شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

مرا ببخش اگر شکوه بی مقدمه کردم *

3772
2

مرا ببخش اگر شکوه بی مقدمه کردم مرا ببخش اگر شکوه بی مقدمه کردم

چه‌قدر بی تو شكستم ، چه‌قدر واهمه كردم!
چه‌قدر نام تو را مثل آب زمزمه كردم!
خیال آب نبستم به جز دو دست عمویم
اگر نگاه به رؤیای نهر علقمه گردم

سرود كودكیم در خزان حادثه خشكید
پس از تو قطع امید ای بهار از همه كردم
نكرده هیچ دلی در هجوم نیزه و آتش
تحملی كه از آن اضطراب و همهمه كردم
شكفت غنچه‌ی خورشید از خرابة جانم
همین كه با تو دلم را به خواب زمزمه كردم
چه شرم دارم از این درد و جای آمدنت را
كه سر بریده تو را میهمان فاطمه كردم
پدر ، به داغ د ل عمّه‌ام ، به فاطمه سوگند
مرا ببخش اگر شكوه بی مقدّمه كردم

  • یکشنبه
  • 14
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 17:49
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

نماز شب -(زینب، نهال غم، چه به ویرانه می نشاند ) *

3322
2

نماز شب -(زینب، نهال غم، چه به ویرانه می نشاند ) نماز شب
زینب، نهال غم، چه به ویرانه می نشاند
می ریخت خاک و آب هم از دیده می فشاند
آن کوه استقامت و، آن معدن وقار
در ماتم رقیه، دگر طاقتش نماند
زینب که تا سحر، همه شب در قیام بود
آن شب دگر، نماز شبش را نشسته خواند
شاعر:حبیب چایچیان

  • یکشنبه
  • 14
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 17:56
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

خرابه ی شام-(شب و خورشید و آشیانه ی من نورباران شده است خانه ی من ) *

5846
2

خرابه ی شام-(شب و خورشید و آشیانه ی من                نورباران شده است خانه ی من ) خرابه ی شام
شب و خورشید و آشیانه ی من نورباران شده است خانه ی من
طَبَقِ نور شد در این دل شب پاسخ گریه ی شبانه ی من
بوی بابا رسد مرا به مشام ابتا مرحبا! سلام، سلام
****

مصحفِ روی دست من سر تو است هفده آیه نقش منظر تو است
زخم های سر بریده ی تو شاهد زخم های پیکر تو است
دررگ حنجر تو دیده شده که سرت از قفا بریده شده
****
تو نبودی فراق آبم کرد عمه بیدار ماند و خوابم کرد
صوت قرآن تو دلم را برد لب خشکیده ات کبابم کرد
ای علی بر لب تو بوسه زده! چوبِ کی برلب تو بوسه زده؟
****
تا به رویت فتاد چشم ترم پاره شد مثل حنجرت جگرم
خواستم پا نهی به دیده ی من پس چرا با سر آمدی به برم
دامن دخت داغدیده ی تو گشت جای

  • یکشنبه
  • 14
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 17:57
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شعر شب سوم محرم (حضرت رقیه) *

7978
5

شعر شب سوم محرم (حضرت رقیه) شعر شب سوم محرم (حضرت رقیه)
اي همسفر به نيزه مرا جز تو ماه نيست

من را به غير روي تو شوق نگاه نيست

در اين سه ساله غير تو ذكري نگفته ام

شكر خدا كه عمر كم من تباه نيست

با شك نگاه موي سپيد از چه مي كني

آري رقيه تو منم اشتباه نيست

هر منزلي كه آمده ام زخم خورده ام

شام كسي چو شام تن من سياه نيست

ديگر مجاب رفتن با عمه ام مكن

دستم وبال گردن و پايم به ره نيست

فهميده ام ز سيلي و شلاق و سلسله

ما را به غير دامن عمه پناه نيست

با اينكه كودكان همه زخمي و خسته اند

اما تن كسي چو تنم راه راه نيست

بابا بگو كه چشم عمو غيرتي كند

اينجا غير طعنه و تير نگاه نيست

شاعر : علي اشتري

  • چهارشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 03:51
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

مي ريخت لاله لاله غم از عرش محملش *

3098
1

مي ريخت لاله لاله غم از عرش محملش مي ريخت لاله لاله غم از عرش محملش

مي ريخت لاله لاله غم از عرش محملش

هر دم رسيد تا سر بابا مقابلش

چشمان نيمه جان و غريبش گواه بود

در آتش فراق پدر سوخت حاصلش

هر لحظه در تلاطم طوفان طعنه ها

چشمان غرق خون عمو بود ساحلش

چشمش براي ديدن بابا رمق نداشت

از بس که شد محبت اين قوم شاملش

از لطف دست سنگي يک شهر حرمله

کم کم شبيه فاطمه مي‌شد شمايلش

روي کبود و موي سپيد ارث مادري است

وقتي سرشته از غم زهرا شده گلش

جانش رسيد بر لبش از دست خيزران

آخر چه کرد طعنة آن چوب با دلش

از نحوة شهادت او عمه هم شکست

تا ديد داغ تشت طلا بوده قاتلش

او هرگز از کبودي بال و پرش نگفت

غساله گفت يک سر مو از فضائلش!

  • پنج شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 03:29
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شانه هاي زخمي اش را هيچ كس باور نداشت *

3967
3

شانه هاي زخمي اش را هيچ كس باور نداشت شانه هاي زخمي اش را هيچ كس باور نداشت

شانه هاي زخمي اش را هيچ كس باور نداشت

بار غربت را كسي از روي دوشش بر نداشت

در نگاهش كوفه كوفه غربت و دلواپسي

عابر دلخسته جز تنهائيش ياور نداشت

بام هاي خانه هاي مردم بيعت فروش

وقت استقبال از او جز سنگ و خاكستر نداشت

مي چكيد از مشك هاشان جرعه جرعه تشنگي

نخل هاشان ميوه اي جز نيزه و خنجر نداشت

سنگ ها كمتر به پيشاني او پا مي زدند

نسبتي نزديك اگر با حضرت حيدر نداشت

روي گلگون و لبي پر خون و چشماني كبود

سرنوشتي بين نامردان از اين بهتر نداشت

سر سپردن در مسير سربلندي سيره اش

جز شهادت آرزوي ديگري در سر نداشت

‹

دخترش با ديدن بازارهاي كوفه گفت

خوب شد ب

  • پنج شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 03:33
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

هر دم رسيد تا سر بابا مقابلش *

3629
1

هر دم رسيد تا سر بابا مقابلش هر دم رسيد تا سر بابا مقابلش

مي ريخت لاله لاله غم از عرش محملش

هر دم رسيد تا سر بابا مقابلش

چشمان نيمه جان و غريبش گواه بود

در آتش فراق پدر سوخت حاصلش

هر لحظه در تلاطم طوفان طعنه ها

چشمان غرق خون عمو بود ساحلش

چشمش براي ديدن بابا رمق نداشت

از بس که شد محبت اين قوم شاملش

از لطف دست سنگي يک شهر حرمله

کم کم شبيه فاطمه مي‌شد شمايلش

روي کبود و موي سپيد ارث مادري است

وقتي سرشته از غم زهرا شده گلش

جانش رسيد بر لبش از دست خيزران

آخر چه کرد طعنة آن چوب با دلش

از نحوة شهادت او عمه هم شکست

تا ديد داغ تشت طلا بوده قاتلش

او هرگز از کبودي بال و پرش نگفت

غساله گفت يک سر مو از فضائلش!

‹

دس

  • جمعه
  • 19
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 11:49
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

تمام درد دلت را که از سفر گفتی *

3005
2

تمام درد دلت را که از سفر گفتی تمام درد دلت را که از سفر گفتی
گمان کنم که دلت سوخت مختصر گفتی
من از جسارت آن دست بی حیا گفتم
تو از مشقت گودال و قطع سر گفتی

همان که آتشمان زد و خیمه را سوزاند
صدا زدم که الهی به پای مرگ افتی
چنان به روی سرم داد زد پس از سیلی
نگفته ام که نگو باز هم پدر گفتی
به روی نیلی و موی سفید دقت کن
بگو شبیه که هستم پدر، اگر گفتی؟
فقط بگو که چه شد ظالمانه چوبت زد
شما به غیر کلام خدا مگر گفتی
دلم برای غریبی عمه می سوزد
مگو زدرد سفر از چه مختصر گفتی
سروده حامد خاکی

  • چهارشنبه
  • 24
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

من نخل شکستۀ حسینم... *

4637
4

من نخل شکستۀ حسینم... من نخل شکستۀ حسینم...

من نخل شکستۀ حسینم
در سوگْ نشستۀ حسینم
هم اختر آسمان عصمت
هم ماه خجستۀ حسینم

دریا شده تشنه‌کامِ اشکم
پیغمبـرخون، امام اشکم

من سورۀ کوثر حسینم هم‌سنگر مادر حسینم
مانند عمو، گره‌گشایم
والله! قسم در حسینم

آزاده یتیمــه‌ای صغیــرم
صد قافله دل، بوَد اسیرم
قرآنِ فتاده زیر پایم
هر چند، غریبم، آشنایم
هم لالۀ سرخ باغ خونم
هم یاس بهشت کربلایم

با مصحفِ روی لاله‌گونم
پیغمبــرِ قتلـگاه خـونم

آیینۀ روی سیّدالناس
سرتا به قدم، صفا و احساس
بوده است همیشه جایگاهم
دامان حسین و دوش عباس

هم بـوده حسیـن، سرفرازم
هم دخت علی، کشیده نازم

ویرانه، اگر چه جای من بود
عالم، همه کربلای من بود
چ

  • پنج شنبه
  • 2
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 17:52
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

وجه ذوالجلال-(جسمم، ضعیف و روحم، سرگرمِ بالُ‌‌بال است) *

4348
2

وجه ذوالجلال-(جسمم، ضعیف و روحم، سرگرمِ بالُ‌‌بال است) وجه ذوالجلال

جسمم، ضعیف و روحم، سرگرمِ بالُ‌‌بال است
دور فراق، طی شد، امشب، شبِ وصال است
تا یافتم طبق را، دیدم جمال حق را
باید به سجده افتم، این وجه ذوالجلال است

هنگام شب، که دیده، خورشید در خرابه؟
این قرص آفتاب است یا ماه، یا هلال است؟
اکنون که یارم آمد، از ره نگارم آمد
هم ماندنم، حرام است، هم رفتنم، حلال است
افتادم از صدا و سر، مانده روی قلبم
جانم، ز دست رفت و چشمم، بر این جمال است
سر روی سینۀ من، مانند سورۀ نور
تن، از سم ستوران، قرآنِ پایمال است
عمر سه‌سالۀ من، کوتاه بود، چون گل
دوران انتظارم، هر دم هزارسال است
هر شب، به خواب دیدم، جان دادنِ خودم را
امشب، شهادت من، نه خواب، نه خیال است
در

  • پنج شنبه
  • 2
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 17:53
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

جام وصال-(نفس در سینه از آهمم شرر شد) *

4114
2

جام وصال-(نفس در سینه از آهمم شرر شد) جام وصال

نفس در سینه از آهمم شرر شد
تمام قوت من، خون جگر شد
چه ایامی که از شب، تیره‌تر بود
چه شب‌هایی، که با هجرت سحر شد

چه سود از گریه، هر چه گریه کردم
شرار دل، ز اشکم بیشتر شد
تن صد پاره‌ات در کربلا ماند
سرت بر نیزه با من، هم‌سفر شد
خمیدم، در سنین خردسالی
به طفلی، قسمتم، داغ پدر شد
لب من از عطش، خشکیده بابا
چرا چشمان تو از گریه تر شد؟
زبان عمه، شمشیر علی بود
ولی او بر دفاع من، سپر شد
نگه کردم به رگ‌‌های گلویت
از این دیدار، داغم تازه‌‌تر شد
اجل، جام وصال آورده بر من
خدا را شکر، هجرانت به سر شد
سرشک دوستانم، دانه‌دانه
تمام نخل «میثم» را ثمر شد

غلامرضا سازگار

  • پنج شنبه
  • 2
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 17:54
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

حضرت رقیه ( نوحه دوم ) به همراه دانلود فایل صوتی سبک *

5901
6

حضرت رقیه ( نوحه دوم ) به همراه دانلود فایل صوتی سبک حضرت رقیه ( نوحه دوم )
به همراه دانلود فایل صوتی سبک
دخترم گریه نکن، اشک چشمت زده بر دل شررم
مادرم منتظر است، آمدم تا که تو را هم ببرم

نازنین دختر من گل نیلوفر من

این خرابه، قفس است، آمدم تا که کنم آزادت
با پدر حرف بزن، مانده در سینه چرا فریادت؟

نازنین دختر من گل نیلوفر من

علی اکبر به جنان، در فراق تو دلش تنگ شده
به پدر سنگ زدند، موی تو از چه، به خون رنگ شده

نازنین دختر من گل نیلوفر من

تو که یک طفل استی، قامت فاطمیت، از چه دوتاست
ترَکِ لب‌هایت، همه از تشنگی کرب و بلاست

نازنین دختر من گل نیلوفر من
دیدم از نوک سنان، به روی خار، دواندند تو را
از شتر افتادی، ز چه بر خاک، کشاندند تو را

نازن

  • پنج شنبه
  • 2
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 17:59
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

حضرت رقیه ( نوحه سوم ) به همراه دانلود فایل صوتی سبک *

5294
10

حضرت رقیه ( نوحه سوم ) به همراه دانلود فایل صوتی سبک حضرت رقیه ( نوحه سوم )
به همراه دانلود فایل صوتی سبک
عمّۀ مظلومه‌ام، دست خدا یار تو
وقت جدایی شده، خدانگهدار تو

گریه به حالم کنید دگر حلالم کنید

طایر عشق حسین، فتاده از زمزمه
شبانه دفنم کنید، چو مادرم فاطمه

گریه به حالم کنید دگر حلالم کنید

گاه به من، مادر و گاه پدر، می‌شدی
گاه مرا سایه‌بان، گاه سپر، می‌شدی

گریه به حالم کنید دگر حلالم کنید

الا اسیران همه من به سفر می‌روم
با رخ نیلی‌شده، پیش پدر می‌روم

گریه به حالم کنید دگر حلالم کنید
در این خرابه دلم، تنگ علی‌اکبر است
در نظرم دم‌به‌دم روی علی اصغر است

گریه به حالم کنید دگر حلالم کنید

به گلسِتان جنان یاد کنم از همه
سلامتان را برم، به ما

  • پنج شنبه
  • 2
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 18:01
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

گفتگوي حضرت زينب وحضرت رقيه *

5520
2

گفتگوي حضرت زينب وحضرت رقيه آي زينب(2) الهي من برات بميرم

آي زينب (2) دور تل زينبيه

حروله كنانه اين ديگه طاقت نداره

آي رقيه (2) پيش چشمونم سياهه

بابات رفته سفر عمر عمه ات تباهه

آي عمه (2) كي از دعام جواب ميگيرم

گوشه خرابه نميتونم آروم بگيرم

آي بميرم (2) كه يزيد از خواب بيدار شد

روزگار عمه حالا ديگه سياه شد

آي نامرد (2) سه سالمون خيلي غمينه

ميميره رقيه اگه تو ظرف تو ببينه

آي زينب (2) الهي من برات بميرم

  • پنج شنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1389
  • ساعت
  • 13:22
  • نوشته شده توسط
  • جواد میرزایی
ادامه مطلب

گفتگوي حضرت رقيه و حضرت زينب *

4817
1

گفتگوي حضرت رقيه و حضرت زينب گفتگوي حضرت رقيه و حضرت زينب

آي زينب الهي من برات بميرم
آي زينب دور تل زينبيه
حروله كنانه اين ديگه طاقت نداره
آي رقيه پيش چشمونم سياهه

بابات رفته سفر عمر عمه ات تباهه
آي عمه كي از دعام جواب ميگيرم
گوشه خرابه نمي تونم آروم بگيرم
آي بميرم كه يزيد از خواب بيدار شد
روزگار عمه حالا ديگه سياه شد
آي نامرد سه سالمون خيلي غمينه
مي ميره رقيه اگه تو ظرفت و ببينه
آي زينب الهي من برات بميرم

  • جمعه
  • 6
  • اسفند
  • 1389
  • ساعت
  • 06:40
  • نوشته شده توسط
  • جواد میرزایی
ادامه مطلب

گوهر نایاب (به همراه دانلود سبک) *

2365
7

گوهر نایاب  (به همراه دانلود سبک) سوره‌ی غم داره یه آیه// لعن الله بنی امیه
هر کس رو بهر کاری ساختن// کار ما گریه به رقیه.

کوثر بابایی // خَلقاً و خُلقاً شبیه زهرایی
با دل دریایی// میوه‌ی دل، ریحانه‌ی بابایی.

به ابالفضل نور عینی// چش روشنی حسینی
با همون دستای کوچیکت// کلید بین الحرمینی.

گوهر نایابی// تو اولین روضه‌خوان اربابی
نگین مه‌تابی// کی گفته تشنه ؟‌ تو دختر آبی.

تشنه‌ی اشک چشات دریا// خجل ز آبله‌هات صحرا
تا چادرت رو سر می‌کنی// زینب میگه جانم زهرا

رشک ملک داری// فاطمه‌ای اما نه فدک داری
با سر بابایت// قباله‌ی کل این فلک داری.

سه ساله‌ی شهره‌ی ارباب// زهرایی و زهره‌ی ارباب
نمک سفره‌ی خدا حسین// تو نمک سفره‌ی ارباب.

  • چهارشنبه
  • 21
  • اردیبهشت
  • 1390
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

دشمنان اثر استاد حسان - (دشمنان نقشه کشیدند و تفکر کردند) *

5497
5

دشمنان اثر استاد حسان - (دشمنان نقشه کشیدند و تفکر کردند) اشعار مسلمیه

دشمنان نقشه کشیدند و تفکر کردند
تا مرا در بدر و غرق تأثر کردند
کی گذارم که شود نقشة آنان عملی
گرچه بسیار درین باره تدبر کردند
می‌کنم زیر و زبر دولت پوشالیشان
تا که بر عکس شود آنچه تصور کردند

من سفیرم که فرستاده مرا ثار الله
از ره جهل به من فخر و تکبر کردند
گفتة ما، همه احکام خدا بود و رسول
حرق حق را نشنیدند و، تمسخر کردند
میهمان را که به زنجیر گران می‌بندد؟
شامیان خوب پذیرائی در خور کردند
چونکه غربت زده و خاک نشینم دیدند
با زر و زیور شان، ناز و تفاخر کردند
پیش چشم من غارت زده، همسالانم
زینت گوش خود آویزه ای از در کردند
آستین کرده ام از شرم، حجاب رویم
پیش آنانکه به سر، معجر و چاد

  • شنبه
  • 14
  • آبان
  • 1390
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • ایمان
ادامه مطلب

غزل مصیبت حضرت رقیه (س) -( بعد از تو ای پدر به لبم مشت میزنم ) * رضا قربانی

2854

غزل مصیبت حضرت رقیه (س) -( بعد از تو ای پدر به لبم مشت میزنم ) بعد از تو ای پدر به لبم مشت میزنم
خوردی تو چوب تر به لبم مشت میزنم

عاشق شبیه چهره ی معشوق میشود
پس حق بده اگر به لبم مشت میزنم

شب تا سحر کنار سرت مست کرده اند
شب تا خودِ سحر به لبم مشت میزنم

دیدم چگونه پا به دهان تو میگذاشت
شد گریه بی اثر... به لبم مشت میزنم

هرچه یزید بر لب تو خیزران زَنَد
جان تو بیشتر به لبم مشت میزنم

بابا دم خرابه نشستم که زودتر
برگردی از سفر به لبم مشت میزنم

خیلی وبال گردن عمه شدم پدر
من را بیا ببر... به لبم مشت میزنم

شاعر : رضا قربانی

  • شنبه
  • 27
  • دی
  • 1393
  • ساعت
  • 09:34
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

دانلود شعر زمینه شهادت حضرت رقیه به همراه فایل صوتی-(می گم با گریه که دنیا این جور نمی مونه) *

15659
27

دانلود شعر زمینه شهادت حضرت رقیه به همراه فایل صوتی-(می گم با گریه که دنیا این جور نمی مونه) زمینه به همراه دانلود سبک

می گم با گریه که دنیا این جور نمی مونه
یه روزی پایان می رسه غم های من
می بینید از راه می رسه بابای من

میاره مرهم برای زخمای من
میاد و سوغات برای من میاره
یه چادر رنگی و یک کفش یه گوشواره
موهام و شونه می زنه باز دوباره
بابا بابا2
ای وای بابا
سلام ای سر،ای سر زخمی،ای سر بابا
صفا دادی خونه ی ما رو اومدی اینجا
دلم رو بردی با سرت بابا بابا
کجا رفتی بی دخترت بابا بابا
منم مدیون خواهرت بابا بابا
چهل منزل بی بال و پر سخته بابا
چهل منزل بی تو سفر سخته بابا
سفر با دشمن ای پدر سخته بابا
نمی شناسی دختری رو که صورت کبوده
همون که روزی توی گوشش گوشواره بوده
خیالی مونده از تنم بابا

  • چهارشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 15:33
  • نوشته شده توسط
  • سید حامد فیض
ادامه مطلب

به‌ گیسوان‌ پریشان‌ نظاره‌ جایز نیست * جعفر ابوالفتحی

3070
2

به‌ گیسوان‌ پریشان‌ نظاره‌ جایز نیست حضرت رقیه(س)-شهادت به‌ گیسوان‌ پریشان‌ نظاره‌ جایز نیست‌ نظر به‌ پیرهن‌ پاره‌ پاره‌ جایز نیست‌ نگاه‌ دختر شامی‌ نگاه‌ تردید است ‌ برای‌ دوست‌ شدن‌ استخاره‌ جایز نیست‌
به‌ جان‌ خسته‌ سزاوار نیست‌ خنده‌ زدن‌ به‌ جسم‌ سوخته‌ حتی‌ اشاره‌ جایز نیست‌ ز خارْ پای‌ غریبی‌ چو بوسه‌ باران‌ بود دواندنش‌ به‌ بیابان‌ دوباره‌ جایز نیست‌ هنوز دامن‌ آتش‌ گرفته‌ می‌سوزد به‌ جان‌ سوخته‌ دامن‌ شراره‌ جایز نیست‌ به‌ سوی‌ قافله ی‌ بانوان‌ معصومه نگاه‌ خیره‌ سر چشم‌ پاره‌ جایز نیست‌ برای‌ بردن‌ سوغات‌ نزدِ دخترِ خویش‌ ز گوشِ‌ پاره ی‌ من‌ گوشواره‌ جایز نیست‌ به‌ قصد سیلی‌ و ترساندن‌ و زدن‌ دل‌ شب‌ به‌ نعره‌ در پی‌ دخ

  • یکشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

شعری برای حضرت رقیه (س)-(ای نجم شام حادثه جانم فدای تو) *

3714
2

شعری برای حضرت رقیه (س)-(ای نجم شام حادثه جانم فدای تو) ای نجم شام حادثه جانم فدای تو
ناقابل ارچه در محک گرد پای تو

ترک فلک که دست به یغمای دیده هاست
خود ره نشین پرتوی نور سهای تو

چون پیش می روی به نظرگاه شاهدان
سرها بود که می رود اندر قفای تو

عاقل نظر به سوی رفائیل کی کند
تا شهره ی کرم شده دست شفای تو

شوری به پا شدست ز شیرینی لبت
نرخ نمک شکست ز ناز و ادای تو

زنجیر و تازیانه ی زلف از برای چیست
رامست خود به خود سگ کوی و سرای تو

روی سمندم از سر چوگان زلف توست
گوی سرم فتاده به دشت بلای تو

در کور آتش آهن دل چشم پر ز آب
در حسرت نمی اثر کیمیا تو

جای شگفتی است که با اسپه آمدی
این ها کجا و صید من بی بهای تو

آن مدعی که طعنه زند بی خبر بود
جن و ملک

  • دوشنبه
  • 7
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 08:31
  • نوشته شده توسط
  • امین مقامی
ادامه مطلب

زمزمه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها بهمراه فایل سبک *

3969
1

زمزمه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها بهمراه فایل سبک یا حسین علیه السلام

سلام وعرض تسلیت بمناسبت ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

تقویم و که ورق بزنید ایام گم شدن خانم رقیه س در بیابان وجسارت زجر ملعون..... وای از ضرب دست!

انشاالله که به همین زودی زود بیاد و انتقام خون جدشو بگیره .

زمزمه زبان حال حضرت رقیه (س)

همراه با دانلود سبک

شده کوتاه چادرم یعنی خویش را بین شعله ها دیدم

دختران گرم بازی امام من با عمو حرف میزنم آرام

گله ازچشمهای نامحرم از یتیمی از آنهمه دشنام

....بابا

دختری که مقابلم انداخت بازهم نان پاره خو را

جان تو روی گوش او دیدم هر دو تا گوشواره خودرا

لکنتم بیشتر شده خوب است لکنت دختران شیرین است

لحجه ام را ببین عوض کرد

  • جمعه
  • 2
  • دی
  • 1390
  • ساعت
  • 19:35
  • نوشته شده توسط
  • ایمان
ادامه مطلب

زمزمه شهادت خانم رقیه س بهمراه سبک(باب الجنه) *

3860
0

زمزمه شهادت خانم رقیه س بهمراه سبک(باب الجنه) سلام دوست عزیز جناب احمد زاده

باپوزش فراوان جهت ناتوانی در ارسال قطعه مورد نظر بصورت

های فیکس و استدیو ایی در حال حاضر بصورت اکتیو ضبط شده تا در اختیار دوست داران

قرار بگیره انشا الله رفریگیتور تعمیر شد قطعه ها رو بصورت کیفیت کامل در اختیارتون قرار میدم ممنون از

قبول زحماتتون یا علی غلامی باب الجنه

یا حسین علیه السلام

زمزمه زبان حال حضرت رقیه (س)

همراه با دانلود سبک

در ادامه مطلب

شده کوتاه چادرم یعنی خویش را بین شعله ها دیدم

دختران گرم بازی امام من با عمو حرف میزنم آرام

گله ازچشمهای نامحرم از یتیمی از آنهمه دشنام

....بابا

دختری که مقابلم انداخت بازهم نان پاره خو را

جان تو روی گوش

  • دوشنبه
  • 5
  • دی
  • 1390
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • ایمان
ادامه مطلب

غزلی زیبا در باره حضرت رقیه (س) - غنچه ی یاس *

5160
5

غزلی زیبا در باره حضرت رقیه (س) - غنچه ی یاس دوش در خاطرم آن سرو گل اندام آمد
باز فارغ دلم از آتش در جام آمد

دانه بر گونه نهادست و به دورش زلفی
همچو صیّاد که با دانه و با دام آمد

مصحف رو ، خَجَک خال و خم گیسوی جیم
بین که قدّ الف یوسف از آن لام آمد

صلح خواهست اگر پس به چه کارش آید
جنگ افراز که با ناوک و صمصام آمد

اول عشق اگر این بوده سرانجامش چیست
راضی استم به خدا هر چه که فرجام آمد

نو گلان چمن آسیمه پریشان گشتند
آه ، از خار مغیلان که به اقدام آمد

اختران از پی و خورشید هدایت در پیش
سنگ باران چو شهاب است که در شام آمد

چشم ها خیره بر آن سلسله ی مشکین بود
به نظرگاه عدو زاده ی ضرغام آمد

ز سخنرانی شهدخت علی نالان کفر
بی گمان رفت و پی ا

  • سه شنبه
  • 6
  • دی
  • 1390
  • ساعت
  • 08:29
  • نوشته شده توسط
  • امین مقامی
ادامه مطلب

شعر حضرت رقیه ( س) (هر لحظه نگاهت که می افتد به نگاهم ) *

1648

شعر حضرت رقیه ( س) (هر لحظه نگاهت که می افتد به نگاهم ) هر لحظه نگاهت که می افتد به نگاهم
یک قافله ریزد به هم از قدرت آهم
هر بار می آیم که تو را خوب ببینم
هِِِِِِِِِِِِِِِِِِِی سیلي و شلاق می آید سرِ راهم
دختر همه ی هوش و حواسش پی ِباباست
خوب!من که یتیمم چه به جز مرگ بخواهم؟!
حالا چه شده این همه بعد از تو نمردم!...
…از برکت عمه ست که بوده ست پناهم
ورنه لگد و کعب نی و سنگ که انگار
طوفان مهیبی ست،و من چون پرِ کاهم
آتش که نوازش کند آیا اثری هم
می ماند از آن معجر و گیسوی سیاهم؟
هر جا که رسیدیم مرا مسخره کردند
انگار نه انگار که من دختر شاهم
خولی و سنان،ضجر،دگرها و دگرها...
من یک تن و همدست شدند این همه با هم
هر کس ز عمو کینه به دل داشت مرا زد
بی آنکه بگ

  • شنبه
  • 25
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:33
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر حضرت رقیه ( س) (امشب از عشق تو من دیوانه ام ) *

1686
1

شعر حضرت رقیه ( س) (امشب از عشق تو من دیوانه ام ) امشب از عشق تو من دیوانه ام
همنشین باده و پیمانه ام
ساقی امشب داده جام و باده ام
بر امیری عاشق و دلداده ام
مست مست مست از بویش شدم
ناخوداگاه عاشق رویش شدم
ماه در حسرت که او ماهش شود
یک شبی تا صبح همراهش شود
حضرت موسی عصایش دست اوست
عیسی مریم دمش از هست اوست
یوسف مصری پی دیدار اوست
حاتم طایی که خدمتکار اوست
او حسین است و منم دلداده اش
گردنم انداخته قلاده اش
جلوه ی مهتاب امشب دیدنیست
شادی ارباب امشب دیدنیست
اشبه الناس آمده بر مادرش
بوسه می گیرد ز روی دخترش
زینت دوش عمو عباس اوست
ساقی صد خضر و صد الیاس اوست
بوسه بر رویش زند ارباب ما
شانه بر مویش زند ارباب ما
نازدانه دختری آمد بر او
خنده ی تلخ حسی

  • شنبه
  • 25
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:40
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر حضرت رقیه ( س) ( پريوشي كه غزل خوان مهرباني هاست) *

1680
1

شعر حضرت رقیه ( س) (  پريوشي كه غزل خوان مهرباني هاست) پريوشي كه غزل خوان مهرباني هاست
سه ساله دخترك خانواده ي زهراست
شب ولادت او روز مرگ نوميدي
شروع لحظه ي تحويل سال خورشيدي
شكوفه هاي بهاري مريد خنده ي او
شكفتن گل مريم نويد خنده ي او
چه انعكاس شگرفي نگاه او دارد!
از آسمان نگاهش ستاره مي بارد
نماز پنجره ها سمت كعبه ي چشمش
حواس آينه ها پرت جذبه ي چشمش
ستاره ها به رقيه سلام مي كردند
براي ديدن او ازدحام مي كردند
رجال اهل كهف،خواب ناز امشب را
به پلك منتظر خود حرام مي كردند
زنان پاك سرشت قبيله ي مريم
به احترام مقامش؛ قيام مي كردند
و شاعران علي دوست تمام جهان
قصيده گفتن خود را تمام مي كردند
فرشته ها به قماتش دخيل مي بندند
فقيرهاي بهشتي چه آبرومندند!
طوا

  • شنبه
  • 25
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

فرهادتو-(ویرانه رادست توآبادمیکند) *

2301
3

فرهادتو-(ویرانه رادست توآبادمیکند) ویرانه رادست توآبادمیکند

بغض مرانام توآزادمیکند

هرخنده ای به لبم خشک میشود

آندم که ساز،نای توبنیادمیکند

شیرین کجابفریبد دل مرا

قلب مراعشق توفرهاد میکند

اینجادگر-نفس-یاری نمیکند

کاردل مرامقدادمیکند

مجموعه اشعارشاعر

  • جمعه
  • 9
  • دی
  • 1390
  • ساعت
  • 08:11
  • نوشته شده توسط
  • نفس
ادامه مطلب

شعر زبانحال حضرت رقیه با سر بریده پدر از شاعر بزرگوار مهدی عظیمی -( بابا جون خوش اومدي امشب کناره دخترت ) * مهدی عظیمی

15682
31

شعر زبانحال حضرت رقیه با سر بریده پدر از شاعر بزرگوار مهدی عظیمی -( بابا جون خوش اومدي امشب کناره دخترت ) بابا جون خوش اومدي امشب کنار دخترت
مثل پروانه ميگردم تا سحر دور سرت
بابا جون خرابمون روشن شد از نور چشات
ميدونستم که مياي فداي اون زخم لبات

بابا جون نبودنت ما رو پريشون ميکنه
عمه دل شکسته ست و گريشو پنهون ميکنه
بابا جون ميون راه همش به ما سنگ مي زدند
سنگ نبود زخم زبون به اين دل تنگ مي زدند

شاعر : مهدی عظیمی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

بی بی رقیه س *

4806
13

بی بی رقیه س بی بی رقیه س

من رقیه ام همون شیرین زبونه بابا

آواره ی کوچــــه و صـــــحــرا

غم دیده ی کوچک و تنها

من رقیه ام شاهزاده ی ویران نشینم

من دختر سلطان دینم

بدی از آدما که دیدم

من رقیه ام من نوگل افسرده حالم

از دوری بابام مینالم

برای دیدنش میبالم

وقتی بابا منو توآغوش میگرفتی

نگاه می کردی و می گفتی

همش تو قلب من نهفتی

بابا جونم اینا منو یتیتم میدونن

بیا که من میخام بدونن

دارم هنوز یه همزبونم

برا مستی آدم بدا شراب می خوردن

دوره سره تو تاب می خوردن

جلو منم هی آب می خوردن

من سه سالم قد خمیده رویم نیلی

موهام سفیدو تو می بینی

عدو زده به من یه سیلی

((بی بی جان رقیه خاتون))

  • شنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1390
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • محمد حسن
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد