شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

حضرت رقیه(س) -(زخمی ترین شقایق این بوستان منم) * محمدحسین حسینی

423

حضرت رقیه(س) -(زخمی ترین شقایق این بوستان منم) زخمی ترین شقایق این بوستان منم
(با ناخن شکسته ز پا خار می‌کنم)

چندان شکسته‌ام که به هر جا نشسته‌ام
آدم خیال می‌کند آنجاست میهنم

یک ماه دوری تو به من سالها گذشت
دیر آمدی چقدر عزیزم به دیدنم

با پیکری کبود هنوز ایستاده‌ام
یعنی حریف کعبه‌ نی و سنگ و آهنم

خلخال و گوشوار و النگوم گم شدند
بعد از تو من به زخم و به تاول مزینم

آن گیسویی که شانه کشیدی به باد رفت
با شعله‌های خیمه‌ی تو سوخت خرمنم

گفتی عروس می‌شوم اما بعید شد
پاییزی است آتیه‌ی سبز و روشنم

من گم شدم مگر که تو پیدا کنی مرا
زجر آمد و نپرس ز از جای کندنم

با سر به خانه‌ی رقبا رفته‌ای چه کار
از زانوی یزید چه کم داشت دامنم

*مصرع داخل پرانتز با اندکی تغییر
از جناب صائب تبریزی علیه الرحمه است

  • پنج شنبه
  • 18
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا تاجیک

زمزمه حضرت رقیه(س) -(از كوه غصه هام - ميخوام بگم يه كم ) * رضا تاجیک

468

زمزمه حضرت رقیه(س) -(از كوه غصه هام - ميخوام بگم يه كم ) از كوه غصه هام - ميخوام بگم يه كم
اگه الان نگم - پس كى بايد بگم
زخماتو مى بينم - درداتو مى دونم
ميخوام ببوسمت - ولى نمى تونم
دلم ميخواست بشينم / بازم رو دامن تو
دستامو بندازم باز / به دور گردن تو
اما ديدم نميشه / تو كه بدن ندارى
اين تويى كه بايد سر / رو دامنم بذارى
منو ببر بابايى ۴

زخماى گوشم از - آتيش خيمه هاس
از حرمله بپرس - گوشواره هام كجاس
سوخته توو خيمه ها - گلاى چادرم
توو شام به جاى شام - هى سيلى مى خورم
يه جورى زد رقيه ات / چشاش سياهى مى رفت
راهو شبيه زهرا / هى اشتباهى مى رفت
دندوناتو شكستن / بابا چشامو بستم
اينقدر نكش خجالت / منم مثه تو هستم
منو ببر بابايى ۴

بس كه صدات زدم - بابا گرفت صدام
لباى تو شده - زخمى تر از پاهام
توو مجلس يزيد - خيلى دلم شكست
وقتى كه خيزرون - روى لبت نشست
دستاى من رو بابا / دست اجل گرفته
خوش به حال تنور كه / تو رو بغل گرفته
كجا بودى بابايى / خاكستريه موهات
رد يه خنجر كُند / معلومه روى رگهات
منو ببر بابايى ۴

رضا تاجیک
عبدالله باقری

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 18:32
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -(يا حسين - با توام - يا قديم الاحسان از قديم) * رضا تاجیک

414

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -(يا حسين - با توام - يا قديم الاحسان از قديم) سربند
يا حسين - با توام - يا قديم الاحسان از قديم
عشق تو شد بهانه ى زندگيم ٢
آب حيات / برس به داد من كشتى نجات
محتاجم من به هواى كربلات / عالم به فدات
من اسمه دواء - حسين
و ذكره شفاء - حسين
غريب كربلا - حسين
(غريب كربلا - حسين) ۳

اى پدر - كن نظر - گرفته ام به دست، چوب علم
من نوه ى فاطمه و حيدرم
كه زير و رو كند كاخ ستم
به نيزه ها / كاش كه با تو بودم اى خون خدا
كاش كه مى شد كفن من بوريا / به كربلا
قارى سر جدا - حسين
پدر ببر مرا - حسين
غريب كربلا - حسين
(غريب كربلا - حسين) ۳

راوى - روضه ى - جسم بدون سر تو مى شوم
مدافع خواهر تو مى شوم
پيمبر باور تو مى شوم
عشق منى / تو كه شهنشاه بدون كفنى
بميرم از اينكه بى پيرهنى / تو عشق منى
ركن اصالتم - حسين
روح شهامتم - حسين
آواى غيرتم - حسين
(غريب كربلا - حسين) ۳

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 18:41
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(با اینکه مثل مادرت، قامت کمونم) * احسان نرگسی رضاپور

369

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(با اینکه مثل مادرت، قامت کمونم) با اینکه مثل مادرت، قامت کمونم
زخم تو از من بیشتره، خودم میدونم
کتک می خوردم که چرا، شیرین زبونم
اینه همه غصه ی من، دور از علمدار
بردن ما رو با دست بسته توی انظار
بابایی انگشترتو، دیدم توو بازار
جای طنابه رو بدنم
یه جوری با لگد زدنم
نفس کشیدنم سخته برام
گناه من چی بوده بابا
که صورتم کبوده بابا
سیاهی میره انگاری چشام

یه جوری می زد منو با، کینه بابایی
چشای تار من نمی بینه کجایی
خیلی دلم تنگه برات، بسه جدایی
میون شام زخمای ما، چقد نمک خورد
صبر تموم قافله، یه جا محک خورد
عمه به جای همه ی، ماها کتک خورد
می خنده زجر به اشک چشام
رمق نمونده دیگه برام
شبیه مادرت شکسته شدم
نمونده واسه من نفسی
بگو به داد من می رسی
من از نبودنت خسته شدم

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(از بس دوییدم توو بیابون - نا ندارم نا ندارم) * احسان نرگسی رضاپور

360

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(از بس دوییدم توو بیابون - نا ندارم نا ندارم) از بس دوییدم توو بیابون - نا ندارم نا ندارم
میخوام پاشم به احترامت - پا ندارم پا ندارم
این همه آبله
مگه میذاره برای دخترت دیگه حوصله
وای از سلسله
نگم از اون شبایی که جا می موندم از قافله
آه از حرمله
کاری کرده بین هر نفسم افتاده فاصله
مانوسم / با گریه های بی صدا
حق بده نشناسم تو رو
خیلی عوض شدی بابا
بابا ...

از روی نیزه ها نگام ‌کن - پدرونه پدرونه
ببین بابا کتک می خورم - بی بهونه بی بهونه
یارالی بابا
حقمون نبود بچرخونن ما رو توی کوچه ها
یارالی بابا
تازه می فهمم چه غذابیه سیلیِ بی هوا
یارالی بابا
باورم نمیشه ما کجا و این ویرونه کجا
بابایی / چقد زدم تو رو صدا
خونی شده محاسنت
چقد عوض شدی بابا
بابا ...

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 14:37
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت رقیه س -(کنارِ راسِ پُر خونت علیل و مضطر افتادم که بر رخسار گلگونت پدر جان با سر افتادم) * هستی محرابی

413

حضرت رقیه س -(کنارِ راسِ پُر خونت علیل و مضطر افتادم که بر رخسار گلگونت پدر جان با سر افتادم) ◾شب سوم محرم
◾توسل به حضرت رقیه(س)
#محرم_۱۴۰۳

( از ازل ما را نوشتند از محبان حسین)

کنارِ راسِ پُر خونت علیل و مضطر افتادم
که بر رخسار گلگونت پدر جان با سر افتادم

ز ضرب دست زجر دون شبانه بین آن صحرا
ز درد بازو و پهلو به مثل مادر افتادم

شده پر آبله پایم دویدم بس که در صحرا
به ویرانه چنین محزون به چشمان تر افتادم

مرا با خود ببر بابا که دلتنگ عمو جانم
بدور از چشم سقا بین که بی بال و پر افتادم

تنم نیلی رُخم گلگون ز ضرب تیغ دشمن شد
نفس در سینه بند آمد که از پا دیگر افتادم

زنم بوسه به لبهایت که جای خیزران مانده
منم آن غنچه‌ی یاست ز شاخه پرپر افتادم!

#محرم_۱۴۰۳
#هستی_محرابی

  • چهارشنبه
  • 13
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:41
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

سبک واحد شب های محرم شب سوم شهادت حضرت رقیه (س) -(بی تو رنجیدم غصه ها دیدم بعد تو دیگه / بابا) * ابراهیم واعظی

159

سبک واحد شب های محرم شب سوم شهادت حضرت رقیه (س) -(بی تو رنجیدم غصه ها دیدم بعد تو دیگه / بابا) بی تو رنجیدم
غصه ها دیدم
بعد تو دیگه / بابا
سیر نخوابیدم

بابا تموم بال و پرم درد میکنه
بابا ببین که موی سرم درد میکنه
از اون شبی که از قافله من جا موندم
کمرم درد میکنه ۲

آه پر از دردم / آه چشام تاره
آه هنوز زخمه / جای گوشواره

(بابا حسین )
____
پام میون راه
آبله میزد
تا که میگفتم / بابا
حرمله میزد

از ضربه های زجر لعین زجر دیده ام
در شام و کوفه حرف کنیزی شنیده ام
میگن همه که خیلی مثل مادرت شدم
حالا که قد خمیده ام ۲

همسفر بودن / با سنان سخته
دیدن زخم / خیزران سخته

( بابا حسین )
____
کل دنیا شد
رو سرم اوار
وقتی میبردن، ما رو
بر سر بازار

چشمای هرز شامیا دادن منو عذاب
به چشم من نیومده حتی یه لحظه خواب
دیدی که دختر تو رو بردن حرومیا
میون مجلس شراب

مرهم درد، دختری بابا
با خودت من رو، میبری بابا

(بابا حسین )
➖➖➖

انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.
تخصصی ترین کانال سبک و شعر مخصوص ذاکرین

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 19:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

متن شعر حضرت رقیه (س) -(دل ما پر زِ سوز عاشوراست) * امیر عباسی

187

متن شعر حضرت رقیه (س) -(دل ما پر زِ سوز عاشوراست) دل ما پر زِ سوز عاشوراست
شعله ی غم فُروزِ عاشوراست
امشب از تقویمِ ماهِ اشک و عزا
شب سوّم نه، روز عاشوراست

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 18:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

واحد شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(بابایی، کجایی،ببینی که پرم داره میسوزه ) * هاشم محمدی آرا

199

واحد شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها  -(بابایی، کجایی،ببینی که پرم داره میسوزه ) بابایی، کجایی،ببینی که پرم داره میسوزه
تورفتی،پس ازتو،تموم جگرم داره میسوزه
توروتار،می‌بینم، آخه چشم ترم داره میسوزه

با گریه تو رو هی صدا میزدم
تا از آسمونا بیای رو زمین
اگه میشه یک شب تو بد بگذرون
بیا تو خرابه کنارم بشین

شامیا با خنده میگن_تو اصن بابا نداری
باز بیا بابای من باش_بسه این چشم انتظاری

ابتا حسین مظلوم
---
بیا تا،بگم از،خود سلسله و قد خمیده
خودت خوب،میدونی،چقد تلخه غم موی کشیده
منوباز،بغل کن،آخه دخترت از دنیا بریده

اگه میشه موهامو شونه بزن
ببخشم اگه نامنظم شده
موهام تا کمر بود بابا یادته
نگاه کن ببین که چقد کم شده

تو تنم جوونی ندارم_دست وپام داره میلرزه
از پیشم بابای خوبم_دور نشو حتی یه لحظه

ابتا حسین مظلوم
---
بااینکه،سه ساله َم،ولی ازغم تو پیرم و خسته
نگفتی،عزیزم،کی دندون سفیدت رو شکسته
می بینی،روگونم،ردِ پنجه ی نامردی نشسته

تو بازی هُلم میدن این شامیا
با خنده نمک میزنن زخممو
گله دارم از دست شمر و سنان
چقد نانجیبا زدن عمه مو

گونه های دختر تو_نیلی و سرخ و کبوده
من نمیدونم بابایی _جُرم من آخه چی بوده

ابتا حسین مظلوم
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

واحد شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(شب شد و چشمام بی وقفه غم می‌باره) * ابوالفضل جدیان

174

واحد شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها  -(شب شد و چشمام بی وقفه غم می‌باره) حاج ابوالفضل جدیان شربیانی و علی گلچین پور

➖➖➖
شب شد و چشمام بی وقفه غم می‌باره
شب شد و بازم عمه تا صبح بیداره
شب شد و دلم بی‌قراره

من نذاشتم،خاک بشینه،روی پرچم،و سفیدم
گاهی با اشک،گاهی فریاد،بیرقت رو،میکشیدم

تا امشب و باهات راه اومدم
تا امشب و برات نفس زدم
اما دیگه کم آوردم

بابا حسین ، خیلی دوسِت دارم
---
اومدی، خیلی دل تنگت بودم بابا
اومدی، درد و دلهامو میگم حالا
اومدی، فقط با سر اما

تو که رفتی،من یه روزِ،خوش ندیدم،جونِ بابا
مثل عمه،مثل مادر،قد خمیدم جونِ بابا

شوق توعه ، که زنده ام هنوز
قلبم پره،از آهِ سینه سوز
اما دیگه کم آوردم

بابا حسین ، خیلی دوسِت دارم
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • شنبه
  • 7
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 09:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(چشای تارم بابایی غرق اشک و آهه) * ابوالفضل جدیان

149

زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها  -(چشای تارم بابایی غرق اشک و آهه) چشای تارم بابایی غرق اشک و آهه
موهام سفیده عوضش گونه هام سیاهه
سه سالمم نیست نیگا کن قد من خمیده
تو لطمه خوردی،عوضش،رنگ من پریده

این چند روزه نبودی،اتفاقای بد افتاد
دستمو دادم به تقدیر،روی صورتم رد افتاد

پاشو موی سرمو ببین
پاشو بال و پرمو ببین
پاشو فدات شم
باشه هرچی تو بگی همون
باشه ولی نرو و بمون
پاشو فدات شم
---
نیازی نیست یکی یکی درداتو بدونم
همینکه با سر اومدی رازتو میخونم
کسی اصن اینجا یکم فکر بچه ها نیست
آب از سر من که گذشت عمه روبرا نیست

این چند روزه نبودی،عمه جون تو زحمت افتاد
دفتر سفیدی بود که،روی برگه هاش خط افتاد

عمه سینه سپر همه س،عمه یادگار فاطمه ست،عالم فداش شه
عمه سپاه یه نفره،عمه واسه همه مادره،عالم فداش شه
---
چشام سیاهی، میره تا، میخوام از جا پاشم
شاید یه درد لاعلاجی گرفته باشم
موهای سوخته م بابایی دیگه تا کمر نیست
میخوام دوباره بپرم اما بال و پر نیست

این چند روزه نبودی
حال و روزمو بدونی
وقتی اومدی که باید
فاتحه برام بخونی

پاشو دیگه تمومه سفر، دیگه همه غمامو بخر، دردت به جونم
خسته م بی تو جایی نمیرم، کاشکی کنار تو بمیرم، دردت به جونم
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
? t.me/javazenokari

  • شنبه
  • 7
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 09:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(خوشحالم اومدی دیدنم) *

144

زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها  -(خوشحالم اومدی دیدنم) مجتبی کریمی

➖➖➖
خوشحالم اومدی دیدنم
تو نور زندگیمی بابا
دیگه تنهام نذار بعد از این
خیلی سخته یتیمی بابا

بلندشو که دخترت
نفس نداره تو سینه
پر از زخمه پیکرش
تو رو به سختی می‌بینه

حالم رو می‌بینی، شدم مثل زهرا
اللهم عجل وفاتی سریعا...

آه بابا
---
رفتی و فصل غم‌ها رسید
اونی که حنجرت رو برید
بعد آتیش خیمه‌ اومد
موهای سوختمو می‌کشید

نپرس از گوش من
نمی‌پرسم از انگشتر
ولی کاش بگی چرا
موهات پر شد از خاکستر

بند اومد زبونم، گم شدم تو صحرا
اللهم عجل وفاتی سریعا...

آه بابا
---
ای ماه من کجا بودی تو
گفتن پیش خدا بودی تو
بین بازار که سنگ میزدن
دیدم رو نیزه‌ها بودی تو

با اشاره به سرت
میگفتم که تو بابامی
به زخمام نمک زدن
همه دخترای شامی

خستم از تمومِ ، مردم این دنیا
اللهم عجل وفاتی سریعا...

آه بابا
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • شنبه
  • 7
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 09:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمینه شب سوم -(آهای دختر شامی ، من و با دستات نشون نده) * ابراهیم واعظی

213

زمینه شب سوم -(آهای دختر شامی ، من و با دستات نشون نده) آهای دختر شامی ، من و با دستات نشون نده
انقدر النگوتو ، جلو چشم من تکون نده

تو کجا بودی تو اون وقتی که
چقدر خلخال به پای من بود

تو کجا بودی تو اون وقتی که
گل‌سر وصل موهای من بود

تو کجا بودی تو اون وقتی که
روی دوش عموم جای من بود

حالا نبین که سوخته موهام
حالا نبین چقدر کبودم
من هم یه روز و روزگاری
نازدانه ی عشیره بودم

امون از این زمونه
---------------
آهای دختر شامی / من عزیز قلب مصطفام
من از نسل مولای / همه ی دنیا و ماسوام

صدقه ننداز برای من که
روزی عالم توی دستامه

صدقه ننداز برای من که
نم بازون از نم اشکامه

صدقه ننداز برای که
همه ی عالم زیر پاهامه

حالا نبین که زخمیه پام
حالا نبین که تاره چشمام
خوب میشه حالم اون دمی که
از راه بیاد دوباره بابام

امون از این زمونه

#ابراهیم_واعظی
➖➖➖
منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • یکشنبه
  • 8
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

متن شعر روضه حضرت رقیه علیها سلام -(عاشقان را کمال، سوختن است) * سید پوریا هاشمی

247

متن شعر روضه حضرت رقیه علیها سلام -(عاشقان را کمال، سوختن است) عاشقان را کمال، سوختن است
روح عاشق مجرّد از بدن است
گرچه تنها سه سال سن من است..
صورت من شبیه پیرزن است

دختر نازدانه ی سابق..
شد گرفتار زجر نالایق!

مَلَک اما به شکل انسانم
چندوقت است در بیابانم
سنگ خوردم شکسته دندانم
مَرُدم شام! من مسلمانم!

چهارقل خوانده ام برابرتان
بر رُخم مانده چنگ دخترتان

خسته از زخم های تقدیرم
خوارها میکنند تحقیرم
باز اما به دل نمیگیرم
دارم از درد سینه می‌میرم

مثل زهرا شدم حواسم هست
جای پا بر روی لباسم هست

بروی ناقه های لنگ و چموش..
رفتم از ترس کوچه ها از هوش..
وای از چشم مرد برده فروش
حرفهای بدی رسیده به گوش

جان سالم نبین به در بُردم!
عمه پیشم نبود میمردم!

از همه دختران گرسنه ترم
پُرِ نامحرم است دورو برم
دائما تیر میکشد کمرم

روی این صورت گل افتاده..
ردِ دست غریبه افتاده

آن‌همه اضطراب را چه کنم؟!
غصه ی بی حساب را چه کنم؟!
گریه های رباب را چه کنم؟!
بزم رقص و شراب را چه کنم؟!

به دل ما چقدر غم دادند
جلوی ما به تخت لَم دادند

  • پنج شنبه
  • 19
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

عزای ماه صفر به امید آمرزش نذر_شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها -(به قلبم از ازل مُهر و نشان خورد) * مرضیه عاطفی

285

عزای ماه صفر به امید آمرزش نذر_شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها  -(به قلبم از ازل مُهر و نشان خورد) به قلبم از ازل مُهر و نشان خورد
سر و کارم به اهلِ آسمان خورد

خدا را شکر قلبم شد حسینی
خدا را شکر با نامش تکان خورد

خودم دیدم میانِ روضه اش؛ دل-
نشست و غصه هایِ بیکران خورد

توانِ جنگِ با ابلیس را یافت
از این سفره هر آنکس آب و نان خورد

بمیرم باید از این غم که ارباب-
به جای آب؛ زخم بیکران خورد

گرسنه بود و جایِ لقمه ای نان
زمین خورد و چه شمشیر از سنان(لع) خورد

کمان ها از غمش قامت کمانند
به جسمش بسکه تیرِ بی امان خورد

تمام کهکشان ها را تکان داد
به رویِ نیزه تا مویش تکان خورد

فدای دخترِ دردانه اش که
کتک در آشکارا و نهان خورد

چهل منزل میان خواب حتی
لگدهایِ بدی از ساربان خورد

امان از شام، آنجایی که سنگ از
زنِ رقاصه و دیگر-زنان خورد

شبانه قتلگاهش شد خرابه
طَبَق وارد شد و لطمه به جان خورد

رقیه(س) قبلِ رفتن بوسه برداشت
از آن لب ها که چوب خیزران خورد!

  • شنبه
  • 12
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 11:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

بیا ز نیزه کنارم بیا که تا نزنند(حضرت رقیه س) * رامین برومند

205
2

بیا ز نیزه کنارم بیا که تا نزنند(حضرت رقیه س) حضرت رقیه (س)

بیا ز نیزه کنارم بیا که تا نزنند

بیا بگو که عزیزِ تو ام ، مرا نزنند

.

بیا بگو تو به زجر و بگو خودت به سنان

بگو که حدِاقل حرف ناسزا نزنند

.

شراب خورده و مست اند هرکدام اینها

زدند هم بزنند یا که خب خطا نزنند

.

خطا زدند و شکسته دوتا ز دندان هام

سه ساله را تو بگو با همه قوا نزنند

.

تمام جسم و تنم، روح من پر از درد است

یکی نبود بگوید که بی هوا نزنند

.

تو را که با خود نیزه زدند و قافله را

نشد که با تَهِ نیزه شکسته ها نزنند

.

بجای خون کسانی که کشت عمو عباس

بگو که دخترکان را به خون بها نزنند

.

یکی نبود جلودارشان شود بلکه

ادب کنند ، به اسم ،عمه را صدا نزنند

.

زدند بعد تو مارا ولی به شمر گفتم

به عمه جان حرم حرف ناروا نزنند

.

جلوی چشم خودم آن گل سرم را بر

سر کنیزک خود از سر جفا نزنند

.

فدای یک سر مویت رقیه را زده اند

به روی نیزه پدرجان سر تو را نزنند

رامین برومند(زائر)

۱۴۰۴/۰۴/۰۶

۰۴:۰۰

  • جمعه
  • 6
  • تیر
  • 1404
  • ساعت
  • 17:28
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب

غزل شهادت حضرت رقیه -(قصه سوختن بال و پر افسانه نبود) * یاسین قاسمی

48

غزل شهادت حضرت رقیه -(قصه سوختن بال و پر افسانه نبود) قصه سوختن بال و پر افسانه نبود
اين سكوت تو جواب من پروانه نبود

خانه بخت مرا ديدى و حرفى نزدى
حق من اى پدر اين خانه ويرانه نبود

هيچ كس دوست من نيست در اين شام بلا
ورنه تشييع من اينقدر غريبانه نبود

شاخه صبر مرا برف جدايى خم كرد
تاب سنگينى اين بار، در اين شانه نبود

گله از مردم اين شهر زياد است، فقط
كاش دور و بر ما مردم بيگانه نبود

یاسین قاسمی

  • یکشنبه
  • 8
  • تیر
  • 1404
  • ساعت
  • 12:43
  • نوشته شده توسط
  • ياسين قاسمى
ادامه مطلب

غزل شهادت حضرت رقیه- (با اينكه تو آهسته و آرام شمردى) * یاسین قاسمی

28

غزل شهادت حضرت رقیه- (با اينكه تو آهسته و آرام شمردى) با اينكه تو آهسته و آرام شمردى
پنهان نشدم اى پدر اين بار تو بردى

مانند دو شمعِ بهم آميخته از غم
با گريه مرا سخت در آغوش فشردى

دامان من از تيزى سر نيزه چه كم داشت؟
كين گونه سرت را به سر نيزه سپردى

اى لاله پژمرده افتاده بر اين خاك
پيداست از آن روز هنوز آب نخوردى

بايد كه مرا هم ببرى با خود اگر كه
قولى كه به من داده اى از ياد نبردى

كم بود، مرا فرصت پنهان شدن آرى...
با اينكه تو آهسته و آرام شمردى

یاسین قاسمی

  • سه شنبه
  • 10
  • تیر
  • 1404
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • ياسين قاسمى
ادامه مطلب

غزل شهادت حضرت رقیه-(به صياد احتياجى نيست، من دل كنده از نهرم) * یاسین قاسمی

8

غزل شهادت حضرت رقیه-(به صياد احتياجى نيست، من دل كنده از نهرم) به صياد احتياجى نيست، من دل كنده از نهرم
يكى از ساكنان گوشه ويرانه شهرم

ميان اين محله با كسى بازى نخواهم كرد
نيايد تا كه بابايم به اينجا، با همه قهرم

براى اولين دفعه مرا با خود سفر آورد
نبايد اينچنين مى شد ولى شد اين سفر زهرم

شدم دلخون، شدم دلخور، شدم دلگير و دل مرده
چه آمد بر سرم آخر كه من مظلومه دهرم

نميدانم كجا هستم فقط ميدانم اين را كه
يكى از ساكنان گوشه ويرانه شهرم

ياسين قاسمى

  • دوشنبه
  • 16
  • تیر
  • 1404
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • ياسين قاسمى
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد