شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس
 رضا تاجیک

زمزمه حضرت رقیه(س) -(از كوه غصه هام - ميخوام بگم يه كم ) * رضا تاجیک

126

زمزمه حضرت رقیه(س) -(از كوه غصه هام - ميخوام بگم يه كم ) از كوه غصه هام - ميخوام بگم يه كم
اگه الان نگم - پس كى بايد بگم
زخماتو مى بينم - درداتو مى دونم
ميخوام ببوسمت - ولى نمى تونم
دلم ميخواست بشينم / بازم رو دامن تو
دستامو بندازم باز / به دور گردن تو
اما ديدم نميشه / تو كه بدن ندارى
اين تويى كه بايد سر / رو دامنم بذارى
منو ببر بابايى ۴

زخماى گوشم از - آتيش خيمه هاس
از حرمله بپرس - گوشواره هام كجاس
سوخته توو خيمه ها - گلاى چادرم
توو شام به جاى شام - هى سيلى مى خورم
يه جورى زد رقيه ات / چشاش سياهى مى رفت
راهو شبيه زهرا / هى اشتباهى مى رفت
دندوناتو شكستن / بابا چشامو بستم
اينقدر نكش خجالت / منم مثه تو هستم
منو ببر بابايى ۴

بس كه صدات زدم - بابا گرفت صدام
لباى تو شده - زخمى تر از پاهام
توو مجلس يزيد - خيلى دلم شكست
وقتى كه خيزرون - روى لبت نشست
دستاى من رو بابا / دست اجل گرفته
خوش به حال تنور كه / تو رو بغل گرفته
كجا بودى بابايى / خاكستريه موهات
رد يه خنجر كُند / معلومه روى رگهات
منو ببر بابايى ۴

رضا تاجیک
عبدالله باقری

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 18:32
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا تاجیک

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -(يا حسين - با توام - يا قديم الاحسان از قديم) * رضا تاجیک

233

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -(يا حسين - با توام - يا قديم الاحسان از قديم) سربند
يا حسين - با توام - يا قديم الاحسان از قديم
عشق تو شد بهانه ى زندگيم ٢
آب حيات / برس به داد من كشتى نجات
محتاجم من به هواى كربلات / عالم به فدات
من اسمه دواء - حسين
و ذكره شفاء - حسين
غريب كربلا - حسين
(غريب كربلا - حسين) ۳

اى پدر - كن نظر - گرفته ام به دست، چوب علم
من نوه ى فاطمه و حيدرم
كه زير و رو كند كاخ ستم
به نيزه ها / كاش كه با تو بودم اى خون خدا
كاش كه مى شد كفن من بوريا / به كربلا
قارى سر جدا - حسين
پدر ببر مرا - حسين
غريب كربلا - حسين
(غريب كربلا - حسين) ۳

راوى - روضه ى - جسم بدون سر تو مى شوم
مدافع خواهر تو مى شوم
پيمبر باور تو مى شوم
عشق منى / تو كه شهنشاه بدون كفنى
بميرم از اينكه بى پيرهنى / تو عشق منى
ركن اصالتم - حسين
روح شهامتم - حسين
آواى غيرتم - حسين
(غريب كربلا - حسين) ۳

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 18:41
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(با اینکه مثل مادرت، قامت کمونم) * احسان نرگسی رضاپور

217

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(با اینکه مثل مادرت، قامت کمونم) با اینکه مثل مادرت، قامت کمونم
زخم تو از من بیشتره، خودم میدونم
کتک می خوردم که چرا، شیرین زبونم
اینه همه غصه ی من، دور از علمدار
بردن ما رو با دست بسته توی انظار
بابایی انگشترتو، دیدم توو بازار
جای طنابه رو بدنم
یه جوری با لگد زدنم
نفس کشیدنم سخته برام
گناه من چی بوده بابا
که صورتم کبوده بابا
سیاهی میره انگاری چشام

یه جوری می زد منو با، کینه بابایی
چشای تار من نمی بینه کجایی
خیلی دلم تنگه برات، بسه جدایی
میون شام زخمای ما، چقد نمک خورد
صبر تموم قافله، یه جا محک خورد
عمه به جای همه ی، ماها کتک خورد
می خنده زجر به اشک چشام
رمق نمونده دیگه برام
شبیه مادرت شکسته شدم
نمونده واسه من نفسی
بگو به داد من می رسی
من از نبودنت خسته شدم

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(از بس دوییدم توو بیابون - نا ندارم نا ندارم) * احسان نرگسی رضاپور

220

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(از بس دوییدم توو بیابون - نا ندارم نا ندارم) از بس دوییدم توو بیابون - نا ندارم نا ندارم
میخوام پاشم به احترامت - پا ندارم پا ندارم
این همه آبله
مگه میذاره برای دخترت دیگه حوصله
وای از سلسله
نگم از اون شبایی که جا می موندم از قافله
آه از حرمله
کاری کرده بین هر نفسم افتاده فاصله
مانوسم / با گریه های بی صدا
حق بده نشناسم تو رو
خیلی عوض شدی بابا
بابا ...

از روی نیزه ها نگام ‌کن - پدرونه پدرونه
ببین بابا کتک می خورم - بی بهونه بی بهونه
یارالی بابا
حقمون نبود بچرخونن ما رو توی کوچه ها
یارالی بابا
تازه می فهمم چه غذابیه سیلیِ بی هوا
یارالی بابا
باورم نمیشه ما کجا و این ویرونه کجا
بابایی / چقد زدم تو رو صدا
خونی شده محاسنت
چقد عوض شدی بابا
بابا ...

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 14:37
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت رقیه س -(کنارِ راسِ پُر خونت علیل و مضطر افتادم که بر رخسار گلگونت پدر جان با سر افتادم) * هستی محرابی

237

حضرت رقیه س -(کنارِ راسِ پُر خونت علیل و مضطر افتادم که بر رخسار گلگونت پدر جان با سر افتادم) ◾شب سوم محرم
◾توسل به حضرت رقیه(س)
#محرم_۱۴۰۳

( از ازل ما را نوشتند از محبان حسین)

کنارِ راسِ پُر خونت علیل و مضطر افتادم
که بر رخسار گلگونت پدر جان با سر افتادم

ز ضرب دست زجر دون شبانه بین آن صحرا
ز درد بازو و پهلو به مثل مادر افتادم

شده پر آبله پایم دویدم بس که در صحرا
به ویرانه چنین محزون به چشمان تر افتادم

مرا با خود ببر بابا که دلتنگ عمو جانم
بدور از چشم سقا بین که بی بال و پر افتادم

تنم نیلی رُخم گلگون ز ضرب تیغ دشمن شد
نفس در سینه بند آمد که از پا دیگر افتادم

زنم بوسه به لبهایت که جای خیزران مانده
منم آن غنچه‌ی یاست ز شاخه پرپر افتادم!

#محرم_۱۴۰۳
#هستی_محرابی

  • چهارشنبه
  • 13
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:41
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

شعر زمزمه زمینه شب سوم محرم -(خواب می بینم - یا بیدارم ) * احسان نرگسی رضاپور

25

شعر زمزمه زمینه شب سوم محرم -(خواب می بینم - یا بیدارم ) خواب می بینم - یا بیدارم
عمه پاشو - مهمون دارم
مهمون من - غرق دوده
انگار پیش - خولی بوده

بابا موهات سوخته چرا
رگ هات هستن جدا جدا
می دونستم میای ولی
اما نه توو تشت طلا

بابا بابا بابای من
_
امشب پیشت - حالم خوبه
روی لب هات - جای چوبه
راستی بابا - چشمام تاره
موندم با این - گوش پاره

این وضع روزگارمه
این حال چشم تارمه
از من خوشبخت تر مگه هس
امشب بابام کنارمه

بابا بابا بابای من
➖➖➖

انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.
تخصصی ترین کانال سبک و شعر مخصوص ذاکرین

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

سبک واحد شب های محرم شب سوم شهادت حضرت رقیه (س) -(بی تو رنجیدم غصه ها دیدم بعد تو دیگه / بابا) * ابراهیم واعظی

20

سبک واحد شب های محرم شب سوم شهادت حضرت رقیه (س) -(بی تو رنجیدم غصه ها دیدم بعد تو دیگه / بابا) بی تو رنجیدم
غصه ها دیدم
بعد تو دیگه / بابا
سیر نخوابیدم

بابا تموم بال و پرم درد میکنه
بابا ببین که موی سرم درد میکنه
از اون شبی که از قافله من جا موندم
کمرم درد میکنه ۲

آه پر از دردم / آه چشام تاره
آه هنوز زخمه / جای گوشواره

(بابا حسین )
____
پام میون راه
آبله میزد
تا که میگفتم / بابا
حرمله میزد

از ضربه های زجر لعین زجر دیده ام
در شام و کوفه حرف کنیزی شنیده ام
میگن همه که خیلی مثل مادرت شدم
حالا که قد خمیده ام ۲

همسفر بودن / با سنان سخته
دیدن زخم / خیزران سخته

( بابا حسین )
____
کل دنیا شد
رو سرم اوار
وقتی میبردن، ما رو
بر سر بازار

چشمای هرز شامیا دادن منو عذاب
به چشم من نیومده حتی یه لحظه خواب
دیدی که دختر تو رو بردن حرومیا
میون مجلس شراب

مرهم درد، دختری بابا
با خودت من رو، میبری بابا

(بابا حسین )
➖➖➖

انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.
تخصصی ترین کانال سبک و شعر مخصوص ذاکرین

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 19:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

سبک واحد شب سوم محرم حضرت رقیه (س) -(حرفی بزن، دیگه دارم دق می کنم) * ابوذر رئیس میرزایی

72

سبک واحد شب سوم محرم حضرت رقیه (س) -(حرفی بزن، دیگه دارم دق می کنم) حرفی بزن، دیگه دارم دق می کنم
ببین که هق هق می کنم
آروم جونم

بابا ببین، نمونده صبر و طاقتم
نگاه سرد حسرتم
ای مهربونم

خودت میدونی جون منی
بمیرم که خونین دهنی
من الذی ایتمنی

آه
این شامیا خیلی بدن
خیلی منو کتک زدن

عموم کجاس
پاهامو آبله گرفت
موهامو حرمله گرفت
عموم کجاس

بابای خوبم حسین حسین
_
نگام کنی، خودت میخونی از چشام
می بینی که دیگه برام
نمونده جونی

قولی بده، بدون من نری سفر
تورو خدا منم ببر
اگه میتونی

سر زدنم جنگ شده بود
جواب گریه سنگ شده بود
دلم براتو تنگ شده بود

آه
ببین چه گوشه گیر شدم
سه سالم اما پیر شدم

از دست زجر
فکرش منو باز می کشه
حال رقیت ناخوشه
ازدست زجر

بابای خوبم حسین حسین
➖➖➖

انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.
تخصصی ترین کانال سبک و شعر مخصوص ذاکرین

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 19:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

متن شعر حضرت رقیه (س) -(دل ما پر زِ سوز عاشوراست) * امیر عباسی

30

متن شعر حضرت رقیه (س) -(دل ما پر زِ سوز عاشوراست) دل ما پر زِ سوز عاشوراست
شعله ی غم فُروزِ عاشوراست
امشب از تقویمِ ماهِ اشک و عزا
شب سوّم نه، روز عاشوراست

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 18:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مرثیه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(باز هم با یاد تو دارد شبم سر می شود) * امیر قربانی

31

غزل مرثیه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(باز هم با یاد تو دارد شبم سر می شود) باز هم با یاد تو دارد شبم سر می شود
حال من با بردن نام تو بهتر می شود

ای خوشا دردی که با دست شما درمان شده
ای خوشا چشمی که با یاد شما تَر می شود

ما به دنیا اینچنین گفتیم ، محشر با شماست
دست مارا هم بگیری بین محشر ، می شود؟

جز تو ای زهراترین دردانه ی آل عبا
دختری اینقدر آیا مثل مادر می شود؟

از خطیبان مدینه پله ها بالاتری
شانه ی عباس وقتی جای منبر می شود

حوریه یعنی ردِ یک برگ می مانَد به رُخ
فاطمه یعنی گلی که زود پرپر می شود

روضه یک مصراع ، گیرم گوشواره سالم است
گوش دختر بچه با سیلی زدن کر می شود
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

واحد شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(بابایی، کجایی،ببینی که پرم داره میسوزه ) * هاشم محمدی آرا

28

واحد شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها  -(بابایی، کجایی،ببینی که پرم داره میسوزه ) بابایی، کجایی،ببینی که پرم داره میسوزه
تورفتی،پس ازتو،تموم جگرم داره میسوزه
توروتار،می‌بینم، آخه چشم ترم داره میسوزه

با گریه تو رو هی صدا میزدم
تا از آسمونا بیای رو زمین
اگه میشه یک شب تو بد بگذرون
بیا تو خرابه کنارم بشین

شامیا با خنده میگن_تو اصن بابا نداری
باز بیا بابای من باش_بسه این چشم انتظاری

ابتا حسین مظلوم
---
بیا تا،بگم از،خود سلسله و قد خمیده
خودت خوب،میدونی،چقد تلخه غم موی کشیده
منوباز،بغل کن،آخه دخترت از دنیا بریده

اگه میشه موهامو شونه بزن
ببخشم اگه نامنظم شده
موهام تا کمر بود بابا یادته
نگاه کن ببین که چقد کم شده

تو تنم جوونی ندارم_دست وپام داره میلرزه
از پیشم بابای خوبم_دور نشو حتی یه لحظه

ابتا حسین مظلوم
---
بااینکه،سه ساله َم،ولی ازغم تو پیرم و خسته
نگفتی،عزیزم،کی دندون سفیدت رو شکسته
می بینی،روگونم،ردِ پنجه ی نامردی نشسته

تو بازی هُلم میدن این شامیا
با خنده نمک میزنن زخممو
گله دارم از دست شمر و سنان
چقد نانجیبا زدن عمه مو

گونه های دختر تو_نیلی و سرخ و کبوده
من نمیدونم بابایی _جُرم من آخه چی بوده

ابتا حسین مظلوم
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

واحد شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(شب شد و چشمام بی وقفه غم می‌باره) * ابوالفضل جدیان

17

واحد شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها  -(شب شد و چشمام بی وقفه غم می‌باره) حاج ابوالفضل جدیان شربیانی و علی گلچین پور

➖➖➖
شب شد و چشمام بی وقفه غم می‌باره
شب شد و بازم عمه تا صبح بیداره
شب شد و دلم بی‌قراره

من نذاشتم،خاک بشینه،روی پرچم،و سفیدم
گاهی با اشک،گاهی فریاد،بیرقت رو،میکشیدم

تا امشب و باهات راه اومدم
تا امشب و برات نفس زدم
اما دیگه کم آوردم

بابا حسین ، خیلی دوسِت دارم
---
اومدی، خیلی دل تنگت بودم بابا
اومدی، درد و دلهامو میگم حالا
اومدی، فقط با سر اما

تو که رفتی،من یه روزِ،خوش ندیدم،جونِ بابا
مثل عمه،مثل مادر،قد خمیدم جونِ بابا

شوق توعه ، که زنده ام هنوز
قلبم پره،از آهِ سینه سوز
اما دیگه کم آوردم

بابا حسین ، خیلی دوسِت دارم
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • شنبه
  • 7
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 09:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(چشای تارم بابایی غرق اشک و آهه) * ابوالفضل جدیان

19

زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها  -(چشای تارم بابایی غرق اشک و آهه) چشای تارم بابایی غرق اشک و آهه
موهام سفیده عوضش گونه هام سیاهه
سه سالمم نیست نیگا کن قد من خمیده
تو لطمه خوردی،عوضش،رنگ من پریده

این چند روزه نبودی،اتفاقای بد افتاد
دستمو دادم به تقدیر،روی صورتم رد افتاد

پاشو موی سرمو ببین
پاشو بال و پرمو ببین
پاشو فدات شم
باشه هرچی تو بگی همون
باشه ولی نرو و بمون
پاشو فدات شم
---
نیازی نیست یکی یکی درداتو بدونم
همینکه با سر اومدی رازتو میخونم
کسی اصن اینجا یکم فکر بچه ها نیست
آب از سر من که گذشت عمه روبرا نیست

این چند روزه نبودی،عمه جون تو زحمت افتاد
دفتر سفیدی بود که،روی برگه هاش خط افتاد

عمه سینه سپر همه س،عمه یادگار فاطمه ست،عالم فداش شه
عمه سپاه یه نفره،عمه واسه همه مادره،عالم فداش شه
---
چشام سیاهی، میره تا، میخوام از جا پاشم
شاید یه درد لاعلاجی گرفته باشم
موهای سوخته م بابایی دیگه تا کمر نیست
میخوام دوباره بپرم اما بال و پر نیست

این چند روزه نبودی
حال و روزمو بدونی
وقتی اومدی که باید
فاتحه برام بخونی

پاشو دیگه تمومه سفر، دیگه همه غمامو بخر، دردت به جونم
خسته م بی تو جایی نمیرم، کاشکی کنار تو بمیرم، دردت به جونم
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
? t.me/javazenokari

  • شنبه
  • 7
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 09:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(خوشحالم اومدی دیدنم) *

18

زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها  -(خوشحالم اومدی دیدنم) مجتبی کریمی

➖➖➖
خوشحالم اومدی دیدنم
تو نور زندگیمی بابا
دیگه تنهام نذار بعد از این
خیلی سخته یتیمی بابا

بلندشو که دخترت
نفس نداره تو سینه
پر از زخمه پیکرش
تو رو به سختی می‌بینه

حالم رو می‌بینی، شدم مثل زهرا
اللهم عجل وفاتی سریعا...

آه بابا
---
رفتی و فصل غم‌ها رسید
اونی که حنجرت رو برید
بعد آتیش خیمه‌ اومد
موهای سوختمو می‌کشید

نپرس از گوش من
نمی‌پرسم از انگشتر
ولی کاش بگی چرا
موهات پر شد از خاکستر

بند اومد زبونم، گم شدم تو صحرا
اللهم عجل وفاتی سریعا...

آه بابا
---
ای ماه من کجا بودی تو
گفتن پیش خدا بودی تو
بین بازار که سنگ میزدن
دیدم رو نیزه‌ها بودی تو

با اشاره به سرت
میگفتم که تو بابامی
به زخمام نمک زدن
همه دخترای شامی

خستم از تمومِ ، مردم این دنیا
اللهم عجل وفاتی سریعا...

آه بابا
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • شنبه
  • 7
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 09:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمینه شب سوم -(آهای دختر شامی ، من و با دستات نشون نده) * ابراهیم واعظی

23

زمینه شب سوم -(آهای دختر شامی ، من و با دستات نشون نده) آهای دختر شامی ، من و با دستات نشون نده
انقدر النگوتو ، جلو چشم من تکون نده

تو کجا بودی تو اون وقتی که
چقدر خلخال به پای من بود

تو کجا بودی تو اون وقتی که
گل‌سر وصل موهای من بود

تو کجا بودی تو اون وقتی که
روی دوش عموم جای من بود

حالا نبین که سوخته موهام
حالا نبین چقدر کبودم
من هم یه روز و روزگاری
نازدانه ی عشیره بودم

امون از این زمونه
---------------
آهای دختر شامی / من عزیز قلب مصطفام
من از نسل مولای / همه ی دنیا و ماسوام

صدقه ننداز برای من که
روزی عالم توی دستامه

صدقه ننداز برای من که
نم بازون از نم اشکامه

صدقه ننداز برای که
همه ی عالم زیر پاهامه

حالا نبین که زخمیه پام
حالا نبین که تاره چشمام
خوب میشه حالم اون دمی که
از راه بیاد دوباره بابام

امون از این زمونه

#ابراهیم_واعظی
➖➖➖
منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • یکشنبه
  • 8
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مدح حضرت رقیه سلام الله علیها -(این دل به خدا هست فقط جایِ رقیه(س)) * مرضیه عاطفی

17

غزل مدح حضرت رقیه سلام الله علیها  -(این دل به خدا هست فقط جایِ رقیه(س)) این دل به خدا هست فقط جایِ رقیه(س)
قسمت بشود جان بدهم پایِ رقیه(س)

بر شانهٔ پهنِ عمو عباس(ع) نشسته
زیباست از این زاویه دنیایِ رقیه(س)

دل می بَرَد از حضرتِ ارباب پیاپی
پیش علی اکبر(ع) قد و بالایِ رقیه(س)

با درد رسیدم که تسلّی برساند
بر سیرتِ من صورت و سیمایِ رقیه(س)

مشغول به درمان شده یک نیم نگاهش
با گوشهٔ چشم است مداوایِ رقیه(س)

والله قسم دخترکِ چادریِ من
باید شود از خیلِ گداهایِ رقیه(س)

شد صرف حسینی شدنش عمرِ سه ساله
آموزش ِ عشق است بلایایِ رقیه(س)

در شام؛ کمک کرد به رسواییِ دشمن
شد فاطمهٔ عارفه؛ معنایِ رقیه(س)

بر حاجتِ دیرینهٔ خود محض اجابت
بستم نخی از معجرِ زیبایِ رقیه(س)

باید برسد برگهٔ تاییدِ شهادت
با إذنِ خداوند به امضایِ رقیه(س)

در سوریه مانندِ شهیدان شود ایکاش
جانم به فدایِ سرِ بابایِ رقیه(س)

آن سر، که به ویرانه در آغوش گرفت و
دق کرد شبانه دلِ تنهایِ رقیه(س)!
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 08:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

متن شعر روضه حضرت رقیه علیها سلام -(عاشقان را کمال، سوختن است) * سید پوریا هاشمی

20

متن شعر روضه حضرت رقیه علیها سلام -(عاشقان را کمال، سوختن است) عاشقان را کمال، سوختن است
روح عاشق مجرّد از بدن است
گرچه تنها سه سال سن من است..
صورت من شبیه پیرزن است

دختر نازدانه ی سابق..
شد گرفتار زجر نالایق!

مَلَک اما به شکل انسانم
چندوقت است در بیابانم
سنگ خوردم شکسته دندانم
مَرُدم شام! من مسلمانم!

چهارقل خوانده ام برابرتان
بر رُخم مانده چنگ دخترتان

خسته از زخم های تقدیرم
خوارها میکنند تحقیرم
باز اما به دل نمیگیرم
دارم از درد سینه می‌میرم

مثل زهرا شدم حواسم هست
جای پا بر روی لباسم هست

بروی ناقه های لنگ و چموش..
رفتم از ترس کوچه ها از هوش..
وای از چشم مرد برده فروش
حرفهای بدی رسیده به گوش

جان سالم نبین به در بُردم!
عمه پیشم نبود میمردم!

از همه دختران گرسنه ترم
پُرِ نامحرم است دورو برم
دائما تیر میکشد کمرم

روی این صورت گل افتاده..
ردِ دست غریبه افتاده

آن‌همه اضطراب را چه کنم؟!
غصه ی بی حساب را چه کنم؟!
گریه های رباب را چه کنم؟!
بزم رقص و شراب را چه کنم؟!

به دل ما چقدر غم دادند
جلوی ما به تخت لَم دادند

  • پنج شنبه
  • 19
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر شهادت دختر سه سالهٔ امام حسین(ع) حضرت_رقیه_خانم_سلام_الله_علیها -(غم تا قیامت هست معنایِ رقیه(س)) * مرضیه عاطفی

18

متن شعر شهادت دختر سه سالهٔ امام حسین(ع) حضرت_رقیه_خانم_سلام_الله_علیها -(غم تا قیامت هست معنایِ رقیه(س)) غم تا قیامت هست معنایِ رقیه(س)
جانم فدایِ قلبِ تنهایِ رقیه(س)

ایکاش در آتش سپر بودم برایش
تا در امان می مانْد موهایِ رقیه(س)

لعنت بر آن چشمانِ غارتگر که زل زد
بر گوشواره هایِ زیبایِ رقیه(س)

از آن شبی که بیهوا از ناقه افتاد
از آه پُر شد خواب و رؤیایِ رقیه(س)

بسیار سنگین بود زنجیرِ اسارت
بسیار خم شد قدّ و بالایِ رقیه(س)

تاب و توان از عمه جانش رفت تا که...
بر نیزه قران خوانْد بابایِ رقیه(س)

دردش به جانم!.. گوشهٔ ویرانه ایکاش-
من اشکِ غم می ریختم جایِ رقیه(س)

با مهربانی خارها را می گرفتم
ایکاش دانه دانه از پایِ رقیه(س)

تا گریه می افتاد فوراً می سپردم
چندین عروسک را به دنیایِ رقیه(س)

آنقدر برده ارث از مادربزرگش
خورده گره کارِ مداوایِ رقیه(س)

از دستهای زجر(لع) سیلی خورد چونکه
در کوچه سیلی خورده زهرایِ رقیه(س)

از کربلا جا مانْد! پابوسیِ بابا-
شد حاجتِ امروز و فردایِ رقیه(س)

برگ‌ براتِ اربعینم مانده گریان...
چشم انتظارِ مُهر و امضایِ رقیه(س)!

  • شنبه
  • 21
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر در عزای شب سوم محرم الحرام نذر_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها -(هوا خیلی نفس گیره) * مرضیه عاطفی

5

متن شعر در عزای شب سوم محرم الحرام نذر_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها  -(هوا خیلی نفس گیره) هوا خیلی نفس گیره
چقد تاریکه ویرونه
نشستم زیر نور ماه
دلم تنگِ عمو جونه

دلم تنگه واسه بابا
دلم تنگه واسه دستاش
همین ساعت همین لحظه
توو آغوشِش بودم ایکاش

نمیدونه کتک خوردم
کبوده صورتِ سردم
نمیدونه لگد خورده
به پاهای ورم کرده م

نمیدونه سنان(لع) دائم
به من حرفای بد میگه
کشیده بسکه با شدّت
نذاشته "مو" واسم دیگه

چه خوبه عمه زینب(س) هست
ولی حالا که بیمارم
نوازش هایِ بابا و
عمو عباس(ع) و کم دارم

همین امروز تب کردم
نه بارون بود! نه آبی...
به زیر آفتابِ داغ
شدم مشغولِ بیتابی

دارم با آه میرم راه
من و انداخته زخمام
پُر از خارِ مغیلانه
تموم تاولِ پاهام

بیاد ایکاش بابا و
بریم از غربتِ اینجا
ندیده ما رو نامحرم
خرابه نیست جای ما

میان و دخترایِ شام
میگن پاشو ازاینجا زود
نمیگفتن یتیمی تو...
اگر بابا کنارم بود

من و آخه چرا بابا-
نبُرده... بیخبر رفته
پریشونم...چرا آخه؟!
بدونِ من سفر رفته؟!

من و چشم انتظاری و
شبونه گریه و زاری
برام تویِ طبَق دارن
غذا میارن انگاری

شدم امشب واسش خیلی
دوباره بیقرار آخه
دلم میخوااد بابام و...
غذا میخوام چیکار آخه؟!

کم آوردم نفس دیگه
نگاهم تا بهش افتاد
میگم عمه خداحافظ
سرِ بابا من و دق داد!

  • سه شنبه
  • 8
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 18:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد