افتاده راه قافله ی آبشارها
بر سرزمین فاصله ها، شوره زارها
افتاده راهشان به زمینی که سالها
مانده است تشنه بر قدم چشمه سارها
باید که فیض آب نصیب زمین شود
تاشاخه های خشک بگیرند بارها
دستان مستجاب همین خانواده را
این خاک دیده است نه یک بار، بارها
این خاک دیده است که دارا شدند از
دریای فیضشان همه، حتی ندارها
این خاک دیده است که دریا رسید و بعد
عزت گرفت کرببلا در دیارها
دست زلال حضرت دریا اگر نبود
پوشانده بود آینه ها را غبارها
ما بهتر از قبیله ی دریا ندیده ایم
قربانشان شود همه ایل و تبارها
... اما شکست حرمت دریا در این زمین
اما گرفت قلب زمان از هوارها
این خاک شاهد است به جای زلال آب
افتاد در مراتع گ
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 07:29
- نوشته شده توسط
- یحیی