اشعار ورود کاروان به کربلا

مرتب سازی براساس

ورود کاروان به کربلا -( لااقل شیهه بکش کاری کن ) * سعید توفیقی

1103

ورود کاروان به کربلا -(  لااقل شیهه بکش کاری کن ) لااقل شیهه بکش کاری کن

حرکت کن وَ مرا یاری کن

سر خود را به دل خاک مکش

کمتر از دیده گُهر جاری کن

آسمانی به چه وابسته شدی؟

ایستادی نکند خسته شدی؟

زودتر رو ره ما طولانی ست

و تَرَک خوردن شیشه آنی ست

خواهرم میل به گریه دارد

حرکتی کن که هوا بارانی ست

ظرف ما پر شد و جان از لب ریخت

قدمی زن که دل زینب ریخت

نکند ملزم زنجیر شدی!

که در این خاک زمین گیر شدی

پر جبریل به پایت پیچید؟

یا پیام آور تقدیر شدی؟

وحی تو، آیه ی استرجاع است

زینب آشفته از این اوضاع است

شاعر : سعید توفیقی

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:11
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

ورود کاروان به کربلا -( امروز آقا شور و حالت بی بدیل است ) * سعید توفیقی

1000

ورود کاروان به کربلا -( امروز آقا شور و حالت بی بدیل است ) امروز آقا شور و حالت بی بدیل است

انگار هنگام نزول جبرئیل است

سرشار از انّا الیه الرّاجعونی

آیات استرجاع تو بانگ رحیل است

یعنی بدان زینب که این پایان خط است

چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است

از ذوالجناح آن عرش پیما مرکب خود

بر خاک نازل گشتی و در زیر لب خود

هذا قریر العین می گفتی پیاپی

انگار که دل کنده ای از زینب خود

یعنی بدان زینب که این پایان خط است

چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است

جبریل آمد تا رکابت را بگیرد

شاید که یک کم از شتابت را بگیرد

گفتم که این امّن یجیب از چیست؟ گفتی

شاید دعایم اضطرابت را بگیرد

یعنی بدان زینب که این پایان خط است

چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ اس

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:15
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

ورود به کربلا -( گرد و خاکی ز دور پیدا بود ) *

1310

ورود به کربلا -( گرد و خاکی ز دور پیدا بود ) گرد و خاکی ز دور پیدا بود

کاروانی ز نور پیدا بود

کعبه هایی روان ز سمت حجاز

همه ی روشنی دنیا بود

آسمان بر زمین گذر می کرد

یا که خورشید، روی شن ها بود

زیر پایش به جای خاک کویر

بال های فرشته ها وا بود

در میان تمام محمل ها

محملی بی رکاب پیدا بود

گرد گردش عشیرۀ سادات

دست بر سینه های شیدا بود

محملی روی دوش جبرائیل

قبله ای که عجیب گیرا بود

در یمین عون و جعفر و صادق

در یسارش علی لیلا بود

پشت سر شیرهای هاشمی و

پیش رو، حسین زهرا بود

لیک تنها کنار پردۀ آن

جای مردی بلند بالا بود

محمل عمّۀ امام زمان

که رکابش به نام سقا بود

چون زمان نزول می آمد

گوییا مرتضی در آن جا بود

چشم نامحرمان د

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

ورودیه به کربلا -( ورود کاروان در کربلا بیت ورود شعر در روضه ست، توضیحی نمی خواهد ) * مهدی رحیمی زمستان

3610
6

ورودیه به کربلا -( ورود کاروان در کربلا بیت ورود شعر در روضه ست، توضیحی نمی خواهد ) رود کاروان در کربلا بیت ورود شعر در روضه ست، توضیحی نمی خواهد / سر آقا به نیزه می رود این بیت، تشبیهی نمی خواهد

ورود کاروان این جا شروع دفتر روضه است / ورودیه برای گریه کن ها، آخر روضه است

ورودیه شب اذن دو خول ماست در هیأت / اجازه از شما جزء اصول ماست در هیات

اجازه می دهی آقا که ده شب نوکرت باشم؟ / اجازه می دهی همراه غم های علیّ اکبرت باشم؟/ بلاگردان عبدالله و عون و جعفرت باشم؟

اگر اشکی ست در چشمم، برای روضه های توست / اگر پیراهنم مشکی ست، مشکی عزای توست

ببین این کاروانِ آه، سالم را / ببین گل های زینب را و عبدالله و قاسم را

خراشی نیست بر رویی/ شکافی کنج ابرویی

نه دستی بر کمر دارد کسی ای

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:31
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

ورود به كربلا -( دیده ام ابر بهار است بیا برگردیم ) *

2943
5

ورود به كربلا -( دیده ام ابر بهار است بیا برگردیم ) دیده ام ابر بهار است بیا برگردیم

دلم از غصه فکار است بیا برگردیم

آن سیاهی که عیان بود نه نخلستان است

لشگری بین غبار است بیا برگردیم

میزبان بهر پذیرایی ما آمده است

یا به دنبال شکار است بیا برگردیم

آن کمان دارکه با تیر سه شعبه آنجاست

مات این کودك زار است بیا بگردیم

به علی اکبر و عباس قسم در آن سو

نیزه در دست سوار است بیا برگردیم

....

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:35
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

فاصله -( چون تو هستی به کنارم گله ای نیست هنوز ) * محمد جواد شیرازی

888

فاصله -( چون تو هستی به کنارم گله ای نیست هنوز ) چون تو هستی به کنارم گله ای نیست هنوز
با تو چون من، که دلِ یکدله ای نیست هنوز

لحظه ای از تو اگر دور شوم می میرم
شکر، بینِ من و تو فاصله ای نیست هنوز

طاقِ ابروی تو صد سجده ی واجب دارد
وقت تنگ و سخن از نافله ای نیست هنوز

پیش من راه برو... سیر تماشات کنم
تا که بالای سرت هلهله ای نیست هنوز

بین محمل همه ی دخترکان آرامند
بهتر از این به خدا قافله ای نیست هنوز

بر سر و دست همه اهلِ حرم زیور هاست
دورِ دستانِ کسی سلسله ای نیست هنوز

هست عباس و کسی فکر جسارت نکند
دور تا دور حرم ولوله ای نیست هنوز

بر سر دوش علمدار رقیه خواب است
در کف پای کسی آبله ای نیست هنوز

کوفیان گرچه شکستند دلم را اما
چون تو هست

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 12:09
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

ورودیه -( دل من ناگران است باز گردیم ) * اسماعیل تقوایی

1019
2

ورودیه -( دل من ناگران است باز گردیم  ) ورودیه
دل من ناگران است باز گردیم
بلا اینجا عیان است بازگردیم
حسین ای قافله سالارزینب
بهار اینجا خزان است بازگردیم
در اینجا خلف وعده،بی وفایی
ز کوفی ارمغان است بازگردیم
بترسم از برای ماه لیلا
علی اکبر جوان است بازگردیم
جدا گردد زتن دستان عباس
به زینب این گران است بازگردیم
بمیرم ازبرای اصغرتو
سه شعبه در کمان است بازگردیم
بیاید روز عاشورا وبینم
دهانت خون فشان است بازگردیم
ببینم ذوالجنا بی صاحب آید
رها وبی عنان است بازگردیم
ببینم طفلکی در شام غربت
که ترسان ودوان است بازگردیم
ببینم مجلسی لبهات خونی
زضرب خیزران است بازگردیم
ندارم طاقت هجران برادر
اگر بر ما امان است بازگردیم

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 12
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

ورود کاروان به کربلا -( سردر این خانه ها با ما و پرچم باخودت ) * محمد جواد پرچمی

2861
12

ورود کاروان به کربلا -( سردر این خانه ها با ما و پرچم باخودت ) سردر این خانه ها با ما و پرچم باخودت
دسته سینه زنی با ما ولی دم با خودت
روزی اشک تمام نوکران هم باخودت
واقعاً دلواپسیم آقا محرم باخودت
از عزاداران آن آقای عطشانیم ما

رفته رفته نالۀ مظلوم دارد میرسد
مادری با کودکی معصوم دارد میرسد
آه آه خواهری مهموم دارد میرسد
خنجر کندی روی حلقوم دارد میرسد
از غم انگشترش پاره گریبانیم ما

چکمه ای آمد کنار پیکرش یابن شبیب
روی تل می زد به صورت خواهرش یابن شبیب
جای او شمر آمده بالاسرش یابن شبیب
آه آه از ضربه های آخرش یابن شبیب
انتهای روضه را زنده نمی مانیم ما

شاعر : محمد جواد پرچمی

  • دوشنبه
  • 12
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

ورود به کربلا -( به آه ، دود دلش را به آسمان می داد ) * حسن لطفی

1277
1

ورود به کربلا -( به آه ، دود دلش را به آسمان می داد ) به آه ، دود دلش را به آسمان می داد
به سینه می زد و تنها سری تکان می داد

شنید کرببلا....چشمِ او سیاهی رفت
فقط به این تنِ بی جان،حسین جان می داد

تمام عمر به لب داشت که خدا نکند
تمام عمر در این راه امتحان می داد

غبار بود و عطش بود و خار و دلشوره
تمامِ دشت فقط بویی از خزان می داد

به آهی از جگرش قافله به هم می ریخت
دل شکسته غمش را به کاروان می داد

نکاه کرد به مَشک و عَلَم خدا را شکر
نگاه کرد کنارش علی اذان می داد

یکی به دوش عمو و یکی به آغوشش
یکی نشسته و گهواره را تکان می داد

برای بردن اصغر غزالها جمع اند
رباب کودک خود را به این و آن می داد

سه ساله چادر او می کشید عمه ببین
سه ساله گودیِ گود

  • دوشنبه
  • 12
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 19:44
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

ورود کاروان به کربلا -( عباس آمده است و علی اکبر آمده است ) * محسن ناصحی

1093

ورود کاروان به کربلا -( عباس آمده است و علی اکبر آمده است ) عباس آمده است و علی اکبر آمده است
وقتی رباب هست علی اصغر آمده است

جمعند خانواده ی زهرا کنار هم
اینجا برادری است که با خواهر آمده است

یک سو رسیده لشکری از کوفه سی هزار
یک سو عزیز فاطمه بی لشکر آمده است

صفین دیده اند که با دیدن حسین
آه از نهاد این همه لشکر برآمده است

از بس شبیه ، هر که رسیده است گفته است
ایمان بیاورید که پیغمبر آمده است

حرف از فدک که نه سخن از غصب مهریه است !
با بچه های فاطمه آب آور آمده است

گیرم فرات بخل کند چشم ما که هست
رودی کشیده ایم که از کوثر آمده است

زینب پیاده شد ، وسط دشت رفت و گفت
اینجا چقدر خار مغیلان درآمده است

شاید به شام می رسد این ره که هر زنی
در این مسیر

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:02
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

زمزمه ورودیه به کربلا -( غروب این دشت چه حالی داره ) * یونس سبزی

2530
1

زمزمه ورودیه به کربلا -( غروب این دشت چه حالی داره ) غروب این دشت چه حالی داره
علقمه آبِ زلالی داره
تو قاب چشماش حالا ، افتاده عکس مهتاب
داره میخونه روضه ، براي طفلی بی تاب
****
چه حجّی برپا میشه در اینجا
که میشه این دشت قبلۀ دنیا
این سرزمین کربلاست ، مناي زینب اینجاست
فردا توي موج خون ، تموم این دشت دریاست
****
کربلا می شه دشت شقایق
از خون سرخ گل هاي عاشق
خیره می شه هر چشمی ، فردا به سوي نیزه
میره سرِ خورشید زهرا به روي نیزه
****

شاعر : یونس سبزی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 15:10
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مکه به سوی کربلا -( حج نیمه تمام را بگذارد در مسیری جدید راه افتاد ) * علی احدی

1236
1

 خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مکه به سوی کربلا    -( حج نیمه تمام را بگذارد در مسیری جدید راه افتاد ) حج نیمه تمام را بگذارد در مسیری جدید راه افتاد

همه گفتند حاجی احرامش را رها كردو در گناه افتاد

حاجی اما نه آنكه عاشق بود روی معشوق را به یاد آورد...

كعبه یك لحظه رفت از ذهنش تا نگاهش به آن نگاه افتاد

پشت پایش كسی نپاشد آب قصد ترك دیار دارد وای...

مكه از عمق قصه آگاه است كعبه در پرده ای سیاه افتاد

آنطرف عده ای به استقبال، حاجی از حج به كربلا آمد

قصه اما به شكل دیگر بود شاعر اینجا به اشتباه افتاد

كربلا بود و رسم خود شاعر غزلی تكه تكه می خواهد

مثلا از كنار الا لله، قطعه ای مثل لا اله... افتاد

صحبت از یك تن و هزاران تیر، صحبت از یك گلو و یك شمشیر...

لا اقل كاش قاصدی می گفت، یوسف اینبار

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:21
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه شب دوم محرم با صدای محمد صمیمی -( خورشید عالم با، قمری زیبا می آید ) *

5930
6

دانلود متن و سبک نوحه شب دوم محرم با صدای محمد صمیمی -(  خورشید عالم با، قمری زیبا می آید ) خورشید عالم با، قمری زیبا می آید

کاروان ارباب، ز دل صحرا می آید

در سینۀ این خاک، دل عرش و سماء مات است

سوزان تر از این دشت، دل عمۀ سادات است

زانو می زند عباس، پای محمل زینب

کربلا شده غوغا ، امان از دل زینب

اللهم الجعلنا من الانصار ثارالله

قبلۀ معراج است، خیمۀ قاسم و اکبر

می تابد از حسین ، نور سیمای پیغمبر

سر تا پای عباس ، شده آیینۀ حیدر

زینب، بنت الزهرا ، شدۀ آیینۀ مادر

آید وقت اذان با ، تکبیر علی اکبر

چشم اهل حرم بر ، شمشیر علی اکبر

اللهم الجعلنا من الانصار ثارالله

این آخرین منزل ، به زمین خشک صحراست

مادر شش ماهه ، به امید مشک سقاست

بی تاب ارباب است ، دل اصحاب و یارانش

دلگرم

  • دوشنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 10:16
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه شب دوم محرم با صدای محمود کریمی -( زینب فاطمه با آل هاشم همه آمده به کربلا ) *

5614
7

دانلود متن و سبک نوحه شب دوم محرم با صدای محمود کریمی -( زینب فاطمه با آل هاشم همه آمده به کربلا         ) زینب فاطمه با آل هاشم همه آمده به کربلا
پردۀ محمل او در دست صاحب بیرق آل عبا
روی برگ یاس، سایۀ عباس
با چه فرّ و جبروتی می آید زمین دختر شیر خدا
****
چشمان اهل حرم خیره شده سوی شمشیر و سر نیزه ها
خیمه ها گشته بر پا بروی خاک این صحرای ماتم سرا
شد محو خواهر، ساقی لشکر
با تکبیر و صلواتش می زند قدم بر چشم کرب و بلا
****
حرمله خیره شده بر گلوی طفل بی تاب خون خدا
می شود عاقبت از درد و غم ارباب و از خواهرش جدا
با تیر و خنجر ، می شود پرپر
پیکر غرق به خون و زخمی و بی جان خواهر خون خدا

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 10:26
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

اشعار ورودیه کاروان به کربلا -( جای پاهای کسی نقش شده بر تنِ خاک ) * رضا قاسمی

1754

اشعار ورودیه کاروان به کربلا -( جای پاهای کسی نقش شده بر تنِ خاک  ) صاحب کرب و بلا
شده این جمله جوابِ چه خبر کرب و بلا ؟!

`صاحب کرب و بلا آمده در کرب و بلا”

از مدینه سفر عشق ، شد آغاز ... ولی

آمده حکم ، که پایان سفر کرب و بلا

جای پاهای کسی نقش شده بر تنِ خاک

که شود چاک برایش تن پیراهنِ خاک

مثل یک کوه ، به روی حرمش راه رود

چشم دارد به نوک قله ی او ، دامن خاک

دارد از خاکِ قدم هاش ، حرم می سازد

از غبار حرمش کوهِ کرم می سازد

خواهرش نیز به پشت سر او می بارد

خاک ، گِل می‌شود و خانه ی غم می سازد

تا که ارباب ، از آغاز جدایی دَم زد

دخترش روسری اش را گره ای محکم زد

گفت این خاک،همان است که خون خواهد شد

روضه خوان بود و گریزی که به تلّ غم زد

گفت یک روز از ا

  • شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر ورودیه کربلا -( قومی که از فراسوی جنت رسیده اند ) * حسین واعظی

1051

شعر ورودیه کربلا -( قومی که از فراسوی جنت رسیده اند  ) سکنا میان اهل جهنم گزیده اند

قومی که از فراسوی جنت رسیده اند

پیش نگاه تند عرب ها برادران

ناز تمام دخترکان را کشیده اند

با ناسزا غریبه و با خشم دشمنند

اینها مگر به غیر عزیزم شنیده اند؟

حتی قسم به دین وبه آیین مصطفی

در کل عمر نیزه و خنجر ندیده اند

در فکر دختران دم بخت کوفه اند

از مکه گوشواره و معجر خریده اند

اما چه فایده که تمامی راویان

پای عزای روز دهم لب گزیده اند

از رعشه ی رقیه گرفتم،حسین را

پیش نگاه اهل حرم سر بریده اند

ناموس خویش را پس پرده گذاشتند

از دختران فاطمه معجر دریده اند

ای وای از تصاحب معجر که دشمنان

دنبال رد پای سکینه دویده اند

شاعر : حسین واعظی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( صد باغ غبطه می خورد حتی به صحرا ) * محمد رضا طالبی

783

ورود کاروان به کربلا -( صد باغ  غبطه می خورد حتی به صحرا  ) صد باغ غبطه می خورد حتی به صحرا
خورشید وقتی می گذارد پا به صحرا

تا پشت پای کاروان آبی بپاشد
از عرش اعلا آمده زهرا به صحرا

صدبار, خورجین وعده های پوچ مردم
یعنی میا کوفه، بیا اما به صحرا

تا آرزوی نیزه ها پایان بگیرد
با قاصدک ها می رود صحرا به صحرا

فرقی ندارد کوفه یا شام ست مقصد
دل را سپرده زینب کبری به صحرا

این نینوا ، این طور سینین ست اما
موسی چرا آورده هارون را به صحرا؟!

فرقی ندارد که فراتی هست یا نیست
کافیست آید حضرت سقا به صحرا

هر سه علی را با خودش آورد تا که
پای علی نشناس ها شد وا به صحرا

اول قتیلش رفت میدان، با خودش گفت
سر می گذارد آخرش لیلا به صحرا

گودال سرخ و خیمه سرخ و گونه ها

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:49
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

ورود کاروان به کربلا -( سایه ی هیچ یَلی با تو برابر نَبُوَد ) * حسن لطفی

977
1

ورود کاروان به کربلا -( سایه ی هیچ یَلی با تو برابر نَبُوَد ) سایه ی هیچ یَلی با تو برابر نَبُوَد
ای رکابم عباس

غیرِ من گِردِ کَسی پنج برادر نَبُوَد
ای رکابم عباس

شاعر : حسن لطفی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:51
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

ورود کاروان به کربلا -( باید او بر سرِ این خاک قدم بگذارد ) * حسن لطفی

951
2

ورود کاروان به کربلا  -( باید او بر سرِ این خاک قدم بگذارد ) باید او بر سرِ این خاک قدم بگذارد
عمه ی سادات است

پا به زانویِ علمدارِ حرم بگذارد
عمه ی سادات است

شاعر : حسن لطفی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:54
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( ماند، وگفتند حاضر است كه باشد ) *

730

ورود کاروان به کربلا   -( ماند، وگفتند حاضر است كه باشد ) علت اين حج ناتمام بزرگ است
از طرفي هم سپاه شام بزرگ است
بغض فرو خورده ي امام بزرگ است
پشت سر كاروانش آب نپاشيد
آه نمك بر دل كباب نپاشيد

ماند، وگفتند حاضر است كه باشد
رفت، وگفتند عابر است كه باشد
گريه ندارد مسافر است كه باشد
آب نپاشيد مي رود كه نيايد
دل به بيابان تشنه زد كه نيايد

رفت و پي اش آمدند نامه رسان ها
باز همان وعده ها و خط و نشان ها
كندي شمشيرها و نيش زبان ها
آب نباشيد كه به آب نياز است
كوفه اگر مقصد است راه دراز است!

قافله اي مي رسد غبار ندارد
قافله سالار آن قرار ندارد
از همه يك جور انتظار ندارد
هركسي از بين راه، راه جدا كرد
گاه به او دل سپرد گاه جدا كرد

صلح كه هرگز! جهاد هم برسد

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

ورود کاروان به کربلا -( چنان که طرفی در قُرُق جون و حبیب است و بریر است ) * مهدی رحیمی زمستان

1065

ورود کاروان به کربلا  -( چنان که طرفی در قُرُق جون و حبیب است و بریر است ) کاروان آمده از راه پر از ماه
چنان که طرفی در قُرُق جون و حبیب است و بریر است
و در آن سو طرفی درقُرُق نافع و سعد است و زهیر است
نفسِ کرببلا زیر قدم های علی اکبر و عباس فرورفت
که حرف از زدن تیر و گلو رفت
که مبادا دو شبِ بعد بگویند عمو رفت
نفسِ کرببلا رفت فرو دم نزد این خاک
و با سینه ی صد چاک فقط دید و فقط دید فقط دید و فقط زرد شد و
سرخ شد و سرخ شد از آخر این حادثه ترسید

بگذارید که این بار روایت کنم از زاویه ی دید صحابه جریان را
بگذارید که عابس که خودش هست به هم ریخته ی حضرت عباس
روایت بکند صحنه ی جانسوز ورودیه ی هفتادو دو جان را
بگذارید که در پای حبیب بن مظاهر بکنم ذبح، زمان را
بگذارید که این ب

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:55
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( چه صحنه ها که در این دشت خار می بینم ) *

749

ورود کاروان به کربلا   -( چه صحنه ها که در این دشت خار می بینم ) چه صحنه ها که در این دشت خار می بینم
چه روی داده که دائم غبار می بینم

چه روی داده از آن لحظه ای که آمده ایم
تو را به غصه و ماتم دچار می بینم

از آن زمان که رسیدم دلم به شور افتاد
خداگواست چه در این دیار می بینم

بگو کجاست؟که اینجا دلم گرفته حسین
سه ساله را، ز چه رو بی قرار می بینم

هنوز دیر نگشته بیا و برگردیم
وگرنه، گِرد تنت نیزه دار می بینم

تمام دلهره ام این شده زمین نخوری
وگرنه روی تنت ده سوار می بینم

خداکند نشود جسم تو لگد کوبی
چو زخمهای تو، غم بیشمار می بینم

اگر برند مرا بین کوچه و بازار
سر تو را وسط رهگذار می بینم

محمود اسدی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:05
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -( یک کاروان فرشته و حوری رسیده است ) * مصطفی هاشمی نسب

943

ورود کاروان به کربلا   -( یک کاروان فرشته و حوری رسیده است ) از راه دور هاله ی نوری رسیده است
یک کاروان فرشته و حوری رسیده است
مشغول ذکر و راز و نیازند با خدا
گویا کلیم باز به طوری رسیده است

مهتاب رو گرفت، که زینب رسیده است
بر چشم خود ستاره حجابی کشیده است
از بس که این چراغ عفیف و منوّر است
پروانه نیز سایه ی او را ندیده است

تا پا زمین گذاشت دل آسمان گرفت
قلب علی و فاطمه هم در جنان گرفت
آیات ابتدایی مریم نزول کرد
یحیی به نیزه رفت و مسیحا زبان گرفت

زینب ز روی ناقه ی خود تا بلند شد
آه از نهاد حضرت زهرا بلند شد
تا که صدا زدند رکابی بیاورید
فوراً جناب حضرت سقا بلند شد

آرام پرده را علی اکبر کنار زد
قاسم غبار بادیه با پر کنار زد
ارباب با قرائت والشمس و وال

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن شعر ورود کاروان -( کاروان کم کم به منزل میرسد ) * مرتضی محمودپور

2340
3

متن شعر ورود کاروان -( کاروان کم کم به منزل میرسد ) کاروان کم کم به منزل میرسد
دارد این کشتی به ساحل میرسد
ثانی حیدر علی اکبر است
کربلا... احمد شمائل میرسد

زینب زهرایی عصمت نشان
بین هودج در میان کاروان
باچه صولت باچه عزت با وقار
کربلا... زهرا خصائل میرسد

دختری بر دوش سقای حرم
ای به خاک مقدمش جان و سرم
ماهپاره با قمر هم دوش شد
عاشقان یک کاروان دل میرسد

یک طرف قاسم کریم بن کریم
همقدم گردیده با ذبح عظیم
در کفش جام عسل بس با وقار
نوجوان است لیک کامل میرسد

کودکی ششماهه در آعوش مام
شیرخواره لیک بنموده قیام
مهر مظلومی شاه عشق شد
بهر نابودی باطل میرسد

شاعر : مرتضی محمودپور

شاعر : مرتضی محمودپور

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:56
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 حسن لطفی

ورود به کربلا -( همه سرها به زیر تا عمه ) * حسن لطفی

1673
3

ورود به کربلا -( همه سرها به زیر تا  عمه ) در دلش درد بی دوا عمه
در گلو بغض بی صدا عمه
که رسیده به کربلا عمه
همه سرها به زیر تا عمه

می گذارد قدم کجا زینب

پرده از محملش که بگشاید
صف به صف از فرشته می آید
همه چشم انتظار، او باید
آید اینجا جلوس فرماید

پشت پرده پر از دعا عمه

اکبر عطر و گلاب می گیرد
بچه را از رباب می گیرد
رونق از آفتاب می گیرد
تا عمو جان رکاب می گیرد

هست در اوج کبریا عمه

حال اینجا کلافه اش کرده است
چند معجر اضافه آورده است
در دل خویش روضه پرورده است
جگرش خون و سینه پر درد است

جگرش بر نینوا عمه

چنگ زد دامن برادر را
بوسه ای زد دوباره حنجر را
و نشان داد سمت دیگر را
نخلها را نه،حجم شکر را

ناله می زد ز کربلا عمه

همه جا

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

ورود به کربلا -( یعنی نوشت عبدِ غمِ تو مرا خدا ) * حبیب نیازی

1199
1

ورود به کربلا -( یعنی  نوشت  عبدِ  غمِ  تو  مرا خدا  ) توحیدِ اشکِ توست مرا کرده با خدا
یعنی نوشت عبدِ غمِ تو مرا خدا

قبل از سجودِ خیلِ ملک رو به ما بگو
سجده به خاکِ پای تو کردیم ، یا خدا؟!

شبهای قدر رفت اگرچه ، دلِ مرا...
قدری ز قدرِ ماتمِ تو بُرد تا خدا!

پوشیده ام لباسِ سیاهِ تورا اگر...
یکسال کرده ام دلِ شبها ، خدا خدا!

زیباست طعنه خوردنِ در عشقِ یارِ ما
روزِ حساب ، فاطمه هست و گدا خدا!!

عالم به زیرِ پرچمِ تو سینه میزند
زهراست روضه خوان شده،صاحب عزا خدا.

این دورِهم نشستنِ ما خیرِ اعظم است
اینجا بگیر جانِ مرا ، "باصفا خدا"

بیتِ خداست کعبه اگر پس چرا نمود
از کربلا حسینِ خودش را صدا خدا؟!!

منزل به منزل آمده حالا رسیده است
این خاک را برای ش

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر برای حرکت کاروان امام حسین به سمت کوفه و کربلا -(حضرت ماه بگو باز مسیرت به کجاست) * داریوش جعفری

2826
8

شعر برای حرکت کاروان امام حسین به سمت کوفه و کربلا -(حضرت ماه بگو باز مسیرت به کجاست) حضرت ماه بگو باز مسیرت به کجاست
پسر شاه بگو باز مسیرت به کجاست

لیلیِ حضرت لیلا سوی صحرا نروی
زلف آشفته سوی حضرت لیلا نروی

نکند در دل خود میل بلا را داری
شور عشق و هوس کرببلا را داری

قیمت آب در آن بادیه چون جان باشد
چه کنی گر لب طفلان تو عطشان باشد

خبرت هست که در قافله دختر داری؟
خبرت هست رباب و علی اصغر داری؟

نکند زینب تو بی کس و تنها گردد
نکند معجر او خاکی صحرا گردد

نکند قاری قرآن به سرِ نیزه شوی
سرِ فارغ ز تن و همسفر نیزه شوی

کوفی آداب بدی نسبتِ مهمان دارد
کربلا خاک بلا...خار مغیلان دارد

مکتب شام ریا...مذهبشان نیرنگ است
رسم مهمانی شان نیزه و چوب و سنگ است

میروی کاش رباب و علی اصغر ن

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 21:58
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

ورودیه کربلا -( آمده هنگامه ی ماتم) * رضا یعقوبیان

186

ورودیه کربلا -( آمده هنگامه ی ماتم) ورودیه کربلا
آمده هنگامه ی ماتم
ماه پر از رنج و پر از غم
ماه حسین ماه محرم
حسین حسین عزیز زهرا (3)
********
ریزم سرشک از هر دو دیده
هفتاد و دو حاجی رسیده
کس همچو این یاران ندیده
حسین حسین عزیز زهرا (3)
********
همه به تاب و در تب اینجا
جانها رسیده برلب اینجا
همه به دور زینب اینجا
حسین حسین عزیز زهرا (3)
********
اینجا همهدر شور و شینند
گرد گل روی حسینند
گریان ز اشک زینبینند
حسین حسین عزیز زهرا (3)
********
ای زینب ای غمدیده خواهر
شنو ز من راز برادر
اینجا شوم در خون شناور
حسین حسین عزیز زهرا (3)
********
اینجا شوند آل پیمبر
از طلم و کین در خون شناور
بر سر زنی غمدیده خواهر
حسین حسین عزیز زهرا (3

  • یکشنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 22:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

ورودیه کربلا -( آمده خون خدا در زمین کربلا) * رضا یعقوبیان

753

ورودیه کربلا  -( آمده خون خدا در زمین کربلا) ورودیه کربلا
آمده خون خدا در زمین کربلا
آید از اینجا بوی رنج و درد و ابتلا
کاروان عترت و قرآن رسید
رهنورد قله ایمان رسید
یا حسین فاطمه (4)
********
جملگی در شورو شین گرد شمع عالمین
کاروان سالار این کاروان باشد حسین
آمده هفتاد و دو نور ولا
همدل و همسنگر خون خدا
یا حسین فاطمه (4)
********
این گلان مصطفی کبریایی گشته اند
از کرامات خدا کربلایی گشته اند
جمله اهل کاروان جان بر لبند
سینه سوزان اشکبار زینبند
یا حسین فاطمه (4)
********
زینبم اینجا بود قتلگاه عاشقان
بعد من اینجا شود قبله گاه شیعیان
جان من گردد فدای داورم
پیکرم در خون شود بر نی سرم
یا حسین فاطمه (4)
********
زینبم اینجا شود مرکز جولان عش

  • دوشنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ورود کربلا -(ای آنام نشانه سی) * مرحوم حاج قدرت اله نادری

2400

ورود کربلا -(ای آنام نشانه سی) ای آنام نشانه سی
درده مبتلا باجی
فاطمه یگانه سی
دخت مرتضی باجی

بو محرم آییدور واضحین دیوم سنه
بو بلالی دشتده دشمن ال تاپار منه
فرصتی وئرر فلک بوردا یاغی دشمنه
یوز وئرر حسینیوه اوندا مین بلا باجی

آغلاما انام باجی قانه من باتان زمان
صبر قیل مصیبته بیدقیم یاتان زمان
اصغره ستم اوخون حرمله آتان زمان
اولدی چون منه وطن دشت کربلا باجی

بو بلالی باشیوه مین بلا گلر او گون
شمر دون بو باشیوه خاک غم الر او گون
الده قارداشون حسین تشنه لب ئولر او گون
قانیلن دولان زمان دشت نینوا باجی

قوملار اوسته حالیمه قلبیدن یانان گلر
قتلگاهیمه منیم فاطمه آنان گلر
کسمگه بو باشیمی شمرله سنان گلر
ذوالجناحی گورجگین باشه سال

  • دوشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:54
  • نوشته شده توسط
  • علی ببیرپور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد