شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس
 اسماعیل تقوایی

نوحه وزمزمه شهادت حضرت رقیه _خوش آمدی ای پدر گوشه ویران من * اسماعیل تقوایی

3479
2

نوحه وزمزمه شهادت حضرت رقیه _خوش آمدی ای پدر گوشه ویران من نوحه وزمزمه حضرت رقیه
خوش آمدی ای پدر /گوشه ی ویران من
با سر بی پیکرت/شدی تو مهمان من
یا ابتا یا حسین، یا ابتا یا حسین، یا ابتا یا حسین، یا ابتا یا حسین 2
____________________________
رقیه ات را ببین/غمین وبی معجرست
خمیده ورخ کبود/شبیه یک مادر است
یا ابتا...
______________________________
فتاده شد بر زمین/زناقه ای دخترت
خورده زمردی کتک/سه ساله ی مضطرت
یا ابتا....
______________________________
کجا بود پس تنت/که آمدی باسرت
ببین به اشک روان/کنار من خواهرت
یا ابتا یا....
_____________________________
شرر زده بر دلم/درد فراقت پدر
آمده ای همرهت/دختر خود راببر
یا ابتا...

شعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 21:28
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 عباس میرخلف زاده

شعر زمينه ، شور روضه حضرت رقيه سلام الله عليها -(رفتي و بابايي ، من موندم و غمها) * عباس میرخلف زاده

4281
5

شعر زمينه ، شور روضه حضرت رقيه سلام الله عليها -(رفتي و بابايي ، من موندم و غمها) به سبك ( به سمت گودال از....)
كه منتهىٰ به همان شعر ميشود

رفتي و بابايي ، من موندم و غمها
رفتي و بعد از تو ، پير شدم بابا

چشمتو دور ديدن ، همش توي راها
زدن يتيمت رو ، پير شدم بابا

خبر داري اون شب ، كه تو بيابونا
گم شده بودم من ، پير شدم بابا

زجر و فرستادن ، سراغِ من اونجا
بگم همين قدْر كه ، پير شدم بابا

مُرده بودم اون شب ، اگه نبود زهرا
چي بگم از اون شب ، پير شدم بابا

بعد تو شمر بود كه ، لالايي گفت اما
با سيلي و چكمه ، پير شدم بابا

پير شدم بابا....

برا كدوم دختر ، توي خرابه ها
سر ميبرن آخه ، پير شدم بابا

كي مثل من لكنت ، گرفته از غمها
سه سالمه اما ، پير شدم بابا

عبا تو ديدم من ، رو د

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن نازپرور

واحدحضرت رقیه سلام الله علیها * حسن نازپرور

915

واحدحضرت رقیه سلام الله علیها واحدحضرت رقیه سلام الله علیها

علی صغرسنی یتیمم کردن
علی صغرسنی ناامیدم کردن
➖➖
بابا بعدتودشمن به زخم من نمک زد
بابا از چپ وراست به صورتم کتک زد
بابا بعدتوکرببلا تاریک وسرده
بابا قلب خونیه رقیه پر زدرده

خودت میدونی بابا اسیرم کردن
علی صغرسنی ناامیدم کردن
??
بابا بعدتو خیری ازاین دنیاندیدم
بابا توی صحرا روی خارا من دویدم
بابا بیشتراز من کتک خورد زینب تو
بابا سرمن خونی شده مثل لب تو

توی این خرابه گوشه گیرم کردن
علی صغرسنی ناامیدم کردن
??
بابا توبروی نیزه و من روی ناقه
بابا تو،توی طشت طلا من توخرابه
بابا کاش نمیدیدم که دشمن بی امان زد
بابا من خودم دیدم که چوب خیزران زد

توروازم گرفتن زود پیرم کردن
علی صغرسنی ناامیدم کردن
??
بابا تازیانه خوردم و زدم صدایت
بابا پای نیزه گریه میکردم برایت
بابا چشم خود واکن پدر،، جون رقیه
بابا باخودت من روببر،، جون رقیه

ز دوریت باباجون مریضم کردن
علی صغرسنی ناامیدم کردن

  • یکشنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:45
  • نوشته شده توسط
  • حسن نازپرور
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(س) -( دائم چهل منزل بلا بر ما رسیده) * محمد جواد شیرازی

666

شهادت حضرت رقیه(س) -( دائم چهل منزل بلا بر ما رسیده) دائم چهل منزل بلا بر ما رسیده
خواندم نمازم را نشسته، قد خمیده
جای نوازش کردنِ دستان بابا
شعله، میان گیسویم شانه کشیده

هجران دلبر، قد کمانی ساخت من را
از ناقه، ضعف و تشنگی انداخت من را
طوری کتک خوردم دو چشمم تار گشته
حق داشت عمه، لحظه ای نشناخت من را

درد کف پا، خسته ام کرده حسابی
دارم میان پهلویم دردِ حسابی
گفتم نکش اینگونه از سر چادرم را
دادِ مرا دشمن در آورده حسابی

آخر چرا رحمی به چشمِ تر نداری؟!
پایم شکسته، از چه رو باور نداری؟!
من دخترم، خیلی پر و بالم نحیف است
نامرد... اصلا تو خودت دختر نداری؟

با که بگویم این همه داغ گران را
با که بگویم حرفِ مرد بد دهان را
بر ما اهانت شد میان کوچه هایش
ویران کند حق خانه های عَسقلان را

خیلی بدم می آید از اشرار، خیلی
از ازدحامِ شامی و انظار، خیلی
دروازه ی ساعات، ساعاتِ بدی بود
سختی کشیدم بر سر بازار، خیلی

از چه بگویم،! از ستم یا ناسزا یا...
از سنگ و خاکستر ز بام خانه آیا؟
غصه شده در سینه ام با که بگویم
حرف از کنیزی می زنند این جا خدایا

طاقت ندارم بیش از این بابا کجایی؟!
من چشم بگذارم به آغوشم بیایی؟!
بار سفر بستم بیا آماده ام من
پایان بده بر این چهل منزل جدایی

  • یکشنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 00:35
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شهادت حضرت رقیه -(شمع جمع عالمین،بر حسین نور دو عین) * رضا یعقوبیان

992

شهادت حضرت رقیه  -(شمع جمع عالمین،بر حسین نور دو عین) شمع جمع عالمین،بر حسین نور دو عین
بر لب عالم بود،ذکر یا بنت الحسین
تو گلی از گلشن پیغمبری
فاطمی سیرت ز نسل حیدری
یا رقیه الحسین۲

نور چشم اولیا،هستی خون خدا
از تو بر جان می رسد،عطر و بوی کربلا
ای تمام عالم هستی فدات
جنت شیعه بود صحن و سرات
یا رقیه الحسین۲

نیستم بیگانه ات،گشته ام دیوانه ات
تا نفس آید برون،سایلم بر خانه ات
یا رقیه گشته ام مهمان تو
ریزه خوار سفره ی احسان تو
یا رقیه الحسین۲

شکر لله تا ابد،با تولای توام
در تمام طول عمر،در تمنای توام
آرزویم دیدن کوی شماست
دست های خالی ام سوی شماست
یا رقیه الحسین۲

یا رقیه داغ تو،زد شرر بر حاصلم
غنچه ی پرپر شده،بهر تو سوزد دلم
امشب از سوز غمت جان بر لبم
یاد آن ویران سرا و زینبم
یا رقیه الحسین۲

سر خونین پدر،وارد ویرانه شد
محفل اهل حرم،باز هم غمخانه شد
حل شده دیگر تمام مشکلم
ای پدر خوش آمدی در محفلم
یا رقیه الحسین۲

زجر بی دین از ستم،زخم هایم زد نمک
من فتادم از شتر،او مرا می زد کتک
من چه گویم از غم و رنج سفر
وحشیانه او مرا می زد پدر
یا رقیه الحسین۲

دخت معصوم حسین،ناگهان مدهوش شد
بلبل باغ حسین،از نوا خاموش شد
غنچه ی باغ ولا پژمرده بود
در کنار رأس بابا مرده بود
یا رقیه الحسین۲

  • دوشنبه
  • 19
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زمزمه ونوحه شهادت حضرت رقیه _خرابه ام گشته مأوا، دلم شده تنگ بابا * اسماعیل تقوایی

517

زمزمه ونوحه شهادت حضرت رقیه _خرابه ام گشته مأوا، دلم شده تنگ بابا زمزمه ونوحه شهادت حضرت رقیه
خرابه ام گشته مأوا.. دلم شده تنگ بابا
خدا کند لطفی کرده... پدر بیاید پیش ما
بیا بیا تو ای حبیبم، ببین که غمزده غریبم، زکف بداده ام شکیبم
یا ابتا حسین حسین جان.. یا ابتا حسین حسین جان... یا ابتا حسین حسین جان 2
_______________________________
سه ساله هستم در زنجیر.. شدم ز این دنیا دلگیر
پناه من باشد عمه.. بمیرم او هم گشته پیر

غم جهان شد حاصل من،نبودن تو مشکل من،تنگ عمو شده دل من
یا ابتا....
_________________________________
آمده ای بابا، باسر...سر بزنی تو، بر دختر
چرا سرت هست آغشته.... به خاک وخون و، خاکستر

به اشک خود سرت بشویم، غم دلم به تو بگویم،کنون که آمدی بسویم
یا ابتا....
_________________________________
زدشمنت سیلی خوردم...زغارتش من آزردم
زطعنه های شامی ها، دلم شده خون، افسردم

کنون که آمدی کنارم،پدر غم دگر ندارم، خدا کند که جان سپارم
یا ابتا....

شعر :اسماعیل تقوایی

  • جمعه
  • 11
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 15:02
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه حضرت رقیه -(رقیه می گرید در هجر بابا) * اسماعیل تقوایی

1248

نوحه حضرت رقیه -(رقیه می گرید در هجر بابا) نوحه حضرت رقیه
رقیه می گرید در هجر بابا
گریه اش میزند آتش بر دلها
بهر دیدار او گیرد بهانه
پرزماتم شده کنج ویرانه
بابای مظلومم بابای مظلوم ۲
__________________
عمه آمد به خوابم پدرجانم
در آغوشم گرفت جان جانانم
شده‌ام دلتنگ دیدار بابا
آنقدر می گریم تا آید اینجا
بابای مظلومم....
______________________
آمدی خوش بابا در کنج ویران
چون پدر سرزدی براین یتیمان
بوسه ها می زنم روی زیبایت
من فدای سر از تن جدایت
بابای مظلومم...
___________________________
بابا تنم پر از زخم وکبودست
دخترت بعد تو خوشی ندیدست
شده ام مانند مادرت زهرا
آمد او دیدارم در دل صحرا
بابای مظلومم....

  • سه شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:57
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه شهادت حضرت رقیه -(آمده بابا کنج ویرانم) * اسماعیل تقوایی

3055
3

نوحه شهادت حضرت رقیه  -(آمده بابا کنج ویرانم) نوحه شهادت حصرت رقیه
آمده بابا، کنج ویرانم / یک شبی را او، گشته مهمانم
در بغل دارم، آن سر بی تن / درد دل گویم، با پدر جانم

یا اباالمظلوم یا اباالمظلوم یا ابا المظلوم یا ابا المظلوم 2
________________________
ای پدر جان بین، کودکی پیرم / در دست خصم، دونت اسیرم
ما کجا بابا، کنج ویرانه / خسته وزار از، دست تقدیرم
یا ابا المظلوم....
________________________
بعد تو بر ما، جور وجفا شد /حمله ور دشمن، بر خیمه ها شد
هنگام غارت، با دست ظالم/گوشواره از، گوشم جدا شد
یا ابا المظلوم......
______________________؛___
یوسفی بابا، برسر بازار/با جانم هستم،بر تو خریدار
از خدا خواهم، مرگ من آید/تا بپیوندم،برتو ای

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 15:18
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

واحد سنگین شب سوم محرم -(تو قلبم یه حسی ، میگه توی راهی) * خادم زینب

1207

واحد سنگین شب سوم محرم -(تو قلبم یه حسی ، میگه توی راهی) تو قلبم یه حسی ، میگه توی راهی
میدونم نمیگه ، دلم اشتباهی
میدونی نبوده ، تو میده عذابم
دعاکن که امشب ، بتونم بخوابم

اگه زخم سینه ، بذاره بخوابم
بابای عزیزم ، بیا توی خوابم
بیا تا بگم از شبای خرابه
دیگه بعد بابا ، همه چی عذابه

فقط نپرس حال منو ، همه چی خوبه بابا
غصه ی هیچ کسو نخور ، همه چی خوبه اینجا
نپرس چرا لباس من ، خاکی و پاره پارست
همه چی خوبه وقتی تو ، بیای پیش یتیما

بابا خودت چه جوری
رو نی یا تو تنوری ؟

بابا بابای خوبم

2

یه نوری میبینم ، میاد تو خرابه
بابایی تویی یا ، رقیه تو خوابه
اگه تو بابامی ، چرا خونیه روت
چرا زخمه بابا ، میون دو ابروت

چرا خشکه لبهات ، چرا زخمه چشمات
چشات نیم

  • سه شنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

شور حضرت رقیه(س) -(یکی یکدونه ی کربلایی) * بهمن عظیمی

1736

شور حضرت رقیه(س) -(یکی یکدونه ی کربلایی) یکی یکدونه ی کربلایی
وَ به درد عالمی دوایی
مُستجابُ الدّعوة ی حسین و
کعبه ی عشق اهل بُکایی

کَرَم و عنایت تو بی بدیله شک ندارم
اونی که قبول نداردت ذلیله شک ندارم
گرچه ظاهراً توی خرابه بوده منزل تو...
جایگاهت رو پَرای جبرئیله شک ندارم

چه بی کرانه تویی عشق جاودانه تویی
برای گریه ی من بهترین بهانه تویی
تو نغمه ساز منی ای عزیز جون حسین
روی لبم تا ابد بهترین ترانه تویی

جانم بی بی رقیه جان

خاک پای تو تموم عالم
خیلی به محبتت می بالم
هرکجا که اسمی از تو باشه
زائرت میشم توی خیالم

ای شبیه ترین به اون بانویی که حرم نداره...
هرکسی تو رو داره توی دو دنیا غم نداره
اونی که یه دفعه زائرت شده می دونه اینو

  • پنج شنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر نوحه (حضرت رقیه(س)) محرم 98 -(نور زهرا یا رقیه) * رضا یعقوبیان

5427
7

متن شعر نوحه (حضرت رقیه(س)) محرم 98 -(نور زهرا یا رقیه) نور زهرا یا رقیه
هستی ما یا رقیه
دستگیر همه عالمینی
باب حاجات و نور دو عینی
یا رقیه رقیه رقیه۲

ای سراپایت کرامت
بر همه بنما عنایت
ای که هستی تو روح و روانم
سایلم بر درت میهمانم
یا رقیه رقیه رقیه۲

ای امید و آرزویم
از تو باشد آبرویم
لطف تو عمری است ای گل من
یا رقیه شده شامل من
یا رقیه رقیه رقیه۲

ای گل باغ مدینه
تازه شد داغ مدینه
همچو زهرا رخت گشته نیلی
بس که خوردی ز دشمن تو سیلی
یا رقیه رقیه رقیه۲

بابت آمد در خرابه
با سر آمد او شبانه
تا که دیدی سرش غرقه در خون
تو شدی یا رقیه جگرخون
یا رقیه رقیه رقیه۲

دارم از زهرا نشانه
خورده ام من تازیانه
بس که دشمن نمود ظلم و کینه
من فتادم به یاد مدینه
یا

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر نوحه (حضرت رقیه(س)) محرم 98 -(شمع جمع عالمین،بر حسین نور دو عین) * رضا یعقوبیان

1660
1

متن شعر نوحه (حضرت رقیه(س)) محرم 98 -(شمع جمع عالمین،بر حسین نور دو عین) شمع جمع عالمین،بر حسین نور دو عین
بر لب عالم بود،ذکر یا بنت الحسین
تو گلی از گلشن پیغمبری
فاطمی سیرت ز نسل حیدری
یا رقیه الحسین۲

نور چشم اولیا،هستی خون خدا
از تو بر جان می رسد،عطر و بوی کربلا
ای تمام عالم هستی فدات
جنت شیعه بود صحن و سرات
یا رقیه الحسین۲

نیستم بیگانه ات،گشته ام دیوانه ات
تا نفس آید برون،سایلم بر خانه ات
یا رقیه گشته ام مهمان تو
ریزه خوار سفره ی احسان تو
یا رقیه الحسین۲

شکر لله تا ابد،با تولای توام
در تمام طول عمر،در تمنای توام
آرزویم دیدن کوی شماست
دست های خالی ام سوی شماست
یا رقیه الحسین۲

یا رقیه داغ تو،زد شرر بر حاصلم
غنچه ی پرپر شده،بهر تو سوزد دلم
امشب از سوز غمت جان ب

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

تکضرب وشور سینه زنی (حضرت رقیه) _خوش آمدی ای بابا به کنج ویرانم * اسماعیل تقوایی

1995
2

تکضرب وشور سینه زنی (حضرت رقیه) _خوش آمدی ای بابا به کنج ویرانم تکضرب وشور سینه زنی(حضرت رقیه)
خوش آمدی ای بابا به کنج ویرانم2
دلم نمودی روشن تو ماه تابانم2

بابا به یتیمت زصفا سر زده ای تو
نقشی تو به ویرانه زحیدر زده ای تو
خوش آمدی بابا،خوش آمدی بابا2
_____________________________
بیا عزیزجانم گل رخت بویم
بیا که بهرت بابا ز درد دل گویم

بابا تو ندانی که چه آمد بسر من
از سختی ایام شده خم کمر من
خوش آمدی..
__________________________
من که همیشه جایم بین بغلها بود
بعد تو سهمم بابا سیلی اعدا بود

در دشت بلا رفت زدست همه چاره
غارت شده هر زیور وگوشم شده پاره
خوش آمدی...
___________________________
به شام وکوفه بابا اسیری ام بردند
تمام طفلان چون من بسی کتک خوردن

  • دوشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:47
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک نوحه زمینه شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(سلطان وفا بابا،رفتی به کجا بابا) * امیرحسین سلطانی

1098
1

سبک نوحه زمینه شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(سلطان وفا بابا،رفتی به کجا بابا) بند اول

سلطان وفا بابا،رفتی به کجا بابا
بعد تو نصیب ما،شد جورو جفا بابا

قربان روی تو،روی نیکوی تو
مثل گیسوی من،سوخته گیسوی تو

از غم تو،بی شکیبم_نور چشمم،ای حبیبم
بابا حسینِ غریبم

(بابا حسینِ غریبم)

بند دوم

ای دلبر جانانه،خوش آمدی ویرانه
شمع شب تاری و،من گرد تو پروانه

میبوسم روی تو،روی نیکوی تو
بشکسته ابرویم،مثل ابروی تو

کشته ی شیب الخضیبم_ای نگارم،ای طبیبم
بابا حسینِ غریبم

(بابا حسینِ غریبم)

بند سوم

بابای وفادارم،ای محرم اسرارم
میگویمت از دردی،که در دل خود دارم

بعد تو بی هوا،خوردم سیلی پدر
از زجر و حرمله،دارم خون بر جگر

خسته حال و بی شکیبم_کشته ی شیب الخضیبم
بابا حسینِ غریبم

(باب

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن زمینه حضرت رقیه -(عمه کمکم کن ) * عالیه رجبی

5671
25

متن زمینه حضرت رقیه -(عمه کمکم کن ) عمه کمکم کن
باید پاشم از جام
آخه داره امشب
سر میرسه بابام

باید یه جوری بپوشونم کبودیامو
میخوام که ازش قایم کنم زخمای پامو

از درد دلام هیچی نمیگم
از زجر مدام هیچی نمیگم
از،اینکه سرم چیا آوردن
اصلا به بابام هیچی نمیگم

#بنددوم
یادم باشه پیشش
پهلومو نگیرم
بادستای لرزون
بازومو نگیرم

یادت باشه عمه نگی از حرمله چیزی
اصلا نمیخوام بدونه از آبله چیزی

از سنگای بام هیچی نمیگم
از مجلس شام هیچی نمیگم
از دندونی که برام نذاشتن
اصلا به بابام هیچی نمیگم

#بندسوم
چشماش تره انگار
چیزیش شده بابام
حتما همه چی رو
دیده خوده بابام

حالا اومده تا ببره منو شبونه
آخه پدره حق داره که دل نگرونه

حاله دلمو میدونه بابا

  • یکشنبه
  • 21
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:58
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب
 شایان شیرافکن

متن شعر زمینه شب سوم محرم -(بی تو کجا رفت دخترت) * شایان شیرافکن

1620
2

متن شعر زمینه شب سوم محرم -(بی تو کجا رفت دخترت) پارت اول
...
بی تو کجا رفت دخترت
شدم شبیه مادرت
گریون شده بابا چشام
مردم بابا واسه سرت
...
همه موهام پره گرده بابا قدم خمید
از اون شب که من افتادم دیگه چشمام ندید
کجا بودی کجا هستی چقدر دوری بابا
روی خارها روی خاک ها سه سالت می دوید
...
آی
دیگه رمق ندارم
شبا تا صبح بیدارم
منو ببر بابا جون
سر رو سرت میذارم
...
پارت دوم
...
پیکرمن شده کبود
سرت گرفته بوی دود
زودتر می مردم بعده تو
عمه اگه پیشم نبود
...
رونیزه ها خودم دیدم سرت جریانو دید
یه نامردی حجاب و از سره ما می کشید
سره عباس رو خاک افتاد تو بازار رفتیمو
همونجا بود توی غربت که قد من خمید
...
آی
خرابه گلگون شده
گریه غذامون شده
دارم می میرم بابا

  • سه شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه وزمزمه شهادت حضرت رقیه _ای عمه بیا که به ما تاج سر آمد * اسماعیل تقوایی

693

نوحه وزمزمه شهادت حضرت رقیه _ای عمه بیا که به ما تاج سر آمد ای عمه بیا که به ما تاج سر آمد۲
دیدار یتیمش دوباره پدر آمد۲
فصلی دگر آمد، بابا به سر آمد، بابا به سرآمد۲
بابای غریبم، بابای غریبم، بابای غریبم۲
___________________________
تو ماه منی، جان منی، من ثمر تو
روشن شده ظلمتکده از نور سر تو
آزرده زشامم، عشق تو مرامم، عشق تو مرامم
بابای غریبم...
__________________________
بابا توکجا بوده ای از ناقه فتادم
یک ضربت سیلی هنوز است به یادم
رویم شده نیلی، از ضربت سیلی، از ضربت سیلی
بابای غریبم.
_________________________
آه ای گل زهرا سرخونین تو بویم
با اشک خودم صورت زیبات بشویم
بشکسته سرمن، هستی به برمن، هستی به برمن
بابای غریبم..
_________________________
کو پیکر تو تا که در آغوش بگیرم
سر را بِگذارم سر دوش تو بمیرم
قربان صفایت، جانم بفدایت، جانم بفدایت
بابای غریبم....

شعر:اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 سیدبشیر حسینی میانجی

نوحه حضرت رقیه(س) -(من دختر سه ساله ی مولا حسينم) * سیدبشیر حسینی میانجی

13569
22

نوحه حضرت رقیه(س) -(من دختر سه ساله ی مولا حسينم) من دختر سه ساله ي مولا حسينم
در دشت غُصّه لاله ي مولا حسينم
معناي عشقم
ماه دمشقم

آن بلبلم اندر قفس يارا ندارم
شوق و هوس بر گلشن و صحرا ندارم
جز آرزوي ديدن بابا ندارم
چشمم پُر آب است
قلبم كباب است

در كربلا آتش گرفته دامن من
رحمي به حال من نكرد اهريمن من
آخر مرا گردد كفن پيراهن من
جان مي دهم جان
در شام ويران

پايم شده پُرآبله در راه شامات
ديدم جفا از مردم گمراه شامات
هست عمّه ام خورشيد و من هم ماه شامات
روزم چو شام است
عمرم تمام است

نامم رقيّه دختري دُردانه هستم
گَنجِ گِرانم ساكنِ ويرانه هستم
عشق پدر شمع است و من پروانه هستم
سوزم دمادم
در آتش غم

با آه و غم گشته عجين آب و گِل من
درد بزرگي هست يارب! در دل من
شهزاده ام امّا، خرابه منزل من
غم گشته يارم
بابا ندارم

بار دگر «سيّدبشير» آن شاعر من
هم شاعر و هم نوکر و هم ذاكر من
آمد به شام و شد در اينجا زائر من
بهر قيامت
خواهد شفاعت

  • چهارشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:43
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمزمه روضه حضرت رقیه (ع) -(بابا، ببین تو این سن کم) * عباس شعرباف

1672

زمزمه روضه حضرت رقیه (ع) -(بابا، ببین تو این سن کم) بابا، ببین تو این سن کم
چقد بهم پیله کرد،موهامو از پُشت کِشید

بابا،لگد به پهلوم کوبید
دختر تو شد غمین،ببین که قدم خمید

بابا،ببین با سیلي و مُشت
دستاي سنگین زجر،رو صورتم جا گذاشت

بابا، وقتي تو رفتي رو ني
شمر حرومي اومد، رو چادرم پا گذاشت

بابا، تو راه با چشم پُر آب
سَرِ بریدتو من ، تو دست خولي دیدم

بابا،شهر شام و عذابش
تو مجلسِ شرابش، موهاتو خوني دیدم

بابا،گُل سَرم رو بُردند
اسم عمو رو بُردم،بجوري سیلي خوردم

بابا ، تازیونه از اَشرار
زخم زبون ز مردم،بي هیچ دلیلي خوردم

بابا،دلم پُر از گلایس
دختر تو سه سالس،شدم شبیه زهرا

بابا،پاهام پُر از آبله
خوندم نماز نافله،میون دشت و صحرا

بابا،ببین که چي کشیدم
از همه دل بُریدم ،به جز عذاب ندیدم

بابا،گوشه ي این خرابه
تا که صدات کردم،کتک جا جواب شنیدم

  • پنج شنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:35
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه شهادت حضرت رقیه _می گرید دختری در ویرانه * اسماعیل تقوایی

1005
0

نوحه شهادت حضرت رقیه _می گرید دختری در ویرانه نوحه شهادت حضرت رقیه
می گرید دختری در ویرانه
از گریه اش ویرانه غمخانه
با گریه ی او زینب هم گرید
در آغوشش باشد این دردانه
بابا بابا بابا بابا بابا2
____________________
یتیم است واز دوران دلگیرست
سه ساله واما گویی پیر است
بی بابا بسکه سختی کشیده
رقیه از جانش دیگر سیر است
بابا بابا.....
_______________________
برای ساکت کردنش اعدا
فرستادن بهرش رأس بابا
سر بابا را بر سینه بگذاشت
زنها وکودکان اندر غوغا
بابا....
________________
گفتا پدر جانم سختی کشیدم
بعد تو از دنیا خیری ندیدم
از نامردی بابا سیلی خوردم
روی خار مغیلان هم دویدم
بابا. بابا...
___________________________
روح رقیه از پیکر جدا شد
در راه بابای خوبش فدا شد
امان از زینب و ازاین مصیبت
خرابه برایش چون کربلا شد
بابا بابا.....

شعر:اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 17:50
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س) * مرتضی محمودپور

3407
3

نوحه سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س) ◾نوحه سینه زنی
◾شهادت حضرت رقیه(س)

◾بنداول
با پای مجروح با روی نیلی
در راه و ببراه خوردم سیلی
بابا کجایی چشم انتظارم
در کنج ویران آروم ندارم
عمه کمک کرده که من زنده بمونم
امشب برات در شام غم روضه بخونم
بابا کجایی(۳)

◾بنددوم
با گوش پاره چشمان تارم
از دیده امشب نم نم ببارم
بابا گرسنه هم تشنه هستم
لب از سخن با سکینه بستم
امشب کنار عمه هایم بیقرارم
گفتم به شامیها که من بابا ندارم
بابا کجایی (۳)

◾بندسوم
چشمم براه هست تا که بیایی
از چه به پیشم بابا نیایی
دیدم که قرآن خواندی برایم
حال بگو امشب در کجایی
یک دست بر پهلو گرفتم مثل زهرا
یک دست بر دیوار دارم نیمه شبها
بابا کجایی(۳)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • یکشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 09:00
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زمزمه ونوحه شهادت حضرت رقیه _سرگشته و دور از خانه * اسماعیل تقوایی

692

زمزمه ونوحه شهادت حضرت رقیه _سرگشته و دور از خانه زمزمه ونوحه شهادت حضرت رقیه
سرگشته و دور از خانه
در گوشه این ویرانه) ٢

‌به فغان بگریم، گیرم از عمه سراغ تو
دل من شده تنگ نوازش در فراق تو
گریم نالان.... کنج ویران
بابا بابا.... بابا بابا
_______________________
از ضربه سیلی بابا
رویم شده نیلی بابا

من به طول سفر، هرزمان که، نام تو بردم
زعدوی تو بابا دمادم ضربه ای خوردم
گشتم بابا... مثل زهرا
بابا بابا....
______________________________
غرق تمنایت دختر
سر زده ای بر من باسر
همچو عمه لب را بر رگ ببریده بنهادم
دیدن سر تو برده غم‌های من از یادم

ای مهمانم.. جان جانم
بابا بابا....
_______________________________
لطفی تونما بر دختر
همرا خودت من را بر

نبود مرا دیگر پدر جان طاقت ماندن
به فراق تو چون بلبلی آوای غم خواندن

خواه از جانان... جانش بستان
بابا بابا...

شعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

متن شعر شهادت حضرت رقیه س -(بريدم بابا چقدر ناسزا و زخم زبون شنیدم بابا) * امیر حسین الفت

853

متن شعر شهادت حضرت رقیه س -(بريدم بابا چقدر ناسزا و زخم زبون شنیدم  بابا) بريدم بابا
چقدر ناسزا و زخم زبون شنیدم بابا
بريدم بابا
يكى شون نگفت كه من دخترِ شهيدم بابا
بريدم بابا

بريدم بابا
با سيلى زجر من از خواب يهو پريدم بابا
بريدم بابا
به دنبال نىِ چهل منزل و دويدم بابا
بريدم بابا

با این دستای بستم
دیگه از همه خستم
تو رفتی روی خاک
خرابه نشستم

بابایی باباجونم 2
بابایی حسین جان
__________________________________

فداى سرت
مثه موى تو ببين سوخته گيسوى دخترت
فداى سرت
میبینی چقدر بابایی شدم مثه مادرت
فدای سرت

فداى سرت
با چوبش يزيد مى زد هى روى لب اطهرت
فداى سرت
خدا نگذره از اونکه برید رگ حنجرت
فدای سرت

میبینی دلم خونه
چقد موم پریشونه
بابا زجر روی خاکا
منو میکشونه

با

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک 11 ـ ذکر / زمینه سنگین ـ اسیری -(عمه اسیری ام به سر رسیده) * حسن ثابت جو

2108

سبک 11 ـ ذکر / زمینه سنگین ـ اسیری -(عمه اسیری ام به سر رسیده) سبک 11 ـ ذکر / زمینه سنگین ـ اسیری
عمه اسیری ام به سر رسیده
چون آخر سفر رسیده
به روی دامنِ رقیه
ببین سر پدر رسیده
بابا ـ حسین حسین حسین مظلوم(3)
بابا دلم به غربتت اسیره
الهی دخترت بمیره
چگونه با دو دست خسته
سر تو رو بغل بگیره
بابا ـ حسین حسین حسین مظلوم(3)
بابا منو به خیمه ها که بردی
به دست عمه ام سپردی
رفتی سفر برای سوغات
سرت و بی بدن آوردی
بابا ـ حسین حسین حسین مظلوم(3)
بابا خونا رویِ لبات نشستند
با چی مگه لبات و بستند
با چوب خیزران گمونم
زدند و دندونات شکستند
بابا ـ حسین حسین حسین مظلوم(3)
بابا خاکستر و موهات یه رنگه
محاسنِ زیبات قشنگه
الهی من برات بمیرم
رو پیشونیت یه جای سنگه
بابا ـ حسین ح

  • سه شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

حضرت رقیه (س) -(آمدى جانم به قربانت ولى حالا چرا؟) * آرمان صائمی

2120
-1

حضرت رقیه (س) -(آمدى جانم به قربانت ولى حالا چرا؟) آمدى جانم به قربانت ولى حالا چرا؟
آمدى كنج خرابه آمدى..اينجا چرا؟
نيزه دارت با همه لج كرد اى بالا نشين
بر زمين مى زد سرت را هى از آن بالا چرا؟
عمه ام مى گفت تو آئينه ى مادر شدى
من نفهميدم شبيه حضرت زهرا چرا؟
من كه اسمش را نميدانم..ولى خيلى بد است
مى شود از او بپرسى مى زند من را چرا؟
تشنه بودم..مثل تو بابا...ولى نه..مثل تو
تا كه گفتم آب،زد...هى زد...زدم...بابا چرا؟

  • پنج شنبه
  • 19
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسین نوری

زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(اومدی بی خبرخیلی باباجون منتظرت بودم ) * حسین نوری

1640
0

زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(اومدی بی خبرخیلی باباجون منتظرت بودم ) #حضرت_رقیه
#زمینه

اومدی بی خبرخیلی باباجون منتظرت بودم
روزوشب توی راه با چش گریون منتظرت بودم

اینقده ندبه خوندم تو راه انتظارتو
اینقده سیلی خوردم از دست نیزه دارتو
اینقده زجرم‌دادن تا اومدم‌ کنار تو

وای وای اشک چشامو تادیدن
وای وای به حال وروزم خندیدن
وای وای بی هواسرم دادکشیدن‌

بابا چشام پراز گلابه
بابا موندن برام عذابه
بابا بیا بریم از خرابه

بابا بیا بریم از خرابه

بند2⃣

روز و شب دردسر داره ادامه خسته ودلخونم
گریم از دست این مردم شامِ خسته ودلخونم

هردفه گفتم بابا با تازیونه اومدن
دستامو بردم بالا تا نزنن ولی زدن
جرم من چی بود آخه اینا چرا باهام بدن

وای وای
نمیره هیچ وقت از یادم
وای و

  • شنبه
  • 21
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 21:04
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(منم و اینهمه غصه ) * گروه شاعرانه ها سبک

2078
2

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(منم و اینهمه غصه ) منم و اینهمه غصه
منم و اینهمه اندوه
تویی و این سر زخمی
تویی و این لب مجروح2
دلمو هر جوری می‌شد بابا جون می‌سوزوندن
با دست بسته رو خاک بیابون می‌کشوندن
دیگه هیچی نمیخوام من فقط بابامو میخام
کاش منو یک دفه دیگه به بابام می‌رسوندن
بابا قد خمیدم
چه زجری کشیدم
از همون روز که رفتی
یه روز خوش ندیدم
بند دوم
پا به پای سر زخمیت
از کجا سر درآوردم ؟
هر دفه گریه میکردم
سیلیِ بی هوا خوردم2
جلو چشمامه هرشب صورت و لبهای خونیت
داری قرآن میخونی به فدای روضه خونیت
چند روزه چند تا از دندونای شیریم شکسته
لابد میپرسی از من: چی شده شیرین زبونیت؟
بابا جون ندارم
خیلی بیقرارم
دیدمت روی نیزه
مثه ابر بهارم
بند سوم
تا می‌

  • چهارشنبه
  • 25
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

غزل حضرت رقیه علیهاالسلام -(امشب که با تو انس به ویران گرفته‌ام) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1358
3

غزل حضرت رقیه علیهاالسلام -(امشب که با تو انس به ویران گرفته‌ام) امشب که با تو انس به ویران گرفته‌ام
ویرانه را به جای گلستان گرفته‌ام
امشب شب مبارک قدر است و من تو را
بر روی دست خویش چو قرآن گرفته‌ام
پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی
گل بوسه‌ای‌ست کز لب عطشان گرفته‌ام
از بس که پا برهنه به صحرا دویده‌ام
یک باغ گل ز خار مغیلان گرفته‌ام...
بر داغ‌دیده شاخۀ گل هدیه می‌برند
من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته‌ام...

  • چهارشنبه
  • 12
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 11:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یاحضرت رقیه سلام الله علیها -(دردت به جان دخترت پس پيكرت كو) * محسن صرامی

1670
3

یاحضرت رقیه سلام الله علیها  -(دردت به جان دخترت پس پيكرت كو) دردت به جان دخترت پس پيكرت كو
خشكم زده با ديدنت بال و پرت كو

با اصغرت رفتي به ميدان،خاطرم هست
تنهاي تنها آمدي پس اصغرت كو

زحمت كشيدي آمدي با سر خرابه
بابا عصاي پيري ات كو،اكبرت كو

گفتم مي آيد با تو ديدارم عموجان
خشكيده لب هايم پدر آب آورت كو

با اين ترك هاي لبت سخت است صحبت
آرام مي پرسم پدر موي سرت كو

لطفأ نگير از من سراغ گوشواره
من هم نمي پرسم پدر انگشترت كو

بابا به ما كه بد گذشت اين ميهماني
آن خنده هاي دلنشين خواهرت كو

افتادم از ناقه در آن صحرا،دل شب
آن شب نگفتي با خودت كه دخترت كو

از من نپرس اصلأ چرا مويم سفيد است
از تو نمي پرسم پدرجان پيكرت كو

  • چهارشنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1397
  • ساعت
  • 18:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

شور شب سوم (حضرت رقیه)_دختری کنج خرابه غریبونه توی خوابه * اسماعیل تقوایی

953
1

شور شب سوم (حضرت رقیه)_دختری کنج خرابه غریبونه توی خوابه شور شب سوم(حضرت رقیه)
دختری کنج خرابه غریبونه توی خوابه
تو خوابش بابارو دیده، شده بیدار وبیتابه
بابا بابا بابا بابا حسین، بابا بابا بابا بابا حسین، بابا بابا بابا بابا حسین 2
___________________________
اومده عمه کنارش، بغلش کرده رقیه
میگه عمه جون بابام کو. دل من براش کبابه
می کنه گریه رقیه، دورشم حلقه ی ماتم
با رقیه اشک می ریزه، هر کی هست توی خرابه
بابابابا....
____________________________
سربابا رو آوردن هدیه ای برای دختر
هرچی حرف میزنه دختر،اما بابا بی جوابه
دوست داره بشوره سررو، با گلاب اما نداره
می شوره با اشک چشماش اینجا اشک جای گلابه
بابا بابا....
_______________________
درد دل میکنه دخ

  • دوشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد