { ای حسین جان 3 } ۲

رسیدم ، حالا به حرف مادر
برای ، غربتت بمیره خواهر

زینب نباشه که ، تنها شدی حسین
آخه که همدم ، غم ها شدی حسین

آه ، با تاب وتب ، شده مضطر ، قلب زینب

وای ، { ای حسین جان ۳} ۲

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 00:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

ورود به کربلا -(کربلا بگشای سینه مِهر اَنور آمده) *حاج نادر بابایی

259

ورود به کربلا -(کربلا بگشای سینه مِهر اَنور آمده) کربلا بگشای سینه مِهر اَنور آمده
مِهر اَنور همره ماهِ مُنوَّر آمده

این حسینِ فاطمه آرام جان احمدست
بَندِ دل بر فاطمه وین اِبنِ حیدر آمده

با اباالفضل رشید آن معدن مهر و وفا
با جناب قاسم و شهزاده اکبر آمده

کربلا بارد ستاره بر زمین پاک تو
خاک خود گهواره کن ششماهه اصغر آمده

زین اَب دَه روز مهمان تو میگردد ولی
دود آهِ سینه اش با سوز مِجمَر آمده

بر زمین و آسمان ای کربلا گشتی نگین
بر حَریمت چونکه آن سلطان محشر آمده

(نادر) آشفته مهمانت اگر باشد، یقین
از پِی عطر وجود شاه بی سر آمده

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 01:28
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه شب دوم محرم -(بگو کجا رسیدیم حس غریبی دارم) * مجید آقاجانی

120

زمینه شب دوم محرم -(بگو کجا رسیدیم حس غریبی دارم) ? بند 1

بگو کجا رسیدیم حس غریبی دارم
سخته برای من که نباشی تو کنارم
نمیتونم رو این خاک دیگه قدم بزارم

نمیخوام از تو لحظه ای جدا بمونم
دوریه تو میشه حسین بلای جونم

به زیر لب گفتی به کربلا رسیدیم
به سرزمین خون و نیزه ها رسیدیم

غریب حسین غریب مادر
? بند 2

جون منو میگیره مصیبتای اینجا
برای تو بمیرم شدی غریب و تنها
نمیتونم ببینم بشی اسیر اعدا

آماده کردن برا تو نیزه و شمشیر
حالمو بد میکنه این غروب دلگیر

گاهی نفس میمونه تو سینه ی من
رحم و مروت بخدا ندارن اصلا

غریب حسین غریب مادر

?بند 3

دیدم که ای برادر شدی اسر اعدا
سر پیراهن تو شده چجوری دعوا
تورو میبینم ای وای روخاک داغ صحرا

برات بمیره خواهرت رو نیزه هایی
داره منو میکشه این درد جدایی

پیراهن و انگشترت رفته به غارت
به اهل خمیه بعد تو میشه جسارت

غریب حسین غریب مادر

  • یکشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه شب دوم محرم -(کجا رسیدیم چقدر فضای غریبی داره) * مجید آقاجانی

101

زمینه شب دوم محرم -(کجا رسیدیم چقدر فضای غریبی داره) بند ۱

کجا رسیدیم چقدر فضای غریبی داره
اینجا برادر حال و هوای عجیبی داره

کجا رسیدیم بگو که اینجا کرببلا نیست
بگو برادر اینجا همون جای غصه ها نیست

ای وای این سرزمین روکسی ندیده
ای وای روز جدایی دیگه رسیده

حسین عزیز زهرا

بند ۲

حالم خرابه بی طاقتم دیگه ای برادر
از این دقیقه کنار من باش عزیز خواهر

خدا نیاره لحظه ای رو که پیشت نباشم
سخته برا من که از کنارت کمی جداشم

ای وای چه سختیا زینبت کشیده
ای وای روز جدایی دیگه رسیده

حسین عزیز زهرا

بند ۳

شدم پریشون چقد دل خواهر تو خونه
حال و روز من ببین شبیه فصل خزونه

کرببلاییم جایی که تو میزنی پرو بال
با لب تشنه سرت جدا میشه توی گودال

ای وای ببین برادر رنگم پریده
ای وای روز جدایی دیگه رسیده

حسین عریز زهرا(س)

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه شب دوم محرم -(مگه قرار نبود مارو یاری کنن) * مجید آقاجانی

94

زمینه شب دوم محرم -(مگه قرار نبود مارو یاری کنن) بند ۱

مگه قرار نبود مارو یاری کنن
همه چی اینجا پس چرا فرق میکنه
اینجا همه شمشیرو از رو بستن و
نظم تموم نیزه ها فرق میکنه

آخر رسیدیم مابه سرزمینی که
تموم دنیا رو سرم هوار میشه
آخر یه روزی میرسه داداش من
که سر تو رو نیزه ها سوار میشه

حالم خرابه
ای کاش میشد که برگردیم
حالم خرابه
تحملش سخته برام
اگه ببینم که تو ازم جدا میشی
چکار کنم باکوه درد و غصه هام

بیا که برگردیم حسین
______________________________
بند ۲

ختی نفس کشیدم عذاب شده
کاری از این دستای من بر نمیاد
انقد که بغض تو گلومه داداش حسین
میبینی که صدام دیگه در نمیاد

آخه چجور بگم خودت خوب میدونی
باهرچی که داشته باشن میزننت
لباس و انگشترو غارت میکنن
با مرکبا میان به روی بدنت

دلم گرفته
بدون تو من میمیرم
دلم گرفته
رسیده فصل بی قراری
خودم سپاهی واسه تو میشم حسین
واست بمیرم آخه یاری نداری

بیا که بر گردیم حسین (ع)

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 18:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمزمه شب دوم محرم -(کجاس برادر اینجا) * مجید آقاجانی

699
2

زمزمه شب دوم محرم -(کجاس برادر اینجا) کجاس برادر اینجا

منو اووردی که یه دم بی تابم
ابری انگاری شب مهتابم
چند وقته چیزایی دیدم تو خوابم

دل نگرونم ای وای

انگاری دیگه خواب من تعبیره
داداش حسین من زدستم میره
دلم از این همه هواهو سیره

بوی غریب این خاک

داره داداش عذابم میده
فصل جدایی انگاری رسیده
یکی منو باچشمای بد دیده

بیا بریم از اینجا

تموم پیکرت لگد مال میشه
میدونم روزی تو گودال میشه
یه روزی خواهر تو بی حال میشه

دلشوره دارم دیگه

برای عباس و علی اکبر
برای حقلوم علی اصغر
دیگه شدم پریشون و مضطر

بگو چکار میشه کرد

به این زمین قدم های من وا شد
یه دنیا غصه توی سینم جاشد
راه مصیبتم مهیا شد

داداش حسین (ع)

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 18:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور شب دوم محرم -(بوی غریبی میرسه بند اومده باز نفسم) * مجید آقاجانی

112

شور شب دوم محرم -(بوی غریبی میرسه بند اومده باز نفسم) بند ۱

بوی غریبی میرسه بند اومده باز نفسم
بگو کجا میریم داداش من خیلی دلواپسم

هر لحظه بیشترمیشه این دلشوره های من
اسم اینجا رو بگو میلرزه دستای من

خداکنه این سرزمین کرببلا نباشه
یادگاراینجا داداش دستو سرجداشه
خداکنه که بمیرم زینبت از خداشه

داداش حسین داداش حسین
______________________________
بند ۲

صدام دیگه درنمیاد بغضی توی گلومه
کاش نبینم آیندرو بمیرم آرزومه

قدم که برمیدارمو پاهام نداره جونی
قول بده ای برادرم که پیش من میمونی

چیزی بگو داداش حسین دلم داره شورمیزنه
چرا تو ساکتی ببین دردی تو سینه ی منه
نگو که کربلاییم و وگرنه قلبم میشکنه

داداش حسین داداش حسین
______________________________
بند ۳

پس جایی که مااومدیم بهش میگن کرببلا
همونجا که منتظرن شمشیرو تیغ و نیزه ها

یادم میاد بابا میگفت بلایی میاد به سرت
توسرزمینی که میشه جدا سر برادرت

اشکای چشمام بی امون میریزه روی گونه هام
نمیتونم کاری کنم وانمیشه دیگه چشام
باور نمیکنم که من الان توی کرببلام

داداش حسین داداش حسین(ع)

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 20:40
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی محسن پور جهانگیر

زمینه شب دوم محرم -(خدایا ارباب من رسیده ب کربلا) *کربلایی محسن پور جهانگیر

193

زمینه شب دوم محرم -(خدایا ارباب من رسیده ب کربلا) بند اول

خدایا ارباب من رسیده ب کربلا
زیر لب میخونه حسین امون از دیار بلا

زینبش میگه اینجا نمونه
تو دلش انگار آتش فشونه
مادرش داره روضه میخونه

همینجا روی خاک میفتی از روی مرکب
الهی بمیرم تو جون میکنی و میبنه تورو زینب

(حسین جان غریب کربلا)

بند دوم

میگه خواهرش یا اخا چرا اینجا داره غم
اگه میشه برگرد بریم تورو جون مادرم

اینجا اونجایی ک گفته مادر
تو میری من میمونم ی مظتر
میبینم حنجری زیر خنجر

همینجاست وداعی ک داریم منو تو برا اخرین بار
تومیری تو گودال منم رهسپارم با طفلان به بازار

(حسین جان غریب کربلا )

  • پنج شنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

ورود به کربلا زمینه -(دل پر از واهمه ست ، این نوای فاطمه است) * حسین رحمانی

126

ورود به کربلا زمینه -(دل پر از واهمه ست ، این نوای فاطمه است) دل پر از واهمه ست ، این نوای فاطمه است
فریاد وامحمدا
دلشوره داره خواهرت ، از آخر این سفرت
خیمه نزن به کربلا

خیمه نزن ،که هرچی می بینم ، بیابونه
خیمه نزن ، ببین چقدر حالم ، پریشونه
خیمه نزن ، فلک نداره با ، دلم سازش
خیمه نزن ، که دارم ای داداش از ت خواهش

می ترسم ، بشم ، آواره
از داغ تو آقا ، بشم بیچاره
می ترسم ، من از این گودال
تو مقتل ببینم ، که رفتی از حال

فدات بشه زینب حسین حسین حسین

اشکاتو می بینم ، به خاک ماتم می شینم
فریاد وامحمدا
دلشوره داره خواهرت ، برا علی اصغرت
خیمه نزن به کربلا

خیمه نزن ، که همرامون دختر ، داریم آخه
خیمه نزن ، که غصه ی معجر ، داریم آخه
خیمه نزن ، ایشالا از قاسم ، بلا دوره
خیمه نزن ، که چشمای کوفی ، همه شوره

می ترسم ، برای سقا
می ترسم که اکبر ، بیفته از پا
می ترسم من از این صحرا
می شنوی میرسه ، صدای زهرا(س)

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

ورود به کربلا -(دله همه اهله حرم مضطر) * مرتضی سراوانی گرگانی

142

ورود به کربلا -(دله همه اهله حرم مضطر) دله همه اهله حرم مضطر
مضطربه چشای آب آور
برای بچه ها برا خواهر
حسین رسید به منزل آخر

اناالیه راجعون
به لب های حسین میشینه

غمای بعدی رو داره
تو خاکه این زمین میبینه

زینب و تنها شدن و
یه دشت پربلا و کینه

داره میبینه که میشه
میوونه دشت قحطی آب
یه روزی روی نی میره
حتی سره طفله رباب

دعوامیشه حتی سره
سرای روی نی شده
زینبو داره میبینه
وارد بزم می شده ...

#بند_دوم

بوی جدایی میده این تربت
گرفته قلبمو غمو غربت
چرا پریده رنگه رخسارت
با خواهرت بکن کمی صحبت

زینب من آماده باش
که میرسم به پایان راه

طولانیه راهه سفر
ولی عمره حسینه کوتاه

برای دیدنم یه روز
سراسیمه میای قربانگاه

میدَوی قاتل میدوه
به سمت قتلگاه من
به گودیه نگاه تو
به حرمه نگاهه من

وقتی که خنجر میره به
سمته گلوگاهه من
به حنجره نگاه تو
به معجره نگاهه من...

اعوذُ من کرببلا

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 23:04
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور شب اول محرم -(ای آغاز و پایانم تو روحی و ریحانم) * مرتضی سراوانی گرگانی

179

شور شب اول محرم -(ای آغاز و پایانم تو روحی و ریحانم) بند اول

ای آغاز و پایانم
تو روحی و ریحانم
امسالم سر خوان
تو مهمانم (حسین جانم ۲ )
عالم غرق ماتم شد
مشکی رنگ پرچم شد
رزق گریه واسه تو
فراهم شد (محرم شد ۲ )

ببین یکسالِ که مُردم
بیا و قلب خاموشمو احیا کن

بگیر دست منو آقا
برای روضه ها منو مهیا کن

با یک گوشه نگاهت این
چشای خشکمو شبیه دریا کن

حسین جانم حسین جانم
حسین ای شرف و عزت و ایمانم ۸

بند دوم

ای میراث نوکرها
مِهرِ شیر مادر ها
تسکین دلِ زاره
مکدر ها (حسین جانم ۲)

ای ماه شب تارم
به عشقت گرفتارم
میگم از ته قلبم
که سالارم (دوست دارم ۲)

خداروشکر گره خورده
به پرچمای روضه تو تقدیرم
تو این دنیا تو اون دنیا
سراغ روضه های تو رو میگیرم
سفید بختم زمانی که
با پیرهن سیاه روضه میمیرم

حسین جانم حسین جانم
حسین ای شرف و عزت و ایمانم ۸

بند ۳

ای اسمت دوای من
ای سوز صدای من
آقاجون حرم بنویس
برای من (حسین جانم ۲)

میبینی ندارم تاب
یا مسبب الاسباب
واسه اربعین امسال
منو دریاب (غریب ارباب ۲ )

صبوری میکنم اما
مگه زنده میمونه ماهی تو صحرا

دوباره چله میگیرم
با اشک و خوندن زیارت عاشورا

میدونم که جوابم رو
نمیده کسی غیر مادرت زهرا(س)

حسین جانم ۲
حسین ای شرف و عزت و ایمانم

  • یکشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

ورود به کربلا -(طور سینا بوده گویا سینه ی این سرزمین) * محسن حنیفی

146

ورود به کربلا -(طور سینا بوده گویا سینه ی این سرزمین) طور سینا بوده گویا سینه ی این سرزمین
ساکن این خاک بوده مدتی عرش برین

هفت پرده خَرق شد از سجده بر این آستان
بارگاه قدس بر این خاک می‌ساید جبین

کعبه مشغول طواف خیمه گاه اقدسش
با نوای "ادخلوها بسلام آمنین"

فخر بفروشد زمین کربلا بر آسمان
چون که با خون حسین بن علی گشته عجین

نام هایش غاضِریه، عَقر یا کرببلا
هر کدام از نام‌ها با مقتلی گشته قرین

آیه ‌های قدر می‌آیند با هم کربلا
کاروان آیه‌های نور قرآن مبین

یک به یک حوریه‌ها مستوره و بین حجاب
پرده‌دار محمل آنها یل ام البنین

شد مطاف نُه فلک قنداقه شش ماهه‌اش
حاجی گهواره‌ ی او آسمان هفتمین

آمده زهرای مرضیه به استقبالشان
پیشواز کاروان آمد امیرالمومنین

پای بگذارد به روی خاک چون ناموس دهر
بال بگشاید به زیر پای او روح الامین

خیمه زد غم در دل زینب به هنگام نزول
آسمان‌ها نیز از اندوه او اندوهگین

گفت بانو این زمین بوی جدایی می‌دهد
میرسد بر گوش جان از این زمین آهی حزین

مریم و آسیه و هاجر عزادارت شدند
نوحه خوانی می‌کند زهرا برایت این چنین

گیسوانت را به دست باد دادی عاقبت
حنجرت را داده‌ای بر خنجر شمر لعین

خاک بر رخساره "خدّ التریب" من نشست
آه ای "شَیبُ الخَضیبم" آه "مقطوع الوَتین"

آه از وقتی که دست سفلگان افتاده بود
خیمه و عمامه و انگشتری شاه دین

"یا غیاث المستغیثینِ" لب تو چکمه خورد
نیزه ها خوردی به وقت گفتن "هل من معین"

خاک بر سر ریخته کرببلا وقتی شنید
رو بگیرد زینب پرده‌نشین با آستین

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 10:27
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

نوحه ورود به کربلا -(عالم به داغت مبتلا) * محسن حنیفی

151

نوحه ورود به کربلا -(عالم به داغت مبتلا) سربند:
عالم به داغت مبتلا
ای که مانده جسمت زیر دست و پا
السلام علی المَهتوکِ الخِبا* (حسین)
ما پناهنده ایم - در پناه حسین
تکیه های عزاست - خیمه گاه حسین
یا حسین یا حسین

ای پادشاه بی سپاه
به خدا از کربلا بردی پناه
امان از شمر و امان از قتلگاه (حسین)
این زمین می شود - مَصرَع عاشقان
زینب تو دهد - پای داغ تو جان
یا حسین یا حسین

این سرزمین پر بلا
من را از حسینم بنماید جدا
السلام ای ساکن کرببلا (حسین)
من که از کودکی - مبتلای توام
زینبم یا اخا - جان فدای توام
یا حسین یا حسین(ع)

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 10:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه ورود به کربلا -(دلخوشی دنیا - رفته ز یاد ما - محرمت مانده) * حسین خدایاری

124

نوحه ورود به کربلا -(دلخوشی دنیا - رفته ز یاد ما - محرمت مانده) سربند:
دلخوشی دنیا - رفته ز یاد ما - محرمت مانده
ز ماجرای تو - میگذرد آقا - ولی غمت مانده
تویی ای احسن حالم / که با تو خوبه احوالم
حسین باب النجات عالم
الهی در شب هجران / لثارات الحسین گویان
بیاید صاحب دلهامان
بیا یابن الحسن مولا ۲ بیا یابن الحسن آقا جان

به منزل آخر - عزیز پیغمبر - رسیده بسم الله
علی اکبر با - ساقی آب آور - رسیده بسم الله
ز سوز سینه بی تابم / شده خون چشم پر آبم
برای روضه ی اربابم
همه عالم گدای تو / ز پا افتاده های تو
سپاه سینه زنهای تو
سلام الله علی العطشان۳ حسین

به دیده ی طفلان - شد این همه لشکر - سراب نخلستان
خیمه نزن ای شاه - عدو به سر نیزه - زند سر قرآن
ببین دلهای مضطر را / ببین احوال خواهر را
صدای گریه ی مادر را
دلم از گریه ات پر خون / تو لیلایی و من مجنون
مخوان "انا الیه راجعون"
سلام الله علی العطشان۳ حسین(ع)

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 10:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه ورود به کربلا -(قدت رو قربون محبت و صفای بی‌حدت رو قربون) * عبدالله باقری

297

زمزمه ورود به کربلا -(قدت رو قربون محبت و صفای بی‌حدت رو قربون) خطاب به حضرت اباالفضل علیه‌السلام?

قدت رو قربون
محبت و صفای بی‌حدت رو قربون
این ادب و شرم زبون‌زدت رو قربون
قدت رو قربون
چرا همیشه سربزیری پیشم آخه
نمیگی من دلتنگ چشمات میشم آخه
تو باشی یک نگاه چپ به ما نمیشه
کاش دور ناقه‌ام تا ابد (بودی همیشه) ۳

خطاب به حضرت ابی‌عبدالله علیه‌السلام ?

دلگیره اینجا
خواهرت و ببر داره می‌میره اینجا
قراره کی تو رو ازم بگیره اینجا
دلگیره اینجا
نگو که این روزا است همون روزای آخر
نذا بشه زمان بوسیدن حنجر
بوی جدایی میبره زینبو از حال
دلشوره میندازه منو (اون شیب گودال) ۳

دور نشو از من
شمر و سنان و حرمله گرم نگاهَن
برای کشتنت چقدر اومده دشمن
دور نشو از من
منو بَرَم گردون از این مسیر دشوار
نذار سر و کارم بیفته سر بازار
اینجا بمونم آخرش به من میخندن
دستای خواهرت رو با (طناب میبندن) ۳

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 17:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

واحد ورود به کربلا -(بوی هجران میده این وادی که پُر درد و عذابه) * بهمن عظیمی

423

واحد ورود به کربلا -(بوی هجران میده این وادی که پُر درد و عذابه) بوی هجران میده این وادی که پُر درد و عذابه
از همون لحظه که اینجا اومدیم حالم خرابه
از زمانی که رسیدیم کربلا دل بی قراره
رحم کن به خواهری که جز تو هیچ کسو نداره
می‌ترسم که
دلم بشه لبریزِ غم اینجا
بگیرنِت تو رو ازم اینجا
من بی تو می میرم عزیزم
می‌ترسم که
صحرا بشه از خون تو گلگون
اگه بیاد روز جدایی مون
چه خاکی بر سرم بریزم
غم تو می‌کنه پیرم / حسین جان بی تو می‌میرم
حسین من حسین من ۲

کاش که برگردیم مدینه اینجا نیست جای رقیه
وای اگر خاری بره اینجا توو پاهای رقیه
خوب می‌دونم مقتل طفل ربابه این کویره
من یقین دارم که بی تو دخترت حتما می‌میره
می‌ترسم که
بگیرن از چشای تو خوابو
حتی به روت بِبَندن این آبو
وای از دلی که میشه مضطر
می‌ترسم که
بسوزه از غم این دل بی‌تاب
برا گرفتنِ یه جرعه آب ...
به التماس بیفتی آخر
نباشی از همه سیرم / حسین جان بی تو می‌میرم
حسین من حسین من ۲

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 17:19
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد