عموی من تنهای تنهاست
غریبه و میون اعداست
عمه بذار منم فداشم
بذار از این قفس رهاشم
می خوام که یار عمو باشم
تا که می بینم روبرومو
غرق به خون تن عمومو
می گیره بغض غم گلومو
( عمو حسین جان )
دستم فدا دست علمدار
عمو حسین خدانگهدار
باناله ی غمگین و جانکاه
از سوز سینه می کشم آه
بابا حسن رسیده از راه
ای روضه خوان زخم سینه
تموم درد من همینه
گودال گرفت بوی مدینه
( عمو حسین جان )
شاعر : اسماعیل شبرنگ
- جمعه
- 26
- مهر
- 1392
- ساعت
- 05:56
- نوشته شده توسط
- علی