شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت رقیه(س),(خبر آمد که ز معشوق خبر می آید) *

3714
2

شعر شهادت حضرت رقیه(س),(خبر آمد که ز معشوق خبر می آید) خبر آمد که ز معشوق خبر می آید

ره گشایید که یارم ز سفر می آید

کاش می شد که ببافند کمی مویم را

آب و آیینه بیاریید پدر می آید

نه تو از عهده این سوخته بر می آیی

نه دگر موی سرم تا به کمر می آید

جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد

غالباً درد به دنبال جگر می آید

راستی! گم شده سنجاق سرم دست تو نیست

سر که آشفته شود حوصله سر می آید

هست پیراهنی از غارت ان شب به تنم

نیم عمامه از آن به تو در می آید

به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم

که بجز من ز پس کار تو بر می آید

راستی!هیچ خبر ار شدی تب کردم؟

راستی لاغری من به نظر می آید

راستی هست به یادت دم چادر گفتی:

دختر من!به تو چادر چقدر می آید

سرمه ای را

  • سه شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار دردانه ی امام حسین حضرت رقیه(س) -( شد دلم ویرانه گرد ماتمت ) * محمود شریفی

32

اشعار دردانه ی امام حسین حضرت رقیه(س) -( شد دلم ویرانه گرد ماتمت ) شد دلم ویرانه گرد ماتمت
میکشد آخر مرا حجم غمت
غنچه ی نشکفته ی باغ حسین
لالهی پژمرده از داغ حسین
ای سه ساله دختر زهرا نسب
از تبار عشقی و دریا نسب
ماه مجنون نگاه خستهات
مهر میسوز ز آه خستهات
آه تو بر هم زن نظم فلک
وارث زخم جگر سوز فدک
یاد زهرا زنده شد در روی تو
بی سبب دشمن نزد بر روی تو
ای به شام غم سفیر آفتاب
در خرابه ناله ات فصل الخطاب
نالهات ویرانگر قصر ستم
مرگ تو شد شاهد عصر ستم
آنشب آنشب روح تو بیتاب شد
قلب تو از داغ بابا آب شد
تا سر بابا گل ویرانه شد
جان تو بر گرد او پروانه شد
گفتی ای بابا منم دردانه ات
غنچه ی پژمرده ی گلخانه ات
آمدی اما چرا با سر پدر
بی عمو بی اکبر و اصغر پدر
چشمهای خستها

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

زبان حال حضرت رقیه (س) (خدا را شاکرم امشب پدر جان ، که من بار دگر دیدم نگاهت) *

39410
120

زبان حال حضرت رقیه (س) (خدا را شاکرم امشب پدر جان  ، که من بار دگر دیدم نگاهت) زبان حال حضرت رقیه (س) زمانی که یزید ملعون سر امام حسین (ع) را در جلو چشمان او نهاد.

........

خدا را شاکرم امشب پدر جان

که من بار دگر دیدم نگاهت

اگرچه همچو قبلا نیستی تو

شکسته گشته آن رخسار ماهت

به من میگفت هرآن عمه زینب

پدر رفته سفر رو سوی جایی

کجا رفتی سفر بابای خوبم ؟

نمی شد زودتر پیشم بیایی ؟

نمی گفتی سه ساله طاقتش نیست ؟

نمی دیدی که چشمش اشکبار است ؟

به دل این را نمی گفتی که اکنون

هنوز این چشم او چشم انتظار است ؟

مگر بابا کجا رفتی که اینسان

سرت از تن جدا گردیده حالا ؟

مگر هرکه سفر کرده همین طور

سرش از تن جدا گردیده بابا ؟

پدر آن کافر ملعون خونخوار

همان را که سرت از تن ب

  • چهارشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 20:17
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

متن روضه حضرت رقیه(س),(زگونه های دخترت ترك خورده) *

8331
31

 متن روضه حضرت رقیه(س),(زگونه های دخترت ترك خورده) زگونه های دخترت ترك خورده

زخم قلب من پدر نمك خورده

......

یاد داری تو روی نی بودی،من هم از پشت ناقه افتادم

یه عالم عاشقانه ای داشت این سه ساله

یاد داری تو روی نی بودی،من هم از پشت ناقه افتادم

گریه كردی برای من،من هم به تو از دور بوسه می دادم

بابا من از پشت ناقه افتادم كاروان رفت،من ماندم و تاریكی و یك غول بی شاخ و دم،آثار اون شبو می خوای ببینی،بابایی ببین

گونه های دخترت ترك خورده

زخم قلب من پدر نمك خورده

چرا؟كتك زد دیگه،شما هم كه آماده بودی برای این حرفا،برا چی به زخمت نمك زد؟،بابا خیلی بد دهن بود،خیلی بی تربیت بود،من دارم كد می دم،تو خودت باید تفسیرش كنی،

گونه های دخترت ترك خورده

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 06:22
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

روضه شهادت حضرت رقیه(س),(بابا،دخترت از دنیا بریده.) *

7908
40

روضه شهادت حضرت رقیه(س),(بابا،دخترت از دنیا بریده.) بابا،دخترت از دنیا بریده.

حالا كه زبون ،زبون دخترونه است،دل سنگ آب می شه،دختر دارا.

بابا،دخترت از دنیا بریده

بدون تو خوشی ندیده

این راسته ،زبون حال نیست.

ببین همه موهام سفیده

زین العابدین علیه السلام گفت: نه یه جای سالم تو بدنش داشت،بابا

این دلم افروخته بابایی

چشام به در دوخته بابایی

خیلی دلم سوخته بابایی

یه چیزای دیگه اشو نگفتم،یه خورد نرم گفتم،خیلی اذیت نشی،والا شاعر می تونست بگه.

چشام به در دوخته بابایی

دامن من سوخته بابایی

گریه داری دیگه؟

بابا مگه نگفتی بر می گردم

بیا می خوام دورت بگردم

عمه رو خیلی خسته كردم

وای وای.

بابا خوشی به قلبم دست رد زد

یه بی حیا بهم لگد زد

بدی

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 06:29
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

روضه حضرت رقیه(س),(دختر كوچولو برا باباش ناز می كنه،خودش و برا بابا لوس می كنه،) *

6894
16

روضه حضرت رقیه(س),(دختر كوچولو برا باباش ناز می كنه،خودش و برا بابا لوس می كنه،) دختر كوچولو برا باباش ناز می كنه،خودش و برا بابا لوس می كنه،خدا نكنه یه خورده انگشتش زخم بشه،بذار برات یه حرفی رو بزنم،تا حالا نگفتم، خار مغیلان یه خاریه،اگه یه بچه ،این استحسان در روضه است،ارتفاع خار تقریباً یك متره،خیلی هم به هم فشرده و چسبیده،فقط با ناقه و محمل می شه رد شد،با

شتر می شه رد شد،هركی بیافته،اگه بچه باشه،تا كمرش زخم می شه،تمام بدن خون می اد،بدن عین بدن بابا شده،دیگه برات بگم از خار مغیلان،برو تحقیق كن،یه موادی سر این خار هست،تو بدن هركی بره،سه روز تشنج می كنه،این بچه رو دست عمه می لرزید،دیگه نمی تونست بگه بابا،فقط لباش به هم می خورد،چشماش می رفت،حسین.......... فقط پا زخمی نشد،

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 06:34
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

درد دل حضرت رقیه با عمه اش زینب (ای همه بال و پرم ، عمه جان کو پدرم؟) *

42149
514

درد دل حضرت رقیه  با عمه اش زینب (ای همه بال و پرم  ، عمه جان کو پدرم؟) ای همه بال و پرم عمه جان کو پدرم؟

من از او بی خبرم عمه جان کو پدرم؟

غربت و دوری او خنده های این عدو

زده آتش جگرم عمه جان کو پدرم؟

گرگ های در کمین خیمه های آتشین

خارها دور و برم عمه جان کو پدرم؟

دشمن خون خواه بد تازیانه می زند

گه به پا گه به سرم عمه جان کو پدرم؟

بغض من در دل شکست خار در پایم نشست

خون شده بال و پرم عمه جان کو پدرم؟

من گل باغ علی تازه بشکفتم ولی

می زنندم تبرم عمه جان کو پدرم؟

دشمنی از این سرم می کشاند چادرم

بی حیا "من دخترم" عمه جان کو پدرم؟

یاد بابا در نظر می زنم بار دگر

ناله های آخرم عمه جان کو پدرم؟

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 20:09
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

آمدی با رأس خونین ای پدر *

1300

آمدی با رأس خونین ای پدر آمدی با رأس خونین ای پدر
لاله ای در دست گلچین ای پدر
خیر مقدم دیدن ماه رُخت
بر دلم بخشیده تسکین ای پدر
می شود با چلچراغ اشک من
امشب این ویرانه تزیین ای پدر
اشک سرخ و چهره زرد، و تن سیاه
سفره ام گردیده رنگین ای پدر
از غمت هر شب نخفتم تا سحر
شاهد من بود پروین ای پدر
من گل نشکفته، پرپر گشته ام
وای از بیداد گلچین ای پدر
هر چه تلخی دیده ام از راه شام
شور عشقت کرده شیرین ای پدر
رونمای روی تو جان می دهم
چون مرا نَبْوَد به از این، ای پدر
شاعر:علی انسانی

  • پنج شنبه
  • 30
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جابر عابدی

اشعار زمینه حضرت رقیه (س) -( خوش اومدی یار مهربونم بابا ) * جابر عابدی

38

اشعار زمینه حضرت رقیه (س) -( خوش اومدی یار مهربونم بابا ) خوش اومدی یار مهربونم بابا
بار غمت مونده روی شونم بابا
ماه شبای تاریکم امشب بابا
صفا آوردی به آشیونم بابا
چی شد بابا سفرت خیلی طول کشید
نشدم اما ناامید - راستی کی حنجرت برید
حقّم بده، اینجوری موهام سفید
سه ساله قدّ من خمید - کی غمای منو شنید
بابا جون زخم و زارم - گل اما پُره خارم
هزار تا آبله دارم 2
وای حسین حسین
نیستی بابا انگاری اضافم
صبح تا شب و شب تا صبح کلافم بابا
از وقتی رفتی موهامو بابا بابا
با نیزهی دشمنت میبافم بابا
بار فراق روی دوشم بردم بابا
کتک ازبس خوردم بابا - کاش میشد میمردم بابا
تبسم خونی لبهامو ببین
لاله ی گوشامو ببین - ورم چشمامو ببین
بابا جون تب و تابم - با زخم بی حسابم
شبا

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 12:13
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

اشعار مدح خانم رقیه (س) - (الحق رقیه پادشه ملک کربلاست) * جعفر ابوالفتحی

2206
1

اشعار مدح خانم رقیه (س) - (الحق رقیه پادشه ملک کربلاست) مدح خانم رقیه (س)

الحق رقیه پادشه ملک کربلاست

هر کس رقیه ایست شفیعش خود خداست

جنت ز بوی او شده مست و خدا پرست

رضوان به درگهش بخدا مثل یک گداست

در راه حفظ حرمت او بین کوچه ها

هفتاد و دو ستاره به بالای نیزه هاست

از درد وداغ پای پر از زخم و خونی اش

اعضای خویش را بکنم منفصل رواست

تو گوش داده ای به صداهای رعد و برق؟

حتی خدای هم ز غمش غرق در نواست

یا ایها الطبیب ببر نام عشق را

نام رقیه بهر مریضان تو شفاست

سروده جعفر ابوالفتحی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-c

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 09:16
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

زبان حال حضرت رقیه-(دیگر نفسم به سینه شد تنگ) * محمد مهدی عبدالهی

8162
11

زبان حال حضرت رقیه-(دیگر نفسم به سینه شد تنگ) دیگر نفسم به سینه شد تنگ
پیشانی تو،خورده چرا سنگ
ای باب غریب و شاه بی سر
شد روی نکوی تو، زخون رنگ
شاعر:محمدمهدی عبدالهی

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 15:26
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

شهادت حضرت رقیه(س)-(شانه های زخمی و طفل حزین) * محمد مهدی عبدالهی

2510
5

شهادت حضرت رقیه(س)-(شانه های زخمی و طفل حزین) شانه های زخمی و طفل حزین
مو سپید و دشمن او در کمین
آمد و سیلی چنان زد یا حسین
بر زمین خورد و صدا زد این چنین
فاطمه، آرامش چشمان من
قد خمیده، قامت من را ببین
این جسارت ها دگر تکراری است
وای من دشمن تو را می زد ز کین
امشبی را من کنار آن سرت
تا ابد راحت بخوابم، دل غمین
صوت قرآن تو، مرهم بر دلم
مجلس ختم رقیه شد همین
آه از ایمان و دین سستشان
بی بصیرت کشته اند مولای دین
شاعر:محمدمهدی عبدالهی

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 19:54
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

شهادت حضرت رقیه(س)-شهر شام * محمد مهدی عبدالهی

2785
12

شهادت حضرت رقیه(س)-شهر شام شهر شام و شروع ماتم بعد

همه در دست نیزه و نیرنگ

چه شده شهر غرق در شادی

آن طرف آتش و هزاران سنگ

............

ای امان از دل رباب حزین

دل زینب هماره بی تاب است

بید سرها ، سری بود کوچک

بر سر نی، علی که در خواب است

..............

کاروانی اسیر آمده است

هلهله، شادی و جسارت ها

بهر این قافله شده تکرار

قتل و غارت پی اسارت ها

.................

گویمت من هماره تکراریست

داستان سه ساله، زخم نمک

میخ در پشت فاطمه لرزاند

مادر و شهر شام و باغ فدک

....................

دختری که عزیز سقا بود

این رقیه همش زمین خورده

تا که نام عمو به لب آورد

تازیانه ز دست کین خورده

.....................

آه دو

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 19:58
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

غزل مصیبت رقیه (س) سه ساله -( من بی تو تنها می شوم، تنها مگر نه ) * امیر عظیمی

3392
4

غزل مصیبت رقیه (س) سه ساله  -( من بی تو تنها می شوم، تنها مگر نه ) من بی تو تنها می شوم، تنها مگر نه
تنها تر از هر کس در این دنیا مگر نه
تو می توانی بی من و عمه بمانی
کنج تنور و بر سر نی ها مگر نه
اما سه ساله پیر شد با رفتن تو
پیری شده از قامتم پیدا مگر نه
دریای گیسوی مرا که یاد داری
یک برکه ای مانده از آن دریا مگر نه
عمه سحر دستی به موهایم کشیده
خیلی شبیه تو شدم بابا مگر نه
گاهی شبیه تو پر از زخمم و گاهی
هستم شبیه مادرت زهرا مگر نه
روزی که زجر آمد مرا تا قافله برد
بابا، عموی من نبود آنجا مگر نه
آری عموی من نبود آنجا که دشمن
می کرد غارت معجر ما را مگر نه
تو خوب می دیدی که چون خلخال عمه
انگشترت هم می رود یغما مگر نه

شاعر : امیر عظیمی

  • شنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مظاهر کثیری نژاد

واحد سنگین شب سوم محرم -( اگر چه آسمون گرفته، باغ دلا خزون گرفته ) * مظاهر کثیری نژاد

6772
14

واحد سنگین شب سوم محرم -( اگر چه آسمون گرفته، باغ دلا خزون گرفته ) اگر چه آسمون گرفته، باغ دلا خزون گرفته
رقیه تازه جون گرفته
آخه بابام مسافرت بود اومد
ولی پر از خاکستر و دود اومد
توی خرابه معطلم، بابا بیا کن بغلم، که غم شده قاتل من
گفتم بیا...نه با سرت، کجاس پس اون بال و پرت؟، بازی نکن با دل من
اونقده داد زدم که دیگه کم آوردن، صدات زدم آوردن، سرو واسم آوردن
زخم سر تو رو با نیزه هم آوردن، دیگه بدم آوردن، سرو واسم آوردن
(وای! ای یچه ها خبر خبر! بابام رسیده از سفر)(3)
********
مثل خرابه ام خرابه ، بی معجری واسم عذابه
روز شونه ها جای طنابه
من که از اول اینجوری نبودم
خوب نمی شه دیگه تن کبودم
افتادم از نای و نفس، می زدنم از پیش و پس، شکسته بال و پر من
تفریحشون بود

  • سه شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 07:56
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(هجر تو ای پدر جان مرا دیوانه کرده)به همراه سبک سنتی *

3344
4

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(هجر تو ای پدر جان مرا دیوانه کرده)به همراه سبک سنتی هجر تو ای پدر جان مرا دیوانه کرده
دختر تو مکان گوشةِ ویرانه کرده
مانده بر پیکرم بابا نشانه
جای سیلی و نقشِ تازیانه

ای حسین جان، حسین جانم حسین جان (2)
صورتم را ببین ای پدر گردیده نیلی
گشته رُخساره ی من سیه از ضرب سیلی
مانده بر پیکرم بابا نشانه
جای سیلی و نقش تازیانه
ای حسین جان حسین جانم حسین جان (2)
مَنِ خونین جگر میوه ی قلب رسولم
پاره ای از تن و جانِ زهرای بتولم
مانده بر پیکرم بابا نشانه
جای سیلی و نقش تازیانه
ای حسین جان حسین جانم حسین جان (2)

حاج مهدی خرازی

دانلود سبک

منبع:سایت مدایح

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(خرابه ي شام گشته عزا خانه)به همراه سبک سنتی *

8022
5

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(خرابه ي شام گشته عزا خانه)به همراه سبک سنتی خرابه ي شام گشته عزا خانه
طفل يتيمي گرفته بهانه
گويد كجايي اي ماه تابانم
جان جانانم بابا حسين جانم

بر پيكر دارد اين كودك نشانه
آثار سيلي و هم تازيانه
گويد كجايي اي ماه تابانم
جان جانانم بابا حسين جانم

تا پدر را ديد زد ناله و فرياد
كنج ويرانه مظلومانه جان داد
گويد كجايي اي ماه تابانم
جان جانانم بابا حسين جانم

حاج مهدی خرازی

دانلود سبک

منبع:سایت مدایح

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:06
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ای سر که پر خونی به چشمم آشنایی)به همراه سبک سنتی *

3494
5

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ای سر که پر خونی به چشمم آشنایی)به همراه سبک سنتی ای سر که پر خونی به چشمم آشنایی
گویا سر بابم حسین سر جدایی
سرت بنازم ای پدر
شبم ز رویت شد سحر

پدر حسین جان
از لطف خود شرمنده ام کردی پدر جان
گر مرده بودم زنده ام کردی پدر جان
اما چرا دیر آمدی
رفتی جوان، پیر آمدی
پدر حسین جان
چون تو مهی ویرانه را روشن نکرده
با سر کسی از دخترش دیدن نکرده
سرت شده مهمان من
کو پیکرت جانان من
پدر حسین جان
در جمع ما تا آشیان کردی پدر جان
با چشم دنبال که می گردی پدر جان
نگاهِ یاری می کنی
یا سرشماری می کنی
پدر حسین جان
در کوفه یک دم آمدی و زود رفتی
دیدی که زینب بی تحمل بود و رفتی
رفتی و امشب آمدی
چون اشک زینب آمدی
پدر حسین جان
من کار سقایی به اشک دیده دارم
مهمان نوازی

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(شب است و خورشید و خرابه و من)به همراه سبک سنتی *

3767
9

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(شب است و خورشید و خرابه و من)به همراه سبک سنتی شب است و خورشید و خرابه و من
سـرِ پـدر گرفتـه‌ام بــه دامــن
من و دو چشم پرستاره تو و گلوی پاره پاره
یا ابتا آجرک الله

****
ماه به خاکستر نشسته بابا
پیشانی‌ات چرا شکسته بابا
سر تو را به بر بگیرم دعا کن ای پدر بمیرم
یا ابتا آجرک الله
****
در خیر مقدم اشک و ناله دارم
از زلف خون گرفته لاله دارم
من که همای بام عرشم خاک خرابه شده فرشم
یا ابتا آجرک الله

من روضه خوان کوچک حسینم
طفلـم و لیکـن کـودک حسینم
اینجا حسینیه شام است برلب من خنده حرام است
یا ابتا آجرک الله
****
اگر چه مـا را لحظه‌ای امان نیست
قرآن بخوان اینجا که خیزران نیست
قرآن بخوان تا بزنم من بوسه به‌جای چوب دشمن
یا ابتا آجرک الله
****
هد

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 15:34
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ديشب كه خوابيدي، دوباره خواب ديدي)به همراه سبک سنتی *

2957
6

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ديشب كه خوابيدي، دوباره خواب ديدي)به همراه سبک سنتی ديشب كه خوابيدي، دوباره خواب ديدي...
لبخند تو ميگفت خوابِ آب ديدي
خاكي شده پيراهنت- آتش گرفته دامنت
لالا عزيزم- لالا عزيزم(تكرار)

*
تو آفتابي دخترم- بايد بخوابي دخترم
تا بچه هاي... خيمه بخوابند
لالا عزيزم- لالا عزيزم(تكرار)
2
از صبح عاشورا كه خوابيدي كنارم...
با گريه، مرگ لاله ها را مي¬شمارم
چَشمان مادر را ببين- گلهاي پرپر را ببين
لالا عزيزم- لالا عزيزم(تكرار)
*
تو آفتابي دخترم- بايد بخوابي دخترم
تا بچه هاي... خيمه بخوابند
لالا عزيزم- لالا عزيزم(تكرار)

3
خورشيد آمد، بوته هاي ياس رفتند
خوابيده بودي، اكبر و عباس رفتند
اي دختر من، فاطمه!- خالي شده جاي همه
لالا عزيزم- لالا عزيزم(تكرار)
*
تو آفتا

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 15:39
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(امشب آمد به برم آفتـاب سحرم)به همراه سبک سنتی *

3895
8

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(امشب آمد به برم آفتـاب سحرم)به همراه سبک سنتی امشب آمد به برم آفتـاب سحرم

همه بیدار شوید که رسیده پدرم

ای دو چشمـان پـر از اشک تو آیینه‌ی من

من روی خاک نشستم تو روی سینه‌ی من

ماه خاکستریم همرهت می‌بریم

آه از بــی‌پدری چــه مبــارک سحری

من به چشمت نگرم تو به اشکم نگری

کــی روا بــود مــرا قـاتلت آواره کند

فرق تو بشکند و گوش مـرا پـاره کند

ماه خاکستریم همرهت می‌بریم

روی تو خون آلود روی من گشته کبود

یابن زهرا تو بگو جرم ما و تـو چـه بود

هیچ دانی چه رسیده به تن عمّه‌ی من

جـای سالـم نبـود بـر بدن عمّه‌ی من

ماه خاکستریم همرهت می‌بریم

شامیـان رقصیدنــد اشـک مــا را دیدند

هم به ما سنگ زدند هم بـه مـا خندیدند

همـه از حکـم خــدا یک

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ای رخ تـو مـاه عــزاخانه‌ام ســرزده آمـدی بـه ویرانه‌ام)به همراه سبک سنتی *

3428
8

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ای رخ تـو مـاه عــزاخانه‌ام ســرزده آمـدی بـه ویرانه‌ام)به همراه سبک سنتی ای رخ تـو مـاه عــزاخانه‌ام ســرزده آمـدی بـه ویرانه‌ام

همسفـر بـی سرم خوش آمدی در برم

مِنَ الّذی اَیْتَمَنی یا اَبا

شانه ندارم که به مویت زنم بوسه به رگ‌های گلویت زنم

به من نظر کن دمی نـوازشم کن کمی

مِنَ الّذی اَیْتَمَنی یا اَبا

ای به فدای لب عطشان تو بگـو چـرا شکسته دنـدان تو

بگـو که چوبت زده؟ بر لـب خـوبت زده

مِنَ الّذی اَیْتَمَنی یا اَبا

کنـار ویرانه‌ام امشب بمان ختم مرا بگیر و قرآن بخوان

بمـان مـرو از برم تـا نــفس آخـرم

مِنَ الّذی اَیْتَمَنی یا اَبا

سه ساله‌ام کـوه بلا برده‌ام در بغـل عمـه کتک خورده‌ام

هـم پـدرم عمه بود هـم سپرم عمه بود

مِنَ الّذی اَیْتَمَنی یا اَبا

کرب و

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(گل ناز پـدر دل پریشان مکن)به همراه سبک سنتی *

2728
4

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(گل ناز پـدر دل پریشان مکن)به همراه سبک سنتی گل ناز پـدر دل پریشان مکن

آمدم از سفر دیده گریان مکن

گلهـای اشکت دارد نشانم

لیلۀ القدر من با تو دارد صفا

محنت کشیدی از دشمنانم

کوچکِ مصحف کربلا

مرغ عشق منی که شکسته پرت

شرح هجران مگـو آمدم در برت

چون تـو خرابه شد آشیانم

آرام جانم

تو بگو «یا اَباَ» من نگاهت کنم

همرهــی بــا دل بیگناهت کنم

با گریه بردی تاب و توانم

آرام جانم

از غـم زینب و از اسارت بگو

از دل خسته و بی‌قرارت بگو

خوش‌نغمه داری ای همزبانم

آرام جانم

مسافران صفر - جعفر رسول زاده ( آشفته ).

دانلود سبک

منیع:سایت مدایح

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ای سفیر سه ساله‌ی ولایت دخت زهرا سُلاله‌ی ولایت)به همراه سبک سنتی *

2443
5

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ای سفیر سه ساله‌ی ولایت دخت زهرا سُلاله‌ی ولایت)به همراه سبک سنتی ای سفیر سه ساله‌ی ولایت دخت زهرا سُلاله‌ی ولایت

قبله‌ی حاجتی فاطمه طلعتی

السلام علیکِ یا رقیّه

نازنین دختـرِ خـون خدایی بلکه مصباحِ مصباح الهدایی

گرچه دردانه‌ای کنـج ویرانه‌ای

السلام علیکِ یا رقیّه

یاس نیلـی شـده از تازیانه بر گل رویت از سیلی نشانه

آرزوی حسین آبروی حسین

السلام علیکِ یا رقیّه

رویت از فاطمه دارد نشانه ارثت از مادرت دفن شبانه

ناله‌ی غربتت خیزد از تربتت

السلام علیکِ یا رقیّه

کعبه‌ی عاشقان ویرانه‌ی تو سر بابا چـراغ خانـه‌ی تـو

مسافران صفر - غلامرضا سازگار

دانلود سبک

منبع:سایت مدایح

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:45
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(از سفــر بابــای خوبــم اومـده)به همراه سبک سنتی *

3887
5

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(از سفــر بابــای خوبــم اومـده)به همراه سبک سنتی از سفــر بابــای خوبــم اومـده

دل شب خورشید من کرده طلوع

مــی‌دونم وقــت غـروبم اومده

می‌دونم که وقت رفتن رسیده

دیگـه وقـت رفتـن من رسیده

بابــا اومــده بـه استقبال من

تــا منــو بــه آسمونــا ببره

اومـده فاطمــۀ ســه سالشو

کنــار حضــرت زهــرا ببره

دل مــن تنــگ علـیِّ اصغره

تشنــۀ نگــاه خــوبِ اکبـره

روح مـن پر می‌کشه تا آسمون

توی شهر شام می‌مونه تنِ من

غم من خیلی بزرگه عمّه جون

بـوی کـربلا مـی‌ده مدفن من

می‌مونم تو شهر شام به یادگار

یادگــاری تـا همیشه موندگار

مسافرا ن صفر- سید محمد جواد شرافت

دانلود سبک

منبع: سایت مدایح

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:10
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ای همـه عشـق برادرم! رقیّه جان! رقیّه جان)به همراه سبک سنتی *

3664
5

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ای همـه عشـق برادرم! رقیّه جان! رقیّه جان)به همراه سبک سنتی ای همـه عشـق برادرم! رقیّه جان! رقیّه جان

تو می‌دهی بوی مادرم! رقیّه جان! رقیّه جان

دخترم ای فروغ دیده! از چه جان تو پر کشیده؟

حــاجتت را مگـر گرفتی در کنار سر بریده؟

یا رقیّه، رقیّه جانم

ای همـۀ آرزوی مـن، بگـو سخن، بگو سخن

چگونه ای همسفر رَوی، بدون من؟ بدون من؟

شویم از اشک خود شبانه، جای سیلی و تازیانه

مثل من ای گلم تو داری، تو نشانه به روی شانه

یا رقیّه، رقیّه جانم

ای همـهْ دار و نــدار من، فدای تو! فدای تو

خـار مغیلان شکوفه زد، به پای تو، به پای تو

کف پایت آبله بسته، دیدگانت به خون نشسته

کن حلالم، ندیده بودم سنگ کینه سرت شکسته...

یا رقیّه، رقیّه جانم

مسافران صفر - امیر حسین

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:36
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(دریا دریا ز دیـده‌ام مـی‌ریزد خون جگر)به همراه سبک سنتی *

4959
18

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(دریا دریا ز دیـده‌ام مـی‌ریزد خون جگر)به همراه سبک سنتی دریا دریا ز دیـده‌ام مـی‌ریزد خون جگر

صحرا صحـرا مرا بود در سینه داغ و شرر

روشن کردی تو ای پدر کنج ویرانۀ من

با سـرگشتی تـو از وفا مهمان خانۀ من

ای نور دو چشم‌ترم خاک غم تو به سرم ای خوب و نازنین

ای ماه شکسته جبین مهمــان خرابه‌نشین بابای مــه جبین

بـه دست بستـه بر زمین ز ناقه افتادم

بــه زیــر کعـب نـی و تازیانـه جان دادم

حسین حسین حسین حسین حسین حسین بابا

مـن مرغ پر شکستۀ غرق دریای غمم

بنگـر مـوی سپیـد مـن بنگر این قدّ خمم

گیرم گلبوسه امشب از رگهای نایِ تو من

از زخم گوش پاره خون ریزم بر پای تو من

از داغ تو بی‌رمقم قرآن ورق ورقم پیشم دمی بمان

تا آخـر خطِّ سفر با خود تو رقیه ببر

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:42
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهاد حضرت رقیه(س),(ای همـه عشـق برادرم! رقیّه جان! رقیّه جان)به همراه سبک سنتی *

2433
5

اشعار شهاد حضرت رقیه(س),(ای همـه عشـق برادرم! رقیّه جان! رقیّه جان)به همراه سبک سنتی ای همـه عشـق برادرم! رقیّه جان! رقیّه جان

تو می‌دهی بوی مادرم! رقیّه جان! رقیّه جان

دخترم ای فروغ دیده! از چه جان تو پر کشیده؟

حــاجتت را مگـر گرفتی در کنار سر بریده؟

یا رقیّه، رقیّه جانم

ای همـۀ آرزوی مـن، بگـو سخن، بگو سخن

چگونه ای همسفر رَوی، بدون من؟ بدون من؟

شویم از اشک خود شبانه، جای سیلی و تازیانه

مثل من ای گلم تو داری، تو نشانه به روی شانه

یا رقیّه، رقیّه جانم

ای همـهْ دار و نــدار من، فدای تو! فدای تو

خـار مغیلان شکوفه زد، به پای تو، به پای تو

کف پایت آبله بسته، دیدگانت به خون نشسته

کن حلالم، ندیده بودم سنگ کینه سرت شکسته...

یا رقیّه، رقیّه جانم

مسافران صفر - امیر حسین

  • یکشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 04:02
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(دریا دریا ز دیـده‌ام مـی‌ریزد خون جگر)به همراه سبک سنتی *

2338
2

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(دریا دریا ز دیـده‌ام مـی‌ریزد خون جگر)به همراه  سبک سنتی دریا دریا ز دیـده‌ام مـی‌ریزد خون جگر

صحرا صحـرا مرا بود در سینه داغ و شرر

روشن کردی تو ای پدر کنج ویرانۀ من

با سـرگشتی تـو از وفا مهمان خانۀ من

ای نور دو چشم‌ترم خاک غم تو به سرم ای خوب و نازنین

ای ماه شکسته جبین مهمــان خرابه‌نشین بابای مــه جبین

بـه دست بستـه بر زمین ز ناقه افتادم

بــه زیــر کعـب نـی و تازیانـه جان دادم

حسین حسین حسین حسین حسین حسین بابا

مـن مرغ پر شکستۀ غرق دریای غمم

بنگـر مـوی سپیـد مـن بنگر این قدّ خمم

گیرم گلبوسه امشب از رگهای نایِ تو من

از زخم گوش پاره خون ریزم بر پای تو من

از داغ تو بی‌رمقم قرآن ورق ورقم پیشم دمی بمان

تا آخـر خطِّ سفر با خود تو رقیه ببر

  • یکشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 04:09
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(شب شد پدر تا به سحر در انتظـارم)به همراه سبک سنتی *

3032
4

اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(شب شد پدر تا به سحر در انتظـارم)به همراه سبک سنتی شب شد پدر تا به سحر در انتظـارم

از غــم تـو ماتـم تـو دل بی‌قرارم

ستارۀ شبم کجایی کی شود از سفر بیایی

ای خوب من محبوب من جانم فدایت

بــی‌قرارم سوگــوارم گریم برایت

ستارۀ شبم کجایی کی شود از سفر بیایی

باوفــایم آشنایــم داد از جدایی

در نای من آوای من شد نینوایی

ستارۀ شبم کجایی کی شود از سفر بیایی

کی می‌شود از روی تو بوسه بگیرم

هم بخنـدم هم بگریـم هـم بمیرم

ستارۀ شبم کجایی کی شود از سفر بیایی

چون بگریم خون بگریم در ماتم تو

شـد ویرانـه عزاخــانه بـزم غم تو

ستارۀ شبم کجایی کی شود از سفر بیایی

مسافران صفر - حسن هارونی

دانلود سبک

منبع:سایت مدایح

  • یکشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 04:14
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد