اشعار ورود کاروان به کربلا

مرتب سازی براساس

ورودیه -(زمانِ رو شُدنِ دستِ روزگار هم آمد) * مهدی مقیمی

1067
0

ورودیه -(زمانِ رو شُدنِ دستِ روزگار هم آمد) زمانِ رو شُدنِ دستِ روزگار هم آمد
زمانِ دعوتِ مهمان به کارزار هم آمد
به میزبانی ِشان لشگر پیاده رسید و
ز شام و کوفه سپس لشگر سوار هم آمد
خدا به خیر کند صحنه را رباب نبیند
که چلِّه چلِّه کمانگیر و نیزه دار هم آمد
رسید قافله و محضِ پیشواز سه ساله
فقط نه بازوی نیلی که چشم تار هم آمد
مصیبتیست ز هر سمت ، جسمِ یوسف زهرا
که سنگ گَر زِ یمین آمد از یسار هم آمد
صدای یا ابتای رقیه کُشت مرا که...
صدای " عمه عَلَیکُنَّ بِالفََرار " هم آمد
سری به نیزه و دِیر و تنور رفت و پس از آن
به بزم آلت لهو و مِی و قمار هم آمد
صدای نالۀ زینب مدینه رفت نه تنها
که تا به شش جهتِ عرش کردگار هم آمد
برای مستمعت روضه خوان بگو

  • دوشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا آهی

متن شعر شب دوم محرم 98 -(بیا نگار دل آرا بیا که برگردیم،) * رضا آهی

636

متن شعر شب دوم محرم 98 -(بیا نگار دل آرا بیا که برگردیم،) بیا نگار دل آرا بیا که برگردیم،
دلم گرفته در اینجا بیا که برگردیم،

هراس و دلهره گردیده باعث زجرم،
امیرعالم بالا بیا که برگردیم،

دهد شمیم فراق عطر و بوی این صحرا،
محن گرفته دلم را بیا که برگردیم،

ربوده صبرو قرارم غریبی اینجا،
امان ز وادی غمها بیا که برگردیم،

تمام غصه ام اینست به جان مادرمان
جدا شوم ز تو آقا بیا که برگردیم،

من از نگاه پر از معنی تو فهمیدم،
شوم غریبه و تنها بیا که برگردیم،

بیا به حال من غمزده تو رحمی کن،
از این مکان خطرها بیا که برگردیم،

چنین رسد به نظر این طریق مهمانی،
شود مصیبت عظمی بیا که برگردیم،

تو را قسم به که گویم در این عذاب آباد،
عزیز حضرت زهرا بیا که برگردیم،

م

  • سه شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر نوحه (ورود امام حسین ع به کربلا) محرم 98 -(دوباره آمده شور محرم) * رضا یعقوبیان

901
1

متن شعر نوحه (ورود امام حسین ع به کربلا) محرم 98 -(دوباره آمده شور محرم) دوباره آمده شور محرم
سراسر عالم هستی پر از غم
عزا هر جا به پا شد
جهان ماتمسرا شد
مصیبت وا مصیبت۲

بود درد و غمی سنگین به سینه
ز ره آمد گل باغ مدینه
پر از غم گشته دنیا
شده خون قلب زهرا
مصیبت وا مصیبت۲

به قلب شیعیان ماتم رسیده
ز ره یک کاروان غم رسیده
بود این ذکر هر لب
امان از دل زینب
مصیبت وا مصیبت۲

دل زینب شده پر غم دوباره
بریزد از دو چشمانش ستاره
کنار نور عینش
بود ذکر حسینش
مصیبت وا مصیبت۲

بود این سرزمین منزلگه عشق
شود کرب و بلا قتلگه عشق
سر خون خدا را
زند بر نیزه اعدا
مصیبت وا مصیبت۲

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمزمه)از این سرزمین بیا برگردیم * محمود اسدی

813

(زمزمه)از این سرزمین بیا برگردیم زبانحال خواهر با امام

از این سرزمین بیا برگردیم
بیا به جان زهرا برگردیم
ای تمام بود و هستم
ای قرارم بی قرارم
از زمانی که رسیدم
یا اخا دلشوره دارم
ای حسینم ای حسینم

زبانحال امام با خواهر

ای که قلبت به غصه آشناست
بی تابی مکن اینجا کربلاست
در همین جا قاتل من
کف زند دور و بر تو
پا گذارد روی سینه
پیش چشمان تر تو
ای زینبم ای زینبم
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • پنج شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 22:58
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شهادت حضرت زینب(س) -(با تو شد کرببلا عرش معلا زینب ) * قاسم نعمتی

1048
2

شهادت حضرت زینب(س) -(با تو شد کرببلا عرش معلا زینب ) با تو شد کرببلا عرش معلا زینب
دخت زهرا زینب

کوچه واکرده علمدار بفرما زینب
دخت زهرا زینب

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:34
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

ورود کاروان به کربلا -(ورود کاروان به کربلا) * سید پوریا هاشمی

960

ورود کاروان به کربلا -(ورود کاروان به کربلا) ورود کاروان به کربلا
راه بود و اذیت و غم بود
دلخوشی همه به پرچم بود

پرچمی که بروی دوش من‌ است
پرچمی که امانت حسن است

من‌ ابالفضلم و علمگیرم
اسدالله زینبم! شیرم!

سایبان سر همه شده ام
عموی آل فاطمه شده ام

کار بدخواه نور یکسره است
این بیابان به زیر سیطره است

بچه ها در کنار هم هستند
نوبتی روی شانه ام‌ هستند

دوست دارم که گفتگو بکنند
روی دوشم عمو عمو بکنند!

ناقه ها رام رام‌ می آیند
با شکوه تمام می آیند

همه در امن و امنیت کامل
چهار پرده بروی هر محمل

گرچه این کربلا پر از خاک است
چادر و معجر همه پاک است

یکطرف من و یکطرف اکبر
دور ناموس حضرت حیدر

کلفت زینبند حور و ملک
قد اورا ندیده است فلک

من

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:41
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

ورود به کربلا -(خدا کند به دلت آب هم تکان نخورد ) * احمد شاکری

1362
1

ورود به کربلا -(خدا کند به دلت آب هم تکان نخورد ) خدا کند به دلت آب هم تکان نخورد

نشسته ام غباری به پلکتان نخورد

تو خوب باش فدای سرت، سر زینب

تو باش باغ دلم سیلی از خزان نخورد

امیر امر نموده به بادها امروز

که روسری ز سر دختران تکان نخورد

دلت نیامد و من هم دلم نمی آید

مسیر روضه به شش ماهه ناگهان نخورد

خدا کند که بگیرد دعای من امروز

خدا کند که مسیرت به ساربان نخورد

اگر چه مادرمان روضه خوانده از گودال

سرت به نیزه و شمشیر توامان نخورد

و کاش عمر دهم پای ناقه ی عریان

دوباره چشم من آنجا به این سنان نخورد

بمان کنار عزیزم که دخترت روزی

هزار ضربه ی سیلی از این و آن نخورد

کنار چشم رباب و میان بزم شراب

خدا کند که لبت چوب خیزران نخورد

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

ورود به کربلا -(آینه در آینه تابید عالم شد علی ) * حسن لطفی

1385

ورود به کربلا -(آینه در آینه تابید عالم شد علی ) آینه در آینه تابید عالم شد علی

نَفسِ خود را دید خود را دید خاتم شد علی

اولین صبحِ ظهورِ حَیِ اعظم شد علی

حق تماشا کرد خود را تا مجسم شد علی

با علی جان میدهیم با علی تب می‌کنیم

حرفِ مولا می‌زنیم و مشقِ زینب می‌کنیم

آنکه اقیانوسِ آرامِ علی شد زینب است

آنکه او آغاز و انجامِ علی شد زینب است

آنکه او معنایِ اسلامِ علی شد زینب است

آنکه آمد زینتِ نامِ علی شد زینب است

ما نمی‌فهمیم از این اوج این اعجاز هیچ

شعرها را ساده‌تر می‌گویم اما باز هیچ...

او هزاران شیرزن بود او فقط زینب نبود

او ظهورِ پنج تَن بود او فقط زینب نبود

سوختن در سوختن بود او فقط زینب نبود

او حسین و او حسن بود او فقط زینب ن

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

شب دوم محرم -(نگرانی من از چهرهء زردم پیداست ) * مجتبی صمدی شهاب

910
4

شب دوم محرم -(نگرانی من از چهرهء زردم پیداست ) نگرانی من از چهرهء زردم پیداست
تو مگو خواهر من منزل آخر اینجاست

دلهُره کُشت مرا خواهر خود را دریاب
باورم نیست که این دشت همان کرب و بلاست

آیه میخوانی و ارکان تنم می لرزد
نیستی فکر من انگار دو چشمم دریاست

نگران توأم ای یار بیا برگردیم
با تو بودن همه اُمّید دلم بعد خداست

از بَرم دور مشو بَندِ دلم پاره شود
بازی اینگونه مگر با دل بیمار رواست؟

شانه ات را برسان تا که به آن سر بنهم
از نگاهم تو ببین درد دل من پیداست

به مدینه ببری کاش رُباب و طفلش
منّت آب از این کور دلان بی معناست

از سرت مویی اگر کم بشود می میرم
چه رسد تا که ببینم سرِ نعشت دعواست

من چگونه سرِ جسم تو به گودال آیم
تا ببینم تن تو

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 14:43
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)از زمانی که کاروان نور آمده * محمود اسدی

1069
3

(نوحه)از زمانی که کاروان نور آمده از زمانی که کاروان نور آمده
ای عزیز خدا دلم به شور آمده
خیمه را یا اخا مکن اینجا به پا
واغریبا

خواهرم این زمین وادی کرب و بلاست
پیش چشم تو سرها به روی نیزه هاست
پیش تو خواهرم له شود پیکرم
واغریبا
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

متن شعر یا حسین ع ورودیه کربلا -(بوی عطش وزیده شد از نای سوخته) * حسین جعفری

1167

متن شعر یا حسین ع ورودیه کربلا  -(بوی عطش وزیده شد از نای سوخته) بوی عطش وزیده شد از نای سوخته
عطر حرم گرفته غزلهای سوخته

با آرزوی زایر کرببلا شدیم
با پای دل روانه به صحرای سوخته

کوچه به کوچه تکیه ماتم به پا شده
با روضه ها قرین شده دنیای سوخته

کم مانده تا که ساحل دلها شود خراب
امواج غم رسیده ز دریای سوخته

میدید در کنار فرات ایستاده است
خون شد دل رباب ز رویای سوخته

در قاب چشم دختر مظلومه ای نشست
عکس کبود چهره زهرای سوخته

شرمنده لبان علی اصغرت شدم
این بود ذکر آخر سقای سوخته

غوغای عطر سیب وجودش عجیب بود
خون می چکید گرچه ز لبهای سوخته

  • سه شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مظاهر کثیری نژاد

زمینه شب دوم -(سوغات کوفه جز، آه و تشویش که نیست) * مظاهر کثیری نژاد

907

زمینه شب دوم -(سوغات کوفه جز، آه و تشویش که نیست) بند اول:
سوغات کوفه جز، آه و تشویش که نیست
این کوفه کوفه ی، بیست سال پیش که نیست
اینجا غریب کشی، تنها بدیش که نیست
سوز هواش کم از، سوز آتیش که نیست
برگرد بریم، اسیر دشت و صحرامون نکن
برگرد بریم، چشای مادرو گریون نکن
برگرد بریم، دل اهل حرم رو خون نکن
(برگرد بریم، عزیز فاطمه)(۳)

بند دوم:
تا شنیدم داداش، کوفه نیرنگ شده
خیلی دلم برا، مدینه تنگ شده
سر انگشترت، خواب دیدم جنگ شده
دندونات زخمیِ، نیزه و سنگ شده
برگرد بریم، رقیه بیش از این شاکی نشه
برگرد بریم، به ناموس تو هتاکی نشه
برگرد بریم، که مادر چادرش خاکی نشه
(برگرد بریم، عزیز فاطمه)(۳)

بند سوم:
رو حرف کوفیا، خیلی حساب نکن
بیشتر از این داداش، م

  • شنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمد حسین رحیمیان

نوحه دهه اول محرم98 شب دوم -(برد اعوذباللهت) * محمد حسین رحیمیان

842

نوحه دهه اول محرم98 شب دوم -(برد اعوذباللهت) برد اعوذباللهت
طاقت و توان من
بوی سیب این صحرا
می بَرَد امان من

وای من در این زمین ، تو می شوی بی سر
در کمین ِ بی کسیت ، نشسته این لشکر

السلام و علی سیدنا المظلوم
...........
وای اگر تو را بینم
زیر پا حسین من
وای اگر شوی بی سر
از قفا حسین من

وای اگر که از حرم رود سپهسالار
زنده میشود حسین ، غم در و دیوار

السلام و علی سیدنا المظلوم
______________________________

سبک امیر حسین الفت

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر حکایت خروج امام رضا(ع) از مدینة النّبي وَ ورود کاروان امام حسین(ع) به کربلا -(از مدینه خواست چون هجرت کند شمس ولا) * امیر عباسی

706

شعر حکایت خروج امام رضا(ع) از مدینة النّبي وَ ورود کاروان امام حسین(ع) به کربلا -(از مدینه خواست چون هجرت کند شمس ولا) از مدینه خواست چون هجرت کند شمس ولا
هشتمین خورشید دین ، سلطان علي موسیَ الرِّضا

شد صدای شیون اهل و عیال او بلند
تا زِ جایی که فَلَک بگریست زان سوز و نوا

گفت مولا ، بهرِ من گریه کنید ای اهل بیت
نیست چون امّید برگشتن از این رفتن مرا

قافله رفت و تمام چشمها گردید تر
گشت در شهر مدینه محشر کبری به پا

وقت رفتن گفته اي یِکسَر بگریند از غمت
اهل بیت پاک تو ، اِی بضعهٔ خَیرُالوَریٰ

لیک ثارُالله هنگام ورودِ کاروان
به زمین خوبتر از خُلد ، یعنی کربلا

دید زنها گریه کردند از غمِ این سرزمین
کِی شَها اینجا شمیم بی کسی دارد چرا؟

گفت با اهلِ حرم آه و فغان کمتر کنید
پیش رو دارید در این دشت حالا گریه ها!

گر

  • دوشنبه
  • 1
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

ورودکاروان به کربلا -(آرزوی غبار این باشد) *

612

ورودکاروان به کربلا -(آرزوی غبار این باشد) آرزوی غبار این باشد
روی دامان یار بنشیند
در مسیر عبور او باشد
زیر پایش به بار بنشیند

قطعه خاکی بلند مرتبه شد
ذره ای بوده آفتاب شده
نسبش می رسد به صحن نجف
از ذراری بوتراب شده

طینت شیعه جنسش از نور است
از گِل مرتضی سرشته شده
بر جبین یکایک شیعه
خاکسار علی نوشته شده

خاک هم در مسیر سیر و سلوک
مثل تاک است، می شود سرمست
خواب دیده که در مقام عروج
خاک چادر نماز فاطمه است

خاک می خواست نور محض شود
تا غبارش چو توتیا باشد
سجده می کرد بر قدوم حسین
تا شفا بخش و کیمیا باشد

خاک کرببلا دلش می خواست
مثل آیینه ها زلال شود
چشمه ای باشد از یم کوثر
خوردن تربتش حلال شود

خاک بر صورت حسین نشست
پرده داری آفتاب کند
بی سبب نیست سجده بر تربت
خرق هفتاد تا حجاب کند

علت خلقت تمام جهان
خاک این روضه ی منوره است
سندش هست آیه ی تطهیر
تربت کربلا مطهره است

قبر زهرا بقیع گم شده بود
وسط این دیار پیدا شد
عرش بر روی خاک خیمه زد و
تربت کربلا معلی شد

آسمان را به انتظار نشست
تربت کربلا مودب شد
چقدر ذوق می کند وقتی
خاک پاک قدوم زینب شد

در دل خاک غصه ای دفن است
غزلش واژه واژه تلمیح است
مقتلی در سی و سه صفحه ورق
آه تربت همیشه تسبیح است

ماه بر روی خاک افتاده است
دشت لاله پر از ستاره شده
لای لای رباب باعث شد
خاک این دشت گاهواره شده

خون قاسم نشست بر لب خاک
کام خود را پر از عسل کرده
خوش به حالش شبیه خاک بقیع
مجتبی را کمی بغل کرده

خواهری خاک روی سر می ریخت
پیکری مانده است در هامون
کفنی داشت پیکرش از خاک
کفنی داشت پیکرش از خون
حجت الاسلام محسن حنیفی

  • سه شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 01:07
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -(مسلم و مسعود و عبدالله و جندب آمده ) *

819

ورود کاروان به کربلا -(مسلم و مسعود و عبدالله و جندب آمده ) مسلم و مسعود و عبدالله و جندب آمده
کربلا ! حر و حبیب و جون و شوذب آمده

شمع و هفتاد و دو تا پروانه ی دلسوخته
آفتابی در حصار ماه و کوکب آمده

منبری نذر عقیله در حرم برپا شده
اهل کوفه! باز هم استاد مکتب آمده

کربلا تا کوفه را دیگر قرق باید کنند
عصمت الله عمه ی سادات زینب آمده

تک تک اصحاب گرم نوکری زینب اند
هاشمیون حافظان روسری زینب اند

در میان گور می لرزد ابوسفیان به خود
نسل فتنه طعمه ی روشنگری زینب اند

ذوالفقار در نیامش بر کسی پوشیده نیست
در تحیر از شکوه حیدری زینب اند

با دم کوبنده ی تکبیر غوغایی شده
کربلا با زینب کبری تماشایی شده

شد قیامت این صدای نفخ صور محشر است
محشرِ امروز اذان های علی اکبر است

عطر و بوی مجتبی دارد مصلای حرم
کربلا مبهوت و حیران حسن های حرم

در میان خیمه با عمه تبانی می کند
دختری شیرین زبان شیرین زبانی میکند

مشک ها پر میشود با دست آب ور از اب
خاطر اسوده سکینه خاطر آسوده رباب

گرم بازی با علی اصغر تمام بچه ها
دست پخت ام کلثوم است شام بچه ها

تا رقیه خواب می آید به چشم اطهرش
میشود دست عمو جان بالش زیر سرش

برقرار است امنیت در چادر ناموس دین
معجری دارد به سر بنت امیرالمومنین

تحت بیرق نجمه های خیمه در آسایش اند
با وجود حضرت عباس در آرامش اند

صاعقه اما زمین را رنگ ماتم می زند
جمع اهل بیت را یکباره بر هم می زند

نزد خود می خواند آقا ریگ های داغ را
پر کند انا الیه الراجعون آفاق را

گیرم آقا سر به راهش کرد ابن سعد را
وا کند از سر چگونه قاتلین بعد را

روضه مکشوف است پس دیگر چه جای گفتن است؟
دور تا دور خیام او سپاه دشمن است

باغ سبزی پای هر نامه نشانش داده اند
کربلا اصلا کجای آن شبیه گلشن است

یک دل سیر از فرات آبی ننوشیده حسین
شمر بی انصاف در فکر شریعه بستن است

از نگاه خواهرش سنگین ترین روضه ها
روضه ی سخت وداع و روضه ی دل کندن است

عرض اندامی کند بین تمام تیغ ها
خنجری که تشنه ی بوسه به پشت گردن است

از همین امروز تقسیم غنیمت می کنند
بین خولی و سنان دعوا سر پیراهن است

از منا تا نینوا چشم حریص ساربان
داد میزد هر قدم انگشترش مال من است

گریه هم دارد غمش زیرا که بعد از کربلا
قافله سالار زینب زاده ی ذی الجوشن است
علیرضا خاکساری

  • سه شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 01:19
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

ورود به کربلا -(جانِ من!..برگرد غم می بارد از این سرزمین) * محسن راحت حق

504

ورود به کربلا -(جانِ من!..برگرد غم می بارد از این سرزمین) جانِ من!..برگرد غم می بارد از این سرزمین
لحظه ای اینجا نمان..برگرد حتماً نازنین

در دلم افتاده دلشوره پُرم از غصّه ها..
خواهشاً احوالِ زینب را در این وادی ببین

این چنین که نیزه داران می رسند از هر طرف..
ناگران هستم برایت دلبرِ ناز آفرین

این همه لشگر برای جایزه صف بسته اند
شمر و خولی و سنان هستند هر سه در کمین

بر دلم افتاده در گودال می افتی ز پا
می خوری سنگِ جفا بالای نیزه مه جبین

این سه ساله دخترت آواره ی صحرا شود
می برند گوشواره اش را دستهای آهنین

بر دلم افتاده بسته می شود دستانِ من
جانِ من!برگرد غم می بارد از این سرزمین

  • پنج شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

ورود به کربلا -(کاروانی از حِجاز اَندر عراق اَفکَند بار) *مرحوم مرتضی اشتری اصفهانی

1245

ورود به کربلا -(کاروانی از حِجاز اَندر عراق اَفکَند بار) کاروانی از حِجاز اَندر عراق اَفکَند بار
خیره بر آن کاروان گردید چِشمِ روزگار

کاروانی دِل بُریده از دیار و خانمان
کاروانی گرم شورِ عشق از خُرد و کُبار

کاروانی گرد غم بنشسته بر رُخساره ها
کاروانی در رَهِ حَقّ و حَقیقت رَهسپار

کاروان سالارِ ایشان زادهِ زَهرا حسین
سرپرست کاروان عبّاسِ میرِ نامدار

مَقصد آن شاه را در این سفر با شورِ عشق
کس نمی دانست غیر از خالقِ لِیل و نَهار

خواست تا اِحیا کند دینِ خدا را زِ اهتمام
زآنکه در عالم بماند با دَوام و بر قرار

دید چون بُستان دین خُشکیده از آفاتِ شِرک
ساحتِ دین گشتهِ جُولانگاهِ قُومی بَد شُعار_

گفت با یارانِ جانباز آن خَدیوِ دین پناه
چاره ای نَبُود در این وادی بغیر از کارزار

میشوند اینجا زِ جُور فُرقهء کافر شَهید
جملهء اصحاب من حتّی صَغیرِ شیرخوار

اَندر اینجا قاسم و عبّاس و اکبر میشوند
کشته آخر از جفای کوفیانِ نابکار

اِهلبیتم میشوند از کین اسیرِ دستِ ظُلم
پای اَطفالم شود پُر آبله از نیشِ خار

عاقبت از ناجوانمردیّ جمعی سَنگدل
بر غمِ مَرگِ عزیزان میشوم اینجا دُچار

در جزا یارَب بِحقِّ شاهِ مظلومان حسین
از گناهِ شیعیان بُگذر زِ لطفِ بی شمار

لب فرو بند (اشتری) از این مُصیبت چون که گشت
خامه ات در ماتمِ شاهِ شهیدان اَشکبار

  • چهارشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 14:46
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

ورود به ماه محرم -( دوباره عطر محبت وزید بسم الله) * محمود یوسفی

589
1

ورود به ماه محرم -( دوباره عطر محبت وزید بسم الله) دوباره عطر محبت وزید بسم الله
دوباره ماه محرم رسید بسم الله

سرآمد عاقبت این انتظار یک ساله
به اذن حضرت شاه شهید بسم الله

اگر که آمده ای روسیاه و شرمنده
میان روضه شوی رو سفید، بسم الله

به اشک، دیدهٔ مهدی ندیده را تر کن
اگر که آمده ای با امید بسم الله

بیا که روضه مجال دوباره نو شدن است
عزیز فاطمه درهم خرید بسم الله
...

رسید قافله عاشقان به کرب و بلا
پر از ستاره و سرو رشید بسم الله

همین که خواند به لب آیه های استرجاع
صدای گریه گل را شنید بسم الله

ندیده عالم از این داغ، داغ سنگین تر
نگفت، آنکه سرش را برید، بسم الله

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( امشب دوباره دل شده مهمان کربلا ) * کمیل کاشانی

453

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( امشب دوباره دل شده مهمان کربلا ) امشب دوباره دل شده مهمان کربلا
پرواز کرده سمت گلستان کربلا

دست ادب به سینه و در اوج احترام
عرض سلام کرده به سلطان کربلا

جایی نمی رود ز در خانه ی حسین
گوی دل است در خم چوگان کربلا

صبح علی الطلوع به پابوس این زمین
خورشید سر زند ز گریبان کربلا

صفحه به صفحه بیت پس از بیت خواندنی است
هفتاد و دو قصیده به دیوان کربلا

پر کن مشام جان خود از آن ، که می دهد
عطر بهشت ، روضه ی رضوان کربلا

در عشق و پایداری و دلداگی ، کسی
هرگز نمی رسد به شهیدان کربلا

پیمانه ی " اَلَستُ بِرَب" کرد مستشان
ماندند پایبست به پیمان کربلا

سیر و سلوک ، کار ندارد به سن و سال
ششماهه هم رسید به عرفان کربلا

عصر غریب وقت عروج حسین ، شد
ذرات کائنات پریشان کربلا

در سوز آه خیمه نشینان داغدار
آتش کشید شعله ز ارکان کربلا

آوار شد به روی سرش آسمان درد
آمد به لب از این همه غم جان کربلا

زینب اگر نبود یقینا یزید شوم
افتاده بود در پی کتمان کربلا

از بس مقدس است " کمیل " این دیار نور
جانم هزار مرتبه قربان کربلا

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

مناجات محرمی امام حسین(ع) -( هنوز ردَ غروبت در آسمان باقی‌ست) * رضا قاسمی

612

مناجات محرمی امام حسین(ع) -( هنوز ردَ غروبت در آسمان باقی‌ست) هنوز ردَ غروبت در آسمان باقی‌ست
طلوع سرخ تو باقی‌ست، تا جهان باقی‌ست

در این دیار، که فانی‌ست هر چه شادی و غم
غمِ مقدسِ داغِ تو همچنان باقی‌ست

قسم به «قَوِّ عَلیٰ خِدمَتِکْ»، جوارح من
در اختیار غم توست، تا توان باقی‌ست

بیا و مشتری‌ آبروی چشمم باش
هنوز قطره‌‌‌ی اشکی در این دکان باقی‌ست

سیاهی‌ام؛ نه زغالی که چای دم داده
منم همان‌چه که در قعرِ استکان باقی‌ست

هزار و نهصد و پنجاه بار باید مرد
چقدر زخم شنیدم؛ چقدر جان باقی‌ست

صدای کشتنت الله‌اکبرِ کوفی‌ست
هنوز داغ تو در روضه‌ی اذان باقی‌ست

مگر جماعت کفتار غارتت کردند؟!
که از رشیدِ تنت چند استخوان باقی‌ست

اگر چه جوهر تاریخ، قطره‌قطره مکید
هنوز خون تنت در رگ زمان باقی‌ست

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:32
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 حسن لطفی

ورود کاروان به کربلا -( شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد) * حسن لطفی

644

ورود کاروان به کربلا -( شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد) شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد
شش ماه آمد بر دلش مرهم بگیرد
اما رسیده مجلس ماتم بگیرد
جایی که دلها را غم عالم بگیرد

حق دارد این خانوم قلبش غم بگیرد

این کیست این نامی نفس‌گیر است زینب
این کیست معنای تفاسیر است زینب
بالاتر از درک تعابیر است زینب
او کاف و هاء و یاء تقدیر است زینب

باید که شام و کوفه را باهم بگیرد

با محملی که راهدار آن خلیل است
با کعبه‌ای که پرده‌دارش جبرئیل است
با پرده‌ای که آفتاب آنجا دخیل است
بر ناقه‌ای که تحت فرمان کفیل است

بانو رسیده پهنه‌ی عالم بگیرد

تا کربلا تا کربلا را دید زینب
آمد سرش از آنچه می‌ترسید زینب
بعد از حسن هرگز نمی‌خندید زینب
گرچه به این عالم نفس بخشید زینب

می‌گفت غم راهِ نفس‌هایم بگیرد

آنقدر دارد دلهره شاید بمیرد
راحت نمی‌گردد فقط باید بمیرد
پایش بر این صحرا اگر آید بمیرد
اکبر اگر این پرده بگشاید بمیرد

باید که دستش را علی محکم بگیرد

عباس زانو زد رکابش را گرفته است
اکبر دو دست مستجابش را گرفته است
حالا حسینش اضطرابش را گرفته است
با خواهرش دور رُبابش را گرفته است

بابا زِ چشم دختران شبنم بگیرد

عباس علم کوبید یعنی شیر اینجاست
یعنی که صاحب صولتِ شمشیر اینجاست
یعنی علی یعنی دَمِ تکبیر اینجاست
یعنی به مرگِ بی رگان تعبیر اینجاست

در پیش خانوم است تا پرچم بگیرد

سینه سپر کرده سواری را نبیند
قد راست کرده نیزه‌داری را نبیند
تا چادر خانوم غباری را نبیند
دامان طفلان ردِ خاری را نبیند

با تیغ خود ذکر هوالاعظم بگیرد

فرمود با بانو امیر کربلا من
با مرتضی تا مرتضی یا مرتضی من
پیش تو خاک و پیششان واویتلا من
هرقدر لشگر هرقَدَر نامرد با من

با غم بگو دارد جگر راهم بگیرد

اما هزاران بار غم را دیده زینب
از کودکی دست قلم را دیده زینب
پیشانی و ضرب علم را دیده زینب
بی او حرامی و حرم را دیده زینب

پنجاه سال این نوحه‌ها را دم بگیرد

در زیر لب می‌گفت با تکرار ای وای
از قتلگاه و تل و چشمِ تار ای وای
از ازدحام و خنده و انظار ای وای
از شعله و از خیمه و اشرار ای وای

دور مرا نامرد و نامحرم بگیرد

دارد دعا طفلی زِ محمل‌ها نیافتد
یا که حسینش پیش قاتل‌ها نیافتد
تا که سرش دست اراذل‌ها نیافتد
تا که تنش بین قبایل‌ها نیافتد

تا در بغل آن پیکر درهم بگیرد

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمد حسین رحیمیان

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا) * محمد حسین رحیمیان

1157

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا) یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا
از فلک آمد ندا واویلا واویلتا
تا ابد لعنت به هر چه کینه هست از مرتضی
کوفه زد بر طبلِ جنگ و عرش بر طبل عزا

بر سر و سینه زنان با عرشیان روح الامین
آسمان خون گریه کن زینب شده صحرا نشین

وای از مکر حرامی ها حرم آواره شد
آسمان از دل کشید آه و زمین بیچاره شد
کعبه مشکی پوش از این حج نیمه کاره شد
تا ابد شرمنده از حاجی ِ در گهواره شد

از منا آید ندایی ؛ خوش به حال کربلا
بهر قربانی حسین آورده اسماعیل ها

روبرو شد عاقبت با طور سینایش حسین
دارد اینجا وعده با رب تعالایش حسین
مانده با یک کوفه تنها ، مثل بابایش حسین
روضه خوانی می کند با هاهُناهایش حسین

باغبان سر بسته گوید با گلستان از خزان
کس ندیده بود زینب را چنین دل ناگران

کس نگفته خیر مقدم این چنین بر میهمان
با کمان ، با تیر ، با شمشیر ، با سنگ و سنان
شد رقیه دل پریشان ، شد سکینه بی امان
بر عقیق دست آقا ،خیره مانده ساربان

ساربان ! قدری بچش از لطف این نعم الامیر
تا نگشته دیر از او هر چه می خواهی بگیر

آه دارد می رسد فصل زمستان رباب
لرزه افتاده است در این خاک بر جان رباب
کمتر از ده روز اصغر ، هست مهمان رباب
حرمله ، تیر سه شعبه ، چشم حیران رباب

بیشتر از اصغرش دلواپس آقاست او
رفته زیر آفتاب و فکر فرداهاست او

در مدینه کن خبر ام البنين را ای صبا
کمتر از ده روز دیگر می شود حاجت روا
تا ابد عباس گردد ساقی آب بقا
هست آماده برای دیدنش خیرالنسا

ای صبا اصلا نگو بر او حسین تنها شده
او نفهمد که امامش ساکن صحرا شده

چند روزی مانده تا در این جهان غوغا شود
ارباً اربا شبه پیغمبر در این صحرا شود
همچو سروی ، سیزده ساله گلی ، رعنا شود
دختر شیرین زبانی کاملاً زهرا شود

مرتضی ها روی نی قاری قرآن می شوند
فاطمه ها روی ناقه سنگ باران می شوند

شام را دارند از امروز تزئین می کنند
خویش را پیش خلیفه خوب شیرین می کنند
خوب مردم را به حق دارند بدبین می کنند
کودکان زخم زبان در خانه تمرین می کنند

نامه ای آمد : حسین بن علی شد رفتنی
باید آماده شود بزم شرابی دیدنی

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 10:58
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( امشب دوباره دل شده مهمان کربلا ) * کمیل کاشانی

542

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -(   امشب دوباره دل شده مهمان کربلا ) امشب دوباره دل شده مهمان کربلا
پرواز کرده سمت گلستان کربلا

دست ادب به سینه و در اوج احترام
عرض سلام کرده به سلطان کربلا

جایی نمی رود ز در خانه ی حسین
گوی دل است در خم چوگان کربلا

صبح علی الطلوع به پابوس این زمین
خورشید سر زند ز گریبان کربلا

صفحه به صفحه بیت پس از بیت خواندنی است
هفتاد و دو قصیده به دیوان کربلا

پر کن مشام جان خود از آن ، که می دهد
عطر بهشت ، روضه ی رضوان کربلا

در عشق و پایداری و دلداگی ، کسی
هرگز نمی رسد به شهیدان کربلا

پیمانه ی " اَلَستُ بِرَب" کرد مستشان
ماندند پایبست به پیمان کربلا

سیر و سلوک ، کار ندارد به سن و سال
ششماهه هم رسید به عرفان کربلا

عصر غریب وقت عروج حسین ، شد
ذرات کائنات پریشان کربلا

در سوز آه خیمه نشینان داغدار
آتش کشید شعله ز ارکان کربلا

آوار شد به روی سرش آسمان درد
آمد به لب از این همه غم جان کربلا

زینب اگر نبود یقینا یزید شوم
افتاده بود در پی کتمان کربلا

از بس مقدس است " کمیل " این دیار نور
جانم هزار مرتبه قربان کربلا

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:00
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( با نام کربلا) * ناشناس ؟؟؟

523

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( با نام کربلا) با نام کربلا
مستی شروع می‌شود از جام کربلا
حیّ علی‌الحرم
پیچیده در حسینیه پیغام کربلا
پیراهن حسین
در اهتزاز آمده بر بام کربلا
مُحرم شدند تا
بر تن کنند جامه‌ی احرام کربلا
زینب به گریه گفت؛
ختم به‌خیر باد سرانجام کربلا
طوفان نهفته است...
در این مسیر ظاهراً آرام کربلا

خیمه بنا کنید
یک‌روضه در حسینیه‌ی دل به‌پا کنید
ای اهل‌بیت من
حالا عمل به وعده‌ی "قالو بلی" کنید
اینجا بهشت ماست
خود را به آستان خدا پاگشا کنید
با صبر بر بلا
از خود خدای عزّوجل را رضا کنید
بر قد و قامت
عباس و قاسم و علی‌اکبر دعا کنید
هرکس شهید شد
بر جسم او به‌جای کفن بوریا کنید...

نوحوا علی‌الحسین
تنها دلیل گریه‌ی ما از ازل حسین
مُردن سعادت است
وقتی که مرگ را بکند چون عسل حسین
نام تو ذکر ماست
از وقت شیر خوردن‌مان تا اجل حسین
با گریه کردنم
مانند حر گرفته مرا در بغل حسین
در بین مشکلات
بوده همیشه و همه‌جا راه‌حل حسین
الشِّمرُ جالِسٌ...
زینب صداش میزند از روی تل؛ حسین...

زانو رکاب شد
تا پرده‌دار اهل‌حرم آفتاب شد
لشکر اضافه کرد
پس رفته‌رفته خانه‌ی هستی خراب شد
نُه روز بعد از آن
با خون سر محاسن آقا خضاب شد
نُه روز بعد از آن
سقا کنار علقمه از غصّه آب شد
نُه روز بعد از آن
تازه شروع روضه‌ی "بس‌کن‌رباب" شد
نُه روز بعد از آن
دست مخدرات حرم در طناب شد...

شاعر:گروه یاقوت سرخ

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:03
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ورودیه کربلا -(صدای زنگ قافله ،میگه علمدار اومده) * رسول چهارمحالی

319
3

ورودیه کربلا -(صدای زنگ قافله ،میگه  علمدار اومده) صدای زنگ قافله ،میگه علمدار اومده
صدای زنگ قافله،میگه که دلدار اومده
صدای زنگ قافله ، صدای قلب زینبه
صدای زنگ قافله ، یه عالمه تاب و تبه
صدای زنگ قافله،صدای گهواره و آب
داد نزنید طفل حسین رفته به خواب
صدای زنگ قافله،صدای اشک و ناله
زبون گرفته توحرم،یه دخترسه ساله
صدای زنگ قافله ، میاد توی کربلا
دوباره در خروشه ،چشمه ی آب بقا
صدای زنگ قافله ، بانگ اذان اکبر
موذن کرب و بلا ، بگو الله و اکبر
صدای زنگ قافله ، صدای آه و ماتم
حی علی العزامیگه،سفیر ماتم و غم
گوش بکنید یه مادری ، با قد خمیده
میگه بُنَّی یا حسین،دل از همه بریده
میگه نرو به کربلا ، به سرزمین ماتم
گریه نموده به غمت ازآدم تابه خاتم
کرب و بلا قتلگه،شمع و گل وپروانه
برای گریه کردنم ، روضه شده بهانه

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

ورود به کربلا -(دارد به گوش میرسد آوای کربلا) * ناشناس ؟؟؟

337

ورود به کربلا -(دارد به گوش میرسد آوای کربلا) دارد به گوش میرسد آوای کربلا
آغاز گشته ماتم عظمای کربلا
هر روز یابن فاطمه خون گریه میکنی
زینب رسیده است به صحرای کربلا

یک شیرزن به محمل و شیران سپاه او
جان می دهند از غم یک لحظه آه او
زانو زده به پای قدمهای او قمر
یل های فاطمی همه سرباز راه او

پابرزمین گذاشته پرسید یا اخا
بوی فراق میدهد این سرزمین چرا؟
جانان ما ببین همه دلتنگ یثربیم
سوی خدا پناه از این دشت پر بلا

زینب صبور باش تو ام المصائبی
در این زمین تو شاهد صدها عجائبی
خواهر تو‌ را به سوی اسیری برد یزید
حیدر خصال غالبِ بر کل غالبی

سر خم مکن ، بگو که تو فرزند حیدری
حتی اگر اسیر شوی باز سروری
با تکیه بر حمایت عباس آمدی
اما غروب یازدهم بی برادری

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

زمینه شب دوم محرم -(یه قافله مهتاب، داره میاد از دور) * طاها تحقیقی

175

زمینه شب دوم محرم -(یه قافله مهتاب، داره میاد از دور) ?بند اول:

یه قافله مهتاب، داره میاد از دور
داره میاد کربلا، یه قافله از نور

مسافرای این کاروان
ستاره و ماه و خورشیدن
با کوله باری از مدینه
به خاک نینوا رسیدن

خاک رو زمین میخونه، اهلا و سهلا
آسمون غمین میخونه، اهلا و سهلا
با یه لحن روضه مانند، داره با گریه
جبریلِ امین میخونه، اهلا و سهلا
(اهلا و سهلا یا حسین ۲)

واویلا وا محمدا
حسین رسید به کربلا

?بند دوم:

تو محمل مستور، خواهر اربابه
میون گهواره ای، یه نور مهتابه

خوابیده اصغر چه قد آروم
هنوز ندیده کربلا رو
الهی که بر پا نکنن
تو این بیابون خیمه ها رو

ذکر خار و ریگ صحرا، اهلا و سهلا
آه و ناله ی علم ها، اهلا و سهلا
انگاری از همین حالا، دارن میخونن
تیغ و نیزه های اعدا، اهلا و سهلا
(اهلا و سهلا یا حسین۲)

واویلا وا محمدا
حسین رسید به کربلا

?بند سوم:

داره میاد پایین، یه بانو از مرکب
محرما حلقه زدن، داره میاد زینب

می بینه زینب برادر و
میبوسه خاک و با اشک و آه
با دل خون و سوز صداش
روضه میخونه حضرت شاه

می بینه اکبرو پرپر، اعوذ بالله
روی نیزه رأس اصغر، اعوذ بالله
خواهرش میره اسارت، الله و اکبر
می بینه داغ برادر، اعوذ بالله
(الله و اکبر یا حسین۲)

اعوذ بالله من بلا
حسین رسید به کربلا

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 18:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

زمزمه واحد ورود به کاروان -(حالم پریشونه اینجا کجاس داداش) * طاها تحقیقی

189

زمزمه واحد ورود به کاروان -(حالم پریشونه اینجا کجاس داداش) ?بند اول:

حالم پریشونه اینجا کجاس داداش
توی جواب من نگی کرب و بلا ای کاش
دلشوره هام شروع شده به فکر زینب باش

اینجا خاکش بوی غم داره بیا بریم
قبل از اینکه بشیم آواره بیا بریم
تا هنوز داریم راه چاره بیا بریم

بیا بریم از این بیابون
حرمت نداره اینجا مهمون
از عهدشون شدن پشیمون

?بند دوم:

رو گونه هات اشک غریبی میریزه
قلب منو چشمای تو از غصه لبریزه
بی تابی و لحن صدات خیلی غم انگیزه

از چی داری روضه میخونی بگو به من
واسه ی چی اینقدر دلخونی بگو به من
از زمزمه های پنهونی بگو به من

بگو به من درد دلاتو
دلیل این سوز صداتو
تا که بشم هم ناله با تو

?بند سوم:

فکرش برام سخته جدا بشیم از هم
خودت بگو کی بعدِ تو واسم میشه همدم
حتی خیال رفتنت میزنه آتیشم

اگه بری من با این ماتم چیکار کنم
دورم بشه پر از نامحرم چیکار کنم
همسفرشیم منو شمر باهم چیکار کنم

چیکار کنم با این عبارت
شام و کنیزی و اسارت
امون از این همه جسارت

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 18:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه ورود به کربلا -(امون اى دل ، ديگه وقت جدايى شد) * علی صالحی

243

زمینه ورود به کربلا -(امون اى دل ، ديگه وقت جدايى شد) امون اى دل ، ديگه وقت جدايى شد ۲
امون اى دل ، آقامون كربلايى شد ۲
صلِ علىٰ سيدنا / ساكن كربٍ وَ بلا
حسينِ مظلوم حسينِ مظلوم

چه غمباره ، سوز آه دل زينب ۲
چه غمباره ، آخرين منزل زينب ۲
زير لبش مادرونه / نوحهء غربت مى خونه
حسينِ مظلوم حسينِ مظلوم

بنى هاشم ، كه خيامو به پا كردن ۲
بنى هاشم ، به دور عمه مى گردن ۲
با زن و بچهَ ش اومده / خيمه توى صحرا زده
حسينِ مظلوم حسينِ مظلوم

رسيد از راه ، كاروان گُلاى ياس ۲
رسيد از راه ، با علمدارى عباس ۲
حضرت ارباب كرم / اومده با ماه حرم
حسينِ مظلوم حسينِ مظلوم

توو اين صحرا ، يه روزى قحط آب ميشه ۲
توو اين صحرا ، لب ماهى كباب ميشه ۲
قتلگاهِ اصغرِشه / اينجا خجالت مى كشه
حسينِ مظلوم حسينِ مظلوم

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 22:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد