شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس
 رضا تاجیک

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -(ای عشق جاودانه - ای شور بیکرانه) * رضا تاجیک

291

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -(ای عشق جاودانه - ای شور بیکرانه) سربند:
ای عشق جاودانه - ای شور بیکرانه
هر لحظه می رسد این - نجوای عاشقانه
هر که دارد / سر همراهی ما / فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا / تا کربلا
هر که دارد / هوس کرببلا / شور سرمستی ما / بسم الله
حسین - باب النجات // جانم فدات ۲

آن دستی که به روی - صورت من نشسته
از روی کینه با سنگ - پیشانی ات شکسته
کاش سرم را / روی نیزه می زدند / تا که من هم بودم / آنجا هدف
کاش که قرآن / می خواندی و منم / می گفتم از علی / شاه نجف
حسین - ای بی کفن // صد پاره تن ۲

آن دستی که ز دستت - دزدید انگشترت را
آمده برده بابا - گوشوار دخترت را
آه کشیدم / تا که با دیده خون / بر روی نیزه ها / من دیدمت
در خیالم / در آغوش خودم / بابا گرفتمت / بوسیدمت
حسین - بابای من // دنیای من ۲

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 22:32
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 عبدالله باقری

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -(بابا، اومدی بالاخره نازنینم) * عبدالله باقری

417

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -(بابا، اومدی بالاخره نازنینم) بابا، اومدی بالاخره نازنینم!
بابا، نیمه شب اومدی خوب نمی‌بینم ۲
چشمات بسته است
من تو رو نمی‌بینم تو هم منو
چشمات بسته است
نمی‌گیره هیچی جای دیدنو
چشمات بسته است
چطوری بگم چطوری زدنو
چشمام بسته است
تو رو لمس‌ت میکنم با هر دو دس(ت)
چشمام بسته است
زجر منو میزد بابا از پیش و پس
چشمام بسته است
هی منو زد خودش افتاد از نفس
بابا حسین ، بابا حسین
تا شنید عشق عموجونم بودم بیشتر زد
تا شنید شبیه مادر توأم ‌بدتر زد ۲

ای وای، لخته خون لباتو دوخته انگاری
ای وای، موهای تو هم که سوخته انگاری ۲
با هم بریم
باز چش دخترتو وا نذاری
با هم بریم
این دفعه رقیه‌تو جا نذاری
با هم بریم
من و با دشمنا تنها نذاری
منو ببر
این جوری عمه‌مو کمتر می‌زنن
منو ببر
ما رو با کینه‌ی حیدر می‌زنن
منو ببر
ندیدی چطوری دختر می‌زنن
بابا حسین ، بابا حسین
خواستی حرفی بزنی کمی بلند حرف بزن
بعد سیلی دیگه خوب نمی‌شنوه گوش من ۲

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

واحد حضرت رقیه(س) -(زخمامو یادم رفت بابا با دیدن زخم سرت) * احسان نرگسی رضاپور

337

واحد حضرت رقیه(س) -(زخمامو یادم رفت بابا با دیدن زخم سرت) زخمامو یادم رفت بابا با دیدن زخم سرت
جایی نداری برا بوسه جز رگای حنجرت
فقط یه امشب سرتو بذار رو پای دخترت
حالا که اومدی نمی خوام باشه حرفی از گله
نمیگم اصلا که چی کار کرده با دستام سلسله
فقط میگم کاشکی یه ذره با حیا بود حرمله
امشب می گردم / دور سر تو
چیزی نمونده / از پیکر تو
هر جا که جا موندم کتک خورد خواهر تو
بابا بابایی ۴

خودت که حال و روزمو می دیدی از رو نیزه ها
زجر و سنان می زدنم گریه می کردم بی صدا
دخترای شامی ادامو درمی‌آوردن بابا
"مَن الذي أیتَمَنی" موهات چرا پریشونه
"مَن الذي أیتَمَنی" خسته شدم از زمونه
از خدا خواستم دخترت بعد تو زنده نمونه
دستام می لرزه / رنگم پریده
من موندم و این / قد خمیده
بابا بگو رگ گلوتو کی بریده
بابا بابایی ۴

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 12:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شهادت حضرت رقیه(س) -(روضه‌ات را قصه‌ می‌گفتم برای دخترم) * رضا قاسمی

343

شهادت حضرت رقیه(س) -(روضه‌ات را قصه‌ می‌گفتم برای دخترم) روضه‌ات را قصه‌ می‌گفتم برای دخترم
گریه کردم تا سحر با های‌های دخترم

گفتم از آب و غذا افتادی از روز دهم
غصه خورد آنقدر، کم شد اشتهای دخترم

نیمه‌شب‌ها می‌پَرم از خواب تا ویرانه‌ات
با صدای گریه‌های بی‌صدای دخترم

با عروسک‌های زیرِ خیمه‌ی چادرسیاه
اشک می‌ریزیم، پای روضه‌های دخترم

آستین را برد بالا؛ گفت بابا گوش کن
نوحه می‌خواند النگوی طلای دخترم

تا زمین می‌خورد، می‌دیدم شبیه قصه‌ات
اشک را در خنده‌های زخمِ پای دخترم

هیچ دختربچه‌ای را زود بی‌بابا نکن
گریه کردم بارها با این دعای دخترم

اشک‌هایش ریخت، روی گنبدِ نقاشی‌اش
یک حرم زائر شدم در کربلای دخترم

روضه‌ات جاری‌ست، در دنیای دختردارها
حاجتم را داد، ممنون از خدای دخترم

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

حضرت رقیه(س) -(وقتی میان طشت زر وجه خدا تصویر شد) * محسن حنیفی

405

حضرت رقیه(س) -(وقتی میان طشت زر وجه خدا تصویر شد) وقتی میان طشت زر وجه خدا تصویر شد
آیات توحید لبت با خیزران تکفیر شد

دیدم سرت بر شاخساری خشک جان تازه داد
دیدم که خاک از خون پاکت جان گرفت؛ اکسیر شد

حرهای بسیاری به درگاهت پناه آورده اند
حتی شراب از عطر زلفت مست شد تطهیر شد

آهم به جان نیزه و طشت و تنور افتاده است
آهم سبب شد که سر تو نیز دامن گیر شد

مرثیه هایت را در آغوشم گرفتم نیمه شب
مرثیه هایت در نگاهم موبه‌مو تفسیر شد

نظم جهان بعد از تو چون گیسوی من آشفته است
بی نظمی زخم گلویت علت‌ تغییر شد

هرچند دست کوچکم آزار دید از سلسله
جانم میان سلسله گیسوی تو زنجیر شد

مانند گیسوی تو در داغ علی اکبرت
ریحانه ات بیش از حبیب بن مظاهر پیر شد

چشمان شور شامیان دنیای من را چشم زد
کابوس تلخ دختر شیرین زبان تعبیر شد

مریم ترین آیات قرآن در خرابه جان سپرد
خیلی شکوه شاهدخت کوچکت تحقیر شد

شد قسمت اصغر هم آغوشی تو در بین قبر
هجران آغوشت برای دخترت تقدیر شد

از بس که زخمی شد تنم دیگر رقیه نیستم
بر روی قبرم جای نامم، نام تو تحریر شد

  • جمعه
  • 10
  • آذر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

حضرت رقیه(س) -(بر لبِ بامِ اسارت آفتابم را ببین) * رضا قاسمی

395

حضرت رقیه(س) -(بر لبِ بامِ اسارت آفتابم را ببین) بر لبِ بامِ اسارت آفتابم را ببین
مثل این ویرانه احوالِ خرابم را ببین

در جوابِ العطش‌هایت وجودم آب شد
آب رد شد از سرم؛ حالا سرابم را ببین

فکر کن مثل قدیمم؛ چشم‌هایت را ببند
دیدنِ الانِ من روضه‌ست، خوابم را ببین

شب به شب تا چند بشمارم که پیدایت کنم؟!
می‌شمارم؛ زخم‌های بی‌حسابم را ببین!

با چه زوری خواستند و با چه زوری حفظ شد
سرفرازم بعد غارت‌ها؛ حجابم را ببین

روزگار کاخِ سبزِ شام را کردم سیاه
ردّ اشکم را؛ سلاحِ انقلابم را ببین

گرچه طوفانِ بلا فانوسِ عمرم را شکست
بعدها در این خرابه بازتابم را ببین

در قنوت آخرم چیزی به جز پرواز نیست
مرغ آمینِ دعای مستجابم را ببین

  • جمعه
  • 10
  • آذر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

انتظارم به سر آمد -(انتظارم به سر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه) * محمدرضا سروری

569

انتظارم به سر آمد -(انتظارم به سر آمد عمه  در خرابه پدر آمد عمه) انتظارم به سر آمد

انتظارم به سر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

آخر از او خبر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

عاقبت از سفر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

گریه هایم ثمر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

******

حین دیدار حضوری دیگر

بعد شب های صبوری دیگر

سایه روی سرم برگشته

به سر آمد غم دوری دیگر

روز و شب خواب دگرگون دیدم

جای رخساره، دلِ خون دیدم

گاه دلواپسی ام آخر شد

این سری صورت موزون دیدم

انتظارم به سر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

******

عمه این دفعه پدر خندان بود

بر سر کوچه نه راهبندان بود

نه کسی چوب جفا می آورد

نه غمی روی لب و دندان بود

چه عجب خواب گهرباری بود

مثل یک صحنة بیداری بود

حرف هایم همه را گوش نمود

خنده در هر نفسش جاری بود

انتظارم به سر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

******

دست هایش به سر مویم بود

بوسه گاهش خم ابرویم بود

پدرم سخت به آغوشم برد

روی او روبه روی رویم بود

گفتم ای تشنه کجا جا ماندی؟

کربلا پیش علی ها ماندی

گفت از بی کسی ات غمگینم

جمع مائیم و تو تنها ماندی

انتظارم به سر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

******

کاش این قصه دگر خواب نبود

ابرها حائل مهتاب نبود

سر و سامان دلِ خونم می دید

دور آئینة دل، قاب نبود

دختر از شوق پدر بال زند

شانه بر شانه اقبال زند

سروری عشق رقیه کافیست

روز آخر همه غربال زند

انتظارم به سر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

  • دوشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:55
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب

سبک واحد شب سوم محرم حضرت رقیه (س) -(حرفی بزن، دیگه دارم دق می کنم) * ابوذر رئیس میرزایی

734

سبک واحد شب سوم محرم حضرت رقیه (س) -(حرفی بزن، دیگه دارم دق می کنم) حرفی بزن، دیگه دارم دق می کنم
ببین که هق هق می کنم
آروم جونم

بابا ببین، نمونده صبر و طاقتم
نگاه سرد حسرتم
ای مهربونم

خودت میدونی جون منی
بمیرم که خونین دهنی
من الذی ایتمنی

آه
این شامیا خیلی بدن
خیلی منو کتک زدن

عموم کجاس
پاهامو آبله گرفت
موهامو حرمله گرفت
عموم کجاس

بابای خوبم حسین حسین
_
نگام کنی، خودت میخونی از چشام
می بینی که دیگه برام
نمونده جونی

قولی بده، بدون من نری سفر
تورو خدا منم ببر
اگه میتونی

سر زدنم جنگ شده بود
جواب گریه سنگ شده بود
دلم براتو تنگ شده بود

آه
ببین چه گوشه گیر شدم
سه سالم اما پیر شدم

از دست زجر
فکرش منو باز می کشه
حال رقیت ناخوشه
ازدست زجر

بابای خوبم حسین حسین
➖➖➖

انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.
تخصصی ترین کانال سبک و شعر مخصوص ذاکرین

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 19:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مرثیه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(باز هم با یاد تو دارد شبم سر می شود) * امیر قربانی

181

غزل مرثیه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(باز هم با یاد تو دارد شبم سر می شود) باز هم با یاد تو دارد شبم سر می شود
حال من با بردن نام تو بهتر می شود

ای خوشا دردی که با دست شما درمان شده
ای خوشا چشمی که با یاد شما تَر می شود

ما به دنیا اینچنین گفتیم ، محشر با شماست
دست مارا هم بگیری بین محشر ، می شود؟

جز تو ای زهراترین دردانه ی آل عبا
دختری اینقدر آیا مثل مادر می شود؟

از خطیبان مدینه پله ها بالاتری
شانه ی عباس وقتی جای منبر می شود

حوریه یعنی ردِ یک برگ می مانَد به رُخ
فاطمه یعنی گلی که زود پرپر می شود

روضه یک مصراع ، گیرم گوشواره سالم است
گوش دختر بچه با سیلی زدن کر می شود
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

واحد شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(بابایی، کجایی،ببینی که پرم داره میسوزه ) * هاشم محمدی آرا

203

واحد شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها  -(بابایی، کجایی،ببینی که پرم داره میسوزه ) بابایی، کجایی،ببینی که پرم داره میسوزه
تورفتی،پس ازتو،تموم جگرم داره میسوزه
توروتار،می‌بینم، آخه چشم ترم داره میسوزه

با گریه تو رو هی صدا میزدم
تا از آسمونا بیای رو زمین
اگه میشه یک شب تو بد بگذرون
بیا تو خرابه کنارم بشین

شامیا با خنده میگن_تو اصن بابا نداری
باز بیا بابای من باش_بسه این چشم انتظاری

ابتا حسین مظلوم
---
بیا تا،بگم از،خود سلسله و قد خمیده
خودت خوب،میدونی،چقد تلخه غم موی کشیده
منوباز،بغل کن،آخه دخترت از دنیا بریده

اگه میشه موهامو شونه بزن
ببخشم اگه نامنظم شده
موهام تا کمر بود بابا یادته
نگاه کن ببین که چقد کم شده

تو تنم جوونی ندارم_دست وپام داره میلرزه
از پیشم بابای خوبم_دور نشو حتی یه لحظه

ابتا حسین مظلوم
---
بااینکه،سه ساله َم،ولی ازغم تو پیرم و خسته
نگفتی،عزیزم،کی دندون سفیدت رو شکسته
می بینی،روگونم،ردِ پنجه ی نامردی نشسته

تو بازی هُلم میدن این شامیا
با خنده نمک میزنن زخممو
گله دارم از دست شمر و سنان
چقد نانجیبا زدن عمه مو

گونه های دختر تو_نیلی و سرخ و کبوده
من نمیدونم بابایی _جُرم من آخه چی بوده

ابتا حسین مظلوم
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمزمه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(من بغل بابامو می‌خوام) *

155

زمزمه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها  -(من بغل بابامو می‌خوام) سید امیر حسین خوشرو و خانم فائزه امجدیان

➖➖➖
من بغل بابامو می‌خوام
دخترتُ بغل کن آروم
دستی بکش به روی موهام
دستی بکش به زخم پهلوم

بهم میگن
رفتی سفر
سفر چرا تموم نمیشه؟
عمه چرا
بهت می‌گفت؟
خداحافظ واسه همیشه
هنوز دارم
خواب میبینم
تو خیمه‌ها پر از آتیشه

سوره‌ی کوثر رو
با گریه می‌خونم
بیا بابا جونم
بیا بابا جونم
***
موهاتو شونه میکنم باز
با دستای زخمی و خسته
الهی من فدات بشم که
هلال ابروهات شکسته

منِ الذی
أیتَمنی
واسه یتیمی خیلی زوده
ببین بابا
پای چشام
مث لبای تو کبوده
منو بِبَر
پیش خودت
اینجا پر از چشم حسوده

سرت رو پاهامه
تو رو بغل کردم
بابا جونم می‌خوام
به خونه برگردم
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • شنبه
  • 7
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 09:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مدح حضرت رقیه سلام الله علیها -(این دل به خدا هست فقط جایِ رقیه(س)) * مرضیه عاطفی

138

غزل مدح حضرت رقیه سلام الله علیها  -(این دل به خدا هست فقط جایِ رقیه(س)) این دل به خدا هست فقط جایِ رقیه(س)
قسمت بشود جان بدهم پایِ رقیه(س)

بر شانهٔ پهنِ عمو عباس(ع) نشسته
زیباست از این زاویه دنیایِ رقیه(س)

دل می بَرَد از حضرتِ ارباب پیاپی
پیش علی اکبر(ع) قد و بالایِ رقیه(س)

با درد رسیدم که تسلّی برساند
بر سیرتِ من صورت و سیمایِ رقیه(س)

مشغول به درمان شده یک نیم نگاهش
با گوشهٔ چشم است مداوایِ رقیه(س)

والله قسم دخترکِ چادریِ من
باید شود از خیلِ گداهایِ رقیه(س)

شد صرف حسینی شدنش عمرِ سه ساله
آموزش ِ عشق است بلایایِ رقیه(س)

در شام؛ کمک کرد به رسواییِ دشمن
شد فاطمهٔ عارفه؛ معنایِ رقیه(س)

بر حاجتِ دیرینهٔ خود محض اجابت
بستم نخی از معجرِ زیبایِ رقیه(س)

باید برسد برگهٔ تاییدِ شهادت
با إذنِ خداوند به امضایِ رقیه(س)

در سوریه مانندِ شهیدان شود ایکاش
جانم به فدایِ سرِ بابایِ رقیه(س)

آن سر، که به ویرانه در آغوش گرفت و
دق کرد شبانه دلِ تنهایِ رقیه(س)!
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • چهارشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 08:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر در عزای شب سوم محرم الحرام نذر_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها -(هوا خیلی نفس گیره) * مرضیه عاطفی

169

متن شعر در عزای شب سوم محرم الحرام نذر_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها  -(هوا خیلی نفس گیره) هوا خیلی نفس گیره
چقد تاریکه ویرونه
نشستم زیر نور ماه
دلم تنگِ عمو جونه

دلم تنگه واسه بابا
دلم تنگه واسه دستاش
همین ساعت همین لحظه
توو آغوشِش بودم ایکاش

نمیدونه کتک خوردم
کبوده صورتِ سردم
نمیدونه لگد خورده
به پاهای ورم کرده م

نمیدونه سنان(لع) دائم
به من حرفای بد میگه
کشیده بسکه با شدّت
نذاشته "مو" واسم دیگه

چه خوبه عمه زینب(س) هست
ولی حالا که بیمارم
نوازش هایِ بابا و
عمو عباس(ع) و کم دارم

همین امروز تب کردم
نه بارون بود! نه آبی...
به زیر آفتابِ داغ
شدم مشغولِ بیتابی

دارم با آه میرم راه
من و انداخته زخمام
پُر از خارِ مغیلانه
تموم تاولِ پاهام

بیاد ایکاش بابا و
بریم از غربتِ اینجا
ندیده ما رو نامحرم
خرابه نیست جای ما

میان و دخترایِ شام
میگن پاشو ازاینجا زود
نمیگفتن یتیمی تو...
اگر بابا کنارم بود

من و آخه چرا بابا-
نبُرده... بیخبر رفته
پریشونم...چرا آخه؟!
بدونِ من سفر رفته؟!

من و چشم انتظاری و
شبونه گریه و زاری
برام تویِ طبَق دارن
غذا میارن انگاری

شدم امشب واسش خیلی
دوباره بیقرار آخه
دلم میخوااد بابام و...
غذا میخوام چیکار آخه؟!

کم آوردم نفس دیگه
نگاهم تا بهش افتاد
میگم عمه خداحافظ
سرِ بابا من و دق داد!

  • سه شنبه
  • 8
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 18:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

عزای ماه صفر به امید آمرزش نذر_شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها -(به قلبم از ازل مُهر و نشان خورد) * مرضیه عاطفی

298

عزای ماه صفر به امید آمرزش نذر_شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها  -(به قلبم از ازل مُهر و نشان خورد) به قلبم از ازل مُهر و نشان خورد
سر و کارم به اهلِ آسمان خورد

خدا را شکر قلبم شد حسینی
خدا را شکر با نامش تکان خورد

خودم دیدم میانِ روضه اش؛ دل-
نشست و غصه هایِ بیکران خورد

توانِ جنگِ با ابلیس را یافت
از این سفره هر آنکس آب و نان خورد

بمیرم باید از این غم که ارباب-
به جای آب؛ زخم بیکران خورد

گرسنه بود و جایِ لقمه ای نان
زمین خورد و چه شمشیر از سنان(لع) خورد

کمان ها از غمش قامت کمانند
به جسمش بسکه تیرِ بی امان خورد

تمام کهکشان ها را تکان داد
به رویِ نیزه تا مویش تکان خورد

فدای دخترِ دردانه اش که
کتک در آشکارا و نهان خورد

چهل منزل میان خواب حتی
لگدهایِ بدی از ساربان خورد

امان از شام، آنجایی که سنگ از
زنِ رقاصه و دیگر-زنان خورد

شبانه قتلگاهش شد خرابه
طَبَق وارد شد و لطمه به جان خورد

رقیه(س) قبلِ رفتن بوسه برداشت
از آن لب ها که چوب خیزران خورد!

  • شنبه
  • 12
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 11:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر برای حضرت رقیه *

6511
3

شعر برای حضرت رقیه مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود
زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود
درد رقیه تو پدر جان یتیمی است
درد سه ساله تو مداوا نمی شود
شأن نزول رأس تو ویرانه من است
دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود
بی شانه نیز می شود امروز سر کنم
زلفی که سوخته گره اش وانمی شود
بیهوده زیر منت مرحم نمی روم
این پا برای دختر تو پا نمی شود
صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند
خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود
چوب از یزید خورده ای و قهر با منی
از چه لبت به صحبت من وا نمی شود
کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر
این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود
محمد سهرابی

  • پنج شنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 10:32
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه-(آینه دار فاطمه ، تموم حاصل باباست) *

6618
4

شعر شهادت حضرت رقیه-(آینه دار فاطمه ، تموم حاصل باباست) شعر شهادت حضرت رقیه
آینه دار فاطمه ، تموم حاصل باباست
شبا صدای لالائیش ، تپشهای دل باباست
می دوخت به چشمای بابا ، نگاه صاف و ساده شو
وقت نماز که می رسید ، زود می آورد سجاده شو
یه گوشه توی خیمه ای ، تنگ غروب کربلا
جانماز کوچیکشو ، پهن کرده بود واسه بابا
باد سیاهی وزرید و ، به جای بابا شمر اومد
به صورت نحیف گل ، با دست سنگی سیلی زد
پیش چشای نیمه جون ، دشت و به آتیش کشیدند
پای برهنه بچه ها ، روی خارا می دویدند
زخم زبون و هلهله ، جای کبود سلسله
دلهره و وحشت شب ، دست سیاه حرمله
با التماس و اشک و آه ، می پرسید از راه نجف
می گفت کجاست قبر بابام ، رو بکنم کدوم طرف
یتیم نواز کوفیا ، حالا کجاست تا ببینه

  • دوشنبه
  • 1
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:04
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

ای پدر به خرابه خوش آمده ای *

3497
2

ای پدر به خرابه خوش آمده ای سری به من بی نوا زده ای – ای پدر به خرابه خوش آمده ای
شکسته شده قد و قامت من – آمدی تو برای عیادت من
کن نظر تو به حالم به قد هلالم ببین ارغوانی شده پر و بالم
جای تو بر دیده ی من ای به خون غلطیده ی من ای سر بُبریده ی من
*****
ببخشا اگر کرده آزرده ات – بوسه از آن لبان ترک خورده ات
از این همه زخم به روی لبت – حق بده ای پدر تا که نشناسمت
می کشم به تو دستی تو ای همه هستی بفهمم که آیا تو بابایم هستی
چونکه با این چشم تارم قدرت دیدن ندارم در برت جان می سپارم
*****
ببین که چه دلتنگم ای پدرم – بر نوازش دستت به موی سرم
اگر که چه مویم کشیده شده – گیسوانم بریده بریده شده
گرم ناله و افغان نهادم پدر جان گرسن

  • دوشنبه
  • 8
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 21:23
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

حضرت رقیه ( نوحه اول ) به همراه دانلود فایل صوتی سبک *

5441
13

حضرت رقیه ( نوحه اول ) به همراه دانلود فایل صوتی سبک حضرت رقیه ( نوحه اول )
به همراه دانلود فایل صوتی سبک
از پاره‌های جگرم لاله افشانم
خوش آمدی، خوش آمدی، تازه مهمانم

یا ابتا یا ابتا ای حسین جانم

واویلتا که شامیان، بس‌که نامردند
به جای گل، سر پدر بر من آوردند

یا ابتا یا ابتا ای حسین جانم

امشب دگر مراد خود از تو می‌گیرم
تو را به بر می‌گیرم و بر تو می‌میرم

یا ابتا یا ابتا ای حسین جانم

من مثل زهرا خورده‌ام از عدو سیلی
تو گشته، یاقوت لبت، از چه رو نیلی؟

یا ابتا یا ابتا ای حسین جانم
قرآن بخوان، قرآن بخوان، بهر محبوبت
اینجا دگر نمی‌زنند دشمنان چوبت

یا ابتا یا ابتا ای حسین جانم

زخم سر زیبای توست، ارثی از حیدر
شکسته دندانت چرا، مثل پیغمبر

یا ا

  • پنج شنبه
  • 2
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 17:56
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شعر برای بی بی رقیه (س)-( مبادا چشم نازت تر ببینم) *

4873
3

شعر برای بی بی رقیه (س)-( مبادا چشم نازت تر ببینم) مبادا چشم نازت تر ببینم
دلت در خون و خاکستر ببینم

مبادا شانه ی گیسوی ماهت
جدا افتاده از پیکر ببینم

مبادا اکبر لیلا ببینی
به قلب دشمنان تنها ببینی

مبادا دست سنگین عدو را
به سان مادرت زهرا ببینی

مبادا ذوالجناح آید ولیکن
سوارش را گذارد سوی دشمن

مبادا جامه ی مشگین بپوشی
ولی دخت عدو قرمز کند تن
شاعر : امین مقامی

  • پنج شنبه
  • 26
  • آبان
  • 1390
  • ساعت
  • 17:39
  • نوشته شده توسط
  • امین مقامی
ادامه مطلب

شعر برای بی بی رقیه (س)-( مبادا چشم نازت تر ببینم) *

3814
6

شعر برای بی بی رقیه (س)-( مبادا چشم نازت تر ببینم) مبادا چشم نازت تر ببینم
دلت در خون و خاکستر ببینم

مبادا شانه ی گیسوی ماهت
جدا افتاده از پیکر ببینم

مبادا اکبر لیلا ببینی
به قلب دشمنان تنها ببینی

مبادا دست سنگین عدو را
به سان مادرت زهرا ببینی

مبادا ذوالجناح آید ولیکن
سوارش را گذارد سوی دشمن

مبادا جامه ی مشگین بپوشی
ولی دخت عدو قرمز کند تن
شاعر : امین مقامی

  • دوشنبه
  • 7
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 18:21
  • نوشته شده توسط
  • امین مقامی
ادامه مطلب

یارقیه س..به زحمت تکیه بر دیوار می کرد سروده یاسر حوتی(باب الجنه) *

6395
9

یارقیه س..به زحمت تکیه بر دیوار می کرد سروده یاسر حوتی(باب الجنه) حضرت رقيه سلام الله عليها

به زحمت تكيه بر ديوار مي‌كرد

گهي اين جمله را تكرار مي‌كرد

الاهي صورتش آتش بگيرد !

كه با سيلي مرا بيدار مي‌كرد

*******

چه داغي برجگر بگذاشتي زجـر

عجب دست زمختي داشتي زجـر

كه هركس ديد گلبرگ رخم را

به طعنه گفت كه گل كاشتي زجـر

*******

چو زينب پيكرش را آب مي ريخت

ستاره بر تن مهتاب مي ريخت

همه ديدند چون زهراي اطهر

زهرجاي تنش خوناب مي ريخت

******

نه تنها پيكرش بي تاب بوده

كه گل زخم تنش خوناب بوده

چه كاري كرد سيلي با دوچشمش؟

كه گوئي چند روزي خواب بوده

*******

تمام پيكرش از درد مي‌سوخت

لبش از آه آه ِ سرد مي‌سوخت

اگرچه شمع سـرخ نيمه جان بود

ندانم از چه

  • سه شنبه
  • 29
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 07:18
  • نوشته شده توسط
  • ایمان
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(نـام تـو ای زیبـای من)به همراه سبک سنتی *

2362
5

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(نـام تـو ای زیبـای من)به همراه سبک سنتی نـام تـو ای زیبـای من

شد نیمه شب آوای من

بابـای مـن، بابای من

در کـنج ویرانـه، غریبانه، شدی مهمان من

ای پاره پاره لب، مهِ زینب! فدایت جان من

بابا حسین

****

چشمان خود بگشا پدر!

بنما به سوی مـن نظر

دارم دلـی غـرق شرر

قـامت کمانی شد، خزانـی شد، گل تــو دخترت

از سیلی سنگین، شده رنگین، رُخم چون مادرت

بابا حسین

مسافرا ن صفر - سید محمد جواد شرافت
دانلود سبک

منبع:سایت مدایح

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 15:54
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ای هم دم دلجوی من چشمی گشا بر روی من)به همراه سبک سنتی *

2771
7

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ای هم دم دلجوی من چشمی گشا بر روی من)به همراه سبک سنتی ای هم دم دلجوی من چشمی گشا بر روی من

بابا قــدم رنجــه نمـا فـرش رهت گیسوی من

بابا حسین بابا حسین

مـن غنچـه‌ای افسرده‌ام نشکفتــه‌ای پژمـــرده‌ام

نور دو چشمم رفته است از بس که سیلی خورده‌ام

بابا حسین بابا حسین

یاسـی به رنگ لاله‌ام مــاهــم ولیکـن هالـه‌ام

دارم سه سال اما ببین چون یاس هیجده ساله‌ام

بابا حسین بابا حسین

مسافران صفر - حمید فرجی
دانلود سبک

منبع:سایت مدایح

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:49
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(بـر هـدف خورده تیر آه من)به همراه سبک سنتی *

2640
5

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(بـر هـدف خورده تیر آه من)به همراه سبک سنتی بـر هـدف خورده تیر آه من

از طبق تابیـد قرص ماه من

گشته ویرانه از رخت گلشن

مرحبا بابا چشم ما روشن

ای ســر خــونین یــا تبــسم کن

یــا بیــا و قـــدری تکلّــم کن

این دل شب باش هم سخن با من

مرحبا بابا چشم ما روشن

ای سـرم شبها روی دامانت

یاریم کن از لطف و احسانت

تا سرت گیرم بر روی دامن

مرحبا بابا چشم ما روشن

ای بقربـانِ صـوت قــرآنت

از چه بشکسته درّ دنــدانت

رفته بودی در خانۀ دشمن

مرحبا بابا چشم ما روشن

امشب ای بابا بر تو می‌میرم

از لبت آنقدر بوسه می‌گیرم

تا برون آید جان من از تن

مرحبا بابا چشم ما روشن

کـن نگـه ای مـاه عـزا خانه

هستیـم باشــد کنـج ویـرانه

این گلیم و این کهنه

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:18
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر شهادت حضرت رقیه-(قدم من _ نفس من _ زمین تـو _ هوا تـو) * علی اکبر لطیفیان

1320

شعر شهادت حضرت رقیه-(قدم من _ نفس من _ زمین تـو _ هوا تـو) قدم من _ نفس من _ زمین تـو _ هوا تـو
به اینجا رسیده "مَـن"م با دو تا "تـو"
بیا شاید این بال هامان پریدند
خدا را چه دیدی، تو حالا بیا _ تـو...
.برای پر و بالِ این جا نشینم
كمی آسمان باش و منهم بـَرا _ تو
بیا اصلاً عمّه قضاوت كند، " این
كه من زودتر خواب دیدم وَ یا تـو"
من و عمّه باید به زحمت بیفتیم
برای تو و دیدن تـو ، چرا تـو ؟!
شكسته دل هر كه در این خرابه است
خدا، آسمان، جبرئیل، عمّه، ما، تـو
به معراج هفت آسمانم رسیدم
همین جا، همین كنج ویرانه با تـو
***
بیا تا كه گیسوی هم را ببافیم
یكی من ، یكی تـو _ دو تا من، دو تا تـو
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک زمزمه-زمینه حضرت رقیه(س) -( این مصحف جان گشته چرا پاره ز کینه ) * امیر عباسی

1746
1

دانلود سبک زمزمه-زمینه حضرت رقیه(س) -( این مصحف جان گشته چرا پاره ز کینه ) این مصحف جان گشته چرا پاره ز کینه
سوزد ز غم او دل بانوی مدینه
قرآن من است این مهمان من است این
واویلا واویلا...
در عرش خدا جلوه کند پرتو نورش
ویرانه گرفته شرف از فیض حضورش
جانان من است این مهمان من است این
واویلا واویلا...
بگرفته ازین غصه شرر بزم خرابه
عطر سر او پر شده در بزم خرابه
ریحان من است این مهمان من است این
واویلا واویلا...
تابیده به ویران به شب تار ، هلالم
جاری شده اشکش ز تماشای جمالم
ریحان من است این مهمان من است این
واویلا واویلا...
من معتقدم راه حسین راه خدایی است
هر کس که حسینی است ، مرامش شهدایی است
ریحان من است این مهمان من است این
واویلا واویلا...

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت رقیه(س) -( او سفیر نهضت کرب و بلاست ) * محمد ناصری

3854
5

شعر مدح حضرت رقیه(س) -( او سفیر نهضت کرب و بلاست ) او سفیر نهضت کرب و بلاست
پنجه های کوچکش مشکل گشاست
ناز او را عمه جانش می خرد
خندۀ او از حسین دل می برد
طفل اما بر بزرگی فاطمه ست
پارۀ قلب حسین فاطمه ست
طفل اما مثل زینب شیر بود
گرچه کودک بود اما پیر بود
یک سه ساله دختر اما عالمه
صورتش سیب دو نیم فاطمه
طفل اما نور چشمان حسین
ذکر لالاییش قرآن حسین
طفل اما کوه رنج و درد بود
دختری کوچک ولیکن مرد بود
آسمان مبهوت طنازی اوست
حضرت عباس همبازی اوست
دست زینب شانه بر مویش زده
شاه عالم بوسه بر رویش زده
درد عالم را مداوا می کند
با نگاهش کار عیسی می کند !
ماورای درک و عقل این و آن
عمه ی با غیرت صاحب زمان
من فدای نام دلجویش شوم
کاش روزی زائر کویش شوم...

شاع

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 04:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد مهدی روحی

دانلود سبک شور حضرت رقیه(س) -( برخیز که بوی دلبر آمد ) * محمد مهدی روحی

4188
7

دانلود سبک شور حضرت رقیه(س) -(    برخیز که بوی دلبر آمد  ) شور
(چهار شب)
برخیز که بوی دلبر آمد
بابا به سراغ دختر آمد
ای وای که بابای غریبم
با موی پر از خاکستر آمد
بابا بابا بابا حسین بابا حسین بابا
******
دیر آمده ای چرا پدر جان
ای سید و سالار شهیدان
بابا تو که مصباح الهدایی
ویرانه ام را کردی چراغ
بابا بابا بابا حسین بابا حسین بابا
******
رفتی تو و سایه ام ز سر رفت
از زندگی ام خوشی دگر رفت
آن شب که من از ناقه فتادم
گویا که پدر ، جان از تنم رفت
بابا بابا بابا حسین بابا حسین بابا

شاعر : محمد مهدی روحی

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

چه گریه هایی میکنم در پای نیزه *

1756
2

چه گریه هایی میکنم در پای نیزه چه دلربایی میکنی از روی نیزه
چه گریه هایی میکنم در پای نیزه
دست عدو بر صورتم ردی فکنده
بر صورت تو مانده رد پای نیزه
طوفان خشم و کینه ای برد معجرم را
کردم گمان که دیده ای از روی نیزه
انگار من را تو به فراموشی سپردی
از کی بابا؟ گشته ای بابای نیزه؟
اهل حرم راهی قصر شوم شامند
طشت طلا جای توست از بعد نیزه
زینب شده گریان لبهای پر از خون
اینقد سنگ خورده ای بر روی نیزه
یک در میان بر عمه و من کرد اصابت
آن سنگها که رد شده از بین نیزه
آتش گرفت مویمو حاصلم سوخت
کاری نکردی لااقل از روی نیزه
اف بر شما ای مردم پست یهودی
ای پدر دیدی کبودی مرا از روی نیزه؟

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن هاشمی
ادامه مطلب

چه دلربایی میکنی از روی نیزه *

1979
3

چه دلربایی میکنی از روی نیزه چه دلربایی میکنی از روی نیزه
چه گریه هایی میکنم در پای نیزه
دست عدو بر صورتم ردی فکنده
بر صورت تو مانده رد پای نیزه
طوفان خشم و کینه ای برد معجرم را
کردم گمان که دیده ای از روی نیزه

انگار من را به فراموشی سپردی
از کی بابا؟ گشته ای بابای نیزه؟
اهل حرم راهی قصر شوم شامند
طشت طلا جای توست از بعد نیزه
زینب شده گریان لبهای پر از خون
اینقد سنگ خورده ای بر روی نیزه
یک در میان بر عمه و من کرد اصابت
آن سنگها که رد شده از بین نیزه
آتش گرفت مویمو بال و پرم سوخت
کاری نکردی لااقل از روی نیزه
اف بر شما ای مردم پست یهودی
دیدی کبودیم پدراز روی نیزه؟

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 10:18
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن هاشمی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد