اشعار ورود کاروان به کربلا

مرتب سازی براساس
 مجتبی صمدی شهاب

شب دوم محرم -(نگرانی من از چهرهء زردم پیداست ) * مجتبی صمدی شهاب

755
4

شب دوم محرم -(نگرانی من از چهرهء زردم پیداست ) نگرانی من از چهرهء زردم پیداست
تو مگو خواهر من منزل آخر اینجاست

دلهُره کُشت مرا خواهر خود را دریاب
باورم نیست که این دشت همان کرب و بلاست

آیه میخوانی و ارکان تنم می لرزد
نیستی فکر من انگار دو چشمم دریاست

نگران توأم ای یار بیا برگردیم
با تو بودن همه اُمّید دلم بعد خداست

از بَرم دور مشو بَندِ دلم پاره شود
بازی اینگونه مگر با دل بیمار رواست؟

شانه ات را برسان تا که به آن سر بنهم
از نگاهم تو ببین درد دل من پیداست

به مدینه ببری کاش رُباب و طفلش
منّت آب از این کور دلان بی معناست

از سرت مویی اگر کم بشود می میرم
چه رسد تا که ببینم سرِ نعشت دعواست

من چگونه سرِ جسم تو به گودال آیم
تا ببینم تن تو

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 14:43
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمود اسدی

(نوحه)از زمانی که کاروان نور آمده * محمود اسدی

897
3

(نوحه)از زمانی که کاروان نور آمده از زمانی که کاروان نور آمده
ای عزیز خدا دلم به شور آمده
خیمه را یا اخا مکن اینجا به پا
واغریبا

خواهرم این زمین وادی کرب و بلاست
پیش چشم تو سرها به روی نیزه هاست
پیش تو خواهرم له شود پیکرم
واغریبا
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

متن شعر یا حسین ع ورودیه کربلا -(بوی عطش وزیده شد از نای سوخته) * حسین جعفری

942

متن شعر یا حسین ع ورودیه کربلا  -(بوی عطش وزیده شد از نای سوخته) بوی عطش وزیده شد از نای سوخته
عطر حرم گرفته غزلهای سوخته

با آرزوی زایر کرببلا شدیم
با پای دل روانه به صحرای سوخته

کوچه به کوچه تکیه ماتم به پا شده
با روضه ها قرین شده دنیای سوخته

کم مانده تا که ساحل دلها شود خراب
امواج غم رسیده ز دریای سوخته

میدید در کنار فرات ایستاده است
خون شد دل رباب ز رویای سوخته

در قاب چشم دختر مظلومه ای نشست
عکس کبود چهره زهرای سوخته

شرمنده لبان علی اصغرت شدم
این بود ذکر آخر سقای سوخته

غوغای عطر سیب وجودش عجیب بود
خون می چکید گرچه ز لبهای سوخته

  • سه شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مظاهر کثیری نژاد

زمینه شب دوم -(سوغات کوفه جز، آه و تشویش که نیست) * مظاهر کثیری نژاد

757

زمینه شب دوم -(سوغات کوفه جز، آه و تشویش که نیست) بند اول:
سوغات کوفه جز، آه و تشویش که نیست
این کوفه کوفه ی، بیست سال پیش که نیست
اینجا غریب کشی، تنها بدیش که نیست
سوز هواش کم از، سوز آتیش که نیست
برگرد بریم، اسیر دشت و صحرامون نکن
برگرد بریم، چشای مادرو گریون نکن
برگرد بریم، دل اهل حرم رو خون نکن
(برگرد بریم، عزیز فاطمه)(۳)

بند دوم:
تا شنیدم داداش، کوفه نیرنگ شده
خیلی دلم برا، مدینه تنگ شده
سر انگشترت، خواب دیدم جنگ شده
دندونات زخمیِ، نیزه و سنگ شده
برگرد بریم، رقیه بیش از این شاکی نشه
برگرد بریم، به ناموس تو هتاکی نشه
برگرد بریم، که مادر چادرش خاکی نشه
(برگرد بریم، عزیز فاطمه)(۳)

بند سوم:
رو حرف کوفیا، خیلی حساب نکن
بیشتر از این داداش، م

  • شنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمد حسین رحیمیان

نوحه دهه اول محرم98 شب دوم -(برد اعوذباللهت) * محمد حسین رحیمیان

713

نوحه دهه اول محرم98 شب دوم -(برد اعوذباللهت) برد اعوذباللهت
طاقت و توان من
بوی سیب این صحرا
می بَرَد امان من

وای من در این زمین ، تو می شوی بی سر
در کمین ِ بی کسیت ، نشسته این لشکر

السلام و علی سیدنا المظلوم
...........
وای اگر تو را بینم
زیر پا حسین من
وای اگر شوی بی سر
از قفا حسین من

وای اگر که از حرم رود سپهسالار
زنده میشود حسین ، غم در و دیوار

السلام و علی سیدنا المظلوم
______________________________

سبک امیر حسین الفت

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر ورود به کربلا -(ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ‌ ﭼﻮ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻱ ﻏﻢ ﮔﺸﻮﺩ ﺑﺎﺭ) *مرحوم میرزا یحیی مدرس اصفهانی

760
2

شعر ورود به کربلا -(ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ‌ ﭼﻮ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻱ ﻏﻢ ﮔﺸﻮﺩ ﺑﺎﺭ) ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ‌ ﭼﻮ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻱ ﻏﻢ ﮔﺸﻮﺩ ﺑﺎﺭ
ﺍﺯ ﻏﻢ ﻫﺰﺍﺭ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﻳﺎﺭ

ﻧﻴﻠﻲ ﺷﺪ ﺍﺯ ﻋﺰﺍ ﺭﺥ ﮔﻠﮕﻮﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ
ﺭﻭﻳﺶ ﺳﭙﻴﺪ ﺑﺎﺩ ﺳﭙﻬﺮ ﺳﻴﺎﻫﮑﺎﺭ

ﻟﺸﮑﺮ ﻫﻤﻲ ﺭﺳﻴﺪ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﭘﻲ ﮔﺮﻭﻩ
ﺩﺷﻤﻦ ﻫﻤﻲ ﺳﺘﺎﺩ ﻗﻄﺎﺭ ﺍﺯ ﭘﻲ ﻗﻄﺎﺭ

ﺷﺎﻩ ﺣﺠﺎﺯ ﺭﺍﺯ ﻭﻓﺎ ﮐﺲ ﻧﺸﺪ ﻣﻌﻴﻦ
ﻣﻴﺮ ﻋﺮﺍﻕ ﺭﺍ ﺯ ﺟﻔﺎ ﮐﺲ ﻧﮕﺸﺖ ﻳﺎﺭ

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻬﺮ ﺧﻮﺍﺭﻱ ﻳﮏ ﺷﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺧﻴﻞ
ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻬﺮ ﮐﺸﺘﻦ ﻳﮏ ﺗﻦ ﺩﻭ ﺻﺪ ﻫﺰﺍﺭ

ﺍﺯ ﻣﻮﻳﻪ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺍﻫﻞ ﺣﺮﻡ ﺷﮑﻴﺐ
ﺍﺯ ﮔﺮﻳﻪ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺁﻝ ﻧﺒﻲ ﻗﺮﺍﺭ

ﺁﻥ ﺩﻡ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺁﺏ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻓﺮﻗﻪ ﺑﺴﺖ ﺧﺼﻢ
ﺁﻓﺎﻕ ﭘﺮ ﺷﺮﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻓﻼ‌ﮎ ﭘﺮ ﺷﺮﺍﺭ

ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺁﻝ ﻧﺒﻲ ﻭﺯ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﺎﻥ
ﺁﺑﻲ ﻧﺒﻮﺩ ﺟﺰ ﺩﻡ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺁﺑﺪﺍﺭ

  • جمعه
  • 19
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:58
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر حکایت خروج امام رضا(ع) از مدینة النّبي وَ ورود کاروان امام حسین(ع) به کربلا -(از مدینه خواست چون هجرت کند شمس ولا) * امیر عباسی

611

شعر حکایت خروج امام رضا(ع) از مدینة النّبي وَ ورود کاروان امام حسین(ع) به کربلا -(از مدینه خواست چون هجرت کند شمس ولا) از مدینه خواست چون هجرت کند شمس ولا
هشتمین خورشید دین ، سلطان علي موسیَ الرِّضا

شد صدای شیون اهل و عیال او بلند
تا زِ جایی که فَلَک بگریست زان سوز و نوا

گفت مولا ، بهرِ من گریه کنید ای اهل بیت
نیست چون امّید برگشتن از این رفتن مرا

قافله رفت و تمام چشمها گردید تر
گشت در شهر مدینه محشر کبری به پا

وقت رفتن گفته اي یِکسَر بگریند از غمت
اهل بیت پاک تو ، اِی بضعهٔ خَیرُالوَریٰ

لیک ثارُالله هنگام ورودِ کاروان
به زمین خوبتر از خُلد ، یعنی کربلا

دید زنها گریه کردند از غمِ این سرزمین
کِی شَها اینجا شمیم بی کسی دارد چرا؟

گفت با اهلِ حرم آه و فغان کمتر کنید
پیش رو دارید در این دشت حالا گریه ها!

گر

  • دوشنبه
  • 1
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

ورودکاروان به کربلا -(آرزوی غبار این باشد) *

501

ورودکاروان به کربلا -(آرزوی غبار این باشد) آرزوی غبار این باشد
روی دامان یار بنشیند
در مسیر عبور او باشد
زیر پایش به بار بنشیند

قطعه خاکی بلند مرتبه شد
ذره ای بوده آفتاب شده
نسبش می رسد به صحن نجف
از ذراری بوتراب شده

طینت شیعه جنسش از نور است
از گِل مرتضی سرشته شده
بر جبین یکایک شیعه
خاکسار علی نوشته شده

خاک هم در مسیر سیر و سلوک
مثل تاک است، می شود سرمست
خواب دیده که در مقام عروج
خاک چادر نماز فاطمه است

خاک می خواست نور محض شود
تا غبارش چو توتیا باشد
سجده می کرد بر قدوم حسین
تا شفا بخش و کیمیا باشد

خاک کرببلا دلش می خواست
مثل آیینه ها زلال شود
چشمه ای باشد از یم کوثر
خوردن تربتش حلال شود

خاک بر صورت حسین نشست
پرده داری آفتاب کند
بی سبب نیست سجده بر تربت
خرق هفتاد تا حجاب کند

علت خلقت تمام جهان
خاک این روضه ی منوره است
سندش هست آیه ی تطهیر
تربت کربلا مطهره است

قبر زهرا بقیع گم شده بود
وسط این دیار پیدا شد
عرش بر روی خاک خیمه زد و
تربت کربلا معلی شد

آسمان را به انتظار نشست
تربت کربلا مودب شد
چقدر ذوق می کند وقتی
خاک پاک قدوم زینب شد

در دل خاک غصه ای دفن است
غزلش واژه واژه تلمیح است
مقتلی در سی و سه صفحه ورق
آه تربت همیشه تسبیح است

ماه بر روی خاک افتاده است
دشت لاله پر از ستاره شده
لای لای رباب باعث شد
خاک این دشت گاهواره شده

خون قاسم نشست بر لب خاک
کام خود را پر از عسل کرده
خوش به حالش شبیه خاک بقیع
مجتبی را کمی بغل کرده

خواهری خاک روی سر می ریخت
پیکری مانده است در هامون
کفنی داشت پیکرش از خاک
کفنی داشت پیکرش از خون
حجت الاسلام محسن حنیفی

  • سه شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 01:07
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -(مسلم و مسعود و عبدالله و جندب آمده ) *

704

ورود کاروان به کربلا -(مسلم و مسعود و عبدالله و جندب آمده ) مسلم و مسعود و عبدالله و جندب آمده
کربلا ! حر و حبیب و جون و شوذب آمده

شمع و هفتاد و دو تا پروانه ی دلسوخته
آفتابی در حصار ماه و کوکب آمده

منبری نذر عقیله در حرم برپا شده
اهل کوفه! باز هم استاد مکتب آمده

کربلا تا کوفه را دیگر قرق باید کنند
عصمت الله عمه ی سادات زینب آمده

تک تک اصحاب گرم نوکری زینب اند
هاشمیون حافظان روسری زینب اند

در میان گور می لرزد ابوسفیان به خود
نسل فتنه طعمه ی روشنگری زینب اند

ذوالفقار در نیامش بر کسی پوشیده نیست
در تحیر از شکوه حیدری زینب اند

با دم کوبنده ی تکبیر غوغایی شده
کربلا با زینب کبری تماشایی شده

شد قیامت این صدای نفخ صور محشر است
محشرِ امروز اذان های علی اکبر است

عطر و بوی مجتبی دارد مصلای حرم
کربلا مبهوت و حیران حسن های حرم

در میان خیمه با عمه تبانی می کند
دختری شیرین زبان شیرین زبانی میکند

مشک ها پر میشود با دست آب ور از اب
خاطر اسوده سکینه خاطر آسوده رباب

گرم بازی با علی اصغر تمام بچه ها
دست پخت ام کلثوم است شام بچه ها

تا رقیه خواب می آید به چشم اطهرش
میشود دست عمو جان بالش زیر سرش

برقرار است امنیت در چادر ناموس دین
معجری دارد به سر بنت امیرالمومنین

تحت بیرق نجمه های خیمه در آسایش اند
با وجود حضرت عباس در آرامش اند

صاعقه اما زمین را رنگ ماتم می زند
جمع اهل بیت را یکباره بر هم می زند

نزد خود می خواند آقا ریگ های داغ را
پر کند انا الیه الراجعون آفاق را

گیرم آقا سر به راهش کرد ابن سعد را
وا کند از سر چگونه قاتلین بعد را

روضه مکشوف است پس دیگر چه جای گفتن است؟
دور تا دور خیام او سپاه دشمن است

باغ سبزی پای هر نامه نشانش داده اند
کربلا اصلا کجای آن شبیه گلشن است

یک دل سیر از فرات آبی ننوشیده حسین
شمر بی انصاف در فکر شریعه بستن است

از نگاه خواهرش سنگین ترین روضه ها
روضه ی سخت وداع و روضه ی دل کندن است

عرض اندامی کند بین تمام تیغ ها
خنجری که تشنه ی بوسه به پشت گردن است

از همین امروز تقسیم غنیمت می کنند
بین خولی و سنان دعوا سر پیراهن است

از منا تا نینوا چشم حریص ساربان
داد میزد هر قدم انگشترش مال من است

گریه هم دارد غمش زیرا که بعد از کربلا
قافله سالار زینب زاده ی ذی الجوشن است
علیرضا خاکساری

  • سه شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 01:19
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

ورود به کربلا -(جانِ من!..برگرد غم می بارد از این سرزمین) * محسن راحت حق

380

ورود به کربلا -(جانِ من!..برگرد غم می بارد از این سرزمین) جانِ من!..برگرد غم می بارد از این سرزمین
لحظه ای اینجا نمان..برگرد حتماً نازنین

در دلم افتاده دلشوره پُرم از غصّه ها..
خواهشاً احوالِ زینب را در این وادی ببین

این چنین که نیزه داران می رسند از هر طرف..
ناگران هستم برایت دلبرِ ناز آفرین

این همه لشگر برای جایزه صف بسته اند
شمر و خولی و سنان هستند هر سه در کمین

بر دلم افتاده در گودال می افتی ز پا
می خوری سنگِ جفا بالای نیزه مه جبین

این سه ساله دخترت آواره ی صحرا شود
می برند گوشواره اش را دستهای آهنین

بر دلم افتاده بسته می شود دستانِ من
جانِ من!برگرد غم می بارد از این سرزمین

  • پنج شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

با خودش دارد امیرِ مهربان این کاروان * مرضیه عاطفی

1249

با خودش دارد امیرِ مهربان این کاروان با خودش دارد امیرِ مهربان این کاروان
زیر پا حس می‌کند هفت آسمان این کاروان

با حرارت دورشان گرم طواف است آفتاب
از پرِ جبریل دارد سایه بان این کاروان

میرود منزل به منزل مادرانه پشتِ سر
میخورد با دست زهرا(س) آب و نان این کاروان

خسته شد هرگاه، فوراً با نگاهی بر حسین(ع)
بیشتر از پیش می‌گیرد توان این کاروان

از حبیب بن مظاهر تا به طفل شیرخوار
دلبری کرده ست با پیر و جوان این کاروان

با صدای شبه پیغمبر مهیّا میشود
در صفوف عاشقی با هر اذان این کاروان

از امامش یک قدم هرگز نمی افتد جلو
از علمدارِ وفا دارد نشان این کاروان

هست لبخندِ رقیه(س) التیام خستگی
با خودش آورده یک آرام ِ جان این کاروان

چیست تقدیرش؟چه ها خواهد شد و با زینب‌(س) است
غرقِ در دلشوره های بیکران این کاروان

عده ای سرهایشان بر نیزه خواهد رفت و بعد...
خیمه ها می‌سوزد و بر سر زنان این کاروان

میرود ده روز دیگر دست-بسته، داغدار...
تا به شهر شام با شمر(لع) و سنان(لع) این کاروان!

  • سه شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

ورود به کربلا -(کاروانی از حِجاز اَندر عراق اَفکَند بار) *مرحوم مرتضی اشتری اصفهانی

651

ورود به کربلا -(کاروانی از حِجاز اَندر عراق اَفکَند بار) کاروانی از حِجاز اَندر عراق اَفکَند بار
خیره بر آن کاروان گردید چِشمِ روزگار

کاروانی دِل بُریده از دیار و خانمان
کاروانی گرم شورِ عشق از خُرد و کُبار

کاروانی گرد غم بنشسته بر رُخساره ها
کاروانی در رَهِ حَقّ و حَقیقت رَهسپار

کاروان سالارِ ایشان زادهِ زَهرا حسین
سرپرست کاروان عبّاسِ میرِ نامدار

مَقصد آن شاه را در این سفر با شورِ عشق
کس نمی دانست غیر از خالقِ لِیل و نَهار

خواست تا اِحیا کند دینِ خدا را زِ اهتمام
زآنکه در عالم بماند با دَوام و بر قرار

دید چون بُستان دین خُشکیده از آفاتِ شِرک
ساحتِ دین گشتهِ جُولانگاهِ قُومی بَد شُعار_

گفت با یارانِ جانباز آن خَدیوِ دین پناه
چاره ای نَبُود در این وادی بغیر از کارزار

میشوند اینجا زِ جُور فُرقهء کافر شَهید
جملهء اصحاب من حتّی صَغیرِ شیرخوار

اَندر اینجا قاسم و عبّاس و اکبر میشوند
کشته آخر از جفای کوفیانِ نابکار

اِهلبیتم میشوند از کین اسیرِ دستِ ظُلم
پای اَطفالم شود پُر آبله از نیشِ خار

عاقبت از ناجوانمردیّ جمعی سَنگدل
بر غمِ مَرگِ عزیزان میشوم اینجا دُچار

در جزا یارَب بِحقِّ شاهِ مظلومان حسین
از گناهِ شیعیان بُگذر زِ لطفِ بی شمار

لب فرو بند (اشتری) از این مُصیبت چون که گشت
خامه ات در ماتمِ شاهِ شهیدان اَشکبار

  • چهارشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 14:46
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

اشعار محرم -(یه کاروانِ عاشق تا کربلا رسیده به جان شمیمِ عطرِ سعی و صفا دمیده) * هستی محرابی

370

اشعار محرم -(یه کاروانِ عاشق تا کربلا رسیده به جان شمیمِ عطرِ سعی و صفا دمیده) ‍ ‍ #شب_دوم_ورود_کاروان_به_کربلا
#زمینه_سبک_نوشته_جدید_محرم_۱۴۰۱

◾️بند اول
یه کاروانِ عاشق تا کربلا رسیده
به جان شمیمِ عطرِ سعی و صفا دمیده
شش ماهه وُ سه ساله آغوشِ عمّه در غم
صدای ناله شون، تا عرشِ خدا پیچیده

کنارِ شطِ علقمه
به زیرِ لب به زمزمه
به آه و بغضِ آتشین_
همه میگن یا فاطمه(س)

آه! جانم حسین حسین، ای امّیدِ زینبین
آه روضه بخوان توبا،وای صدآه وشوروشین

◾️بند دوم
حسین میگه عباسم، اینجا قرارِ ما هست
که بوی تربتش بر جانم چه آشَنا هست
من از پدر شنیدم آروم تو گوشم میگفت_
حسینِ من مقتلت تو دشتِ کربلا هست

اینجا زمینِ کربلاست
دارالقرارِ انبیاست
این راه و این فرمانِ حق_
بِسمِ الله هر که با خداست

وای عباسِ ماه منیر، وای آمد به مثلِ شیر
وای در نزدِ شاهِ دین، گفت جانم فدات امیر

◾️بند سوم
حالا دیگه وقتشه خیمه رو بر پا کنیم
وصیتِ جَدَّم و، مو به مو اجرا کنیم
اگر چه کشته میشیم به زیرِ تیغِ دشمن_
ولی دینش رو باید دوباره احیا کنیم

با کمترین سپاهِ ما
پاینده باشد راهِ ما
یه روزی قبلگاه میشه_
گودال و قتلگاهِ ما

وای ارض و سما همه،وای در شور و همهمه
آه! خون بارَد از غمِ ، وای گل های فاطمه

آرامِ جانِ من حسین(ع)
روح و روانِ من حسین(ع)
هر لحظه لحظه نامِ تو_
وردِ زبانِ من ‌حسین(ع)

#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#اجرای_سبک?
#کربلایی_اسد_آل_حسن
#هستی_محرابی✍
@Asharemehrabi
#ادامه_دارد

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 12:47
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب

ورود به ماه محرم -( دوباره عطر محبت وزید بسم الله) * محمود یوسفی

373
1

ورود به ماه محرم -( دوباره عطر محبت وزید بسم الله) دوباره عطر محبت وزید بسم الله
دوباره ماه محرم رسید بسم الله

سرآمد عاقبت این انتظار یک ساله
به اذن حضرت شاه شهید بسم الله

اگر که آمده ای روسیاه و شرمنده
میان روضه شوی رو سفید، بسم الله

به اشک، دیدهٔ مهدی ندیده را تر کن
اگر که آمده ای با امید بسم الله

بیا که روضه مجال دوباره نو شدن است
عزیز فاطمه درهم خرید بسم الله
...

رسید قافله عاشقان به کرب و بلا
پر از ستاره و سرو رشید بسم الله

همین که خواند به لب آیه های استرجاع
صدای گریه گل را شنید بسم الله

ندیده عالم از این داغ، داغ سنگین تر
نگفت، آنکه سرش را برید، بسم الله

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( امشب دوباره دل شده مهمان کربلا ) * کمیل کاشانی

283

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( امشب دوباره دل شده مهمان کربلا ) امشب دوباره دل شده مهمان کربلا
پرواز کرده سمت گلستان کربلا

دست ادب به سینه و در اوج احترام
عرض سلام کرده به سلطان کربلا

جایی نمی رود ز در خانه ی حسین
گوی دل است در خم چوگان کربلا

صبح علی الطلوع به پابوس این زمین
خورشید سر زند ز گریبان کربلا

صفحه به صفحه بیت پس از بیت خواندنی است
هفتاد و دو قصیده به دیوان کربلا

پر کن مشام جان خود از آن ، که می دهد
عطر بهشت ، روضه ی رضوان کربلا

در عشق و پایداری و دلداگی ، کسی
هرگز نمی رسد به شهیدان کربلا

پیمانه ی " اَلَستُ بِرَب" کرد مستشان
ماندند پایبست به پیمان کربلا

سیر و سلوک ، کار ندارد به سن و سال
ششماهه هم رسید به عرفان کربلا

عصر غریب وقت عروج حسین ، شد
ذرات کائنات پریشان کربلا

در سوز آه خیمه نشینان داغدار
آتش کشید شعله ز ارکان کربلا

آوار شد به روی سرش آسمان درد
آمد به لب از این همه غم جان کربلا

زینب اگر نبود یقینا یزید شوم
افتاده بود در پی کتمان کربلا

از بس مقدس است " کمیل " این دیار نور
جانم هزار مرتبه قربان کربلا

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

مناجات محرمی امام حسین(ع) -( هنوز ردَ غروبت در آسمان باقی‌ست) * رضا قاسمی

371

مناجات محرمی امام حسین(ع) -( هنوز ردَ غروبت در آسمان باقی‌ست) هنوز ردَ غروبت در آسمان باقی‌ست
طلوع سرخ تو باقی‌ست، تا جهان باقی‌ست

در این دیار، که فانی‌ست هر چه شادی و غم
غمِ مقدسِ داغِ تو همچنان باقی‌ست

قسم به «قَوِّ عَلیٰ خِدمَتِکْ»، جوارح من
در اختیار غم توست، تا توان باقی‌ست

بیا و مشتری‌ آبروی چشمم باش
هنوز قطره‌‌‌ی اشکی در این دکان باقی‌ست

سیاهی‌ام؛ نه زغالی که چای دم داده
منم همان‌چه که در قعرِ استکان باقی‌ست

هزار و نهصد و پنجاه بار باید مرد
چقدر زخم شنیدم؛ چقدر جان باقی‌ست

صدای کشتنت الله‌اکبرِ کوفی‌ست
هنوز داغ تو در روضه‌ی اذان باقی‌ست

مگر جماعت کفتار غارتت کردند؟!
که از رشیدِ تنت چند استخوان باقی‌ست

اگر چه جوهر تاریخ، قطره‌قطره مکید
هنوز خون تنت در رگ زمان باقی‌ست

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:32
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 حسن لطفی

ورود کاروان به کربلا -( شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد) * حسن لطفی

416

ورود کاروان به کربلا -( شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد) شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد
شش ماه آمد بر دلش مرهم بگیرد
اما رسیده مجلس ماتم بگیرد
جایی که دلها را غم عالم بگیرد

حق دارد این خانوم قلبش غم بگیرد

این کیست این نامی نفس‌گیر است زینب
این کیست معنای تفاسیر است زینب
بالاتر از درک تعابیر است زینب
او کاف و هاء و یاء تقدیر است زینب

باید که شام و کوفه را باهم بگیرد

با محملی که راهدار آن خلیل است
با کعبه‌ای که پرده‌دارش جبرئیل است
با پرده‌ای که آفتاب آنجا دخیل است
بر ناقه‌ای که تحت فرمان کفیل است

بانو رسیده پهنه‌ی عالم بگیرد

تا کربلا تا کربلا را دید زینب
آمد سرش از آنچه می‌ترسید زینب
بعد از حسن هرگز نمی‌خندید زینب
گرچه به این عالم نفس بخشید زینب

می‌گفت غم راهِ نفس‌هایم بگیرد

آنقدر دارد دلهره شاید بمیرد
راحت نمی‌گردد فقط باید بمیرد
پایش بر این صحرا اگر آید بمیرد
اکبر اگر این پرده بگشاید بمیرد

باید که دستش را علی محکم بگیرد

عباس زانو زد رکابش را گرفته است
اکبر دو دست مستجابش را گرفته است
حالا حسینش اضطرابش را گرفته است
با خواهرش دور رُبابش را گرفته است

بابا زِ چشم دختران شبنم بگیرد

عباس علم کوبید یعنی شیر اینجاست
یعنی که صاحب صولتِ شمشیر اینجاست
یعنی علی یعنی دَمِ تکبیر اینجاست
یعنی به مرگِ بی رگان تعبیر اینجاست

در پیش خانوم است تا پرچم بگیرد

سینه سپر کرده سواری را نبیند
قد راست کرده نیزه‌داری را نبیند
تا چادر خانوم غباری را نبیند
دامان طفلان ردِ خاری را نبیند

با تیغ خود ذکر هوالاعظم بگیرد

فرمود با بانو امیر کربلا من
با مرتضی تا مرتضی یا مرتضی من
پیش تو خاک و پیششان واویتلا من
هرقدر لشگر هرقَدَر نامرد با من

با غم بگو دارد جگر راهم بگیرد

اما هزاران بار غم را دیده زینب
از کودکی دست قلم را دیده زینب
پیشانی و ضرب علم را دیده زینب
بی او حرامی و حرم را دیده زینب

پنجاه سال این نوحه‌ها را دم بگیرد

در زیر لب می‌گفت با تکرار ای وای
از قتلگاه و تل و چشمِ تار ای وای
از ازدحام و خنده و انظار ای وای
از شعله و از خیمه و اشرار ای وای

دور مرا نامرد و نامحرم بگیرد

دارد دعا طفلی زِ محمل‌ها نیافتد
یا که حسینش پیش قاتل‌ها نیافتد
تا که سرش دست اراذل‌ها نیافتد
تا که تنش بین قبایل‌ها نیافتد

تا در بغل آن پیکر درهم بگیرد

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمد حسین رحیمیان

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا) * محمد حسین رحیمیان

416

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا) یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا
از فلک آمد ندا واویلا واویلتا
تا ابد لعنت به هر چه کینه هست از مرتضی
کوفه زد بر طبلِ جنگ و عرش بر طبل عزا

بر سر و سینه زنان با عرشیان روح الامین
آسمان خون گریه کن زینب شده صحرا نشین

وای از مکر حرامی ها حرم آواره شد
آسمان از دل کشید آه و زمین بیچاره شد
کعبه مشکی پوش از این حج نیمه کاره شد
تا ابد شرمنده از حاجی ِ در گهواره شد

از منا آید ندایی ؛ خوش به حال کربلا
بهر قربانی حسین آورده اسماعیل ها

روبرو شد عاقبت با طور سینایش حسین
دارد اینجا وعده با رب تعالایش حسین
مانده با یک کوفه تنها ، مثل بابایش حسین
روضه خوانی می کند با هاهُناهایش حسین

باغبان سر بسته گوید با گلستان از خزان
کس ندیده بود زینب را چنین دل ناگران

کس نگفته خیر مقدم این چنین بر میهمان
با کمان ، با تیر ، با شمشیر ، با سنگ و سنان
شد رقیه دل پریشان ، شد سکینه بی امان
بر عقیق دست آقا ،خیره مانده ساربان

ساربان ! قدری بچش از لطف این نعم الامیر
تا نگشته دیر از او هر چه می خواهی بگیر

آه دارد می رسد فصل زمستان رباب
لرزه افتاده است در این خاک بر جان رباب
کمتر از ده روز اصغر ، هست مهمان رباب
حرمله ، تیر سه شعبه ، چشم حیران رباب

بیشتر از اصغرش دلواپس آقاست او
رفته زیر آفتاب و فکر فرداهاست او

در مدینه کن خبر ام البنين را ای صبا
کمتر از ده روز دیگر می شود حاجت روا
تا ابد عباس گردد ساقی آب بقا
هست آماده برای دیدنش خیرالنسا

ای صبا اصلا نگو بر او حسین تنها شده
او نفهمد که امامش ساکن صحرا شده

چند روزی مانده تا در این جهان غوغا شود
ارباً اربا شبه پیغمبر در این صحرا شود
همچو سروی ، سیزده ساله گلی ، رعنا شود
دختر شیرین زبانی کاملاً زهرا شود

مرتضی ها روی نی قاری قرآن می شوند
فاطمه ها روی ناقه سنگ باران می شوند

شام را دارند از امروز تزئین می کنند
خویش را پیش خلیفه خوب شیرین می کنند
خوب مردم را به حق دارند بدبین می کنند
کودکان زخم زبان در خانه تمرین می کنند

نامه ای آمد : حسین بن علی شد رفتنی
باید آماده شود بزم شرابی دیدنی

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 10:58
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( امشب دوباره دل شده مهمان کربلا ) * کمیل کاشانی

405

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -(   امشب دوباره دل شده مهمان کربلا ) امشب دوباره دل شده مهمان کربلا
پرواز کرده سمت گلستان کربلا

دست ادب به سینه و در اوج احترام
عرض سلام کرده به سلطان کربلا

جایی نمی رود ز در خانه ی حسین
گوی دل است در خم چوگان کربلا

صبح علی الطلوع به پابوس این زمین
خورشید سر زند ز گریبان کربلا

صفحه به صفحه بیت پس از بیت خواندنی است
هفتاد و دو قصیده به دیوان کربلا

پر کن مشام جان خود از آن ، که می دهد
عطر بهشت ، روضه ی رضوان کربلا

در عشق و پایداری و دلداگی ، کسی
هرگز نمی رسد به شهیدان کربلا

پیمانه ی " اَلَستُ بِرَب" کرد مستشان
ماندند پایبست به پیمان کربلا

سیر و سلوک ، کار ندارد به سن و سال
ششماهه هم رسید به عرفان کربلا

عصر غریب وقت عروج حسین ، شد
ذرات کائنات پریشان کربلا

در سوز آه خیمه نشینان داغدار
آتش کشید شعله ز ارکان کربلا

آوار شد به روی سرش آسمان درد
آمد به لب از این همه غم جان کربلا

زینب اگر نبود یقینا یزید شوم
افتاده بود در پی کتمان کربلا

از بس مقدس است " کمیل " این دیار نور
جانم هزار مرتبه قربان کربلا

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:00
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( با نام کربلا) * ناشناس ؟؟؟

322

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( با نام کربلا) با نام کربلا
مستی شروع می‌شود از جام کربلا
حیّ علی‌الحرم
پیچیده در حسینیه پیغام کربلا
پیراهن حسین
در اهتزاز آمده بر بام کربلا
مُحرم شدند تا
بر تن کنند جامه‌ی احرام کربلا
زینب به گریه گفت؛
ختم به‌خیر باد سرانجام کربلا
طوفان نهفته است...
در این مسیر ظاهراً آرام کربلا

خیمه بنا کنید
یک‌روضه در حسینیه‌ی دل به‌پا کنید
ای اهل‌بیت من
حالا عمل به وعده‌ی "قالو بلی" کنید
اینجا بهشت ماست
خود را به آستان خدا پاگشا کنید
با صبر بر بلا
از خود خدای عزّوجل را رضا کنید
بر قد و قامت
عباس و قاسم و علی‌اکبر دعا کنید
هرکس شهید شد
بر جسم او به‌جای کفن بوریا کنید...

نوحوا علی‌الحسین
تنها دلیل گریه‌ی ما از ازل حسین
مُردن سعادت است
وقتی که مرگ را بکند چون عسل حسین
نام تو ذکر ماست
از وقت شیر خوردن‌مان تا اجل حسین
با گریه کردنم
مانند حر گرفته مرا در بغل حسین
در بین مشکلات
بوده همیشه و همه‌جا راه‌حل حسین
الشِّمرُ جالِسٌ...
زینب صداش میزند از روی تل؛ حسین...

زانو رکاب شد
تا پرده‌دار اهل‌حرم آفتاب شد
لشکر اضافه کرد
پس رفته‌رفته خانه‌ی هستی خراب شد
نُه روز بعد از آن
با خون سر محاسن آقا خضاب شد
نُه روز بعد از آن
سقا کنار علقمه از غصّه آب شد
نُه روز بعد از آن
تازه شروع روضه‌ی "بس‌کن‌رباب" شد
نُه روز بعد از آن
دست مخدرات حرم در طناب شد...

شاعر:گروه یاقوت سرخ

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:03
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ورودیه کربلا -(صدای زنگ قافله ،میگه علمدار اومده) * رسول چهارمحالی

164

ورودیه کربلا -(صدای زنگ قافله ،میگه  علمدار اومده) صدای زنگ قافله ،میگه علمدار اومده
صدای زنگ قافله،میگه که دلدار اومده
صدای زنگ قافله ، صدای قلب زینبه
صدای زنگ قافله ، یه عالمه تاب و تبه
صدای زنگ قافله،صدای گهواره و آب
داد نزنید طفل حسین رفته به خواب
صدای زنگ قافله،صدای اشک و ناله
زبون گرفته توحرم،یه دخترسه ساله
صدای زنگ قافله ، میاد توی کربلا
دوباره در خروشه ،چشمه ی آب بقا
صدای زنگ قافله ، بانگ اذان اکبر
موذن کرب و بلا ، بگو الله و اکبر
صدای زنگ قافله ، صدای آه و ماتم
حی علی العزامیگه،سفیر ماتم و غم
گوش بکنید یه مادری ، با قد خمیده
میگه بُنَّی یا حسین،دل از همه بریده
میگه نرو به کربلا ، به سرزمین ماتم
گریه نموده به غمت ازآدم تابه خاتم
کرب و بلا قتلگه،شمع و گل وپروانه
برای گریه کردنم ، روضه شده بهانه

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه ورودیه کربلا -(می رسد این خبر بر تمام جهان) * رسول چهارمحالی

180

نوحه ورودیه کربلا -(می رسد  این خبر بر  تمام  جهان) می رسد این خبر بر تمام جهان
بانگ ناقوس مرگ ز سوی کاروان
هر قدم می رسد موقع آن نشان
کاروان کاروان کمی آهسته ران

غرق خون می شود جسم سردارما
تشنه لب می شود رأس پاکش جدا
اکبر مه جبین اِرباً اِربا خدا
عمه زینب شودروضه خوان هر کجا
کربلا کربلا مدفن لاله ها (2)
------------------------
کربلا کن نظر این علی اکبر است
طفل ششماهه ام این علی اصغراست
روی دست حسین لاله ی پرپر است
زینب من ببین بر حسین خواهر است

کربلا کن نظر قاسم ابن الحسن
دُرّ نایاب عشق این عقیق یمن
در گلستان بود سرو ناز چمن
جسم پاکش رود زیر خاک بی کفن
کربلا کربلا مدفن لاله ها (2)
-----------------------------
کربلا کربلا این من و پیکرم
این ساله بود مهربان دخترم
رد خون می چکد از رگ و حنجرم
روضه خوان می شودمادرم مادرم

دست و مشک و علم ای علمدار من
دست و بازو قلم ای علمدار من
یک دمی زن قدم ای علمدار من
شاه جود و کرم ای علمدار من
کربلا کربلا مدفن لاله ها (2)

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

ورود به کربلا -(دارد به گوش میرسد آوای کربلا) * ناشناس ؟؟؟

170

ورود به کربلا -(دارد به گوش میرسد آوای کربلا) دارد به گوش میرسد آوای کربلا
آغاز گشته ماتم عظمای کربلا
هر روز یابن فاطمه خون گریه میکنی
زینب رسیده است به صحرای کربلا

یک شیرزن به محمل و شیران سپاه او
جان می دهند از غم یک لحظه آه او
زانو زده به پای قدمهای او قمر
یل های فاطمی همه سرباز راه او

پابرزمین گذاشته پرسید یا اخا
بوی فراق میدهد این سرزمین چرا؟
جانان ما ببین همه دلتنگ یثربیم
سوی خدا پناه از این دشت پر بلا

زینب صبور باش تو ام المصائبی
در این زمین تو شاهد صدها عجائبی
خواهر تو‌ را به سوی اسیری برد یزید
حیدر خصال غالبِ بر کل غالبی

سر خم مکن ، بگو که تو فرزند حیدری
حتی اگر اسیر شوی باز سروری
با تکیه بر حمایت عباس آمدی
اما غروب یازدهم بی برادری

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

زمزمه واحد ورود به کاروان -(حالم پریشونه اینجا کجاس داداش) * طاها تحقیقی

41

زمزمه واحد ورود به کاروان -(حالم پریشونه اینجا کجاس داداش) ?بند اول:

حالم پریشونه اینجا کجاس داداش
توی جواب من نگی کرب و بلا ای کاش
دلشوره هام شروع شده به فکر زینب باش

اینجا خاکش بوی غم داره بیا بریم
قبل از اینکه بشیم آواره بیا بریم
تا هنوز داریم راه چاره بیا بریم

بیا بریم از این بیابون
حرمت نداره اینجا مهمون
از عهدشون شدن پشیمون

?بند دوم:

رو گونه هات اشک غریبی میریزه
قلب منو چشمای تو از غصه لبریزه
بی تابی و لحن صدات خیلی غم انگیزه

از چی داری روضه میخونی بگو به من
واسه ی چی اینقدر دلخونی بگو به من
از زمزمه های پنهونی بگو به من

بگو به من درد دلاتو
دلیل این سوز صداتو
تا که بشم هم ناله با تو

?بند سوم:

فکرش برام سخته جدا بشیم از هم
خودت بگو کی بعدِ تو واسم میشه همدم
حتی خیال رفتنت میزنه آتیشم

اگه بری من با این ماتم چیکار کنم
دورم بشه پر از نامحرم چیکار کنم
همسفرشیم منو شمر باهم چیکار کنم

چیکار کنم با این عبارت
شام و کنیزی و اسارت
امون از این همه جسارت

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 18:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

واحد ورود به کربلا -(بسوز ای دل ای دل، که منزل به منزل، رسیده به ساحل، سفینه عشق) * محمد بیابانی

59

واحد ورود به کربلا -(بسوز ای دل ای دل، که منزل به منزل، رسیده به ساحل، سفینه عشق) بسوز ای دل ای دل، که منزل به منزل، رسیده به ساحل، سفینه عشق
پاشید سینه زنها، بریم کربلا تا، سرا رو بذاریم، به سینهٔ عشق
رسیده از راه حسین / پشت سر شاه حسین
زهرا میگه آه حسین
قافله سالار اومد / دلبر با دلدار اومد
همراش علمدار اومد
رقیه رو دوش علمداره
میگه رباب توو گوش شیرخواره
خدا عموجونو نگه داره ۲
غریب حسین ۸

عجب کربلایی، عجب خیمه‌هایی، که بوی جدایی، میاد از حرم
داره میگه خواهر، میترسم برادر، میترسم که بی‌ تو، از اینجا برم
امروز پیش محرمام / با عزت و احترام
از ناقه پایین میام
فردا که بی‌ یارم و / رفته علمدارم و
راهی بازارم و‌ ...
نگو سرت رو نیزه ها میره
نگو که شام جونمو می‌گیره
رو دست من رقیه می‌میره ۲
غریب حسین ۸

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 17:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک زمزمه ورود کاروان به کربلا -( قلب علی و زهرا بر غصه مبتلا شد ) * امیر عباسی

2379
2

دانلود سبک زمزمه ورود کاروان به کربلا -( قلب علی و زهرا بر غصه مبتلا شد ) واحد – زمزمه (ده شب)
(کوفه میا حسین جان)
قلب علی و زهرا بر غصه مبتلا شد
چون حاجی محمد وارد به کربلا شد
او آمده که گردد در راه حق فدایی
زنده کند ز خونش طریقت خدایی
همراه خود در این راه او یاس و لاله دارد
سربازِ شیرخوار و طفل سه ساله دارد
خون حسین بریزد اینجا به روی صحرا
آری رَوَد به نیزه رأسِ عزیز زهرا
اینجا تن وَلیّ حق بی کفن بماند
زهرا در این مصیبت با گریه روضه خواند

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

دانلود سبک واحد ورود کاروان به کربلا -( شـده در کرببـلا غوغا گرفته بوی خدا صحرا ) * محسن طالبی پور

2879
4

دانلود سبک واحد ورود کاروان به کربلا -(  شـده در کرببـلا غوغا        گرفته بوی خدا صحرا ) شـده در کرببـلا غوغا گرفته بوی خدا صحرا
می‌باره از آسمون غربت زده خیمه یوسف زهرا
فریاد وا محمدا پیچیده تـو عرش خدا
قافله ی غریبی ی حسین رسید به کربلا
همه با گریه می گن آقا
نذار ما رو بی کس و تنها
سپرده ما رو به تو زهرا
واویلتاه آه و واویلاه
******
اسیر دام بلا زینب گرفتار غصه ها زینب
به همراه اکبر و عباس رسیده کرببلا زینب
تو دل این صحرا باید روی دلش پا بزاره
تنگ غروب تو قتلگاه حسینش و جا بزاره
غروبی که شلعه ور می شه
همه عالم خونجگر می شه
یه مادری بی پسر می شه
واویلتاه آه و واویلاه

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 7
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه ورود به کربلا -( ای دل بزن باده از،جام خونرنگ بلا ) *

1611

دانلود متن و سبک نوحه ورود به کربلا -( ای دل بزن باده از،جام خونرنگ بلا ) ای دل بزن باده از،جام خونرنگ بلا

حاجیِ زهرا شده،واردِ کرببلا

می رسد شمیمی از سوی جانان

کربلا بهر تو آمده مهمان

دل به رضای معبود،پیر و جوان بسته اند

کربلا کن مُراعات،مهمانانت خسته اند

حسین عزیز زهرا...

زینب میان محمل،دارد از غُصه آوا

شد خیمه های عترت،بر پا به دست سقا

اینجا جُز جلوه ی جانان نباشد

سُخنی از لب عطشان نباشد

زینب گوید به دلبر،کِی سالار و اَمیرم

اگر داغ تو بینم،بِالَّهْ من هم میمیرم

حسین عزیز زهرا...

این سرزمین محلّ ِ ،غربتِ آل عباست

رأسِ عزیز زهرا،اینجا روی نیزه هاست

ساقی جان می سپارد در علقمه

در مقتل میزند ناله فاطمه

گرچه خاکِ بهشتی،گرچه بزمی خداییست

این زمینِ پر

  • شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 07:21
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمد حسین رحیمیان

امام حسین (ع) محرم -( ابر بهاره ، چشمای دنیا ) * محمد حسین رحیمیان

1210
2

امام حسین (ع) محرم -(  ابر بهاره ، چشمای دنیا ) ابر بهاره ، چشمای دنیا
شد کربلایی ، حسین زهرا
میون محمل ، دلش گرفته
آروم نداره ، زینب کبری
اینجا همون جاییه که ، گفتن ازش علی و زهرا
اینجا همون جاییه که ، زینب میشه تنهای تنها
اینجا همون جاییه که ، گریون میشن طفلای معصوم
اینجا همون جاییه که ، یتیم میشه رقیه خانوم
واویلتا واویلتا واویلتا ، از این غریبی 3

اینجا به مهمون ندادن آب و
هست سربریدن ، اینجا ثواب و
نقشه کشیدن این بی حیاها
حتی برای طفل رباب و ...
اینجا همون جاییه که، رو نیزه ها ، سرها میشینه
اینجا همون جاییه که ، زنده میشه غم مدینه
اینجا همون جاییه که تو شعله بچه ها می سوزن
اینجا همون جاییه که از ماجراش ، دلا می سوزن
واویلتا واویلتا واو

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 11:39
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

ورود کاروان به کربلا -( باغ سر سبزی که قول دادی کجاس؟ ) * علیرضا خاکساری

974

ورود کاروان به کربلا -( باغ سر سبزی که قول دادی کجاس؟  ) ماجرای قحطی کفن
دختری میپرسه آبادی کجاس؟

این طرفها موکب شادی کجاس؟

باباجون میخوام برات گل بچینم

باغ سر سبزی که قول دادی کجاس؟

خطبه هات که جون بده دیدنیه

کوفه رو تکون بده دیدنیه

تو مهیای نماز بشی بابا

اکبرت اذون بده دیدنیه

یادته مدینه نونوار شدم؟

یاعلی گفتم و دس به کار شدم؟

یادته گفتی بهم میریم سفر ؟

روی ناقه خوب و خوش سوار شدم

اما حالا هی دلم شور میزنه

گمونم که فصل لاله چیدنه

ماجرای قحطی کفن چیه ؟؟

چرا هی صحبت کهنه پیرهنه؟؟

برا چی ماهارو منت میکنن؟

برا چی تورو اذیت میکنن؟

مهمونو را(ه) نمیدن تو خونشون

اینجوری مهمونی دعوت میکنن؟

اینجا که موندنمون خطر داره

خیلی بی عاطفه زیر س

  • شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد