◾دو بیتیهای
◾شهادت حضرت رقیه(س)
سر نورانیت بین طبق بود
دو دست کوچک من بی رمق بود
تمام خاطراتم رفت از یاد
چو دیدم صورتت مثل شفق بود
به چشم خویش دیدم من خزانت
چه شد سقا،چه شد اکبر...جوانت؟
جوابم را بده میمیرم امشب
چه کرده چوب با لعل لبانت؟
چرا بابا به دامانم نشستی؟
مگر قهری برویم دیده بستی؟
بغل کن دخترت را کنج ویران
تو آخر مهربان بابام هستی
امان از باد و طوفان و خزان هم
ز لعل تشنه و زخم زبان هم
پدر سربسته میگویم برایت
ز زجر و خولی و شمر و سنان هم
از آن روزی که راست بر سنان شد
زبانم لال عمه قد کمان شد
تمام نیزهداران مست بودند
سرت افتاد و گلشن در خزان شد
تو از دیر آمدی عیسی غلامت
تمام انبیا دادن سلامت
همه نجرانیان گشتند مسلمان
چرا دیر آمدی بحر کرامت
#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza
- شنبه
- 20
- مرداد
- 1403
- ساعت
- 16:21
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور