عبدالله بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(دیگر تحملش به سر آمد، برابرش) *

1222
-1

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(دیگر تحملش به سر آمد، برابرش) دیگر تحملش به سر آمد، برابرش
دارد ز دست می رود عمه، عمو، سرش
شمشیر و نیزه، تیر و سنان متحد شده
با هر صدای حرمله، حمله به پیکرش
جسمی نمانده است، فقط تیر و نیزه است
سیمرغ گشته، بس که شده نیزه ها پرش
تا ناله های زینب و کلثوم نشنود
این نیزه آمده که کند عاقبت کرش
جایی نمانده بود که این تیر جا شود
اصلاً چه قدر زور زده تا که آخرش...
چون جان اوست عرش خدا، نیزه ها همه
بوسه زدند بر تن او، بر سراسرش
لعنت به حرمله و به تیر سه شعبه اش
خورده گره به سینه، چگونه کشد درش؟
او واحد است مثل خداوند حیّ فرد
حالا کنند سم ستوران مکرّرش
این تیر آخری که به پهلو نشسته است
یادش بیاورد در و دیوار و مادرش
یک خنجر است، جان

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(گرچه قدم کوچک است و بار ندارد) *

1191
-1

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(گرچه قدم کوچک است و بار ندارد) گرچه قدم کوچک است و بار ندارد
بیشتر از یازده بهار ندارد
عشق تو با سن و سال کار ندارد
سر کشی عشق من مهار ندارد
هرکه شد از عشق مست عبد حسین است
هرکسی عبدلله است عبد حسین است
من که پسر خوانده ی سرای عمویم
ماحصل زحمت دعای عمویم
دست چه باشد کنم فدای عمویم
دار و ندارم همه برای عموم
در سر ما فرق ، بین دست و جگر نیست
مرد خدا نیست آنکه مرد خطر نیست
حضرت عزوجل که ترس ندارد
کوه وقار از کوتل که ترس ندارد
طفل حسن از جدل که ترس ندارد
بچه ی شیر جمل که ترس ندارد
وای اگر نیزه ای به دست بگیرم
زیر و زبر میکنم به عشق امیرم
از سر شوق است اگر که بی کفنم من
مرد بی دفاع عمو حسین منم من

طفل حسن زاده نه خودم حسنم من
ع

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(مثل پرنده بال گشودی رها شدی) *

1191
-1

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(مثل پرنده بال گشودی رها شدی) مثل پرنده بال گشودی رها شدی
کوچکترین ستاره سر نیزه ها شدی
لعنت به لای لایی این نیزه دار تو
باعث شده است بر سر ی بی صدا شوی
زخم سرت برابر زخم عمو شده
بر روی نیزه ها چقدر جا به جا شدی
بعد از تو گاهواره به دردم نمی خورد
چه زود پر کشیدی و از من جدا شدی
بر روی دست باد عزیز دل رباب
مانند زلف های پریشان رها شدی
در اسمان کرب و بلا رد خون توست
تو یک تنه برای خودت کربلا شدی

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(جــلـوه ی ذات کــبــریــا شــده ای) *

1276
1

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(جــلـوه ی ذات کــبــریــا شــده ای) جــلـوه ی ذات کــبــریــا شــده ای
کعبه ی تیـغ و نیـزه هـا شـــده ای
زیـر ایـن چکمه های زبر و خشن
مثـل قـالـی نــخ نــما شـده ای
چقدر نیزه خورده ای! چه شده؟
دم عـصــری پر اشتها شده ای
نیــزه ای بوسـه زد به لعل لبت
مــاه زینـب چه دلـربا شـده ای!
همـه ی مـوی عمه گشـته سپید
خـوب شد خمره حنا شده ای
کــاوش تیــغ هـا برای زر است
تــو مــگر معــدن طلا شده ای؟
نـقـشه ی ری خطـوط زخـم تنـت
پس برای همین تو تا شده ای؟!
بـا تقــلا و دسـت و پــا زدنــت
بــاعــث گـریــه ی خــدا شـده ای

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(شمع‌ها از پای تا سر سوخته) *

1115

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(شمع‌ها از پای تا سر سوخته) شمع‌ها از پای تا سر سوخته
مـانده یک پروانه ی پر سوخته
نـام آن پـروانه عبـدالله بـود
اختری تـابنده‌تر از مـاه بود
کرده از اندام لاهوتی خروج
یافته تـا بـامِ «أوْ أدنی» عروج
خون پاکش زاد و جانش راحله
تـار مـویش عالمی را سلسله
صـورتش مـانند بابا دل گشــا
دست‌های کوچکش مشکل‌گشا
رخ چو قرآن چشم و ابرو آیه‌اش
آفتــاب آیینــه‌دار سایــه‌اش
مجتبـایی بــا حسین آمیـخته
بر دو کتفش زلف قاسم ریخته
از درون خیمه همچون برق آه
شـد روان با ناله سوی قتلگاه
پیش رو عمـو خریدارش شده
پشت سر عمـه گرفتارش شده
بـر گرفته آستینش را بـه چنگ
کای کمر بهر شهادت بسته تنگ!
ای دو صد دامت به پیشِ رو مرو
ایـن همـه صیاد و یک آهو مرو

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(گلشن توحيد را فصل شهادت مى‏رسد) *

1190
-1

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(گلشن توحيد را فصل شهادت مى‏رسد) گلشن توحيد را فصل شهادت مى‏رسد
لاله آزاد مردى را طراوت مى‏رسد
اى عموى مهربانم بوى بابا مى‏دهى
از تماشاى تو كامم را حلاوت مى‏رسد
غم مخور گر سائل روى تو شد شمشيرها
كودك ايثار با دست سخاوت مى‏رسد
سنگر اميد را خالى ز جانبازى مبين
اين زمان رزمنده‏اى از نسل غربت مى‏رسد
اى طبيبى كه كنون خود مبتلاى نيزه‏اى
غم مخور مرهم براى زخمهايت مى‏رسد
ظلمت از هر سو احاطه كرده نورت را بگو
صبر كن اى تيرگى آن ماه طلعت مى‏رسد
هردم از زخم زبانى مى‏شود پاره دلت
يا كه از سر نيزه بر جسمت جراحت مى‏رسد
لاله‏هاى سر زده از خون تو پامال شد
بر گل رخسار تو دست شرارت مى‏رسد
بعد دستانى كه شد در علقمه از تن جدا
دست تير و نيزه بر جس

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(ای عمو من عاشقم عاشق ترین) *

1674
3

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(ای عمو من عاشقم عاشق ترین) ای عمو من عاشقم عاشق ترین
بهر قربانی شدن لایق ترین
غیرت اللهم اگر چه کودکم
دست من باشد سلاح کوچکم
دست من امروز می آید به کار
نیست کمتر دست من از ذوالفقار
نیست این رسم دل شیدای من
من بمانم تو بمیری وای من
زیر خنجر هم شوم غمخوار تو
زیر سم اسب باشم یار تو
زینت این انجمن را کم مکن
سهم بابایم حسن را کم مکن
چون گل شش ماهه ای که داشتی
گل به روی سینه خود کاشتی
در میان خون نگاهم می کنی
سینه ات را قتلگاهم می کنی

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(وقتی عدو به روی تو شمشیر می کشد) *

1532
1

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(وقتی عدو به روی تو شمشیر می کشد) وقتی عدو به روی تو شمشیر می کشد
از درد تو تمام تنم تیر می کشد
طاقت ندارم اینهمه تنها ببینمت
وقتی که چله چله کمان تیر می کشد
این بغض جان ستان که تو بی کس ترین شدی
پای مرا به بازی تقدیر می کشد
ای قاری همیشه قرآن آسمان
کار تو جزء جزء به تفسیر می کشد
این که ز هر طرف نفست را گرفته اند
آن کوچه را به مسلخ تصویر می کشد
بر خیز ای امام نماز فرشته ها
لشکر برای قتل تو تکبیر می کشد
شاعر:حامد اهور

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(خواستم پر بکشم بال و پرم سوخت عمو) *

1907
3

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(خواستم پر بکشم بال و پرم سوخت عمو) خواستم پر بکشم بال و پرم سوخت عمو
از غریبی تو قلب پدرم سوخت عمو
از عطش دم نزدم از غم تو داد کشم
خواستم مثل تو باشم جگرم سوخت عمو
دستی از دست ندادم که به دست آوردم
لیک در دفع بلایت سپرم سوخت عمو
مانده در مشت عدو گیسوی پیشانی من
آنچنان کز غضبش موی سرم سوخت عمو
مادرم فاطمه را چون که صدا می کردی
از رخ نیلی او چشم ترم سوخت عمو
چون که شمشیر وثنان بر تو هجوم آوردند
زیر این بار ز پا تا به سرم سوخت عمو
تنم از تیر سه شعبه به تنت دوخته شد
خیمه از همهمهی ایر خبرم سوخت عمو
شاعر:محمود ژولیده

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(یک نفس آمده ام تا که عمو را نزنی) *

1515
2

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(یک نفس آمده ام تا که عمو را نزنی) یک نفس آمده ام تا که عمو را نزنی
که به این سینه مجروح تو با پا نزنی
ذکر لا حول ولا از دو لبش می بارد
با چنین نیزه سر سخت به لبها نزنی
عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ
می شود پر به سوی حنجره حالا نزنی
نیزه ات را که زدی باز کشیدی بیرون
می زنی باز دوباره شود ایا نزنی
نیزه ات را که زدی باز نمی شد حالا
ساقه نیزه خونین شده زرا تا نزنی
من از این وادی خون زنده نباید بروم
شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی
دست و دل باز شو ای دست بیا کاری کن
فرصت خوب پریدن شده درجا نزنی
شاعر:علیرضا لک

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(بعد از تو قلب من به جز از پیچ و تاب نیست) *

1225
1

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(بعد از تو قلب من به جز از پیچ و تاب نیست) بعد از تو قلب من به جز از پیچ و تاب نیست
زردی که رنگ چهره ی چون ماهتاب نیست!
مادر فدات وه که شیرین زبان شدی
شیرین تر از عسل که به جز یک سراب نیست
از برق روشنی گلوی سپید تو
فهمیده ام سوال پدر بی جواب نیست
خود را مزن به آب و به آتش عزیز من
رحمی برای جان پر از التهاب نیست
از سوز تشنگی به دو چشمت نرفت خواب
شاید که قلب هیچ زنی چون رباب نیست
هی لای لای و خواهش آرام بودنت
پاسخ برای کودک تشنه که خواب نیست!
گفته عمو که آب به لب هات می رسد
دشمن که در حد پسر بوتراب نیست!

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جابر عابدی

اشعار واحد برای حضرت عبدالله بن حسن(ع) -( اونا کی ان که تیربه پشتن - سنگای دستاشون درشتن ) * جابر عابدی

24

اشعار واحد برای حضرت عبدالله بن حسن(ع) -( اونا کی ان که تیربه پشتن - سنگای دستاشون درشتن ) اوناکی ان که تیربه پشتن - سنگای دستاشون درشتن
ببار برم گودال شلوغ شد - عمه ببین عمومو کشتن
صبر کن عمو اومدم کمک، آهته نمک
روی زخم قلب بیقرارم
دارم میام، مجتبی بشم، جون فدا بشم
آرزوی یه نیم نگاتو دارم
ببین آخرفدات میشم عموجون یقربونغصه هاتمیشم عموجون
عمو عمو عمو جونم
غم دلم از حد زده رد - دیدم یه مرد جنگی اومد
بالا سرت شمشیر بلند کرد - شکر خدا دست منوزد
حاجت روام بعد از این عمو، تا که روبرو
شد تنم با سر زخمای تازه
دیدی که قطعه به قطعه هام، مو به مو برام
روی نیزه شد تشییع جنازه
ببین آخرفدات میشم عموجون یقربونغصه هات میشم عموجون
عمو عمو عمو جونم
استخونام از هم گسسته - راه نفس خونابه بسته
سهم من ا

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( من آمـده ام تا کـه به پای تو بمیرم ) *استاد سید هاشم وفایی

2383
2

شعر حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(  من آمـده ام تا کـه به پای تو بمیرم ) من آمـده ام تا کـه به پای تو بمیرم
امـروز غـریبـانـه بـرای تو بمیرم
غم نیست اگر در قدمت دست من افتد
شادم به خدا تا که به پای تو بمیرم
از خیمه دویدم که کنم جان به فدایت
خواهـم که عمو زیر لوای تو بمیرم
ای کاش ذبیح تو شـوم در ره توحید
تا در ره عشقت به منـای تو بمیرم
این قـوم اگـر تشنـۀ خونند، بیایند
آماده شدم تا که به جای تو بمیرم
بگذار که از خیـل شهیـدان تو بـاشـم
بگـذار که در کرب و بـلای تو بمیرم
کو حرملـه تـا تیـر بینـدازد و من هم
زان تیـر در آغـوش وفای تو بمیرم
از قول من خسته جگر گفت «وفائی»
ای کـاش کـه در راه ولای تو بمیرم

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

  • یکشنبه
  • 19
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 04:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

سبک زمینه شهادت عبداله بن حسن از سری سبک های محرم 93 سروده شاعر با اخلاص اهل بیت بهمن عظیمی -( بدونه عالمی آخرین یار تو منم ) * بهمن عظیمی

3245
2

سبک زمینه شهادت عبداله بن حسن از سری سبک های محرم 93 سروده شاعر با اخلاص اهل بیت بهمن عظیمی -( بدونه عالمی آخرین یار تو منم ) بدونه عالمی
آخرین یار تو منم
از عمو دل نمیکَنم
من بچه شيرحسنم
چطو زنده باشم
دل پريشون ببينمت
اينطورمحزون ببينمت
تو خاک وخون ببينمت
واى،زيردست و پاست همه هستم
جون من عمه،رهاكن دستم
بيكس وياره بين اين لشكر
غيرمن دیگه،نداره ياور
بى بال و پر ميشم،فخرپدرميشم
ميرم براعمو،سپرميشم

جانم عموحسين ۳
********

ببين عمه،عمو
غرق درخونِ پيكرش
خاكيه جسم اطهرش
شمر اومده بالاسرش
میون قتلگاه
افتاده با صورت زمین
جون نداره دیگه،ببین
کهنه خنجر و در کمین
آه،بی حیا با یک،دل پُر کینه
داره می شینه،به روی سینه
چقَدَر غصه،به دلم دارم
دست باد افتاد،گیسوی یارم
میرم به قتلگاه،دل مست دلبره
میرم، نگن عَموم،بی لشکره

جانم عموح

  • جمعه
  • 11
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 08:25
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 میلاد  قبایی

زمینه شهادت حضرت عبدالله بن حسن از سری سبک های محرم 93 کاری از میلاد قبایی -( به خدا عمه جون شمشیر مجتبی منم ) * میلاد قبایی

2806
5

زمینه شهادت حضرت عبدالله بن حسن از سری سبک های محرم 93  کاری از میلاد قبایی -( به خدا عمه جون شمشیر مجتبی منم ) به خدا عمه جون
شمشیر مجتبی منم
یار خون خدا منم
عباس خیمه ها منم
(رها کن دستمو)
این خواهش دل منه
این صحنه قاتل منه
روخاکا حاصل منه
وااای (ببین عبدالله،چه پریشونه)
(عموی خوبم،غرق در خونه)
(چطوری عمه)،ببینم تنهاست
تنها و بی کس،بین اون اعداست
میرم تا قتلگاه،(بسوی این سپاه)
بی یارو یاوره،یه بی گناه

جانم عمو حسین۳
********

به خدا خسته ام
جون دادن آرزوی من
تنها مونده عموی من
افتاده روبه روی من
چی میبینم خدا
چندین نفر به (یه) نفر
واویلا مونده بی سپر
عمه هی میزنه به سر
واااای (میون) گودال،هی میره از حال
می بینم از دور،پیکر پامال
(دل بی تابم،نداره سامون)
(تن بی جونش،شده غرق خون)
(از غصه ی عمو)(قلبم شد

  • جمعه
  • 11
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 08:45
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر دودومه حضرت عبدالله بن حسن(ع) -( دست هایم را سپر کردم برای حنجرت ) *

3424
6

شعر دودومه حضرت عبدالله بن حسن(ع) -( دست هایم را سپر کردم برای حنجرت  ) دست هایم را سپر کردم برای حنجرت
ای عموجانم حسین
دست من افتاد افتادم به یاد مادرت
ای عمو جانم حسین
******
گر چه آویزان شده از پوست دستانم چه غم
دستم و دامان تو
از عمویم برده ام میراث دستان قلم
دستم و دامان تو
********************
دم پـاره
عبداللهم عبداللهم
من عاشق ثاراللهم

  • چهارشنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دانلود سبک زمینه شهادت حضرت عبدالله بن حسن(ع) -( مرغ دلش آروم نمی گیره ) * حسین ایزدی

1708
-4

دانلود سبک زمینه شهادت حضرت عبدالله بن حسن(ع) -( مرغ دلش آروم نمی گیره  ) (به سبک بین همه دلبرای دنیا)
مرغ دلش آروم نمی گیره
از غصه دیگه داره می میره
وقتی عمو رو تو خون می بینه
از شدت غم رو خاک میشینه
منم، سپر برای عمو
باید، بشم فدای عمو
******
با گریه می گفت رهام کن عمه
از ننگ حیات جدام کن عمه
دیگه عمو مونده تک و تنها
جسمش داره میشه اربا اربا
داره، می باره بارون تیر
حسین، امیری نعم الامیر

شاعر : حسین ایزدی

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دانلود سبک زمینه حضرت عبدالله بن الحسن -( مرغ دلش آروم نمی گیره از غصه دیگه داره می میره ) * حسین ایزدی

2185
0

دانلود سبک زمینه حضرت عبدالله بن الحسن -( مرغ دلش آروم نمی گیره       از غصه دیگه داره می میره ) (به سبک بین همه دلبرای دنیا)
مرغ دلش آروم نمی گیره از غصه دیگه داره می میره
وقتی عمو رو تو خون می بینه از شدت غم رو خاک میشینه
منم، سپر برای عمو
باید، بشم فدای عمو
******
با گریه می گفت رهام کن عمه از ننگ حیات جدام کن عمه
دیگه عمو مونده تک و تنها جسمش داره میشه اربا اربا
داره، می باره بارون تیر
حسین، امیری نعم الامیر

شاعر : حسین ایزدی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

غزل شهادت عبدالله ابن الحسن -( بگذار تا کنار تنت پرپرم کنند ) * یوسف رحیمی

5

غزل شهادت عبدالله ابن الحسن -( بگذار تا کنار تنت پرپرم کنند ) بگذار تا کنار تنت پرپرم کنند
با شعله های عشق تو خاکسترم کنند
خون پدر میان رگم موج می زند
تاتیرهای تشنه شان باورم کنند
مانده برای تیغ و سنان فرصتی هنوز
تا پاره پاره مثل علی اکبرم کنند
حالا که باز تیر سه شعبه خطا نرفت
بگذار روی سینه تو بی سرم کنند
از این زمین حادثه تا اوج آسمان
معراج می روم که مسیحا ترم کنند
من آمدم که سایه ی سرخ تو را
بر نیزه نذر غربت اهل حرم کنند
ای کاش بعد از رفتنمان نیزه دارها
رحمی به داغ های دل مادرم کنند
زخم زبان و طعنه ی شام و خرابه نه
بگذار تا کنار تنت پرپرم کنند

شاعر : یوسف رحیمی

  • دوشنبه
  • 15
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 11:51
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی محلاتی

واحد عبدالله ابن الحسن -( بوی حسن می رسد از خیمه ها به مشام ) * علی محلاتی

3502
0

واحد عبدالله ابن الحسن -( بوی حسن می رسد از خیمه ها به مشام ) بوی حسن می رسد از خیمه ها به مشام
آمده تا که دهد زخم مرا التیام
عبدالله بن الحسن،ایی آخرین یار من
دستت جدا گته چون،دست علمدار من
ای گل پژ مرده ی،سوخته بر سینه ام
تیر شعبه تو را،دوخته بر سینه ام
ای پسر مجتبی کامده ای در برم
غصه مخور من تو را،پیش پدر می برم
ای یادگار وای ،جان برادرم
درقتلگاه خون،ای یار آخرم
از دست عمه چون ،تیری رها شد
بر سینه عمو،بس پر بها شدی
گر تشنه ای کنون،در پیش علقمه
مژده که می شوی ،سیراب فاطمه
در قتلگاه من،ای یاس باغ من
رفتی دوباره غم،آمد سراغ من
پیش خدای ما،باشد قرار ما
با مادرت بمان،در اتظار ما

شاعر : علی محلاتی

  • دوشنبه
  • 15
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:09
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

نوحه عبدالله ابن الحسن -( کردم حمایت من از عمویم(2 ) * عابدین کاظمی

5

نوحه عبدالله ابن الحسن -( کردم حمایت       من از عمویم(2 ) کردم حمایت من از عمویم(2)
دست بریده شد آبرویم(2)
تا لحظه ای که من نفس در سینه دارم
دست حمایت از عمویم بر نمی دارم
من ابن الکریمم(2)
عبداللهم من فرزند حیدر(2)
با آن که طفلم هستم دلاور(2)
طفلم ولی شیر ولایت خورده ام من
ارث از عمویم در شجاعت برده ام من
من ابن الکریمم(2)

شاعر : عابدین کاظمی

  • دوشنبه
  • 15
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

نوحه حضرت عبدالله ابن الحسن -( عمو تا غریبی تو را دیدم،عمو جان ) * محسن تدین

6

نوحه حضرت عبدالله ابن الحسن -( عمو تا غریبی تو را دیدم،عمو جان ) عمو تا غریبی تو را دیدم،عمو جان
عمو من سراسیمه دویدم سوی میدان
عمو،همره بابا حسن گویم حسن جان
کافر هستی ام را مزن
باشد سپرش دست من
عالم اناابن الحسن
وای وای ای عمو جان من
عمو،با تو هستم لحظه های آخرم را
عمو،تا نبینم در اسارت من حرم را
عمو نذر راهت کرده ام دست و سرم را
مولا خاطرم شد حزین
دارم بانگ هل من معین
با خون،من جوابی چنین
وای وای عمو جان من
پیر راه عشقت گشته عمر کوته من
همچون،اصغرت شد سینه ات قتلگه من
جان من فدای غربت تو ای شه من
گشتم با لبان عطشان
وای از این دل پریشان
وای وای ای عمو جان من

شاعر : محسن تدین

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:59
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

واحد عبدالله ابن الحسن -( عمه بیا این یتیم رو رضا کن-درد دوا کن ) * عباس شاکری

55

واحد عبدالله ابن الحسن -( عمه بیا این یتیم رو رضا کن-درد دوا کن ) عمه بیا این یتیم رو رضا کن-دردم دوا کن
چون عمو دست منو رها کن-دردم دوا کن
گشته عموم محاصره نگاه کن-دردم دوا کن
دور عمومو دشمنا گرفتن
نیزه و تیغ و شمشیرا گرفتن
نیزه ها رو همه بالا گرفتن
روی تنش شمشیرا جا گرفتن
نگاکن عمه ز خیمه پیکرش
دارن با شمشیر میان بالا سرش
بذار برم که میمیره آخرش
عمو حسین،آه و واویلتا
کودکی هست تو آغوش عمو جون-میون میدون
انگاری از حنجر او میاد خون-میون میدون
یاد حسن کرده حسین محزون-میون میدون
دست نازش به پوستش شده آویزون
مثه عمو عباس شده تو میدون
داره تو آغوش عمو میده جون
عمه داره براش می باره بارون
بازم حسین شد،شرمنده حسن
چی کار کنه اون،با این خونین بدن
طفلی که دستاش آویزو

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:30
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

زمینه حضرت عبدالله ابن الحسن به همراه سبک -( دردم دوا کن،منو رها کن ) * عباس شاکری

41

زمینه حضرت عبدالله ابن الحسن به همراه سبک -( دردم دوا کن،منو رها کن ) دردم دوا کن،منو رها کن
عموم غربیه،عمه نگاه کن
عمو جون بین قتلگاهه
عمه ببین تنهاست بی سپاهه
خدا می دونه که بی گناهه
عمو عمو جونم عمو جونم
داره میشه دیر،ببین چقدر تیر
دارن کنارش،میان با شمشیر
بزار با دستام سپرش شم
بزار برم عمه باورش شم
بزار منم مثل اصغرش شم
عمو عمو جونم عمو جونم
دلها چه سردند چقدر نامردند
به یادگار،حسن چه کردند
به پیکرش دستاش آویزونه
گلوش چه زخمی و پر خونه
تنش تو آغوش عمو جونه
عمو عمو جونم عمو جونم

شاعر : عباس شاکری

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:41
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر روضه حضرت عبدالله بن حسن(ع) -( خیلی امام حسن علیه السلام مظلومه ) *

2289
1

شعر روضه حضرت عبدالله بن حسن(ع) -( خیلی امام حسن علیه السلام مظلومه ) خیلی امام حسن علیه السلام مظلومه، خیلی آقا غریبه،مظلومانه زندگی كرد، اَشْهَدُ اَنََّكَ عِشْتُ مَظْلوما،خیلی ها مظلومانه به شهادت رسیدند،اما این آقا،نه توی خونه آرامش داشت و نه بیرون خونه، مرد بیرون خونه اذیتش كنند ،میگه میرم توی خونه شریك زندگیم یارمه،می رفت توی خونه اذیتش می كردند، می اُمد توی كوچه و بازار (سادات ببخشند یه جمله بگم زود رد شم)، می اُمد توی كوچه و بازار، می دید قاتلای مادرش زهرا دارن راه می رن،نمی تونست حرف بزنه،می رفت توی مسجد دو ركعت نماز بخونه،می دید بالای منبر دارن به باباش ناسزا می گن،چكار كنه،به كی دلش رو خوش كنه، به یار دلش رو خوش كنه،كدوم یار، یار نزدیكش سجاده از زیر پا

  • پنج شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت عبدالله بن حسن(ع) -( رها كن عمه دو دستم رو وقت جهاده ) *

2114
2

متن روضه حضرت عبدالله بن حسن(ع) -( رها كن عمه دو دستم رو وقت جهاده ) رها كن عمه دو دستم رو وقت جهاده
امشب روضه،روضه ی آقازاده ی امام حسنه،نمی تونی كم بذاری براش،نمی تونی
رها كن عمه دو دستم رو وقت جهاده
عمه جان
عموی من با صورت از رو مركب فتاده
عموی بی لشكر من تنها مانده
عزیز زهرا زیر دست و پا مانده
موج خون عمه تن دریا مانده
عمه
اگر چه من كودك و حساسم عمه
من آخرین شاگرد عباسم عمه
سر امامم رو خاك صحرا مانده
عمو جونم ای عمو جونم،عمو حسین
گفت عمه:همه ی این تلاش من فقط برای عموم نیست،یه نگاه به عمه كرد،گفت:
مخواه از من كه توی این خیمه ها بشینم
نمی تونم در اسارت عمه ام رو ببینم
غیرتی ها
طاقت ندارم ببینم در بین غم
عمه ی خسته ام رو با مُشتی نامرد
ای امان،ای امان
بده اجا

  • پنج شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر عبداله بن حسن -( در حق من ای عمه بکن آقایی ) * عباس شاکری

49

شعر عبداله بن حسن -( در حق من ای عمه بکن آقایی ) در حق من ای عمه بکن آقایی
تا که بروم سوی عمو تنهایی
راضی بکنی اگر دل زارم را
در پیش خدا نمی رود که جایی
گردیده عموم محاصره می بینی
عمه چقدر نیزه چه آدم هایی
باید بروم به یاریش در گودال
قلبم شده از عشق عمو شیدایی
دارند همه با نیزه جلو می آیند
دور و بر به پاشد غوغایی
ای وای کی نیزه به پلویش زد
ای وای شده حالت او زهرایی
من خود سپر بلای او می گردم
دشمن که ندارد از زدن سیرایی

شاعر : عباس شاکری

  • پنج شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:28
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عبدالله بن حسن -( عمو تا غریبی تورا دیدم عمو جان ) * محسن تدین

105

شعر شهادت حضرت عبدالله بن حسن -( عمو تا غریبی تورا دیدم عمو جان ) عمو تا غریبی تورا دیدم عمو جان
عمو من سراسیمه دویدم سوی میدان
عمو همره بابیا حسن گویم حسن جان
کافر هستی ام را مزن
باشد سپرش دست من
عالم اناابن الحسن
وای وای ای عموجان من
عمو با توهستم لحظه های آخرم را
عمو تا نبینم در اسارت من حرم را
عمو نذر راهت کردم دست و سرم را
مولا خاطرم شد حزین
دارم بانگ هل من معین
باخون من جوابم چنین
وای وای ای عموجان من
پیر راه عشقت گشته عمر کوته من
همچون اصغرت شد سینه ات قتلگه من
جان من فدای غربت تو ای شه من
گشتم بالبان عطشان
گریاناز غمت عمو جان
وای از این دل پریشان
وای وای ای عموجان من

شاعر : محسن تدین

  • پنج شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:08
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

زمزمه حضرت عبدالله بن حسن -( وقتی عمومو غرق خون دیدم ) * اسماعیل شبرنگ

13

زمزمه حضرت عبدالله بن حسن -( وقتی عمومو غرق خون دیدم ) وقتی عمومو غرق خون دیدم
از دل آه مصیبت کشیدم
عمه ببین دلم اسیر آهه
نذر عمو شده بال و پرم
عمه تورو خدا بذار برم
غرق به خون عموم توقتلگاهه
غریبیّ
عمو حسین تموم مشکل من
محبتش توی آب و گل من
ببین شکسته از غمش دل من
آرزومه
به پای غربت عمو بمیرم
تااینجوری من آبرو بگیرم
میون موج درد و غم اسیرم
( عموحسین، عموحسین عموحسین عمو جان )
دستام فدای دست تو عمو
باخون گرفتم اینجا من وضو
من با چه زحمتی اینجا رسیدم
وقتی روی سینه ی تو افتادم
وقتی باچشم گریون جون دادم
انگار که حضرت زهرا رو دیدم
عموحسین
خدارو شکر که حاجتم روا شد
عبدالله تو عاقبت فدا شد
به زیر سمّ اسبا بی صدا شد
عموحسین
پیش بابام آروم می گیرم امشب
کن

  • جمعه
  • 26
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:18
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

اشعار شهادت حضرت عبدالله بن حسن -( عموی من تنهای تنهاست ) * اسماعیل شبرنگ

4

اشعار شهادت حضرت عبدالله بن حسن -( عموی من تنهای تنهاست ) عموی من تنهای تنهاست
غریبه و میون اعداست
عمه بذار منم فداشم
بذار از این قفس رهاشم
می خوام که یار عمو باشم
تا که می بینم روبرومو
غرق به خون تن عمومو
می گیره بغض غم گلومو
( عمو حسین جان )
دستم فدا دست علمدار
عمو حسین خدانگهدار
باناله ی غمگین و جانکاه
از سوز سینه می کشم آه
بابا حسن رسیده از راه
ای روضه خوان زخم سینه
تموم درد من همینه
گودال گرفت بوی مدینه
( عمو حسین جان )

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • جمعه
  • 26
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد